|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
44 نتیجه برای من
راشین مبشری، حسین حسنپور آلاشتی، فاطمه جمالی، سال 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
هر شاخه از هرمنوتیک همچون برشی از واقعیت است. هرمنوتیک تلفیقی ما را با بخش بزرگتری از واقعیت مواجه میکند. ازآنجاکه تصویر نسبت به متن حجم بیشتری از اطلاعات را در خود جای میدهد، در هرمنوتیک تلفیقی با استفاده از ظرفیتهای تصویر، میتوان عناصر مربوط به تحلیل مؤلف، متن و مخاطب را در فضایی تعاملی با هم ادغام کرد و در قالب یک تصویر بهنمایش گذاشت. در مقاله حاضر، براساس رویکرد هرمنوتیک تلفیقی، که ابتدا به بررسی عناصر متن و احوال مؤلف میپردازد و سپس با استفاده از تحلیلهای روانشناختی بهدنبال مصداق خارجی عناصر متن در زندگی و احوال مؤلف است، شعر «بیدل» مهدی اخوانثالث بررسی شد. در این بررسی مشخص شد که تصاویر عمق برپایه تصاویر اثباتی از طریق قابلیت تجسم (تجسم آزادی در کبوتر) بهکار گرفته شده است. تصویر عمق بهمعنای استفاده از وجوه ثانویه کلمات و تصویر اثباتی به مفهوم تلاش مؤلف برای بیان نظر خود و همراهکردن مخاطب است. بهلحاظ ساختار تصویرپردازی، «کبوتر»، «خون»، «برج»، و «گمشده»، بهمنزله تصویر مرکزی در کانون قرار دارد که با استفاده از توصیف و نیز با بهرهگیری از نمادپردازی، تصاویر شعری با استخدام معنای ثانویه کلمات خلق شدهاند. این تصاویر، با توجه به وزن مضارع مسدس اخرب مکفوف، لحنی تغزلی دارد. همچنین، این شعر بهلحاظ کارکرد، سیاسی و اجتماعی است و همچون یک بیانیه انتقادی، ناامیدی جامعه واپسزده در اثر کودتا را بهتصویر کشیده است. این شعر از تصویر سینمایی بهره میگیرد؛ چراکه دارای روایت داستانی و غنای تصویری بهجهت بهرهگیری از معنای ثانویه کلمات است. درواقع، شاعر با استفاده از نمادپردازی و معنای ثانویه کلمات، سعی دارد مخاطب را با نیت خود، که موضعگیری درباب یک واقعه تاریخی، سیاسی، و اجتماعی است، همراه کند.
قدسیه رضوانیان، سورن ستارزاده، سال 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
مسألهی "سوژه" مهمترین شاخص تمایز ادبیات کلاسیک و مدرن است. "من" در ادبیات کلاسیک، اغلب کلی و انتزاعی است اما در ادبیات معاصر، پیرو فلسفه مدرن، من فردیتیافته و انضمامی و به عبارتی سوژهی کنشگر است. شاید آشکارترین نمود این چرخش پارادایمی – به ویژه در شعر- را بتوان در نوع مواجهه با "سوژه" دید. شعر معاصر از سطحیترین وجه رمانتیک تا پیچیدهترین وجه فلسفی آن بیانگر سوژهای خودبسنده است که خاستگاه آن انسانمحوری است. احمد شاملو، از شاعرانی است که "من" در شعر او، سوژه است. این پژوهش به روش تحلیل محتوای کیفی و خوانشی انتقادی، با مطالعه مجموعه اشعار شاملو و انتخاب نمونههای دلالتگر، به هرمنوتیک خود/سوژه در شعر او میپردازد و از آنجا که این من/خود/سوژه طی شش دهه سرایش شعر، دستخوش تلاطمات و تحولاتی بوده است، تکیه گاه نظری بحث نیز به فراخور این تطورات، هم به سوژهی فلسفی میپردازد که بر اندیشه و آگاهی فردی تأکید میورزد و هم به سوژهای که برساخت اجتماعی است؛ از همین رو تلفیقی است از مباحث میشل فوکو در مورد هرمنوتیک خود و حکمرانی بر خود و دیگران، نظریه کنش متقابل نمادین که به من فردی و من اجتماعی میپردازد، نظریهی اگزیستانسیالیسم که آزادی، انتخاب و مسئولیت را محور مباحث خود قرار میدهد و در نهایت نظر آلتوسر در مورد سوژه؛ یعنی سوژه با s (حرف کوچک) و سوژه با S (حرف بزرگ)، آنجا که "من" در شعر سیاسی شاملو، به مثابه شبهسوژهای ایدئولوژیک تحت انقیاد حزب توده است، همانا subject ، و در شعر فلسفی او که حاصل شناخت و آگاهی بر اساس تجربهی زیسته خود او، و تأمل در مورد هستی، انسان، زندگی، و مرگ است، به مثابه سوژهی اعظم(Subject) است.
ندارد ابراهیم حسنکلو، ندارد رضا چراغی، سال 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
جدال بر سر نظریه ادبی و شعر نیما سابقهای طولانی دارد. منتقدان ادبی هر کدام از ظن خود یار نیما شدند و تفسیر مخصوصی از او ارائه دادند. مسئله این پژوهش بازخوانی انتقادی آراء براهنی و پورنامداریانِ دهه هفتاد به عنوان نمایندگان نقد دانشگاهی و غیردانشگاهی خواهد بود. این پژوهش نشان داد که پورنامداریان و براهنی در فهم خود از نیما اشتباهاتی مرتکب شدهاند و گاهی نیز دچار افراط در آراء خود گشتهاند. نتیجه آنکه پورنامداریان علیرغم تلاش برای فهم نوین از نیما همچنان گرفتار سنتهای کلیشهای نقد ادبی است که باعث میشود شعر نو را ذیل شعر سنتی تعریف کند. در سوی دیگر نیز براهنی از فرآیند تاریخی نظریهپردازی و شعر نیما غفلت کرده، در بعضی آراء خود به افراط گراییده و از بحرانی خبر میدهد که در شعر دهه هفتاد به بعد شاهد آن هستیم. به عبارتی سنت و مدرنیته در آراء این دو منتقد به وضوح سر ناسازگاری با هم دارند. پورنامداریان شعر مدرن را با نقد سنتی میخواهد بیامیزد و براهنی در نقد خود دچار جزماندیشی میشود.
دکتر عفت نقابی، دکتر نیلوفرسادات عبدالهی، سال 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
محمدعلی فروغی از رجال صاحبنام معاصر در حوزۀ سیاست، فرهنگ و حقوق به شمار میرود. دو وجهۀ سیاسی و فرهنگی او موجب شده با بسیاری از دوستان فرهیخته، مکاتباتی مرتبط با این موضوعها داشته باشد. به سبب آشنایی فروغی با ادبیات کهن و دلبستگی به فرهنگ ایران، نامههای او علاوه بر آثار کهن ادبی از ساختار منشآت پیشینیان تأثیر پذیرفته است. با نگاهی به این مکاتبات میتوان، تأثیر منشآت قائم مقام فراهانی را در آنها به وضوح مشاهده کرد. شایان ذکر است که او در عین تقلید از سبک قائم مقام ، در نامهها، نوآوریهایی داشتهاست. با عنایت به این مسئله، این مقاله بر آن است که با درنظرداشتن منشآت قائم مقام به عنوان نمونهای از سبک بازگشت، میزان نوآوری و تأثیرپذیری فروغی را از مکاتبات قائم مقام آشکار سازد. به همین منظور در این جستار، 11 نامه از نامههای فروغی، گردآوری شده در کتاب سیاستنامه ذکاءالملک و 11 نامه از منشآت قائم مقام، نگاشتهشده در سه حوزۀ دوستانه، سیاسی و اجتماعی، واکاوی شده است. با بررسی این نامهها مشخص گردید که اگرچه فروغی در ساختار نامهها، شگردهای ادبی و ویژگیهای زبانی از نامههای قائم مقام متأثر شده، در حوزۀ محتوا و مفاهیم، نوآوریهایی داشته است. نوآوریهای ذکاءالملک را میتوان در تلفیق سبک بازگشت با مفاهیم اجتماعی- سیاسیِ مدرن دانست. فروغی در نگارش نامهها به اقتضای زمانه و فهم مردم، توجهی ویژه مبذول داشته است. از این روی، علاوه بر اینکه از سبک بازگشت (و بهطور خاص منشآت) متأثر بوده، با برخی شگردها و ظرایف بیانی نقاط ضعف آن را برطرف کردهاست. فروغی با استفاده از این شیوه نگارش، به دو هدفِ جلب نظر مخاطبان در راستای ترویج فرهنگ و ادبیات فارسی و رساندن مفاهیم نوگرایانه، درکنار گزارش مسائل روز جامعه دست یافته است. در نامههای سیاسی و اجتماعی او شاهد تقلید از متون دشوار ادبی- تاریخی هستیم؛ امّا مکاتبات دوستانه او به سبب الگوبرداری از متون غنایی، از لطافت و دلانگیزی خاصی برخوردار است ؛ به طوری که خواندن این نامهها نسبت به نامههای اجتماعی التذاذ ادبی بیشتری به خواننده میبخشند.
|
|
|
|
|
|