[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
392 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

یحیی کاردگر،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

فرهنگ و ادبیات ایران، از آغاز ظهور عیسی مسیح، توجه ویژه­ای به او و دین مسیحیت داشته ­است. این ویژگی، بنا به دلایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی، در عصر صفویه برجسته­تر شده ­است. صائب که بزرگ­ترین شاعر این عصر است، در انعکاس این ویژگی در اشعارش سهم بیشتری دارد. در این مقاله، با شیوه توصیفی‌ـ‌تحلیلی، حوادث زندگی مسیح در مجلدات شش‌گانه دیوان او بررسی شده است. یافته‌ها نشان داد که ویژگی­های دینی عصر صائب، نگاه عرفانی و اخلاق­گرای او، دلبستگی مخاطبان شعر صائب به مسیح و دین مسیحیت، و سرانجام تمایل صائب به مضمون­سازی و نازک‌خیالی و اشراف او به وقایع زندگی پیامبران آسمانی در ارائه تصویری کامل از سیمای مسیح نقش اساسی داشته­ است. او با اشاره به زندگی مسیح و دیگر فرستادگان الهی، درپی نزدیک‌کردن ادیان و مذاهب به یکدیگر است؛ هدفی که نیاز امروز جامعه جهانی است.

 
دکتر ابراهیم واشقانی فراهانی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

دستگاه عددنویسی یکی از اجزای مهم و بحث‌انگیز سامانه‌های خط است که دو بُعد دارد و به‌سادگی به صورت نوشتاری عدد محدود نمی‌شود. دشواری عددنویسی ازیک‌سو به ماهیت عدد و نحوۀ موجودیت آن در هر زبان بازمی‌گردد که خود نتیجۀ نوع نگرش متفاوت هر تبار به هستی است و بُعد دومِ به نحوۀ نگارش موجودیت‌های عددی در هر زبان مربوط است؛ بنابراین، با اینکه عددنویسی پدیده‌ای در حوزۀ خط است، نمی‌توان آن را پدیده‌ای صرفاً خطی دانست، بلکه برای توصیف دستگاه عددنویسی لازم است که به نوع نگرش و بینش اقوام و ملل به هستی و مخصوصاً بنیان‌های اساطیری بینش هر ملت توجه شود. فارسی میانه نیز از این ره‌یافت مستثنی نیست و یکی از لازمه‌های مغفول پاسخگویی به ابهامات دستگاه عددنویسی فارسی میانه، همین توجه به نوع نگرش به هستی و مخصوصاً باورهای اساطیری ایرانیان است. در این مقاله، در ادامۀ تلاش‌هایی که تاکنون برای تدوین و توصیف دستگاه عددنویسی فارسی میانه شده ‌است، ملاحظاتی دیگر دربارۀ این دستگاه پیشنهاد می‌شود و پاسخ برخی از ابهامات در دستگاه عددنویسی فارسی میانه در خلال این ملاحظات به بحث گذاشته می‌شود. نیز برخی از بقایا و انعکاس‌های این دستگاه در زبان و خط فارسی نو پیگیری می‌شود که ازیک‌سو به تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه یاری می‌رساند و ازسوی دیگر، درک واژه‌ها و متون فارسی نو را تسهیل می‌کند. یافته‌های مقاله گویای ممکن‌بودن توصیف دستگاه‌وار عددنویسی فارسی میانه است و در این‌کار یاری‌گرفتن از بنیان‌های اساطیری اندیشۀ ایرانی راهگشا و دارای اهمیت است. این مقاله درنهایت مدعی تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه نیست و ملاحظات و پیشنهادهایی برای تدوین این دستگاه ارائه داده است.    

آقای غلامرضا پیروز، خانم حورا عادل، آقای غریب‌رضا غلامحسین‌زاده، خانم فتانه محمودی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

شعر و نقاشی دو مسیر متفاوت برای خلق آثار هنری است که همواره روابط بسیار نزدیک آنها مورد ‌توجه پژوهشگران تاریخ هنر و منتقدان ادبی بوده است. سهراب سپهری هنرمندی است که در هردو حوزۀ شعر و نقاشی طبع‌آزمایی کرده و آثاری از خود به‌جا نهاده است؛ ازهمین‌‌رو، پژوهش حاضر با گزینشی هدفمند از مجموعه نقاشی درختان و هشت‌کتاب سپهری و با تمرکز بر انگارۀ درختان در هردو فرم هنری، به مطالعۀ تطبیقی این آثار برمبنای نظریۀ آیکونولوژی پانوفسکی می‌پردازد تا با افق دید گسترده‌‌تری به تحلیل و تبیین جنبه‌های مختلف ساختاری و معناشناختی آیکون‌های مشترک برای کشف ویژگی‌ها و ارتباطات بین جهان شعری و هنر نقاشی او بپردازد. پرسش پژوهش این است که چرا و چگونه انگارۀ درخت در دو نظام زبانی و بصری متفاوت عمل می‌کند؟ رویکرد سپهری به عنصر درخت در شعر و نقاشی در مفاهیمی همچون پویایی و ایستایی، زندگی و مرگ، ریشه‌داری و بی‌ریشگی، بارداری و بی‌بری، بازبودن و بسته‌بودن، انفصال و اتصال در تقابل با هم است و گاهی در مضامینی همچون غریب‌بودن و حس تعلیق به یکدیگر نزدیک می‌شود. نتیجۀ پژوهش حاضر نشان می‌دهد رویکرد سپهری در ترسیم تصویر درختان، مبیّن تجربه فردی او در مواجهه با تحولات اجتماعی و تاریخی زمانه‌اش و همچنین نوعی آشنایی‌زدایی متأثر از پارادایم نقاشی مدرنیستی ایران است، چنان‌که در برخی از آثار این دوره، به‌ویژه در جنبه‌های خاصی از فضاسازی و تکنیک‌های هنری، ویژگی‌هایی مانند محدودیت فضا، استفاده از رنگ‌های تیره و فشردگی عناصر به‌وضوح قابل مشاهده است؛  ازهمین‌رو، درختان در نقاشی سپهری بیشتر در جهت گسست و انفصال با جهان و جوهر هستی حرکت می‌کنند که می‌تواند تمثیلی از دنیای عینی سپهری باشد، اما تصویر درخت در اشعار او دنباله‌رو همان مفاهیم غالب (نماد شادابی، طراوت، سر‌زندگی) به دور از نشانه‌های رتوریک و ساحت ضمنی غریب در سطح معمول ادبیات فارسی است و به‌گونه‌ای تبیین‌کننده جهان آرمانی شاعر است.

 
معصومه طاهری، دکتر مهین پناهی، دکتر علی محمدی آسیابادی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

مفهوم شادی همواره موضوع اخلاق و عرفان بوده است. این مفهوم در فلسفه درقالب دو دیدگاه لذت‌گرایی اپیکوری و سعادت‌گرایی ارسطویی بررسی شده است. اپیکورس (341- 270 ق.م) فیلسوف دوره هلنیستی یونان باستان، با تلقی لذتِ پایدار به‌منزله خیر نهایی انسان، شیوه‌ای عملی ارائه کرده است که به سعادت منتج می‎شود و پایدار است. در نظرگاه مولانا (604-672 هـ.ق) نیز شادی پایدار است و با عوامل بیرونی و درونی زوال نمی‎یابد. در این مقاله سعی شده است به‌روش مطالعۀ کتابخانه‎ای و مقایسه و تحلیل داده‎ها، بررسی شود که آیا بین شادی‎گرایی اپیکور با شادیگرایی مولانا ارتباطی وجود دارد یا خیر. روش ارائۀ اطلاعات مقایسۀ چند مؤلفه از دیدگاه اپیکور و مولانا دربارۀ شادی برپایۀ تبارشناسی تاریخی است. نتایج نشان داد که لذت از نگاه اپیکور نه‌تنها زودگذر نیست، بلکه او غایت را با عنوان اودیمونیا یا شادی (سعادت) بیان کرده است. هدف فلسفه او رسیدن به شادی پایدار است. بدین‌ترتیب که انسان با ایجاد محدودیت‎هایی برای لذت‎جویی‎های موقتی و ناپایدار خود، تلاش می‎کند به آتاراکسیا دست یابد. ازسوی‌دیگر، فلسفۀ عملی اپیکور به بیان مؤلفه‏هایی می‎پردازد که با برخی از دیدگاه‎های عارفان مسلمان، ازجمله مولانا، دارای وجوه اشتراک است.

 

آقای مهدی نوریان، دکتر هادی نوری،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

در این مقاله، از خلال بررسی و خوانش وانوسازانه1 داستان «وداع» به‌قلم جلال آل‌احمد، از مجموعه‌ داستان سه‌تار، به نقد نخبه‌گرایی در اندیشه روشنفکران ایرانی دهه‌های ۳۰ و ۴۰ شمسی پرداخته خواهد شد. این خوانش وانوسازانه با تأکید بر نگاه فیلسوف فرانسوی، ژاک دریدا، انجام می‌شود و ازحیث روش‌شناختی مبتنی ا‌ست بر روش هشت‌مرحله‌ای دیوید بوژه، که به‌عنوان نوعی استراتژی تحلیل انتقادی پسا‌مدرن در مواجهه با روایتْ‌ مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش بوژه این گام‌ها را دربرمی‌گیرد: جست‌وجوی دوگانگی، بازتفسیر سلسله‌مراتب، کشف صداهای یاغی، برملاسازی سویه دیگر روایت، نفی پی‌رنگ، یافتن استثناء، ردگیری بین خطوط، و سازمان‌دهی مجدد روایت. به‌نظر می‌رسد بتوان با بهره‌گیری از این روش و اتخاذ منظری وانوسازانه در خوانش داستان موردنظر از جلال آل‌احمد، دست‌‌آخر به روایت نوپدیدی دست یافت و ازخلال آن به نقد دیدگاه نخبه‌گرایانه سوژه روشنفکر ایرانی در این دو دهه پرداخت. کوشش محققان درجهت فراتررفتن از فردی به نام آل‌احمد و نزدیک‌شدن به سوژه آل‌احمد در مقام یک روشنفکر است، سوژه‌ای که در زمانه و زمینه خاصی به عرصه برکشیده شده و آثاری را تولید کرده است. یافته‌ها نشان داد که این سوژه روشنفکر، با بازتولید روابط فرادست/فرودست، خود را در جایگاه فرادست نشانده و با تکیه بر خرد مدرن، و بدون درک روابط وجودی فرودستان، به نمایندگی ایشان پرداخته و تلاش کرده است به آنچه رسالت روشنفکرانه خویش می‌نامد جامه عمل بپوشاند.

 
خانم فائزه قربانی جویباری، خانم زهرا علیزاده بیرجندی، آقا عباس واعظ زاده، آقا محمد شاه حسینی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

یکی از بحث­انگیزترین اصلاحات در فرآیند مدرن­سازی اصلاح زبانی است؛ ازاین­رو، مهندسی زبان یکی از بخش­های مخاطره­آمیز آزمایشگری اجتماعی‌ـ‌سیاسی در هر کشور به‌شمار می‌آید. در ایران، برلنی­ها برای اولین‌بار اصلاحات زبان فارسی را مطرح کردند. این حلقه فصل مهمی از تاریخ روشنفکری در ایران محسوب می­شوند. آنان در زمانی کوتاه با فعالیت‌های خود در ایران و در اروپا، با انتشار مجله­ها و رساله­ها و با تشکیل محافل بحث و گفت­وگو، مهم­ترین گروه فعال روشن‌فکران مهاجر ایران را در دوره معاصر پدید آوردند. بررسی جراید برلنی­ها اتخاذ رویکرد آسیب­شناسانه آنها را در مسائل زبانی درکنار راهکارهای عملی و اصلاحی در این عرصه نشان می‌دهد. جراید برلنی‌ها با طرح چالش­های زبان فارسی و پرهیز از افراط و تفریط و اتخاذ مشی اعتدالی به انتقاد از شیوه­های پاک‌سازی و اصلاح زبان فارسی پرداختند. با توجه به جایگاه مؤثر برلنی­ها و جراید آنها در فرآیند اصلاحات زبانی ایران، مقاله پیش‌رو با روش توصیفی-تحلیلی به تبیین جایگاه این جراید در مهندسی زبان در ایران می­پردازد.

 
دکتر مصطفی میردار رضایی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

شعر ناصرخسرو مشحون از ادلّه عقلی، مباحث مذهبی، مواعظ و حِکَم و... است که به کلام او رنگ‌وبویی فلسفی و تا اندازه­ای پیچیده داده ­است. ازسوی دیگر، عطار در آثارش کوشیده تا با زبانی ساده و عاری از زرق‌وبرق و پیرایه­های چشمگیر، میراث تصوف خراسان و میراث شعر پیش از خود را در هیئتی متفاوت عرضه کند. پرسش این جستار آن است که آیا سادگی یا پیچیدگی زبان در سادگی یا پیچیدگی سازه تصویرهای شاعرانه نقش دارد؟ پژوهش حاضر، که به‌روش کمّی و آماری نوشته شده­ است، به بررسی آماری و مقایسه­ای ساختمان تصویرهای شعری ناصرخسرو و عطار می­پردازد. نتایج این تحقیق نشان می­دهد ساده یا پیچیده‌بودن زبان شاعر ارتباط چندانی با سازه تصویرهایش نخواهد داشت؛ به بیانی دیگر، صرفاً به‌دلیل سادگی یا دشواری کلام شاعر نمی­توان هندسه تصویرهای او را نیز ساده یا پیچیده دانست. زبان شعر ناصرخسرو دشوار و پیچیده است، اما این ویژگی­ بر هندسه تصویرهای شعر او تأثیر بسزایی نداشته و بیشتر تصویرهای شعر او از نوع ساده و به­دور از پیچیدگی است. ازسوی دیگر، سازه تصویرهای شعری عطار، با وجود سادگی زبان و ظاهر، دارای پیچیدگی ظریف و باریکی است که جز با تجزیه مصالح بلاغی به­کاررفته در بنای تصویرها نمی­توان به شبکه درهم­تنیده­ و رابطه اجزا با یکدیگر پی‌برد؛ به‌بیانی، زبان عطار ساده و تصویرهای او پیچیده است.

 
خانم شیرین روشنی، دکتر حبیب‌الله عباسی، دکتر ناصرقلی سارلی، دکتر سید مرتضی میرهاشمی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

رویداد تاریخی استخلاص بخارا از آن دسته رویدادهایی است که مورخین متعددی اقدام به ضبط آن نموده‌اند. این موضوع نشان از اهمیت این رویداد در تاریخ ایران دارد. ضبط این رویداد در تاریخ‌های گوناگون، نشان از تفاوت رویکردها و نوع نگاه مورخین به موضوع تاریخ‌نگاری و شرح رویداد نیز دارد. در برخی از این متون، روایات با تفصیل بیشتری همراه است و رویداد از حالت گزارش تاریخی خارج شده است. یکی از مورخینی که با رویکردی فراتر از گزارش دست به ثبت این رویداد زده است، عطاملک جوینی، صاحب تاریخ جهانگشاست. در تحلیل روایت جوینی عوامل متعددی حاضر هستند که مخاطب را متقاعد می‌کند که وی نه تنها با هدف گزارش، بلکه با چشم‌اندازی فراتر از آن، رویدادها را ثبت و ضبط کرده است. در جستار حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد روایت‌شناسی، رویداد تاریخی استخلاص بخارا را کاویدیم. در این پژوهش، تحلیل را بر اساس نظریۀ چهار سطحیِ تحلیل روایت دیوید هرمن پی گرفتیم. این نظریه، روایات را در چهار سطح واقع‌شدگی، توالی رویدادها، جهان‌پردازی/جهان‌پریشی، و هم‌حسی بررسی می‌کند و بر این اساس میزان روایت‌مندی در رویداد را نشان می‌دهد. در سطح اول روایت جوینی (واقع‌شدگی)، ‌موضع راوی در چهار چهره قابل تشخیص است؛ به بیان دیگر جوینی هر بار با قرار گرفتن در یکی از قالب‌های نگارنده (گزارشگر و یادآور) و بازگو (گزارشگر، پند دهنده) از شگردهایی بهره می‌گیرد که رویداد را از حالت گزارشگری خارج کرده و آفرینشی ادبی ترتیب می‌دهد. در سطح دوم (توالی رویدادها) نیز، جوینی با چینش رویدادها در قالب یک نظام علّی، آغاز و میانه و پایان روایت را که مستلزم پیرنگ روایی است، به خوبی تنظیم می‌کند. جوینی در پرداخت این روایت، دست به تنظیم رویدادهای اصلی و فرعی زده است. این تنظیم رویدادها و چینش دقیق به همراه توصیفات دقیق از زمان و مکان روایت روشن‌کنندۀ شیوۀ جوینی در پرداخت سطح سوم روایت (جهان‌پردازی) می‌شود. در نهایت نیز در سطح چهارم روایت، جوینی با سه شیوه موجب القای حالت هم‌حسی در خواننده شده است. باید در نظر داشت که القای این احساس، در متون تاریخی کمتر به چشم می‌خورد؛ این در حالی است که شیوۀ مورخین ایرانی تنها منحصر به گزارش صرف نبوده و هدفی موازی با آن در نظر داشته‌اند که می‌توان از آن با عنوان اصل تعلیم در جهت تأثیرگذاری بر مخاطب یاد کرد. جوینی در این سطح با اتخاذ سه شیوۀ متمایز یعنی توصیف براعت استهلال‌گونه در آغاز روایت، ترکیب کلام با تصویر، و نقل اشعار و امثال در جهت دنبال کردن خط تعلیم، بر نظام احساسی مخاطب اثر گذاشته و احساس را به ادراک تبدیل کرده و در نهایت از این فرآیند اندیشه‌ای مرکزی در مخاطبان ایجاد کرده است. این فرآیند، منجر به ایجاد یکی از عناصر مهم روایت‌مندی می‌شود و حضور آن به معنای گذر از سطح گزارش صرف، و رسیدن به سطحی از آفرینش ادبی است. 
 
دکتر پروین مرتضایی، دکتر رها زارعی فرد، دکتر زهرا حسینی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

مصیبتنامه از مهم‌ترین مثنوی‌های عطار در حوزه ادبیات عرفانی است. در این اثر، مناجاتهای شاعر با معبود خویش، جذابیتی ویژه دارد. ساختار این گفتوگوها در لایه‌های ترس و صمیمت و ملامت، شاعر را در بیان اندیشههای اجتماعی و اخلاقی همراهی میکند. در این پژوهش که به شیوۀ توصیفی- تحلیلی شکل گرفته،  در پی پاسخ به چگونگی ابعاد گفتمانی مناجات‌های مصیبت‌نامه عطار و چگونگی تبیین و تفسیر مناسبات اجتماعی و روابط قدرت در این متن بر اساس انگاره فرکلاف است. انواع مناجات‌های عطار در مصیبت‌نامه بر اساس این رویکرد شامل سه شاخۀ مناجات خوف‌آمیز، صمیمانه و ملامت‌آمیز است که در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شده است. در سطح توصیف ویژگی‌های واژگان، ساختار جملات و دستور زبان، بیان‌کننده تجربه اجتماعی شاعر است و خفقان و التهاب اجتماعی قرن هفتم هجری در خراسان را بازگو میکند. در تفسیر، تمرکز شاعر بر توصیف عمده صفات خداوند است و نشان از تسلیم محض بودن بنده در برابر خداوند دارد که تسلط اندیشه جبرگرایی اشعریان بر اجتماع شاعر را تأیید می­کند. در تبیین، رد پای نظام درباری و تمایل شاعر به پاک‌سازی فضای عصر را مشاهده می­کنیم. فضایی که در آن آشوب­های اجتماعی، مذهبی و عقیدتی رسوب کرده و دنیاگرایی و منفعت‌طلبی رونق گرفته است. بازنمایی نظام حاکمیتی جامعه و آرمان‌جویی شاعر برای ایجاد صلح و دوستی، از دیگر یافته‌ها است.
واژگان کلیدی: عطار، مصیبت‌نامه، مناجات‌، فرکلاف، تحلیل گفتمان.


 
دکتر سینا بشیری، دکتر قدرت الله طاهری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

زندگی در دوران مدرن با اضطراب، بی­معنایی و یأسی همراه بود که در پایان به تقدیر گریزناپذیر مرگ ختم می­شد و این مسئله­ای بود که در هنر و ادبیات مدرن مورد توجه قرار گرفته بود. هدایت به دلیل جهان­بینی نومیدانه و میل و اشتیاقی که به مفهوم مرگ نشان می­داد، تأثیر اگزیستانسیال مرگ در زندگی آدمی را موضوع بسیاری از داستان­هایش قرار داده بود. در داستان­های هدایت، اغلب شخصیت­ها دچار نوعی انزوا، بدبینی، پوچی و روان­نژندی­های گوناگونی بودند که در بسیاری موارد به مرگ و خودکشی آنها منجر می­شد. در این مقاله کوشیدیم اهمیت اساسی مفاهیم «جنون» و «هراس از مرگ» و کارکرد جنون را در مقابله با هراس از مرگ در داستان­های زنده به گور و سه قطره خون هدایت مورد تحلیل قرار دهیم. یافته­های تحقیق نشان دادند که در داستان­های هدایت، جنون از طریق بیهوده و بی­معنا ساختن زندگی مدرن و تهی ساختن ذهن افراد، مرگ و هراسِ ناشی از آن را به بازی می­گیرد و ذهن شخصیت­های داستان را از اضطراب و نگرانی­های اگزیستانسیال رهایی می­بخشد و با دست کشیدن از زندگی پیش از مرگ و بهره­گیری آیرونیک از خودکشی، فرد را از هراس مرگ آزاد می­سازد.
 
محمّدحسن جلالیان چالشتری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

هدف دستیابی به صورتی کهن­تر و اصیل­تر از شاهنامه که هرچه بیشتر به سرودۀ فردوسی نزدیک باشد، توجّه به یکایک عناصر این اثر، از کلّی­ ترین آنها تا ریزترین را ایجاب می­ کند. ویژگی­های منحصربه­ فرد این اثر از جهت قدمت و حجم چشم­گیرش، که آن را یکی از مهم­ترین منابع زبان فارسی در حوزه­ های گوناگونی همچون تاریخ، اسطوره ­شناسی، دستور تاریخی زبان و فنون بلاغت و صنایع ادبی کرده است، اهمّیّت این توجّه ویژه را صدچندان می­ کند. با همین رویکرد، این نوشتار حاوی دو موضوع اصلی است که در ذیل آنها به برخی موضوعات دیگر نیز پرداخته شده است. موضوع نخست یافتن و اثبات مواردی از کاربرد دو واژۀ «باد» و «گرد» است که به همراه حرف اضافۀ «از» یا بدون آن معنای شتاب و تندی را در بر دارند. موضوع دیگر متمرکز بر این نکته است که در تصحیح انتقادی شاهنامه، در مورد موضوعات به ­ظاهر کم­ اهمّیّتی که تفاوت چندانی بین ضبط اقدم نسخ و اجماع سایر نسخ وجود دارد، همانند موضوعات کلیدی و مؤثّر در معنای ابیات و روال داستان­ها، ضروری است که در انتخاب ضبط­ها حدّاکثر وسواس و دقّت به کار گرفته شود و به صِرف وجود واژه ­ای از این دست در اقدم نسخ نباید حکم به صحّت آن داد و آن را در متن گنجاند. به این موضوع با تکیه بر مصرعی که حاوی نخستین یادکرد ضحّاک در شاهنامه است، پرداخته شده است: «که از مهر بهرهَ ­ش نبود اندکی».

 
دکتر لیلا آذرنیوار، دکتر خدابخش اسداللهی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

عاطفه یکی از شیوه‏های ارتقاء کیفیت زندگی و برقراری ارتباط مؤثر انسانی محسوب‏ می‏شود که از طریق آن‏ها انسان‏ می‏تواند دنیای پر از معنا و سرشار از احساسات را درک کند. یکی از عاطفه‏های اساسی و بنیادی غم است که گاهی اوقات به دلیل شدّت تأثیراتی که بر رفتار و روان آدمی می‏گذارد، می‏تواند مشکلات جدی را ایجاد کند. غم نه تنها در حوزۀ روان‏شناسی بلکه در حوزۀ زبان‏شناسی نیز حائز اهمیت است. تا جایی‏که لیکاف و جانسون آن را به عنوان حوزۀ هدف، در نظریۀ استعارۀ مفهومی خود به‏‏کار گرفته‏اند. شعر نظامی نیز شعری است که منعکس‏کنندۀ عواطف و احساسات انسانی است که به زبان استعاری پیچیده و مبهم بیان شده‏است. بنابراین رمزگشایی و فهم آن می‏تواند تأثیر عظیمی در تفکّرات و ارتباطات روزمرۀ مخاطبان داشته‏باشند؛ زیرا مطابق نظر لیکاف و جانسون بخش مهمی از ارتباط کلامی ما را همین استعاره‏ها تشکیل‏می‏دهند. به‏همین منظور در پژوهش حاضر با رو‏ش‏ توصیفی-تحلیلی مبتنی بر رویکرد شناختی به بررسی چگونگی مفهوم‏سازی عاطفۀ غم در مجموعه اشعار پنج‏ گنج نظامی از منظر استعارۀ مفهومی پرداخته‏شده‏است. هدف اینکه نظامی‏گنجوی، با چه شگردی مفهوم انتزاعی غم را به تصویر کشیده‏است؟ یافته‏های پژوهش نشان داد که عاطفۀ غم جلوۀ خاصی به اشعار نظامی داده‏است. به گونه‏ای که بسامد آن در برخی اشعار او مثل خسرو و شیرین و لیلی و مجنون  بالاست. نظامی برای مفهومسازی غم‏هایی که منبع آن‏ها بیشتر مربوط به از دست دادن چیز ارزشمند مثل عشق و مرگ عزیز است از حوزه مبدأهای مختلفی از قبیل انسان، گیاه، حیوان و بلایای طبیعی ... بهره برده‏است.
دکتر فاطمه معنوی، دکتر حسین دانا، دکتر افشین متقی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده


  جغرافیای فرهنگی (ژئوکالچر) از برجسته­ترین مفاهیمی است که پس از جنگ سرد در عرصه­ی سیاست بین­الملل و ژئوپلیتیک، مطرح بوده و اهمیت موضوعِ فرهنگ را در راستای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی در روابط میان جوامع و ملل مختلف متذکر گردیده­است. بر همین اساس دولتمردان ایرانی نیز به منظور همگرایی و تعامل فرهنگی با کشورهای همسایه، توجه به حوزه­ی ایران فرهنگی را در رأس برنامه­­های فرهنگی- سیاسی خویش قرار داده­اند، چه حوزه­ی جغرافیایی ایران فرهنگی با وجود تفاوت­های قومیتی، به سبب دارا بودن مؤلفه­هایی چون آداب و رسوم، دین، هنر و ادبیات مشترک، بستر مناسبی برای توسعه­ی هویت مشترک را دارا می­باشد که در میان مؤلفه­های مذکور عنصر زبان و ادبیات از حیث جذابیت و قدرت اقناعی از جایگاه ویژه­ای برخوردار است. بر همین اساس در این مجال به  بررسی توصیفی- تحلیلی ادبیات منظوم ترکی آذربایجانی در بخش ادبیات شفاهی  به ویژه با محوریت بایاتی های ترکیِ رایج در بین مردم ایران و آذربایجان با مضامین مشترک در حوزۀ وطن دوستی پرداخته­ایم تا نشان دهیم که با نگاه واقع­بینانه و برنامه­ریزی صحیح در حوزه­ی شعر و ادبیات، به­ویژه ادبیات اقوام ایرانی، به سبب اشتراکات قومیتی با همسایگانی چون آذربایجان می­توان گام­­های استواری را در جهت همگرایی با کشورهای همجوار برداشته، جایگاه فرهنگی و به تبع آن جایگاه سیاسی و اقتصادی خویش را در منطقه بهبود بخشید.
حسن شهریاری، کیانوش بیرانوند،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

داستان‌ها و اندیشه‌های حماسی ظرفیت‌هایی دارد که بخشی از آن جنبش‌های مقاومت انقلابی و رهایی‌بخش را تغذیه می‌کند و پاره‌ای دیگر در خدمت نظام‌های ضد بشری و دیکتاتوری و انواع بنیادگرایی درمی‌آیند. این ظرفیت حماسی ایران سبب‌شده تا به مقتضای هر دوره، گاه در قالب منظومه‌های حماسی، گاه در لابه‌لای صفحات آثار تاریخی و گاه در قالب رمان‌ها و داستان‌های تاریخی ظهور یابند و خویشکاری خود را به انجام رسانند. رمان‌های تاریخی به‌مثابه یکی از انواع ادبی نو‌ظهور در دوره قاجار، پیوستگی عمیقی با روایات و اندیشه‌های حماسی دارند که نویسندگان با اهداف و شیوه‌های گوناگون از آن بهره برده‌اند؛ بنابراین انجام پژوهشی با هدف بررسی اهداف نویسندگان، چگونگی کاربرد و حتی تحولات راه‌یافته به حماسه و اندیشه‌های حماسی در این آثار بر پژوهشگران ادبیات ضروری است. از این‌رو، در پژوهش حاضر با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و روش توصیفی، تحلیلی و مقایسه‌ای نتایجی به دست آمد که عبارت‌اند از: 1. در رمان‌های تاریخی دوره نخست(1284 _1300)، با توجه به خطر نابودی هویت ایرانی در برابر بیگانگان، نویسندگان با نگاهی آموزشی در پی ترویج اندیشه‌های حماسی برای ایجاد روحیه مقاومت، اتحاد و دفاع از سرزمین بوده‌اند؛ 2. در آثار دوره دوم(1300 _ 1320)، عنصر حماسه چون ابزاری در خدمت دربار و بیان اندیشه‌های ملی‌گرایانه پهلوی اول قرار دارد؛ 3. دوره سوم(1320_ 1332)، تحت تأثیر ورود متفقین به ایران و تزلزل دربار، اندیشه‌های حماسی دچار رکود می‌شود و داستان‌ها و قهرمانان عیاری جای پهلوانان و اندیشه‌های حماسی را می‌گیرد.

 
-- فرح جهانشاهی، دکتر محمد فرهمند، دکتر ابراهیم دانش، دکتر فرامرز جلالت،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

رومن یاکوبسن تفاوت نقش‌های زبانی را حاصل برجستگی برخی از عناصر ارتباطی(فرستنده، گیرنده، پیام، موضوع، مجرای ارتباطی و رمزگان) می‌دانست. وی معتقد بود هر پیامی دارای نقش‌های زبانی متعددی است که معمولاً یکی از آن‌ها برجستگی بیشتری دارد. در متون ادبی به دلیل پیچیدگی متن، تعدّد لایه‌ها و سیّالیّت نشانه‌ها تنها با نقش ادبی مواجه نیستیم؛ بلکه هنرسازه‌ها علاوه بر ارتقاء صوری متن، با سایر نقش‌های زبانی نیز در تعامل هستند و با استفاده هوشمندانه، موجب تناسب و تطابق صورت و معنای متن می‌شوند. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی، تعامل صورت و معنا را در منطق‌الطّیر عطّار تحلیل‌کرده، به این نتایج دست‌یافته‌است که عطّار نسبتی متعادل بین هنرسازه‌های بدیعی و محتوای اخلاقی-عرفانی منطق‌الطّیر برقرارکرده‌است. وی هنرسازه‌ها را بر اساس جوهره و کارکرد ادبی آن‌ها، برای بیان موضوعات و مفاهیم خاصّی استفاده‌کرده‌است؛ مثلاً «حسن تعلیل» را برای توضیح و تبیین مسائل تعلیمی و عرفانی، «مراعات نظیر» را برای ایجاد وحدت موضوعی و انسجام متنی و «متناقض‌نمایی» را برای تصویرگری ماهیّت متناقض تجربه‌های عرفانی و کشمکش‌های درونی و برونی عارف به کار برده‌است. کاربستِ شایسته هنرسازه‌ها به فراخورِ موضوع و محتوای حکایات منطق‌الطیر زیبایی فراوان، تأثیرگذاریِ عمیق و تعامل و تطابق صورت و معنا را پدید آورده‌است.
 
دکتر نرگس اسکویی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

این مقاله با رویکردی پدیدارشناسانه و تمرکز بر مفاهیم اساسی فلسفه هایدگر، به تحلیل هستی‌شناختی خواب‌نامه‌ای از یغما جندقی -با مضمون پرسش‌های هستی‌شناسانه- پرداخته و بازنمایی رویا/مرگ و هستی را در چارچوب تجربه دازاین بررسی می‌کند. دازاین، در فلسفلۀ هایدگر، به معنای هستندۀ پرسش‌گری است که پیوسته در جست‌وجوی مستمر معنا و هویت در تعامل با زمان، مرگ و دیگر ابعاد هستی‌شناختی قرار دارد. در این تحقیق، خواب و رؤیا نه تنها به‌عنوان بسترهای تجربه زیسته دازاین، بلکه به‌عنوان شرایط مرزی میان زندگی و مرگ، که عرصه‌ای برای بروز تنش‌های هستی‌شناختی هستند، در نظر گرفته می‌شوند. این وضعیت‌ها، از منظر روان‌شناختی و هستومندی، تجربه‌ای مشابه گسست از زندگی روزمره و مواجهه با پنهانی‌ترین ابعاد هستی انسان فراهم می‌آورند. با ارجاع به مفاهیم کلیدی هایدگر در باب دازاین و هستی‌شناسی بنیادین، نظیر «پنهانی بودن»، «اضطراب هستی»، و «بودن در آن‌جا/جهان»، مقاله نشان می‌دهد که رویا به‌مثابه مرگ و به‌عنوان یک تجربه تمثیلی، دازاین را در مسیر مواجهه با ابعاد پنهانی هستی و خود قرار می‌دهد. همچنین، تقابل‌های درونی دازاین در فرآیند رؤیا و بیداری، بازتابی از کشاکش‌های بنیادین میان امکان‌های اصیل و غیراصیل هستی است که به‌طور هم‌زمان می‌تواند به‌عنوان نمادی از درگیری‌های هستی‌شناختی خیر و شر در فلسفه هایدگر تحلیل گردد. از این رو، خواب و رؤیا در این اثر به‌طور نمادین، دازاین را به رویارویی با حقیقت، انتخاب‌های هستی‌شناسانه و محدودیت‌های انسانی دعوت کرده و زمینه‌ساز درک عمیق‌تری از هستی و هویت انسانی می‌شوند.
آقای سعید امیری نیا، دکتر جواد دهقانیان،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

شاهنامه‌پژوهی از آغاز یعنی سال 1294 تا پایان سال 1385 طی چند مقاله، آسیب‌شناسی شده‌ است. این پژوهش‌ها عواملی مانند گسترش کمّی مقاله‌ها، دلایل فراز و فرود شاهنامه‌پژوهی و نقاط ضعف موضوعی، محتوایی و ساختاری مقالات مذکور را بررسی کردهاند. مطالعات یاد شده، به میزان نوآوری آنها در روش تحقیق، فرضیه‌ها و نتایج تازه ـ که از مهم‌ترین ارکان مقالۀ علمی است ـ کمتر توجه کردهاند. پژوهش حاضر به دو شاخص اساسی مقالات علمی‌پژوهشی تولید شده در فاصله سالهای (1386-1390) با موضوع شاهنامه و فردوسی می‌پردازد و نوآوری را در دو رکن اصلی این مقالات، یعنی مسأله و روش تحقیق بررسی می‌کند. در فاصلۀ پنج سال پایانی دهۀ هشتاد، دویست و ده مقالۀ علمی‌پژوهشی تولید گردیده که براساس معیارهای علمی در نه دستۀ موضوعی طبقه‌بندی و سپس بر اساس شاخصه‌هایی، میزان نوآوری و جریان‌سازی آن‌ها بررسی گردیده است. از  نظر کمّی دسته موضوعی: «مطالعات متنی شاهنامه»، «مقایسۀ تطبیقی شاهنامه با دیگر آثار» و «بررسی شخصیت‌های شاهنامه» نسبت به دیگر موضوعات بسامد بالاتری دارند. نتایج همچنین نشان می‌دهد در مقایسه با دوره‌های قبل، از نظر کیفی نقص‌های موضوعی و روش‌شناختی در مقاله‌های این دورۀ زمانی کاهش یافته و دیدگاه‌های تازه و نگرش‌های جدیدی در شاهنامهپژوهی پدیدار گردیده است. در دستۀ موضوعی «مطالعات متنی شاهنامه» به دلایل مختلفی نظیر انتشار متن منقح شاهنامه، تمرکز بیشتر بر نظریات ادبی و مطالعات تطبیقی و بینامتنی، مقالاتی تولید شده که بعضاً جریان‌ساز شده‌اند.

شکیلا نجاری، علیرضا نیکویی، معصومه غیوری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

گاستون باشلار(1962_1884) نظریه‌پرداز نامدار فرانسوی با تفسیر روان‌شناسانه‌ی متون و بهره‌گیری از کهن الگوهای آتش، آب، باد و خاک به بررسی تخیل در متون پرداخته است. از نظر باشلار کار قوه تفکر تولید مفاهیم بوده و محصول قوه تخیل، صورخیال است و انسان پیش ازآن‌که ببیند یا تجربه کند تخیل می‌کند. باشلار در این دیدگاه، ادبیات و هنر را برآمده از تخیل ناب دانسته و معتقد است صوَرخیال بیانی و کلیشه‌ای در این رویکرد اهمیتی ندارد بلکه تصاویر تخیلی‌ای که برخاسته از چهارعنصر اصلی در جهان باشد دارای اهمیت هستند. از دید باشلار کار تخیل آن است که از ضمیر ناخودآگاه ریشه بگیرد و انتخاب کند که کدام عنصر وجه غالب تفکر نویسنده باشد. ممکن است نویسنده در اثر خود، گریزی به هر چهار عنصر داشته باشد اما تنها یک عنصر در میدان تفکر و تخیل غالب نویسنده پیروز خواهد بود. ریشه تفاوت کاربرد این عناصر توسط هر شاعر، در ضمیر ناخودآگاه که دربرگیرنده امیال و آرزوهای درونی، خاطرات دوران کودکی و محلی که نویسنده در آن رویاپردازی کرده شکل می‌گیرد پس این مفهوم که تخیل مادی هر نویسنده با دیگری متفاوت است ریشه در تفاوت زیستی، تجربی، حسی و فکری آنان دارد. در این پژوهش، پس از بررسی نظریات باشلار در باب تخیل ماده آتش که در کتاب روانکاوی آتش و شعله شمع آن‌ها را مطرح نموده است تمامی آثار فروغ فرخزاد که به نوعی اشاره به این مولفه‌ها داشتند را بررسی کردیم. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که از میان چهار عنصر، آتش در اشعار اولیه فرخزاد بیشتر بارزست که نمودی از  شور عاشقانه، احساسات و تجربهء عشقی تنانه فروغ است.
 
حامد دالوند، محمد خسروی شکیب، صفیه مرادخانی، رسول حیدری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

             قصّۀ «رستم و شغاد» یکی از فنی­ترین و منسجم­ترین روایت­های موجود در شاهنامه است. در این قصّه، برجسته­ترین پهلوان، یعنی رستم از جریان روایت حذف می­شود. علاقه و پیوستگی به رستم، موجب شده است تا فردوسی برای حذف او از شاهنامه، حساسیت و وسواس زیادی را از خود نشان دهد. فردوسی برای حذف این شخصیت ملی، مجبور بوده است تا دقّت زبانی و روانشناختی زیادی را مصروف کند تا مرگ رستم، با آن عظمت و شکست­ناپذیری، معقول و پذیرفتنی نشان داده شود. نقد نو به عنوان رویکردی انضمامی و سیستمی تلاش می­کند تا با اصالت بخشیدن به متن، الگوهای کلامی، هماهنگی، وحدت درونی اجزا را در یک اثر نشان دهد. پیش فرض مقاله این است که فردوسی با استفاده از مقولا­تی به نام «بازی اعتماد» و «فریب عاطفی» تلاش کرده است تا مرگ پهلوانی چون رستم را برای خواننده باورپذیر کند. مقدماتی چون «مفتون سازی»، «متقاعدسازی»، «خلق بحران و اضطرار»، «ایجاد حیرت»، «تبدیل قصّه من به ما»، «تبانی»، «جلب اعتماد»، «تسریع اعتماد» و «توطئه» قتل رستم را تا حد زیادی  منطقی می­کند.  در این مقاله با روش توصیف و تحلیل کیفی و دقیقِ متن، تلاش می­شود تا مقدمات زبانی و ذهنیّت روانشناختی فردوسی برای توجیه­پذیری مرگ ابرپهلوان اثرش، مورد ارزیابی  قرار گیرد.
 


 
دکتر علیرضا محمدی کله‌سر، خانم فریبا ترابی،
جلد 33، شماره 99 - ( 7-1404 )
چکیده

تناسب به‌منزلۀ مولفه‌ای مهم در تاریخ نقد ادبی، نقشی کلیدی در نقدهای غلامحسین یوسفی نیز داشته است. بررسی این موضوع می‌تواند به شناخت بخشی از مجموعۀ نقد دانشگاهی در زبان فارسی کمک کند. از این رو، هدف مقالۀ حاضر بررسی چیستی و انواع و پیامدهای تناسب در نقد ادبی نزد غلامحسین یوسفی است. در این مقاله با مطالعۀ آثار غلامحسین یوسفی، چیستی تناسب، انواع آن و رابطۀ آن با دیگر مولفه‌های نقد ادبی از منظر یوسفی بررسی شده است. می‌توان گفت، یوسفی دایره‌ای گسترده از واژگان را برای اشاره به تناسب به‌کار می‌گیرد. انواع تناسب هم نزد یوسفی شامل تناسب ویژگی‌های شخصیت با منش وی، تناسب میان بخش‌های مختلف متن، تناسب میان عناصر فرمی و محتوایی می‌شود. یوسفی تناسب را در ارتباط با مولفه‌هایی چون ایجاز و اطناب و تصویرسازی نیز به‌کار می‌گیرد. و سرانجام، رعایت انواع تناسب در متن از نظر یوسفی پیامدهایی مثبت دارد که مهم‌ترین‎شان عبارتند از:‌ وحدت و انسجام متن، واقع‌گرایی و باورپذیری، و تأثیر بر مخاطب. در نقدهای یوسفی (الف) هیچ‌گاه تعریف و توصیفی دقیق از مولفه‌های یادشده ارائه نمی‌شود، چنانکه گویی همگان بر سر معنای آنها توافق دارند. این بدیهی‌پنداری مفاهیم، یکی از ویژگی‌های نگاه یوسفی به نقد ادبی است؛ (ب) باوجود تأکید نظری وی بر لزوم تناسب فرم و محتوا، به نظر می‌رسد در عمل، محتوا برای وی مهم‌تر از فرم است؛ چنانکه عناصر فرمی نیز با ویژگی‌هایی محتوایی توصیف می‌شوند؛ (ج) وی با نگاهی ارزش‌گذارانه، انواع تناسب و پیامدهای آن را نقطۀ قوت اثر ادبی تلقی می‌کند. نکته آخر اینکه یوسفی در استفاده از معیار تناسب در نقد ادبی، تا حد زیادی متأثر از نظریه‌های کلاسیک و نئوکلاسیک است.

صفحه 19 از 20     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4722