[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
380 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

علی حیدری، بهنوش رحیمی هرسینی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

یکی از ویژگی­های سبکی غزل حافظ تکرارِ بخشی از معنی مصراع نخست در مصراع دوم است. شناخت او از روابط بلاغی و معنایی واژگان به او این امکان را داده که بتواند، بدون گرفتارشدن در قید تکرار لفظی، معنی را تکرار کند. یکی از روش­هایی که او را در رسیدن به این هدف یاری بخشیده­، جانشین­کردن مفاهیم در دو پاره از بیت، با توجه به روابط بلاغی بین آنهاست. مفهوم جایگزین‌شده، علاوه‌­براینکه بر مفهوم نخست (مبدل‌منه) یا قسمتی از معنی آن دلالت دارد، معنی اصلی خود را نیز حفظ می­کند. این روش را اصطلاحاً "بدل بلاغی" ­نامیده‌ایم. در این پژوهش، روابط مختلفی که میان طرفین جانشینی وجود دارد، با استناد به سه مبحث سنتی معانی، بیان و بدیع در علم بلاغت دسته­بندی شده ­است. نحوه چینش بدل­های بلاغی در ابیات حافظ متنوع است. گاهی چند مفهوم را در بیت جانشین یکدیگر کرده و چندین بدل بلاغی آفریده ­است. گاهی میان دو مفهوم چندین رابطه بلاغی ایجاد کرده و بر دامنه معنی افزوده ­است و گاهی نیز یک مفهوم را جایگزین چند مرجع کرده که این ارجاعات متعدد سبب ایهام و چندمعنایی شده­ است. در ادامه، تعدد و تنوع بدل­های بلاغی در ابیات حافظ، با ذکر نمونه­هایی، دسته‌بندی و تشریح شده ­است. بسامد روابط بلاغی در طرفین جانشینی در سه حوزه علم بلاغت به این ترتیب است: معانی 3%، بیان 69% و بدیع 28%. حدود یک‌سوم از ابیات حافظ دارای بدل بلاغی است. این بسامد بالا این شگرد را به‌مثابه یکی از ویژگی­های سبکی حافظ معرفی می­کند.
 
غلامرضا سالمیان، فاطمه کلاهچیان، محسن احمدوندی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

نشانه‌شناسی یکی از نظریه‌های خوانشِ متون ادبی است. این دانش به مطالعه نظام‌مندِ علل و عواملی می‌پردازد که در فرآیندِ تولید و تفسیر نشانه‌ها دخیل‌اند. یکی از مباحث مطرح‌شده در نشانه‌شناسی، دلالت ضمنی نشانه‌هاست که به بررسی معانی تلویحی و غیرمستقیم نشانه می‌پردازد. تنگسیر یکی از موفق‌ترین رمان‌های ادبیات معاصرِ ایران است. در این رمان بخش بزرگی از وقایع، شخصیت‌ها، کنش‌ها، صحنه‌ها و نام‌ها، علاوه‌بر معنای صریح و مستقیم خود، معانی ضمنی و غیرمستقیمی ‌نیز دربردارند که با واکاوی آنها می‌توان به لایه‌های زیرین متن دست یافت و سویه‌های پنهان آن را آشکار کرد. در این نوشتار، کوشیده‌ایم به بررسی دلالت‌های ضمنی این رمان بپردازیم. برای این منظور، ابتدا نشانه‌شناسی و مبحث دلالت‌های ضمنی به‌اختصار معرفی شده و سپس دلالت‌های ضمنی رمان تنگسیر، در سه دسته دلالت‌های ضداستعماری، جامعه‌شناختی و اسطوره‌ای، بررسی شده است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که دلالت‌های ضمنی ضداستعماری این رمان، بیشتر به توطئه‌ها و دسیسه‌های استعمارگران انگلیسی در منطقه جنوبِ ایران اشاره می‌کند. دلالت‌های ضمنی جامعه‌شناختی رمان، جامعه‌ای را به‌تصویر می‌کشد که در آن فقر و فلاکت و ستمگری و ستم‌پذیری به اوج رسیده است و دلالت‌های ضمنی اسطوره‌ای رمان نیز رسم قربانی‌کردن گاو در آیین میترائیسم و کهن‌الگوی گذر از آب در اساطیر را تداعی می‌کند.
 
حبیب‌الله عباسی، رضا گیلکی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

گفتمان قدرت چنگیز در بستر اجتماعی و سیاسی خاصی صورت‌بندی شد که اگرچه مفصل‌بندی آن در سده هفتم هجری انجام شد، ریشه‌های آن را باید ماقبل حیات گفتمانی آن جست‌وجو کرد، یعنی در دوره سلجوقیان، به‌ویژه در حمله غزها به خراسان و دوره خوارزمشاهیان. در این جستار به بررسی چگونگی تکوین و چیرگی گفتمان قدرت چنگیز بربنیادِ روایت جوینی در تاریخ جهانگشا می‌پردازیم. برای تحصیل این مهم از میان رهیافت‌های مختلف، رویکرد گفتمان لاکلا و موف با توجه به مبانی و اصول آن کارآمدترین روش برای بررسی تکوین و تطور گفتمان است. از دیرباز، همواره ارتباط میان صاحبان قدرت با نویسندگان در کانون اهمیت بوده است. عطاملک جوینی نیز از این قاعده مستثنی نیست. جوینی در جایگاه ناظر و مورخ دربار مغول فجایع مغول را ثبت کرد، اما در این راه ناگزیر بود، در کنار بیان دَدمنشی‌ها، به دربار مغول نیز وفادار بماند. مسئله اصلی این است که جوینی در پرداخت شخصیتِ محوری متن، چنگیز، رفتاری متفاوت با دیگر مورخان به‌ویژه بیهقی در پیش گرفته است. کار اصلی مورخ انتخاب روایتی خاص از میان روایت‌هاست. روش روایت‌پردازی جوینی برای تثبیت معنای موردنظرش چه بوده است؟ آنچه از این تاریخ برمی‌آید قدرت بی‌بدیل چنگیز در مناطق تحت امر اوست که صدای متفاوتی از این رویداد هولناک از تاریخ جهانگشا به گوش می‌رسد. درنهایت، به این نتیجه می‌رسیم که طبق نظریه یادشده، متن تاریخ جهانگشا دارای یک نظام معنایی هم‌سو است و این قابلیت در آن وجود دارد تا معنا در آن تثبیت شود. مجموعه این نظام هماهنگ برای تعدیل و توجیه خشونت ناشی از قدرت چنگیز پیش می‌رود.
 
ذوالفقار علامی، رقیه موسوی، افسانه اکبرزاده مقدم،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

خسرو و شیرین دومین منظومه از پنج‌گنج نظامی و از زیباترین داستان‌های عاشقانه ادب فارسی است. این داستان تاکنون از جنبه‌های گوناگون و با رویکردهای متفاوت بررسی شده است. یکی از رویکردهایی که در تحلیل این داستان تاکنون مغفول مانده، تطبیق آن با نظریه فرآیند فردیت از دیدگاه یونگ است. ازاین‌رو، هدف مقاله پیش‌ِرو، واکاوی کنش‌های شخصیت خسروپرویز و تحول شخصیت او و دیگر شخصیت‌های تأثیرگذار این داستان، در طی این مسیر برپایه کهن‌الگوهای آنیما و آنیموس، سایه، نقاب، خویشتن، پیر خردمند و... با روش تحلیلی‌ـ توصیفی است. نتیجه بررسی حکایت از آن دارد که برای نیل به تفرد و یک‌پارچه‌سازی شخصیت خسرو، در جایگاه قهرمان داستان، ورود به عرصه ناخودآگاه الزامی است تا به‌وسیله نمایه‌های نمادین درون، قهرمان به خودشناسی دست یابد و تولدی دیگر در زندگی او حادث و مسیر دست‌یابی به تاج و تخت و شیرین برایش هموار شود.
 
منصوره کریمی قهی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

مرکب­های اِتباعی ترکیب­هایی هستند که بر اثر تکرار قسمتی از واژه پایه ساخته می­شوند. این بخش مکرر معنی ندارد و هیچ­گاه به‌تنهایی به‌کار نمی­رود. این واژگان در زبان گفتاری مردم متداول است و در دوران اخیر، در برخی متون نظم و نثر، به‌ویژه داستان­هایی که به زبان عامیانه نوشته شده، به‌کار رفته است. این پژوهش با رویکردی تاریخی و روش تحلیلی‌ـتبیینی، در کنار واکاوی پیشینه کاربرد مرکب­های اِتباعی (اِتباع مهمل) در زبان و ادب فارسی، سه مسئله را بررسی می­کند:
تأثیر تغییر صورت و معنی واژگان کهن فارسی بر شکل­گیری مرکب­های اِتباعی در زبان و ادب فارسی؛ تأثیر نحو زبان عربی بر شکل­گیری مرکب­های اِتباعی در زبان و ادب فارسی؛ تأثیر رواج واژگان عربی و مترادف‌نویسی بر شکل­گیری مرکب­های اِتباعی در زبان و ادب فارسی.
برطبق یافته­های این پژوهش، پیشینه کاربرد مرکب­های اِتباعی در زبان فارسی به قرن سیزدهم قمری می­رسد. بیشتر ترکیب­هایی که در فاصله سده­های اول تا سیزدهم قمری در آثار منظوم و منثور دیده می­شود و فرهنگ­نویسان آنها را مصادیق مرکب­ اِتباعی برشمرده­اند، ترکیب­های عطفی و مترادف‌اند که به‌علت تغییر صورت و فراموشی معنی واژگان به‌اشتباه مرکب اِتباعی خوانده شده­اند. مرکب­های اِتباعی از قرن سیزدهم و به‌علت رواج واژگان عربی در زبان فارسی و عادت گفتاری مردم به مترادف­گویی در محاورات کلامی متداول شد.  با تحول در نثر فارسی و گرایش نویسندگان به ساده‌نویسی و گفتاری‌نویسی، این ترکیب­ها به متون فارسی به‌ویژه آثار داستانی با مایه­های طنز و هزل وارد شد.  
 
علیرضا نبی لو، محدثه هاشمی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

ادبیات وهمناک، شگفت و شگرف یکی از شاخه‌های شناخته‌شده در میان انواع ادبی جهان است که به‌دلیل گستردگی آن، نظریه­های متعددی در این حوزه ادبی مطرح شده است. ازسوی دیگر، بسیاری از متون ادب فارسی نیز از این ویژگی برخوردارند، اما چنان‌که بایسته است هدف پژوهش واقع نشده‌اند. در حوزه عرفان، به‌دلیل ارتباط با امور ماوراءطبیعی، آثار متعددی به‌قلم عرفا خلق شده که با موضوعات وهم‌انگیز و فراواقعی گره خورده است. کشف­الاسرار روزبهان بقلی از این زمره است که دربردارنده مکاشفات و سیر انفسی و روحانی نویسنده است. او در این سیر و سفر روحانی با موجودات فراطبیعی و مکان­های شگفت­انگیز روبه‌رو شده و ازهمه‌مهم‌تر ملاقات­ها و گفت‌وگوهایی با خداوند داشته است. همین موضوع صبغه­ای شگفت­انگیز، ماورائی و وهم­آفرین به اثر داده است. در این مقاله نویسندگان می‌کوشند تا علاوه‌بر تبیین ادبیات وهمناک و ماورائی، با استفاده از عناصر و ابزار مورد استفاده روزبهان ازجمله رمز، استعاره و...، به توصیف و شرح عناصر ادبیات وهم‌آمیز و فضاسازی فراواقع­گرایانه در کشف­الاسرار بپردازند. گفتنی است روزبهان برای تبیین این سیر و تجربه روحانی، با بهره‌گیری از ابزار متعدد، در سه ساحت عالم درونی، بیرونی و ماورائی، ارتباط خود را با عالم غیب و موجودات خارق‌‌العاده آن به‌تصویر کشیده و این به کشف‌الاسرار او رنگ‌وبوی منحصربه‌فردی داده است.
 
اسماعیل نرماشیری،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

فرآیند معناسازی در گفتمان­ ادبی‌ـ‌ روایی کلاسیک، برخلاف قالبی ساده و بیرونی، تابع عناصر و نظام­های نشانه­ای پیچیده است. برای درک چگونگی ابعاد حضور و نقش تعیین‌کننده این عناصر، یکی از علمی­ترین ابزارهای قابل اتکا، نشانه‌ـ‌معناشناسی است که باعث می­شود روابط هم­بسته و منسجم گزاره­های نشانه­ای متنی درون­گفتمانی از حیث پدیدارشناختی و حتی معرفت­شناختی با اتقانی علمی تحلیل شوند. با استناد به همین فهم، گفتمان روایی «شاه‌زاده و یاران او»، با هدف استنباط قابلیت معناسازی عناصر دالی و چگونگی ظهور مؤثر آن عناصر در میزان تبیین اندیشه راوی و گستره­بخشی گفتمان، تحت خوانش و تحلیل قرار گرفته است. این مقاله به‌روش مطالعه کتابخانه­ای و برای پی‌جویی و پاسخ­یابی این دو مسئله اصلی فراهم آمده است: الف) پیش‌زمینه­های زبانی و شاخص­ها در کیفیت و سیالیت معنای گفتمانی هم­سو با ذهنیت گفته­پرداز چگونه وضع و نقشی دارند؟ ب) حضور نشانه‌ـ‌فردها در روند معناسازی و بُعد معرفت­شناختی گفتمانی چگونه است؟ برآیند یافته­ها در نگاهی کلی، مبین این است که گفته­پرداز این گفتمان روایی را جهت­دار و طراحی‌شده تدوین کرده است. به­‌همین‌رو، کوشیده است شاکله تمام عناصر و نظام­های نشانه­ای را در روند تبیین بازنمود ذهنی تقدیرگرایی گرد آورد.
 
داود واثقی خوندابی، مهدی ملک ثابت، محمدکاظم کهدویی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

تأویل یکی از بنیادی­ترین اصول منظومه فکری اهل عرفان است. ارباب ذوق با قدرت علمی و شهودی خود در آن­سوی ظواهر الفاظ و عبارات، معانی بکر و عمیقی از آیات قرآن و احادیث ارائه می­دهند که جز در خاطر فضلا و عرفای بزرگ نگنجد. مثنوی معنوی از آثاری است که دیدگاهی تأویلی به قرآن و حدیث دارد. غور در مثنوی آشکار می­سازد که مولانا در بسیاری از موارد از پوسته ظاهری احادیث عبور کرده و معنای عمیق­تری از آنها ارائه داده است. سلطان­ولد نیز در جایگاه فرزند و مرید مولانا در مثنوی‌های سه­گانه خود رویکردی تأویل­گرا به احادیث دارد. او، اگرچه در زمینه تفسیر و تأویل احادیث نوآوری‌هایی دارد، در بیشتر موارد از منظومه فکری پدرش تأثیر پذیرفته است.
نگارندگان در این جستار رویکرد تأویلی مولانا را به احادیث در مثنوی معنوی بررسی می‌کنند و میزان و نحوه بازتاب این تأویل‌ها را در مثنوی‌های سلطان­ولد آشکار می­سازند. نتیجه پژوهش آشکار می­کند که مولانا و به‌تبع او سلطان­ولد سطحی­اندیشی و اتکا به ظواهر متون دینی را درخور ارباب احوال ندانسته‌اند و معتقدند اولیای الهی، به‌علت اینکه صفات بشری را در وجود خود فانی کرده و از عقیله انانیت گذشته­اند، گفتارشان چونان وحی الهی از خطا مصون است و با قدرت شهودی و با استناد به تجربیات عرفانی خود می‌توانند معانی ژرفی از معارف دین بیان کنند. 
 
مرادعلی واعظی، صفیه جمالی،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

مجله ادبی یغما، در حوزه شعر، با هدف حفظ دستاوردهای کهن و مبارزه با هرگونه بدعت و نوآوری فعالیت خود را آغاز کرد. این درحالی است که سال‌ها از حیات شعر نو گذشته بود و شاعران برجسته‌ای در شعر نیمایی ظهور کرده‌ بودند. مقاله حاضر، با بررسی مسائل نظری مطرح‌شده در زمینه شعر در این مجله و تحلیل آماری، محتوایی شکل و مضمون اشعار آن و مشخص‌کردن شاعرانی که در این مجله به آنان بیش از دیگران توجه شده است، تلاش می‌کند دریابد یغما چقدر در پی‌گیری خط‌مشی‌ای که در اولین شماره‌اش برای خود در زمینه شعر ترسیم کرده، موفق عمل کرده است. آیا توانسته، بی‌اعتنا به جریان نوگرایی، راه سنت را در پیش گیرد یا اینکه از این جریان تأثیر پذیرفته است. نتایج این پژوهش، که با روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و تحلیل محتوا انجام گرفته است، نشان می‌دهد با اینکه یغما در چاپ اشعار به‌سبک گذشته و همکاری با شاعران متعصب در این زمینه، اهتمام فراوان داشته است و درصد زیادی از اشعار آن را غزل (33 درصد) و قصیده (25 درصد) و مضامین شعری کهن و اخوانیات تشکیل می‌دهد، نتوانسته است به مطالبه مردمی که در زمینه نوگرایی شکل ‌گرفته است بی‌توجه بماند؛ به‌گونه‌ای که برای پاسخگویی به این نیاز روز، به نوآوری‌های محتاطانه دست می‌زند و گاه به‌اقتضای موقعیت، مجبور می‌شود شاعران نوگرا را بستاید و حتی از آنان شعر منتشر کند. بااین‌حال، رعایت جانب کلاسیک‌ها، که قاطبه مخاطبان یغما را تشکیل می‌دهند، باعث می‌شود این کار هرگز در یغما به رویه تبدیل نشود.
 
محبوبه مباشری، مسروره مختاری،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

نثرهای عرفانی، ازنظر شمول، حوزه‌های متفاوتی را، چه ازنظر موضوع و محتوا و چه ازنظر سبک، ساختار، زبان و اسلوب بیان، دربرمی‌گیرند و نمی­توان همه آنها را در یک مجموعه و ذیل یک نوع ادبی (ژانر) معرفی کرد. اطلاق عنوان کلی «نثرهای عرفانی» به این آثار ما را از هویت واقعی آنها دور می­کند. بسیاری از نثرهای عرفانی، درعین تعلق‌داشتن به حوزه عرفان، ویژگی­هایی دارند که آنها را از دیگر متون عرفانی متمایز می­سازد. در جستار حاضر، با بهره­گیری از روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه­ای، با تکیه بر موضوع کلیدی «عشق»، آثار عرفانی، اعم از کتاب و رساله (رسائل عشقی منثور) مطالعه­ شده­ و ضمن پرداختن به ویژگی­های مشترک آنها، منطبق با ویژگی­ها و معیارهایی که به‌دست آمده ­است، آثار یادشده زیرمجموعه یک نوع ادبی دیگر (ژانر)، به‌مثابه «نثرهای عرفانی غنایی» معرفی شده­ است. هدف جستار حاضر، تقسیم عرفان به عرفان عابدانه و عاشقانه نیست، بلکه مقصود این است که آثار عرفانی با توجه شیوه بیان، ساختار، زبان، صور خیال و موضوع ـ‌به‌گونه­ای که نمایان‌کننده هویت واقعی آن آثار باشدـ مطالعه شود. حاصل مطالعه نشان داد که سه مؤلفه اساسی 1. نثربودن و مباحث مرتبط با آن (تلفیق سنت مکتوب و سنت گفتار و تأویل‌پذیری) 2. عرفانی‌بودن و مصادیق آن (معرفت‌شناسی و هستی­شناسی، بی­قاعدگی، عشق، حسن و جمال و تأثیرپذیری از آثار متقدم) 3. عاشقانه و غنایی‌بودن و اسباب شاعرانگی (موسیقی، صور خیال و استفاده از منطق شعر) ویژگی­های اساسی و مشترکِ این نوع ادبی است.
 
محسن محمدی فشارکی، نسرین ستایش،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

کارل گوستاو یونگ، بنیان‌گذار روان‌شناسی تحلیلی در قرن بیستم، معتقد است در زیر سطح ظاهری آگاهی انسان‌ها بخش دیگری به نام ناخودآگاه جمعی ازلی وجود دارد که به‌صورت عامل روانی مشترک و موروثی خانواده بشری درآمده است. او موفق به کشف و معرفی کهن‌الگوهای مشترک در اساطیر ملل شد و این موضوع، مکتب روان‌کاوی او را شکل داد. در این پژوهش داستان گل و نوروز از این دیدگاه و با تأکید بر فردیت هدف تأمل و مداقه قرار می‌گیرد. توجه به کهن‌الگوها برای رمزگشایی داستان گل و نوروز ضرورت دارد؛ زیرا این مجموعه به‌طورکلی برپایه این نمادهای کهن پی‌ریزی شده است. نوروز نماد نیروهای ناخودآگاه پیروزشاه است و پیروزشاه نماینده بُعدِ فعلیت‌یافته کهن‌الگوی خود است. نوروز پس از سفرهای خطرناک فراوان، در انتها، به وصال محبوبش می‌رسد و با متولدشدن فرزندش، چرخه فرآیند فردیت کامل می‌شود.
 
امید مجد، شفق غلامی شعبانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

متون حکمی و تعلیمی بخش وسیعی از ادبیات فارسی را تشکیل می­دهند. بدون‌شک، اگر «القای ذهنیتی خاص به مخاطب و کوشش برای اقناع و تسخیر ذهن او» مهم­ترین هدف این متون نباشد، یکی از مهم­ترین اهداف آنها خواهد بود؛ بدین‌معنا که شاعر یا نویسنده این متون می­کوشد تا با مجاب‌کردن خواننده از نظر فکری، او را به سمت‌وسویی که دل‌خواه نویسنده است بکشاند. روش تحقیق حاضر کتابخانه‌ای و آماری است. این مقاله با بررسی گلستان سعدی، شیوه­های مختلف «تسخیر ذهن خواننده» را استخراج و استنباط و آنها را ذیل چهار دسته کلی و نُه زیرشاخه فرعی تقسیم کرده است که بیشترین بسامد آماری در روش­های اقناع مخاطب در گلستان، با 30درصد، از آنِ استدلال و سپس تمثیل با بسامد 6/26 درصد است که دو بعد  استدلالی و ادبی ذهن ایرانیان را نشان می‌دهد.
 
زینب نوروزی، طاهره غلامی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

طرح نظریه چندصدایی باختین در گستره نقد ادبی، نوع نگرش به متون ادبی دگرگون شد و با توجه به نیازهای جامعه مدرن، این گفتمان در کانون توجه اندیشه­وران و نظریه‌پردازان متون ادبی قرار گرفت. چندصدایی، با امکانات فرازبانی ویژه خود، با رویکردی نو، بازاندیشی مخاطب را به ارمغان می‌آورد تا دریافتی متفاوت را تجربه کند. در این پژوهش، که بر پایه تحلیل محتوا و منطق مکالمه باختین، صورت گرفته، می­توان سنگ صبور را به‌مثابه اثری چندصدا و دارای قابلیت مکالمه و گفت­وشنود بررسی و تحلیل کرد. رمان سنگ صبور با ساختاری ویژه و متفاوت نسبت به دیگر آثار چوبک و بهره­مندی از مؤلفه­هایی چون کثرت آواها، بهره­گیری از شیوه جریان سیال ذهن، تک­گویی درونی، کارکردهای بینامتنی، گفتمان دوسویه، مکاتب ادبی و... داستانی چندصدایی است. سعی نگارنده بر آن بوده که بتواند مؤلفه­های چندصدایی را در متن بیابد و تأثیر آن موارد را بر چندصداشدن متن نشان دهد.
 
خدابخش اسداللهی، منصور علیزاده بیگدیلو، ابراهیم رنجبر،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

شاعرانِ عارف برای تجسم‌بخشیدن به مفاهیم عرفانی خود از صورت­های زبانی به­ویژه الفاظ مربوط به حیوانات استفاده می­کنند. در تحقیق حاضر، برای کشف و روشن‌کردن مفاهیم مطلوب مولانا به‌مثابه حوزه مقصد، لفظ «شیر» به‌منزله حوزه مبدأ در غزل­های دیوان‌ کبیر با استفاده از نظریه استعاره شناختی لیکاف و جانسون بررسی می­شود. بررسی­ها نشان می­دهد که مولانا با ترفند اقتصاد زبانی و ارائه چندین تصویر ذهنی با یک لفظ (شیر)، توانسته است نشاط، تازگی و تنوع شگفت­آوری از اندیشه و تفکر عرفانی خود را نمایان سازد. طبق بسامدهایی که در این پژوهش به‌دست آمد، لفظ شیر در نظام مفهوم عرفانی مولانا تصویر مثبتی دارد؛ دل و عشق در برابر عقل اهمیت و جایگاه والاتری دارد؛ مفاهیم مهمِ «انسان کامل» در برابر نفس و «معشوق» برای نشان‌دادن عظمت مطلق حق‌تعالی از راه نمود عینی «شیر» بیان می­شود. خلاصه اینکه، انتخاب لفظ شیر برای بیان معانی و مفاهیم والا و ضرورِ عرفانی، از روح کمال­طلبی، خوش­بینی و علوّ طبع مولانا حکایت دارد. در این تحقیق، که به روش توصیفی‌ـ تحلیلی انجام شده است، پس از مباحث مقدماتی درباره استعاره مفهومی و مبدأ حیوانات، و زبان استعاری مولانا، برای هر نوع از انواع حوزه مقصد، چند نمونه از ابیات نقل شده­ است. مشخص‌کردن الگوی استنباطی، قلمرو منبع یا حسی، تعمیم چندمعنا، نگاشت عمومی و نگاشت جزئی در هر تقسیم­بندی گام بعدی است؛ سپس، در جدولی، به بسامد حوزه­های مقصد و تعمیم­های معنایی آنها و در نهایت به تحلیل داده­ها پرداخته شده است.  
علی تسلیمی، بهروز محمود بختیاری، محمود رنجبر، فخری رسولی گروی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

مؤلف پنهان و خواننده پنهان از مؤلفه­های الگوی ارتباط روایی است که نقش برجسته­ای در واکاوی و دریافت عناصر پنهان در متن ایفا می­کند؛ ازاین‌رو، بررسی آن در آثار هنری از لایه­های زیرساختی روایت پرده برمی‌دارد و دریچه­های تازه­ای را به‌روی فهم مخاطب می‌گشاید. افزون بر آن، نشان می‌دهد که کدام‌یک از رسانه­های رمان یا فیلم، بهتر توانسته است گره­های رسانه هم‌عرض خود را در جهت فهم بهتر مخاطب باز کند. رمان گاوخونی و فیلم اقتباسی آن نیز از جمله آثاری­اند که پیرنگ ارائه‌شده در آنها، نه علّی و معلولی، بلکه درونی و سیال است. مخاطب در چنین فضایی باید با رمزگشایی از نشانه­های متنی به بررسی چگونگی شکل­گیری نگاه و ذهنیت شخصیت­ها بپردازد. اقتباس افخمی از رمان گاوخونی اقتباسی کاملاً وفادار است و همه عناصر داستان در فیلم هم عیناً تکرار شده­اند، اما افخمی از این عناصر در جهت ارائه مفاهیم ایدئولوژیک مورد نظر خود سود جسته است. تکرار یکی از این شیوه­هاست که هم نویسنده و هم کارگردان از آن برای انتقال مفاهیم به مخاطب استفاده کرده­اند. این پژوهش قصد دارد با روش توصیفی‌ـ تحلیلی و رویکرد روایت‌شناختی و میان‌رشته­ای، به بررسی و تحلیل شیوه‌های بازنمایی مؤلف پنهان و خواننده پنهان در دو رسانه رمان و فیلم بپردازد و ازآنجاکه نویسنده و خواننده هر عصری به درون اثر پرتاب می­شوند و مطابق انتظاراتشان معانی تازه‌ای کشف می­کنند، در اینجا نیز معانی تازه­ای از متن روایی گاوخونی و فیلم اقتباسی آن برای مخاطب آشکار می‌شود.
سیدارسلان ساداتی، پروانه عادل‌زاده،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

این تحقیق، به شرح و توضیحِ مبانی رمز‌های اساسی «هدهد» و «سیمرغ» در محتوای رمزی‌ـ‌تمثیلی منطق‌الطیر عطار و «ملک مرغان» و «مرغ راوی روایت» در رسالهالطیر ابن‌سینا می‌پردازد‌. اهمیت این‌کار در رفع ابهاماتی است که در اثر تأویل‌ سلیقه‌ای این رمز‌ها در محتوای این رسالات رمزی‌‌ـ‌تمثیلی نهادینه شده ‌است. حوزه تحقیق این گزارش، رمزی‌‍ـ‌تمثیلی‌نگاری ناگزیر مفاهیم شناخت‌شناسانه، در ‌دوران معارضه‌های فکری قرون پنجم تا هفتم و تعمیق ابهامات رموز در اثر تأویلات هم‌سو با پندار‌ها و باور‌های حاکم در قرن‌های گذشته است. این تحقیق کتابخانه‌ای مبتنی بر بررسی دقیق محتوای متون مرتبط با موضوع، هریک در بستر و چارچوب فکری مربوط به ‌محتوای همان موضوع، و برهم‌سنجش مفاهیم مشابه و متباین و استنتاج مبتنی بر تحلیل و تفسیر مستدل است. یافته‌های این تحقیق، تناقض تفسیرهای حاکم بر مفاهیم رموز ذکرشده را نشان می‌دهد.  علاوه‌براین، یافته‌های مطالعه نشان‌دهنده اهمیت تحقیقات بیشتر درباره مفاهیم رمزها و نکات کلیدی این تحقیق است. یافته‌های تحقیق تباین تأویلات رایج با مفاهیم رموز موصوف این تحقیق را نشان می‌دهد؛ و نیز مبین ضرورت بازنگری در مفاهیم محتوای رموز وفق پیشنهادهای این گزارش است.
غلامعلی فلاح، فردوس آقاگل زاده، حمید عبداللهیان، زینب زرهانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

نقش و کارکرد ایدئولوژیک زبان در شاهنامه یکی از مباحثی است که تاکنون کمتر با رویکردی نظریه‌محور به آن توجه‌ شده است. این پژوهش در پی بررسی این مسئله است که فردوسی در شاهنامه چگونه از زبان در جهت القای ایدئولوژی برتری ایرانیان بهره برده است و با استفاده از چه سازوکارهای کلامی‌ای، توانسته این مسئله را گفتمان‌سازی کند. برای نیل به این هدف، در پژوهش حاضر از چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی مبتنی بر رهیافت تئون ون‌دایک (2005 و 2000) استفاده شده است. نبرد "رستم و چنگش" در داستان "رستم و خاقان چین" پیکره تحقیق حاضر است. نتیجه پژوهش نشان می‌دهد که فردوسی با استفاده از راهبردهای ایدئولوژیکی کلامی نظیر قطب‌بندی، بازنمایی مثبت گروه خودی، بازنمایی منفی گروه دیگری، واژگان‌گرایی، توصیف کنشگران و تعمیم‌بخشی، توانسته ایدئولوژی برتری ایرانیان را گفتمان‌سازی کند.
ابراهیم کنعانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

یکی از کارکردهای مهم هر نظام نشانه‌ـ معنایی کارکرد مکانی آن است. مکان­ها به‌شکل‌های مختلف عینی، کنشی، شَوِشی، روایی و اسطوره­ای در گفتمان نقش دارند و از کارکردهای ارجاعی، تنشی، استعاری و استعلایی برخوردارند و در شکل­دهی به معنا نقش‌آفرین هستند. با تقویت جنبه عینی مکان، بعد شناختی آن اوج می­گیرد و با تضعیف این جنبه، وجه استعاری آن تقویت می­شود و مکان به‌سوی فضاشدگی سوق می­یابد. در داستان «شب سهراب­کشان»، مکان با حضور کنشگران گفتمان و تقابل، تعامل و هم­کنشی آنها، هربار به‌گونه­ای استحاله می­یابد. در نتیجه، سیال می­شود و همین عامل به آن ویژگی فرامکانی می­دهد. کارکردهای نشانه‌ـ معناشناختی چنین وضعیتی چیست؟ پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه و طی چه فرآیندی، استحاله مکان شکل می­گیرد و چطور و با کدام کارکردها زمینه استعلای آن فراهم می­شود. این پژوهش، بر مبنای این فرضیه مهم شکل می­گیرد که مکان با توجه به تقابل، تعامل و هم‌کنشی کنشگران آن، کارکردی هویتی و شوشی پیدا می­کند. سپس، با تأثیرپذیری از این وضعیت، در گستره­ای از مکان تا فضا سیال می­شود و سرانجام به مکانی هستی­محور و استعلایی بدل می­شود که مهم­ترین نتیجه آن هم­کنشی کنشگر و مکان و در مرتبه بالاتر وحدت و این­همانی کنشگر با شخصیت اسطوره­ای سهراب و شاهنامه در داستان برگزیده این پژوهش است. هدف این پژوهش، بررسی ویژگی­های نشانه‌ـ معناشناختی مکان و فضا در داستان «شب سهراب‌کشان» و تحلیل شروط استحاله مکانی و استعلای آن به فرامکان است. این پژوهش نشان داد که مکان­های مختلف پیوستاری، ناپیوستار، القایی، گردبادی و استعلایی در این گفتمان نقش ایفا می­کنند و این مکان­ها همواره از کارکردهای کنشی، شوشی، عاطفی، القایی، اسطوره­ای و استعلایی برخوردارند.
مهرداد اکبری گندمانی، مهدی رضا کمالی بانیانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

شیوه نگرش و رویکرد شاعران و نویسندگان به جهان را در قالب آثار ادبی و از خلال دستگاه بلاغی آنها می­توان مشاهده کرد. یکی از عوامل تأثیرگذار در شکل­گیری و دگرگونی این دیدگاه­ها و رویکردها تحولاتی است که جهان آنها را، در سطوح مختلف، دربرمی­گیرد. یکی از ساختارهای مهم دستگاه بلاغی تشبیه است. در این پژوهش تلاش شده است تا نشان داده شود که چگونه ساختارهای تشبیهی بیدل، در پیوند با دیگر ساختارهای بلاغی، تحولات بافت­های موقعیتی را در سطوح مختلف آشکار می­کنند. از سوی دیگر، به این مسئله پرداخته شده است که دگرگونی­های آشکار و پنهان در این دوره، چگونه افق­های انتظار دوره­های پیشین را تحت تأثیر قرار داده و گاه به پایه­ریزی و شکل­گیری افق­های جدید منجر شده است. آثار بیدل در این میان به‌مثابه زمینه­ای در نظر گرفته شده است که تا حد زیادی می­توان تحولات درونی آنها را به دیگر زمینه­ها، از جمله سبک هندی، بسط داد. با بررسی صورت‌گرفته مشاهده شد که بیدل نه‌تنها گاه از تشبیهات قدیمی ساختارهایی تازه خلق کرده است، بلکه با ایجادِ شبکه­های زنجیروارِ تشبیهی، وفور تصاویر ترکیبی، ساخت تصاویرِ متعدد با استفاده از چندوجهی‌بودنِ واژه­ها، تعاملِ تصاویرِ مرکزی و حاشیه­ای و... ساختارهایی نو بنا نهاده است. همچنین، پس از بررسی بافت موقعیتی عهد صفوی، بافت زبانی سبک هندی، و ساختارهای رایجِ تشبیهی در آن سبک، در نهایت، به بررسی ساختارهای تشبیهی تازه و ویژگی­های آن در اشعار بیدل پرداخته شده است.
 
چیمن فتحی، رامین محرمی، بیژن ظهیری ناو، شهریار گیتی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

شاهنامه فردوسی، حماسه منظوم اساطیری ایران، بر مدار ستیز نیروهای عینیت­یافته ناساز عالم، یعنی ایران و انیران و نبرد شخصیت­ها و قهرمانان آن، می­گردد؛ زیرا از دیدگاهی فلسفی، طرح هستیِ تاریخ اساطیری ایران هم اساساً بر مبنای هماویزی دوگانه­های ناساز افکنده شده است. یکی از مهم­ترین دیدگاه­های فلسفی به تاریخ، نگرش فریدریش هگل، فیلسوف تاریخ­گرای آلمانی، است. در این نگرش، ماهیت و هدف تاریخ، همان ماهیت انسان است و ماهیت انسان، رسیدن به خودآگاهی و آزادی است و این آزادی تنها بهنحو تدریجی و دیالکتیکی تحقق­پذیر است؛ از‌این‌رو، در فلسفه هگل، جنگ وسیله­ای برای پیش­بُرد دیالکتیک تاریخ به‌شمار می­آید و ایجاد پیکار میان شخصیت­های انسانی، به‌مثابه خدایگان و بنده، اساس رسیدن به خودآگاهی معرفی شده است. نبرد بین انسان­ها در شاهنامه فردوسی هم گفتار «خدایگان و بنده» در فلسفه هگل را به ذهن متبادر می­کند. در بخش اساطیری شاهنامه، دست‌یابی به خودآگاهی و تحقق آن در تاریخ اساطیری ایران، تنها از راه نبرد دو سوی مخالف، به‌مثابه خدایگان و بنده، در نبردهای بین جمشید و ضحاک، ضحاک و کاوه (و آن­گاه فریدون)، فرزندان فریدون، شهادت ایرج و کین‌خواهیِ (دادباوری) او به‌وسیله منوچهر روی می­دهد. این جستار، با رویکردی تحلیلی‌ـ‌‌توصیفی به تحلیل فلسفه تاریخ شاهنامه فردوسی، با تأکید بر گفتار «خدایگان و بنده» پرداخته و به این نتیجه رسیده است که در این حماسه اساطیری، همه ستیزگی­­ها هر بار به گونه­ای آمیختگیِ وحدت­بخش نائل می­آیند که هم­تراز لحظه­های سنتز یا هم­نهاد دیالکتیکی هگلی و در حقیقت، اسباب فراگرد تاریخی و راه رسیدن به خودآگاهی و آزادی از رهگذری دیالکتیکی است و این همان امکان خوانش فلسفه تاریخ اساطیری ایران در شاهنامه فردوسی برپایه فلسفه تاریخ هگلی است.
ف

صفحه 12 از 19     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4666