آقای غلامرضا پیروز، خانم حورا عادل، آقای غریبرضا غلامحسینزاده، خانم فتانه محمودی،
جلد ۳۲، شماره ۹۷ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
شعر و نقاشی دو مسیر متفاوت برای خلق آثار هنری است که همواره روابط بسیار نزدیک آنها مورد توجه پژوهشگران تاریخ هنر و منتقدان ادبی بوده است. سهراب سپهری هنرمندی است که در هردو حوزۀ شعر و نقاشی طبعآزمایی کرده و آثاری از خود بهجا نهاده است؛ ازهمینرو، پژوهش حاضر با گزینشی هدفمند از مجموعه نقاشی درختان و هشتکتاب سپهری و با تمرکز بر انگارۀ درختان در هردو فرم هنری، به مطالعۀ تطبیقی این آثار برمبنای نظریۀ آیکونولوژی پانوفسکی میپردازد تا با افق دید گستردهتری به تحلیل و تبیین جنبههای مختلف ساختاری و معناشناختی آیکونهای مشترک برای کشف ویژگیها و ارتباطات بین جهان شعری و هنر نقاشی او بپردازد. پرسش پژوهش این است که چرا و چگونه انگارۀ درخت در دو نظام زبانی و بصری متفاوت عمل میکند؟ رویکرد سپهری به عنصر درخت در شعر و نقاشی در مفاهیمی همچون پویایی و ایستایی، زندگی و مرگ، ریشهداری و بیریشگی، بارداری و بیبری، بازبودن و بستهبودن، انفصال و اتصال در تقابل با هم است و گاهی در مضامینی همچون غریببودن و حس تعلیق به یکدیگر نزدیک میشود. نتیجۀ پژوهش حاضر نشان میدهد رویکرد سپهری در ترسیم تصویر درختان، مبیّن تجربه فردی او در مواجهه با تحولات اجتماعی و تاریخی زمانهاش و همچنین نوعی آشناییزدایی متأثر از پارادایم نقاشی مدرنیستی ایران است، چنانکه در برخی از آثار این دوره، بهویژه در جنبههای خاصی از فضاسازی و تکنیکهای هنری، ویژگیهایی مانند محدودیت فضا، استفاده از رنگهای تیره و فشردگی عناصر بهوضوح قابل مشاهده است؛ ازهمینرو، درختان در نقاشی سپهری بیشتر در جهت گسست و انفصال با جهان و جوهر هستی حرکت میکنند که میتواند تمثیلی از دنیای عینی سپهری باشد، اما تصویر درخت در اشعار او دنبالهرو همان مفاهیم غالب (نماد شادابی، طراوت، سرزندگی) به دور از نشانههای رتوریک و ساحت ضمنی غریب در سطح معمول ادبیات فارسی است و بهگونهای تبیینکننده جهان آرمانی شاعر است.