380 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
ناصر علیزاده، مهناز مهدیزاد فرید،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
این مقاله به بررسی تکنیک سرعت و زمان روایتپردازی در قصه ورقه و گلشاه عیوقی از دیدگاه ژنت میپردازد. بررسی ساختاری داستان ورقه وگلشاه نشان میدهد که نویسنده برای پیشبرد عادی و بهدور از ابهام داستان، زمان جاری را بهمنزله زمان پایه و اصلی داستان انتخاب کردهاست. روایتهای مربوط به گذشتهنگری در متن داستان برای آگاهیدادن به مخاطب یا بازگویی خاطرات و روایتهای مربوط به آیندهنگری صرفاً برای بیان آرزوهای شخصیتهای داستانی بهکار رفته است. بررسی عنصر تداوم نشان میدهد که شتاب اکثر بخشهای داستان منفی است و نویسنده به یاری این عنصر، علاوهبر اینکه شکل مطلوب داستان خود را بنا کردهاست، توانستهاست جنبه حماسی داستان را بیش از جنبه غنایی آن افزایش دهد. بررسی عنصر بسامد از هر سهمنظر بسامد مفرد، بازگو و مکرر نیز نشان میدهد که نویسنده به یاری این عناصر، علاوهبر پیشبرد سریع متن، به تکرار معنیدار حوادث و تأکید بر آنها پرداختهاست.
رؤیا رضایی، محمدامیر مشهدی، حمیدرضا شعیری، عباس نیکبخت،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
گفتمان عرصهای برای تولید معناست و پادگفتمان بهکارگیری ترفندها و شگردهایی از جانب گفتهپرداز درجهت حمایت، ترمیم، تعدیل، تأیید، توجیه و تضمین گفته است. در اینپژوهش، با استفاده از روش توصیفیـتحلیلی، ضمن تبیین کارکرد پادگفتمانها در برقراری ارتباط و نقش آن در فرایند تولید و تداوم معنا، مصادیقی از نامههای نیما یوشیج تحت بررسی قرار میگیرد تا با رویکرد نشانهـ معناشناختی، نشان داده شود که نیما در نامههایش چگونه ازطریق پادسازی، عناصر معناساز را بهکار میگیرد تا بر جنبههای ایجابی گفتمان خود تأکید کند، گفتمانش را توجیه کند، استحکام معنایی آن را بالا برد و از این راه باور مخاطب را افزایش دهد و او را متقاعد سازد. نتایج این پژوهش، مبین آن است که نیما بهکمک این هالهسازیهای گفتمانی، همواره درپی برجستهسازی زبان خود و ایجاد تحکیم و تداوم معنا در گفتههای خویش است.
محمد ریحانی، راحله عبداللهزاده برزو،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
هدف مقاله حاضر تحلیل عناصر کهنالگویی داستان ماهان از هفتپیکرِ نظامی براساس نظریه تکاسطوره ژوزف کمپبل است. ماهان نمادِ خودآگاه وجودِ ماست که بهخواست ناخودآگاه، به کُنه وجود راه میبرد و با "من"های نیک و بد درون رویاروی میشود و با شناخت کارکردهای آنان، به ناشناختهترین بخش زیرینِ ضمیر راه مییابد. او به منابعی که رفتارهای نیک و بد را تغذیه میکنند پیمیبرد و پس از همراهی با "من"های شرورِ ناخودآگاه، به یاری "منِ" نیکِ وجود، به عالم بیداری و هشیاری بازمیگردد. دیدار او با خضر درون، تولد دوباره خودآگاه و رسیدن به یگانگی و خرسندی وجود است. مسیر ماهان در این سفر درونی انطباق زیادی با مراحل سفر در نظریه کمپبل دارد.
رقیه وهابی دریاکناری، مریم حسینی،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل شگردهای بازنویسی و بازخوانی در آثار ادبی بهرام بیضایی است. او نویسندهای قاعدهگریز و ساختارشکن است که در سطوح مختلف، ساختار ذهنی و زبانی خواننده و پیشفرضهای متعارف و مقبول او را در هممیریزد. نمایشنامه، فیلمنامه و برخوانیهایی که در اینمقاله بررسی میشوند، عبارتاند از: اژدهاک، آرش، آهو، سلندر، طلحک و دیگران، پرده نئی، سیاوشخوانی، شب هزارویکم، و مجلس قربانی سنمار. دراینپژوهش، نخست، بهشیوه توصیفیـتحلیلی، شگردهای ادبی بیضایی معرفی میشوند، سپس، اینشگردها در نمونههای انتخابی هدف بررسی و تحلیل قرار میگیرند. شگردهایی که بیضایی در بازخوانی و بازنویسی آثار کهن از آنها استفاده میکند عبارتاند از: 1. «بازآفرینی» اثر کهن که در دو سطح کلیـ«تغییر در چهارچوب کلی اثر» و «تغییر در خویشکاریهای شخصیتها»ـ صورت میگیرد. 2. «بازنویسی» اثر کهن که به چند شیوه انجام میپذیرد؛ ازجمله «افزودن گفتوگو میان شخصیتها»، «برقراری روابط علی و معلولی» و «تغییر در شیوه روایتگری».
شکرالله پورالخاص، روح الله شریفی، شهلا شریفی،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
منطقالطیر، شرح عشق انسان به خودشناسی و لقای پروردگار، مهمترین اثر عرفانی عطار در قالب تمثیل پرندگان است. مقدمه کتاب هرچند مختصر و مجزا از متن عرفانی است، بهدلیل تداخل عرفان و تاریخ، اهمیت زیادی دارد. مورخ با حضور در زمان گذشته، جزءنگری، تحلیل حوادث و نقد شخصیت افراد تاریخی به کشف حقیقت علاقهمند و عارف ابنالوقتی گریزان از سیاست و قضاوت است. باوجوداین، تاریخ میتواند، بهترین مؤید عرفان باشد، بهشرط آنکه عارف به تاریخ روایی پشت نکند و در تحلیل تاریخ، از تعصب و حبّوبغض برکنار بماند. در ابداع نمادهای عرفانی، بیاعتنایی به حقایق تاریخ و زیرپا گذاشتن حدود عرفان قضاوت عارف را بیاعتبار و او را گرفتار بحران استدلال میکند. عطار در مقدمه منطقالطیر با ورود در حقایق تاریخی و جریانهای سیاسی جامعه اسلامی بعد از رحلت رسولاکرم(ص) و قضاوت افراد حقیقی بدون هیچ سند معتبر و استدلال قابلقبولی از اصول عرفانی عدول میکند. هدف مقاله حاضر اثبات این ادّعا در مقدمه منطقالطیر است.
محمدرضا حاج بابایی، نرگس صالحی،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
جریان داستان مدرنیستی از مهمترین جریانهای داستاننویسی ایران و بیژن نجدی از برترین نویسندگان این جریان است. او نویسندهای ساختارشکن و تجربهگراست. زبان داستانهای نجدی مملو از استعاره و تشبیه است. این ویژگی داستانهای نجدی زبان آثار او را تاحد زیادی به زبان شعر نزدیک کردهاست و نوعی تشخص سبکی به آثار او بخشیدهاست؛ تاجاییکه میتوان او را بنیانگذار داستاننویسی شاعرانه در ادبیات داستانی ایران بهشمار آورد.
از مهمترین عواملی که موجب میشود داستانهای نجدی مدرن بهشمار آید، عناصری همچون شاعرانگی زبان، بهرهگیری از گسست زمانی و ورود به ذهن شخصیتهاست. در این مقاله، با بررسی عناصر روایی در داستان «یک سرخپوست در آستارا»، نشان دادهایم که این داستان، مدرن بهشمار میآید و نجدی توانسته از ویژگیهای داستان مدرن بهخوبی استفاده کند. از دیگر موضوعات مهمی که در این داستان دیده میشود، تقابل مرگ و زندگی، تخیل و واقعیت و تقابل پذیرش وضعیت موجود و آرمانی است. بیژن نجدی با بهرهگیری از تکنیکهای داستان مدرن، بهزیبایی هرچه تمامتر، درپی بیان اندیشهها و مبانی فکری خویش بودهاست.
رامین خسروی اقبال، میرجلالالدین کزازی،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
از دانشمند برجسته شیعی، ملااحمد نراقی، با تخلص شعری «صفایی»، کتابی معروف به طاقدیس در دست است که مشابهتهای زیادی در ظاهر و در بطن کلام با مثنوی مولوی دارد. این کتاب تحت سیطره معنوی مثنوی مولانا و نظیر سایه آن است که هم در شیوه سرایش، آغاز و فرجام سخن و هم غایت معنایی، تلاشی شگرف برای همانندسازی آن با مثنوی مولوی صورت گرفتهاست. در این مقاله، خوانش بینامتنی حکایات مثنوی طاقدیس و مثنوی معنوی برمبنای نظریه ترامتنیت ژنت از طریق سه مشخصه بینامتنیت صریح و اعلامشده، غیرصریح و پنهانشده و ضمنی، همراه با نمونه و تحلیل کاربردی نظریه پیشگفته، ارائه میشود. یافتههای این پژوهش چنین نتیجه دادهاست که از بین 65 حکایت مثنوی طاقدیس برطبق نظریه ترامتنیت ژنت هیچ نشانه روشنی برای ارتباط بینامتنی صریح و اعلامشده با مثنوی معنوی وجود ندارد، بلکه بیشترین ارتباط بینامتنی به بینامتنیت غیرصریح و پنهان مربوط میشود. این نتیجه روشن میسازد پیرنگ، بنمایه و اشخاصِ دستکم هجده حکایت مثنوی طاقدیس تا حد بسیاری از مثنوی معنوی اخذ شدهاند. دست آخر، اینکه در سرتاسر حکایات مثنوی طاقدیس الگوها و نمادهای گوناگونی از نظر فضای داستان، لحن و بیان، شیوه روایت، نام اشخاص و... وجود دارد که یادآور قصهها و حکایات مثنوی معنوی هستند و براساس طبقهبندی ژنت ذیل بینامتنیت ضمنی قرار میگیرند.
رحمان ذبیحی،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
در سخن شاعران متفکر بنمایههایی هست که علاوهبر کثرت تکرار و وسعت کاربرد، با جهانبینی و منظومه دانشهای گوینده ارتباط دارد. از اینجمله، بنمایه درخت در دیوان و آثار منثور ناصرخسرو است که با دستِکم 177بار کاربرد در مرکز مضامین و تصاویر حکیمانهای قرار گرفته که ریشه آنها به باورهای دینی و اعتقادات فلسفی و کلامی شاعر بازمیگردد. بنمایه درخت در آثار ناصرخسرو غالباً در دو محور مهم بهکار رفتهاست: نخست، تصویر دنیا در هیئت درخت، و انسان بهصورت میوه و ثمر آن؛ و دیگر، تصویر انسان بهصورت درخت، و تصویر خصال نیک او در صورت میوههای شیرین و سودمند و تصویر صفات ناپسند او در هیئت میوههای تلخ و زیانبار. در پژوهش حاضر، ضمن جستوجو در زمینهها و سرچشمههای این بنمایه، ابعاد گوناگون آن بررسی و تحلیل شدهاست. نتیجه تحقیق جایگاه ویژه و منحصربهفرد درخت را در ذهن و ضمیر شاعر و تأثیرپذیری او را در ایجاد مضامین و تصاویر مربوط به آن از معارف اسلامی و آثار اسماعیلیه و اقران آنها نشان میدهد.
قدمعلی سرامی، محمدحسن مقیسه،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
هدف این پژوهش، نشاندادن توجه و گرایش عمیق قلبی و علمی اقبال لاهوری، شاعر بزرگ پاکستانی، به فرهنگ و تمدن ایران و زبان فارسی است.
تحقیق با تحلیل یک بیت شعر از غزلی معروف که اقبال درباره ایرانیان سروده آغاز میشود و با شواهد فراوان از آثار منثور و منظوم اقبال، نشان داده میشود که او با فرهنگ ایران و حتی با برخی از نشانههای جزئی آن بهخوبی آشنا بوده است. آنگاه پنج موضوع که عبارتاند از دین، فلسفه و کلام و عرفان، عقل و عشق، تلفیق و زبان فارسی که از مهمترین مؤلفههای فرهنگ ایرانی هستند تحلیل میشوند و همین موضوعها با آثار اقبال لاهوری سنجیده میشوند تا نشان داده شود که مؤلفههای فرهنگی و آداب و سنن ایرانیان در همه کتابها و نوشتههای علمی و ادبی و فلسفی و حتی دیدگاه اجتماعی او به میزان بسیار زیادی تأثیرگذار بوده است.
یافته پژوهش این است که اقبال بهرغم آنکه با چهار فرهنگ ایرانی، اسلامی، هندی و اروپایی و چند زبان زنده دنیا مانند انگلیسی، اردو، عربی و آلمانی آشنا بوده، بیشترین و عمیقترین تأثیرها را از فرهنگ و تمدن ایران و شعرا و دانشمندان و عرفا و فلاسفه ایرانی و اندیشههای ایشان و نیز از زبان و ادبیات فارسی پذیرفته است؛ بهگونهای که علاوه بر دارابودن دیوان شعری مستقل به زبان فارسی، آشکارا نیز بیان کرده است که زبان فارسی را برای بیان خواستههای قلبیاش مناسبتر از زبان مادریاش میداند.
شیرین صادقی، عفت نقابی،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
ترجمانالبلاغه عمر رادویانی، بهمنزله کهنترین کتاب در زمینه نقد و بلاغت فارسی، جایگاه ممتازی در میان آثار بلاغی دارد و منبع اصلی و محل رجوع مؤلفان کتابهای بلاغی مهم بعد از آن، چون حدایقالسحر و المعجم بوده است. با عنایت به این مسئله که ترجمانالبلاغه نشاندهنده نخستین کوشش برای تثبیت و ادراک صنایع ادبی زبان فارسی است، این پژوهش به بررسی ساختار ترجمانالبلاغه، میزان الگوبرداری و نوآوری در آن اختصاص دارد. بهاینمنظور، ابتدا به معرفی و بررسی مأخذ اصلی این کتاب، یعنی محاسن الکلام فی النظم و النثر، اثر مرغینانی پرداختهایم و کتاب را ازمنظر پیکرهبندی، تعاریف، عنوانهای صنایع ادبی، فهرستها و شاهدمثالها بررسی کردهایم و فصول محاسنالکلام را با مرجع اصلی آن یعنی کتاب البدیع ابنمعتز نیز مطابقت دادهایم؛ سپس، به ساختار ترجمانالبلاغه، چگونگی تنظیم صنایع آن، شیوه الگوبرداری آن از محاسنالکلام و جنبههای مشترک و متمایز آن با محاسنالکلام پرداختهایم، تا درکنار آشنایی با فهرستبندی صنایع طبق منبع اصلی آن، بتوان تغییرات و افزونیهای صنایع را در تقسیمبندیهای جدید و شاهدمثالهای فارسی شناخت و بدینوسیله سیر تحول و شکلگیری بلاغت فارسی را از ابتدا مشاهده و تبیین کرد. یافتهها نشان داد که رادویانی ضمن تأثیرپذیری مستقیم از محاسنالکلام، صنایعی را افزوده و نیز شاخهبندی کرده است که در محاسنالکلام نیست، بهطوریکه بلاغیون پس از او اثر او را الگوی تدوین آثار خود قرار دادهاند. از ابداعات رادویانی، آوردن اشعار فارسی با تلاش شخصی خویش است، که گنجینهای از نامها و اشعار ایرانی است. رادویانی، درعین اقتباس از کتاب محاسنالکلام، در ترجمانالبلاغه شیوهای نو برگزیده است و اثرش درعین سادگی و روانی، شکل فارسی مطلوبی به خود گرفته است.
جهانگیر صفری، سیدکاظم موسوی، اسماعیل صادقی، ابراهیم ظاهری عبدوند،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
مدرنیته تغییرات گستردهای را در نهاد خانواده ایرانی رقم زد که این تغییرات در رمان فارسی بازتاب یافتهاست. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر مدرنیته در ساختار سنتی خانواده، با تکیه بر رمان شوهرآهو خانم و با روش تحلیل محتوای کیفی است. تأثیر مدرنیته بر روابط بین اعضای خانواده، ایجاد تغییر در کارکردهای خانواده، حضور زنان در جامعه، و ازدواج و طلاق از جمله موضوعهای بررسیشده در این پژوهش هستند. افغانی کوشیده است ازطریق عناصر و صناعت داستانی انقلاب خانواده ایرانی را در دوره پهلوی اول بهتصویر بکشد. یافتههای پژوهش نشان میدهد مدرنیته سبب شدهاست تا اقتدار پدر در خانواده ایرانی کاهش یابد و زنان نیز، با بهدستآوردن استقلال و فردیت، در اجتماع حضور فعالتری داشته باشند. همچنین، سنتیترین اعضای خانواده به مدرنیته گرایش یافتهاند، هرچند برداشت آنها از مدرنیته سطحی است که این بهسبب سطحیبودن برداشت از مدرنیته در دوره تحت بررسی است.
حمید عبداللهیان، علیاصغر باقری،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
یکی از دیدگاههای تحلیل متن، که براساس آن میتوان مفاهیم بلاغی و ادبی را در واحدهای کوچک زبانی (جمله) بررسی کرد، نظریه فلسفه زبانی «کنش گفتار» است. مقاله حاضر شعر «صدای پای آب» سهراب سپهری را براساس این نظریه تحلیل میکند. این شعر براساس الگوی اصلاحشده کنشهای گفتاری پنجگانه جی. آر. سرل، و سه شیوه تأثیرگذاری نگارنده بررسی شده است. پس از تبیین اصطلاحات و اصول نظریه کنش گفتار و تبیین مفهوم سه شیوه تأثیرگذاری متناسب با این نظریه، ذیل هرکدام از کنشهای پنجگانه (اظهاری، ترغیبی، تعهدی، عاطفی و اعلامی)، جملههایی از شعر جهت نمونه بررسی شده است. سپهری کنشهای اظهاری و عاطفی را در همه بندهای شعر، و کنش ترغیبی را در بیش از نیمی از بندها انجام داده، اما کنش تعهدی و اعلامی را در هیچکدام از بندها انجام ندادهاست. شاعر برای شدتبخشیدن به تأثیر سخنش، از قابلیتهایی نظیر تکرار کنشها، تشدید کنشها و پیوند کنشها استفاده کردهاست. سپهری ازطریق کنشهای اظهاری، ترغیبی و عاطفی، گذشته و حال جهان را شرح و نقد میکند و نیز با ارائه نوعی بینش شاعرانه و تبیین جهان آرمانیاش، مخاطب را به سبک خاصی از زندگی ترغیب میکند و در این راه از سه شیوه تأثیرگذاری بهصورت خلاقانه استفاده میکند. سپهری بهدلیل ویژگیها و کاربردهای خاص کنش تعهدی و اعلامی نتوانسته است از آنها در این شعر استفاده کند.
بهارک ولی نیا، محمد بهنام فر، حبیب الله عباسی،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
مهدی اخوانثالث در ادبیات معاصر فارسی و عبدالوهاب البیاتی در ادب معاصر عربی ازجمله شاعرانی هستند که حضور مؤلفههای رمانتیسم در عنوان و متن شعرشان چشمگیر است. این جستار بر عنوانشناسی تطبیقی شعر در دو حوزه زبانی-ادبی فارسی و عربی و تبیین پیوند عنوان (بهمثابه عنصر شاخص پیرامتنی) با عناصر درونمتنی و برونمتنیِ مؤثر بر انتخاب عنوان سرودهها متمرکز است و مؤلفههای رمانتیسم در نامسرودههای نخستین مجموعه شعری این دو شاعر (زمستان و المجد للاطفال و الزیتون) را، پس از ورودشان به جهان سیاست و متأثرشدن زندگیشان از آن، بررسی میکند و میزان بازتاب این مؤلفهها را مقایسه و تحلیل میکند تا مشخص شود کدام مؤلفه یا مؤلفهها در نامسرودههای هریک برجستهتر است و علت برجستگی چیست. مطالعه عنوانهای شعری دو مجموعه نشان میدهد که برخی مؤلفههای رمانتیسم، ازجمله «بازگشت به کودکی»، «گریز و سفر»، «اندوه و تنهایی» و «گذشتهگرایی رمانتیک»، در عنوانهای شعری هر دو شاعر بهطور آشکار بازتاب یافته است، امری که با توجه به جایگاه ویژه عنوان در شکلگیری هویت کلی متن، از جایگاه خاص رمانتیسم در دیدگاه دو شاعر حکایت دارد. برخی مؤلفهها (ازجمله ملیگرایی رمانتیک) در عنوان شعرهای البیاتی بازتاب یافته است، اما با اینکه متن بسیاری از سرودههای اخوان با ملیگرایی در پیوندی استوار است، در عنوان شعرهای او از آن نشانی نیست.
عاطفه خدایی، محبوبه مباشری،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
روایتپردازی شیوهای کامل در خلق متون ادبی بهویژه آثار تعلیمی است. کلیلهودمنه و گلستان در جایگاه دو اثر شاخص ادبیات تعلیمی از همین شیوه برای بیان مفاهیم بهره جستهاند. پژوهش حاضر به بررسی روایتگری ترس و خشم در حکایتهایی از این دو اثر پرداخته است که کنشگران انسانی دارند. در مقاله حاضر شیوه تجلی ترس و خشم و نحوه روایتپردازی با بررسی زبان روایت، شیوه کنش و بیان کنشگرانی که دو هیجان را نشان میدهند و نیز انگیزهها و نتایج حاصل از دو کنش بررسی شده است. تفاوتهایی در زبان روایت، طبقه اجتماعی و جنسیت کنشگران و کنشپذیران و... در دو اثر مشاهده میشود که حاصل تفاوت دیدگاه دو نویسنده، هدف تألیف و خاستگاه متفاوت داستانهاست.
شهرام احمدی، نرگس شفیعی آکردی،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
آیرونی یکی از اصطلاحات پیچیده و مهم در بلاغت، فلسفه و نقد ادبی است. متون فارسی نیز از ظرفیتهای فراوان این صنعت بلاغی ذیل عنوانهایی چون طنز، تهکّم، مجاز به علاقه ضدیت، استعاره عنادیه و... بهره برده است. دراینمیان، یکی از بنیادهای بلاغی مثنوی معنوی، مهارت و هنرمندی مولانا در بهکارگیری طنز و انواع گوناگون آن است. مهارت خاص مولانا در مخاطبشناسی و اهتمام به تبیین و تعلیم مفاهیم عالی دینی، عرفانی و اخلاقی سبب شد تا او شیوه بیان غیرمستقیم طنز را بهدلیل کارایی، جذابیت و ضریبتأثیر بیشتر برگزیند. همین امر بهطرز کمنظیری زمینه را برای نمود انواع مختلف آیرونی در سراسر مثنوی، خصوصاً دفتر پنجم، فراهم آورده است که آیرونی کلامی، موقعیتی، وضعی، نمایشی، و... از آن جملهاند. در این پژوهش، مثنوی مولوی ازمنظر آیرونیک بهشیوه توصیفیـتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای بررسی و مشخص شد که آیرونی نمایشی بهدلیل ماهیت تمثیلی و روایی مثنوی جایگاه ویژهای در این کتاب دارد.
نوشین استادمحمدی، حسین فقیهی، حسین هاجری،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد، بهقلم شهرام رحیمیان، اثری مدرن و از رمانهای سیاسی درخورتأمل است که به بازنگری متفاوت کودتای 28 مرداد، با تکیه بر مسائل روانی شخیتهای سیاسی، میپردازد. در این جستار، با دقت در مؤلفه «چندصدایی» باختین، ضمن تبیین این اصطلاح، مصداقها و کاربست آن را با شیوه توصیفیـتحلیلی در رمان بررسی کردهایم و کوشیدهایم در ابتدا به این سؤال که «چندصدایی چه مؤلفههایی دارد و چگونه در رمان تجسم یا نمود مییابد» پاسخ دهیم. برایناساس، در این مقاله تأکید بر مؤلفههای چندصدایی، ازجمله ساختار مفاهیم متقابل، تغییر ناگهانی زاویه دید، چندصدایی در میان اقشار اجتماعی در رمان، حضور شخصیتهای متفاوت و متضاد در یک فرد (چندشخصیتی)، چندزبانی، بینامتنیت و...، است. سپس، این شاخصهها در رمان بررسی و تحلیل میشوند. برآیند این مقاله حاکی از آن است که رمان چندصدا با ابزارهایی که در اختیار خواننده قرار میدهد او را به دریافتی نو از متن رهنمون میکند.
طاهره جعفرقلیان، سیدوحید سمنانی،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
اهلی ترشیزی یکی از شاعرانی است که تصویر او در آینه تذکرهها تصویری یکآهنگ نیست. در تذکرههای نزدیک به زمان حیاتش کوتاه و مختصر درباره زندگی و هنرش قلم زدهاند و هرچه از زمان مرگ او دورتر میشویم، شرححال او را بیشتر دچار تکرار یا قرین افسانهسازی میبینیم. ازهمینرو، مرور تذکرهها و بهخصوص منابع نزدیک به زندگی او برای شناخت دقیقتر احوال او اجتنابناپذیر است. در کتابهای متأخر نام او را محمدبنیوسف خواندهاند و نفیسی و بهتبع او حاجسیدداوودی معتقدند او پس از افول دولت تیموریان به تبریز رفته و به دربار سلطان یعقوب راه یافته است. ایشان همچنین او را صاحب ساقینامه و مترجم تحفهالسلطان فی مناقب النعمان دانستهاند. اخترخان هوگلی، مدرس تبریزی، نظمی تبریزی و عمرانی چرمگی نیز مدعی شدهاند که او اصالتاً تبریزی بوده، اما بهدلیل اینکه در ترشیز به دنیا آمده به این شهر منسوب شده است. ازطرف دیگر، برخی از ارباب تذکره مدعی وجود شاعری به نام اهلی نوایی یا اهلی جغتایی شدهاند. اهلی نوایی از نظر این تذکرهنویسان با اهلی ترشیزی معاصر است. بررسی و تحلیل تمام تفاوتها و انحرافها در زندگی اهلی در این مجال نمیگنجد، با وجود این، مقاله حاضر بر آن است تا با نقد و بررسی دقیق احوال منسوب به شاعر در تذکرهها، شرحی پالایششده از احوال او بهدست آورد. نتایج این تحقیق نشان میدهد پژوهشگران متأخر درباب زندگی این شاعر از قبیل زادگاه، نام و... و همچنین کتابهایی که به او منسوب شده، دچار لغزش و اشتباه شدهاند.
راضیه حجتی زاده،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
دلالتهای صریح و ضمنی درکنار هم زمینه کلی تولید معنی را در متن فراهم میآورند. دراینمیان، تمام تأثیرات غیرمستقیم معنایی، اعم از اغراض ثانویه، معانی ضمنی، حاشیهای، نسبی، افزوده یا فرعی، ذهنی و جنبی دلالت ضمنی نامیده میشود. پرسش اصلی تحقیق حاضر عبارت از این است که نخست، توجه به گونههای تضمن در متن یا گزاره ادبی چه نقشی در تقویت و تشخیص بار معنایی دارد و دوم، اینکه این تضمنها چه کمکی به تفکیک لایهها و متشکلههای معنایی متن میکند. الگوی پژوهش حاضر برپایه مبحث دلالتهای ضمنی (زبان پنهان واژهها) در شاخه معناشناسی زبانی، با الهام از الگوی معناشناختی لوئی یلمسلف ازیکسو و مبحث اغراض ثانوی گزارهها، با تمرکز بر گزارههای پرسشی در علم معانی ازدیگرسو استوار است. نگارنده کوشیده است از مجموع این دو رویکرد، الگویی برای مطالعه وجه پنهان معنا یا تداعیهای یک گزاره ارائه دهد که شامل چهار متشکله «معناشناختی، واژهشناختی، آواشناختی و نحوی» است. حاصل این پژوهش نشان میدهد که اولاً، نباید دلالتهای ضمنی را با معانی حاصل از صورخیال متن یکسان پنداشت؛ زیرا دلالتهای مزبور شاملتر از معانی تصویری متن و عموماً متوجه گزارههای غیرتصویری آن است. ثانیاً، به این واقعیت توجه میدهد که چگونه میتوان از بررسی تضمنهای متن برای شناخت تفاوتهای سبکی و معنایی میان دو متن یا دو نویسنده بهره گرفت.
مهدی حیدری، علیرضا حاجیاننژاد،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
جهاد از عرصههایی است که صوفیان نخستین در آن حضور پررنگی داشتهاند. بهسبب گسترش فتوحات اسلامی و جنگهای متعدد با کفار در قرنهای نخستین هجری، بسیاری از صوفیان با سکونت در رباطهای مرزی در جنگ برضد کفار مشارکت میکردند که دراینمیان نامهای حسن بصری، سفیان ثوری، ابراهیم ادهم، شقیق بلخی، حاتم اصم، عبدالـلهبنمبارک، محمدبنکرام و پیروان فرقه کرامیه درخورتوجه است. اگرچه گاهی حضور در این خانقاههای مرزی با تنپروری همراه میشد و نیات صوفیان را به انگیزههای منفعتطلبانه آلوده میکرد، بسیاری از این مجاهدان با روزیخوردن از دسترنج خود میزیستند و در این جنگها نیز بهشهادت رسیدهاند. از آغاز تدوین کتاب درمیان متصوفه، صوفیان بسیاری به مسئله جهاد پرداختهاند و در آثار خود بحثی مشبع دراینباره مطرح کردهاند که میتوان از کُلاباذی، تِرمذی، نِفّری، سَرّاج، مکّی، خرگوشی و سُلَمی یاد کرد. در این مقاله با استفاده از روش کتابخانهای و رجوع به منابع اصلی و نزدیک به سرچشمههای عرفان، کیفیت مشارکت صوفیان در جهاد و مسئله جهاد در کتابهای متصوفه بررسی شده است.
علیرضا صفایی، علی علیزاده جوبنی،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
یکی از شاخصهای بنیادین طنز خندهآمیزبودن آن است، اما وقتی طنز مقولههای متعالی همچون مرگ را دستمایه قرار دهد، گاه با دورشدن از شاخصهای بنیادی، مثل فرحبخشی، صراحت و آسانیابی، منش رهاییبخشی خود را از دست میدهد و به تلخمایگی و اندوه کشیده میشود. ازآنجاکه مرگ برای انسان همواره مقولهای رازآمیز و تراژیک است، دستبرد طنز در آن هرگز به گشایش و رهایش قطعی نمیانجامد، بلکه صرفاً میتواند با ایجاد غفلت آنی، ذهن مخاطب را از مرگ برگیرد و شادی موقتی در او پدید آورد. این مقاله نخست طنز مرگ را ژانری تلفیقی از طنز معرفی میکند و سپس، برای آشکارشدن بحث، نمودهای طنز مرگ را با بررسی شواهدی از شعر شمس لنگرودی نشان میدهد. خواهیم دید که شمس درباب مرگ و همبستههای آن همچون وحشت از رویارویی با مرگ، بیم فناپذیری و نابودگی، بیم و نگرانی از تجزیه و فروپاشی و... گاه از سازوکارهای متنوع طنزآفرینی استفاده میکند. این مقاله نشان میدهد که آنچه در مواجهه طنزآمیز شمس با مرگ برجستگی دارد، توجه به ترس و نگرانی انسان از قطعیت مرگ و تأکید بر بُعد جسمانی و تنانه انسان در جهان طبیعت است.