51 نتیجه برای مدل
نازنین سلیمی، مرزبان فرامرزی، محسن توکلی، حسن فتحی زاد،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
امروزه میزان برداشت از آبهای زیرزمینی بیش از میزان تغذیه آبهای زیرزمینی است که این عامل باعث افت شدید سطح سفرههای آب زیرزمینی شده است. مراتع و جنگلها بعنوان اصلیترین مکانهای تغذیه سفرههای آب زیرزمینی محسوب میشوند، درحالیکه بیشترین برداشت از این منابع در کاربری کشاورزی انجام میشود. هدف اصلی از پژوهش حاضر استفاده از الگوریتمهای یادگیری ماشین شامل رگرسیون جنگل تصادفی و تابع آنتروپی شانون برای مدلسازی منابع آب زیرزمینی در مراتع نیمهخشک غرب ایران میباشد. برای این هدف، ابتدا لایههای اطلاعاتی شامل: درجه شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، فاصله از گسل، شکل شیب، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، بارندگی، لیتولوژی و کاربری اراضی تهیه شد. پس از تعیین وزن پارامترها با استفاده از تابع آنتروپی شانون و سپس تعیین طبقات آنها، در محیط سامانههای اطلاعات جغرافیایی، از ترکیب وزن پارامترها و طبقات آنها نقشه نهایی مناطق دارای پتانسیل منابع آب زیرزمینی مدلسازی گردید. بعلاوه، برای اجرای مدل جنگل تصادفی از نرم افزار R 3.5.1 و بسته randomForest استفاده شد. در تحقیق حاضر از اعتبارسنجی ضربدری k-fold برای صحتسنجی مدلها استفاده گردید. به منظور ارزیابی کارایی مدلهای جنگل تصادفی و آنتروپی شانون برای پتانسیلیابی منابع آب زیرزمینی، از شاخصهای آماری MAE، RMSE و R2 استفاده شد. نتایج ارزیابی نشان داد که مدل جنگل تصادفی با دقت (RMSE: 3.41, MAE: 2.85 R² = 0.825,) دارای دقت بالاتری نسبت به مدل آنتروپی شانون با دقت (R² = 0.727, RMSE: 4.36, MAE: 3.34) میباشد. یافتههای مدل جنگل تصادفی نشان داد که قسمت زیادی از منطقه مورد مطالعه دارای پتانسیل متوسط (22/26954 هکتار) و مساحت خیلی اندکی (61/205 هکتار) بدون پتانسیل آب زیرزمینی میباشد. از طرفی، نتایج مدل آنتروپی شانون نشان داد که قسمت اعظمی از منطقه مورد مطالعه دارای پتانسیل متوسط (05/24633 هکتار) و مساحت خیلی اندکی (12/1502 هکتار) بدون پتانسیل آب زیرزمینی میباشد.
روشنک افراخته، عبدالرسول سلمان ماهینی، مهدی معتق، حمیدرضا کامیاب،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
نواحی سکونتگاهی الگوهای متنوعی از چیدمان سطوح نفوذناپذیر هستند که بهشدت تحتتأثیر خصوصیات منفی محیط زیستی - اکولوژیک مانند شکل گیری جزیره حرارتی قرار دارند. در این مطالعه، رابطه بین این چیدمان با خصوصیات دمایی نواحی سکونتگاهی در واحد بلوکهای شهری در جلگه استان گیلان، مدلسازی شد. برای استخراج نواحی سکونتگاه هر واحد بلوک، از تحلیل شیگرای تصاویر ماهواره لندست در تابستان سه مقطع زمانی (1381، 1391 و 1401) استفاده و متوسط دمای هر بلوک در هر مقطع با استفاده از معادلات انتقال تشعشع تهیه شد. متغیرهای توصیفی دمای هر بلوک در دو دسته متغیرهای ذاتی و متغیرهای همسایگی تهیه و با استفاده از تحلیل مؤلفههای اصلی، چهار متغیرِ وسعت واحد، سنجه مرز مشترک، وسعت پلیگون مادر و نسبت محیط به مساحت واحد به عنوان مهمترین پارامتر شناسایی و به مدل رگرسیون غیرخطی GAM وارد شدند. نتایج مدلسازی (619/0= R2) نشان داد که دو عامل وسعت بلوک شهری و وسعت پلیگون شهری که در آن قرار دارد، به صورت مستقیم منجر به افزایش دمای بلوک میشود. شکل خطی هر واحد، نسبت بالای محیط به مساحت و داشتن کمترین مرز مشترک با سایر واحدهای شهری نیز نقش کاهنده متوسط دمای واحدهای شهری در دورههای زمانی مورد مطالعه داشته اند. نتایج حاصل میتواند به درک بهتر عوامل مؤثر بر دمای سطح زمین در مناطق سکونتگاهی بخصوص پیکربندی و ساختار بلوکهای شهری کمک کند.
خانم دکتر تهمینه چهره آرا، خانم سمیه حاجیوند پایداری،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
شناسایی کانونهای گردوغباری و بهطبع آن رفتارشناسی این پدیده در مناطق مختلف سبب شده تا یکی از مسائل چند دهه اخیر به عنوان یک مخاطره مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور از آمار 15 ایستگاه هواشناسی در منطقه شمال شرق ایران مشتمل بر استانهای خراسان شمالی، رضوی و جنوبی در یک دوره 17 ساله (2016-2000) استفاده شد. در ادامه برای تببین سازوکار حاکم بر روزهای گردوغباری با مراجعه به مرکز ملی پیش بینی محیطی/علوم جو (NCEP/NCAR) مقادیر مولفههای مداری و نصف النهاری باد و ارتفاع ژئوپتانسیل تهیه شد. در ادامه برای ردیابی و شناسایی کانونها به ترتیب از مدل HYSPLIT و مقادیر AOD سنجنده MODIS بهرهگیری شد. نتایج نشان داد که در دوره گرم سال به دلیل استقرار سامانه واچرخندی شبه ساکن قوی در ترازهای زیرین جو سبب شده تا افزایش تاوایی منفی در منطقه بیشینه نزول هوا و در نهایت حاکمیت یک جریان شمالی را برای منطقه به همراه داشته باشد. بررسی ناهنجاری ارتفاع ژئوپتانسیل و تاوایی مشخص شد، 3 الگوی غالب نابهنجار در بروز بیشینه گردوغبارها در منطقه فعالیت دارند. بطوریکه افزایش ارتفاع ژئوپتانسیل به بیش از 5 الی 10 ژئوپتانسیل متر و افزایش چرخندگی منفی از شرایط عمده به حساب میآید. با بررسی مدل ردیابی و بهرهگیری از دادههای ماهوارهای نیز 5 کانون اصلی که بیش از 90 درصد گردوغبارهای منطقه را متاثر میسازد، شناسایی گشت که در این میان سهم کشور ترکمنستان با دو کانون جدا و یک کانون مشترک با کشور ازبکستان نقش چشمگیری در رخداد گردوغبارهای تابستانه شمال شرق ایران را بر عهده دارد.
خانم زیبا یوسفی، دکتر حسین جهان تیغ، دکتر فرهاد ذوالفقاری،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
بررسی و پایش پدیده بیابانزایی در منطقههای خشک و نیمهخشک باتوجهبه افزایش روزافزون این پدیده، یکی از نگرانیهای اساسی جوامع و دولتهای درگیر مسئله بیابانزایی است. ازطرفی شناخت مناطق در معرض خطر پدیده بیابانزایی جهت مدیریت و کنترل این پدیده در کمترین زمان ممکن و حداقل هزینه از ضروریات است. هدف از این مطالعه، تهیه نقشه شدت بیابانزایی در دشت مراد آباد سراوان با استفاده از مدل Albedo-NDVI است. این روش بر مبنای سنجش از دور استوار است. برای تهیه دو شاخص مورد اشاره پس از تصحیحات لازم بر روی تصاویر ماهوارهای لندست 8 دو شاخص Albedo و NDVI در نرمافزار Erdas Imaging استخراج گردید. برای بررسی رابطه بین دو شاخص مورد بررسی تعداد 200 پیکسل متناظر از هر شاخص انتخاب و رگرسیون خطی بین آنها تشکیل گردید. بر اساس ضریب شیب خط حاصل از رگرسیون خطی، معادله تعیین شدت بیابانزایی بدست آمد و بر اساس ضریب شکست طبیعی جنکس نقشه شدت بیابانزایی تهیه شد. همچنین برای ارزیابی دقت مدل با مطالعات قبلی بر اساس مدل میدانی IMDPA یک ماتریس بهم ریختگی بین 100 نقطه متناظر تشکیل گردید. نتایج حاصل از رگرسیون خطی بین دو شاخص NDVI و Albedo نشان داد که این دو شاخص با یکدیگر همبستگی منفی بالایی دارند (85/0- =R ). نتایج حاصل از طبقهبندی شدت بیابانزایی بر اساس این مدل نشان داد که 35درصد منطقه در کلاس خیلی شدید و تنها 5 درصد منطقه بدون تخریب قرار دارد. همچنین مقدار مقدار دقت مدل با ضریب کاپای معادل 58/0 بدست آمد، که بیانگر دقت خوب مدل می باشد.
سحر عافیتی، دکتر بهلول علیجانی، دکتر سید محمد حسینی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
ســرما و یخبندان، یکی از مخاطرات اقلیمی اســت که همه ســاله باعث ایجاد خســارت در فعالیتهای مختلف میگردد. از سوی دیگر تغییر اقلیم سبب تغییرات مکانی و زمانی یخبندان میشود. هدف این پژوهش تحلیل تغییرات زمانی - مکانی و پیشبینی آینده یخبندانهای استان همدان است. جهت پیشنگری دمای حداقل روزانه استان از مدل CanESM2 استفاده شد و ریزمقیاسنمایی دادههای مدلهای گردش کلی با استفاده از مدل LARS-WG صورت گرفت. شبیهسازی پارامترهای فوق برای دوره 30 ساله (2050-2021) و تحت سه سناریوی RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5برای ایستگاههای منتخب انجام شد. نتایج حاصل از بررسی ماهانه دمای کمینه در ایستگاههای مطالعاتی استان نشان داد که دمای کمینه در دوره (2050-2021) در همه ایستگاههای مورد بررسی بر طبق هر سه سناریو و در همه ماههای سال نسبت به دوره پایه افزایش خواهد داشت. متوسط دمای کمینه استان برابر با 2/5 درجه سلسیوس است که این مقدار در دهههای آتی بر اساس سناریوهای RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 به ترتیب به 6، 2/6 و 3/6 درجه سلسیوس خواهد رسید که بیشترین تغییرات مربوط به ایستگاه نوژه و کمترین آن مربوط به همدان است. توزیع فضایی آغاز و پایان یخبندان در دوره آینده بیانگر آن است که یخبندان در نواحی شمال شرقی و شمالی استان زودتر از سایر مناطق استان شروع و دیرتر خاتمه مییابد در حالیکه در نواحی جنوبی استان دیرتر شروع و زودتر به پایان میرسد. نتایج حاصل از بررسی تغییرات آغاز یخبندان در دهه آینده نسبت به دوره پایه نشان داد که در همه ایستگاههای مورد مطالعه آغاز یخبندان بین 3 تا 11 روز کاهش خواهد یافت.
فهیمه پورفراش زاده، فریبا بیگی پور مطلق، مرتضی قراچورلو،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تبیین سیستمی پتانسیل وقوع زمینلغزش در جهت ارائه مدل پیشبین احتمال رخداد آن در حوضه آبخیز یامچی واقع در استان اردبیل انجام گرفت. در این راستا، از هر دو رویکرد متغیرهای گسسته و پیوسته، به ترتیب از طریق عملیات همپوشانی و رگرسیون لجستیک استفاده شد. متغیرهای مستقل شامل ارتفاع از سطح دریا، شیب، جهت دامنه، لیتولوژی، بارندگی سالانه، ناهمواری، انحناء زمین، شاخص رطوبت توپوگرافی، کاربری و پوشش زمین، شاخص پوشش گیاهی، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه و فاصله از جاده بود. در وهله نخست، انطباق لایههای متغیرهای مستقل با لایه زمینلغزشهای موجود در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS)، نقاط دارای پتانسیل بالا برای رخداد زمینلغزشها را آشکار ساخت. این نقاط در ارتفاعات میانی، شیبهای زیاد، جهت دامنه شمالی، گودیها، ناهمواری بالا، رسوبات فرسایشپذیر (کواترنری)، بارندگیهای بالا، پوشش گیاهی متوسط، پیرامون گسلها و رودها قرار داشتند. در وهله دوم، نتایج اجرای مدل رگرسیون لجستیک با ارائه معادله پیش بین احتمال رخداد زمینلغزش نشان داد که مدل حاصل با داشتن Pseudo R2 و ROC به ترتیب برابر با 22/0 و 86/0، از توان و کارایی خوبی جهت پیشبینی زمینلغزشها در سطح حوضه برخوردار بود. بهعلاوه ضرایب بتای حاصل برای متغیرهای مستقل نشان داد که ترتیب اهمیت متغیرها در وقوع زمینلغزش بدین صورت بود: شاخص پوشش گیاهی، فاصله از جاده، بارندگی، لیتولوژی، فاصله از گسل، ارتفاع، شاخص رطوبت توپوگرافی، شاخص ناهمواری، جهت دامنه، شیب، فاصله از رود. در پایان، لزوم توجه جدی به حفاظت و حمایت از پوشش گیاهی مراتع میاندست و بالادست حوضه با توجه به شرایط ژئومورفیک ناپایدار این نقاط مشخص گردید.
شمس اله عسگری، کورش شیرانی،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
فرسایش گالی یکی از اشکال پیشرفته فرسایش خاک است که تحلیل و شناسایی آن در جهت حفاظت خاک ضرورت دارد. هدف این تحقیق تعیین آستانه عوامل موثر در فرسایش گالی می باشد بنابراین براساس سوابق تحقیقات دیگران عوامل تاثیر گذار بر فرسایش گالی انتخاب شدند. جهت دستیابی به هدف تحقیق از دو مدل معروف دمپستر شیفر و مدل آنتروپی استفاده شده است. جهت تعیین مهم ترین متغیرها از آزمون جک نایف و برای مشخص نمودن قدرت پیش بینی مدلها از منحنی ROC استفاده شد. با استفاده از تصاویر گوگل ارث و همچنین بازدیدهای میدانی 331 نقطه گالی شناسایی، ثبت و نقشه پراکنش گالی تهیه شد. دادههای مکانی پراکنش فرسایش گالی در قالب دو دسته تصادفی آموزشی (70 درصد) و آزمایشی (30 درصد) تقسیم شدند. نتایج خروجی لایه ها، وزن دهی و کلاس بندی و تلفیق در دو مدل دمپستر شیفر و آنتروپی، استخراج نقشه پهنه بندی حساسیت فرسایش پذیری گالی و آستانه حساسیت فرسایش پذیری گالی برای هر عامل میباشد. بر اساس آزمون جک نایف به ترتیب متغیرهای شاخص کاربری اراضی 33درصد، شاخص تراکم آبراهه 17درصد، لیتولوژی 13درصد، اقلیم 10درصد، بارش 5 درصد شاخص پوشش گیاهی 4 درصد و شاخص ارتفاع 2 درصد که در مجموع 84 درصد می باشند، بیشترین تأثیر را در فرسایش خندقی داشتند. سطح زیر منحنی مشخصه عملکرد سیستم ROC و مساحت سطح زیر نمودار AUC مدل دمپستر شیفر با ضریب تبیین 934/0 و مدل حداکثر آنتروپی با ضریب تبیین 936/0 موفقیت هر دو مدل را نشان می دهد. نتایج علمی تحقیق قابل ترویج و آموزش می باشد و از لحاظ کاربردی دستگاه اجرایی ذی ربط جهت کنترل فرسایش گالی می تواند تمهیدات لازم را با استفاده از نتایج این تحقیق بکار گیرد.
خانم سمانه ریاهی، دکتر امیر صفاری، دکتر سید موسی حسینی، دکتر علی احمدآبادی،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
به منظور برنامهریزی، مدیریت و بهرهبرداری از منابع آب و زمین، آگاهی نسبت به تغییرپذیری فضایی منابع همچنین درک رفتار پاسخ حوضه به منظور مدلسازی فرآیندهای فیزیکی نقش اساسی بسیار مهمی دارد. حوضه قمرود به دلیل قرارگیری در مناطق خشک و نیمه خشک و شرایط اقلیمی و ژئومورفولوژی خاص، مستعد سیلابهای ناگهانی میباشد. به دلیل کمبود دادههای هیدرومتری و توپوگرافی با دقت بالا در حوضه، استفاده از مدلهای هیدرولیکی منجر به نتایج دقیقی از ویژگیهای هیدرولیکی سیلاب نمیشود. در چنین شرایطی، روشهای که مبتنی بر ویژگیهای ژئومورفولوژیک حوضه باشد، میتواند کمک کننده باشد. روش مورد استفاده در این مقاله روش اشل متغیر سیل (VFS) میباشد که ویژگیهای هیدرولیکی رودخانه را با مشخصات ژئومورفیک حوضه به منظور برآورد عمق آب در رودخانه ناشی از سیلاب با دوره بازگشتهای مختلف را ترکیب میکند. میزان عمق آب برای دوره بازگشت مختلف دو، پنج، ده، بیست و پنج، پنجاه و صد سال مورد بررسی قرار گرفت در هر دوره بیشترین میزان عمق آب در قسمتهای نزدیک به خروجی و کمترین میزان عمق آب در قسمتهای بالادست رودخانه میباشد. بررسیها نشان میدهد که ارتباط مستقیمی بین میزان عمق آب و مساحت زیرحوضه وجود دارد. نتایج این تحقیق میتواند برای حوضه های فاقد آمار هیدرومتری و توپوگرافی با دقت بالا به منظور برآورد سرعت اوج و عمق سیلاب مورد استفاده قرار گیرد.
دکتر محمد حسن صادقی روش،
دوره 11، شماره 3 - ( 10-1403 )
چکیده
پهنهبندی پدیدهها به منظور شناخت و ارزیابی وضع کنونی، به عنوان پایه تصمیمگیری، از ملزومات مدیریت علمی منابع طبیعی میباشد، بنابراین در مدیریت عرصههای بیابانی نیز به منظور پیشگیری از پرداخت هزینههای گزاف تصمیمگیری نادرست نیاز به روشهای قوی و مستدلی در شناخت وضع فعلی و روند توسعه میباشیم، براین مبنا هدف اصلی پژوهش حاضر، ارائه مدلی مناسب جهت پهنهبندی توزیع فضایی خطر بیابانزایی با استفاده از تکنیکهای امتیازی مورا، آراس و استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی در زیرحوضه یزد- خضرآباد میباشد. از این رو در ابتدا پس از تعیین واحدهای کاری به روش ژئومرفولوژی، اهمیت شاخصها در هر واحد بر مبنای روش دلفی به دست آمد و اهمیت شاخصها نسبت به هم از روش آنتروپی شانون برآورد شد، سپس ماتریس تصمیم شکل گرفت و بعد از موزونسازی، پتانسیل شدت بیابانزایی با محاسبه ضریب مطلوبیت از روش امتیازی مورا و آراس برآورد شد. نتایج حاصل از تحلیلهای صورت گرفته از هر دو مدل نشان داد که واحد اراضی کشاورزی کوهستانی و کشاورزی دشتی، واجد بیشترین پتانسیل بیابانزایی میباشند که 7135 هکتار (11/9 %) از کل منطقه مطالعاتی را در برگرفتهاند. بیشترین اراضی منطقه، تحت تاثیر بیابانزایی با شدت نسبتاً متوسط (III) قرار دارد و ارزش کمی پتانسیل بیابانزایی برای کل منطقه از مجموع شاخصها در کلاس متوسط (IV) به دست آمد.. بنابراین پیشنهاد میشود که در طرحهای کنترل و کاهش اثرات بیابانزایی و احیاء اراضی تخریب یافته، نتایج و رتبهبندی به دست آمده مورد توجه قرار گیرد.
علی اکبر شمسی پور، فائزه شجاع، فاطمه امرایی،
دوره 11، شماره 3 - ( 10-1403 )
چکیده
هدف تحقیق حاضر مدلسازی یکی از خدمات حمایتی اکوسیستم، با عنوان کیفیت زیستگاه و همچنین ارزیابی آسیبپذیری فضایی مناظر طبیعی در محدوده شهر خرمآباد با استفاده از ماژول کیفیت زیستگاه InVEST است. دستیابی به این هدف نیازمند شناسایی منابع تهدید، وزن نسبی هر تهدید، حداکثر فاصله اثرگذاری آن در فضا، انواع زیستگاهها و میزان حساسیت هر یک از آنها نسبت به منبع تهدید است. بهعلاوه یکی از مهمترین ورودیهای نرمافزار InVEST، نقشه پوشش/کاربری زمین (LULC) محدوده موردمطالعه است که جهت تهیه این داده در پژوهش حاضر از روش طبقهبندی زونهای اقلیم محلی استفاده گردید. در نهایت مدل، با ترکیب الگوهای LULC و منابع مختلف تهدید، نقشههای توزیع فضایی کیفیت و تخریب زیستگاه را در چشمانداز موردمطالعه تولید میکند. نتایج نشان داد که عامل شهر، فرودگاه و بزرگراه بهترتیب با میانگین نمره 51/0، 345/0 و 33/0 مخربترین عوامل تهدید برای تمام زیستگاهها هستند و پوششهای آب، درختان انبوه و درختان پراکنده نیز به ترتیب با نمرات حساسیت 47/0، 39/0 و 36/0 بیشترین درجه تخریب را نسبت به دیگر کاربریها متحمل شدهاند. نتایج همچنین بیانگر این بود که وضعیت کیفیت زیستگاه در محدوده خرمآباد در سطح متوسط تا پایین قرار دارد و شاخص کیفیت زیستگاه تنها در 3 درصد مساحت منظر، شرایط بسیار خوبی را نشان میدهد.
فاطمه فلاحتی، بهلول علیجانی، محمد سلیقه،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1404 )
چکیده
برف منبعی مطمئن در تامین آب بوده و آگاهی از توزیع و مقدار آب موجود در آن، می تواند در مدیریت منابع آب بسیار حیاتی باشد . بنابراین با توجه به تغییر اقلیم و تغییر زمان ذوب برف ،پیش بینی زمان ورود آب حاصل از ذوب برف به چرخه مصرف آب ،جهت برنامه های ریزی های محیطی از اهمیت بسزایی برخوردار است . هدف از انجام این تحقیق بررسی تغییرات حجمی و توزیع زمانی جریان ناشی از ذوب برف در سالهای آتی با تلفیق علم سنجش از دور و GIS و مدلهای اقلیمی می باشد . به منظور بررسی تاثیرات اقلیم بر بارش و دما در این حوضه از مدلهای جدید ncc_noresm1_m و ncar_ccsm4 استفاده شد که تحت سناریوهای RCP2.6 ،RCP4.5 ،RCP6.0 و RCP8.5 اجرا شدند . دما و بارش در چهار دوره آتی ( 2021-2030 ،2031-2040 ،2041-2050 و 2051-2060 )تحت هر چهار سناریو محاسبه شدند . همچنین برای تعیین سطح پوشش برف در حوضه از تصاویر روزانه پوشش برف MODIS (Mod 10 A1) استفاده شده است . از بررسی ارتباط بین مساحت پوشش برف با دما و بارش مشاهده شده ، به منظور پیش بینی سطح پوشش برف در آینده استفاده شده است . نتایج سناریو های RCP ،نشان دهنده افزایش دما و کاهش بارش و پوشش برف در آینده درمنطقه مورد مطالعه می باشد . بررسی رواناب ذوب برف در دوره مشاهداتی (2015-2010) نیز نشان داد حدود 82 درصد از رواناب سالانه در حوضه مورد مطالعه به ذوب برف مربوط است . بیشترین رواناب ناشی از ذوب برف در طول فصل بهار بویژه اواخر این فصل تا اوایل تابستان اتفاق می افتد .نتایج بررسی سناریوهای آینده نشان داد نه تنها سهم ذوب برف از مجموع آب تولید شده در سال کاهش خواهد یافت ، بلکه با تغییر زمان حداکثر ذوب برف از اواخر بهار به اواسط زمستان تا اواسط بهار ، از توزیع مناسب آب حاصل از ذوب برف در طول سال کاسته می شود