|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
4 نتیجه برای قدرت
حبیبالله عباسی، رضا گیلکی، سال 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
گفتمان قدرت چنگیز در بستر اجتماعی و سیاسی خاصی صورتبندی شد که اگرچه مفصلبندی آن در سده هفتم هجری انجام شد، ریشههای آن را باید ماقبل حیات گفتمانی آن جستوجو کرد، یعنی در دوره سلجوقیان، بهویژه در حمله غزها به خراسان و دوره خوارزمشاهیان. در این جستار به بررسی چگونگی تکوین و چیرگی گفتمان قدرت چنگیز بربنیادِ روایت جوینی در تاریخ جهانگشا میپردازیم. برای تحصیل این مهم از میان رهیافتهای مختلف، رویکرد گفتمان لاکلا و موف با توجه به مبانی و اصول آن کارآمدترین روش برای بررسی تکوین و تطور گفتمان است. از دیرباز، همواره ارتباط میان صاحبان قدرت با نویسندگان در کانون اهمیت بوده است. عطاملک جوینی نیز از این قاعده مستثنی نیست. جوینی در جایگاه ناظر و مورخ دربار مغول فجایع مغول را ثبت کرد، اما در این راه ناگزیر بود، در کنار بیان دَدمنشیها، به دربار مغول نیز وفادار بماند. مسئله اصلی این است که جوینی در پرداخت شخصیتِ محوری متن، چنگیز، رفتاری متفاوت با دیگر مورخان بهویژه بیهقی در پیش گرفته است. کار اصلی مورخ انتخاب روایتی خاص از میان روایتهاست. روش روایتپردازی جوینی برای تثبیت معنای موردنظرش چه بوده است؟ آنچه از این تاریخ برمیآید قدرت بیبدیل چنگیز در مناطق تحت امر اوست که صدای متفاوتی از این رویداد هولناک از تاریخ جهانگشا به گوش میرسد. درنهایت، به این نتیجه میرسیم که طبق نظریه یادشده، متن تاریخ جهانگشا دارای یک نظام معنایی همسو است و این قابلیت در آن وجود دارد تا معنا در آن تثبیت شود. مجموعه این نظام هماهنگ برای تعدیل و توجیه خشونت ناشی از قدرت چنگیز پیش میرود.
احمد خاتمی، قدرت الله طاهری، یعقوب خدادادی، سال 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
هدف مقاله حاضر بررسی وضعیت تاریخی خاصی است که در آن نسبتی تازه میان «متون ادبی» و «تربیت ملت» برقرار شد و صورتبندی متفاوتی برای «ادبیات» رقم خورد. برای رسیدن به این منظور از روش تبارشناسی استفاده شد. از منظر تبارشناختی، پدیدهها ذاتی فراتاریخی ندارند و در پی رخدادهای تاریخی و در درون مناسبات پیچیده قدرت برساخته میشوند. یافتههای پژوهش نشان میدهد، «شعر» و «تربیت» در گفتمان قرون میانی تعریف، کارکرد و صورتبندی خاصی داشتند و در پیوند با سازوکار قدرت وصولگر و ساخت سلسلهمراتبی جامعه، نسبتی با یکدیگر مییافتند. مواجهه حاکمیت قاجار و جامعه ایران با بحرانهای متعددی همچون جنگ، وبا و قحطی، قدرت وصولگر را با مانع مواجه کرد. با فعالشدن سازوکارهای جدید قدرت (انضباطی و زیستسیاست) و شکلگیری پیشفرض برابری، ساخت سلسلهمراتبی جامعه آرامآرام سست شد و مسئله تعلیم و تربیت عمومی همچون راه نجات دولت و ملت مسئلهمند شد. صورتبندی گفتاری نقد ادبی، «خلقیات مردم ایران» و «متون ادبی» را به ابژه تبدیل و نسبتی تازه میان این دو برقرار کرد. دراینمیان، مجموعهای از متون و موقعیتهای اجتماعی متفاوت ذیل دال واحد «ادبیات» گرد آمدند. نتایج پژوهش نشان میدهد که با تغییر سازوکارهای قدرت در دوره قاجار، گسستی اساسی در هستی تاریخی ایرانیان پدید آمد و نسبتهای تازهای میان امور برقرار شد؛ «ادبیات» و «تربیت» تعریف، کارکرد و مفصلبندی تازهای یافتند و نسبتی تازه با یکدیگر برقرار کردند.
نعمت الـله ایرانزاده، محمدحسن حسنزاده، سعیده قاسمی، سال 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
در این پژوهش، با اساس قرار دادن آثار سعدی، به طرح پرسشی پرداختیم مبنی بر اینکه طبقۀ رعیت چگونه به کسب قدرت در ساختار اجتماعی میپرداختند. مطابق با رویکرد هژمونی و قدرت که صاحبنظران آن آنتونیو گرامشی و میشل فوکو هستند، با کاربستِ روش تحلیل انتقادی گفتمان و نیز به پیروی از بینامتنیت و کنش بلاغی، به بررسی قدرت و مقاومت پرداختیم که حلقههای تعامل میان مشارکان اجتماع هستند. نظر به کارکرد چندجانبۀ گفتمانها در متون قرن هفتم، یافتههای پژوهش از این قرار است که در کنار صوفیان و زاهدان و دستههای گوناگون اجتماعی که برای کسب قدرت، سازوکارهای ویژۀ خود را به کار میگیرند، از دیگر سو، گروه زیردست و رعیت نیز با تصرف و تغییراتی در آن ابزارها، به برساختهای جدید قدرت دست مییازند ؛ آنان با تلفیق پندارها با باورهای دینی و عرفانی و عرفی موجود در جامعه که در عین حال، باعث فرمانبری و انقیاد خود ایشان شده است، به بسط سازوکاری میاندیشند که با بازپخش و اِعمال آن، بتوان به گونهای بهره برد تا برترین مقامات را به اطاعت و تسلیم واداشت. بدین ترتیب، با نگرشی ساختارشکنانه به متون، کنش و تعامل پیچیده میان کنشگران، جایگزین تصور فروکاهنده مبنی بر تعامل یکجانبهٔ میان گروههای فاعل اجتماعی میشود.
شیوا کمالی اصل، عبدالله ضابطی، سال 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده
بهرغم بهحاشیهراندهشدن زنان، سایه آنان در متون کهن باقی است. هدف این مقاله، بازنمایی نقش زن و نشانههای کنشگری او در سه حکایت از مرزباننامه برمبنای رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان، با تکیه بر نظریه فرکلاف، و یافتن پاسخ این پرسش است که آیا زنان، با توجه به حاکمیت مردسالارانه در جامعه، وضع موجود را پذیرفتهاند، یا بهنحوی آن را به نفع خود تغییر دادهاند. اگر چنین است، چگونه این مهم را انجام میدهند و مؤلفههای این کنشگری چیست. در پژوهش حاضر، مرزباننامه در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شده، و نشانههای قدرت زن و چگونگی عاملیت او بازنمایی شده است. نتایج نشان داد که با توجه به اوضاع فرهنگی و اجتماعی ایران در زمان نگارش کتاب، زن در این حکایتها به نوعی از قدرت نهفته دسترسی دارد و با حضور فعال، نقش تأثیرگذاری در روند حکایت ایفا میکند. زنان در مرزباننامه، اغلب، با نماد تدبیر، حکمت و اخلاق، کنشگرانه نقش ایفا میکنند. اگرچه در این اثر، با توجه به اوضاع اجتماعی زمان تألیف یا بازنویسی، نابرابری قدرت میان زنان و مردان مشهود است، زنان درقالب فرمانروایان خاموش از قدرت برخوردارند و نقش فاعلی آنها در شکلگیری روند داستان مشهود است. درمجموع، در این حکایتها نشانههای فراوانی از قدرت و عاملیت زن، ازجمله داشتن حق انتخاب، تدبیر و قدرت تصمیمگیری بهدست آمد.
|
|
|
|
|
|