17 نتیجه برای روایت
محبوبه حیدری،
سال 16، شماره 62 - ( 8-1387 )
چکیده
خواب پدیدهای ذهنی است که برای صوفیه به عنوان وسیلهای جهت ارتباط با جهان معنا، از اهمیت ویژهای برخوردار است. خواب در متون صوفیه شیوهای است منحصر به فرد برای بیان و معرفی بسیاری از مضامین و اندیشههای کلیدی تصوف. خوابها از نظر عرفا دارای بار دینی و معنایی ویژهای هستند. خواب دیدن و دیده شدن در خواب، در ادبیات صوفیه یک سنّت و قاعده است. اما خوابها برای نمود و آشکار شدن در ادبیات صوفیانه از فرم روایی و داستانی استفاده میکنند. خوابهای نقلشده در متون صوفیه، همگی دارای بنمایههای داستانی هستند. آنچه که شخص در خواب میبیند، هنگامی که برای دیگری نقل میشود، عناصر روایی را به خدمت خود میگیرد. این مقاله نگاهی اجمالی دارد به ویژگیهای روایت خواب و نقش دو عنصر اساسی راوی و مخاطب در شکلگیری فرم داستانی خواب.
احمد رضی، الهیار افراخته،
سال 18، شماره 69 - ( 9-1389 )
چکیده
ایجاد ارتباط از اهداف اصلی زبان است. ارتباط زبانی معمولاً با سایر شیوههای ارتباطی مانند رفتارهای حرکتی همراه میشود که به آن ارتباط غیرکلامی یا برونزبانی میگویند. رفتارهای غیرزبانی افراد سبک ارتباطی و ویژگیهای شخصیتی آنان را نشان میدهد، از این رو داستانپردازان و تاریخنگاران تلاش میکنند تا کمیت و کیفیت ارتباطات غیرکلامی شخصیتها را در روایت خود بازتاب دهند. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی و نگاهی میانرشتهای، به بازخوانی ماجرای بردارکردن حسنک وزیر از تاریخ بیهقی بپردازد و نشان دهد که چگونه بیهقی با دقت در رفتارهای برونزبانی و روایت آنها، موفق به مجسمسازی، عینیتبخشی و تصویرگری رویدادهای دوران غزنویان شده و بر ظرفیت نمایشی متن تاریخی افزوده است. این تحقیق نشان میدهد که بیهقی ارتباطات غیرکلامی را بیشتر برای کاملکردن پیام ارتباطات کلامی بهکار گرفته است، اما آنها در بسیاری از موارد جایگزین رفتار کلامی میشوند یا رفتارهای کلامی را کنترل میکنند.
ابراهیم محمدی، جلیلاله فاروقی هندوالان، سمیه صادقی،
سال 19، شماره 70 - ( 1-1390 )
چکیده
رمان و داستان مدرن نقش شگرفی در بازخوانی روایتهای اسطورهای و بازپردازی آنها در ادبیات روایی امروزی ایفا میکند. یکی از دلایل مهم توجه ویژه و کاملاً متفاوت اینگونه داستانها و رمانها به بنمایههای اسطورهای ضرورتی است که نویسندگان معاصر بنابر دگرگونی اوضاع اجتماعی و دگرگونیهای اساسی اندیشه و نگرش انسان احساس کردهاند: بیانسجامی جهان آشفته معاصر که همه گفتمانهایش سرشار از تناقض، بیانسجامی و قاعدهگریزی است، انسان امروزی را شیفته روایتهای نامنسجم، غیرخطی گسستهنما و سرشار از بینظمیهای زمانیـ که پیشینهای غنی در روایتهای اسطورهای داردـ کرده است. شهریار مندنیپور یکی از نویسندگان برجسته ادبیات معاصر فارسی است که میتوان آثارش را از حیث ساختار و پردازش برخی از عناصر داستان بهویژه عنصر زمان به روایتهای اسطورهای همانند دانست. این پژوهش نشان میدهد که زمان در برخی از داستانهای کوتاه او، همانند زمان در روایات اسطورهای 1. کیفی و ذهنی است نه عینی و کمی؛ 2. اعتبار خود را از رویداد یا حادثه روایتشده میگیرد؛ 3. دورانی و چرخهای است نه خطی و مستقیم. البته اثبات این همانندیها لزوماً به معنای تأثیرپذیری آگاهانه مندنیپور از روایات اسطورهای نیست.
فروغ صهبا، محمدرضا عمرانپور، راضیه آزاد،
سال 21، شماره 74 - ( 3-1392 )
چکیده
این پژوهش داستان کوتاه فارسی را از دیدگاه نظریه روایتشناسی تزوتان تودوروف مطالعه کرده است. فرضیه جستار حاضر مبنی بر امکان وجود انواع گوناگونی از روابط میان پیرفتهاست. تصور میشود هر نوع رابطهای که میان پیرفتها برقرار شود کارکرد یا کارکردهایی داشته باشد. جهت بررسی این دو فرضیه هفت مجموعه داستان کوتاه فارسی از نویسندگان برجسته برگزیده شد. این مجموعهها از یکیبود و یکینبود جمالزاده بهعنوان سرآغاز این ژانر در ادبیات فارسی تا غریبهها اثر احمد محمود دورهای پنجاهساله را در برمیگیرد و جمعاً شامل شصتوسه داستان کوتاه است. در بخش اصلی مقاله مجموعه داستانهای گزینششده بهشیوه استنتاجی تحلیل و بررسی شد. درنهایت، با بهاثباترسیدن فرضیهها این نتیجه بهدست آمد که میان پیرفتهای روایات داستانی انواع گوناگونی از روابط مانند رابطه تقابلی، رابطه خاطرهای، رابطه پرسش و پاسخی و... وجود دارد که هریک کارکردهایی نظیر پیشآگاهی، برجستهسازی مضمون داستان، شرکتدادن نمایشی خواننده در خلق داستان، ایجاد حالت تعلیق و... دارد.
علی محمدی، نوشین بهرامیپور،
سال 22، شماره 76 - ( 2-1393 )
چکیده
روایتشناسی که از دستاوردهای ساختگرایی برای ادبیات است، به منتقد یاری میرساند تا با بررسی نقش هر کارکرد و کنش در ساختار روایت، داستانهای گوناگون را در دو سطح داستان و کلام تحلیل کند. در سطح داستانی منتقد میتواند با کنارنهادن تفاوتهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی به کشف همانندی ازنظر رویدادها، شخصیتها و زمینهها دست یابد. داستانهای شاهنامه: «زال و رودابه» و «بیژن و منیژه» با نمایشنامه «رومئو و ژولیت» اثر شکسپیر ازاینمنظر درخور مقایسه و ارزیابی است. هرسه روایت دلدادگی عاشقانی را بیان میکنند که از دو خاندانِ غیردوست هستند و دشواریهایی در راه وصال آنها وجود دارد. با استفاده از این سطحِ تحلیل میتوان پیبرد که سرنوشت قهرمانان این سه روایت معلول چه کنشها و کارکردهایی است.
در سطح کلامِ روایت (گفتمان) میتوان موقعیت فردوسی و شکسپیر را در جایگاه راوی مشخص کرد و با تحلیل زبان در بافت، جهاننگری آنان را در متن جستوجو کرد. بنابر روش تحلیل گفتمان و رمزگانِ روایت میتوان به ارزشها، باورها و فرهنگ نهفته در روایات پیشگفته رسید.
حسین بیات، عسگر عسگری حسنکلو،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده
رمان شب هول، که بهدلیل انتشار در بحبوحه انقلاب اسلامی با اقبال زیادی مواجه نشده است، ازنظر ساختاری و تکنیکی نوآوریهایی دارد که آن را در جایگاه درخورتوجهی نزد خوانندگان، داستاننویسان و منتقدان قرار میدهد. بهدلیل پیچیدگی روایت و دشوارخوانی این رمان، در معدود نقدها و تحلیلهای منتشرشده اختلافنظرهایی درباره کیستی راوی و ترتیب زمانی روایتهای مختلف داستان دیده میشود. این مقاله رمان شب هول را با تمرکز بر روایت ذهنی و زمان داستانی بررسی کرده و با تمرکز بر مهمترین ابهامهای مربوط به زمان و روایت و ترتیب حضور شخصیتها در داستان نشان داده است که مؤلف در این رمان آگاهانه قصد داشته اثری با شاخصههای رمان نو بیافریند و با سلب اعتماد خواننده و ایجاد ابهام و تردید در ذهن او، بینش فلسفی خود را، که متأثر از زندگی در دوران مدرن است، منعکس سازد. با درنظرگرفتن ویژگیهای رمان نو و دیگر جریانهای مدرن رماننویسی میتوان تناقضها و پیچیدگیهای این رمان را که موجب خطای منتقدان در تحلیل این اثر شدهاند توضیح داد.
غلامعلی فلاح، فرزاد بالو،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده
نظریهپردازان روایت، با تفکیک میان روایتهای داستانی کلاسیک و مدرن، براین باورند که روایات داستانی کلاسیک، غالباً بر ویژگیهایی چون مؤلفمحوری، تکارزشی و تکساحتیبودن معنا، پایان بسته و غیره استوارند و درمقابل, روایتهای داستانی مدرن مؤلفههایی چون مخاطبمحوری، پایان باز، چندساحتیبودن معنا و غیره را در بطن خود میپرورند. اگرچه ظاهراً بلاغت کلاسیک برپایه اعتقاد سنتی به معنی قطعی کلام بنا نهاده شده بود و هدف نهایی خوانش متن، وصول به معنی و مقصود مؤلف قلمداد میشد، این داوری با نگاهی به شاهکارهای ادبی کلاسیک سخت مناقشهآمیز مینماید. شاهنامه فردوسی از آن جمله است. چراکه فردوسی با بهرهگیری از عناصر اسطورهای و رمزی که اساساً در بلاغت کلاسیک جایی نداشتند، ضمن آنکه از تصلب چهارگانه عناصر بیانی حاکم فراتر میرود، به مخاطب هشدار میدهد که در مواجهه با داستانهای اساطیری خود را مخاطب راوی و پوسته ظاهری روایات داستانی نبیند، بلکه مخاطب را تا مخاطب روایت برمیکشد و با گنجاندن عناصر اسطورهای و رمزی متنی باز و گشوده دربرابر دیدگان خوانندگان میگشاید و امکان تأویلهای متکثر را فراهم میآورد. بنابراین، نهتنها خودش به تأویل پارهای از این داستانها میپردازد، بلکه پس از او نیز عارفان و فیلسوفان و شاعران بسیاری تا دوره معاصر به این دسته از داستانها رویکرد تأویلی داشتهاند. این مقاله طرح و شرح این ماجرا خواهد بود.
غلامعلی فلاح، سارا برامکی،
سال 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده
ادبیات مهاجرت فارسی بخش مهمی از ادبیات معاصر ایران را تشکیل میدهد که از ژانر روایت برای بیان مسائل و دغدغههای مهاجران در سرزمین میزبان استفاده میکند. این پژوهش با استفاده از رویکرد ترکیبی روایتشناسی و مطالعات پسااستعماری در تحلیل نوع ادبی رمان مهاجرت فارسی درپی پاسخ به این پرسش است که آیا میتوان متون مهاجرت فارسی را نوعی روایت پسااستعماری دانست و برای بررسی و تحلیل آن از ترکیب روایتشناسی با نظریه پسااستعماری، به تبیین نوع خاصی از روایتشناسی به نام روایتشناسی پسااستعماری دست زد؟ فرض پژوهش بر این است که ادبیات مهاجرت فارسی با توجه به مفاهیم متعدد پسااستعماری مطرحشده در آن، گونهای روایت پسااستعماری است که در دفاع از گروه اقلیت و به حاشیه راندهشده مهاجران در سرزمین میزبان و دادن قدرت و توانایی سخنگفتن به آنها، با استفاده از واژگان و قالب توانمند روایت، در فضایی موسوم به فضای سوم، به دست نویسنده پسااستعماری مهاجر نوشته میشود. نویسنده مهاجر با انتخاب موضوع "مهاجرت" در روایت خود، همه تلاش خود را برای بهمرکزآوردن فرد به حاشیه راندهشده مهاجر، مطرحکردن خواستها، علایق و روایت ویژه او بهکار میبندد.
ناصر علیزاده، مهناز مهدیزاد فرید،
سال 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
این مقاله به بررسی تکنیک سرعت و زمان روایتپردازی در قصه ورقه و گلشاه عیوقی از دیدگاه ژنت میپردازد. بررسی ساختاری داستان ورقه وگلشاه نشان میدهد که نویسنده برای پیشبرد عادی و بهدور از ابهام داستان، زمان جاری را بهمنزله زمان پایه و اصلی داستان انتخاب کردهاست. روایتهای مربوط به گذشتهنگری در متن داستان برای آگاهیدادن به مخاطب یا بازگویی خاطرات و روایتهای مربوط به آیندهنگری صرفاً برای بیان آرزوهای شخصیتهای داستانی بهکار رفته است. بررسی عنصر تداوم نشان میدهد که شتاب اکثر بخشهای داستان منفی است و نویسنده به یاری این عنصر، علاوهبر اینکه شکل مطلوب داستان خود را بنا کردهاست، توانستهاست جنبه حماسی داستان را بیش از جنبه غنایی آن افزایش دهد. بررسی عنصر بسامد از هر سهمنظر بسامد مفرد، بازگو و مکرر نیز نشان میدهد که نویسنده به یاری این عناصر، علاوهبر پیشبرد سریع متن، به تکرار معنیدار حوادث و تأکید بر آنها پرداختهاست.
محمدرضا حاج بابایی، نرگس صالحی،
سال 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
جریان داستان مدرنیستی از مهمترین جریانهای داستاننویسی ایران و بیژن نجدی از برترین نویسندگان این جریان است. او نویسندهای ساختارشکن و تجربهگراست. زبان داستانهای نجدی مملو از استعاره و تشبیه است. این ویژگی داستانهای نجدی زبان آثار او را تاحد زیادی به زبان شعر نزدیک کردهاست و نوعی تشخص سبکی به آثار او بخشیدهاست؛ تاجاییکه میتوان او را بنیانگذار داستاننویسی شاعرانه در ادبیات داستانی ایران بهشمار آورد.
از مهمترین عواملی که موجب میشود داستانهای نجدی مدرن بهشمار آید، عناصری همچون شاعرانگی زبان، بهرهگیری از گسست زمانی و ورود به ذهن شخصیتهاست. در این مقاله، با بررسی عناصر روایی در داستان «یک سرخپوست در آستارا»، نشان دادهایم که این داستان، مدرن بهشمار میآید و نجدی توانسته از ویژگیهای داستان مدرن بهخوبی استفاده کند. از دیگر موضوعات مهمی که در این داستان دیده میشود، تقابل مرگ و زندگی، تخیل و واقعیت و تقابل پذیرش وضعیت موجود و آرمانی است. بیژن نجدی با بهرهگیری از تکنیکهای داستان مدرن، بهزیبایی هرچه تمامتر، درپی بیان اندیشهها و مبانی فکری خویش بودهاست.
عاطفه خدایی، محبوبه مباشری،
سال 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
روایتپردازی شیوهای کامل در خلق متون ادبی بهویژه آثار تعلیمی است. کلیلهودمنه و گلستان در جایگاه دو اثر شاخص ادبیات تعلیمی از همین شیوه برای بیان مفاهیم بهره جستهاند. پژوهش حاضر به بررسی روایتگری ترس و خشم در حکایتهایی از این دو اثر پرداخته است که کنشگران انسانی دارند. در مقاله حاضر شیوه تجلی ترس و خشم و نحوه روایتپردازی با بررسی زبان روایت، شیوه کنش و بیان کنشگرانی که دو هیجان را نشان میدهند و نیز انگیزهها و نتایج حاصل از دو کنش بررسی شده است. تفاوتهایی در زبان روایت، طبقه اجتماعی و جنسیت کنشگران و کنشپذیران و... در دو اثر مشاهده میشود که حاصل تفاوت دیدگاه دو نویسنده، هدف تألیف و خاستگاه متفاوت داستانهاست.
علیرضا محمدی کلهسر،
سال 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
یکی از مهمترین موضوعها در زمینه سبکشناسی روایت در متون کهن، چگونگی خوانش و تفسیر داستانهای تمثیلی است. ارتباط این موضوع با روایتشناسی هنگامی روشن میشود که با صرفنظرکردن از محتوا و پیام تفسیرها، به ارتباط آن با خطوط داستانی توجه کنیم. مقاله حاضر درپی دستیابی به مهمترین شیوههایی است که مولوی براساس آنها به تفسیر حکایتهای مثنوی پرداخته است. میتوان گفت ارائه تفسیرها بر محور همنشینی مهمترین ویژگی تمایزبخش مثنوی از متون مشابه است. مولوی برای ارائه این تفاسیر، حکایت را بهصورت خطوط داستانی مجزا درنظر میگیرد و متناظر با هر خط داستانی تفسیری ارائه میدهد. تعدد این خطوط داستانی میتواند نتیجه تنوع شخصیتها یا پیرفتهای دریافتشده از متن باشد. در این فرایند، ارزش خطوط اصلی و فرعی با یکدیگر برابرند؛ بنابراین، در اغلب موارد، تفسیر ابتدایی (انگیزه بیان) یک حکایت چندان با تفاسیر میانی، پایانی یا حتی تفسیر منطبق با خط اصلی داستان همخوان نیست. توجه به خطوط داستانی در شکلگیری تفاسیر، هم در تحلیل نوعی ویژه از چندمعنایی تمثیل در مثنوی مفید است و هم میتواند فراهمآورنده تبیینی روایتشناختی از تداعی معانی در مثنوی باشد.
علی تسلیمی، بهروز محمود بختیاری، محمود رنجبر، فخری رسولی گروی،
سال 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
مؤلف پنهان و خواننده پنهان از مؤلفههای الگوی ارتباط روایی است که نقش برجستهای در واکاوی و دریافت عناصر پنهان در متن ایفا میکند؛ ازاینرو، بررسی آن در آثار هنری از لایههای زیرساختی روایت پرده برمیدارد و دریچههای تازهای را بهروی فهم مخاطب میگشاید. افزون بر آن، نشان میدهد که کدامیک از رسانههای رمان یا فیلم، بهتر توانسته است گرههای رسانه همعرض خود را در جهت فهم بهتر مخاطب باز کند. رمان گاوخونی و فیلم اقتباسی آن نیز از جمله آثاریاند که پیرنگ ارائهشده در آنها، نه علّی و معلولی، بلکه درونی و سیال است. مخاطب در چنین فضایی باید با رمزگشایی از نشانههای متنی به بررسی چگونگی شکلگیری نگاه و ذهنیت شخصیتها بپردازد. اقتباس افخمی از رمان گاوخونی اقتباسی کاملاً وفادار است و همه عناصر داستان در فیلم هم عیناً تکرار شدهاند، اما افخمی از این عناصر در جهت ارائه مفاهیم ایدئولوژیک مورد نظر خود سود جسته است. تکرار یکی از این شیوههاست که هم نویسنده و هم کارگردان از آن برای انتقال مفاهیم به مخاطب استفاده کردهاند. این پژوهش قصد دارد با روش توصیفیـ تحلیلی و رویکرد روایتشناختی و میانرشتهای، به بررسی و تحلیل شیوههای بازنمایی مؤلف پنهان و خواننده پنهان در دو رسانه رمان و فیلم بپردازد و ازآنجاکه نویسنده و خواننده هر عصری به درون اثر پرتاب میشوند و مطابق انتظاراتشان معانی تازهای کشف میکنند، در اینجا نیز معانی تازهای از متن روایی گاوخونی و فیلم اقتباسی آن برای مخاطب آشکار میشود.
عفت نقابی، حکیمه دبیران، ناهید اخوان کاظمی،
سال 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
فرآیند روایت داستان و شگردهای روایی آن مخاطب را در جهت درک نحوه وقوع داستان هدایت میکند. در این میان، استفاده از تصاویر مکرر در متن داستانی ممکن است دستمایهای خاص در خلق اثر هنری برای گوینده باشد. یکی از درونمایههای اصلی شاهنامه فردوسی پرداخت مکرر به دنیا و تصاویر برخاسته از آن است. این تصویر از جمله تصاویری است که ذهن راوی شاهنامه را در بخشهای مختلف داستانها به خود مشغول کرده است و حتی توجه فردوسی به این امر سبب شده تا سرعت روایت کند شود. هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل تصویر دنیا در «داستان سیاوش» با استفاده از مؤلفههای پنجگانه روایی ژنت است. استفاده از نوع روایی آیندهنگر، کاربرد بسامد مکرر و کانون روایی این داستان در پرداخت به تصویر دنیا، نشان میدهد که تصویری خاص از درونمایهای ویژه نیز میتواند در ترتیب نقل وقایع و کنشهای داستانی با بههمریختگی توالی زمانی، سرعت ادراک خواننده را کاهش دهد و در نتیجه تمایل مخاطب را به دانستن نحوه وقوع داستان افزون کند.
محمدحسن جمشیدی، علی محمد موذنی،
سال 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
هدف این پژوهش، شناخت محرک اصلی گردیزی در نگارش تاریخ زینالاخبار است. ازآنجاکه هدف مورخ از نگاشتن تاریخ، در ساختار تاریخ او نمود پیدا میکند و روایت گردیزی از حوادث تاریخی، روایت معناداری است که باعث شکلگرفتن نتیجهای ویژه در ذهن خواننده و ترویج، تأیید و مستندسازی یک اندیشه سیاسی میشود، نویسندگان بهدنبال کشف و رمزگشایی معنا و اندیشه سیاسی نهفته در ساختار روایی تاریخ زینالاخبار هستند. برای رسیدن به هدف پژوهش، از نظریه زمان روایت ژرار ژنت، هماهنگ با فضای تاریخ گردیزی، استفاده شده است. در این روش، عناصر برجستهسازِ زمان روایی انتخاب شدهاند و درنهایت پارههایی از متن، که بهلحاظ زمانی برجسته بودهاند، از نظر اندیشهای تحت بررسی قرار گرفتهاند. در نتیجه این روش، دو عنصر محوری ساختار روایتگری گردیزی، یعنی بوطیقای روایتگری زوال و حلقههای واسط روایتگری، طرح و تبیین شدهاند. از تحلیل این دو عنصر چنین برمیآید که مرکزیترین هدف گردیزی در نگارش زینالاخبار ایجاد انگیزه در غزنویان برای دستیابی دوباره به حکومت خراسان است و محرک او بهسمت تاریخنگاری، ریشهیابی علت زوال حکومتهای گوناگون برای یافتن راهی جهت رهاندن حکومت غزنویان از نابودی و بازگرداندن آن به روزگار اوج حکومت محمود غزنوی است.
حامد نوروزی، ستاره عبقری، سید محمد حسین قریشی،
سال 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
مجموعه پویانمای «دیریندیرین» یکی از موفقترین مجموعههای پویانمای طنز بزرگسال است که به موضوعات مختلف جامعه نگاهی انتقادی دارد و مخاطبان فراوانی جذب کرده است. در این مقاله، نگارندگان در پی تحلیل عوامل طنزآفرین در این پویانما بودهاند. تحلیل حاضر با استفاده از نظریه عمومی طنز کلامی انجام شده است. این نظریه طنز را با استفاده از شش منبع: دانش تقابل انگارهها، شگرد منطقی، هدف، موقعیت، شیوه روایت، و زبان بررسی میکند. بهاینمنظور، 65 قسمت از این مجموعه بهصورت گزینشی انتخاب و براساس نظریه عمومی طنز کلامی تحلیل شده است. براساس نتایج بهدستآمده در قسمتهای بررسیشده، منابع تقابل انگاره (میانگین 27/2%)، شگرد منطقی (میانگین 61/2%)، شیوه روایت، و زبان در تمام قسمتها یافت شد و در بخش موقعیت 75 درصد از قسمتهای تحلیلشده دارای موقعیتی بودند که خود خالق طنز بوده است. در بخش منبع دانش، 23 قسمت دارای هدف انتقادی و 43 قسمت دارای هدف آموزشی برآورد شد. براساس یافتههای این تحقیق، منابع دانش تقابل انگارهها، شگرد منطقی، و زبان مهمترین عوامل خلق طنز در این مجموعه محسوب میشوند.
مجید هوشنگی، عارفه حجتی،
سال 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
در دوره نقد نو و با شکلگیری روشهای جدید در روایتشناسی، الگوهای متعددی در زمینه شناخت و نقد روایت ظهور کرد. دراینمیان، الگوی گرماس با الهام از روایتشناسی پراپ، و با تکیه بر اصل فلسفی تقابل، سعی داشت روایتها را برمبنای نیروهای کنشگر ششگانه فاعل/ مفعول (هدف)، یاریرسان/ بازدارنده، فرستنده/ دریافتکننده در یک نظام نوین تحلیل متن بررسی کند. ازسویی، سهروردی به سبک و روش پیشمتنی و با تکیه بر دادههای فلسفی خود، از زبان روایت و تمثیل در جهت تبیین و تشریح اندیشههای خود بهگونهای بهره جسته است که میتوان برخی روایات او را از منظر گرماس تحلیل و بررسی کرد. این پژوهش با روش توصیفیـتحلیلی ساختار تقابلها را در رساله فی حاله الطفولیه بررسی کرده است. طبق یافتهها، شاکله این روایت، بهصورت لایهای و تودرتو، برخاسته از مشخصههای فکری و الگوهای مسلط بر ذهن سهروردی است و حضور کنشگرها در این روایت کامل است و در برخی خردهروایتها در قالب سیّالیت نقشها مشاهده میشود. ازسوییدیگر، با وجود حضور هر سه پیرفت در روایت کلان و خردهروایتها، پیرفت غالب را میتوان میثاقی دانست که در جذابیت روایت نسبت به دیگر رسائل سهروردی نقش دارد. درنهایت، همسویی مفعول/ هدف در روایت کلان و چهار خردهروایت دیگر، به برجستگی این هدف یعنی «رسیدن به آرامش» در نظام فکری او خواهد انجامید.