|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
2 نتیجه برای بیژن و منیژه
مسعود روحانی، محمد عنایتی قادیکلایی، سال 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده
امروزه کمتر نقدی را می¬توان یافت که از کارکردهای ساختاری بی¬بهره باشد. پیشرفت¬های نقد ادبی معاصر، منجر به ایجاد مکتب ساختگرایی با الهام از نظریات زبان¬شناسانه "فردینان دوسوسور" گردید. تحلیل ساختاری به ویژه بر آثار روایی یکی از شگفت¬ترین دستاوردهای نقد ادبی معاصر است. در حوزه داستان¬ها و قصه¬های اساطیری و حماسی، بهترین شیوه تحلیل و طبقه¬بندی ساختاری را در آثار ولادیمیر پراپ روسی می¬توان یافت. روش او طبقه¬بندی قصه¬ها و تحلیل رمزگانی هر طبقه است. ولادیمیر پراپ مانند بسیاری از روایت¬شناسان دهه¬های اخیر، برای تجزیه و تحلیل روایتها از تحلیل زبانشناسی ساختارگرا استفاده کرد. پراپ با بررسی مجموعه¬ای از صد حکایت با ترکیب¬بندی مشابه، ساختار یک "شاه حکایت" را بیرون کشید. وی پس از تجزیه و تحلیل یکصد قصه از مجموعه قصه¬های روسی به سیویک خویشکاری دست پیدا کرد. وی معتقد بود این الگو را می¬توان در مورد سایر قصههای عامیانه و حتی رمان¬ها به کار برد. روش پراپ بعدها توسط محققان دیگر مورد استفاده قرار گرفت و گاهی نقدهایی بر آن وارد شد. نظام پراپ به رغم کاستیهایش، نقطه شروعی برای نظریه¬پردازان بعدی شده است و نظریه¬پردازان بعد از او از روش کار پراپ بسیار تأثیر پذیرفتند. نوشته حاضر با الهام گرفتن از شیوه و الگوی پراپ، سعی در طبقه¬بندی داستان «بیژن و منیژه» از داستان¬های شاهنامه فردوسی و تحلیل آن دارد، هدف این مقاله اثبات الگوی پراپ در این داستان است.
علی محمدی، نوشین بهرامیپور، سال 22، شماره 76 - ( 2-1393 )
چکیده
روایتشناسی که از دستاوردهای ساختگرایی برای ادبیات است، به منتقد یاری میرساند تا با بررسی نقش هر کارکرد و کنش در ساختار روایت، داستانهای گوناگون را در دو سطح داستان و کلام تحلیل کند. در سطح داستانی منتقد میتواند با کنارنهادن تفاوتهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی به کشف همانندی ازنظر رویدادها، شخصیتها و زمینهها دست یابد. داستانهای شاهنامه: «زال و رودابه» و «بیژن و منیژه» با نمایشنامه «رومئو و ژولیت» اثر شکسپیر ازاینمنظر درخور مقایسه و ارزیابی است. هرسه روایت دلدادگی عاشقانی را بیان میکنند که از دو خاندانِ غیردوست هستند و دشواریهایی در راه وصال آنها وجود دارد. با استفاده از این سطحِ تحلیل میتوان پیبرد که سرنوشت قهرمانان این سه روایت معلول چه کنشها و کارکردهایی است.
در سطح کلامِ روایت (گفتمان) میتوان موقعیت فردوسی و شکسپیر را در جایگاه راوی مشخص کرد و با تحلیل زبان در بافت، جهاننگری آنان را در متن جستوجو کرد. بنابر روش تحلیل گفتمان و رمزگانِ روایت میتوان به ارزشها، باورها و فرهنگ نهفته در روایات پیشگفته رسید.
|
|
|
|
|
|