[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
7 نتیجه برای خود

سید کاظم موسوی، اشرف خسروی،
جلد 16، شماره 62 - ( 8-1387 )
چکیده

نظامی‌گنجوی از شاعران مطرح عرصه جهانی است. داستان‌پردازی‌های او که بر اساس واقعیت است به همراه تخیل وصف‌ناپذیرش، وی را به عنوان شاعری توانا در حوزه انسان‌شناختی و روان‌کاوی معرفی نموده است. به نظر می‌رسد اوج هنر نظامی‌ در هفت‌پیکر او باشد. در این اثر ارزشمند ـ به‌خصوص در هفت افسانه آن ـ که از لایه‌های درونی و عناصر برونی داستانی برخوردار است، می‌توان از مسیر روساخت به ژرف‌ساخت راه یافت و ابعاد نهانی وجود انسانی را بازیابی نمود. یکی از داستان‌های هفت‌پیکر، داستان "خیر و شر" است که در گنبد ششم (پنج‌شنبه) آمده و موضوع آن کشمکش دو جوان به نام‌های "خیر" و "شر" است. این داستان را می‌توان بر اساس دیدگاه روان‌شناسی یونگ تحلیل نمود. در این دیدگاه کهن‌الگوهای پنهان در روان آدمی ‌جایگاه ویژه‌ای دارند و گاهی به گونه‌ای نمادین در خودآگاهی متجلی شده، نمود می‌یابند. در این داستان می‌توان خیر را نماد خودآگاهی آدمی ‌و "شر" را نشانه "سایه" و ضمیر ناخودآگاه او دانست که در یک ساختار بسیار منسجم و منطقی به درگیری پرداخته و در نهایت به وحدت می‌رسند و کهن‌الگوهای متعددی چون آنیما، سایه، تولد ثانوی، سفر، آب، درخت و... در این کشمکش نقش ویژه‌ای دارند که در این مقاله به بررسی آن‌ها پرداخته می‌شود.


سید مرتضی هاشمی، اشرف خسروی،
جلد 18، شماره 69 - ( 9-1389 )
چکیده

نقد روان‌شناختی از شاخه‌های پویای نقد ادبی معاصر است که خود زیرشاخه‌های متعددی دارد. یکی از آن‌ها نقد از دیدگاه کارل گوستاو یونگ است. آثار هرمان هسه را می‌توان از دیدگاه روان‌کاوانه یونگ به‌خوبی نقد و تحلیل کرد، زیرا اندیشه‌ها و افکار او در موارد زیادی به یونگ شبیه است. آن‌ها با هم ارتباط مستقیم داشتند. هردو به سمبل‌ها و نمادها علاقه‌مند بوده آن‌ها را تفسیر و تحلیل می‌کردند. هسه نیز مانند یونگ درون‌گرا بود و به حقایق روانی فرد توجه داشت و در آثارش جنبه‌های اجتماعی کم‌رنگ است. هسه و یونگ علاقه‌مند به عرفان شرق از جمله عرفان هندی‌اند. هند حلقه زنجیری بود که یونگ و هسه را به هم پیوند داد. هندی‌ها در جهان سمبل‌ها زندگی می‌کنند، بر سمبل‌ها تأثیر می‌گذارند و از آن‌ها تأثیر می‌گیرند، اگرچه علاقه‌ای به تفسیر آن‌ها ندارند. سمبل‌ها از موضوعات مورد علاقه یونگ و هسه‌اند و فراوانی آن‌ها در آثار هسه زمینه مناسبی برای نقد و تحلیل از دیدگاه یونگ فراهم می‌کند. تفحص در سمبل‌ها که به آن‌ها نماد و رمز نیز گفته می‌شود و نقد کهن‌الگویی آثار ادبی، به‌ویژه آن دسته از آثاری که از اعماق روح و روان انسان برخاسته و درون گرایانه‌اند، شیوه‌ای مناسب برای درک معانی پنهان و نهفته در لایه‌های روساختی و بیرونی است. این تحلیل‌ها مشترکات و حقایق موجود در روان بشر را نیز نمایان می‌کند. در این مقاله سعی می‌شود با دیدگاهی روان‌کاوانه به نقد کهن‌الگویی داستان «سیذارتا»ی هرمان هسه پرداخته شود. الگوهای کهنی مانند رؤیا، سفر، قهرمان، آب، رودخانه و گذار از آن، آنیما، درخت و پیر خرد از نمادهای مهمی ‌است که به‌گونه‌ای هماهنگ در این داستان گرد آمده و بیانگر تلاش انسان در فرآیند خودیابی و تفرد‌ هستند. در این مقاله به بررسی این نمادها پرداخته می‌شود.


اسحق طغیانی، زینب چوقادی، طیبه جعفری،
جلد 19، شماره 71 - ( 9-1390 )
چکیده

شاهنامه فردوسی، سرگذشت قومی و ملّی ما، آمیزه‏ای پربها از اسطوره، حماسه و تاریخ است که برخی کوشیده‏اند آن را به سه بخش مجزّای اساطیری، حماسی و تاریخی تقسیم کنند، اما درهم‌تنیدگی این سه قسمت چنان است که تعین حدّ و مرز و جداسازی آن‌ها از یکدیگر ناممکن می‏نماید. برای نمونه آنچه بسیاری آن را بخش تاریخی شاهنامه می‏دانند با داستان‌هایی نشئت‌گرفته از اندیشه اساطیری و مفاهیم نمادین و کهن‌الگویی قومی آمیخته است که در عین حال رنگ‌وبوی حماسی نیز دارد. یکی از این داستان‌ها روایت کرم هفتواد است. این روایت تماماً اسطوره‏ای یکی از پیچیده‌ترین روایات شاهنامه است که از منظرهای گوناگون می‌توان آن را نقد و تحلیل کرد. بسیاری کوشیده‌اند این داستان را با واقعیت‌های تاریخی همسو کنند و زمان و مکان و توجیهی برای آن بیابند، اما هیچ‌کدام از این دیدگاه‌ها راه به دیهی نبرده است. زیرا طرح اسطوره‏ای داستان هرچند از واقعیتی الهام گرفته ‏است، رهیافت به این واقعیت ضمنی نیازمند بررسی‏های اسطوره‌شناختی است. اینکه اسطوره کرم هفتواد چیست، چه می‌گوید، از کجا سرچشمه گرفته و... پرسش‏هایی است که در این مقاله با تکیه بر نظریه کارل گوستاو یونگ به آن خواهیم پرداخت.


محسن محمدی فشارکی، نسرین ستایش،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

کارل گوستاو یونگ، بنیان‌گذار روان‌شناسی تحلیلی در قرن بیستم، معتقد است در زیر سطح ظاهری آگاهی انسان‌ها بخش دیگری به نام ناخودآگاه جمعی ازلی وجود دارد که به‌صورت عامل روانی مشترک و موروثی خانواده بشری درآمده است. او موفق به کشف و معرفی کهن‌الگوهای مشترک در اساطیر ملل شد و این موضوع، مکتب روان‌کاوی او را شکل داد. در این پژوهش داستان گل و نوروز از این دیدگاه و با تأکید بر فردیت هدف تأمل و مداقه قرار می‌گیرد. توجه به کهن‌الگوها برای رمزگشایی داستان گل و نوروز ضرورت دارد؛ زیرا این مجموعه به‌طورکلی برپایه این نمادهای کهن پی‌ریزی شده است. نوروز نماد نیروهای ناخودآگاه پیروزشاه است و پیروزشاه نماینده بُعدِ فعلیت‌یافته کهن‌الگوی خود است. نوروز پس از سفرهای خطرناک فراوان، در انتها، به وصال محبوبش می‌رسد و با متولدشدن فرزندش، چرخه فرآیند فردیت کامل می‌شود.
 
حبیب‌الله عباسی، رسول جعفرزاده،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده

انگاره‌هایی در تاریخ فرهنگ و تمدن بشر هست که با وجود زمینه و زمانه فرهنگی و تاریخی بسیار متفاوت، شباهت‌ها و قدرمشترک‌های انکارناپذیری میان آنها می‌توان یافت. از جمله، دو انگاره زیبایی‌شناسی هنری تصوف و سوررئالیسم که از لحاظ زمینه و زمانه فرهنگی و تاریخی ظهور، سخت با هم متفاوت‌اند و در نگاه نخست، یافتن قدرمشترکی میان این دو کاری شگفت‌انگیز و صعب شمرده می‌شود. مسئله اصلی ما در این جستار آن است که میان این دو انگاره زیبایی‌شناختی، شباهت‌های ‌انکارناپذیری وجود دارد. در پژوهش حاضر، با روش تحلیلیـ‌توصیفی و رویکرد ادبیات تطبیقی، به‌ویژه از منظر دبستان آمریکایی ‌ـ‌که غایتش مطالعه ادبیات در ورای مرزهای سرزمین معینی و پژوهش در روابط میان ادبیات و دیگر حوزه‌های معرفتی از قبیل هنر و تاریخ و فلسفه است‌ـ وجوه اشتراک چندی میان زبان این دو جنبش یافتیم، از جمله اینکه هر دو از عصیان و تخیل ابتکاری و نمادگرایی و رؤیا و ذهن ناخودآگاه و عشق و شطح یا نگارش خودکار و جذبه و جنون بهره می‌جویند و انسان‌ها را به‌سوی آنچه برتر و ژرف‌تر است هدایت می‌کنند.
 
قدسیه رضوانیان، سورن ستارزاده،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

مسئله‌ی «سوژه» مهم­ترین شاخص تمایز ادبیات کلاسیک و مدرن است. «من» در ادبیات کلاسیک اغلب کلی و انتزاعی است، اما در ادبیات معاصر، پیرو فلسفه‌ی مدرن، من فردیت­یافته و انضمامی و به‌عبارتی سوژه کنشگر است. شاید آشکارترین نمود این چرخش پارادایمی را-به‌ویژه در شعرـ بتوان در نوع مواجهه با «سوژه» دید. شعر معاصر، از سطحی­ترین وجه رمانتیک تا پیچیده‌­ترین وجه فلسفی، مبیّن سوژه‌­ای خودبسنده است که خاستگاه آن انسان­‌محوری است. احمد شاملو از شاعرانی است که «من» در شعر او سوژه است. این پژوهش به روش تحلیل محتوای کیفی و با خوانش انتقادی مجموعه‌ی اشعار شاملو و انتخاب نمونه‌­های دلالتگر، به هرمنوتیک خود/سوژه در شعر او می­‌پردازد و ازآنجاکه این من/خود/سوژه طی شش‌دهه سرایش شعر، دستخوش تلاطم و تحول بوده است، تکیه‌گاه نظری بحث نیز، به‌فراخور این تطورات، هم به سوژه فلسفی می­‌پردازد که بر اندیشه و آگاهی فردی تأکید می­‌ورزد و هم به سوژه­ای که برساخت اجتماعی است؛ ازهمین‌رو،  تلفیقی است از مباحث میشل فوکو درباب هرمنوتیک خود و حکمرانی بر خود و دیگران، نظریه‌ی کنش متقابل نمادین، که به من فردی و من اجتماعی می‌­پردازد، نظریه‌ی اگزیستانسیالیسم که آزادی، انتخاب و مسئولیت را محور مباحث خود قرار می‌­دهد و درنهایت نظر آلتوسر درباب سوژه؛ یعنی سوژه با s (حرف کوچک) و سوژه با S (حرف بزرگ). «من» در شعر سیاسی شاملو، همانا subject ، به‌مثابه شبه‌­سوژه­ای ایدئولوژیک تحت انقیاد حزب توده است، و در شعر فلسفی او، که حاصل شناخت و آگاهی براساس تجربه زیسته خود او و تأمل درباب هستی، انسان، زندگی، و مرگ است، من به‌مثابه سوژه‌ی اعظم (Subject) است.

دکتر سینا بشیری، دکتر قدرت الله طاهری،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

زندگی در دوران مدرن با اضطراب، بی­معنایی و یأسی همراه بود که در پایان به تقدیر گریزناپذیر مرگ ختم می­شد و این مسئله­ای بود که در هنر و ادبیات مدرن مورد توجه قرار گرفته بود. هدایت به دلیل جهان­بینی نومیدانه و میل و اشتیاقی که به مفهوم مرگ نشان می­داد، تأثیر اگزیستانسیال مرگ در زندگی آدمی را موضوع بسیاری از داستان­هایش قرار داده بود. در داستان­های هدایت، اغلب شخصیت­ها دچار نوعی انزوا، بدبینی، پوچی و روان­نژندی­های گوناگونی بودند که در بسیاری موارد به مرگ و خودکشی آنها منجر می­شد. در این مقاله کوشیدیم اهمیت اساسی مفاهیم «جنون» و «هراس از مرگ» و کارکرد جنون را در مقابله با هراس از مرگ در داستان­های زنده به گور و سه قطره خون هدایت مورد تحلیل قرار دهیم. یافته­های تحقیق نشان دادند که در داستان­های هدایت، جنون از طریق بیهوده و بی­معنا ساختن زندگی مدرن و تهی ساختن ذهن افراد، مرگ و هراسِ ناشی از آن را به بازی می­گیرد و ذهن شخصیت­های داستان را از اضطراب و نگرانی­های اگزیستانسیال رهایی می­بخشد و با دست کشیدن از زندگی پیش از مرگ و بهره­گیری آیرونیک از خودکشی، فرد را از هراس مرگ آزاد می­سازد.
 

صفحه 1 از 1     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.08 seconds with 36 queries by YEKTAWEB 4666