18 نتیجه برای معنا
تقی پورنامداریان،
جلد 14، شماره 55 - ( 12-1385 )
چکیده
اغلب بر این باورند، که ساختمان شعر، چیزی جدا و کم اهمیتتر از معنا و پیام آن است؛ اما صورت شعر، اولین چیزی است که خـواننده را تحت تأثیر قرار میدهد. نیما با حساسیت و تکیه بر بینشی مستقل، ارزش ساختمان شعر را، در ادب فارسی، احیا کرد. در شعر معاصر غالباً، نیما را شاعر «آی آدمها» میدانند. سؤال این است، که راز اهمیت شعر «آی آدمها» در چیست؟ به نظر میرسد آنچه باعث برجستگی شعر «آی آدمها» و ساختهای مشابه در شعر معاصر است، ترفندها و انتظارات تعبیهشده در فرم تازه آنهاست، نه پیام و محتوای تکراری. تکــرار عنصر مسلط «آی آدمها» در ساختمان شعر مذکور، علاوه بر استحکام و اسکلتبندی، توازن نحوی، تقویت موسیقی، واسازی ساختار و پایانپذیری خلاق، به شعر وحدت اندیشه و احساس و یکپارچگی عاطفه و لحن، بخشیده است. این مقاله، با نقد شعر «آی آدمها» از منظر انتظارات و تنـظیمات فرمالیستی، سعی دارد تا علاوه بر تقویت حساسیت خوانندگان، آنها را مهیای کشف انواع اشارتهای کمتر آشنا، در ساختمان شعر معاصر کند.
محمود فتوحی،
جلد 16، شماره 62 - ( 8-1387 )
چکیده
ابهام در نظریههای ادبی جدید، بر خلاف دیدگاههای قدما نکوهیده نیست، بلکه ارزش محسوب میشود. این مقاله با بررسی پیشینه تاریخی بحث از ابهام در بلاغت قدیم و دیدگاههای امروزی، نشان میدهد که ذوق زیباییشناسی در گذر زمان، به ابهام و چندمعنایی متمایل شده است. از قرن بیستم به بعد منتقدان و نظریهپردازان ادبی، ابهام را جوهر ذاتی متن ادبی میدانند. مقاله با طرح بحث ارزش ابهام ادبی، میان "دشواره" و "ابهام هنری" (چندمعنایی) فرق میگذارد و در پی اثبات این نکته است که تفاوت ادبیات با زبان در رویکرد به ابهام و نقش و کارکرد آن به روشنی مشخص میشود. هدف اصلی مقاله تأکید بر این اصل است که ابهام، جوهره ادبیات است و ارزش هنری و راز ماندگاری آثار جاودانه بسته به میزان ابهام نهفته در آنها است. اگر ابهام را از متنهای ادبی اصیل حذف کنیم، گوهر ادبی آن را کنار گذاشتهایم. ابهام با شرکتدادن خواننده در آفرینش معنا، نوعی تعامل میان خواننده و متن ایجاد میکند و از آنجا که خوانندگان را در طول تاریخ به واکنش وا میدارد، پیوسته امکان گفتوگوی نسلهای مختلف با متن فراهم میآید.
علی اصغر بابا صفری، گلپر نصری،
جلد 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده
سیفالدین اسفرنگی ـ شاعر پارسیگوی کمشناخته ـ به اقرب احتمالات در سده ششم هجری دیده بر جهان گشود. زادگاه او به گواهی نامش و اتفاقِ تذکرهنویسان اسفرنگ یا اسفره از توابع سمرقند است و از این نگاه دیوان او در بررسی زبان حوزه فرارود (= ماوراءالنهر) پایگاه و جایگاهی ویژه دارد. سیف در صناعت شاعری به بسیاری از پیشینیان و همروزگارانِ خود چشم داشته و قصاید آنان را نمونه قرار داده و استقبال کرده است؛ از خیلِ منظورانِ او میتوان به مسعودسعد، امیرمعزّی، عثمان مختاری، عمعق بخاری، سنایی، انوری، مجیر بیلقانی، خاقانی و ظهیر فاریابی اشاره کرد که از این میان اقبال او به شعر خاقانی نظرگیرتر و از لونی دیگر است. در این مقاله شماری از همانندیهای واژگانی و معنایی میان ابیات سیف اسفرنگی و خاقانی را به دست دادهایم؛ این همانندیها میتواند نشان از آن داشته باشد که سیف دیوان خاقانی را از نظر گذرانده است.
سید احمد پارسا،
جلد 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده
ردیف یکی از عوامل مهم و نقشآفرین در افزایش موسیقی کناری شعر است. قرار گرفتن آن بعد از قافیه و داشتن وحدت لفظی و معنایی وجه مشترک همه تعاریف این مقوله از آغاز تاکنون بوده است. خاقانی شروانی (595-515 هـ . ق) با هنجارگریزی در این زمینه و استفاده از ظرفیتهای زبانی چون ایجاد معانی مجازی، کنایی و استعاری جدید در بافت کلام، همه تعاریف موجود در زمینه وحدت معنایی را زیر سؤال برده است؛ بهگونهای که تنها در یک چامه بلند 145 بیتی 116 معنی گوناگون از ردیفهای به کار رفته ارائه کرده است. در پژوهش حاضر ضمن نشاندادن توان هنری خاقانی در این زمینه، کوشش شده تا در تعریف ردیف نیز تجدیدنظر شود. در این راستا انواع ردیفهای اسمی، فعلی، قیدی و امثال آن در قصاید خاقانی بررسی شده است.
سید احمد پارسا، دلارام مهدوی،
جلد 19، شماره 71 - ( 9-1390 )
چکیده
مطالعات ردهشناسی زبان حاکی از آن است که میان مقولههای نحوی و معنایی-منظوری رابطهای مستقیم وجود ندارد. بخشی از دشواریهای مفاهیم ادبی نیز در گرو عدم اطلاع از معانی ثانوی مقولههای معنایی- منظوری جملات است. هدف پژوهش حاضر بررسی این جنبهها در غزلیات شمس است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و دادهها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا، به روش کتابخانهای و سندکاوی بررسی شده است. جامعه آماری این پژوهش 3229 غزل و حجم نمونه براساس فرمول کوکران 264 غزل است. نتیجه نشان میدهد که مولانا از 27 کارکرد از مجموع 35 کارکرد ثانوی مورد نظر در این پژوهش استفاده کرده است. تحلیلهای آماری نشاندهنده این است که پربسامدترین کارکردهای ثانوی به ترتیب تعجب، نهی، استفهام انکاری، ملامت، نفی و استفهام تقریری است که بهکارگیری یا عدم بهکارگیری برخی از کارکردها بهگونهای به هماهنگی یا عدم هماهنگی آنها با جهانبینی مولانا بستگی دارد که در مقاله بررسی شده است.
غلامرضا سالمیان، سید محمد آرتا، دنیا حیدری،
جلد 20، شماره 73 - ( 7-1391 )
چکیده
استفاده از بیان غیرمستقیم و نمادپردازی در ادبیات فارسی پیشینهای دیرینه دارد. شاعران کلاسیک برای بیان مفاهیم عرفانی و صوفیانه از نماد استفاده فراوانی کردهاند. در دوران معاصر از آنجا که دید شاعران آفاقیتر از شعرای سنتی است و اندیشههای سیاسی و اجتماعی در ذهن آنان بر اندیشههای فردی ودید انفسی غلبه دارد، کاربرد نمادها نیز دگرگون میشود و نماد در شعر معاصر برای بیان اندیشههای سیاسی و اجتماعی بهکار میرود. نمادپردازی سیاسیـ اجتماعی پدیدهای جدید است که آغازگر آن نیماست، اما این فن در دورههای بعد توسط پیروان مکتب نیما، بهویژه احمد شاملو، تداوم مییابد. شاملو به صراحت در کلام علاقهای نشان نمیداد؛ از این رو، به منظور گسترش عمق و عرصه معنا در اشعارش از نماد بهره فراوانی برده است و نمادپردازی از ویژگیهای اساسی شعر اوست. شاملو در نظام نمادپردازی متفکرانه و آگاهانه خویش تلاش کرده است تا نمادهای تکراری ادبیات کلاسیک را متحول کند و در معناهای نو بهکار گیرد. پژوهش تطبیقی حاضر میکوشد تفاوت دلالت معنایی نمادهای شعر کلاسیک و نمادهای بهکاررفته در اشعار احمد شاملو را واکاوی کند و شیوههای ظهور آنها را باز نماید.
محمد مهدی زمانی، نعمتالله ایرانزاده،
جلد 23، شماره 78 - ( 3-1394 )
چکیده
رابعه بنت کعب قزداری، براساس اسناد موجود، نخستین شاعر زن پارسیگوی است. پژوهشها درباره او بیشتر به زندگی او معطوف بوده تا شعرش. نگارندگان در این پژوهش با روشی زبانشناختی، یعنی تحلیل حوزههای معنایی، به بررسی علمی شعر او میپردازند. نظریه حوزههای معنایی یکی از نظریات برجسته در معنیشناسی ساختگراست، که خود زیرمجموعه زبانشناسی ساختگرا قلمداد میشود. تحلیل حوزههای معنایی شعر رابعه گامی است به سوی سبکشناسی لایههای فکری او. در این پژوهش چندوچون آن دسته از حوزههای معنایی شعر رابعه که بالقوه مشخصه سبکیاند آشکار میشود. از قِبَل این فرآورده، زنانه یا مردانهبودن زبان رابعه، عارفانه یا غیرعارفانهبودن شعر او، و متمایزبودن یا نبودن وصف عشق در شعر او در مقایسه با شعر همعصرانش نیز مشخص میشود.
سوسن جبری،
جلد 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده
در کتابهای بلاغت برای شناخت کنایه پنج معیار ارائه شده است. موضوع این پژوهش بررسی درستی و کارآیی معیارهای چهارم و پنجم است که در شناخت و تعریف کنایه ابهام و آشفتگی آفریدهاند و موجب ناسازگاری تعاریف کنایه با ماهیت کنایات شدهاند. درباره درستی و کارآیی معیار چهارم باید گفت کنایه در واژه و ترکیب شکل نمیگیرد؛ زیرا دربردارنده تصویر مرکبی است که بهضرورت در گزاره کنایی شکل میگیرد و از معنای اولیه دارای مصداقی بیرونی یا مصداقی خیالی برخوردار میشود و سپس زمینه تداعی لازم معنا را فراهم میکند؛ درنتیجه، ازآنجاکه کنایه در جمله شکل میگیرد، باید آن را گزاره کنایی گفت.
درباره درستی و کارآیی معیار پنجم باید گفت معنای حقیقی همه گزارههای کنایی، بنابر ماهیت شیوههای تصویرسازی زبانی، همیشه در واقعیت بیرونی تحققیافتنی نیستند و همیشه مصداق بیرونی و عینی ندارند. بنابراین معنای اولیه کنایه گاه مصداق بیرونی و گاه مصداق خیالی دارد. درهرحال، این معنای اولیه، فراخواننده مدلولهای معنایی همنشین خود است و گذر به ملازم معنا را ممکن میکند. بنابراین برمبنای ماهیت معنای اولیه، گزارههای کنایی را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول، گزارههای کنایی تصویری که معنای اولیه و لازم معنایشان قابلیت تحقق در واقعیت بیرونی را دارد و لازم معنایشان بر معنایی دارای مصداق عینی دلالت میکند؛ گروه دوم، گزارههای کنایی خیالی که معنای اولیهشان مصداق خیالی دارد و لازم معنایشان بر مفهومی انتزاعی دلالت میکند؛ گروه سوم، گزارههای کنایی شعری که دارای صورخیال مجاز، تشبیه و استعاره هستند و معنای اولیهشان پساز کشف مجازها و استعارات ممکن است قابلیت تحقق در واقعیت بیرونی یا تحقق در خیال را داشته باشد و لازم معنایشان نیز ممکن است بر مصداقی عینی یا مفهومی انتزاعی دلالت کند.
علی تسلیمی، طیبه کریمی،
جلد 24، شماره 80 - ( 6-1395 )
چکیده
رئالیسم وهمی اصطلاحی در مکتبهای ادبی است که نام روسیه و نویسنده بزرگ آن داستایفسکی را تداعی میکند. این سبک میان نویسندگان ایرانیای هم گسترش یافت که ازطریق ترجمه با آثار نویسندگان جهان بهویژه روسیه آشنایی کسب کرده بودند و بهدلایل فرهنگی زمینه و آمادگی پذیرش چنین روشی را داشتند. رئالیسم وهمی نظریهای نو در مکتبهای ادبی است که در بطن خود واقعیت و وهم و گمان را درهم میآمیزد و درحین پرداختن به واقعیت بیرونی، واقعیت را برمبنای درون انسان به تصویر میکشد. همین سبب میشود که خواننده در شناخت حقیقت دچار تردید و دودلی شود. دربین نویسندگان ایرانی، خسرو حمزوی بیشاز دیگران به این سبک گرایش دارد و رمان شهری که زیر درختان سدر مرد یکی از بهترین رمانهای این نویسنده است که رگههای رئالیسم وهمی را بهوفور میتوان در آن یافت. در این رهیافت رمان شهری که زیر درختان سدر مرد براساس رئالیسم وهمی بهروش توصیفی ـتحلیلی بررسی میشود
رؤیا رضایی، محمدامیر مشهدی، حمیدرضا شعیری، عباس نیکبخت،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
گفتمان عرصهای برای تولید معناست و پادگفتمان بهکارگیری ترفندها و شگردهایی از جانب گفتهپرداز درجهت حمایت، ترمیم، تعدیل، تأیید، توجیه و تضمین گفته است. در اینپژوهش، با استفاده از روش توصیفیـتحلیلی، ضمن تبیین کارکرد پادگفتمانها در برقراری ارتباط و نقش آن در فرایند تولید و تداوم معنا، مصادیقی از نامههای نیما یوشیج تحت بررسی قرار میگیرد تا با رویکرد نشانهـ معناشناختی، نشان داده شود که نیما در نامههایش چگونه ازطریق پادسازی، عناصر معناساز را بهکار میگیرد تا بر جنبههای ایجابی گفتمان خود تأکید کند، گفتمانش را توجیه کند، استحکام معنایی آن را بالا برد و از این راه باور مخاطب را افزایش دهد و او را متقاعد سازد. نتایج این پژوهش، مبین آن است که نیما بهکمک این هالهسازیهای گفتمانی، همواره درپی برجستهسازی زبان خود و ایجاد تحکیم و تداوم معنا در گفتههای خویش است.
راضیه حجتی زاده،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
دلالتهای صریح و ضمنی درکنار هم زمینه کلی تولید معنی را در متن فراهم میآورند. دراینمیان، تمام تأثیرات غیرمستقیم معنایی، اعم از اغراض ثانویه، معانی ضمنی، حاشیهای، نسبی، افزوده یا فرعی، ذهنی و جنبی دلالت ضمنی نامیده میشود. پرسش اصلی تحقیق حاضر عبارت از این است که نخست، توجه به گونههای تضمن در متن یا گزاره ادبی چه نقشی در تقویت و تشخیص بار معنایی دارد و دوم، اینکه این تضمنها چه کمکی به تفکیک لایهها و متشکلههای معنایی متن میکند. الگوی پژوهش حاضر برپایه مبحث دلالتهای ضمنی (زبان پنهان واژهها) در شاخه معناشناسی زبانی، با الهام از الگوی معناشناختی لوئی یلمسلف ازیکسو و مبحث اغراض ثانوی گزارهها، با تمرکز بر گزارههای پرسشی در علم معانی ازدیگرسو استوار است. نگارنده کوشیده است از مجموع این دو رویکرد، الگویی برای مطالعه وجه پنهان معنا یا تداعیهای یک گزاره ارائه دهد که شامل چهار متشکله «معناشناختی، واژهشناختی، آواشناختی و نحوی» است. حاصل این پژوهش نشان میدهد که اولاً، نباید دلالتهای ضمنی را با معانی حاصل از صورخیال متن یکسان پنداشت؛ زیرا دلالتهای مزبور شاملتر از معانی تصویری متن و عموماً متوجه گزارههای غیرتصویری آن است. ثانیاً، به این واقعیت توجه میدهد که چگونه میتوان از بررسی تضمنهای متن برای شناخت تفاوتهای سبکی و معنایی میان دو متن یا دو نویسنده بهره گرفت.
اسماعیل نرماشیری،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
فرآیند معناسازی در گفتمان ادبیـ روایی کلاسیک، برخلاف قالبی ساده و بیرونی، تابع عناصر و نظامهای نشانهای پیچیده است. برای درک چگونگی ابعاد حضور و نقش تعیینکننده این عناصر، یکی از علمیترین ابزارهای قابل اتکا، نشانهـمعناشناسی است که باعث میشود روابط همبسته و منسجم گزارههای نشانهای متنی درونگفتمانی از حیث پدیدارشناختی و حتی معرفتشناختی با اتقانی علمی تحلیل شوند. با استناد به همین فهم، گفتمان روایی «شاهزاده و یاران او»، با هدف استنباط قابلیت معناسازی عناصر دالی و چگونگی ظهور مؤثر آن عناصر در میزان تبیین اندیشه راوی و گسترهبخشی گفتمان، تحت خوانش و تحلیل قرار گرفته است. این مقاله بهروش مطالعه کتابخانهای و برای پیجویی و پاسخیابی این دو مسئله اصلی فراهم آمده است: الف) پیشزمینههای زبانی و شاخصها در کیفیت و سیالیت معنای گفتمانی همسو با ذهنیت گفتهپرداز چگونه وضع و نقشی دارند؟ ب) حضور نشانهـفردها در روند معناسازی و بُعد معرفتشناختی گفتمانی چگونه است؟ برآیند یافتهها در نگاهی کلی، مبین این است که گفتهپرداز این گفتمان روایی را جهتدار و طراحیشده تدوین کرده است. بههمینرو، کوشیده است شاکله تمام عناصر و نظامهای نشانهای را در روند تبیین بازنمود ذهنی تقدیرگرایی گرد آورد.
ابراهیم کنعانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
یکی از کارکردهای مهم هر نظام نشانهـ معنایی کارکرد مکانی آن است. مکانها بهشکلهای مختلف عینی، کنشی، شَوِشی، روایی و اسطورهای در گفتمان نقش دارند و از کارکردهای ارجاعی، تنشی، استعاری و استعلایی برخوردارند و در شکلدهی به معنا نقشآفرین هستند. با تقویت جنبه عینی مکان، بعد شناختی آن اوج میگیرد و با تضعیف این جنبه، وجه استعاری آن تقویت میشود و مکان بهسوی فضاشدگی سوق مییابد. در داستان «شب سهرابکشان»، مکان با حضور کنشگران گفتمان و تقابل، تعامل و همکنشی آنها، هربار بهگونهای استحاله مییابد. در نتیجه، سیال میشود و همین عامل به آن ویژگی فرامکانی میدهد. کارکردهای نشانهـ معناشناختی چنین وضعیتی چیست؟ پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه و طی چه فرآیندی، استحاله مکان شکل میگیرد و چطور و با کدام کارکردها زمینه استعلای آن فراهم میشود. این پژوهش، بر مبنای این فرضیه مهم شکل میگیرد که مکان با توجه به تقابل، تعامل و همکنشی کنشگران آن، کارکردی هویتی و شوشی پیدا میکند. سپس، با تأثیرپذیری از این وضعیت، در گسترهای از مکان تا فضا سیال میشود و سرانجام به مکانی هستیمحور و استعلایی بدل میشود که مهمترین نتیجه آن همکنشی کنشگر و مکان و در مرتبه بالاتر وحدت و اینهمانی کنشگر با شخصیت اسطورهای سهراب و شاهنامه در داستان برگزیده این پژوهش است. هدف این پژوهش، بررسی ویژگیهای نشانهـ معناشناختی مکان و فضا در داستان «شب سهرابکشان» و تحلیل شروط استحاله مکانی و استعلای آن به فرامکان است. این پژوهش نشان داد که مکانهای مختلف پیوستاری، ناپیوستار، القایی، گردبادی و استعلایی در این گفتمان نقش ایفا میکنند و این مکانها همواره از کارکردهای کنشی، شوشی، عاطفی، القایی، اسطورهای و استعلایی برخوردارند.
منوچهر اکبری، سارا مشایخی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
بررسی انسجام متن ابزاری زبانشناختی برای درک ساختار آثار ادبی فارسی مبتنی بر توصیفات عینی و دقیق و بر مبنای الگویی واحد است. در این مقاله ابیاتی از حدیقه سنایی با استفاده از نظریه انسجام متن هلیدی و حسن در زبانشناسی ساختگرا بررسی و نتایج آن بهصورت نمودارهای کمّی ارائه شده است. از این دیدگاه، انسجام عوامل دستوری، واژگانی و پیوندی دارد و هرکدام از این عوامل دربردارنده عوامل جزئیتر هستند. هدف این مقاله بررسی هریک از این عوامل انسجام در حدیقه سنایی است. روش پژوهش توصیفی است و هرکدام از عوامل انسجام با ذکر نمونه بیت و بسامد تکرار تحت بررسی قرار میگیرد. نتیجه نشان میدهد که در میان گونههای متنوع انسجام، انسجام واژگانی، بهخصوص تضاد، و انسجام پیوندی، بهویژه ارتباط سببی یا علّی، بیشترین تأثیر را در پیوستگی و یکپارچگی بیتهای حدیقه به خود اختصاص داده است.
راحله گندمکار، بنفشه مسگری،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده
در پژوهش حاضر، با هدف ارائه تحلیلی پیکرهبنیاد درباب ارتباط میان تعبیر معنایی نامآواهای زبان فارسی و ویژگی ساختواژی آنها، تمام نامآواهای ثبتشده در فرهنگ نامآواها در زبان فارسی (۱۳۷۵)، که برابر 2570 مدخل بوده است، بررسی شده و با تحلیل ساختواژی و معنایی آنها، نامآواهای دوگانساخت فارسی، شامل تکرار کامل ناافزوده، تکرار کامل افزوده میانی، تکرار کامل افزوده پایانی، تکرار کامل پژواکی، و تکرار کامل پژواکی افزوده، تحت بررسی قرار گرفته است. نتایج تحلیل دادهها نشان میدهد، فرآیند تکرار ساختواژی پژواکی برای «تأکید و برجستهسازی» معنی نامآواها بهکار میرود؛ مفهوم «تداوم پیوسته» ازطریق تکرار کامل ناافزوده شکل میگیرد؛ نامآواهای دربردارنده معنی «تداوم ناپیوسته»، افزونبر بهرهمندی از ساختار دوگانی، دارای همخوانهای انسدادی در فاصله بین دو تکرار صورت نامآوا هستند؛ معنی «تداوم بههمراه سایش و کشیدهشدن»، با استفاده از شیوه تکرار کامل افزوده میانی «و» یا «ا» صورتبندی میشود؛ و ویژگی معنایی «خفیف و جزئی»بودن نامآواها با تکرار کامل ساختواژه و انتخاب همخوانهایی با شیوه تولید سایشی یا انسایشی صورت میپذیرد؛ صورت ساختواژی تکرار پژواکی افزوده میانی «و» نیز برای افاده معنی «تعدد و کثرت» استفاده میشود؛ و درنهایت، تأکید بر «شدت صدا یا عمل» ازطریق شکل ساختواژی مشتق پسوندی صورت میگیرد و به گروه تکرار ساختواژی تعلق ندارد.
عاطفه امیریفر، سیدعلی قاسمزاده،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
تجربه عرفانی نوعی تجربه شهودی و غیبی و کاملاً خارج از دسترس عارفـسوژه است؛ ازهمینرو، عارف توانش ادراک کامل آن را ندارد و در تکرار کیفیت آن نیز ناتوان است. علت این ناتوانی صرفاً ویژگی بیانناپذیری و کیفیت فراعقلی تجربه شهودی نیست، بلکه علت آن، نظام معنایی حاکم بر رویداد شهودی و سپس روایت آن از زبان عارفـسوژه است. نظام معنایی حاکم بر رخداد شهودی مبتنی بر تصادف است و بدون برنامه و پیشفرض، سوژه را با محیط و موقعیتی پرتنش روبهرو میکند. نظام معنایی تصادف یکی از چهار نظام معنایی لاندوفسکی است که با کیفیت تجربه عرفانی و شهودی و نیز با روایت این تجربه از زبان کلامی و غیرکلامی عارفـسوژه همخوانی دارد. مطابق نظام معنایی تصادف، عارف-سوژه در سیر پیوستار زندگی ناگهان با تجربهای ناشناخته و فراحسی برخورد میکند که با قواعد برنامهمدار زندگی عادی تفاوتهای اساسی دارد و او را در دو بعد فشارهای و گستردهای تحت تأثیر قرار میدهد. او نهتنها در مرحله رویارویی با تجربه شهودی دچار حیرت میشود، بلکه در بیان گزارش کیفیت آن نیز قواعد زبانی را نارسا مییابد. در نتیجه این فرآیند تصادفی و تنشی، سوژه با زبان کلامی و غیرکلامی خود فرم تازهای از زبان و معنا تولید میکند.
محمد پاک نهاد،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
دستوردانی در فهم و تفسیر متون نقش برجستهای دارد. هدف این مقاله، شناخت «اضافه» در مثنوی و تحلیل آن از منظر دستور تاریخی است تا سبکوسیاق مولانا و وجه تمایز کاربرد آن در مثنوی از آثار دیگر مشخص شود. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی از نوع مطالعۀ موردی است. جامعۀ هدف شش دفتر مثنوی است و دادهها به روش کتابخانهای گردآوری شده است. در تجزیه و تحلیل یافتهها، کاربرد اضافه و نقشنمای آن و شکلهای اضافه در جملههای مثنوی معین شده، ارتباطهای گوناگون مضاف و مضافالیه با واژگان و ترکیبات خاص، نشاندار و دلخواه مولانا روشن شده، و درنهایت، چگونگی فک و وصل اضافه و الگوهای گروه اسمی تعیین شده است. یافتهها نشان میدهد که بخش بزرگی از گیرایی و جذابیت مثنوی بهدلیل الگوهای زبانی مورد استفاده مولانا است که زادۀ وزن و آهنگ مثنوی نیست، بلکه باید آن را در مطالعات دقیق و «جزئینگرانۀ» ساخت دستوری و الگوهای صرفی و نحوی آن جستوجو کرد.
-- فرح جهانشاهی، دکتر محمد فرهمند، دکتر ابراهیم دانش، دکتر فرامرز جلالت،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده
رومن یاکوبسن تفاوت نقشهای زبانی را حاصل برجستگی برخی از عناصر ارتباطی (فرستنده، گیرنده، پیام، موضوع، مجرای ارتباطی و رمزگان) دانسته و معتقد است هر پیام نقشهای زبانی متعددی دارد که معمولاً یکی از آنها برجستهتر است. در متون ادبی، بهدلیل پیچیدگی متن، تعدد لایهها و سیّالبودن نشانهها، هنرسازهها علاوهبر ایجاد یا تقویت نقش ادبی و ارتقای فرمی متن، با دیگر نقشهای زبانی نیز در تعاملاند و درصورت استفاده هوشمندانه، سبب تناسب و تطابق صورت و معنای متن میشوند. در پژوهش حاضر، بهروش توصیفیـتحلیلی، نقش هنرسازههای بدیعی در تعامل صورت و معنای منطقالطیر عطار تحلیل شده است. یافتهها نشان داد که عطار با آگاهی از کارکردهای گوناگون زبان، بین هنرسازههای بدیعی و محتوای اخلاقیـعرفانی منطقالطیر تناسب و تعادل برقرار و هنرسازهها را براساس جوهره و کارکرد ادبیشان، برای بیان مفاهیم خاصی استفاده کرده است؛ مثلا،ً «حسن تعلیل» را برای تبیین مسائل تعلیمی و عرفانی، «مراعات نظیر» را برای ایجاد وحدت موضوعی و انسجام متنی و «متناقضنمایی» را برای تصویرگری ماهیت متناقض تجربههای عرفانی و کشمکشهای درونی و برونی عارف بهکار برده است. کاربست هنرسازهها به فراخور موضوع و محتوای حکایات منطقالطیر، زیبایی، تأثیرگذاری عمیق و تعامل و تطابق صورت و معنا را پدید آورده است.