[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
18 نتیجه برای معنا

تقی پورنامداریان،
جلد 14، شماره 55 - ( 12-1385 )
چکیده

اغلب بر این باورند، که ساختمان شعر، چیزی جدا و کم اهمیت‌تر از معنا و پیام آن است؛ اما صورت شعر، اولین چیزی است که خـواننده را تحت تأثیر قرار می‌دهد. نیما با حساسیت و تکیه بر بینشی مستقل، ارزش ساختمان شعر را، در ادب فارسی، احیا کرد. در شعر معاصر غالباً، نیما را شاعر «آی آدم‌ها» می‌دانند. سؤال این است، که راز اهمیت شعر «آی آدم‌ها» در چیست؟ به نظر می‌رسد آن‌چه باعث برجستگی شعر «آی آدم‌ها» و ساخت‌‌های مشابه در شعر معاصر است، ترفندها و انتظارات تعبیه‌شده در فرم تازه آن‌هاست، نه پیام و محتوای تکراری. تکــرار عنصر مسلط «آی آدم‌ها» در ساختمان شعر مذکور، علاوه بر استحکام و اسکلت‌بندی، توازن نحوی، تقویت موسیقی، واسازی ساختار و پایان‌پذیری خلاق، به شعر وحدت اندیشه و احساس و یکپارچگی عاطفه و لحن، بخشیده است. این مقاله، با نقد شعر «آی آدم‌ها» از منظر انتظارات و تنـظیمات فرمالیستی، سعی دارد تا علاوه بر تقویت حساسیت خوانندگان، آن‌ها را مهیای کشف انواع اشارت‌های کمتر آشنا، در ساختمان شعر معاصر کند.


محمود فتوحی،
جلد 16، شماره 62 - ( 8-1387 )
چکیده

ابهام در نظریه‌های ادبی جدید، بر خلاف دیدگاه‌های قدما نکوهیده نیست، بلکه ارزش محسوب می‌شود. این مقاله با بررسی پیشینه ‌تاریخی بحث از ابهام در بلاغت قدیم و دیدگاه‌های امروزی، نشان می‌دهد که ذوق زیبایی‌شناسی در گذر زمان، به ابهام و چندمعنایی متمایل‌ شده است. از قرن بیستم به بعد منتقدان و نظریه‌پردازان ادبی، ابهام را جوهر ذاتی متن ادبی می‌دانند. مقاله با طرح بحث ارزش ابهام ادبی، میان "دشواره" و "ابهام هنری" (چندمعنایی) فرق می‌گذارد و در پی اثبات این نکته است که تفاوت ادبیات با زبان در رویکرد به ابهام و نقش و کارکرد آن به روشنی مشخص می‌شود. هدف اصلی مقاله تأکید بر این اصل است که ابهام، جوهره‌ ادبیات است و ‌ارزش هنری و راز ماندگاری آثار جاودانه بسته به میزان ابهام نهفته در آن‌ها است. اگر ابهام را از متن‌های ادبی اصیل حذف کنیم، گوهر ادبی آن را کنار گذاشته‌ایم. ابهام با شرکت‌دادن خواننده در آفرینش معنا، نوعی تعامل میان خواننده و متن ایجاد می‌کند و از آن‌جا که خوانندگان را در طول تاریخ به واکنش وا می‌دارد، پیوسته امکان گفت‌وگوی نسل‌های مختلف با متن فراهم می‌آید.


علی اصغر بابا صفری، گلپر نصری،
جلد 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده

سیف‌الدین اسفرنگی ـ شاعر پارسی‌گوی کم‌شناخته ـ به اقرب احتمالات در سده ششم هجری دیده بر جهان گشود. زادگاه او به گواهی نامش و اتفاقِ تذکره‌نویسان اسفرنگ یا اسفره از توابع سمرقند است و از این نگاه دیوان او در بررسی زبان حوزه فرارود (= ماوراءالنهر) پایگاه و جایگاهی ویژه دارد. سیف در صناعت شاعری به بسیاری از پیشینیان و هم‌روزگارانِ خود چشم داشته و قصاید آنان را نمونه قرار داده و استقبال کرده است؛ از خیلِ منظورانِ او می‌توان به مسعودسعد، امیرمعزّی، عثمان مختاری، عمعق بخاری، سنایی، انوری، مجیر بیلقانی، خاقانی و ظهیر فاریابی اشاره کرد که از این میان اقبال او به شعر خاقانی نظرگیرتر و از لونی دیگر است. در این مقاله شماری از همانندی‌های واژگانی و معنایی میان ابیات سیف اسفرنگی و خاقانی را به دست داده‌ایم؛ این همانندی‌ها می‌تواند نشان از آن داشته باشد که سیف دیوان خاقانی را از نظر گذرانده است.


سید احمد پارسا،
جلد 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده

ردیف یکی از عوامل مهم و نقش‌آفرین در افزایش موسیقی کناری شعر است. قرار گرفتن آن بعد از قافیه و داشتن وحدت لفظی و معنایی وجه مشترک همه تعاریف این مقوله از آغاز تاکنون بوده است. خاقانی شروانی (595-515 هـ . ق) با هنجارگریزی در این زمینه و استفاده از ظرفیت‌های زبانی چون ایجاد معانی مجازی، کنایی و استعاری جدید در بافت کلام، همه تعاریف موجود در زمینه وحدت معنایی را زیر سؤال برده است؛ به‌گونه‌ای که تنها در یک چامه بلند 145 بیتی 116 معنی گوناگون از ردیف‌های به کار رفته ارائه کرده است. در پژوهش حاضر ضمن نشان‌دادن توان هنری خاقانی در این زمینه، کوشش شده تا در تعریف ردیف نیز تجدیدنظر شود. در این راستا انواع ردیف‌های اسمی، فعلی، قیدی و امثال آن در قصاید خاقانی بررسی شده است.


سید احمد پارسا، دلارام مهدوی،
جلد 19، شماره 71 - ( 9-1390 )
چکیده

مطالعات رده­شناسی زبان حاکی از آن است که میان مقوله­های نحوی و معنایی‌-‌‌منظوری رابطه­ای مستقیم وجود ندارد. بخشی از دشواری­های مفاهیم ادبی نیز در گرو عدم اطلاع از معانی ثانوی مقوله­های معنایی- منظوری جملات است. هدف پژوهش حاضر بررسی این‌ جنبه‌ها در غزلیات شمس است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و داده­ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا، به روش کتابخانه­ای و سند­کاوی بررسی شده­ است. جامعه آماری این پژوهش 3229 غزل و حجم نمونه براساس فرمول کوکران 264 غزل است. نتیجه نشان می­دهد که مولانا از 27 کارکرد از مجموع 35 کارکرد ثانوی مورد نظر در این پژوهش استفاده کرده است. تحلیل­های آماری نشان‌دهنده این است که پربسامد­ترین کارکرد­های ثانوی به ترتیب تعجب، نهی، استفهام انکاری، ملامت، نفی و استفهام تقریری است که به­کارگیری یا عدم به‌کارگیری برخی از کارکردها به­گونه­ای به هماهنگی یا عدم هماهنگی آن‌ها با  جهان­بینی مولانا بستگی دارد که در مقاله بررسی شده­ است.


غلامرضا سالمیان، سید محمد آرتا، دنیا حیدری،
جلد 20، شماره 73 - ( 7-1391 )
چکیده

استفاده از بیان غیرمستقیم و نمادپردازی در ادبیات فارسی پیشینه­ای دیرینه دارد. شاعران کلاسیک برای بیان مفاهیم عرفانی و صوفیانه از نماد استفاده فراوانی کرده­اند. در دوران معاصر از آنجا که دید شاعران آفاقی­تر از شعرای سنتی است و اندیشه­های سیاسی و اجتماعی در ذهن آنان بر اندیشه­های فردی ودید انفسی غلبه دارد، کاربرد نمادها نیز دگرگون می­شود و نماد در شعر معاصر برای بیان اندیشه­های سیاسی و اجتماعی به‌کار می­رود. نمادپردازی سیاسی‌ـ اجتماعی پدیده­ای جدید است که آغازگر آن نیماست، اما این فن در دوره­های بعد توسط پیروان مکتب نیما، به‌ویژه احمد شاملو، تداوم می­یابد. شاملو به صراحت‌ در کلام علاقه­ای نشان نمی­داد؛ از این رو، به منظور گسترش عمق و عرصه معنا در اشعارش از نماد بهره فراوانی برده است و نمادپردازی از ویژگی­های اساسی شعر اوست. شاملو در نظام نمادپردازی متفکرانه و آگاهانه خویش تلاش کرده است تا نمادهای تکراری ادبیات کلاسیک را متحول کند و در معناهای نو به‌کار گیرد. پژوهش تطبیقی حاضر می­کوشد تفاوت دلالت معنایی نمادهای شعر کلاسیک و نمادهای به‌کاررفته در اشعار احمد شاملو را واکاوی کند و شیوه­های ظهور آن‌ها را باز نماید.


محمد مهدی زمانی، نعمت‌الله ایرانزاده،
جلد 23، شماره 78 - ( 3-1394 )
چکیده

رابعه بنت کعب قزداری، براساس اسناد موجود، نخستین شاعر زن پارسی­گوی است. پژوهش­ها درباره او بیشتر به زندگی او معطوف بوده تا شعرش. نگارندگان در این پژوهش با روشی زبان­شناختی، یعنی تحلیل حوزه­های معنایی، به بررسی علمی شعر او می­پردازند. نظریه حوزه­های معنایی یکی از نظریات برجسته در معنی­شناسی ساختگراست، که خود زیرمجموعه زبان­شناسی ساختگرا قلمداد می­شود. تحلیل حوزه­های معنایی شعر رابعه گامی­ است به سوی سبک­شناسی لایه­های فکری او. در این پژوهش چندوچون آن دسته از حوزه­های معنایی شعر رابعه که بالقوه مشخصه سبکی­اند آشکار می­شود. از قِبَل این فرآورده، زنانه یا مردانه‌بودن زبان رابعه، عارفانه یا غیرعارفانه‌بودن شعر او، و متمایزبودن یا نبودن وصف عشق در شعر او در مقایسه با شعر هم­عصرانش نیز مشخص می­شود.


سوسن جبری،
جلد 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده

در کتاب­های بلاغت برای شناخت کنایه پنج معیار ارائه شده ­است. موضوع این پژوهش بررسی ­درستی و کارآیی معیارهای چهارم و پنجم است که در شناخت و تعریف کنایه ابهام و آشفتگی آفریده­اند و موجب ناسازگاری تعاریف کنایه با ماهیت کنایات شده­اند. درباره درستی و کارآیی معیار چهارم باید گفت کنایه در واژه و ترکیب شکل نمی­گیرد؛ زیرا دربردارنده تصویر مرکبی است که به‌‌ضرورت در گزاره کنایی شکل می­گیرد و از معنای اولیه دارای مصداقی بیرونی یا مصداقی خیالی برخوردار می­شود و سپس زمینه تداعی لازم معنا را فراهم می­کند؛ درنتیجه، ازآنجاکه کنایه در جمله شکل می­گیرد، باید آن را گزاره کنایی گفت.

درباره درستی و کارآیی معیار پنجم باید گفت معنای حقیقی همه گزاره­های کنایی، بنابر ماهیت شیوه­های تصویرسازی زبانی، همیشه در واقعیت بیرونی تحقق‌یافتنی نیستند و همیشه مصداق بیرونی و عینی ندارند. بنابراین معنای اولیه کنایه گاه مصداق بیرونی و گاه مصداق خیالی دارد. درهرحال، این معنای اولیه، فراخواننده مدلول­های معنایی هم‌نشین خود است و گذر به ملازم معنا را ممکن می­کند.­ بنابراین برمبنای ماهیت معنای اولیه، گزاره­های کنایی را می­توان به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول، گزاره­های کنایی تصویری که معنای اولیه و لازم معنایشان قابلیت تحقق در واقعیت بیرونی را دارد و لازم معنایشان بر معنایی دارای مصداق عینی دلالت می­کند؛ گروه دوم، گزاره­های کنایی خیالی که معنای اولیه­شان مصداق خیالی دارد و لازم معنایشان بر مفهومی انتزاعی دلالت می­کند؛ گروه سوم، گزاره­های کنایی شعری که دارای صورخیال مجاز، تشبیه و استعاره هستند و معنای اولیه­شان پس‌از کشف مجازها و استعارات ممکن است قابلیت تحقق در واقعیت بیرونی یا تحقق در خیال را داشته باشد و لازم معنایشان نیز ممکن است بر مصداقی عینی یا مفهومی انتزاعی دلالت کند.


علی تسلیمی، طیبه کریمی،
جلد 24، شماره 80 - ( 6-1395 )
چکیده

رئالیسم وهمی اصطلاحی در مکتب‌های ادبی است که نام روسیه و نویسنده بزرگ آن داستایفسکی را تداعی می‌کند. این سبک میان نویسندگان ایرانی‌ای هم گسترش یافت که ازطریق ترجمه با آثار نویسندگان جهان به‌ویژه روسیه آشنایی کسب کرده بودند و به‌دلایل فرهنگی زمینه و آمادگی پذیرش چنین روشی را داشتند. رئالیسم وهمی نظریه‌ای نو در مکتب‌های ادبی است که در بطن خود واقعیت و وهم و گمان را­ درهم می­آمیزد و درحین پرداختن به واقعیت بیرونی، واقعیت را برمبنای درون انسان به تصویر می­کشد. همین سبب می­شود که خواننده در شناخت حقیقت دچار تردید و دودلی شود. دربین نویسندگان ایرانی، خسرو حمزوی بیش‌از دیگران به این سبک گرایش دارد و رمان شهری که زیر درختان سدر مرد یکی از بهترین رمان­های این نویسنده است که رگه­های رئالیسم وهمی را به‌وفور می­توان در آن یافت. در این رهیافت رمان شهری که زیر درختان سدر مرد براساس رئالیسم وهمی به‌روش توصیفی ـ‌تحلیلی بررسی می­شود


رؤیا رضایی، محمدامیر مشهدی، حمیدرضا شعیری، عباس نیک‌بخت،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده

گفتمان عرصه­ای برای تولید معناست و پادگفتمان به­کارگیری ترفندها و شگردهایی از جانب گفته­پرداز درجهت حمایت، ترمیم، تعدیل، تأیید، توجیه و تضمین گفته است. در این‌پژوهش، با استفاده از روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی، ضمن تبیین کارکرد پادگفتمان‌ها در برقراری ارتباط و نقش آن در فرایند تولید و تداوم معنا، مصادیقی از نامه‌های نیما یوشیج تحت بررسی قرار می­گیرد تا با رویکرد نشانه‌ـ معناشناختی، نشان داده­ شود که نیما در نامه­هایش چگونه ازطریق پادسازی، عناصر معناساز را به‌کار می­گیرد تا بر جنبه­ها­ی ایجابی گفتمان خود تأکید ­کند، گفتمانش را توجیه ­کند، استحکام معنایی آن را بالا ­برد و از این راه باور مخاطب را افزایش ­دهد و او را متقاعد سازد. نتایج این پژوهش، مبین آن است که نیما به‌کمک این ‌هاله­سازی­های گفتمانی، همواره درپی برجسته­سازی زبان خود و ایجاد تحکیم و تداوم معنا در گفته­های خویش است.
راضیه حجتی زاده،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده

 دلالت‌های صریح و ضمنی درکنار هم زمینه کلی تولید معنی را در متن فراهم می‌آورند. دراین‌میان، تمام تأثیرات غیرمستقیم معنایی، اعم از اغراض ثانویه، معانی ضمنی، حاشیه‌ای، نسبی، افزوده یا فرعی، ذهنی و جنبی دلالت ضمنی نامیده می‌شود. پرسش اصلی تحقیق حاضر عبارت از این ‌است که نخست، توجه به گونه‌های تضمن در متن یا گزاره ادبی چه نقشی در تقویت و تشخیص بار معنایی دارد و دوم، اینکه این تضمن‌ها چه کمکی به تفکیک لایه‌ها و متشکله‌های معنایی متن می‌کند. الگوی پژوهش حاضر برپایه مبحث دلالت‌های ضمنی (زبان پنهان واژه‌ها) در شاخه معناشناسی زبانی، با الهام از الگوی معناشناختی لوئی یلمسلف ازیک‌سو و مبحث اغراض ثانوی گزاره‌ها، با تمرکز بر گزاره‌های پرسشی در علم معانی ازدیگرسو استوار است. نگارنده کوشیده است از مجموع این دو رویکرد، الگویی برای مطالعه وجه‌ پنهان معنا یا تداعی‌های یک گزاره ارائه دهد که شامل چهار متشکله «معناشناختی، واژه‌شناختی، آواشناختی و نحوی» است. حاصل این پژوهش نشان می‌دهد که اولاً، نباید دلالت‌های ضمنی را با معانی حاصل از صورخیال متن یکسان پنداشت؛ زیرا دلالت‌های مزبور شامل‌تر از معانی تصویری متن و عموماً متوجه گزاره‌های غیرتصویری آن است. ثانیاً، به این واقعیت توجه می‌دهد که چگونه می‌توان از بررسی تضمن‌های متن برای شناخت تفاوت‌های سبکی و معنایی میان دو متن یا دو نویسنده بهره گرفت. 
 
اسماعیل نرماشیری،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده

فرآیند معناسازی در گفتمان­ ادبی‌ـ‌ روایی کلاسیک، برخلاف قالبی ساده و بیرونی، تابع عناصر و نظام­های نشانه­ای پیچیده است. برای درک چگونگی ابعاد حضور و نقش تعیین‌کننده این عناصر، یکی از علمی­ترین ابزارهای قابل اتکا، نشانه‌ـ‌معناشناسی است که باعث می­شود روابط هم­بسته و منسجم گزاره­های نشانه­ای متنی درون­گفتمانی از حیث پدیدارشناختی و حتی معرفت­شناختی با اتقانی علمی تحلیل شوند. با استناد به همین فهم، گفتمان روایی «شاه‌زاده و یاران او»، با هدف استنباط قابلیت معناسازی عناصر دالی و چگونگی ظهور مؤثر آن عناصر در میزان تبیین اندیشه راوی و گستره­بخشی گفتمان، تحت خوانش و تحلیل قرار گرفته است. این مقاله به‌روش مطالعه کتابخانه­ای و برای پی‌جویی و پاسخ­یابی این دو مسئله اصلی فراهم آمده است: الف) پیش‌زمینه­های زبانی و شاخص­ها در کیفیت و سیالیت معنای گفتمانی هم­سو با ذهنیت گفته­پرداز چگونه وضع و نقشی دارند؟ ب) حضور نشانه‌ـ‌فردها در روند معناسازی و بُعد معرفت­شناختی گفتمانی چگونه است؟ برآیند یافته­ها در نگاهی کلی، مبین این است که گفته­پرداز این گفتمان روایی را جهت­دار و طراحی‌شده تدوین کرده است. به­‌همین‌رو، کوشیده است شاکله تمام عناصر و نظام­های نشانه­ای را در روند تبیین بازنمود ذهنی تقدیرگرایی گرد آورد.
 
ابراهیم کنعانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

یکی از کارکردهای مهم هر نظام نشانه‌ـ معنایی کارکرد مکانی آن است. مکان­ها به‌شکل‌های مختلف عینی، کنشی، شَوِشی، روایی و اسطوره­ای در گفتمان نقش دارند و از کارکردهای ارجاعی، تنشی، استعاری و استعلایی برخوردارند و در شکل­دهی به معنا نقش‌آفرین هستند. با تقویت جنبه عینی مکان، بعد شناختی آن اوج می­گیرد و با تضعیف این جنبه، وجه استعاری آن تقویت می­شود و مکان به‌سوی فضاشدگی سوق می­یابد. در داستان «شب سهراب­کشان»، مکان با حضور کنشگران گفتمان و تقابل، تعامل و هم­کنشی آنها، هربار به‌گونه­ای استحاله می­یابد. در نتیجه، سیال می­شود و همین عامل به آن ویژگی فرامکانی می­دهد. کارکردهای نشانه‌ـ معناشناختی چنین وضعیتی چیست؟ پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه و طی چه فرآیندی، استحاله مکان شکل می­گیرد و چطور و با کدام کارکردها زمینه استعلای آن فراهم می­شود. این پژوهش، بر مبنای این فرضیه مهم شکل می­گیرد که مکان با توجه به تقابل، تعامل و هم‌کنشی کنشگران آن، کارکردی هویتی و شوشی پیدا می­کند. سپس، با تأثیرپذیری از این وضعیت، در گستره­ای از مکان تا فضا سیال می­شود و سرانجام به مکانی هستی­محور و استعلایی بدل می­شود که مهم­ترین نتیجه آن هم­کنشی کنشگر و مکان و در مرتبه بالاتر وحدت و این­همانی کنشگر با شخصیت اسطوره­ای سهراب و شاهنامه در داستان برگزیده این پژوهش است. هدف این پژوهش، بررسی ویژگی­های نشانه‌ـ معناشناختی مکان و فضا در داستان «شب سهراب‌کشان» و تحلیل شروط استحاله مکانی و استعلای آن به فرامکان است. این پژوهش نشان داد که مکان­های مختلف پیوستاری، ناپیوستار، القایی، گردبادی و استعلایی در این گفتمان نقش ایفا می­کنند و این مکان­ها همواره از کارکردهای کنشی، شوشی، عاطفی، القایی، اسطوره­ای و استعلایی برخوردارند.
منوچهر اکبری، سارا مشایخی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده

بررسی انسجام متن ابزاری زبان‌شناختی برای درک ساختار آثار ادبی فارسی مبتنی بر توصیفات عینی و دقیق و بر مبنای الگویی واحد است. در این مقاله ابیاتی از حدیقه سنایی با استفاده از نظریه انسجام متن هلیدی و حسن در زبان‌شناسی ساختگرا بررسی و نتایج آن به‌صورت نمودارهای کمّی ارائه شده است. از این دیدگاه، انسجام عوامل دستوری، واژگانی و پیوندی دارد و هرکدام از این عوامل دربردارنده عوامل جزئی‌تر هستند. هدف این مقاله بررسی هریک از این عوامل انسجام در حدیقه سنایی است. روش پژوهش توصیفی است و هرکدام از عوامل انسجام با ذکر نمونه بیت و بسامد تکرار تحت بررسی قرار می‌گیرد. نتیجه نشان می‌دهد که در میان گونه‌های متنوع انسجام، انسجام واژگانی، به‌خصوص تضاد، و انسجام پیوندی، به‌ویژه ارتباط سببی یا علّی، بیشترین تأثیر را در پیوستگی و یک‌پارچگی بیت‌های حدیقه به خود اختصاص داده است.
 
راحله گندمکار، بنفشه مسگری،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده

در پژوهش حاضر، با هدف ارائه تحلیلی پیکره‌بنیاد درباب ارتباط میان تعبیر معنایی نام‌آواهای زبان فارسی و ویژگی ساخت‌واژی آنها، تمام نام‌آواهای ثبت‌شده در فرهنگ نام‌آواها در زبان فارسی (۱۳۷۵)، که برابر 2570 مدخل بوده است، بررسی شده و با تحلیل ساخت‌واژی و معنایی آنها، نام‌آواهای دوگان‌ساخت فارسی، شامل تکرار کامل ناافزوده، تکرار کامل افزوده میانی، تکرار کامل افزوده پایانی، تکرار کامل پژواکی، و تکرار کامل پژواکی افزوده، تحت بررسی قرار گرفته است. نتایج تحلیل داده‌ها نشان می‌دهد، فرآیند تکرار ساخت‌واژی پژواکی برای «تأکید و برجسته‌سازی» معنی نام‌آواها به‌کار می‌رود؛ مفهوم «تداوم پیوسته» ازطریق تکرار کامل ناافزوده شکل می‌گیرد؛ نام‌آواهای دربردارنده معنی «تداوم ناپیوسته»، افزون‌بر بهره‌مندی از ساختار دوگانی، دارای همخوان‌های انسدادی در فاصله بین دو تکرار صورت نام‌‌آوا هستند؛ معنی «تداوم به‌همراه سایش و کشیده‌شدن»، با استفاده از شیوه تکرار کامل افزوده میانی «و» یا «ا» صورت‌بندی می‌شود؛ و ویژگی معنایی «خفیف و جزئی»بودن نام‌آواها با تکرار کامل ساخت‌واژه و انتخاب همخوان‌هایی با شیوه تولید سایشی یا انسایشی صورت می‌پذیرد؛ صورت ساخت‌واژی تکرار پژواکی افزوده میانی «و» نیز برای افاده معنی «تعدد و کثرت» استفاده می‌شود؛ و درنهایت، تأکید بر «شدت صدا یا عمل» ازطریق شکل ساخت‌واژی مشتق پسوندی صورت می‌گیرد و به گروه تکرار ساخت‌واژی تعلق ندارد. 

عاطفه امیری‌فر، سیدعلی قاسم‌زاده،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

تجربه عرفانی نوعی تجربه شهودی و غیبی و کاملاً خارج از دسترس عارف‌ـ‌سوژه است؛ ازهمین‌رو، عارف توانش ادراک کامل آن را ندارد و در تکرار کیفیت آن نیز ناتوان است. علت این ناتوانی صرفاً ویژگی بیان­ناپذیری و کیفیت فراعقلی تجربه شهودی نیست، بلکه علت آن، نظام معنایی حاکم بر رویداد شهودی و سپس روایت آن از زبان عارف‌ـ‌سوژه است. نظام معنایی حاکم بر رخداد شهودی مبتنی بر تصادف است و بدون برنامه و پیش­‌فرض، سوژه را با محیط و موقعیتی پرتنش روبه‌رو می‌­کند. نظام معنایی تصادف یکی از چهار نظام معنایی لاندوفسکی است که با کیفیت تجربه عرفانی و شهودی و نیز با روایت این تجربه از زبان کلامی و غیرکلامی عارف‌ـ‌سوژه هم‌خوانی دارد. مطابق نظام معنایی تصادف، عارف-سوژه در سیر پیوستار زندگی ناگهان با تجربه­ای ناشناخته و فراحسی برخورد می‌­کند که با قواعد برنامه‌­مدار زندگی عادی تفاوت­‌های اساسی دارد و او را در دو بعد فشاره­ای و گسترده‌ای تحت تأثیر قرار می‌­دهد. او نه‌تنها در مرحله رویارویی با تجربه شهودی دچار حیرت می‌شود، بلکه در بیان گزارش کیفیت آن نیز قواعد زبانی را نارسا می­‌یابد. در نتیجه این فرآیند تصادفی و تنشی، سوژه با زبان کلامی و غیرکلامی خود فرم تازه­ای از زبان و معنا تولید می‌کند.

محمد پاک نهاد،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

دستوردانی در فهم و تفسیر متون نقش برجسته‌ای دارد. هدف این مقاله، شناخت «اضافه» در مثنوی و تحلیل آن از منظر دستور تاریخی است تا سبک‌وسیاق مولانا و وجه تمایز کاربرد آن در مثنوی از آثار دیگر مشخص شود. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی از نوع مطالعۀ موردی است. جامعۀ هدف شش دفتر مثنوی است و داده­‌ها به روش کتابخانه‌­ای گردآوری شده است. در تجزیه و تحلیل یافته­‌ها، کاربرد اضافه و نقش‌­نمای آن و شکل­‌های اضافه در جمله‌های مثنوی معین شده، ارتباط‌­های گوناگون مضاف و مضاف‌الیه با واژگان و ترکیبات خاص، نشاندار و دلخواه مولانا روشن شده، و درنهایت، چگونگی فک و وصل اضافه و الگوهای گروه اسمی تعیین شده است. یافته‌ها نشان می‌دهد که بخش بزرگی از گیرایی و جذابیت مثنوی به‌دلیل الگوهای زبانی مورد استفاده مولانا است که زادۀ وزن و آهنگ مثنوی نیست، بلکه باید آن را در مطالعات دقیق و «جزئی‌نگرانۀ» ساخت دستوری و الگوهای صرفی و نحوی آن جست‌و‌جو کرد.

-- فرح جهانشاهی، دکتر محمد فرهمند، دکتر ابراهیم دانش، دکتر فرامرز جلالت،
جلد 33، شماره 98 - ( 3-1404 )
چکیده

رومن یاکوبسن تفاوت نقش‌های زبانی را حاصل برجستگی برخی از عناصر ارتباطی (فرستنده، گیرنده، پیام، موضوع، مجرای ارتباطی و رمزگان) دانسته و معتقد است هر پیام نقش‌های زبانی متعددی دارد که معمولاً یکی از آنها برجسته‌تر است. در متون ادبی، به‌دلیل پیچیدگی متن، تعدد لایه‌ها و سیّال‌بودن نشانه‌ها، هنرسازه‌ها علاوه‌بر ایجاد یا تقویت نقش ادبی و ارتقای فرمی متن، با دیگر نقش‌های زبانی نیز در تعامل‌اند و درصورت استفاده هوشمندانه، سبب تناسب و تطابق صورت و معنای متن می‌شوند. در پژوهش حاضر، به‌روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی، نقش هنرسازه‌های بدیعی در تعامل صورت و معنای منطق‌الطیر عطار تحلیل شده است. یافته‌ها نشان داد که عطار با آگاهی از کارکردهای گوناگون زبان، بین هنرسازه‌های بدیعی و محتوای اخلاقی‌ـ‌عرفانی منطق‌الطیر تناسب و تعادل برقرار و هنرسازه‌ها را براساس جوهره و کارکرد ادبی‌شان، برای بیان مفاهیم خاصی استفاده ‌کرده ‌است؛ مثلا،ً «حسن تعلیل» را برای تبیین مسائل تعلیمی و عرفانی، «مراعات نظیر» را برای ایجاد وحدت موضوعی و انسجام متنی و «متناقض‌نمایی» را برای تصویرگری ماهیت متناقض تجربه‌های عرفانی و کشمکش‌های درونی و برونی عارف به‌کار برده ‌است. کاربست هنرسازه‌ها به فراخور موضوع و محتوای حکایات منطق‌الطیر، زیبایی، تأثیرگذاری عمیق و تعامل و تطابق صورت و معنا را پدید آورده‌ است.


صفحه 1 از 1     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 1.75 seconds with 45 queries by YEKTAWEB 4722