کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
53 نتیجه برای موضوع مقاله:
مصطفی علیپور، حبیب الله عباسی،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
رخداد تاریخی و روایت تاریخی آن رخداد، اعم از شفاهی و کتبی، با هم تفاوت دارند؛ چه، رخداد واقعهای است که یکبار در زمان خاص و مکان معین اتفاق افتاده است، اما روایت تاریخی متکثر و متعدد است و با رخداد تاریخی همخوانی کامل ندارد و تأویلی از آن رخداد اصلی است. در این جستار، تکرار و بازسازی و تولید مجدد گذشته، با روش توصیفیـتحلیلی و رویکرد بینامتنی (برپایه محورهای سهگانه بینامتنی ژنت) در دو روایت تاریخی ظهیری نیشابوری و راوندی از رخداد فتنه غز واکاوی شده است، دو روایتی که از لحاظ زمانی و بیانی با هم متفاوتاند. همچنین، نشان داده شده است که این دو متن، که موضوع مشترکی دارند و به هم مربوطاند، چه میزان از هم تأثیر پذیرفتهاند و چقدر مکالمه و گفتوگو بین آنها درگرفته است. علاوهبر تکیه و تأکید بر ویژگیهای زبانی راحهالصدور، بهویژه نظام نحوی آن، به رابطه بینامتنی دو اثر، شباهتها و تفاوتها در نحوه گزارش و روایت فتنه غز پرداخته شده است. حاصل تحقیق برجستهکردن تأثیرپذیری راحهالصدور از سلجوقنامه در گزارش تاریخی است که آن را در مظان اتهام سرقت ادبی قرار داده است.
آرمان فاتح دولت آبادی، غلامعلی فلاح، حمید عبداللهیان،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
شاهنامه فردوسی پر از داستانهایی است که در اساطیر ریشه دارند. شخصیتهای داستانها را میتوان از چشماندازهای گوناگون تحلیل کرد. کیخسرو از شخصیتهای برجسته در داستانهای اساطیری است. در پژوهش حاضر، با تکیه بر مطالعات کتابخانهای و اسنادی و بهرهگیری از روش تحلیل محتوا و با تأکید بر رویکرد انسانشناختی مارسل موس و نظریات الیاده درباره جادودرمانگران، شخصیت کیخسرو و کنشهای جادوانه او تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان داد که کیخسروِ تورانیـایرانی بالقوه جادوگر است و ویژگیهای شخصیتی و کنشهایی دارد که در جادوگران یافت میشود. کیخسرو چون شاهـکاهنی مسلط بر عناصر چهارگانه و رازآموخته در جادوگری، با روشهای نامرسوم جادویی افراسیاب را شکست میدهد و جنگ بزرگ را به پایان میرساند.
دوفصلنامه زبان و ادبیات فارسی،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
ندارد
دکتر بدریه قوامی، دکتر لیدا آذرنوا،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
نشانهشناسی رویکردی میانرشتهای است که به بررسی نظامهای نشانهای اثر میپردازد. در میان رویکردهای نشانهشناختی، نظریه مایکل ریفاتر درباره نشانهشناسی شعر درخور توجه است. بنابر این رویکرد، خواننده عامل بسیار مهمی در فرآیند خوانش متن است. ریفاتر معتقد است که معنا همیشه در متن شعر جای دارد و خواننده فقط باید آن را استخراج کند. بهنظر او، دالهای شعر را باید برحسب خود شعر فهمید نه با ارجاع نشانههای آن به مصداقهای خارجی. فهمِ شعر مستلزم تلاش خواننده برای یافتن شبکهای درهمتنیده از نشانهها است و از این حیث رویکرد او میتواند در زمره نقدهای خوانندهمحور قرار گیرد. در این پژوهش، شعر «ارغوان» ابتهاج با رویکرد ریفاتر تحلیل شده است. ایده محوری شعر «انزوای شاعر در فضای نامناسب اجتماعی» است که بهشکلهای گوناگون و بهطور غیرمستقیم و از طریق گزارههای پرکاربرد و کلیشهای و با استفاده از فرآیندهای «تعیّن چندعاملی»، «تبدّل» و «بسط» ایده محوری شعر را تکرار، و جرح و تعدیل کرده، یا گسترش داده است. علاوهبراین، فرآیندهای معناساز «انباشت» و «منظومههای توصیفی» نیز شعر را برای القای یک مضمون واحد هدایت میکنند. دو منظومه توصیفی «آزادی» و «شرایط نامناسب اجتماعی» در این شعر، تقابل و صفآرایی انبوهی از واژهها را به ذهن خواننده متبادر میکنند.
0 زهره امانی، 0 عصمت خوئینی قزلجه،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
بخش بزرگی از گیرایی کلام مولانا به شیوه بیان و نحو کلام او مربوط میشود که بسیاری از رمزهای آن همچنان پوشیده مانده است. برای کشف این زیباییها، هیچ راهی جز تحلیل جزئینگرانه زبان او وجود ندارد. در پژوهش حاضر، نگارندگان با بررسی بسامد و کارکرد نحوی جملات ساده و مرکب مثنوی یکی از عوامل انسجام متن را واکاوی میکنند.
این تحقیق برمبنای 1372 بیت آغاز دفتر اول مثنوی انجام شده و شیوه کار مبتنی بر روش آماری و تجزیه و تحلیل ساختاری و طبقهبندی جملات است. از این بررسی نتایج درخور توجهی درباره ارتباط تنگاتنگ محتوای متن با ساختمان جملهها بهدست آمده است. طبق بررسیهای بهعملآمده، بسامد کاربرد جملههای مرکب نسبت به جملههای ساده بیشتر است و از میان انواع جملههای مرکب، جملههایی که از الگوی «پایه+پیرو» تشکیل شدهاند بسامد بیشتری دارند. این طرز جملهبندی مثنوی سبب انسجام متن شده است و بستر مناسبی برای محتوای آموزشی مثنوی فراهم آورده است. بهعلاوه، با این بررسی مشخص شد که مولانا در دریافت معنای جملههای مرکب مخاطب خود را فعالانه شرکت میدهد، بهطوریکه گاه حرف ربط را از ساختمان جمله حذف کرده و به خواننده اجازه داده است که براساس گزینش هریک از دو جمله پایه یا پیرو، حرف ربط مناسب را خود برگزیند، یا در جملههای مرکب پیچیده، یک جمله همزمان دو نقشِ پایه و پیرو را دارد؛ بهاینمعنی که نسبت به جمله پیش و پس از خود، نقش آن متفاوت میشود.
ناصرقلی سارلی، اکرم قربانی چراغتپه،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
پژوهشگران عرفان و تصوف اسلامی شکلگیری زبان تصوف و گفتمان عرفانی را از جنبههای بسیار مهم تاریخ تصوف شمردهاند؛ بهویژه تمایز تدریجی زبان تصوف از زبان دین و تبدیل آن به گفتمانی مستقل موضوع پژوهشهای ارزشمندی بوده است. پژوهشگران نشان دادهاند که تجربه عرفانی و تفسیر قرآنی ابتدا از هم جداییناپذیر بودهاند و زبان تجربه عرفانی صرفاً از واژگان قرآنی بهره میبرده است، اما بهتدریج، تجربه عرفانی استقلال میپذیرد و از زبان قرآنی/زبان دین جدا میشود و زبانی خاصّ خود پدید میآورد. از ویژگیهای واژگانی زبان قرآن/دین، بهرهگیری از تقابلهای دوگانی است. تقابلهایی چون بهشت/دوزخ، خیر/شر، دنیا/آخرت اساس آموزههای دینی و قرآنی را میسازند و در متون اهل تصوف نیز با بسامد بالا بهکار میروند. کاربرد تقابلهای دوگانی در متون اهل تصوف از تقابلهای دوگانی دینی بسیار فراتر میرود و بهویژه در کتابهای تعلیمی تصوف، اصطلاحات جدید فراوانی برمبنای تقابل دوگانی شکل میگیرد. یکی از وجوه تمایز زبان تصوف، واسازی تقابلهای دوگانی است. این واسازی هم در تقابلهای دوگانی زبان دین و هم در تقابلهای برساخته در زبان اهل تصوف اعمال میشود. این واسازی شکلها و جنبهها گوناگون و متفاوتی دارد و تحلیل آن میتواند ما را با خلاقانهترین و نوآورانهترین ابعاد جهانبینی و تجربه عرفانی صوفیان آشنا سازد. این ابداع زبانی که در نوبودن و یگانگی تجربه عرفانی ریشه دارد، نشانه اصالت آن تجربه است. در این پژوهش، واسازی و فرارفتن از تقابلهای دوگانی را در یک پیکره از خلاقانهترین سخنان اهل تصوف که از متون نثر فارسی فراهم آمده است بررسی کردهایم. با تحلیل و طبقهبندی شکلهای گوناگون این واسازی و فرارفتن نشان دادهایم چگونه این ویژگی، به زبان اهل تصوف نوعی خصوصیت شعری و هنری میبخشد و آن را در جایگاهی کاملاً متمایز نسبت به متون دینی و زبان اهل شریعت قرار میدهد. فرارفتن از تقابلهای دوگانی با ویژگی پارادوکسی زبان اهل تصوف ارتباط نزدیکی دارد و امکان بیان تجربههای پیچیدهتری را برای اهل تصوف فراهم میآورد.
سید امیرعباس ستایشگر، حبیبالله عباسی، سید مرتضی میرهاشمی، عفت نقابی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
فن موسیقی از فنون پرکاربرد شعر است که شاعران از آن برای انتقال اندیشههای خویش بهره میجستند. برخی شاعران بهدلیل تبحر در موسیقی بیش از دیگران موسیقی را برای بیان اندیشهها و ساختن تصاویر شاعرانه بهکار بستهاند. بسامد گفتمان موسیقی در شعر ایندسته از شاعران و تصویرآفرینی از رهگذر آن، تسلط آنها را بر موسیقی، هم بهلحاظ نظری (مانند مباحثی چون سازشناسی و الحان) و هم بهلحاظ عملی (که همانا نوازندگی و آهنگسازی است) نشان میدهد. در پژوهش پیشرو، با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی، به واکاوی چگونگی موسیقی نظری و عملی در دیوان دو شاعر برجستۀ سبک هندی، صائب تبریزی، پیشوای جریان نازکخیالی، و بیدل دهلوی، پیشآهنگ جریان دورخیالی، پرداخته شده است. نخست، با آوردن شواهد مثال، مفاهیم موسیقی در شعر شاعران بررسی و سپس هردو دیدگاه در حوزۀ موسیقی مقایسه شده است. نتیجۀ پژوهش نشان داد که دانش موسیقی در بازگشایی رموز شعر این شاعران بسیار مؤثر است، چنانکه بدون ریشهیابی موسیقی، بهمثابه تخصص و حرفه، دستیابی به فهم درست و دقیق برخی ابیات امکانپذیر نخواهد بود. درواقع، این روش کاربرد مفاهیم موسیقی، نشانۀ آگاهی از دور به این حوزه نیست، بلکه دلالت بر نوعی معرفت علمی و شناخت از نزدیک دارد. حاصل این جستار، که تبیین توأمانی موسیقی نظری و عملی در دو اسلوب نازکخیالی و دورخیالیِ سبک هندی است، بر سه شاخۀ اصلی شبکه تداعی، معرفت نظریـعملی و پیوند شعر و موسیقی دلالت دارد.
خانم نرگس باقری، دکتر محمدنبی تولایی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
اصطلاح «روانزخم» برای اشاره به موقعیتی بهکار میرود که در آن روان شخص بهدلیل رویدادی آسیبزا صدمه ببیند. واکنش افراد به امر آسیبزا ممکن است برونریزی، یا درونیسازی باشد. در فرآیند برونریزی، فرد نشانههایی از اختلالات روانی همچون کابوس بهنمایش میگذارد، ولی در درونیسازی، فرد رنجهای روحی را در جهان درون خود پنهان میکند و با ساخت یک روایت فتیش، رنجها را به محیطی دیگر انتقال میدهد. با توجه به ماهیت روانزخم، بیمار قادر نیست آن را به امر نمادین تبدیل کند و این مشکل روانی تنها از روی نشانههایش در فرد قابل شناسایی است، درحالیکه روانشناسان معتقدند تنها راه درمان روانزخم، تبدیلشدن به امر نمادین است. هدف این پژوهش، بررسی چگونگی بازنمایی روانزخم در رمان دلفین مرده نوشته حسن بهرامی است. بهرامی با بهرهگیری از تکنیک رئالیسم جادویی و ترکیب نامحسوس آن با ویژگیهای روانزخم، از این چالش با موفقیت گذر کرده است. او با ترکیب افسانههای بومی و روانزخم و بهرهگیری از ماهیت دوگانه آنها در کنار هم، پیوندی محکم و نامحسوس میان این دو مقوله ایجاد کرده و روانزخم شخصیت را بهنمایش گذاشته است. این پژوهش اثبات میکند که رئالیسم جادویی تکنیکی درخور برای نگارش رمانهای روانکاوانه جهت نمادینکردن روانزخم افراد است.
خانم مرجان حیدری تمرآبادی، خانم شیوا حیدری تمرآبادی، آقا وحید وزیری،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر با رویکردی بینرشتهای به بررسی نقش عناصر معماری در داستانهای سوررئال بوفکور و شازده احتجاب میپردازد. هریک از عناصر معماری که فضای فیزیکی را شکل میدهند و بهتعبیری فضایی محدود به زمان و مکان ایجاد میکنند تعریفی مشخص و کارکردی مختص خود دارند، اما محتوای این عناصر با معنای ضمنیشان فضاهایی ایجاد میکند که به زمان و مکان محدود نیستند. ازآنجاکه هدف این پژوهش بررسی تأثیر عناصر معماری در خلق فضای داستان سوررئال است، ابتدا عناصر معماری موجود در داستانها استخراج شد و با تکیه بر مطالعات تطبیقی، با روش تحلیلیـتوصیفی معنای آنها فراتر از جنبهی فیزیکی بررسی و درنهایت نقش آنها در خلق فضای سوررئال این داستانها آشکار شد. بوفکور را میتوان مهمترین اثر صادق هدایت دانست. عناصر معماری ازجمله خانۀ راوی و بناهای موجود در داستان نقش بسیار مهمی در فضاسازی داستان دارند. در داستان شازده احتجاب، بهواسطهی یادآوری خاطرات شخصیت اصلی در آخرین شب زندگیاش در اتاق خود، فضایی سوررئال شکل میگیرد. با بررسی عمیقتر، میتوان گفت عناصر معماری موجود در اتاق، با حمل مفاهیمی فراتر از خود، نقشی اساسی در بیان احوال شخصی شازده و شناساندن ضعفها و ترسهای او ایفا میکنند.
دکتر عفت نقابی، دکتر نیلوفرسادات عبدالهی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
محمدعلی فروغی از رجال صاحبنام معاصر در حوزۀ سیاست، فرهنگ و حقوق بهشمار میرود. دو وجهۀ سیاسی و فرهنگی او، انگیزه نگارش مکاتباتی مرتبط با این موضوعها بوده است. بهسبب آشنایی فروغی با ادبیات کهن و دلبستگی به فرهنگ ایران، نامههای او علاوهبر آثار کهن ادبی، از ساختار منشآت پیشینیان تأثیر پذیرفته است. با نگاهی به این مکاتبات میتوان تأثیر منشآت قائممقام فراهانی را بهوضوح مشاهده کرد. او درعین تقلید از سبک قائممقام، در نامهها، نوآوریهایی نیز داشته است. با عنایت به این مسئله، در مقاله حاضر، با درنظرداشتن منشآت قائممقام بهمنزله نمونهای از سبک بازگشت، میزان نوآوری و تأثیرپذیری فروغی از مکاتبات قائممقام بررسی شده است. بههمینمنظور، 11نامه از نامههای فروغی از کتاب سیاستنامه ذکاءالملک و 11 نامه از منشآت قائممقام، در سه حوزۀ دوستانه، سیاسی و اجتماعی، واکاوی شده است. یافتهها نشان داد که اگرچه فروغی در ساختار نامهها، شگردهای ادبی و ویژگیهای زبانی از نامههای قائممقام متأثر است، در حوزۀ محتوا و مفاهیم نوآوریهایی داشته است. نوآوری ذکاءالملک در تلفیق سبک بازگشت با مفاهیم اجتماعیـسیاسیِ مدرن است. فروغی در نگارش نامهها به اوضاع زمانه و فهم مردم توجه ویژه داشته است؛ ازاینرو، علاوهبراینکه از سبک بازگشت (و بهطور خاص منشآت) متأثر بوده، با برخی شگردها و ظرایف بیانی نقاط ضعف آن را برطرف کرده است. فروغی با استفاده از این شیوه نگارش، به دو هدفِ جلب نظر مخاطبان به ترویج فرهنگ و ادبیات فارسی و رساندن مفاهیم نوگرایانه، درکنار گزارش مسائل روز جامعه دست یافته است. در نامههای سیاسی و اجتماعی او شاهد تقلید از متون دشوار ادبیـتاریخی هستیم، اما مکاتبات دوستانه او بهسبب الگوبرداری از متون غنایی، لطافت و دلانگیزی خاصی دارد؛ بهطوریکه خواندن این نامهها نسبت به نامههای اجتماعی التذاذ ادبی بیشتری به خواننده میبخشد.
دکتر حسین بحری،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
ترجمه فارسی کتاب جیمز موریه، سرگذشت حاجیبابای اصفهانی، از شاهکارهای ادب فارسی است. میرزا حبیب اصفهانی این ترجمه را از روی ترجمه فرانسوی کتاب به فارسی برگردانده است. این واقعیت که اثری ترجمهشده، آن هم ازطریق ترجمهای میانجی، بتواند با چنان استقبالی در میان خوانندگان یک زبان مواجه شود، کمسابقه و استثنایی است. از زمان انتشار این اثر، پژوهشگران زبان و ادبیات، ترجمه و دیگر رشتههای علوم انسانی جنبههای مختلف آن را مطالعه کردهاند. بااینحال، تاکنون پژوهشی که با رویکردی تاریخی به مطالعه دریافت مخاطب فارسیزبان از این ترجمه بپردازد صورت نگرفته است. در این مقاله، پژوهشگر براساس مفهوم «افق انتظار» یاوس و با استفاده از روش توصیفیـتحلیلی، تلاش کرده تا با مرور آثار و بررسی متون موجود به ابعاد مختلف دریافت مخاطب فارسیزبان از این ترجمه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی دست یابد. برای این منظور، از میان نقدها و پژوهشهای موجود درباب این اثر، که شامل حدود 50 مقاله و کتاب فارسی منتشرشده از سال 1321 تابهحال است، 10 اثر شاخص و مرتبط (5 اثر منتشرشده قبل و 5 اثر بعد از انقلاب اسلامی) گزینش شد و با روش تحلیل محتوای کیفی، انتظارات درون آنها هدف بررسی و تحلیل قرار گرفت. سپس، ابعاد مختلف دریافتهایی که از ترجمه فارسی حاجیبابا در این آثار طرح و بحث شده، استخراج و مقایسه شد. یافتههای پژوهش نشان داد که ترجمه فارسی سرگذشت حاجیبابای اصفهانی طی هردو بازه زمانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، ذائقه ادبی خوانندگان، ازجمله ادیبان، منتقدان و پژوهشگران، را جلب کرده و با گذشت زمان، همچنان مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته که مایه ماندگاری و محبوبیت این اثر شده است.
مهنوش وحدتی،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
مقالۀ حاضر در تلاش است تا یکی از اسرارآمیزترین و زیباترین حکایتهای بیدل دهلوی را، که شرححال زندگی خود او است، از منظر نظریههای ژاک لکان، روانکاو فرانسوی پیرو مکتب فروید، بررسی کند. هدف اصلی، بررسی سیر تحول شخصیت اصلی داستان برمبنای سه الگوی مهم از ناخودآگاه لکانی، مرحله آینهای، مرحله نمادین و ساحت واقع است. علاوهبرآن، تفصیل و توضیح حالتهای روانی شخصیت اصلی داستان در پرتو نظریههای فانتزی، دیگری، فقدان، ابژۀ کوچک و نظریۀ اختگی بازتاب روشنی مییابد. سوژۀ لکانی در داستان بیدل با خلئی عظیم مواجه است که برای پرکردن این حفره در وجود خویش، بهدنبال همسانسازی خود با دیگری یا همان تصویری است که انوب نقاشی کرده است. سوژۀ چندپاره، خود را در قاب تصویر هماهنگ و بینقص مییابد و میکوشد که هویت ازدسترفتهاش را در تصویر کامل بجوید، غافل از اینکه با ورود به مرحلۀ نمادین دچار انفصال و خطخوردگی میشود. او با توسل به فانتزی سعی در زنده نگهداشتن توهم تکامل خود دارد، گرچه با ورود به امر واقع و رویارویی با ترومای این ساحت و عدم امکان برای نمادینهکردن دردهایش، دست به خودکشی نمادین میزند و به زنجیرۀ دالهای متواتر نظم نمادین پایان میدهد. یافتهها نشان داد که بیدل در گذر از مرحلۀ آینهای، با شناختی خیالی از خود، به بیگانگی مرحلۀ نمادین نزدیک میشود و در امر واقع بهعنوان سوژهای روانپریش، مابین خیال و واقعیت مردد میشود و به مرگی نمادین روی میآورد.
دکتر فاطمه معنوی، دکتر حسین دانا، دکتر افشین متقی،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
جغرافیای فرهنگی (ژئوکالچر) از برجستهترین مفاهیمی است که پس از جنگ سرد در عرصهی سیاست بینالملل و ژئوپلیتیک، مطرح بوده و اهمیت موضوعِ فرهنگ را در راستای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی در روابط میان جوامع و ملل مختلف متذکر گردیدهاست. بر همین اساس دولتمردان ایرانی نیز به منظور همگرایی و تعامل فرهنگی با کشورهای همسایه، توجه به حوزهی ایران فرهنگی را در رأس برنامههای فرهنگی- سیاسی خویش قرار دادهاند، چه حوزهی جغرافیایی ایران فرهنگی با وجود تفاوتهای قومیتی، به سبب دارا بودن مؤلفههایی چون آداب و رسوم، دین، هنر و ادبیات مشترک، بستر مناسبی برای توسعهی هویت مشترک را دارا میباشد که در میان مؤلفههای مذکور عنصر زبان و ادبیات از حیث جذابیت و قدرت اقناعی از جایگاه ویژهای برخوردار است. بر همین اساس در این مجال به بررسی توصیفی- تحلیلی ادبیات منظوم ترکی آذربایجانی در بخش ادبیات شفاهی به ویژه با محوریت بایاتی های ترکیِ رایج در بین مردم ایران و آذربایجان با مضامین مشترک در حوزۀ وطن دوستی پرداختهایم تا نشان دهیم که با نگاه واقعبینانه و برنامهریزی صحیح در حوزهی شعر و ادبیات، بهویژه ادبیات اقوام ایرانی، به سبب اشتراکات قومیتی با همسایگانی چون آذربایجان میتوان گامهای استواری را در جهت همگرایی با کشورهای همجوار برداشته، جایگاه فرهنگی و به تبع آن جایگاه سیاسی و اقتصادی خویش را در منطقه بهبود بخشید.