[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
380 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

علیرضا مظفری، بهمن نزهت، محمد احسانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

ازآنجاکه روح انسان تعالی­طلب است، پیوسته‌ درصدد کشف نادانسته­ها برمی‌آید؛ بنابراین، ابزارهایی را جست‌وجو می­کند تا به زندگی بهتر دست یابد و در پی ایجاد شهر آرمانی یا مدینه فاضله، ناکجاآباد، جهان مطلوب و... است.
صوفیه به‌نسبت دیگر اقشار جامعه با واقعیت­های اجتماعی و بومی خود مأنوس­تر بودند و جامعه را پر از کاستی می­دیدند و بر آن بودند که با شناخت جامعه موجود و درک کاستی‌ها و نارسایی­های آن، انسان را به جهان مطلوب رهنمون شوند.
تلقی عارفانی چون سنایی، عطار و مولوی از آرمان‌شهر، با برداشت فلاسفه و متشرعان از آن تفاوت­های بنیادین دارد. در پی این مهم، همواره اندیشمندان، شاعران و نویسندگان ویژگی­هایی را برای آرمان‌شهر برشمرده‌اند که اگرچه اشتراک‌هایی با هم دارند، در برخی مختصات متفاوت‌اند.
در این جستار سعی شده است با روش توصیفی ـ تحلیلی مبتنی بر بررسی مهم‌ترین آثار ادبی قرن‌های ششم و هفتم هجری، سیر تحول مفهوم آرمان‌شهر در آثار بزرگان شعر عرفانی فارسی بررسی شود تا ازیک‌سو ویژگی­های هر یک از آرمان‌شهرها مشخص شود و از جانبی دیگر، تفاوت و تمایز هر یک از آنها ـ با توجه به ویژگی­های سیاسی‌ـ اجتماعی آن دوران نمایانده شود.
 
حسین محمدی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

چکیده
دو تمدن کهن ایران و هند، به‌دلیل روابط دیرینه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، شناختی نسبی از هویت یکدیگر داشته‌اند که در طول زمان صیقل‌ خورده، تکمیل و گاهی نمادین شده است. بی‌گمان، برای شناخت تاریخ ایران و هند عصر باستان و چگونگی روابط این دو ملت، ناگزیر از دریافتن تصویر تاریخی هند در فرهنگ ایران هستیم. بررسی اسطوره، حماسه و شعر، ما را در رسیدن به واقعیت‌های تاریخی یاری می‌رساند. شاهنامه این قابلیت را دارد که بیان‌کننده تاریخ و فرهنگ ایران و هند باشد.
در این پژوهش برآنیم تا با روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای، به این پرسش اصلی پاسخ دهیم که اصولاً فردوسی در شاهنامه تا چه حد از منابع تاریخی و متون پهلوی تبعیت کرده است. نوشتار نشان می‌دهد که فردوسی از منابعی که در دست داشته تبعیت کرده و در قسمت‌های مربوط به عصر ساسانیان با کارنامه اردشیر بابکان، یادگار زریران و خدای‌نامک اختلاف مهمی ندارد.
 
عفت نقابی، حکیمه دبیران، ناهید اخوان کاظمی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

فرآیند روایت داستان و شگردهای روایی آن مخاطب را در جهت درک نحوه وقوع داستان هدایت می‌کند. در این میان، استفاده از تصاویر مکرر در متن داستانی ممکن است دستمایه‌ای خاص در خلق اثر هنری برای گوینده باشد. یکی از درون‌مایه‌های اصلی شاهنامه فردوسی پرداخت مکرر به دنیا و تصاویر برخاسته از آن است. این تصویر از جمله تصاویری است که ذهن راوی شاهنامه را در بخش‌های مختلف داستان‌ها به خود مشغول کرده است و حتی توجه فردوسی به این امر سبب شده تا سرعت روایت کند شود. هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل تصویر دنیا در «داستان سیاوش» با استفاده از مؤلفه‌های پنج‌گانه روایی ژنت است. استفاده از نوع روایی آینده‌نگر، کاربرد بسامد مکرر و کانون روایی این داستان در پرداخت به تصویر دنیا، نشان می‌دهد که تصویری خاص از درون‌مایه‌ای ویژه نیز می‌تواند در ترتیب نقل وقایع و کنش‌های داستانی با به‌هم‌ریختگی توالی زمانی، سرعت ادراک خواننده را کاهش دهد و در نتیجه تمایل مخاطب را به دانستن نحوه وقوع داستان افزون کند.
 
سیدعلی قاسم زاده، اسماعیل گلرخ ماسوله،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

یکی از عناصر شعر و غزل فارسی تخلص است که علاوه‌بر نشان‌دارکردن شعر به نام شاعر، گاه به‌معنای دیگری نیز ایهام دارد. تخلص در شعر شاعرانی مثل حافظ ‌ـ‌که منظومه فکری خاص و منسجمی دارندـ به‌صورت استعاره­ای اصلی یا مرکزی در تعیین دستگاه فکری آنها دخالت دارد. در این مقاله، تخلص حافظ از منظر مؤلفه­های معنی‌شناختی، چون تقابل و ترادف با واژگان خاص و کلیدی شعر حافظ‌، که برآمده از حساسیت­های فکری و زیستی او بوده است‌، در متن شعر واکاوی شد. از نتایج تحقیق برمی­آید که نام شعری او نیز به‌شکلی پر­تحرک و شناور تحت تأثیر زبان و افکار او قرار دارد و به‌کمک ظرفیت­های معنی‌آفرینی برخی واژه­ها در خدمت انتقال ساختار اندیشه و نظام معنایی اشعار او است و تخلص حافظ استعاره مرکزی غزلیات اوست.
 
اسد آبشیرینی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

یکی از شیوه­های نثر­نویسی در روزگار معاصر به انعکاس امر واقع بیرونی در جهان داستان معطوف است. این شیوه، به­شکلی گسترده، در آثار نویسندگان رئال و ناتورال ایران نمود یافته است. صادق چوبک یکی از نویسندگان برجسته معاصر است که به جهت ارائه واقعیت از نوعی دیگر، به‌مدد زبان ویژه نثر خود، به وجهی از امکانات زبان هنری دست یافته است که او را هم در سبک شخصی و هم در مکتب رئال‌ـ‌‌ناتورال، از سر­آمدان نحله داستان‌نویسی ایران کرده است. هدف پژوهش پیش­رو، واکاوی فرآیند خلق معنای واقعیت است که به استفاده چوبک از هنر­سازه­هایی در دو محور هم‌نشینی و جانشینی برای رسیدن به ارائه موفقِ واقعیتی زبان‌بنیاد، فارغ از دخالت خود­محورانه سوژه، انجامیده است. نگارنده در پژوهش حاضر، با شیوه تحلیلی‌ـ‌انتقادی و استفاده از نظریه­های مرتبط منتقدان این حوزه، نثر رئال‌ـ‌ناتورال چوبک و جنبه­های آن را بررسی و نقد کرده و در پی برجسته‌ترکردن جوانبی از زبان چوبک بوده است که فراتر از بررسی­های معمول ناتورالیستی، با بخشیدن حیثیتی هنری به نثر او، به ترازی از داستان‌نویسی نائل می­شود که راه را برای تحلیل­های نوپدید در حوزه نقد زبان نثر، بر منتقدان این نحله هموار می‌کند؛ زیرا نثر چوبک از نوع نثرهای پیش‌پاافتاده که داستانی واقعی را نقل می­کنند و زبانی ارجاعی دارند نیست، بلکه نثری هنری است.
 
اکرم برازنده، امیربانو کریمی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

قوت‌القلوب فی معامله المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، اثر ابوطالب مکی، متن سازمانی و متمکنی است که در تثبیت و تخلید گفتمان تصوف بسیار مؤثر بوده ­است؛ زیرا جریان فربه تصوف در اواخر سده دوم در بستر دین مفصل‌بندی شد و از میان گفتمان‌های معارضی چون فقاهت و کلام و فلسفه گذشت. این جریان در دوره­ای تکوین یافته که عقل‌گرایی افراطی، جدال­های فقهی، مناقشات فلسفی و نزاع­های سیاسی و اجتماعی بر کل جامعه اسلامی سایه افکنده بود. ایده‌پردازان تصوف، با بررسی و شناخت خلأها و دال‌های تهی، رهیافت­های حاکم بر جامعه را ـ‌به مدد منطق تفاوت گفتمانیِ گزاره­های غایب و مهجورـ  برجسته کردند و با استمداد از شیوه تأویل، گزاره‌های گفتمانی خود را پربار ساختند و کم­کم توانستند گفتمان تصوف را منسجم کنند و غالب این اهتمام، به‌صورت عینی، تا حدودی در کتاب قوت‌القلوب، که آن را ملتقای دو گفتمان دانشمندی و بینشمندی می­دانیم، تبلور یافته است. برای تحصیل این مهم، از روش و الگوی تحلیل گفتمانی جفت‌گفتمان‌ساز لاکلاو و موفه بهره جستیم و نشان دادیم که ابوطالب مکی چگونه توانسته گزاره­های غایب، مهجور و تهی‌شده فقه را با استفاده از شیوه تأویل ترمیم کند.
 
یدالله بهمنی مطلق، منصوره هوش السادات،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

ترکیبات باهم­آیند در زبان­شناسی به زنجیره­ای از واژه­ها گفته می­شود که با یکدیگر هم‌نشین می‌شوند و یک سازه معنایی تشکیل می­دهند؛ مانند ترکیبات وصفی و اضافی. نوآوری در این حوزه یکی از وظایف اصلی شعر خلاق و ماندگار است. غزلیات شمس یکی از آثار برجسته ادب فارسی است که ترکیب­سازی از مشخصه­های بارز سبکی آن محسوب می‌شود. مولانا برای بیان اندیشه والا و عرفانی خود به آفرینش صدها سازه نو زبانی پرداخته و از انواع هنجارگریزی بهره گرفته است تا تنگنای موجود واژگان را وسعت بخشد یا از آوردن واژه­ها و ترکیبات تکراری بپرهیزد. در میان آثار او، غزلیات شمس نمونه­ای تمام‌عیار از جوشش اندیشه محسوب می­شود. در بافت غزل­های او صدها ترکیب وصفی نو مانند «اندیشه کژمژ»، «خیال بادشکل»، «بهانه­های زرین» و ترکیبات اضافی نو چون «اوباش خیالات»، «جهان رنگ و بو»، «تره­زار دل» یافت می­شود که به بررسی و تحلیل نیاز دارد. نوآوری­های مولانا به ترکیبات وصفی و اضافی محدود نمی­شود و گونه­های مختلف سازه­های نو در قالب اشتقاقات و ترکیبات اسمی، صفتی، قیدی و فعلی نو در غزلیات او یافت می­شود، اما در این جستار صرفاً به بررسی و تحلیل این نوع از نوآوری‌های او پرداخته شده است. یافته­ها نشان می­دهد مولانا با استفاده از این ترکیبات کنایه­ها و استعاره­های نو و بدیعی در زبان فارسی خلق کرده و علاوه‌بر توانمندسازی زبان با پرهیز از کاربرد ترکیبات و واژه­های تکراری بر جاذبه­های آن افزوده و اندیشه­های بیان‌نشدنی خود را در قالب زبان به تصویر کشده است.
 
منوچهر تشکری، محمدرضا صالحی مازندرانی، شیما فاضلی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

قهرمان­گرایی یکی از موضوعات اساسی در داستان­های عامه منثور فارسی است. قهرمان‌ـ پهلوان در این داستان­ها از نظر کنش، الگو و عملکرد، ویژگی‌هایی دارد که عموماً متعلق به باورهای اسطوره­ای و سنت­های قهرمانی پیش و پس از اسلام در ایران است. عوامل تاریخی و اجتماعی زیادی را می­توان در نگاه‌داشت و انتقال این سنت­ها و باور­ها مؤثر دانست که وجود شاهنامه فردوسی یکی از مهم­ترین آنهاست. به­گونه­ای که در اغلب موارد می‌توان کنش­ها و ویژگی­های پهلوان در شاهنامه را پروتوتایپ یا نمونه نخستین قهرمان‌ـ‌پهلوان ادب عامه دانست. در این پژوهش، با بررسی چهار اثر منثور قهرمانی از ادب عامه فارسی (سمک عیار، حسین کرد، قصه حمزه، امیرارسلان) که هر یک متعلق به دوره­ای خاص هستند و زمینه غالب در هر کدام قهرمانی است، به شناسایی برخی از ویژگی­های جسمانی، اخلاقی و کنش­های رزمی، سیاسی و اجتماعی قهرمان‌ـ پهلوان و مقایسه آن با شاهنامه پرداخته­ایم. نتایج به‌دست‌آمده از این تحقیق به این قرار است: با وجود شکل‌گیری آثار مزبور در سده­های تاریخی، قهرمان‌ـ پهلوان بسیاری از ویژگی­های اسطوره‌ای و حماسی پهلوان شاهنامه را در خود حفظ کرده است. برخی از این کنش­ها و ویژگی­ها کاملاً با نمونه­های اسطوره­ای و حماسی شاهنامه مطابقت دارد و راویان و نویسندگان سعی در هم‌سان­سازی قهرمان‌ـ پهلوان ادب عامه با شاهنامه داشته­اند. در مواردی نیز با وجود شباهت، تفاوت­هایی میان این کنش­ها و ویژگی­ها دیده می­شود. تفاوت­ها اغلب در اخلاق و برخی از کنش­های سیاسی و اجتماعی قهرمان‌ـ پهلوان بوده است که حاصل موقعیت فکری و فرهنگی دوران پدیدآمدن آثار ادب عامه و تغییر و تحولات نظام عیاری است. بیشترین شباهت­ها نیز در ویژگی­های ظاهری، قدرت جنگاوری، نوع تولد، تربیت، مراحل رشد و سال­های آرمانی قهرمان‌ـ پهلوان دیده می­شود.
 
حبیب‌الله سلیمی، سیداحمد پارسا،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

تلمیح و تشبیه دو مقوله بلاغی‌اند که اندیشمندان علوم بلاغی از دیرباز در دو حوزه بدیع و بیان به آنها پرداخته‌اند. برخی شاعران ایرانی با استفاده از ظرفیت­های زبان فارسی، با تلفیق این دو مقوله گونه بلاغی تازه‌ای پدید آورده‌اند که در این پژوهش با نام تشبیه‌های تلمیحی از آنها یاد می­شود. موضوع پژوهش حاضر، بررسی این گونه بلاغی در سروده­های دهه چهل و برخی از سروده­های اوایل دهه پنجاه شفیعی‌ کدکنی است. برای این‌کار، آیینه­ای برای صداها شامل مجموعه­های شعری زمزمه­ها، شب‌خوانی، از زبان‌برگ، در کوچه‌باغ­های نشابور، مثل­ درخت­ در شب­ باران، از بودن و­ سرودن، و بوی جوی مولیان، بررسی شده ­است. هدف این پژوهش شناساندن ویژگی­های این گونه بلاغی چون آشنایی‌زدایی، برجسته­سازی، ایجاز، ترجمه‌ناپذیری، داشتن زمینه روایی و اختصاص آن به زبان فارسی است که برای اولی‌ بار در ادب پارسی انجام می­گیرد. شناخت رابطه مضمونی این تشبیه‌ها با موضوعات شعری شفیعی‌ کدکنی و میزان توانمندی او در به‌کارگیری و نوع تلمیحات به‌کار­رفته، از اهداف دیگر این پژوهش است که به روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و­ با استفاده از شیوه تحلیل محتوا بررسی شده­اند. قرار­دادن شخصیت‌های اساطیری، دینی، عرفانی، علمی و غنایی در جایگاه مشبّه­به در این تشبیه‌ها، آگاهی شاعر از این مقولات و تسلط او در این زمینه را نشان می‌دهد. همین مسئله بسامد این تشبیه‌ها در سروده­های­ شاعر، نوآوری­های­ او در این بخش و تناسب معنایی‌ـ مضمونی سروده­ها با این گونه بلاغی را توجیه می‌کند.
 
حبیب‌الله عباسی، رسول جعفرزاده،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

انگاره‌هایی در تاریخ فرهنگ و تمدن بشر هست که با وجود زمینه و زمانه فرهنگی و تاریخی بسیار متفاوت، شباهت‌ها و قدرمشترک‌های انکارناپذیری میان آنها می‌توان یافت. از جمله، دو انگاره زیبایی‌شناسی هنری تصوف و سوررئالیسم که از لحاظ زمینه و زمانه فرهنگی و تاریخی ظهور، سخت با هم متفاوت‌اند و در نگاه نخست، یافتن قدرمشترکی میان این دو کاری شگفت‌انگیز و صعب شمرده می‌شود. مسئله اصلی ما در این جستار آن است که میان این دو انگاره زیبایی‌شناختی، شباهت‌های ‌انکارناپذیری وجود دارد. در پژوهش حاضر، با روش تحلیلیـ‌توصیفی و رویکرد ادبیات تطبیقی، به‌ویژه از منظر دبستان آمریکایی ‌ـ‌که غایتش مطالعه ادبیات در ورای مرزهای سرزمین معینی و پژوهش در روابط میان ادبیات و دیگر حوزه‌های معرفتی از قبیل هنر و تاریخ و فلسفه است‌ـ وجوه اشتراک چندی میان زبان این دو جنبش یافتیم، از جمله اینکه هر دو از عصیان و تخیل ابتکاری و نمادگرایی و رؤیا و ذهن ناخودآگاه و عشق و شطح یا نگارش خودکار و جذبه و جنون بهره می‌جویند و انسان‌ها را به‌سوی آنچه برتر و ژرف‌تر است هدایت می‌کنند.
 
ملک‌محمد فرخزاد، مژگان زارع کهن،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

ادبیات قلمرو‌های وسیعی را دربرمی‌گیرد که شامل موضوعات گوناگونی است؛ با دانش‌های متعددی در ارتباط است و روش‌های مختلفی را نیز برای بررسی و مطالعه آن می‌توان به‌کار گرفت. به‌عبارت دیگر، بسیاری از مسائل ادبی «چندتباری» هستند و در علوم مختلف ریشه دوانده‌اند؛ از جمله روان‌شناسی. مفهوم هوش‌معنوی، با موضوعاتی از معانی یا ارزش‌ها در پیوند است که به موجب آن جایگاه هوش در زندگی ما در بافت و زمینه‌ای غنی‌تر از معانی قرار می‌گیرد. هرچند اصطلاح هوش‌معنوی از دستاوردهای حوزه عرفان نیست و در روان‌شناسی محل بحث و بررسی است، اما این به‌معنای متروک‌ماندن موضوع در آثار عرفانی ما نیست. اگر منصفانه بنگریم، مباحث مربوط به هوش‌معنوی و معادل‌های آن به‌صورت بسیار وسیع و پربار در ادب عرفانی ما بیان شده است. شاخصه معنویت و مذهب به‌ویژه هوش‌معنوی در عرصه شعر عرفانی در ادبیات فارسی و شعر مولانا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مقاله حاضر که به روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و بر مبنای داده‌ها‌ی کتابخانه‌ای صورت گرفته است، نشان می‌دهد که ایمان، صلح‌، نوع‌دوستی و کاربرد صحیح آن در زندگی و سازگاری با ناملایمات دنیای واقعی از شاخصه‌های اصلی هوش‌معنوی در مثنوی مولاناست.
 
مهناز فولادی، سهیلا صلاحی‌مقدم، داراب فولادی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

رضا براهنی، نویسنده معاصر، در قالب رمان روزگار دوزخی آقای ایاز، به نقد ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه روزگار خود پرداخته است. با توجه به اینکه تلقی نظریه زیبایی‌شناسی انتقادی مکتب فرانکفورت از هنر و مشخصاً ادبیات، عدم تأیید وضع موجود است و ادبیات را ابزاری جهت اصلاح تضادهای درونی جامعه می‌داند، کوشیده‌ایم اثر پیش‌گفته را با توجه به نظریات هربرت مارکوزه و تئودور آدورنو مطالعه کنیم و نشان دهیم که براهنی با برشمردن معضلات جامعه، نظم موجود را به پرسش کشیده است. مهم‌ترین مؤلفه این نظریه این است که هنرِ خودآیین و انقلابی، به‌دلیل فاصله‌ای که از واقعیت موجود می‌یابد، قدرت انتقاد از واقعیات اجتماعی را به بهترین شکل از طریق صورت و محتوا نشان می‌دهد. دستاورد پژوهش ناظر بر این است که روزگار دوزخی آقای ایاز از نظر صورت و محتوا انقلابی و خودآیین است. محتوای این اثر کل تاریخ حاکمیت‌های ایرانی را تا آن روزگار هدف بازخواست و انتقاد قرار داده است. براهنی ریشه همه مشکلات را استبداد حاکمان و تأیید و سکوت بسیاری از مردم می‌داند. از نظر صورت، این داستان جزء اولین آثاری است که به استقبال نظریه‌های جدید رفته و در قالب مدرن نوشته شده است.
 
احمد کنجوری، علی نوری، محمدرضا روزبه، علی حیدری،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

سیمین بهبهانی یکی از شاعران مبتکر و اثرگذار معاصر است. در نوغزل­های او، بسامد و تنوع تلمیح‌ها چندان است که می‌توان تلمیح را از برجسته‌ترین ویژگی‌های سبک شاعری او دانست. درک درست ظرفیت­های معنایی و ظرافت­های ساختاری سخنی که بن‌مایه تلمیحی دارد، به آشنایی با معنای تلمیح ازیک‌سو و شناخت ساخت و شیوه‌های بهره‌گیری از تلمیح، ازدیگرسو، وابسته است. بررسی شگردهای عمق‌بخشی و توسع فکری، معنایی و فرهنگی تلمیح در شناخت و درک بهتر ظرافت‌ها و تمهیدات معنایی و ساختاری نوغزل‌های سیمین بهبهانی و نقش این عوامل در ایجاد التذاذ ادبی، اهمیت و ضرورت دارد. در این مقاله برآنیم که نشان دهیم سیمین بهبهانی در نوغزل‌های خود تلمیح را به چه شیوهها و در چه گونه­هایی در محور عمودی خیال آورده و گسترش داده است. نتایج نشان میدهد که تلمیح‌ها در شعر سیمین بهبهانی الگوها و ساخت­های متنوعی دارند که از مفردات و ترکیبات واژگانی تا تلمیح‌های گسترده و منتشرشده در سراسر محور عمودی خیال در نوسان‌اند. در نوغزل­های سیمین بهبهانی، تلمیح در محور عمودی، به گونه­هایی همچون تلمیحات موازی، تلمیحات تلفیقی، تلمیحات مقایسه‌ای، مُلَمَّح، تلمیح ساختاری، تلمیح مناظره‌ای یا مناظره تلمیحی، تلمیح حلولی و جز آن جلوه کرده است که برخی از این شیوه­ها، به‌ویژه در محور عمودی خیال، کم‌سابقه یا بی‌سابقه‌اند.
 
نرگس مرادگنجه، بیژن ظهیری ناو، شکرالله پورالخاص،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

متناقض­نمایی یکی از شگردهای ادبی ­پرکاربرد در شعر شاعران عصر صفوی است. حزین لاهیجی، همچون بسیاری از شاعران این دوره، در جست‌وجو و عرضه «معنی بیگانه» از  این ترفند هنری بهره میبرد. در این جستار، با روش تحلیلی‌ـ‌توصیفی و رویکردی فرمالیستی، متناقض‌نمایی را در دیوان حزین لاهیجی کاویده و نشان داده‌ایم شاعر به قصد آشناییزدایی و آفریدن مضامین تازه و نکته‌سنجیهای دقیق و باریک‌اندیشانه و نیز برای بیان مفاهیم عارفانه، عاشقانه، اندیشه­های قلندرانه و مباحث اخلاقی‌ـ‌اجتماعی، از این صنعت ادبی استفاده میکند. همین‌طور، مضامین متناقض‌نما و انواع متناقض‌نما را اعم از لفظی و معنوی، ترکیبات وصفی و اضافی، ویژگی‌های متناقض‌نما و کارکردهای آن را در دیوان کاویدیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که «حس­آمیزی» به‌مثابه گونه‌ای متناقض‌نما در شعر حزین درخور توجه است.
 
پریوش میرزاییان، جهانگیر صفری، امین بنی‌طالبی دهکردی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

برقراری ارتباط شامل تمام راه‌هایی است که بشر برای تأثیرگذاری بر دیگران به‌کار می‌بندد، این عمل نه‌تنها شامل سخن‌گفتن یا نوشتن، بلکه شامل تمام رفتارهای انسان در حالت‌های مختلف می‌شود، بنابراین، دو دسته از نشانه‌های ارتباطی وجود دارد که بشر در برقراری ارتباط از آنها استفاده می‌کند: نشانه‌های کلامی و نشانه‌های غیرکلامی. در علم ارتباطات به چگونگی تأثیرگذاری نشانه‌های غیرکلامی در انتقال پیام توجه ویژه شده است. تحقیقات نشان داده است بخش بزرگی از پیام‌ها از طریق نشانه‌های غیر‌کلامی به دیگران منتقل می‌شود. در شعر نیز هنرمند از نشانه‌های کلامی و غیرکلامی بهره می‌برد تا در ارتباط با مخاطب تأثیرگذارتر باشد، اما اغلب در تحلیل شعر تمرکز بر نشانه‌های کلامی است. مهدی اخوان‌ثالث یکی از شاخص‌ترین شاعران روایی معاصر است که ویژگی خاص روایی شعرش بستری مناسب برای استفاده از نشانه‌های غیرکلامی فراهم می‌آورد. در این پژوهش به چگونگی استفاده اخوان‌ثالث از نشانه‌های ارتباط‌ غیر‌کلامی در شعر در جهت پاسخ به این پرسش‌ها پرداخته شده است: اخوان‌ثالث در تصاویر شعری‌اش از کدام نشانه‌های ارتباط غیرکلامی استفاده کرده است؟ نشانه‌های ارتباط غیرکلامی در شعر اخوان‌ثالث چه معانی‌ای را به مخاطب القا می‌کنند؟ آیا بین نشانه‌‌های ارتباط غیرکلامی و اندیشه غالب اخوان‌ثالث در شعرش ارتباط معناداری وجود دارد؟ این پژوهش نشان داد اخوان‌ثالث در شعرش برخی از مفاهیم و پیام‌ها را با تصویرکردن نشانه‌های غیر‌کلامی مربوط به چشم، دست، پا، سر و گردن، لب و دهان و... منتقل کرده است. بسامد استفاده از این نشانه‌ها در شعرهایی که ویژگی داستانی و روایی دارند بیشتر است. پیام‌های منتقل‌شده از این نشانه‌ها اغلب حزن، اندوه، ترس، نگرانی، اضطراب، عدم اطمینان و ناامیدی است. بسامد بالای لبخندهای دروغین و استفاده مکرر از پیام‌های آوایی آه و سکوت نشان می‌دهد تزویرها، دورویی‌ها و ناراستی‌ها فضای فکری اخوان‌ثالث را، در بیشتر شعرهایش، آکنده از اندوه و ناامیدی کرده‌اند. استفاده از این نشانه‌ها به شاعر این امتیاز را داده است که به‌جای توضیح و تفسیر یک احساس یا تلاش برای انتقال یک پیام، در کلامی موجز، شعری پویا و تأثیرگذار به مخاطبان ارائه دهد.
 
منوچهر اکبری، سارا مشایخی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده

بررسی انسجام متن ابزاری زبان‌شناختی برای درک ساختار آثار ادبی فارسی مبتنی بر توصیفات عینی و دقیق و بر مبنای الگویی واحد است. در این مقاله ابیاتی از حدیقه سنایی با استفاده از نظریه انسجام متن هلیدی و حسن در زبان‌شناسی ساختگرا بررسی و نتایج آن به‌صورت نمودارهای کمّی ارائه شده است. از این دیدگاه، انسجام عوامل دستوری، واژگانی و پیوندی دارد و هرکدام از این عوامل دربردارنده عوامل جزئی‌تر هستند. هدف این مقاله بررسی هریک از این عوامل انسجام در حدیقه سنایی است. روش پژوهش توصیفی است و هرکدام از عوامل انسجام با ذکر نمونه بیت و بسامد تکرار تحت بررسی قرار می‌گیرد. نتیجه نشان می‌دهد که در میان گونه‌های متنوع انسجام، انسجام واژگانی، به‌خصوص تضاد، و انسجام پیوندی، به‌ویژه ارتباط سببی یا علّی، بیشترین تأثیر را در پیوستگی و یک‌پارچگی بیت‌های حدیقه به خود اختصاص داده است.
 
محمدجواد اعتمادی گلریز، حبیب الله عباسی، رسول رسولی پور،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده

مسئله شناخت در زندگی انسان موضوعی دیرینه‌ و محوری است که از سرآغاز تفکر بشر درباره هستی به میان آمده است. مجموعه اندیشه‌های مطرح‌شده در این زمینه دانش معرفت‌شناسی را پدید آورده است. در میراث عرفانی مولانا نکات بدیع و عمیقی درباره مقوله شناخت به‌دست می‌آید و بخش مهمی از آرای او به بحث خطاها و محدودیت‌های شناختی انسان مربوط است. این بحث در سنت فلسفی غرب نیز از جهات گوناگون طرح شده و پاسخ‌ها و تبیین‌هایی یافته است. در این پژوهش کوشش ‌شده، با روش تحلیلی‌ـ‌توصیفی و با رویکردی تطبیقی، ابعاد چندگانه موضوع خطاها و محدودیت‌های شناختی انسان نزد مولانا بررسی شود و برای رسیدن به مقصود نگاهی نیز به سیر موضوع در سنت فلسفی غرب شده است. از این رهگذر، به مقولاتی همچون عقل، تجربه، توهم، تصور و بود و نمود جهان پرداخته شده و پس از روایت سیر تکاملی موضوع در فلسفه غرب، اشارات مولانا در این زمینه نقل و بررسی شده است. درنهایت، نشان داده‌ شده که چگونه مولانا نیز سویه‌های چندگانه خطاها و محدودیت‌های شناخت را کاوش و بیان کرده و آرای او چه شباهت‌هایی با سنت فلسفی غرب دارد. همچنین، تفاوت‌ها و شباهت‌های نگرش فیلسوفان و عارفان در چیستی و چگونگی امر شناخت نیز بررسی شده است. میان فیلسوفان و عارفان درباره موضوع شناخت شباهت­ها و تفاوت­هایی وجود دارد. مهم­ترین تفاوت‌ها را می‌توان به نقش محوری عقل نزد فیلسوفان و بی­اعتباری آن در مقابل بعضی ابعاد دیگر شناخت نزد عارفان نسبت داد. ازسوی دیگر، تمثیل سایه‌ها در فلسفه افلاطون و مسئله بود و نمود و نقش تصور در مواجهه با جهان در دیدگاه فیلسوفان ایده‌آلیست قرن هجدهم، شباهت زیادی با مبانی شناخت‌شناسی در آرای مولانا دارد. در بیان شبا­هت­ها، درمی‌یابیم که بخشی از دیدگاه مولانا در توصیف جایگاه عقل و محدودیت­های شناختی انسان، به آرای عقل­گرایان معرفتی قرن هفدهم شباهت دارد، و در زمینه جایگاه ویژه تجربه در شناخت و کاستی‌های آن، به آرای تجربه­گرایان قرن هجدهم پهلو می‌زند.
 
حسین اکبری، حبیب جدیدالاسلامی قلعه نو، مصطفی سالاری،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده

فرهنگ عامه بخش مهمی از منظومه فکری شاعران است و شناختن مؤلفه‌های آن در سرعت­بخشیدن به فرآیند تشریح ذهنیات شاعران اثر برجسته­ای دارد. محمدحسین کبریایی، ابن‌حسام خوسفی و نزاری قهستانی از شاعران برجسته منطقه قهستان (جنوب استان خراسان) هستند که با تکیه بر عناصر فرهنگ عامه، موضوعات مختلف معرفت­شناختی، غنایی و اخلاقی را در اشعار خود بازتاب داده‌اند. در این مقاله، با تکیه بر روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی، زمینه­های کاربست فرهنگ عامه در چهار بخش کلی «باورها»، «آداب و رسوم (با تکیه بر مشاغل)»، «کنایه و تمثیل» و «واژگان محلی» در شعر کبریایی بررسی شده است. همچنین، در اشعار نزاری و ابن­حسام ذیل چندین مؤلفه از این موضوع سخن به‌میان آمده است. به‌نظر می­رسد شاعران قهستان، با به­کارگیری این عناصر، در فرآیند طرح و شرح مقولات تعلیمی و عرفانی، و محسوس جلوه­دادن اغراض خود موفق عمل کرده­اند. ازآنجاکه بخش اعظم مخاطبان این شاعران مردم عامی بوده­اند، به­‌کاربردن عناصر فرهنگ عامه در منظورشناسی سخنشان و برقراری ارتباط استوار گروه هدف با اشعارشان مؤثر بوده است. کبریایی با استفاده از این شگرد سطح کیفی سخن خود را آگاهانه تنزل داده است تا ارتباطی سه‌وجهی میان او، متن تولیدی و گروه هدف به‌وجود آید. نزاری و ابن­حسام نیز غالباً مسائل غنایی را منعکس کرده­اند.
 
احمد تمیم داری، شیوا دولت آبادی، شهناز عبادتی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده


 مطالعات میان­رشته­ای ادبیات فارسی و روان‌شناسی نقش مؤثری در تبیین و انتقال مفاهیم در این دو حوزه دارد. این نوشتار با توجه به نقش امثال فارسی در عینی­سازی مفاهیم انتزاعی و بازنمایی نیازها و خواسته­های درونی مشترک اقوام ایرانی، بر آن است تا کارکرد این بخش از ادبیات عامه را در تبیین مفاهیم واقعیت­درمانی بررسی کند. ویلیام گلسر (1925) مبدع واقعیت‌درمانی، این رویکرد نوین روان‌شناسی را مبتنی بر نظریه انتخاب تبیین کرد. واقعیت‌درمانی بر خودارزیابی، با تکیه بر واقعیت‌پذیری و رفتار هنجارمند استوار است و در نهایت انسان را به مسئولیت­پذیری برای نیل به خشنودی و نیک‌بختی دعوت می­کند. مقاله حاضر به روش تحلیل کیفی، پی­گیر پاسخگویی به این پرسش­­ها است که با چه روشی می­توان امثال فارسی را با رویکردهای روان­درمانی جدید بازخوانی کرد؟ و چگونه می­توان از امثال فارسی در تبیین مفاهیم واقعیت­درمانی بهره گرفت؟ و آیا به ‌کارگیری امثال فارسی در فرآیند مشاوره و روان­درمانی با هدف تبیین مفاهیم واقعیت­درمانی کارآیی دارد؟
امثال برگزیده، با توجه به تأکید گلسر بر سه اصل بنیادین واقعیت­درمانی، یعنی واقع­گرایی، مسئولیت­پذیری و هنجارمندی رفتار بررسی شده­اند. یافته­ها نشان می­دهد امثالی که بیان‌کننده رفتار مؤثر با هدف برآورده­سازی نیازهای اساسی در بلندمدّت هستند، ضمن دارندگی معیار مسئولیت­پذیری، فاقد سویه غیراخلاقی‌اند و امثالی که مفاهیم رفتار­ غیر مؤثّر را دربردارند، از سویه اخلاقی برخوردار نیستند و بیانگر رفتار مسئولیت­گریزانه هستند؛ امّا دوسویگی اخلاقی که نشانۀ نامعلوم و پنهان­بودن انگیزۀ بروز شماری از رفتار هاست، در هر دو گروه از امثال مذکور دیده می­شود.. به‌نظر می­رسد امثال فارسی با ویژگی­هایی مانند ­جنبه­های پند و اندرزی، روشنی و درستی معنی، حُسن تأثیر، تکیه بر تجربه، انعکاس اندیشه و... می­توانند در انتقال مفاهیم واقعیت‌درمانی مؤثر باشند.
 
محمدحسن جمشیدی، علی محمد موذنی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده

هدف این پژوهش، شناخت محرک اصلی گردیزی در نگارش تاریخ زین­الاخبار است. ازآنجاکه هدف مورخ از نگاشتن تاریخ، در ساختار تاریخ او نمود پیدا می­کند و روایت گردیزی از حوادث تاریخی، روایت معناداری است که باعث شکل‌گرفتن نتیجه­ای ویژه در ذهن خواننده و ترویج، تأیید و مستندسازی یک اندیشه سیاسی می­شود، نویسندگان به‌دنبال کشف و رمزگشایی معنا و اندیشه سیاسی نهفته در ساختار روایی تاریخ زین­الاخبار هستند. برای رسیدن به هدف پژوهش، از نظریه زمان روایت ژرار ژنت، هماهنگ با فضای تاریخ گردیزی، استفاده شده است. در این روش، عناصر برجسته­سازِ زمان روایی انتخاب شده­اند و درنهایت پاره­هایی از متن، که به‌لحاظ زمانی برجسته بوده­اند، از نظر اندیشه­ای تحت بررسی قرار گرفته­اند. در نتیجه این روش، دو عنصر محوری ساختار روایتگری گردیزی، یعنی بوطیقای روایتگری زوال و حلقه­های واسط روایتگری، طرح و تبیین شده­اند. از تحلیل این دو عنصر چنین برمی­آید که مرکزی­ترین هدف گردیزی در نگارش زین­الاخبار ایجاد انگیزه در غزنویان برای دست‌یابی دوباره به حکومت خراسان است و محرک او به‌سمت تاریخ‌نگار­ی، ریشه­یابی علت زوال حکومت­های گوناگون برای یافتن راهی جهت رهاندن حکومت غزنویان از نابودی و بازگرداندن آن به روزگار اوج حکومت محمود غزنوی است.
 

صفحه 13 از 19     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.12 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4666