|
|
|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
1 نتیجه برای باورپذیری
حامد دالوند، محمد خسروی شکیب، صفیه مرادخانی، رسول حیدری، جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
قصۀ «رستم و شغاد» یکی از فنّیترین و منسجمترین روایتهای موجود در شاهنامه است. در این قصه، برجستهترین پهلوان شاهنامه، رستم، از جریان روایت حذف میشود. علاقه فردوسی به رستم سبب شده است تا فردوسی برای حذف او حساسیت و وسواس زیادی نشان دهد. فردوسی برای حذف این شخصیت ملی مجبور بوده است تا دقت زبانی و روانشناختی زیادی صرف کند تا مرگ رستم، با آن عظمت و شکستناپذیری، معقول و پذیرفتنی جلوه کند. نقد نو، بهمنزله رویکردی انضمامی و سیستمی، تلاش میکند تا با اصالتبخشیدن به متن، الگوهای کلامی، هماهنگی، و وحدت درونی اجزا را در اثر نشان دهد. پیشفرض مقاله این است که فردوسی با استفاده از مقولاتی به نام «بازی اعتماد» و «فریب عاطفی» تلاش کرده است تا مرگ پهلوانی چون رستم را برای خواننده باورپذیر کند. مقدماتی چون «مفتونسازی»، «متقاعدسازی»، «خلق بحران و اضطرار»، «ایجاد حیرت»، «تبدیل قصه من به ما»، «تبانی»، «جلب اعتماد»، «تسریع اعتماد»، و «توطئه» قتل رستم را تا حد زیادی منطقی میکند. در این مقاله، با روش توصیف و تحلیل کیفی و دقیقِ متن، تلاش میشود تا مقدمات زبانی و ذهنیت روانشناختی فردوسی برای توجیهپذیری مرگ ابرپهلوان اثر ارزیابی شود.
|
|
|
|
|
|
|
|
|