[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
380 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

0 زهره امانی، 0 عصمت خوئینی قزلجه،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

بخش بزرگی از گیرایی کلام مولانا به شیوه بیان و نحو کلام او مربوط می‌شود که بسیاری از رمزهای آن همچنان پوشیده مانده ‌است. برای کشف این زیبایی‌ها، هیچ راهی جز تحلیل جزئی‌نگرانه زبان او وجود ندارد. در پژوهش حاضر، نگارندگان با بررسی بسامد و کارکرد نحوی جملات ساده و مرکب مثنوی یکی از عوامل انسجام متن را واکاوی می‌کنند.
این تحقیق برمبنای 1372 بیت آغاز دفتر اول مثنوی انجام شده و شیوه کار مبتنی بر روش آماری و تجزیه و تحلیل ساختاری و طبقه‌بندی جملات است. از این بررسی نتایج درخور ‌توجهی درباره ارتباط تنگاتنگ محتوای متن با ساختمان جمله‌ها به‌دست آمده است. طبق بررسی‌های به‌عمل‌آمده، بسامد کاربرد جمله‌های مرکب نسبت به جمله‌های ساده بیشتر است و از میان انواع جمله‌های مرکب، جمله‌هایی که از الگوی «پایه+پیرو» تشکیل شده‌اند بسامد بیشتری دارند. این طرز جمله‌بندی مثنوی سبب انسجام متن شده ‌است و بستر مناسبی برای محتوای آموزشی مثنوی فراهم آورده است. به‌علاوه، با این بررسی مشخص شد که مولانا در دریافت معنای جمله‌های مرکب مخاطب خود را فعالانه شرکت می‌دهد، به‌طوری‌که گاه حرف ربط را از ساختمان جمله حذف کرده و به خواننده اجازه داده ‌است که براساس گزینش هریک از دو جمله پایه یا پیرو، حرف ربط مناسب را خود برگزیند، یا در جمله‌های مرکب پیچیده، یک جمله هم‌زمان دو نقشِ پایه و پیرو را دارد؛ به‌این‌معنی که نسبت به جمله‌ پیش و پس از خود، نقش آن متفاوت می‌شود.

 

آقای محمد محمدی، آقای محمود فتوحی،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

یکی از جریان­های ادبی رایج در ادوار تاریخی صفویه و قاجاریه، تفسیرنویسی منظوم قرآن به زبان فارسی است. ساختار فکری و زبانی این جریان ادبی در واقع ادامه تفاسیری همچون کشف‌الاسرار (تألیف 520 ق) به­ویژه نوبت ثالثه، و مواهب علیه (تفسیر حسینی) (تألیف  899- 897 ق) است؛ سنّتی که از نثر گذار کرده و برای تثبیت و گسترش خود به نظم روی ­آورده است. هدف پژوهش حاضر معرفی پنج اثر تفسیری کمترشناخته­شده در ساحت نظم فارسی است. این پژوهش با مراجعه به منابع کتابخانه­ای و دسترسی به نسخه‌های اصیل به روش توصیفی انجام شده است و نتایج آن برای انجام مطالعات بنیادی در زمینه ادبیات تصوف و علوم قرآنی حائز اهمیت است. تفاسیر نویافته عبارت‌اند از: 1. تحفهالمؤمنین (تألیف 1068ق) اثر مولوی کریم­بخش صاحب متخلص به بدر 2. تفسیر رشیدی (؟)؛ ابوالفیاض قمرالحق 3. تفسیر نجم اصفهانی (تألیف 1336- 1335ق) اثر نجم‌الحکماء محمد موسوی واعظ ملقب به نجم اصفهانی 4. تفسیر اسماءالحسنی اثر گدا (؟) 5. تفسیر منظوم؛ نذر حسن‌بن‌محمد علی زیدی (1366-1247ق).  
 

مهدی محبتی، عباس مشعوفی،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

در سنّت متصوفه، سلوک در وادی طریقت نیازمند پیری است که بایست راهنمای سالک در کشف و ادراک معرفت عرفانی و تجربه حقیقت باشد. بسیاری از کتاب‌هایی که ناظر بر آداب سیروسلوک‌اند، بر ضرورت حضور پیر طریقت و التزام سالک به پیروی از او تأکید کرده‌اند. در این راهبری، گفتمانی میان مرید و مراد شکل می‌گیرد؛ گفتمانی که در آن پیر، با طرح نظم و انضباطی که مرید را موظف و مقید به انجام آن می‌داند (آداب طریقت)، سعی در هدایت مرید دارد. هدف این مقاله این است که در کنار بازخوانی رابطه مرید و مراد با کاربست نظریه گفتمان قدرت میشل فوکو، جنبه‌های «انقیاد» و «استحاله سالک» از «فاعل شناسا و آزاد» به «سوژه تابع و مقید» در فرهنگ متصوفه را ارزیابی کند. این مقاله از روش تحلیل گفتمان بهره می‌گیرد. پیامد این گفتمان اقتدارگرا و وجود «سوژه‌های مقید» را می‌توان در عدم گسترش فرهنگ چند‌صدایی، عدم پویایی سنّت متصوفه، ولی‌پرستی، و شکل‌گیری مجموعه آیینی «آداب زیارت مزار مشایخ» ملاحظه کرد.

- یوسف اصغری بایقوت،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

قرآن مجید، کتاب­ آسمانی و اعتقادی مسلمانان، همواره در آثار ادبا و عرفا به­صورت­های مختلف بازتاب یافته است. ابوسعید ابوالخیر، عارف نامی قرن پنجم، نیز بیشترین بهره را به‌شکل‌های گوناگون از قرآن برده است. در پژوهش حاضر، ضمن تبیین دو مفهوم «قرآن‌فهمی» و «قرآن­زیستی» ابوسعید ابوالخیر، پاسخ به این سؤال دنبال شده است که قرآن و مفاهیم آن چگونه در اقوال و احوال ابوسعید تجلی یافته و چه تأثیری در مشرب فکری و رفتاری او داشته است؟ از مطالعه اسرارالتوحید درمی­یابیم که علم و معرفت ابوسعید به قرآن فراتر از سواد و بیاض آن بوده است. او به‌جای ظاهر قرآن، به درک مفاهیم و معانی باطنی آن همت نهاده و و در این زمینه به توفیقاتی دست یافته است. این سطح  از دانش قرآنی او به‌صورت­های مختلفی، چون تفسیر و تأویل و تعابیر لطیف در سخنانش تجلی یافته است. قرآن­زیستی از تأثیر عمیق قرآن در رفتار و احوال ابوسعید حکایت دارد. ابوسعید قرآن را نه‌تنها برای خواندن و دانستن، بلکه برای زیستن آموخته است؛ ازسویی، توجه ویژه ابوسعید به آیات رحمت، تأثیر مستقیمی بر مشرب عرفانی او نهاده است؛ ترک غرور و منیت، تساهل و تسامح، امید و رجا به بخشش خداوند و... از جلوه­های قرآن­زیستی ابوسعید در اسرارالتوحید است. 

کیهان سعیدی، سید سیّد احمد پارسا،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

موضوع پژوهش حاضر بررسی و تحلیل گفتمان آرمان‌شهری پاپلی یزدی در کتاب شازده‌‌حمام برمبنای نظریه گفتمانی لاکلاو و موفه است. جامعه آماری پژوهش کتاب پنج‌‌جلدی شازده‌حمام و حجم نمونه سه جلد اول این کتاب است که جلد اول و دوم آن تاکنون 34 بار و جلد سوم 14 بار تجدید چاپ شده است. دلیل انتخاب این موضوع، گفتمان‌های فرامتنی این اثر است که آن را از آثار مشابه متمایز ساخته است. همچنین، علت انتخاب نظریه یادشده، کارآمدبودن تحلیل گفتمان برای تحلیل اثر نویسنده مذکور است. روش پژوهش توصیفی‌-تحلیلی است. داده‌ها براساس تحلیل محتوا و با استفاده از نظریه گفتمانی لاکلاو و موفه تحلیل شده است. پژوهش حاضر برمبنای این نظریه به‌دنبال یافتن پاسخ این سؤال است: مفصل‌بندی مفاهیم و فرآیند هویت‌یابی گفتمان آرمان‌گرایانه نویسنده و نسبت آن با گفتمان حاکم چگونه است؟ نتایج نشان می‌دهد که براساس این نظریه، گفتمان نوگرای نویسنده در تضاد با گفتمان سنّت‌گرای حاکم شکل می‌گیرد و «تجدد و پیشرفت» را به‌مثابه دال خالی در جایگاه دال مرکزی قرار می‌دهد. همچنین، دال‌های فرهنگ و حقوق زنان را پیرامون دال مرکزی مفصل‌بندی می‌کند و به هر کدام هویت و معنایی تازه می‌بخشد. در پایان، نویسنده انسان‌ها را به‌عنوان عامل و کارگزار ترغیب می‌کند تا برای تحقق جامعه‌ آرمانی خود فعالیت کنند.

دکتر مریم حق‌شناس، دکتر نعمت‌الله ایران‌زاده،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

داستان هبوط روح از تمهیدات بیانی فیلسوفان، عرفا و ادبا در ادوار گذشته بوده است. بررسی قاعده­مند این تمهید ­­بیانی در آثار سهروردی، که غالباً به‌شکل داستان ظهور یافته، رهیافتی است که بر پیوند این تصویر ازیک‌سو با نظریه تذکار فلاسفه و ازدگرسو با اسطوره یاد و فراموشی صحه می­گذارد. نظام فکری و هستی­شناختی متفاوت سهروردی «تصویر هبوط» را به رمزی معنی­واره مبدل کرده است که از رهگذر آن، حال‌وهوای فراموشی به‌منزله گشودگی برتر انسان به‌نمایش درآمده است. موتیف هبوط که در اکثر داستان­ها در هیئت پرنده ممثل شده است سرگذشت روحِ سالکی است که از اصل نخستین خویش جدا شده و به عالم جسمانی فرو افتاده است. شخصیت­های داستان­های رمزی سهروردی پس از هبوط به فراموشی گرفتار می­آیند و این مرحله، مقدماتی را فراهم می­کند که به‌واسطه آن روحِ سالک به محدودیت­ها و امکاناتش پی می­برد و بسیاری از باورهای یقینی­اش به اعتباراتی سست بدل می­شود. فراموشی و هبوط در داستان­های مذکور مقدماتی را فراهم می­کنند تا سالک در موقعیت­های مرزی قرار ­گیرد؛ موقعیتی که واقع‌شدن در آن اسباب شناخت و تعالی یا جهش را فراهم می­کند. این جستار، با روش توصیفی و تحلیلی و با بررسی داستان­های عقل سرخ، رساله­الطیر، لغت موران و قصه غربت غربی، نشان داده است که فراموشی، نوعی پیش­آگاهی یا پیش­فهمی است که در تجربه موقعیت‌های مرزی نقشی محوری برعهده دارد.

دکتر مصطفی میردار رضایی، دکتر فرزاد بالو،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

بیشتر پژوهش­هایی که درباره «زبان» و نقش آن در حوزه متون عرفانی انجام گرفته، به بازتاب عینی زبان (تحقق آن در گفتار و نوشتار) پرداخته­اند، مقوله­ای که در واقع معرفت درجه دوم محسوب می­شود. معرفت درجه اول، که عبارت است از شناخت ماهیت خود زبان و تلقی هر فرد (عارف) از چیستی آن، که اغلب مغفول واقع شده، بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه پیش از مرحله ثبوت و تحقق زبان، مقام اثبات و تلقی از زبان اصل است و پیش از آنکه زبان به مرز تحقق و ظهور برسد، نحوه تلقی و تقرر آن شکل می­گیرد. یکی از عرفای اندیشمندی که درباب ماهیت زبان اندیشیده و در خلال آثارش درباب آن سخن گفته امام محمد غزالی است. در این جستار، به‌شیوه توصیفی‌ـ‌تحلیلی، در پرتو پاره­ای از آرای زبان­شناختی سوسور، به بررسی تلقی امام محمد غزالی از مقوله زبان و ماهیت آن (معرفت درجه اول)، و در ادامه به ظهور و تحقق زبان در قالب مفردات و کلیات (معرفت درجه دوم) پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان می­دهد که غزالی در تبیین مقوله زبان، هم در مقام فیلسوف، به چیستی و ماهیت زبان پرداخته است و هم از دیدگاه زبان‌شناس، به فرآیند تکوین زبان در صورت­های گفتاری و نوشتاری و... توجه نشان داده است. 

ابراهیم محمدی، عفت غفوری حسن آباد، سید مهدی رحیمی، حامد نوروزی،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

در جستار پیش‌رو، ساختار آستانه‌ها و پیش‌گویه رمان شوهر آهوخانم، نگاشته علی‌محمد افغانی، و اقتباس سینمایی آن به‌کارگردانی داوود ملاپور بررسی شده است. آنچه در هردو اثر درخور توجه است، وجود لایه‌ها و اجزای مختلف معناساز در آستانه رمان و فیلم است که چگونگی ارتباط زن و مرد را در گفتمان سنّتی و شبه‌مدرن آشکار می‌کند. نویسنده و کارگردان می‌کوشند با برجسته‌کردن جدال دو گفتمان سنّت و مدرنیته، به‌صورت نامرئی و ناملموس، تصویری از زن ستمدیده و هویت‌باخته به مخاطب ارائه کنند که همواره گفتمان مردسالار از تفاوت‌های طبیعی او با مرد، زنجیری برای به‌انقیادکشیدن زن ساخته ‌است و او را به‌مثابه دیگری و فرودست انگاشته و به‌حاشیه رانده ‌است. ازاین‌رو، در پژوهش حاضر،  ساختار آستانه‌های دو رسانه با رویکرد تطبیقی‌‌ـ‌بین‌رشته‌ای و برپایه تحلیل انتقادی گفتمان لاکلاو و موفه بررسی می‌شود. نخست، خرده‌متن‌های آستانه‌ای رمان و فیلم شناسایی شده، و سپس با تحلیل دال‌های موجود در ساختار آنها، به چگونگی پیوند آستانه‌ها با متن مرکزی و جهان بیرون آن و شیوه‌های خلق معنا در لایه‌های مختلف خرده‌متن‌ها پرداخته شده است. با بررسی ساختار آستانه‌های رمان و فیلم «شوهر آهوخانم» دو نکته آشکار می‌شود: 1. تمام دال‌های موجود در آستانه‌های دو اثر برمبنای کلان‌تقابل زن و مرد شکل گرفته‌اند. 2. نشانه‌های موجود گفتمان برساخته مردسالار را برملا می‌کنند که همواره مرد را دال مرکزی می‌داند و ازطریق زنجیره‌های هم‌ارزی مرد را با دال‌های مرکز، فرادست، فعال، مستقل و آزاد هم‌ارز می‌داند و در مقابل زن را با مفاهیم حاشیه، فرودست، منفعل، وابسته و محدود معرفی می‌کند و با بهره‌گیری از منطق تفاوت میان زن و مرد رقیب را نفی و طرد می‌کند.
 

عبدالرحمن دیوسالار، احمد غنی‌پور ملکشاه، مرتضی محسنی،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

اخلاق عرفانی مجموعه‌ای از الگوهای معرفت‌شناختی است که نتایج و کارکرد آن، تجلی صفات خداوند در عارف است و غایت آن، کامل‌ساختن و رساندن انسان است از فروترین حد وجودی خود به بالاترین مرتبه کمال، که با طی طریق و سیر در منازل معنوی و بر محور پیراستگی از رذایل و آراستگی به فضایل، از راه ریاضت و مجاهدت، به‌دست می‌آید. توجه به این مفهوم غنی و پُربار معنوی در مثنوی هفت‌اورنگ جامی بسیار خودنمایی می‌کند. هدف این مقاله، پس از ارائه تعریف اخلاق عرفانی، استخراج و بیان شمّه‌ای از مضامین اخلاق عرفانی در مثنوی هفت‌اورنگ است که در سه حوزه اخلاق عرفانی، یعنی «ارتباط انسان با خدا»، «ارتباط انسان با خود» و «ارتباط انسان با انسان‌های دیگر» و نیز در پنج ساحتِ «عقیدتی‌ـ‌‌معرفتی»، «احساسی و عاطفی»، «ارادی»، «کردار» و «گفتار»، به‌روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی طرح شده‌اند. با مطالعه این مثنوی مشاهده می‌شود که جامی سعی دارد مخاطبانش را به‌سوی اخلاق عرفانی با محوریت بندگی خدا سوق دهد. ازاین‌رو، مضامین به‌کاررفته در این مثنوی بیشتر حول حوزه ارتباط انسان با خدا می‌گردد.
 

خانم پوران پودات، دکتر مریم صادقی گیوی، دکتر اشرف شیبانی اقدم،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

تاریخ جهانگشا اثری تاریخی‌ـ‌ادبی با نثری فنی است. یکی از شاخصه‌های این کتاب، بهره‌گیری از صورخیال در بیان مفاهیم سیاسی است. پرسش اساسی این پژوهش آن است که صورخیال در جهانگشا چه نقشی در تثبیت اقتدار سیاسی و دینی دولت‌ها دارد. واکاوی صورخیال در جهانگشا به‌روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی نشان داد که این صور ابزار تولید گفتمان قدرت و سازمان‌دهنده افکار خاص سیاسی هستند. کاربرد انواع صورخیال و شگردهای بیانی در جهانگشا صرفاً به‌منظور آرایش سخن و هنرنمایی نبوده، بلکه هدف جوینی غیر از گزارش وقایع تاریخی، اقناع مخاطب و القای مفاهیم سیاسی نیز بوده است. جوینی در اثر خود، مانند دیگر نویسندگان متون منثور، تلاش می‌کند با استفاده از کارکرد اقناعی و القایی انواع صورخیال بر مفاهیم سیاسی مانند الهی‌بودن منشأ قدرت، مقدّربودن فرمانروایی سلاطین، پادشاهی، الزامات و وظایف پادشاه، اطاعت محض از سلطان، قدرت نظامی دولت و سرکوب دشمنان تأکید کرده است تا به القای مشروعیت سیاسی و دینی دولت‌ها، تثبیت اقتدار، و توجیه عملکرد آنها بپردازد.

ناصرقلی سارلی، اکرم قربانی چراغ‌تپه،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

پژوهشگران عرفان و تصوف اسلامی شکل‌گیری زبان تصوف و گفتمان عرفانی را از جنبه‌های بسیار مهم تاریخ تصوف شمرده‌اند؛ به‌ویژه تمایز تدریجی زبان تصوف از زبان دین و تبدیل آن به گفتمانی مستقل موضوع پژوهش‌های ارزشمندی بوده است. پژوهشگران نشان داده‌اند که تجربه عرفانی و تفسیر قرآنی ابتدا از هم جدایی‌ناپذیر بوده‌اند و زبان تجربه عرفانی صرفاً از واژگان قرآنی بهره می‌برده است، اما به‌تدریج، تجربه عرفانی استقلال می‌پذیرد و از زبان قرآنی/زبان دین جدا می‌شود و زبانی خاصّ خود پدید می‌آورد. از ویژگی‌های واژگانی زبان قرآن/دین، بهره‌گیری از تقابل‌های دوگانی است. تقابل‌هایی چون بهشت/دوزخ، خیر/شر، دنیا/آخرت اساس آموزه‌های دینی و قرآنی را می‌سازند و در متون اهل تصوف نیز با بسامد بالا به‌کار می‌روند. کاربرد تقابل‌های دوگانی در متون اهل تصوف از تقابل‌های دوگانی دینی بسیار فراتر می‌رود و به‌ویژه در کتاب‌های تعلیمی تصوف، اصطلاحات جدید فراوانی برمبنای تقابل دوگانی شکل می‌گیرد. یکی از وجوه تمایز زبان تصوف، واسازی تقابل‌های دوگانی است. این واسازی هم در تقابل‌های دوگانی زبان دین و هم در تقابل‌های برساخته در زبان اهل تصوف اعمال می‌شود. این واسازی شکل‌ها و جنبه‌ها گوناگون و متفاوتی دارد و تحلیل آن می‌تواند ما را با خلاقانه‌ترین و نوآورانه‌ترین ابعاد جهان‌بینی و تجربه عرفانی صوفیان آشنا سازد. این ابداع زبانی که در نوبودن و یگانگی تجربه عرفانی ریشه دارد، نشانه اصالت آن تجربه است. در این پژوهش، واسازی و فرارفتن از تقابل‌های دوگانی را در یک پیکره از خلاقانه‌ترین سخنان اهل تصوف که از متون نثر فارسی فراهم آمده است بررسی کرده‌ایم. با تحلیل و طبقه‌بندی شکل‌های گوناگون این واسازی و فرارفتن نشان داده‌ایم چگونه این ویژگی، به زبان اهل تصوف نوعی خصوصیت شعری و هنری می‌بخشد و آن را در جایگاهی کاملاً متمایز نسبت به متون دینی و زبان اهل شریعت قرار می‌دهد. فرارفتن از تقابل‌های دوگانی با ویژگی پارادوکسی زبان اهل تصوف ارتباط نزدیکی دارد و امکان بیان تجربه‌های پیچیده‌تری را برای اهل تصوف فراهم می‌آورد.
 

حامد نوروزی، ستاره عبقری، سید محمد حسین قریشی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

مجموعه پویانمای «دیرین‌دیرین» یکی از موفق‌ترین مجموعه­‌های پویانمای طنز بزرگسال است که به موضوعات مختلف جامعه نگاهی انتقادی دارد و مخاطبان فراوانی جذب کرده است. در این مقاله، نگارندگان در پی تحلیل عوامل طنزآفرین در این پویانما بوده‌­اند. تحلیل حاضر با استفاده از نظریه عمومی طنز کلامی انجام شده است. این نظریه طنز را با استفاده از شش منبع: دانش تقابل انگاره‌­ها، شگرد منطقی، هدف، موقعیت، شیوه روایت، و زبان بررسی می‌کند. به‌این‌منظور، 65 قسمت از این مجموعه به‌صورت گزینشی انتخاب و براساس نظریه عمومی طنز کلامی تحلیل شده است. براساس نتایج به‌دست‌آمده در قسمت­‌های بررسی‌­شده، منابع تقابل انگاره (میانگین 27/2%)، شگرد منطقی (میانگین 61/2%)، شیوه روایت، و زبان در تمام قسمت‌­ها یافت شد و در بخش موقعیت 75 درصد از قسمت‌های تحلیل‌شده دارای موقعیتی بودند که خود خالق طنز بوده­ است. در بخش منبع دانش، 23 قسمت دارای هدف انتقادی و 43 قسمت دارای هدف آموزشی برآورد شد. براساس یافته‌های این تحقیق، منابع دانش تقابل انگاره‌ها، شگرد منطقی، و زبان مهم‌­ترین عوامل خلق طنز در این مجموعه محسوب می‌­شوند.
 

مریم کسائی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

در منظومه فکری ناصرخسرو، تناظر، که به‌معنی نظیره‌سازی و برقراری ارتباط میان اجزاء، مراتب و ساحت‌های جهان، انسان و کیش اسماعیلی است، جایگاه ویژه‌ای دارد. از نگاه او، میان مراتب هستی، ساحت‌های وجودی انسان و ابعاد کیش اسماعیلی از جهت‌های متعدد شباهت‌ها و ارتباط‌های دقیق و ظریفی وجود دارد. این پژوهش، به روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی، در پی پاسخ به این پرسش‌ها‌ است که مهم‌ترین حوزه‌های تناظر در آثار ناصرخسرو چیست، زمینه‌ها و سرچشمه‌های تناظر در آثار او کدام است، و هدف او از طرح و بسط رویکرد تناظرگرایانه چیست. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که تناظر عالم صغیر و عالم کبیر، تناظر عالم روحانی و عالم جسمانی، و تناظر مراتب دعوت اسماعیلی با اجزای هستی، مهم‌ترین حوزه‌های تناظر در آثار ناصرخسرو به‌شمار می‌آید. ریشه و سرچشمه توجه ویژه به تناظر در اندیشه او به اساطیر و آرای حکمی و فلسفی ملل مختلف و آثار داعیان بزرگ اسماعیلی برمی‌گردد. حوزه‌های یادشده با هم مرتبط است و مهم‌ترین هدف ناصرخسرو از طرح گسترده این رویکرد، شناخت هستی، تبیین جایگاه انسان در مراتب جهان، و اثبات حقانیت تعالیم اسماعیلی است.
 

انسیه درزی‌نژاد، کوثر درزی‌نژاد،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

رمان نفرین زمین اثر جلال آل­‌احمد روایتی از حضور یک معلم در روستایی بدون نام ا­ست. رمان در بستر اصلاحات ارضی شکل می­‌گیرد. مقاله حاضر با استفاده از آراء هانری لوفور خوانشی جدید از رمان ارائه می‌­دهد. لوفور ایستایی فضا را به پرسش می­‌کشد و فضا را مفهومی سیّال معرفی می­‌کند. ازاین‌منظر، روستا فضایی پویاست که در روند داستان بازتعریف می‌شود. ورود معلم به روستا، به‌منزله یک غریبه‌، واسطه‌­ای برای به‌تصویرکشیدن چندوجهی‌بودن روستا می‌شود. دیالکتیک سه‌وجهی لوفور، که شامل تجربه درک‌شده، تصورشده، و زیسته معلم از فضاست‌ و در عملِ فضایی، بازنمود­های­ فضایی، و فضاهای بازنمودی او از روستا نمود می­‌یابد، در این مقاله بررسی شده­ است. درک فیزیکی معلم از روستا در زیرشاخه‌­های حواس پنج‌گانه مطالعه می‌­شود و درک حس‌های بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، و لامسه معلم از فضای روستا به‌تفصیل هدف کاوش قرار می‌­گیرد. تطابق یا تناقض تصور ذهنی معلم با زیست اجتماعی‌­اش در روستا بخش بعدی این نوشتار را به خود اختصاص داده است. تجزیه فضای همگن روستا و سلسله‌­مراتبی‌شدن آن برای اعمال قدرت طبقه حاکم روستا مقوله دیگری ا­ست که در این مقاله به آن توجه شده است. بخش بعدی مقاله معطوف به بررسی حق شهر ساکنان روستا، اهالی و غریبه­‌ها در دو زیرمجموعه آن ـ‌حق مشارکت و حق تصرف‌ـ است. معلم، مباشر، و نقاش شورابی غریبه­‌هایی هستند که حق شهرشان در روستا حائز اهمیت است. با نگاهی لوفوری به رمان آل­‌احمد، روستا بستری منفعل با تعریفی ثابت و مانا نیست، بلکه فضایی­ است چند­وجهی که شخصیت دارد و دستخوش تغییر و بازخوانی می­‌شود.

معصومه محمودی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

پژوهش‌ها نشان می‌دهد مطالعه متن‌های ادبی با موضوع بیماری به‌ویژه با نگاه پدیدارشناسانه می‌تواند  به درک بهتر  بیمار و بیماری کمک کند و به شناخت زیست جهان و ذهنیت آدمی بینجامد. بدیهی است چنین رویکردی جذابیت مطالعه آثار ادبی و اقبال به آن را نیز در میان مخاطبان افزایش داده، افق‌های تازه‌ای در برابر آنها خواهد گسترد. ازسوی‌دیگر، در میان عواطف انسانی، عشق و رفتارهای مرتبط با احساسات عاشقانه در آثار ادبی به‌ویژه در آثار زنان داستان‌نویس بسامد بسیاری دارد و اختلال جنون عشقی یا روان‌پریشی عاشقانه یکی از اختلالات هذیانی انعکاس‌یافته در این آثار است. در  این پژوهش توصیفی‌ـ‌تحلیلی چگونگی توصیف علائم جنون عشقی یا اروتومانیا در دو داستان «رعنا» از مجموعه داستان نازلی نوشته منیرو روانی‌پور و «بعد از تابستان» از مجموعه داستان چهارراه اثر غزاله علیزاده با توجه به معیارهای تشخیصی DSM-5 بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می‌دهد شخصیت‌های داستانی در آثار مورد بررسی، علائمی را بروز می‌دهند که با معیارهای تشخیصی‌ـ‌بالینی اختلال موردنظر مطابقت دارد. در این داستان‌ها، نویسندگان در کنار توصیف نشانه‌های بالینی، عوامل جنسیتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را هم درنظر داشته‌اند و این امر مهارت نویسندگان در ایجاد حقیقت‌نمایی و باورپذیری در پیرنگ داستانی را نشان می‌دهد که سبب ارتباط بهتر خواننده با متن و تأثیرپذیری از آن می‌شود. همچنین، توصیف احساسات و باورهای این شخصیت‌ها و تأثیر آن بر زندگی و روابط فردی و اجتماعی آنها می‌تواند به درک بهتر ذهنیت و تجربه زیستی این افراد و ایجاد تعامل برآمده از درک درست از فرد مبتلا در جهان واقعی، کمک کند.


عاطفه امیری‌فر، سیدعلی قاسم‌زاده،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

تجربه عرفانی نوعی تجربه شهودی و غیبی و کاملاً خارج از دسترس عارف‌ـ‌سوژه است؛ ازهمین‌رو، عارف توانش ادراک کامل آن را ندارد و در تکرار کیفیت آن نیز ناتوان است. علت این ناتوانی صرفاً ویژگی بیان­ناپذیری و کیفیت فراعقلی تجربه شهودی نیست، بلکه علت آن، نظام معنایی حاکم بر رویداد شهودی و سپس روایت آن از زبان عارف‌ـ‌سوژه است. نظام معنایی حاکم بر رخداد شهودی مبتنی بر تصادف است و بدون برنامه و پیش­‌فرض، سوژه را با محیط و موقعیتی پرتنش روبه‌رو می‌­کند. نظام معنایی تصادف یکی از چهار نظام معنایی لاندوفسکی است که با کیفیت تجربه عرفانی و شهودی و نیز با روایت این تجربه از زبان کلامی و غیرکلامی عارف‌ـ‌سوژه هم‌خوانی دارد. مطابق نظام معنایی تصادف، عارف-سوژه در سیر پیوستار زندگی ناگهان با تجربه­ای ناشناخته و فراحسی برخورد می‌­کند که با قواعد برنامه‌­مدار زندگی عادی تفاوت­‌های اساسی دارد و او را در دو بعد فشاره­ای و گسترده‌ای تحت تأثیر قرار می‌­دهد. او نه‌تنها در مرحله رویارویی با تجربه شهودی دچار حیرت می‌شود، بلکه در بیان گزارش کیفیت آن نیز قواعد زبانی را نارسا می­‌یابد. در نتیجه این فرآیند تصادفی و تنشی، سوژه با زبان کلامی و غیرکلامی خود فرم تازه­ای از زبان و معنا تولید می‌کند.

سینا بشیری، قدرت‌الله طاهری،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

در هنر و ادبیات مدرن، با بذل توجه به مضامین منفی­ و نامتعارف فلسفی که نقش مهمی در زیبایی­‌شناسی کلاسیک برعهده نداشتند، مبانی زیبایی‌­شناسی نوین متحول شد. «مرگ» یکی از مؤلفه­‌هایی است که برمبنای اندیشه­‌های مکاتب اگزیستانسیالیسم و پساساختارگرایی، عنصر محوری ادبیات مدرن شناخته می‌­شود. در رمان مدرن، مرگ هم ازمنظر محتوایی و هم ازنظر زبان‌شناختی و هنری در ساختار و بافت داستان نقش اساسی ایفا می­‌کند و بسیاری از وجوه زیبایی­‌شناختی رمان حول محور آن می­‌گردد. صادقی، در جایگاه یکی از نویسندگان پیشرو ایران، در رمان ملکوت، «مرگ» را موضوع داستان قرار داده و بسیاری از جنبه‌­های ادبی اثرش را پیرامون این مفهوم طرح کرده است. در این پژوهش، با بهره­گیری از روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی، وجوه زیبایی­‌شناختی مرگ در رمان ملکوت بررسی شده که به دیگر مؤلفه‌­های زیبایی­‌شناسی مدرن گره خورده است. یافته­‌های پژوهش نشان می­‌دهد که رابطه مرگ با دیگر مؤلفه­‌های زیبایی‌شناختی مدرن چون تناقض، غیاب، و ابهام منجربه اهمیت‌یافتن جنبه‌­های تاریک هستی و همچنین امتناع اثر از معیارهای زیبایی‌­شناسی کلاسیک و متعارف شده است.

علی تسلیمی، محمود رنجبر، معین کمالی‌راد،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

احضار و بازخوانی گذشته برآیند بروز بحران‌های اجتماعی و سیاسی زمان حال است. نویسندگان مسلمان برای مشروعیت‌بخشی و تصدیق حاکمان، به تطبیق طرح‌واره‌های دوران باستان با نمونه‌های معاصر اقدام کرده‌اند. در این انطباق، شاهِ موجود با شاهِ آرمانی و عملکرد او با عصر زرین ایران سنجیده شده است. تاریخ‌نگاری متمرکز و سازمان‌یافته ساسانیان حکایت مزدک را درجهت مشروعیت‌بخشی به قدرت و عملکرد ساسانیان طرح‌ریزی کرده و تصویری آرمانی از عصر انوشیروان و عدالت او برساخته است. خواجه نظام‌الملک، که وزارت را در عصری ملتهب برعهده داشت، افق و ایده‌آل حکومت را در عصر انوشیروان جست‌وجو می‌کرد. او در بخش متأخر سیاست‌نامه برای مقابله با جنبش اسماعیلیان به الگوی کشتار مزدکیان به‌دست حکومت ساسانی متوسل شد و با واسازی الگوهای تاریخی، نه‌تنها کشتار مزدکیان را تصدیق کرد، بلکه قلع‌وقمع مخالفان سلجوقیان را مشروع جلوه داد.  

 

ویدا دستمالچی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

اصطلاح «مادر شرور» برآمده از وجه دوگانه کهن‌الگوی مادر در روان‌شناسی اسطوره‌گرا است که با نظریه‌های فروید و یونگ و شاگردانشان در قلمرو مطالعات علوم انسانی کاربرد یافته است. هدایت در رمان بوف‌کور با شخصیت‌ سیّال مادر راوی (عمه راوی/ دخترعمه راوی)، در داستان‌‌کوتاه‌های «سه‌قطره‌خون» با شخصیت رخساره (زن شرور)، در «آبجی‌خانم» با شخصیت مادر آبجی، در «زنی که مردش را گم کرد» با شخصیت مادر زرین‌کلاه و خود زرین‌کلاه، و در دو داستان چاپ‌نشده، با شخصیت مادر عنکبوت و مادر مرد مقتول، مادر شرور و پیامدهای حضور او را در زندگی شخصیت‌های اصلی داستان‌هایش به‌تصویر کشیده است. در مقاله حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی، به قدرت تأثیر مادر شرور در سرنوشت شوم شخصیت‌های آثار هدایت (عقده مادر، روان‌پریشی، خودکشی، دیگرکشی) پرداخته شده است. یافته­‌ها نشان داد که نمادهایی به‌عنوان نقش مکمل مادر شرور در داستان­های هدایت وجود دارد. نتیجه اینکه تأثیر مادر شرور در زندگی شخصیت‌­های اصلی قابل پیش­‌بینی است؛ مقابله با مادر، روان‌پریشی، دیگرکشی و خودکشی سرنوشت تکراری شخصیت­‌های این داستان­‌هاست.
 

جواد دهقانیان، سعید حسام‌پور، صدیقه جمالی،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

جمالزاده در بازنشر سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی چنان تغییراتی در اثر ایجاد کرد که زبان، بیان، لحن و شیوه نویسندگی میرزاحبیب اصفهانی دگرگون شد. تجدیدنظر جمالزاده در «پاره‌ای عبارات کهنه» و «صرف و نحو جملات» این اثر، واکنش جامعه ادبی آن زمان را برانگیخت. برخلاف حفظ چارچوب اصلی اثر، روش‌کار او درقالب هیچ‌یک از اصطلاحات فنی تصحیح انتقادی متون جای نمی‌گیرد. در پژوهش حاضر، برای درک چرایی و چگونگی روش‌کار جمالزاده در بازنشر سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی، به بررسی مقایسه‌ای و تحلیلی سه اثر پرداخته شده است: دست‌نویس میرزاحبیب اصفهانی، نسخه چاپ فیلات، و بازنشر جمالزاده. بیست‌درصد از حجم کتاب شامل دیباچه مؤلف و پانزده گفتار (پنج گفتار از آغاز، میانه و پایان اثر) انتخاب شده است. طبق نتایج بررسی، تغییرات ایجادشده در متن را در سه‌دسته می‌توان گنجاند: 1. کاهش ازطریق حذف یا جایگزینی؛ 2. افزایش و معادل‌سازی؛ 3. جابه‌جایی اجزای کلام. بیشترین حجم تغییرات در متن با افزایش و معادل‌سازی واژه‌ها، عبارات و جمله‌ها و جابه‌جایی اجزای کلام ایجاد شده است و کمترین آن ازطریق حذف و جایگزینی. این تغییرات دو هدف را دنبال می‌کند: 1. تقویت عناصر داستانی اثر؛ 2. نزدیک‌کردن داستان به فهم عوام با استفاده از ظرفیت‌های زبان عامه، در ادامه نهضت ساده‌نویسی عصر قاجار. بااین‌حال، جمالزاده ضربات جبران‌ناپذیری بر بلاغت نثر ترجمه میرزاحبیب وارد کرده است.
 


صفحه 17 از 19     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4666