|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
5 نتیجه برای بیدل
مهرداد اکبری گندمانی، مهدی رضا کمالی بانیانی، جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
شیوه نگرش و رویکرد شاعران و نویسندگان به جهان را در قالب آثار ادبی و از خلال دستگاه بلاغی آنها میتوان مشاهده کرد. یکی از عوامل تأثیرگذار در شکلگیری و دگرگونی این دیدگاهها و رویکردها تحولاتی است که جهان آنها را، در سطوح مختلف، دربرمیگیرد. یکی از ساختارهای مهم دستگاه بلاغی تشبیه است. در این پژوهش تلاش شده است تا نشان داده شود که چگونه ساختارهای تشبیهی بیدل، در پیوند با دیگر ساختارهای بلاغی، تحولات بافتهای موقعیتی را در سطوح مختلف آشکار میکنند. از سوی دیگر، به این مسئله پرداخته شده است که دگرگونیهای آشکار و پنهان در این دوره، چگونه افقهای انتظار دورههای پیشین را تحت تأثیر قرار داده و گاه به پایهریزی و شکلگیری افقهای جدید منجر شده است. آثار بیدل در این میان بهمثابه زمینهای در نظر گرفته شده است که تا حد زیادی میتوان تحولات درونی آنها را به دیگر زمینهها، از جمله سبک هندی، بسط داد. با بررسی صورتگرفته مشاهده شد که بیدل نهتنها گاه از تشبیهات قدیمی ساختارهایی تازه خلق کرده است، بلکه با ایجادِ شبکههای زنجیروارِ تشبیهی، وفور تصاویر ترکیبی، ساخت تصاویرِ متعدد با استفاده از چندوجهیبودنِ واژهها، تعاملِ تصاویرِ مرکزی و حاشیهای و... ساختارهایی نو بنا نهاده است. همچنین، پس از بررسی بافت موقعیتی عهد صفوی، بافت زبانی سبک هندی، و ساختارهای رایجِ تشبیهی در آن سبک، در نهایت، به بررسی ساختارهای تشبیهی تازه و ویژگیهای آن در اشعار بیدل پرداخته شده است.
مصطفی میردار رضایی، جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
پیچیدگی هندسه برخی تصویرها، بهویژه تصویرهای سبک هندی، که در ساحت دانش بیان سنتی دیده نمیشود و دانشمندان این حوزه در سنت تاریخی به آن اشارهای نکردهاند، بهاندازهای است که برای تجزیه و تحلیل آنها باید از ابزاری متناسب و درخور استفاده کرد. در مطالعه حاضر، که با روش کمیـآماری انجام شده است، نخست با بسامدگیری به بررسی و مقایسه شمار شگردهای منفرد و آمیغی در 500 بیت از غزلیات بیدل (که بهصورت تصادفی از سراسر دیوان او انتخاب شده) پرداخته شده و در ادامه، سه شگرد آمیغیِ «استعاره کنایه»، «استعاره ایهامی کنایه» و «استعاره ایهامی کنایه تشبیهی» در سازه تصویرهای بیدل بررسی شده است. نتایج این جستار نشان میدهد که در هر دو بیت از اشعار بیدل، تقریباً، یک صناعت آمیغی وجود دارد؛ نیز یکسوم تصویرهای بیدل به دستیاری همین شگردها خلق شده است و این یعنی با بسندهکردن به عناصر چهارگانه بیان سنتی (تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز) و نادیدهگرفتن ابزارهای ادبی آمیغی، تحلیل و تفسیر سازههای بیدل ناقص و نارسا خواهد بود.
سید امیرعباس ستایشگر، حبیبالله عباسی، سید مرتضی میرهاشمی، عفت نقابی، جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
فن موسیقی از فنون پرکاربرد شعر است که شاعران از آن برای انتقال اندیشههای خویش بهره میجستند. برخی شاعران بهدلیل تبحر در موسیقی بیش از دیگران موسیقی را برای بیان اندیشهها و ساختن تصاویر شاعرانه بهکار بستهاند. بسامد گفتمان موسیقی در شعر ایندسته از شاعران و تصویرآفرینی از رهگذر آن، تسلط آنها را بر موسیقی، هم بهلحاظ نظری (مانند مباحثی چون سازشناسی و الحان) و هم بهلحاظ عملی (که همانا نوازندگی و آهنگسازی است) نشان میدهد. در پژوهش پیشرو، با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی، به واکاوی چگونگی موسیقی نظری و عملی در دیوان دو شاعر برجستۀ سبک هندی، صائب تبریزی، پیشوای جریان نازکخیالی، و بیدل دهلوی، پیشآهنگ جریان دورخیالی، پرداخته شده است. نخست، با آوردن شواهد مثال، مفاهیم موسیقی در شعر شاعران بررسی و سپس هردو دیدگاه در حوزۀ موسیقی مقایسه شده است. نتیجۀ پژوهش نشان داد که دانش موسیقی در بازگشایی رموز شعر این شاعران بسیار مؤثر است، چنانکه بدون ریشهیابی موسیقی، بهمثابه تخصص و حرفه، دستیابی به فهم درست و دقیق برخی ابیات امکانپذیر نخواهد بود. درواقع، این روش کاربرد مفاهیم موسیقی، نشانۀ آگاهی از دور به این حوزه نیست، بلکه دلالت بر نوعی معرفت علمی و شناخت از نزدیک دارد. حاصل این جستار، که تبیین توأمانی موسیقی نظری و عملی در دو اسلوب نازکخیالی و دورخیالیِ سبک هندی است، بر سه شاخۀ اصلی شبکه تداعی، معرفت نظریـعملی و پیوند شعر و موسیقی دلالت دارد.
مریم ظریف، دکتر مهدی نیکمنش، جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
چکیده
بیدل، شعر را برای بیان اندیشه هایش به کار میگیرد. در نگاه به پدیدههای طبیعی و توصیف عناصر طبیعت، جریان تند اندیشههایش سریان دارد. از آنجایی که ذهن او انباشته از معنا و مفاهیم عرفانی است، به هرچه مینگرد، رنگ و بوی عرفان میگیرد و بر زبان او جاری میشود. وی هنر را شامل کمال و فضایل اخلاقی دانسته و به کمک آن به بیان قابلیتهای انسان و طبیعت پیرامونش میپردازد. در این پژوهش با نگاهی تحلیلی به جایگاه کوه در مثنوی طور معرفت بیدل نگریستیم. تصویرهایی را که در آن هنرمندانه عنصر طبیعی کوه به مفاهیم و معانی عرفانی ارتباط یافته اند، کشف کرده و به نقد و بررسی شان پرداختیم. روش پژوهش در این جستار به صورت اسنادی و با استفاده از امکانات کتابخانهای و شیوهی تحلیل محتوا و طبقه بندی دادههاست. در این پژوهش از طریق کشف و طبقه بندی تصویرها، به برجسته شدن نماد کوه در طور معرفت بیدل و دریافت معانی عرفانی نهفته درآن پرداخته شده است. انسجام و یکپارچگی درونی متن از طریق تطابق نماد کوه با درونمایه، آشکار شد. مفاهیم نهفته در نمادهای آب، آتش و خاک، در یک مجموعه منسجم، سیر استعلایی عارفانه را از نگاه بیدل، از پایینترین مرتبه به بلندترین جایگاه نشان میدهند. این عناصر با نماد کوه ارتباط مفهومی دارند.
مهنوش وحدتی، جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
مقالۀ حاضر در تلاش است تا یکی از اسرارآمیزترین و زیباترین حکایتهای بیدل دهلوی که شرححال زندگی خویشتن است را از منظر تئوریهای ژاک لکان، روانکاو فرانسوی پیرو مکتب فروید، به بحث و بررسی بگذارد. هدف اصلی، بررسی سیر تحول شخصیت اصلی داستان بر مبنای سه الگوی مهم از ناخودآگاه لکانی، مرحله آینهای ، مرحله نمادین و ساحت واقع است. علاوه بر آن، تفصیل و توضیح حالات روانی شخصیت اصلی داستان در پرتو تئوریهای فانتزی، دیگری، فقدان، ابژۀ کوچک و نظریۀ اختگی بازتاب روشنی مییابد. سوژۀ لکانی در داستان بیدل با خلائی عظیم مواجه است که برای پرکردن این حفره در وجود خویش، به دنبال همسانسازی خود با دیگری یا همان تصویری است که انوب نقاشی کرده است. سوژۀ چندپاره، خود را در قاب تصویر هماهنگ و بینقص مییابند و میکوشد که هویت از دسترفتهاش را در تصویر کامل بجوید، غافل از اینکه با ورود به مرحلۀ نمادین دچار انفصال و خطخوردگی میشود. وی با توسل به فانتزی سعی در زنده نگهداشتن توهم تکامل خود دارد، گرچه با ورود به امر واقع و رویارویی با ترامای این ساحت و عدم امکان برای نمادینهکردن دردهایش دست به خودکشی نمادین زده و به زنجیرۀ دالهای متواتر نظم نمادین پایان میدهد. مقالۀ حاضر به این نتیجه میرسد که بیدل در گذر از مرحلۀ آینهای با شناختی خیالی از خود، به بیگانگی مرحلۀ نمادین نزدیک شده و در امر واقع بهعنوان سوژهای روانپریش، مابین خیال و واقعیت مردد گشته و به مرگی نمادین روی میآورد.
|
|
|
|
|
|