|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
2 نتیجه برای ابتهاج
محمدتقی یوسفی، لیلا هاشمیان، جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
در رهیافت معنامحور نقشگرایی، سازههای زبان با توجه به سه دیدگاه ویژه اندیشگانی، بینافردی، و متنی بررسی میشوند. این سه دیدگاه، که در اصطلاح فرانقش نامیده میشوند، اساس زبانشناسی نقشگرا را شکل میدهند. هلیدی، بنیانگذار زبانشناسی نقشگرا، معتقد است الگوهای تجربه و مفاهیم ذهنی خالقان آثار در قالب فرآیندهای فعلی نقش اندیشگانی نمود پیدا میکند؛ بنابراین، میتوان با بررسی انواع فرآیندها، و عوامل و موقعیتهای سازنده آنها، از اندیشهها و تجربیات پدیدآورندگان آثار ادبی آگاهی یافت و عوامل مؤثر در شکلگیری آنها را تجزیه و تحلیل کرد. با این هدف و در قالب پژوهشی توصیفیـتحلیلی، غزلیات ابتهاج، برمبنای گفتمانهای سازنده آن، به سه مقطع تاریخی تقسیم شده و پس از تعیین بسامد و توصیف کارکرد فرآیندهای فعلی بهمنزله شاخصی سبکی، زمینههای شکلدهنده آنها تحلیل شده است. یافتهها کاربست فراوان فرآیند مادی و پس از آن فرآیند رابطهای را نسبت به دیگر متغیرهای زبانشناسی نقشگرا نشان میدهد. علت بسامد فراوان و نوع کاربرد فرآیندهای نامبرده، و نیز نمود اندک دیگر فرآیندهای اصلی و فرعی نقش اندیشگانی در غزل ابتهاج را باید در عواملی چون تأثیر محتوا بر شکلگیری زبان اثر، دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی روزگار شاعر، روحیات خاص سایه، سبک ویژه او، اهمیت نقش مخاطب در بوطیقای اندیشگانی او، و نیز اثرپذیری او از سبک شاعران پیشین و معاصر با او جستوجو کرد.
دکتر بدریه قوامی، دکتر لیدا آذرنوا، جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
نشانهشناسی رویکردی میانرشتهای است که به بررسی نظامهای نشانهای اثر میپردازد. در میان رویکردهای نشانهشناختی، نظریه مایکل ریفاتر درباره نشانهشناسی شعر درخور توجه است. بنابر این رویکرد، خواننده عامل بسیار مهمی در فرآیند خوانش متن است. ریفاتر معتقد است که معنا همیشه در متن شعر جای دارد و خواننده فقط باید آن را استخراج کند. بهنظر او، دالهای شعر را باید برحسب خود شعر فهمید نه با ارجاع نشانههای آن به مصداقهای خارجی. فهمِ شعر مستلزم تلاش خواننده برای یافتن شبکهای درهمتنیده از نشانهها است و از این حیث رویکرد او میتواند در زمره نقدهای خوانندهمحور قرار گیرد. در این پژوهش، شعر «ارغوان» ابتهاج با رویکرد ریفاتر تحلیل شده است. ایده محوری شعر «انزوای شاعر در فضای نامناسب اجتماعی» است که بهشکلهای گوناگون و بهطور غیرمستقیم و از طریق گزارههای پرکاربرد و کلیشهای و با استفاده از فرآیندهای «تعیّن چندعاملی»، «تبدّل» و «بسط» ایده محوری شعر را تکرار، و جرح و تعدیل کرده، یا گسترش داده است. علاوهبراین، فرآیندهای معناساز «انباشت» و «منظومههای توصیفی» نیز شعر را برای القای یک مضمون واحد هدایت میکنند. دو منظومه توصیفی «آزادی» و «شرایط نامناسب اجتماعی» در این شعر، تقابل و صفآرایی انبوهی از واژهها را به ذهن خواننده متبادر میکنند.
|
|
|
|
|
|