کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
9 نتیجه برای موضوع مقاله:
یوسف اصغری باقوت، مهدی دهرامی،
سال 20، شماره 72 - ( 3-1391 )
چکیده
بخشی از دیوان خاقانی شامل اشعار عربی اوست که اغلاط زیادی در آن راه یافته و تاکنون مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است. این مقاله با یافتن بخشی از این اغلاط کوشیده است صورت صحیح آنها را نشان دهد. نگارندگان مقاله این اشتباهات ناشی از تصحیف، تحریف و کتابت نادرست را بررسی کرده و با توجه به اشعار دیگر خاقانی و شاعران عرب، محور عمودی اشعار، سبک شعر خاقانی، آرایههای لفظی، نسخهبدلها، معنا و... شکل صحیح را پیشنهاد دادهاند. این اغلاط به حدی زیاد است که ضرورت دارد اشعار عربی این شاعر بزرگ مجدداً تصحیح شود. بهدلیل عظمت و شکوه خاقانی و هنرنماییها و قدرت سخنوری وی در هر دو زبان فارسی و عربی لازم است سرودههای عربی او عمیقتر و دقیقتر مورد بررسی قرار گیرد.
حمید عبداللهیان، فرنوش فرهمند،
سال 20، شماره 72 - ( 3-1391 )
چکیده
نجدی، داستاننویس صاحبسبک معاصر، ازجهات بسیار نویسنده قابلتأملی است. در داستانهای او بهدلیل رویکرد متفاوت به زندگی بشری و عناصر فرهنگ ایرانی نکات قابلبحث بسیاری میتوان یافت. این مقاله سعی کرده است از دیدگاه نقد جدید شالودهشکنی به بررسی دو داستان از نجدی بپردازد. این دو داستان عبارتاند از: روز اسبریزی و شب سهرابکشان. نقد شالودهشکنانه براساس نظریه دریدا شکل گرفت. ابتدا در فلسفه و بعد در نقدادبی بهکار رفت. پایه نقد شالودهشکنانه بر یافتن تقابلهای دوتایی و بحث برسر آنها برای یافتن موارد تناقض و درنهایت رد پیشفرضهای پذیرفتهشده است. نتیجه این جستجوها معمولاً تردید در مبانی فرهنگی و باورهای پذیرفتهشدهای است که پیشاپیش بدیهی دانسته میشود. تقابلها در داستانهای نجدی معمولاً برپایه تضاد بین انسان و حیوان؛ انسان و طبیعت؛ و انسان و تمدن است. در داستان روز اسبریزی تقابل بین انسان/حیوان و آزادی/اسارت در درونمایه اصلی تناقضهایی ایجاد کرده است که از متن استخراج میشود. در داستان شب سهرابکشان تضاد بین دنیای خشن مردسالار و دنیای معصومانه کودکانه (تجربه/ناپختگی یا نقص/کمال) باعث ایجاد تضاد و تناقض میشود و در درونمایه داستان تردید ایجاد میکند.
فروغ صهبا، محمدرضا عمرانپور، راضیه آزاد،
سال 21، شماره 74 - ( 3-1392 )
چکیده
این پژوهش داستان کوتاه فارسی را از دیدگاه نظریه روایتشناسی تزوتان تودوروف مطالعه کرده است. فرضیه جستار حاضر مبنی بر امکان وجود انواع گوناگونی از روابط میان پیرفتهاست. تصور میشود هر نوع رابطهای که میان پیرفتها برقرار شود کارکرد یا کارکردهایی داشته باشد. جهت بررسی این دو فرضیه هفت مجموعه داستان کوتاه فارسی از نویسندگان برجسته برگزیده شد. این مجموعهها از یکیبود و یکینبود جمالزاده بهعنوان سرآغاز این ژانر در ادبیات فارسی تا غریبهها اثر احمد محمود دورهای پنجاهساله را در برمیگیرد و جمعاً شامل شصتوسه داستان کوتاه است. در بخش اصلی مقاله مجموعه داستانهای گزینششده بهشیوه استنتاجی تحلیل و بررسی شد. درنهایت، با بهاثباترسیدن فرضیهها این نتیجه بهدست آمد که میان پیرفتهای روایات داستانی انواع گوناگونی از روابط مانند رابطه تقابلی، رابطه خاطرهای، رابطه پرسش و پاسخی و... وجود دارد که هریک کارکردهایی نظیر پیشآگاهی، برجستهسازی مضمون داستان، شرکتدادن نمایشی خواننده در خلق داستان، ایجاد حالت تعلیق و... دارد.
حمید عبداللهیان، علیاصغر باقری،
سال 25، شماره 82 - ( مقالات منتشر شده 1396 )
چکیده
یکی از دیدگاههای تحلیل متن، که براساس آن میتوان مفاهیم بلاغی و ادبی را در واحدهای کوچک زبانی (جمله) بررسی کرد، نظریه فلسفه زبانی «کنش گفتار» است. مقاله حاضر شعر «صدای پای آب» سهراب سپهری را براساس این نظریه تحلیل میکند. این شعر براساس الگوی اصلاحشده کنشهای گفتاری پنجگانه جی. آر. سرل، و سه شیوه تأثیرگذاری نگارنده بررسی شده است. پس از تبیین اصطلاحات و اصول نظریه کنش گفتار و تبیین مفهوم سه شیوه تأثیرگذاری متناسب با این نظریه، ذیل هرکدام از کنشهای پنجگانه (اظهاری، ترغیبی، تعهدی، عاطفی و اعلامی)، جملههایی از شعر جهت نمونه بررسی شده است. سپهری کنشهای اظهاری و عاطفی را در همه بندهای شعر، و کنش ترغیبی را در بیش از نیمی از بندها انجام داده، اما کنش تعهدی و اعلامی را در هیچکدام از بندها انجام ندادهاست. شاعر برای شدتبخشیدن به تأثیر سخنش، از قابلیتهایی نظیر تکرار کنشها، تشدید کنشها و پیوند کنشها استفاده کردهاست. سپهری ازطریق کنشهای اظهاری، ترغیبی و عاطفی، گذشته و حال جهان را شرح و نقد میکند و نیز با ارائه نوعی بینش شاعرانه و تبیین جهان آرمانیاش، مخاطب را به سبک خاصی از زندگی ترغیب میکند و در این راه از سه شیوه تأثیرگذاری بهصورت خلاقانه استفاده میکند. سپهری بهدلیل ویژگیها و کاربردهای خاص کنش تعهدی و اعلامی نتوانسته است از آنها در این شعر استفاده کند.
کامین عالیپور، میرجلالالدین کزازی،
سال 25، شماره 83 - ( مقالات منتشر شده 1396 )
چکیده
در این پژوهش، به تبیین انگیزههای «غیریتسازی»، «برجستهسازی» و «بهحاشیهرانی» در بعضی از رباعیات خیام، که این ویژگیها در آنها برجسته است، پرداخته شده است. غیریتسازی یکی از روشهای دستیابی به انگیزههای پنهان در ورای متون ادبی است که ازطریق تحلیل گفتمان متن با جامعهشناسی و علوم سیاسی در پیوند مستقیم است. در هر گفتمان براساس «منطق همارزی» و «منطق تفاوت» میتوان به تبیین روابط غیریتسازانه موجود در متون ادبی پرداخت؛ بدینمعنی که در هر گفتمان، یک قطب مثبت باعنوان «ما» و با هویت «خودی» برجسته میشود و دربرابر آن، قطب منفی دیگر، باعنوان «آنها» و با هویت «دیگری» بهحاشیه رانده میشود. در این پژوهش از روشهای تحلیل گفتمان سیاسیـاجتماعی لاکلا و موفه و همچنین روش تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف استفاده شده است.
تجزیه و تحلیل دادهها در این پژوهش بهصورت توصیفی و تحلیلی است. خیام در تعدادی از رباعیات خود از این شیوه برای ابراز مقاصد خود بهره برده است. با تبیین و توصیف این موارد به این نکته پی خواهیم برد که چرا و بنابر چه دلایلی خیام درپی نوعی قطبیتسازی در رباعیات خود بوده است و نیز درخواهیم یافت که خیام، علاوهبر طرح دیدگاههای فلسفی در رباعیات، چگونه درصدد ابراز انگیزههای سیاسی و انتقادی ورای گفتمانهای خود بوده است.
غلامعلی فلاح، فردوس آقاگل زاده، حمید عبداللهیان، زینب زرهانی،
سال 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
نقش و کارکرد ایدئولوژیک زبان در شاهنامه یکی از مباحثی است که تاکنون کمتر با رویکردی نظریهمحور به آن توجه شده است. این پژوهش در پی بررسی این مسئله است که فردوسی در شاهنامه چگونه از زبان در جهت القای ایدئولوژی برتری ایرانیان بهره برده است و با استفاده از چه سازوکارهای کلامیای، توانسته این مسئله را گفتمانسازی کند. برای نیل به این هدف، در پژوهش حاضر از چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی مبتنی بر رهیافت تئون وندایک (2005 و 2000) استفاده شده است. نبرد "رستم و چنگش" در داستان "رستم و خاقان چین" پیکره تحقیق حاضر است. نتیجه پژوهش نشان میدهد که فردوسی با استفاده از راهبردهای ایدئولوژیکی کلامی نظیر قطببندی، بازنمایی مثبت گروه خودی، بازنمایی منفی گروه دیگری، واژگانگرایی، توصیف کنشگران و تعمیمبخشی، توانسته ایدئولوژی برتری ایرانیان را گفتمانسازی کند.
مهرداد اکبری گندمانی، مهدی رضا کمالی بانیانی،
سال 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
شیوه نگرش و رویکرد شاعران و نویسندگان به جهان را در قالب آثار ادبی و از خلال دستگاه بلاغی آنها میتوان مشاهده کرد. یکی از عوامل تأثیرگذار در شکلگیری و دگرگونی این دیدگاهها و رویکردها تحولاتی است که جهان آنها را، در سطوح مختلف، دربرمیگیرد. یکی از ساختارهای مهم دستگاه بلاغی تشبیه است. در این پژوهش تلاش شده است تا نشان داده شود که چگونه ساختارهای تشبیهی بیدل، در پیوند با دیگر ساختارهای بلاغی، تحولات بافتهای موقعیتی را در سطوح مختلف آشکار میکنند. از سوی دیگر، به این مسئله پرداخته شده است که دگرگونیهای آشکار و پنهان در این دوره، چگونه افقهای انتظار دورههای پیشین را تحت تأثیر قرار داده و گاه به پایهریزی و شکلگیری افقهای جدید منجر شده است. آثار بیدل در این میان بهمثابه زمینهای در نظر گرفته شده است که تا حد زیادی میتوان تحولات درونی آنها را به دیگر زمینهها، از جمله سبک هندی، بسط داد. با بررسی صورتگرفته مشاهده شد که بیدل نهتنها گاه از تشبیهات قدیمی ساختارهایی تازه خلق کرده است، بلکه با ایجادِ شبکههای زنجیروارِ تشبیهی، وفور تصاویر ترکیبی، ساخت تصاویرِ متعدد با استفاده از چندوجهیبودنِ واژهها، تعاملِ تصاویرِ مرکزی و حاشیهای و... ساختارهایی نو بنا نهاده است. همچنین، پس از بررسی بافت موقعیتی عهد صفوی، بافت زبانی سبک هندی، و ساختارهای رایجِ تشبیهی در آن سبک، در نهایت، به بررسی ساختارهای تشبیهی تازه و ویژگیهای آن در اشعار بیدل پرداخته شده است.
حمید عبداللهیان، سمیرا شفیعی، عاطفه زندی،
سال 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
یکی از رویکردهایی که در نقد داستان از منظر زبانشناختی بسیار متحول شده، نظریه راجر فالر است. این نظریه آمیزهای از نظریات دستورزبان گشتاری چامسکی و زبانشناسی نقشگرای هالیدی است. ازآنجاکه داستان «خانه روشنان» گلشیری بهشیوه جریان سیال ذهن نوشته شده و فالر نیز معتقد است، در چنین داستانهایی، روساخت به فهم ژرفساخت کمک میکند، در مقاله حاضر، با روش توصیفیـتحلیلی و ابزار کتابخانهای و با رویکرد زبانشناختی برمبنای نظریه زبانشناختی فالر، داستان «خانه روشنان» تحلیل شده است. نتایج این تحقیق حاکی است نوع گشتار و شیوه جریان سیال در این اثر باعث بههمریختگی ساختار نحوی جملات، عدم پیروی از قواعد دستوری، تکرار مرجع ضمایر، ایجاد ضرباهنگ و موسیقی در کلام، کاربرد تضادهای تداعیگر و تکرارهای مبتنی بر تأکید، سردرگمی مخاطبان، و ایجاد تعلیق و تعویق در کلام میشود. شخصیت اصلی این اثر، کنشگر و راویانِ جمع، همگی، منفعل و حسیـادراکیاند. گویی، نباید کلامی ضدایدئولوژی غالب متن بر زبان رانند که باعث برهمخوردن فضای تکصدای متن شود. گلشیری در این اثر نیز خواسته مانند بقیه آثارش به مشکلات جامعه نقب بزند و قضاوتهای مداخلهجویانهاش را در متن حاکم کند. از حیث نگاه به متن، نویسنده گاه از منظر بیرونی به متن پرداخته و خود را قادر به فهم ادراکات اشخاص داستان ندانسته و گاه از منظر درونی متن را کاویده و گرایشهای شناختی خود را با متن همگام کرده است. از حیث بازنمود گفتار و اندیشه نیز این اثر هم از گفتار باواسطه (مستقیم آزاد) استفاده کرده است و هم از گفتار بدون واسطه و مستقیم. هردوی این شیوهها توانسته تا حد امکان مکنونات درونی و کلامی شخصیتهای اصلی و فرعی را بازنماید.
آرمان فاتح دولت آبادی، غلامعلی فلاح، حمید عبداللهیان،
سال 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
شاهنامه فردوسی پر از داستانهایی است که در اساطیر ریشه دارند. شخصیتهای داستانها را میتوان از چشماندازهای گوناگون تحلیل کرد. کیخسرو از شخصیتهای برجسته در داستانهای اساطیری است. در پژوهش حاضر، با تکیه بر مطالعات کتابخانهای و اسنادی و بهرهگیری از روش تحلیل محتوا و با تأکید بر رویکرد انسانشناختی مارسل موس و نظریات الیاده درباره جادودرمانگران، شخصیت کیخسرو و کنشهای جادوانه او تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان داد که کیخسروِ تورانیـایرانی بالقوه جادوگر است و ویژگیهای شخصیتی و کنشهایی دارد که در جادوگران یافت میشود. کیخسرو چون شاهـکاهنی مسلط بر عناصر چهارگانه و رازآموخته در جادوگری، با روشهای نامرسوم جادویی افراسیاب را شکست میدهد و جنگ بزرگ را به پایان میرساند.