|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
3 نتیجه برای چوبک
غلامرضا سالمیان، فاطمه کلاهچیان، محسن احمدوندی، سال 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
نشانهشناسی یکی از نظریههای خوانشِ متون ادبی است. این دانش به مطالعه نظاممندِ علل و عواملی میپردازد که در فرآیندِ تولید و تفسیر نشانهها دخیلاند. یکی از مباحث مطرحشده در نشانهشناسی، دلالت ضمنی نشانههاست که به بررسی معانی تلویحی و غیرمستقیم نشانه میپردازد. تنگسیر یکی از موفقترین رمانهای ادبیات معاصرِ ایران است. در این رمان بخش بزرگی از وقایع، شخصیتها، کنشها، صحنهها و نامها، علاوهبر معنای صریح و مستقیم خود، معانی ضمنی و غیرمستقیمی نیز دربردارند که با واکاوی آنها میتوان به لایههای زیرین متن دست یافت و سویههای پنهان آن را آشکار کرد. در این نوشتار، کوشیدهایم به بررسی دلالتهای ضمنی این رمان بپردازیم. برای این منظور، ابتدا نشانهشناسی و مبحث دلالتهای ضمنی بهاختصار معرفی شده و سپس دلالتهای ضمنی رمان تنگسیر، در سه دسته دلالتهای ضداستعماری، جامعهشناختی و اسطورهای، بررسی شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که دلالتهای ضمنی ضداستعماری این رمان، بیشتر به توطئهها و دسیسههای استعمارگران انگلیسی در منطقه جنوبِ ایران اشاره میکند. دلالتهای ضمنی جامعهشناختی رمان، جامعهای را بهتصویر میکشد که در آن فقر و فلاکت و ستمگری و ستمپذیری به اوج رسیده است و دلالتهای ضمنی اسطورهای رمان نیز رسم قربانیکردن گاو در آیین میترائیسم و کهنالگوی گذر از آب در اساطیر را تداعی میکند.
زینب نوروزی، طاهره غلامی، سال 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
طرح نظریه چندصدایی باختین در گستره نقد ادبی، نوع نگرش به متون ادبی دگرگون شد و با توجه به نیازهای جامعه مدرن، این گفتمان در کانون توجه اندیشهوران و نظریهپردازان متون ادبی قرار گرفت. چندصدایی، با امکانات فرازبانی ویژه خود، با رویکردی نو، بازاندیشی مخاطب را به ارمغان میآورد تا دریافتی متفاوت را تجربه کند. در این پژوهش، که بر پایه تحلیل محتوا و منطق مکالمه باختین، صورت گرفته، میتوان سنگ صبور را بهمثابه اثری چندصدا و دارای قابلیت مکالمه و گفتوشنود بررسی و تحلیل کرد. رمان سنگ صبور با ساختاری ویژه و متفاوت نسبت به دیگر آثار چوبک و بهرهمندی از مؤلفههایی چون کثرت آواها، بهرهگیری از شیوه جریان سیال ذهن، تکگویی درونی، کارکردهای بینامتنی، گفتمان دوسویه، مکاتب ادبی و... داستانی چندصدایی است. سعی نگارنده بر آن بوده که بتواند مؤلفههای چندصدایی را در متن بیابد و تأثیر آن موارد را بر چندصداشدن متن نشان دهد.
اسد آبشیرینی، سال 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
یکی از شیوههای نثرنویسی در روزگار معاصر به انعکاس امر واقع بیرونی در جهان داستان معطوف است. این شیوه، بهشکلی گسترده، در آثار نویسندگان رئال و ناتورال ایران نمود یافته است. صادق چوبک یکی از نویسندگان برجسته معاصر است که به جهت ارائه واقعیت از نوعی دیگر، بهمدد زبان ویژه نثر خود، به وجهی از امکانات زبان هنری دست یافته است که او را هم در سبک شخصی و هم در مکتب رئالـناتورال، از سرآمدان نحله داستاننویسی ایران کرده است. هدف پژوهش پیشرو، واکاوی فرآیند خلق معنای واقعیت است که به استفاده چوبک از هنرسازههایی در دو محور همنشینی و جانشینی برای رسیدن به ارائه موفقِ واقعیتی زبانبنیاد، فارغ از دخالت خودمحورانه سوژه، انجامیده است. نگارنده در پژوهش حاضر، با شیوه تحلیلیـانتقادی و استفاده از نظریههای مرتبط منتقدان این حوزه، نثر رئالـناتورال چوبک و جنبههای آن را بررسی و نقد کرده و در پی برجستهترکردن جوانبی از زبان چوبک بوده است که فراتر از بررسیهای معمول ناتورالیستی، با بخشیدن حیثیتی هنری به نثر او، به ترازی از داستاننویسی نائل میشود که راه را برای تحلیلهای نوپدید در حوزه نقد زبان نثر، بر منتقدان این نحله هموار میکند؛ زیرا نثر چوبک از نوع نثرهای پیشپاافتاده که داستانی واقعی را نقل میکنند و زبانی ارجاعی دارند نیست، بلکه نثری هنری است.
|
|
|
|
|
|