5 نتیجه برای فرامرزی
			
				
				
				
					 طاهره سلطانی گردفرامرزی،  عباس مفیدی،  امیر گندمکار، 
دوره 2، شماره 4 - ( 10-1394 )
				
    چکیده
				
					
به منظور تحلیل همدیدی  روزهای بسیار آلوده در13و14 نوامبر ۲۰۰۷ از یک روش تحلیل همدیدی ترکیبی استفاده شد. در پژوهش حاضر، چهار دسته داده، شامل داده های آلودگی ثبت شده در ایستگاه های سنجش آلودگی هوا، داده های رقومی جوی، داده های ایستگاه جو بالا و خروجی های مدلHYSPLIT مورد استفاده قرار گرفت. داده های آلودگی هوا از سازمان حفاظت محیط زیست خراسان رضوی، داده های جوی از مرکز ملی پیش بینی محیطی/مرکز ملی پژوهش جو(NCEP/NCAR)  و داده های جو بالای ایستگاه مشهد از دانشگاه وایومینگ تهیه شد. ردیابی ذرات معلق نیز با بهره گیری از نسخه آنلاین مدل لاگرانژینیHYSPLIT و با استفاده از روش ردیابی پسگرد به انجام رسید. نتایج تحلیل همدیدی بیانگر آن است که روزهای بسیار آلوده 13و14نوامبر2007در شهر مشهد در قالب الگوی پرفشار مهاجرقابل طبقه بندی است .در الگوی پرفشار مهاجر،عبور امواج غربی از روی منطقه، استقرار پشته ای قوی در محدوده رشته کوه های اورال و دریای خزر را در پی دارد که با یک اریب شرق سو شکل گیری مرکز گردش واچرخندی را در حدفاصل دریای خزر تا بخش های شمالی خراسان در ترازهای زیرین موجب می گردد.دراین الگو شاهد شکل گیری همزمان چند لایه کم ضخامت وارونگی در زیر تراز 400 هکتوپاسکال هستیم. 
				 
				
				 
				
				
				
					 ثریا یعقوبی،  کامران کریمی،  مرزبان فرامرزی، 
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1399 )
				
    چکیده
				
					
در حال حاضر بیابانزایی بهعنوان یک معضل گریبانگیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه است. این معضل مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان برمیگردد. هدف از این پژوهش مقایسه بیابان زایی و خشکسالی دشت عباس و دشت دهلران به ترتیب با مساحت 34104 و54252 هکتار می باشد.در این مطالعه با استفاده از مدل ایرانی IMDPA شدت بیابانزایی دشت عباس و دشت دهلران در دوره زمانی 88-1384و 93-1389 مورد ارزیابی قرار گرفت. به همین منظور معیار اقلیم به عنوان موثرترین معیار ارزیابی بیابانزایی در نظر گرفته شد. برای معیار اقلیم سه شاخص بارش سالانه، شاخص خشکسالی SPI و استمرا خشکسالی در نظر گرفته شد. بعد از آماده سازی دادهها با استفاده از جدول امتیازدهی مدل IMDPA هریک از شاخص ها بصورت لایه های اطلاعاتی وارد نرم افزار Arc GIS 9.3 شد. در نهایت با استفاده از میانگین هندسی نقشه های تهیه شده دو دوره زمانی  با هم ادغام شده و با قرار دادن لایه های امتیاز دهی شده سه شاخص مذکور نقشه نهایی مدل IMDPA از اقلیم دشت عباس و دشت دهلران تهیه گردید. نتایج تحقیق نشان داد که شاخص SPI به عنوان موثرترین شاخص،در دشت عباس در دو دوره به ترتیب با میانگین وزنی 04/3 و 5/3 در طبقه شدید با زیر کلاس 2 و 3 قرار دارد. در مقابل در دشت دهلران نیز شاخص SPI در دوره اول و دوم با میانگین وزنی 93/1 و 25/2 در طبقات متوسط زیر کلاس 1 و 2 و 3 و شدید زیر کلاس 1 قرار گرفته است. می توان نتیجه گرفت که شدت بیابان زایی در دشت عباس در مقایسه با دشت دهلران از نظر اقلیم در شرایط نامطلوبیقرار دارد. بطوری که وقوع بیابانزایی با شدت بیشتر در دهههای آتی  دور از انتظار نخواهد بود
				 
				
				 
				
				
				
					 نازنین سلیمی،  مرزبان فرامرزی،  محسن توکلی،  حسن فتحی زاد، 
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
				
    چکیده
				
					
امروزه میزان برداشت از آبهای زیرزمینی بیش از میزان تغذیه آبهای زیرزمینی است که این عامل باعث افت شدید سطح سفرههای آب زیرزمینی شده است. مراتع و جنگلها بعنوان اصلیترین مکانهای تغذیه سفرههای آب زیرزمینی محسوب میشوند، درحالیکه بیشترین برداشت از این منابع در کاربری کشاورزی انجام میشود. هدف اصلی از پژوهش حاضر استفاده از الگوریتمهای یادگیری ماشین شامل رگرسیون جنگل تصادفی و تابع آنتروپی شانون برای مدلسازی منابع آب زیرزمینی در مراتع نیمهخشک غرب ایران میباشد. برای این هدف، ابتدا لایههای اطلاعاتی شامل: درجه شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، فاصله از گسل، شکل شیب، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، بارندگی، لیتولوژی و کاربری اراضی تهیه شد. پس از تعیین وزن پارامترها با استفاده از تابع آنتروپی شانون و سپس تعیین طبقات آنها، در محیط سامانههای اطلاعات جغرافیایی، از ترکیب وزن پارامترها و طبقات آنها نقشه نهایی مناطق دارای پتانسیل منابع آب زیرزمینی مدلسازی گردید.  بعلاوه، برای اجرای مدل جنگل تصادفی از نرم افزار R 3.5.1 و بسته randomForest استفاده شد. در تحقیق حاضر از اعتبارسنجی ضربدری k-fold برای صحتسنجی مدلها استفاده گردید. به منظور ارزیابی کارایی مدلهای جنگل تصادفی و آنتروپی شانون برای پتانسیلیابی منابع آب زیرزمینی، از شاخصهای آماری MAE، RMSE و R2 استفاده شد. نتایج ارزیابی نشان داد که مدل جنگل تصادفی با دقت (RMSE: 3.41, MAE: 2.85 R² = 0.825,) دارای دقت بالاتری نسبت به مدل آنتروپی شانون با دقت (R² = 0.727, RMSE: 4.36, MAE: 3.34) میباشد. یافتههای مدل جنگل تصادفی نشان داد که قسمت زیادی از منطقه مورد مطالعه دارای پتانسیل متوسط (22/26954 هکتار) و مساحت خیلی اندکی (61/205 هکتار) بدون پتانسیل آب زیرزمینی میباشد. از طرفی، نتایج مدل آنتروپی شانون نشان داد که قسمت اعظمی از منطقه مورد مطالعه دارای پتانسیل متوسط (05/24633 هکتار) و مساحت خیلی اندکی (12/1502 هکتار) بدون پتانسیل آب زیرزمینی میباشد.
				 
				
				 
				
				
				
					 نگار حامدی،  علی اسماعیلی،  حسن فرامرزی،  سعید شعبانی،  بهروز محسنی، 
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1403 )
				
    چکیده
				
					
آتشسوزی جنگل پدیدهای طبیعی و در عین حال یک تهدید بالقوه با اثرات محیطی، اکولوژیکی و فیزیکی میباشد. با توجه به اهمیت پیشبینی خطر آتشسوزی جنگل، این تحقیق مناطق خطر وقوع حریق در جنگلهای زاگرس را شناسایی و به بررسی تغییرات پتانسیل خطر آتشسوزی در سریهای زمانی مختلف پرداخته است. جهت رسیدن به این هدف، با فازیسازی لایهها از روش تحلیل شبکهای و روش میانگین وزنی مرتب استفاده گردید. آتشسوزی جنگلهای زاگرس شهرستان لردگان با استفاده از تصاویر ماهواره لندست و مادیس در بازه زمانی سالهای 2000، 2007 و 2014 مشخص و عوامل مؤثر برآتشسوزی بررسی شد. سپس مناطق پرخطر طبقهبندی و مساحت مناطق مستعد آتشسوزی و تعداد زونها مشخص گردید. در روش تحلیل شبکهای، بیشترین وزنها را عوامل فاصله از مناطق مسکونی و جاده، شاخص  GVMIو حداکثر دمای روزانه هوا (به ترتیب با وزنهای 209/، 198/0، 09/0 و 0716/0) بدست آوردند. تحلیل سری زمانی نقشهها نشان داد از عوامل مؤثر بر وقوع حریق در مناطق بحرانی، عامل فاصله از جاده و مناطق مسکونی، شیب، جهت، شاخص GVMI، NDVI و حداکثر دما بیشترین تأثیر را در ایجاد حریق داشتند. سناریوی سطح ریسک پایین و مقدار اندک جبران نیز با میزان ROC بالاتر از 7/0 بهعنوان بهترین مدل ریسک آتشسوزی جنگل برآورد گردید. بر اساس یافتهها، تهیه نقشه مناطق مستعد آتشسوزی و همچنین بررسی و تحلیل سری زمانی عوامل مؤثر بر آتشسوزی در سالهای مختلف، به عنوان گامی موثر در کمک به حافظان جنگل و مسئولین و جهت برنامهریزی و اجرای عملیات پیشگیرانه در مناطق پرخطر مفید است.
 
				
				
				 
				
				
				
					 سعید شعبانی،  بهروز محسنی،  آیدینگ کرنژادی،  اکرم احمدی،  حسن فرامرزی،  اسماعیل سیلاخوری، 
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1404 )
				
    چکیده
				
					
پدیده جنگلزدایی یکی از چالشها و مخاطرات اصلی در اکوسیستمهای جنگلی از جمله جنگلهای هیرکانی است که تحت تأثیر عوامل متنوع طبیعی و انسانی رخ میدهد. این مطالعه با هدف مدلسازی احتمال وقوع جنگلزدایی در حوزه جنگلداری لوه واقع در شمال ایران انجام شد. دادههای این پژوهش شامل ۱۰۴ نقطه جنگلزدایی ثبتشده و ۱۴ متغیر تبیینی بود که از طریق تحلیل مکانی در محیط GIS و دادههای اقلیمی، توپوگرافی و انسانی استخراج گردید. برای تحلیل رابطه بین متغیرها و پیشبینی احتمال جنگلزدایی، از دو مدل آماری شامل رگرسیون لجستیک و مدل جمعی تعمیمیافته استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل جمعی تعمیمیافته با ضریب کاپای 84/0 و سطح زیر منحنی عملکرد برابر 956/0 عملکرد بهتری نسبت به مدل لجستیک داشته و توزیع واقعگرایانهتری از سطوح خطر ارائه داده است. متغیرهای فاصله از جاده، شیب، اثر باد و ارتفاع از سطح دریا بیشترین تأثیر را بر احتمال جنگلزدایی داشتند. بر اساس خروجی مدل GAM، حدود ۲۰ درصد منطقه در طبقه خطر بالا و بسیار بالا قرار گرفت. یافتهها حاکی از نقش تعیینکننده زیرساختهای دسترسی، فشار انسانی و عوامل اقلیمی در تسریع روند جنگلزدایی است. نتایج این پژوهش میتواند در اولویتبندی مداخلات حفاظتی، بازنگری در توسعه جادهها و برنامهریزی فضایی مؤثر برای مدیریت پایدار جنگلهای شمال کشور مورد استفاده قرار گیرد.