392 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
دکتر پروین مرتضایی، دکتر رها زارعی فرد، دکتر زهرا حسینی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
مصیبتنامه از مهمترین مثنویهای عطار در حوزه ادبیات عرفانی است. در این اثر، مناجاتهای شاعر با معبود خویش، جذابیتی ویژه دارد. ساختار این گفتوگوها در لایههای ترس و صمیمت و ملامت، شاعر را در بیان اندیشههای اجتماعی و اخلاقی همراهی میکند. در این پژوهش که به شیوۀ توصیفی- تحلیلی شکل گرفته، در پی پاسخ به چگونگی ابعاد گفتمانی مناجاتهای مصیبتنامه عطار و چگونگی تبیین و تفسیر مناسبات اجتماعی و روابط قدرت در این متن بر اساس انگاره فرکلاف است. انواع مناجاتهای عطار در مصیبتنامه بر اساس این رویکرد شامل سه شاخۀ مناجات خوفآمیز، صمیمانه و ملامتآمیز است که در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شده است. در سطح توصیف ویژگیهای واژگان، ساختار جملات و دستور زبان، بیانکننده تجربه اجتماعی شاعر است و خفقان و التهاب اجتماعی قرن هفتم هجری در خراسان را بازگو میکند. در تفسیر، تمرکز شاعر بر توصیف عمده صفات خداوند است و نشان از تسلیم محض بودن بنده در برابر خداوند دارد که تسلط اندیشه جبرگرایی اشعریان بر اجتماع شاعر را تأیید میکند. در تبیین، رد پای نظام درباری و تمایل شاعر به پاکسازی فضای عصر را مشاهده میکنیم. فضایی که در آن آشوبهای اجتماعی، مذهبی و عقیدتی رسوب کرده و دنیاگرایی و منفعتطلبی رونق گرفته است. بازنمایی نظام حاکمیتی جامعه و آرمانجویی شاعر برای ایجاد صلح و دوستی، از دیگر یافتهها است.
واژگان کلیدی: عطار، مصیبتنامه، مناجات، فرکلاف، تحلیل گفتمان.
دکتر سینا بشیری، دکتر قدرت الله طاهری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
زندگی در دوران مدرن با اضطراب، بیمعنایی و یأسی همراه بود که در پایان به تقدیر گریزناپذیر مرگ ختم میشد و این مسئلهای بود که در هنر و ادبیات مدرن مورد توجه قرار گرفته بود. هدایت به دلیل جهانبینی نومیدانه و میل و اشتیاقی که به مفهوم مرگ نشان میداد، تأثیر اگزیستانسیال مرگ در زندگی آدمی را موضوع بسیاری از داستانهایش قرار داده بود. در داستانهای هدایت، اغلب شخصیتها دچار نوعی انزوا، بدبینی، پوچی و رواننژندیهای گوناگونی بودند که در بسیاری موارد به مرگ و خودکشی آنها منجر میشد. در این مقاله کوشیدیم اهمیت اساسی مفاهیم «جنون» و «هراس از مرگ» و کارکرد جنون را در مقابله با هراس از مرگ در داستانهای زنده به گور و سه قطره خون هدایت مورد تحلیل قرار دهیم. یافتههای تحقیق نشان دادند که در داستانهای هدایت، جنون از طریق بیهوده و بیمعنا ساختن زندگی مدرن و تهی ساختن ذهن افراد، مرگ و هراسِ ناشی از آن را به بازی میگیرد و ذهن شخصیتهای داستان را از اضطراب و نگرانیهای اگزیستانسیال رهایی میبخشد و با دست کشیدن از زندگی پیش از مرگ و بهرهگیری آیرونیک از خودکشی، فرد را از هراس مرگ آزاد میسازد.
محمّدحسن جلالیان چالشتری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف دستیابی به صورتی کهنتر و اصیلتر از شاهنامه که هرچه بیشتر به سرودۀ فردوسی نزدیک باشد، توجّه به یکایک عناصر این اثر، از کلّی ترین آنها تا ریزترین را ایجاب می کند. ویژگیهای منحصربه فرد این اثر از جهت قدمت و حجم چشمگیرش، که آن را یکی از مهمترین منابع زبان فارسی در حوزه های گوناگونی همچون تاریخ، اسطوره شناسی، دستور تاریخی زبان و فنون بلاغت و صنایع ادبی کرده است، اهمّیّت این توجّه ویژه را صدچندان می کند. با همین رویکرد، این نوشتار حاوی دو موضوع اصلی است که در ذیل آنها به برخی موضوعات دیگر نیز پرداخته شده است. موضوع نخست یافتن و اثبات مواردی از کاربرد دو واژۀ «باد» و «گرد» است که به همراه حرف اضافۀ «از» یا بدون آن معنای شتاب و تندی را در بر دارند. موضوع دیگر متمرکز بر این نکته است که در تصحیح انتقادی شاهنامه، در مورد موضوعات به ظاهر کم اهمّیّتی که تفاوت چندانی بین ضبط اقدم نسخ و اجماع سایر نسخ وجود دارد، همانند موضوعات کلیدی و مؤثّر در معنای ابیات و روال داستانها، ضروری است که در انتخاب ضبطها حدّاکثر وسواس و دقّت به کار گرفته شود و به صِرف وجود واژه ای از این دست در اقدم نسخ نباید حکم به صحّت آن داد و آن را در متن گنجاند. به این موضوع با تکیه بر مصرعی که حاوی نخستین یادکرد ضحّاک در شاهنامه است، پرداخته شده است: «که از مهر بهرهَ ش نبود اندکی».
دکتر لیلا آذرنیوار، دکتر خدابخش اسداللهی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
عاطفه یکی از شیوههای ارتقاء کیفیت زندگی و برقراری ارتباط مؤثر انسانی محسوب میشود که از طریق آنها انسان میتواند دنیای پر از معنا و سرشار از احساسات را درک کند. یکی از عاطفههای اساسی و بنیادی غم است که گاهی اوقات به دلیل شدّت تأثیراتی که بر رفتار و روان آدمی میگذارد، میتواند مشکلات جدی را ایجاد کند. غم نه تنها در حوزۀ روانشناسی بلکه در حوزۀ زبانشناسی نیز حائز اهمیت است. تا جاییکه لیکاف و جانسون آن را به عنوان حوزۀ هدف، در نظریۀ استعارۀ مفهومی خود بهکار گرفتهاند. شعر نظامی نیز شعری است که منعکسکنندۀ عواطف و احساسات انسانی است که به زبان استعاری پیچیده و مبهم بیان شدهاست. بنابراین رمزگشایی و فهم آن میتواند تأثیر عظیمی در تفکّرات و ارتباطات روزمرۀ مخاطبان داشتهباشند؛ زیرا مطابق نظر لیکاف و جانسون بخش مهمی از ارتباط کلامی ما را همین استعارهها تشکیلمیدهند. بههمین منظور در پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی مبتنی بر رویکرد شناختی به بررسی چگونگی مفهومسازی عاطفۀ غم در مجموعه اشعار پنج گنج نظامی از منظر استعارۀ مفهومی پرداختهشدهاست. هدف اینکه نظامیگنجوی، با چه شگردی مفهوم انتزاعی غم را به تصویر کشیدهاست؟ یافتههای پژوهش نشان داد که عاطفۀ غم جلوۀ خاصی به اشعار نظامی دادهاست. به گونهای که بسامد آن در برخی اشعار او مثل خسرو و شیرین و لیلی و مجنون بالاست. نظامی برای مفهومسازی غمهایی که منبع آنها بیشتر مربوط به از دست دادن چیز ارزشمند مثل عشق و مرگ عزیز است از حوزه مبدأهای مختلفی از قبیل انسان، گیاه، حیوان و بلایای طبیعی ... بهره بردهاست.
دکتر فاطمه معنوی، دکتر حسین دانا، دکتر افشین متقی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
جغرافیای فرهنگی (ژئوکالچر) از برجستهترین مفاهیمی است که پس از جنگ سرد در عرصهی سیاست بینالملل و ژئوپلیتیک، مطرح بوده و اهمیت موضوعِ فرهنگ را در راستای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی در روابط میان جوامع و ملل مختلف متذکر گردیدهاست. بر همین اساس دولتمردان ایرانی نیز به منظور همگرایی و تعامل فرهنگی با کشورهای همسایه، توجه به حوزهی ایران فرهنگی را در رأس برنامههای فرهنگی- سیاسی خویش قرار دادهاند، چه حوزهی جغرافیایی ایران فرهنگی با وجود تفاوتهای قومیتی، به سبب دارا بودن مؤلفههایی چون آداب و رسوم، دین، هنر و ادبیات مشترک، بستر مناسبی برای توسعهی هویت مشترک را دارا میباشد که در میان مؤلفههای مذکور عنصر زبان و ادبیات از حیث جذابیت و قدرت اقناعی از جایگاه ویژهای برخوردار است. بر همین اساس در این مجال به بررسی توصیفی- تحلیلی ادبیات منظوم ترکی آذربایجانی در بخش ادبیات شفاهی به ویژه با محوریت بایاتی های ترکیِ رایج در بین مردم ایران و آذربایجان با مضامین مشترک در حوزۀ وطن دوستی پرداختهایم تا نشان دهیم که با نگاه واقعبینانه و برنامهریزی صحیح در حوزهی شعر و ادبیات، بهویژه ادبیات اقوام ایرانی، به سبب اشتراکات قومیتی با همسایگانی چون آذربایجان میتوان گامهای استواری را در جهت همگرایی با کشورهای همجوار برداشته، جایگاه فرهنگی و به تبع آن جایگاه سیاسی و اقتصادی خویش را در منطقه بهبود بخشید.
حسن شهریاری، کیانوش بیرانوند،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
داستانها و اندیشههای حماسی ظرفیتهایی دارد که بخشی از آن جنبشهای مقاومت انقلابی و رهاییبخش را تغذیه میکند و پارهای دیگر در خدمت نظامهای ضد بشری و دیکتاتوری و انواع بنیادگرایی درمیآیند. این ظرفیت حماسی ایران سببشده تا به مقتضای هر دوره، گاه در قالب منظومههای حماسی، گاه در لابهلای صفحات آثار تاریخی و گاه در قالب رمانها و داستانهای تاریخی ظهور یابند و خویشکاری خود را به انجام رسانند. رمانهای تاریخی بهمثابه یکی از انواع ادبی نوظهور در دوره قاجار، پیوستگی عمیقی با روایات و اندیشههای حماسی دارند که نویسندگان با اهداف و شیوههای گوناگون از آن بهره بردهاند؛ بنابراین انجام پژوهشی با هدف بررسی اهداف نویسندگان، چگونگی کاربرد و حتی تحولات راهیافته به حماسه و اندیشههای حماسی در این آثار بر پژوهشگران ادبیات ضروری است. از اینرو، در پژوهش حاضر با استفاده از منابع کتابخانهای و روش توصیفی، تحلیلی و مقایسهای نتایجی به دست آمد که عبارتاند از: 1. در رمانهای تاریخی دوره نخست(1284 _1300)، با توجه به خطر نابودی هویت ایرانی در برابر بیگانگان، نویسندگان با نگاهی آموزشی در پی ترویج اندیشههای حماسی برای ایجاد روحیه مقاومت، اتحاد و دفاع از سرزمین بودهاند؛ 2. در آثار دوره دوم(1300 _ 1320)، عنصر حماسه چون ابزاری در خدمت دربار و بیان اندیشههای ملیگرایانه پهلوی اول قرار دارد؛ 3. دوره سوم(1320_ 1332)، تحت تأثیر ورود متفقین به ایران و تزلزل دربار، اندیشههای حماسی دچار رکود میشود و داستانها و قهرمانان عیاری جای پهلوانان و اندیشههای حماسی را میگیرد.
-- فرح جهانشاهی، دکتر محمد فرهمند، دکتر ابراهیم دانش، دکتر فرامرز جلالت،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
رومن یاکوبسن تفاوت نقشهای زبانی را حاصل برجستگی برخی از عناصر ارتباطی(فرستنده، گیرنده، پیام، موضوع، مجرای ارتباطی و رمزگان) میدانست. وی معتقد بود هر پیامی دارای نقشهای زبانی متعددی است که معمولاً یکی از آنها برجستگی بیشتری دارد. در متون ادبی به دلیل پیچیدگی متن، تعدّد لایهها و سیّالیّت نشانهها تنها با نقش ادبی مواجه نیستیم؛ بلکه هنرسازهها علاوه بر ارتقاء صوری متن، با سایر نقشهای زبانی نیز در تعامل هستند و با استفاده هوشمندانه، موجب تناسب و تطابق صورت و معنای متن میشوند. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی، تعامل صورت و معنا را در منطقالطّیر عطّار تحلیلکرده، به این نتایج دستیافتهاست که عطّار نسبتی متعادل بین هنرسازههای بدیعی و محتوای اخلاقی-عرفانی منطقالطّیر برقرارکردهاست. وی هنرسازهها را بر اساس جوهره و کارکرد ادبی آنها، برای بیان موضوعات و مفاهیم خاصّی استفادهکردهاست؛ مثلاً «حسن تعلیل» را برای توضیح و تبیین مسائل تعلیمی و عرفانی، «مراعات نظیر» را برای ایجاد وحدت موضوعی و انسجام متنی و «متناقضنمایی» را برای تصویرگری ماهیّت متناقض تجربههای عرفانی و کشمکشهای درونی و برونی عارف به کار بردهاست. کاربستِ شایسته هنرسازهها به فراخورِ موضوع و محتوای حکایات منطقالطیر زیبایی فراوان، تأثیرگذاریِ عمیق و تعامل و تطابق صورت و معنا را پدید آوردهاست.
دکتر نرگس اسکویی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
این مقاله با رویکردی پدیدارشناسانه و تمرکز بر مفاهیم اساسی فلسفه هایدگر، به تحلیل هستیشناختی خوابنامهای از یغما جندقی -با مضمون پرسشهای هستیشناسانه- پرداخته و بازنمایی رویا/مرگ و هستی را در چارچوب تجربه دازاین بررسی میکند. دازاین، در فلسفلۀ هایدگر، به معنای هستندۀ پرسشگری است که پیوسته در جستوجوی مستمر معنا و هویت در تعامل با زمان، مرگ و دیگر ابعاد هستیشناختی قرار دارد. در این تحقیق، خواب و رؤیا نه تنها بهعنوان بسترهای تجربه زیسته دازاین، بلکه بهعنوان شرایط مرزی میان زندگی و مرگ، که عرصهای برای بروز تنشهای هستیشناختی هستند، در نظر گرفته میشوند. این وضعیتها، از منظر روانشناختی و هستومندی، تجربهای مشابه گسست از زندگی روزمره و مواجهه با پنهانیترین ابعاد هستی انسان فراهم میآورند. با ارجاع به مفاهیم کلیدی هایدگر در باب دازاین و هستیشناسی بنیادین، نظیر «پنهانی بودن»، «اضطراب هستی»، و «بودن در آنجا/جهان»، مقاله نشان میدهد که رویا بهمثابه مرگ و بهعنوان یک تجربه تمثیلی، دازاین را در مسیر مواجهه با ابعاد پنهانی هستی و خود قرار میدهد. همچنین، تقابلهای درونی دازاین در فرآیند رؤیا و بیداری، بازتابی از کشاکشهای بنیادین میان امکانهای اصیل و غیراصیل هستی است که بهطور همزمان میتواند بهعنوان نمادی از درگیریهای هستیشناختی خیر و شر در فلسفه هایدگر تحلیل گردد. از این رو، خواب و رؤیا در این اثر بهطور نمادین، دازاین را به رویارویی با حقیقت، انتخابهای هستیشناسانه و محدودیتهای انسانی دعوت کرده و زمینهساز درک عمیقتری از هستی و هویت انسانی میشوند.
آقای سعید امیری نیا، دکتر جواد دهقانیان،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
شاهنامهپژوهی از آغاز یعنی سال 1294 تا پایان سال 1385 طی چند مقاله، آسیبشناسی شده است. این پژوهشها عواملی مانند گسترش کمّی مقالهها، دلایل فراز و فرود شاهنامهپژوهی و نقاط ضعف موضوعی، محتوایی و ساختاری مقالات مذکور را بررسی کردهاند. مطالعات یاد شده، به میزان نوآوری آنها در روش تحقیق، فرضیهها و نتایج تازه ـ که از مهمترین ارکان مقالۀ علمی است ـ کمتر توجه کردهاند. پژوهش حاضر به دو شاخص اساسی مقالات علمیپژوهشی تولید شده در فاصله سالهای (1386-1390) با موضوع شاهنامه و فردوسی میپردازد و نوآوری را در دو رکن اصلی این مقالات، یعنی مسأله و روش تحقیق بررسی میکند. در فاصلۀ پنج سال پایانی دهۀ هشتاد، دویست و ده مقالۀ علمیپژوهشی تولید گردیده که براساس معیارهای علمی در نه دستۀ موضوعی طبقهبندی و سپس بر اساس شاخصههایی، میزان نوآوری و جریانسازی آنها بررسی گردیده است. از نظر کمّی دسته موضوعی: «مطالعات متنی شاهنامه»، «مقایسۀ تطبیقی شاهنامه با دیگر آثار» و «بررسی شخصیتهای شاهنامه» نسبت به دیگر موضوعات بسامد بالاتری دارند. نتایج همچنین نشان میدهد در مقایسه با دورههای قبل، از نظر کیفی نقصهای موضوعی و روششناختی در مقالههای این دورۀ زمانی کاهش یافته و دیدگاههای تازه و نگرشهای جدیدی در شاهنامهپژوهی پدیدار گردیده است. در دستۀ موضوعی «مطالعات متنی شاهنامه» به دلایل مختلفی نظیر انتشار متن منقح شاهنامه، تمرکز بیشتر بر نظریات ادبی و مطالعات تطبیقی و بینامتنی، مقالاتی تولید شده که بعضاً جریانساز شدهاند.
شکیلا نجاری، علیرضا نیکویی، معصومه غیوری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
گاستون باشلار(1962_1884) نظریهپرداز نامدار فرانسوی با تفسیر روانشناسانهی متون و بهرهگیری از کهن الگوهای آتش، آب، باد و خاک به بررسی تخیل در متون پرداخته است. از نظر باشلار کار قوه تفکر تولید مفاهیم بوده و محصول قوه تخیل، صورخیال است و انسان پیش ازآنکه ببیند یا تجربه کند تخیل میکند. باشلار در این دیدگاه، ادبیات و هنر را برآمده از تخیل ناب دانسته و معتقد است صوَرخیال بیانی و کلیشهای در این رویکرد اهمیتی ندارد بلکه تصاویر تخیلیای که برخاسته از چهارعنصر اصلی در جهان باشد دارای اهمیت هستند. از دید باشلار کار تخیل آن است که از ضمیر ناخودآگاه ریشه بگیرد و انتخاب کند که کدام عنصر وجه غالب تفکر نویسنده باشد. ممکن است نویسنده در اثر خود، گریزی به هر چهار عنصر داشته باشد اما تنها یک عنصر در میدان تفکر و تخیل غالب نویسنده پیروز خواهد بود. ریشه تفاوت کاربرد این عناصر توسط هر شاعر، در ضمیر ناخودآگاه که دربرگیرنده امیال و آرزوهای درونی، خاطرات دوران کودکی و محلی که نویسنده در آن رویاپردازی کرده شکل میگیرد پس این مفهوم که تخیل مادی هر نویسنده با دیگری متفاوت است ریشه در تفاوت زیستی، تجربی، حسی و فکری آنان دارد. در این پژوهش، پس از بررسی نظریات باشلار در باب تخیل ماده آتش که در کتاب روانکاوی آتش و شعله شمع آنها را مطرح نموده است تمامی آثار فروغ فرخزاد که به نوعی اشاره به این مولفهها داشتند را بررسی کردیم. نتایج تحقیق نشان میدهد که از میان چهار عنصر، آتش در اشعار اولیه فرخزاد بیشتر بارزست که نمودی از شور عاشقانه، احساسات و تجربهء عشقی تنانه فروغ است.
حامد دالوند، محمد خسروی شکیب، صفیه مرادخانی، رسول حیدری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
قصّۀ «رستم و شغاد» یکی از فنیترین و منسجمترین روایتهای موجود در شاهنامه است. در این قصّه، برجستهترین پهلوان، یعنی رستم از جریان روایت حذف میشود. علاقه و پیوستگی به رستم، موجب شده است تا فردوسی برای حذف او از شاهنامه، حساسیت و وسواس زیادی را از خود نشان دهد. فردوسی برای حذف این شخصیت ملی، مجبور بوده است تا دقّت زبانی و روانشناختی زیادی را مصروف کند تا مرگ رستم، با آن عظمت و شکستناپذیری، معقول و پذیرفتنی نشان داده شود. نقد نو به عنوان رویکردی انضمامی و سیستمی تلاش میکند تا با اصالت بخشیدن به متن، الگوهای کلامی، هماهنگی، وحدت درونی اجزا را در یک اثر نشان دهد. پیش فرض مقاله این است که فردوسی با استفاده از مقولاتی به نام «بازی اعتماد» و «فریب عاطفی» تلاش کرده است تا مرگ پهلوانی چون رستم را برای خواننده باورپذیر کند. مقدماتی چون «مفتون سازی»، «متقاعدسازی»، «خلق بحران و اضطرار»، «ایجاد حیرت»، «تبدیل قصّه من به ما»، «تبانی»، «جلب اعتماد»، «تسریع اعتماد» و «توطئه» قتل رستم را تا حد زیادی منطقی میکند. در این مقاله با روش توصیف و تحلیل کیفی و دقیقِ متن، تلاش میشود تا مقدمات زبانی و ذهنیّت روانشناختی فردوسی برای توجیهپذیری مرگ ابرپهلوان اثرش، مورد ارزیابی قرار گیرد.
دکتر علیرضا محمدی کلهسر، خانم فریبا ترابی،
جلد 33، شماره 99 - ( 7-1404 )
چکیده
تناسب بهمنزلۀ مولفهای مهم در تاریخ نقد ادبی، نقشی کلیدی در نقدهای غلامحسین یوسفی نیز داشته است. بررسی این موضوع میتواند به شناخت بخشی از مجموعۀ نقد دانشگاهی در زبان فارسی کمک کند. از این رو، هدف مقالۀ حاضر بررسی چیستی و انواع و پیامدهای تناسب در نقد ادبی نزد غلامحسین یوسفی است. در این مقاله با مطالعۀ آثار غلامحسین یوسفی، چیستی تناسب، انواع آن و رابطۀ آن با دیگر مولفههای نقد ادبی از منظر یوسفی بررسی شده است. میتوان گفت، یوسفی دایرهای گسترده از واژگان را برای اشاره به تناسب بهکار میگیرد. انواع تناسب هم نزد یوسفی شامل تناسب ویژگیهای شخصیت با منش وی، تناسب میان بخشهای مختلف متن، تناسب میان عناصر فرمی و محتوایی میشود. یوسفی تناسب را در ارتباط با مولفههایی چون ایجاز و اطناب و تصویرسازی نیز بهکار میگیرد. و سرانجام، رعایت انواع تناسب در متن از نظر یوسفی پیامدهایی مثبت دارد که مهمترینشان عبارتند از: وحدت و انسجام متن، واقعگرایی و باورپذیری، و تأثیر بر مخاطب. در نقدهای یوسفی (الف) هیچگاه تعریف و توصیفی دقیق از مولفههای یادشده ارائه نمیشود، چنانکه گویی همگان بر سر معنای آنها توافق دارند. این بدیهیپنداری مفاهیم، یکی از ویژگیهای نگاه یوسفی به نقد ادبی است؛ (ب) باوجود تأکید نظری وی بر لزوم تناسب فرم و محتوا، به نظر میرسد در عمل، محتوا برای وی مهمتر از فرم است؛ چنانکه عناصر فرمی نیز با ویژگیهایی محتوایی توصیف میشوند؛ (ج) وی با نگاهی ارزشگذارانه، انواع تناسب و پیامدهای آن را نقطۀ قوت اثر ادبی تلقی میکند. نکته آخر اینکه یوسفی در استفاده از معیار تناسب در نقد ادبی، تا حد زیادی متأثر از نظریههای کلاسیک و نئوکلاسیک است.