جستجو در مقالات منتشر شده



نبی محمدی، بهروز ساری صراف، هاشم رستم زاده،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

امروزه به دلیل  گرمایش جهانی، خشکسالی و رخداد دوره های سرد و تنش های گرمایی، بررسی فرین های اقلیمی دارای اهمیت زیادی است. لذا در این پژوهش به  پیش­نگری بلند مدت تغییرات فرین های دمایی در شمال غرب ایران در دوره پایه (2014-1985) و سه دوره آینده نزدیک(2050-2021)، آینده متوسط(2080-2051) و آینده دور(2100-2081) پرداخته شد. بدین منظور از  2 شاخص­ حدی دمایی شامل تداوم دوره گرم (WSDI) و تداوم دوره سرد (CSDI) و آزمون روند من کندال (Maan-Kendall) جهت بررسی تغییرات استفاده شد. برای پیش­نگری تغییرات نمایه ها در دوره آینده  نیز پس از ارزیابی 7 مدل‌ گردش کلی  (GCMs) از سری مدل­های گزارش ششم (CMIP6)  از دو مدل بهینه تحت سه سناریوی  خط سیر مشترک اجتماعی- اقتصادی  شامل SSP3-7.0، SSP1-2.6  و  SSP5-8.5 بهره گرفته شد. توزیع فضایی روند تغییرات تداوم دوره گرم  در دوره پایه نشان داد که هسته بیشینه آن در جنوب و جنوبغربی منطقه قرار دارد و با حرکت به سمت شمال و شمال شرقی از میزان آن کاسته می شود.  تغییرات مکانی نمایه تداوم دوره سرد با هسته های بیشینه آن در نواحی غربی و اطراف دریاچه ارومیه و هسته های کمینه در نواحی مرکزی و شمالی منطقه مشخص می شود. بر اساس نتایج، میانگین تداوم دوره گرم و تداوم دوره سرد در دوره پایه به ترتیب برابر با 53/5 و 80/3 روز در سال است که  حداکثر و حداقل تداوم دوره گرم با 1/8 و 7/2 روز به ترتیب مربوط به  ایستگاههای پیرانشهر و پارس آباد و حداکثر و حداقل تداوم دوره سرد  نیز با 7/5 و 32/1 روز مربوط به ایستگاههای زرینه و مریوان است. بررسی روند تغییرات نیز نشان داد که در بیشتر ایستگاهها نمایه  WSDI دارای روند افزایشی است که این روند در برخی ایستگاهها معنی دار شده است ولی  نمایه CSDI دارای روند کاهشی و درهیچ کدام از ایستگاهها معنی دار نشده است.  ارزیابی مدل­های مختلف با شاخص­های خطاسنجی مختلف نیز نشان داد که مدل­های MRI-ESM2-0 و MPI-ESM1-2-L بهترین عملکرد را در شبیه­سازی فرین های دمایی در منطقه مورد مطالعه دارند. توزیع روند تغییرات در دوره آینده نیز نشان داد که نمایه WSDI  در بیشتر ایستگاهها و بر اساس هر سه سناریو به ویژه سناریوی SSP5-8.5  دارای روند افزایشی خواهد بود ولی روند CSDI در بیشتر ایستگاهها کاهشی و براساس سناریوهای SSP3-7.0 و SSP5-8.5 معنی دار خواهد بود.

هایده آراء، زهرا گوهری، هادی معماریان خلیل آباد،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

شناسایی پهنه‌های ماسه‌ای، ابزار مهمی برای برنامه‌ریزی در راستای توسعه پایدار به شمار می‌رود. با توجه به شرایط اقلیمی شهرستان  سرخس، پارامترهایی مانند خشک‌سالی، طوفان‌های گرد و غبار از یک طرف، توسعه اراضی کشاورزی و تبدیل مراتع به دیم‌زارهای کم بازده از سوی دیگر سبب پیش‌روی و توسعه این پهنه‌ها گردیده است. با توجه به هدف پژوهش، عوامل موثر و پویا مانند پوشش گیاهی، خشک‌سالی و تعداد روزهای گرد و غبار، به عنوان متغیرهای دینامیک و سایر پارامترهای طبیعی منطقه مانند زمین‌شناسی، شیب، جهت، پستی و بلندی و خاک به عنوان متغیرهای استاتیک ورودی به مدل انتخاب گردیدند. در مدل‌سازی از الگوریتم‌های جنگل تصادفی (RF) و شبکه عصبی پرسپترون (MLP) استفاده شد. برای ساخت مدل‌ها 8 لایه اطلاعاتی به عنوان متغیر پیش‌گو و متغیر وجود یا عدم وجود پهنه‌های ماسه‌ای بعنوان متغیر هدف تعیین گردید. ارزیابی الگوریتم‌های مدل‌سازی با استفاده از منحنی ROC انجام گردید. نتایج نشان داد که الگوریتم RF با سطح زیر منحنی بطور میانگین بیش از 90 درصد عملکرد بهتری نسبت به MLP با سطح زیر منحنی میانگین 75 درصد، داشته است. در رتبه‌بندی متغیرهای بکار رفته در مدل، متغیر پوشش گیاهی در همه دوره‌ها در رتبه اول قرار گرفت و پس از آن متغیر SPI در سال‌های 2000 و 2015 و متغیر DSI در سال‌های 2005 و 2010 در درجه دوم اهمیت قرار داشتند. در متغیرهای استاتیک استفاده شده در مدل، متغیرهای شیب و جهت از اهمیت کمتری نسبت به سایر متغیرها در همه دوره‌ها برخوردار و در رتبه پایین‌تری قرار گرفت.

 

صدیقه مظفری قره بلاغ، بهروز محمدی یگانه، مهدی چراغی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

تأمین غذا جهت تحقق امنیت غذایی از اهداف مهم توسعه در تمامی کشورها تلقی می­شود، کاهش ناامنی غذایی برای دولت‌ها به­عنوان یک دستاورد مهم سیاسی و اجتماعی قلمداد می­گردد. یکی از اثرات ناامنی غذایی در نواحی روستایی بر روی تعداد مبتلایان و مرگ‌ومیر ناشی از همه‌گیری کرونا است. در همین راستا تحقیق حاضر به دنبال پاسخ به سؤالات زیر است که وضعیت ناامنی غذایی نواحی روستاهای موردمطالعه در چه سطحی قرار دارد؟ و ناامنی غذایی چه تأثیری بر توزیع فضایی مبتلایان و مرگ‌ومیر کرونا دارد؟ نوع تحقیق کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری این تحقیق تمامی روستاهای بخش مرکزی شهرستان زنجان است که به‌صورت تمام شماری این روستاها بررسی شده‌اند. روش گردآوری اطلاعات به‌صورت کتابخانه‌ای و روش تجزیه‌وتحلیل داده‌ها نیز به‌صورت آمار توصیفی و تحلیل فضایی است. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد، میانگین ناامنی غذایی روستاهای موردمطالعه برابر با ۳۶.08 درصد است، بالاترین میزان ناامنی غذایی مربوط به دهستان تهم با 40.76 درصد و کمترین میزان ناامنی غذایی مربوط به دهستان معجزات است. جهت تحلیل اثرات ناامنی غذایی بر مرگ‌ومیر ناشی از کرونا از رگرسیون وزن‌دار جغرافیایی استفاده شده است، بر همین مبنا بر اساس نتایج به‌دست‌آمده از این ابزار تحلیل فضایی، پهنا برابر با 172/0، مربع‌های باقی‌مانده برابر با 2836، عدد مؤثر برابر با 16.86، زیگما برابر با 5.64 و مقدار ضریب تعیین که میزان ارتباط خطی بین دو متغیر را اندازه‌گیری می‌کند برابر با 72/0 محاسبه شده است، بنابراین می‌توان گفت با افزایش ناامنی غذایی میزان مرگ‌ومیر ناشی از کرونا نیز افزایش پیدا می‌کند.

محمد صادق قدم خیر، رضا برنا، جعفر مرشدی، جبراییل قربانیان،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

در این مطالعه سعی شد که تأثیرگذاری رخداد گردوغبار در زمینه نوسانات و تغییرات روزانه میزان تابش خالص موج کوتاه دریافتی در سطح زمین استان خوزستان مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا داده­های روزانه 6 ایستگاه سینوپتیک و کدهای گردوغباری و سرعت و جهت باد توأم با آن ها استخراج گردید. با استفاده از داده­های ایستگاهی 3 کیس گردوغبار فراگیر در سطح استان خوزستان و در ادامه با استفاده از دو شاخص گردوغباری محصول سنجنده MODIS یعنی شاخص انگستروم هواویزه ها (AEA) و شاخص عمق اپتیکال هواویزه­ها (AOD) وضعیت توزیع فضایی گردوغبار در سطح استان بررسی شد و با استفاده از داده های باز تحلیل شده تابش خالص موج کوتاه دریافتی (در ساعت 12 ظهر یا 09 UTC) پایگاه ECMWF ، تغییرات زمانی و مکانی میزان تابش دریافتی بررسی شد. نتایج حاصل از بررسی 3 کیس گردوغبار فراگیر در سطح استان (شامل 19  ژوئن 2012، 12 می 2018 و 22 جولای 2010) بیانگر آن بود که، ذرات آیروسل عموماً در بخش­های مرکزی، جنوبی و غربی استان (نواحی دشتی و پست استان) از نوع ذرات با اندازه متوسط (شاخص نمایی انگستروم بین 5/0 تا 1) و در بخش­های شرقی و شمال شرقی، از نوع ذرات درشت ( شاخص انگستروم کمتر از 5/0) بوده است. نتایج حاصل از تأثیرگذاری رخدادهای گردوغبار بر میزان تابش موج کوتاه دریافتی سطح زمین نشان داد که در رخداد گردوغباری 22 جولای 2010 شاخص نمایی انگستروم بیانگر حضور ذرات درشت در اتمسفر نزدیک سطح زمین و شاخص AOD نیز بیانگر حضور گردوغبار غلیظ در کل پهنه استان بوده است، میزان تابش خالص موج کوتاه دریافتی (در ساعت 12 ظهر یا 09 UTC) حدود 194 وات بر متر مربع ( حدود28 درصد) کمتر از میانگین همان ماه بوده است. این میزان افت در دو موج گردوغبار دیگر که مقادیر شاخص AOD  و شاخص انگستروم آن­ها بیانگر گردوغبار ریزتر و با غلظت کمتر بود، کمتر بوده است. در موج گردوغباری 19 ژوئن 2012، میزان تابش خالص موج کوتاه دریافتی تنها 5 درصد ( 25 وات بر متر مربع در ساعت 12 ظهر یا 09 UTC) کمتر از میانگین بلندمدت بوده است و این افت در رخداد گردوغباری 12 می 2018 برابر 28 وات بر متر مربع (حدود 4 درصد افت نسبت به میانگین همان ماه) بوده است.

روشنک افراخته، عبدالرسول سلمان ماهینی، مهدی معتق، حمیدرضا کامیاب،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

نواحی سکونتگاهی الگوهای متنوعی از چیدمان سطوح نفوذناپذیر هستند که به‌شدت تحت‌تأثیر خصوصیات منفی محیط زیستی - اکولوژیک مانند  شکل گیری جزیره حرارتی  قرار دارند. در این مطالعه، رابطه بین این چیدمان با خصوصیات دمایی نواحی سکونتگاهی در واحد بلوک­های شهری در جلگه استان گیلان، مدل‌سازی شد. برای استخراج نواحی سکونتگاه هر واحد بلوک، از تحلیل شی­گرای تصاویر ماهواره لندست در تابستان سه مقطع زمانی (1381، 1391 و 1401) استفاده و متوسط دمای هر بلوک در هر مقطع با استفاده از معادلات انتقال تشعشع تهیه شد. متغیرهای توصیفی دمای هر بلوک در دو دسته متغیرهای ذاتی و متغیرهای همسایگی تهیه و با استفاده از تحلیل مؤلفه­های اصلی، چهار متغیرِ وسعت واحد، سنجه مرز مشترک، وسعت پلیگون مادر و  نسبت محیط به مساحت واحد به عنوان مهم‌ترین پارامتر شناسایی و به مدل رگرسیون غیرخطی GAM وارد شدند. نتایج مدل‌سازی (619/0= R2) نشان داد که  دو عامل وسعت بلوک شهری و وسعت پلیگون شهری که در آن قرار دارد، به صورت مستقیم منجر به افزایش دمای بلوک می­شود. شکل خطی هر واحد، نسبت بالای محیط به مساحت و داشتن کمترین مرز مشترک با سایر واحدهای شهری نیز نقش کاهنده متوسط دمای واحدهای شهری در دوره­های زمانی مورد مطالعه داشته اند. نتایج حاصل می­تواند به درک بهتر عوامل مؤثر بر دمای سطح زمین در مناطق سکونتگاهی بخصوص پیکربندی و ساختار بلوک­های شهری کمک کند.

پرستو دارویی، پرویز ضیائیان فیروزآبادی، فرهاد عزیزپور، وحید ریاحی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

فعالیت­های کشاورزی به­ عنوان یکی از محورهای اساسی رشد و توسعه و جزئی از فرایند توسعه روستایی، تضمین­ کننده­ حیات اقتصادی بسیاری از روستاهای کشور بوده که در سال­های اخیر تحت ­تاثیر بحران کم­ آبی و محدودیت­های سایر منابع تولید قرار گرفته و پایداری و حیات سکونتگاه­های روستایی را با چالش­های جدی مواجه ساخته است. در همین راستا ساماندهی الگوی کشت یا تدوین الگوی کشت بهینه یک امر ضروری در جهت نیل به اهداف توسعه پایدار کشاورزی و روستایی ایران به شمار می­ رود. برای نیل به این هدف باید کشت محصولات کشاورزی متناسب با ظرفیت­ها و قابلیت­های منابع تولیدی به­ خصوص منابع آبی و در راستای توازن­ بخشی به فضا باشد. بنابراین تعیین توزیع فضایی مناسب اراضی برای کشت انواع محصولات، از پایه­ های اصلی اجرای طرح­های تدوین الگوی کشت بهینه می ­باشد. بر همین اساس، در این پژوهش با استفاده از روش­های تصمیم­ گیری چند معیاره، به تهیه­ نقشه ­های تناسب محصولات عمده­ کشاورزی در 10 کیلومتری دو طرف حاشیه­ رودخانه زاینده ­رود در ناحیه­ سنتی لنجانات که درمعرض بحران فزاینده آب قرار گرفته ­اند، پرداخته شد. بدین ­ترتیب، ابتدا نیازهای زراعی- بوم­ شناختی دو محصول عمده ناحیه (گندم و جو) تعیین گردید و برای هر گیاه زراعی، نقشه­ های معیار با استفاده از نرم­ افزار ArcGIS طبقه­ بندی شدند. لایه ­های رقومی با اختصاص وزن به ­دست آمده از روش تحلیل سلسله مراتبی و با استفاده از روش وزن­دهی جمعی ساده روی­هم ­گذاری و تلفیق شدند و در نهایت کار پتانسیل­ سنجی و پهنه­ بندی اراضی در چهار طبقه از نا­مناسب تا خیلی­ مناسب برای کشت گندم و جو انجام شد. نتایج حاصل از نقشه­ میزان تناسب اراضی نشان داد که مجموعا 6/90 درصد و 4/91 درصد از اراضی کشاورزی محدوده به­ترتیب برای کشت گندم و جو بسیار مناسب و نسبتاً مناسب است. مناطق شمالی و شرقی محدوده، واقع در شهرستان فلاورجان و بخش شمالی شهرستان مبارکه، مناسب­ترین مناطق برای کشت گندم و جو هستند و هر چه از سمت شمال و شرق به ­طرف غرب محدوده پیش می ­رویم، از میزان استعداد مناطق کشت گندم و جو کاسته می ­شود. بافت نامناسب خاک، عمق کم خاک، شیب بالا و زهکشی پایین از مهم­ترین عوامل محدودکننده کشت گندم و جو در این مناطق هستند. همچنین، نتایج این مطالعه نشان داد که پهنه­ بندی مناسب اراضی (با هدف تناسب اراضی با الگو کشت) می ­تواند با بهینه­ سازی ساختار فضایی کشت محصولات زراعی، زمینه را برای توازن­ بخشی فضایی فراهم سازد.

زینب دولتشاهی، مهری اکبری، بهلول علیجانی، داریوش یاراحمدی، میثم طولابی نژاد،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

این تحقیق با هدف بررسی انواع وارونگی و شدت آن­ها با استفاده از شاخص های ترمودینامیکی جو از قبیل شاخص SI، LI ،KI و TT در ایستگاه بندرعباس برای دوره 2010 -2020 به رشته تحریر در آمده است. در این پژوهش داده های رادیوسوند جو بالای ایستگاه همدید بندرعباس برای ساعت 00 گرینویچ(5/3 محلی) طی 11 سال اخیر (2010 تا 2020) از دانشگاه وایومینگ اخذ و مورد استفاده قرار گرفت. نتایج تحلیل ها نشان داد که میانگین تعداد رخداد پدیده وارونگی در بندرعباس  برابر 501 مورد در سال می­باشد چرا که در برخی روزها چند نوع وارونگی در ارتفاع متفاوت مشاهده شد. از این تعداد وارونگی ، حدود 6/31 درصد آن مربوط به وارونگی دمای تشعشعی، 3/4 درصد جبهه ای، و 1/64 درصد دیگر مربوط به وارونگی از نوع فرونشینی می­ باشد. به دلیل نشست هوا در زیر پرفشار جنب­حاره، سهم وارونگی­های فرونشست بیشتر از انواع دیگر وارونگی می­باشد. در این میان شدیدترین وارونگی ها از نوع فرونشست با 1354 مورد و ضعیف ترین وارونگی ها نیز با 29 مورد و از نوع جبهه ای بوده است. بطور کلی میانگین بلندمدت ضریب شدت وارونگی های ایستگاه بندرعباس با ضریب 0/062 نشان می­دهد که شدت وارونگی های این شهر اکثرا از نوع بسیار شدید هستند که این رخداد می تواند آثار بسیار مخربی هم از نظر محیط زیستی و هم سلامت جسمی ساکنین شهر بندرعباس در پی داشته باشد. همچنین همبستگی بین عناصر وارونگی نشان داد که با کاهش ضخامت لایه وارونگی، شدت وارونگی دمایی نیز افزایش می باشد.

جواد سدیدی، حسن احمدی، دکتر رامین رضایی شهابی، امیر پیشوا، امید خیری، قدرت اله نورایی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

کاربری مسکونی یکی از کاربری­های مهم و اصلی در نظام کاربری اراضی شهری است که مدیریت ایمنی و توجه به الزامات پدافندی آن به دلیل تراکم بالای جمعیتی در شهرهای بزرگ بسیار حائز اهمیت است. پژوهش حاضر، در زمینه ارزیابی آسیب­ پذیری کاربری­های مسکونی در برابر تهدیدات خارجی با رویکرد پدافند غیرعامل شهری در منطقه 10 تهران است که در قالب مطالعات فضایی ـ مکانی و با اجرای مدل تحلیلی در سه گام انجام شد. ابتدا شناسایی و دسته­ بندی اصول و الزامات پدافند غیرعامل در سه گروه پارامترهای سازه­ای، جمعیتی و مکانی صورت گرفت و با استفاده از ابزار پرسشنامه و نظرسنجی کارشناسی، اولویت­های اصول پدافند غیرعامل در ارتباط با فضاهای مسکونی مشخص شد. در ادامه، بر پایه فرآیند تحلیل شبکه ­ای، تعیین وزن هر یک از معیارها انجام گرفت و وزن حاصل از مدل ANP، در محیط نرم­ افزار ArcGIS بر لایه­ های مکانی منطقه اعمال شد. نتایج اجرای مدل نشان داد که از نظر شاخص­های سازه­ای، بیش از 78 درصد واحدهای مسکونی منطقه، در گروه سازه­هایی با میزان آسیب­پذیری زیاد قرار می­ گیرند و از نظر شاخص­های جمعیتی، در 88 درصد واحدهای مسکونی در صورت وقوع تهدیدات خارجی میزان آسیب­ پذیری زیاد است. از لحاظ شاخص­های مکانی، بیش از 92 درصد فضاهای مسکونی، با چند نوع کاربری ناسازگار همجوار هستند و بیشترین آسیب­ پذیری را دارند. به طور کلی نتایج حاصل از روی­هم­ گذاری لایه­ ها نشان داد بیش از 86 درصد واحدهای مسکونی محدوده در پهنه­ های آسیب­ پذیر واقع شده­ اند و میزان آسیب ­پذیری واحدهای مسکونی در این پهنه­ ها بسیار بالاست.
 

حسین حاتمی نژاد، آقای علیرضا صادقی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

سنجش تاب‌آوری شهری می‌تواند به توسعه استراتژی‌ها و سیاست‌های مناسب برای شهرهایی که با شوک‌های غیرمنتظره و پیامدهای آن مواجه هستند، کمک کند. از آنجایی‌که تاب‌آوری شهری مفهومی پیچیده است و عملیاتی کردن آن دشوار است، توسعه تکنیک یا روشی برای به فعلیت رساندن این مفهوم نقطه عطف بزرگی در جهت درک عوامل و تعاملاتی است که به ایجاد و حفظ تاب‌آوری کمک می‌کنند. کلان­شهر تهران دارای تمرکز بالایی از صنایع، سازمان‌های دولتی، خدمات و تأسیسات است که مدیریت آن را در زمان وقوع یک بلای طبیعی بسیار پیچیده می‌کند. شرایط پیشین یا ویژگی­های ذاتی اجتماعی-اقتصادی نشان می‌دهد که تهران از نیروهای سیل مصون نیست، در واقع سنجش تاب‌آوری در برابر بلایای شهری برای مناطق واقع بر رودخانه­ ها در تهران به دلیل ویژگی‌های ذاتی آن و تغییرات مکانی- زمانی سیلاب در منطقه حائز اهمیت است. این پژوهش بر سنجش تاب‌آوری مناطق واقع بر مسیر رودخانه­ های شهر تهران متمرکز است. رویکرد اندازه‌گیری مبتنی بر ایجاد یک شاخص ترکیبی بر اساس شش بعد تاب‌آوری اجتماعی، اقتصادی، نهادی، زیرساختی، سرمایه اجتماعی و محیطی در برابر سیل است. این پژوهش با توسعه یک روش تصمیم ­گیری چندمعیاره ترکیبی انجام گرفته است، مدل AHP برای اولویت ­بندی شاخص­های انتخابی و مدل TOPSIS به‌منظور رتبه ­بندی مناطق واقع بر مسیر رودخانه­ های شهر تهران بر اساس سطوح تاب‌آوری آن­ها استفاده شده است. نتایج نشان می‌دهد که منطقه ۲۲ تاب‌آورترین منطقه است، درحالی‌که مناطق 4، 5 و 14 دارای کمترین سطح تاب‌آوری هستند. یافته‌های این پژوهش می‌تواند به سازمان‌های برنامه‌ریزی شهری مانند مرکز برنامه‌ریزی تحقیقات تهران کمک کند تا تاب‌آوری در برابر بلایا را در برنامه‌ریزی شهری ادغام کند و از برنامه‌های واکنشی به استراتژی‌های انطباقی شهری پیشگیرانه مانند برنامه‌ریزی کاربری اراضی شهری حساس به ریسک تغییر دهند.

تاج الدین کرمی، علی شماعی، فاطمه محبی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

تاب‌آوری اکولوژیک مفهومی است که بر قابلیت بازگشت‌پذیری ساختارها و کارکردهای اکولوژیکی در مقابل شوک‌های وارده دلالت دارد. پهنه شمالی تهران به مثابه مهم‌ترین پشتوانه‌های اکولوژیک این شهر در دهه‌های ‌اخیر دچار تغییرات کاربری زیادی شده است. تحقیق حاضر تحلیل نقش تغییر کاربری در تاب‌آوری اکولوژیک زیرساخت‌های سبز (به عنوان یکی از ارکان ساختاراکولوژیکی) منطقه یک شهرداری تهران پرداخته است. این تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش توصیفی ـ تحلیلی محسوب می‌شود. از داده‌های ماهواره‌ای لندست (2021-1976) برای کشف تغییرات مورد نظر و از سنجه‌های سیمای سرزمین برای تحلیل وضعیت تاب‌آب‌وری اکولوژیک استفاده شده است. بر اساس یافته‌های تحقیق، سنجۀ ‌اندازه لکه‌ها(CA) و تعداد لکه‌های(NPسبز در طی دوره مورد بررسی، از نظر وسعت کاهش یافته و از نظر تعداد دچار افزایش چشم‌گیری شده‌اند. این تغییرات بیانگر فرایند خرددانگی و از بین رفتن انسجام ساختاری لکه‌‌‌های سبز است. نتایج حاصل از متریک پیوستگی(ENN و GYRATE) نیز پیوستگی کمی بین لکه‌های سبز منطقه را نشان ‌می‌دهد. بعلاوه نتایج سنجه CONTAG، بیان می‌کند که درصد سرایت به خاطر پیوستگی کم، پایین است. بنابراین می‌توان گفت که زیرساخت‌های سبز منطقه در مقابل تغییرات کاربری اراضی انسجام ساختاری خود را از دست داده و در نتیجه کارکردها و خدمات اکولوژیکی مورد انتظارِ آن‌ها نیز دچار نارسایی شده‌اند. بنابراین زیرساخت‌های سبز منطقه مورد مطالعه در مقابل تغییرات کاربری آسیب‌پذیر بوده و به نحو بارزی از تاب‌آوری اکولوژیک آن‌ها کاسته شده است.

 
مجید رمضانی مهریان،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

رشد جمعیت و شهرسازی دو عامل اولیه در افزایش خطر سیل در مناطق شهری به ‌شمار می‌روند. هم‌زمان با گسترش روز‌افزون شهرنشینی در بسیاری از شهرها تغییرات کاربری زمین منجر به افزایش حجم روانابهای سطحی و تغییر رژیم‌های‌ سیلابی رودخانهها شده است. از این رو سیل‌ شهری یکی از مخاطراتی است که به‌طور مستقیم و غیر‌مستقیم آثار زیان‌بار خود را بر شهرهای مختلف ایران وارد ساخته است. از آنجا که تابآوری با ترکیب مؤلفههای مختلف درک جامعی از شرایط فراهم میسازد میتواند در ایجاد ابزارهای مدیریت ریسک سیل شهری مثمر ثمر باشد. برای اینکه بتوان از مفهوم تابآوری به‌طور مؤثر در فرایند تصمیم‌گیری و مدیریت سیلاب‌های شهری استفاده کرد، لازم است تابآوری شهر در برابر مخاطره سیل موردسنجش و ارزیابی قرار گیرد. با وجود این، سنجش تابآوری در محیط‌های شهری در برابر سیل به‌دلیل عدم شفافیت لازم در زمینه رویکردهای روش‌شناختی با چالش جدی مواجه است. بر این اساس در این مطالعه با مرور نظام‌مند و فراتحلیل مطالعات انجام شده در زمینه ارزیابی تابآوری محیطهای شهری در برابر سیل رویکردها و روش‌‌ها در این زمینه مورد واکاوی قرار گرفته است. مطابق یافته‌های تحقیق روش‌های ارزیابی تاب‌آوری محیط‌های شهری در برابر سیل، به سه دسته کمی، نیمه‌کمی و کیفی تقسیم میشوند. روش‌های کیفی از تنوع کمتری نسبت به روشهای کمی برخوردارند و غالباً شامل روش مصاحبه‌گیری و چارچوب‌های مفهومی نظری میشوند. غالب روش‌های ارزیابی در این زمینه روش‌های کمی و نیمه‌کمی هستند که می‌توان آن‌ها را در دو دسته پرکاربرد یعنی روش‌های مبتنی بر شبیه‌سازی و روش‌های مبتنی بر شاخص‌سازی جای داد. در رویکرد مبتنی بر شبیهسازی به‌طورکلی از مدلسازی هیدرولوژیکی و شبیهسازی سیلاب استفاده می‌شود. روش‌های مبتنی بر شاخصسازی در شکل‌های متفاوت توسعه‌یافتهاند اما به‌طورکلی از اصول یکسانی پیروی میکنند و میتوان از آنها برای تحلیل تابآوری دیگر انواع مخاطرات در عرصههای جغرافیایی نیز استفاده کرد.


 

مهران مقصودی، الهام حیدری،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

تنوع زمین شناختی شاخه ای جدید از گردشگری به نام ژئوتوریسم را رقم زده است که در آن به بررسی  مکانهایی پرداخته می شود که قابلیت جذب گردشگر را دارد و می تواند به توان جامعه ی محلی برای توسعه ی اقتصادی کمک کند  . ژئوسایت ها همواره تحت تاثیر تهدیدها و آسیبهای انسانی و طبیعی بوده اند که بررسی آنها برای توسعه پایدار و حفاظت ،امری ضروری است . در این پژوهش با توجه به قابلیتهای زمین شناسی شمال محدوده  ،ژئوسایتهای منطقه از نظر آسیب و تهدید مورد بررسی قرار گرفتند . به دلیل گسترش ژئوتوریسم ،تنوع زمین شناختی منطقه تحت تاثیر قرار گرفته است و ژئوسایتهایی که در معرض خطر هستند در مدیریت و حفاظت ،در اولویتند .در این پژوهش ژئوسایتها مورد شناسایی قرار گرفتند و عوامل تهدید کننده ی طبیعی و انسانی از طریق بازدیدهای میدانی برداشت شده است و در مرحله ی بعد شناسایی تهدیدها و آسیب ها صورت گرفته است که پهنه بندی ژئوسایتها  با توجه به روش فازی انجام شده است و ژئوسایت ها براساس حساسیت اولویت بندی شدند.طبق نتایج حاصل شده عوامل تهدید به دو دسته ی طبیعی و انسانی دسته بندی شده است و تامین منابع ،جاده سازی غیر اصولی و نزدیکی به مراکز جمعیتی از جمله عوامل انسانی تهدیدکننده و عوامل مانند آبهای سطحی ،تغییرات دما و...از جمله عوامل تهدیدکننده ی طبیعی می باشد . ژئوسایتهای معدن نمک درخشان ،معدن نمک قائم ،معدن نمک توکل ،معدن نمک سالار ،حوضچه نمکی  از جمله سایتهایی هستند که بیشترین میزان حساسیت را دارا هستند.
 
دکتر علی زنگی آبادی، آقای فضل اله کریمی قطب آبادی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

تاب‌آوری اقتصادی در برابر سوانح طبیعی که درواقع نحوه تأثیرگذاری ظرفیت‌های اقتصادی در برابر سوانح  می‌باشد، ازجمله مسایلی است که باید در هر جامعه به آن توجه شود. شایان‌ذکر است که نوع نگرش به مقوله تاب‌آوری اقتصادی و نحوه تحلیل آن ازیک‌طرف، در چگونگی شناخت تاب‌آوری وضع موجود و علل آن نقش کلیدی دارد و از طرف دیگر سیاست‌ها و اقدامات کاهش خطر و نحوۀ رویارویی با آن را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. هدف از انجام این پژوهش، رتبه ‌بندی تاب آوری اقتصادی سکونتگاه‌های شهری جدید منطقه شهری اصفهان در برابر خطر زلزله است. با توجه به مؤلفه‌های مورد بررسی و ماهیت موضوع، رویکرد حاکم بر این پژوهش، « توصیفی- تحلیلی» است. جامعه آماری این پژوهش شامل 6 سکونتگاه شهری جدید شاهین‌شهر، مجلسی، سپاهان شهر، فولادشهر، بهارستان و شهید کشوری می‌باشند. این تحقیق ازنظر هدف، کاربردی بوده و در بخش ادبیات تحقیق برای جمع‌آوری اطلاعات از روش کتابخانه‌ای اقدام شده است. با توجه به نتایج حاصل از ASI در این پژوهش، سکونتگاه‌های جدید بهارستان، مجلسی، شهیدکشوری، فولادشهر، سپاهان شهر و شاهین شهر به ترتیب رتبه‌های اول تا ششم را از نظر تاب آوری اقتصادی در برابر خطر زلزله را دارا می‌باشند. بنابراین برای کاهش تأثیرات نامطلوب خطر زلزله، باید به ظرفیت‌های اقتصادی سکونتگاه‌های مورد مطالعه و کاهش عوامل خطرزای اقتصادی در هر جامعه، توجه نمود تا از این طریق ازخسارت‌های مالی که براثر این حوادث احتمالی به وجود می‌آید، جلوگیری نمود.  
خانم دکتر تهمینه چهره آرا، خانم سمیه حاجیوند پایداری،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

شناسایی کانون­های گردوغباری و به­طبع آن رفتارشناسی این پدیده در مناطق مختلف سبب شده تا یکی از مسائل چند دهه اخیر به عنوان یک مخاطره مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور از آمار 15 ایستگاه هواشناسی در منطقه شمال شرق ایران مشتمل بر استان­های خراسان شمالی، رضوی و جنوبی در یک دوره 17 ساله (2016-2000) استفاده شد. در ادامه برای تببین سازوکار حاکم بر روزهای گردوغباری با مراجعه به مرکز ملی پیش بینی محیطی/علوم جو (NCEP/NCAR) مقادیر مولفه­های مداری و نصف النهاری باد و ارتفاع ژئوپتانسیل تهیه شد. در ادامه برای ردیابی و شناسایی کانون­ها به ترتیب از مدل HYSPLIT و مقادیر AOD سنجنده MODIS بهره­گیری شد. نتایج نشان داد که در دوره گرم سال به دلیل استقرار سامانه واچرخندی شبه ساکن قوی در ترازهای زیرین جو سبب شده تا افزایش تاوایی منفی در منطقه بیشینه نزول هوا و در نهایت حاکمیت یک جریان شمالی را برای منطقه به همراه داشته باشد. بررسی ناهنجاری ارتفاع ژئوپتانسیل و تاوایی مشخص شد، 3 الگوی غالب نابهنجار در بروز بیشینه گردوغبارها در منطقه فعالیت دارند. بطوریکه افزایش ارتفاع ژئوپتانسیل به بیش از 5 الی 10 ژئوپتانسیل متر و افزایش چرخندگی منفی از شرایط عمده به حساب می­آید. با بررسی مدل ردیابی و بهره­گیری از داده­های ماهواره­ای نیز 5 کانون اصلی که بیش از 90 درصد گردوغبارهای منطقه را متاثر می­سازد، شناسایی گشت که در این میان سهم کشور ترکمنستان با دو کانون جدا و یک کانون مشترک با کشور ازبکستان نقش چشمگیری در رخداد گردوغبارهای تابستانه شمال شرق ایران را بر عهده دارد.
 
غلام حسن جعفری، زینب کریمی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمین لرزه مسئول آزاد شدن انرژی درونی زمین، به صورت نقطه ای است. انرژی آزاد شده در کانون زلزله ها به صورت سطحی گسترش می یابد و  سطوح ارضی را متأثر می­سازد. در علوم زمین برای بررسی اثرپذیری سطوح ارضی از فعالیت­های نئوتکتونیکی، از شاخص­های مورفوتکتونیکی استفاده می­شود. در این مقاله برای سنجش وضعیت فعالیت­های نئوتکتونیکی سطوح ارضی ایران، در قالب زون­های مورفوتکتونیکی، علاوه بر استفاده از حوضه هایی که بر اساس شاخص­های مورفوتکتونیکی در مورد وضعیت تکتونیکی آن ها قضاوت شده است، از انرژی ثبت شده در کانون زلزله­های 2009-1900 و همچنین وضعیت قرارگیری حوضه نسبت به گسل­ها استفاده شده است؛ به این منظور ابتدا داده­های زمین لرزه­ای 110 ساله ایران، طی فرایند برنامه­نویسی در متلب، ابتدا از حالت نقطه­ای به حالت سطحی و سپس به رستری تبدیل گردید. علاوه­بر آن با توجه به منابع اسنادی گسل­های اصلی ایران در سه نوع تقسیم و تحلیل گردید. اسناد حوضه­ای مربوط به شاخص­های مورفوتکتونیکی ایران در غالب واحدهای مورفوتکتونیکی تحلیل و تفسیر گردید. نتایج دال بر این است که الف) مقدار انرژی آزاد شده از زمین لرزه‏ها نمی­تواند در ارزیابی شاخص­های مورفوتکتونیکی حوضه­ها نقش زیادی داشته باشد. ب) قرارگرفتن حوضه­ در حریم گسل­های کواترنری و لرزه­ای جوان، تأثیر بسیار زیادی در منعکس شدن فعالیت های تکتونیکی در شاخص های مورفوتکتونیکی حوضه داشته است. ج) مجاورت حوضه­های نیمه فعال با حوضه­های فعال، یا مجاورت حوضه­های غیرفعال با حوضه­های نیمه فعال می‏تواند ناشی از حد آستانه شاخص­هایی باشد که برای برآورد وضعیت فعالیت تکتونیکی حوضه­ها استفاده می­شود.
 
ارسطو یاری حصار، مهدی فیض اله پور، ندا کنعانی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

دمای سطح زمین اطلاعات مهمی را در زمینه نقش کاربری اراضی و پوشش زمین بر روی فرایندهای بیلان انرژی ارائه میدهد. بنابراین هدف این تحقیق، ارزیابی الگوهای LST در اثر تغییرات رخ داده در کاربری اراضی (LULC) می باشد.منطقه مورد مطالعه با وسعتی معادل 6/300 کیلومتر مربع در منطقه تالش واقع شده است. به این منظور تصاویر لندست در فصول خشک و مرطوب از سال 1365 تا 1401 دانلود گردید. چهار طبقه کاربری با طبقه بندی بیشترین شباهت(MLC) و ماشین بردار پشتیبانی(SVM) در بازه های زمانی 36 ساله شناسایی شد. مقادیر ضریب کاپا برای مدل SVM معادل 7802/0 بوده و برای مدل MLC معادل 5328/0 بوده است. شاخص های طیفی NDVI، NDSI و NDWI برای پوشش گیاهی، خاک بایر و آب محاسبه شده و در سالهای فوق با LST  تطبیق داده شدند. تغییرات کاربری زمین طی سال های 1365 تا 1401 عامل مهمی در تغییرات دمای سطح زمین بوده که به طور متوسط از 7/13 درجه سانتیگراد تا 5/39 درجه سانتیگراد در فصل مرطوب و 37/0- تا 07/41 درجه سانتیگراد در فصل خشک متغیر بوده است. پهنه های آبی و پوشش گیاهی کمترین و خاک بایر بیشترین مقادیر LST را نمایش داده اند. بیشترین همبستگی منفی به میزان 74/0- متعلق به شاخص NDVI در سال 1365 بوده و بیشترین همبستگی مثبت به میزان 79/0 متعلق به شاخص NDSI در سال 1365 می باشد. مساحت پهنه جنگلی کاهش 3/20 درصدی و اراضی کشاورزی افزایش 217 درصدی را در 36 سال نشان می دهند. زمین های بایر بیشتر تغییر را داشته و از 2/68 کیلومتر مربع به 12 کیلومتر مربع کاهش یافتند. به طور کلی LST ، به علت افزایش فعالیت های انسانی از قبیل گسترش زمین های زراعی و جنگل زدایی در دوره مورد مطالعه افزایش یافته است.

محمدرضا ریگی، عاطفه عالی انوری، فرهاد ذوالفقاری، خالد سلیمی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

امروزه تغییر اقلیم و افزایش گرمای جهانی ناشی از افزایش غلظت گازهای گلخانه‌ای به­ویژه گاز دی‌اکسید‌کربن یکی از چالش‌های مهم در بحث توسعه پایدار می‌باشد. ترسیب کربن در زیست­توده گیاهی و خاک‌های تحت آن، از ساده‌ترین و از نظر اقتصادی عملی‌ترین راهکار ممکن به منظور کاهش دی‌اکسید‌کربن اتمسفری می‌باشد. این تحقیق به منظور ارزیابی انباشت کربن خاک در گونه‌های گیاهی کلیر و کهور ایرانی در منطقه کشتگان شهرستان سراوان انجام شد. بدین منظور نمونه‌های خاک از عمق صفر تا 30 سانتی‌متری زیر تاج پوشش گونه‌های گیاهی کلیر و کهورایرانی و منطقه شاهد (بدون پوشش گیاهی) از هر ناحیه 20 نمونه به صورت تصادفی برداشت گردید و میزان انباشت کربن خاک، وزن مخصوص ظاهری خاک، اسیدیته، شوری، درصد رس، سیلت و شن اندازه‌گیری شد. نتایج نشان داد که میزان انباشت کربن خاک در منطقه تحت پوشش گونه گیاهی کلیر (1/32 تن در هکتار) به طور معنی‌داری (p<0.01)  بیشتر از منطقه تحت پوشش گونه گیاهی کهور ایرانی (0/75 تن در هکتار) و منطقه شاهد (0/25 تن در هکتار) بود. محتوی ماده آلی خاک و درصد شن در زیر سایه ­انداز هر دو گونه گیاهی بیشتر از شاهد بود. با توجه به نتایج می‌توان اظهار داشت که وجود گونه‌های گیاهی سبب افزایش میزان انباشت کربن خاک و در نتیجه تعدیل گرمایش جهانی می‌شود.

 
دکتر سارا کیانی، دکتر مراد کاویانی، دکتر امیرعلی توسلی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

محدوده دریاچه نمک میان سه استان اصفهان، قم و سمنان قرار گرفته است اما کارکرد دریاچه نمک و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آن بر محیط طبیعی، محیط‌زیست و محیط اقتصادی و اجتماعی پیرامون آن و استان‌های دیگری را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. طبیعتاً شکل‌گیری بحران در این دریاچه، می‌تواند از نظر زیست‌محیطی، اقتصادی و اجتماعی، تأثیرات منفی بر جوامع انسانی و ساکنان نواحی پیرامون داشته باشد. پژوهش حاضر بر آن است که تغییرات زمانی- مکانی پلایای دریاچه نمک و در وهله بعدی بررسی و تحلیل اثرات تغییرات پلایا بر امنیت زیست‌محیطی نواحی پیرامونی را بررسی و واکاوی کند. برای دستیابی به این هدف، در ابتدا، با استفاده از شاخص‌های شوری خاک از جمله شاخص شوری استانداردشده (NDSI)، شاخص شوری 1 (SI1)، شاخص شوری 2 (SI2 ) و شاخص درجه روشنایی(BI)، پهنه‌های نمکی طی بازه زمانی 30 ساله (1992-2021) با فواصل زمانی پنج‌ساله شناسایی شد. سپس با استفاده از روش حداکثر احتمال (Maximum Likelihood) پهنه پلایای نمک پهنه‌بندی شد و به چهار نوع پوشش اراضی، شامل پهنه آبی، پهنه مرطوب، پهنه نمکی و کاربری دیگر طبقه‌بندی شد. نتایج تحقیق نشان داد به دلیل کاهش ورودی آب به دریاچه در نتیجه احداث سد در بالادست حوضه و اثرات تغییر اقلیم، پهنه آبی یا دریاچه فصلی دریاچه نمک از میان رفته و پهنه نمکی در این بخش گسترش‌یافته است. بیشترین تغییرات دریاچه مربوط به بخش شمال غربی دریاچه است که مهم‌ترین رودخانه‌‌ها از جمله جاجرود، شور، قره‌چای و قمرود به این بخش از دریاچه، زهکشی و تخلیه می‌شوند. ازاین‌رو، در نتیجه سدسازی روی رودخانه‌های مذکور، جریان آب به داخل دریاچه، روندی کاهنده را نشان می‌دهد. همچنین به دلیل فقدان سکونتگاه‌ها و جوامع انسانی در نزدیکی دریاچه نمک با توجه به وضعیت طبیعی و اقلیمی منطقه، نمی‌توان در کوتاه‌مدت بروز رخدادهای زیست‌محیطی که مسائل امنیتی و سیاسی را تحت شعاع قرار دهد انتظار داشت.
خانم زیبا یوسفی، دکتر حسین جهان تیغ، دکتر فرهاد ذوالفقاری،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

بررسی و پایش پدیده بیابان‌زایی در منطقه‌های خشک و نیمه‌خشک باتوجه‌به افزایش روزافزون این پدیده، یکی از نگرانی‌های اساسی جوامع و دولت‌های درگیر مسئله بیابان‌زایی است. ازطرفی شناخت مناطق در معرض خطر پدیده بیابان‌زایی جهت مدیریت و کنترل این پدیده در کمترین زمان ممکن و حداقل هزینه از ضروریات است. هدف از این مطالعه، تهیه نقشه شدت بیابان‌زایی در دشت مراد آباد سراوان با استفاده از مدل Albedo-NDVI است. این روش بر مبنای سنجش از دور استوار است. برای تهیه دو شاخص مورد اشاره پس از تصحیحات لازم بر روی تصاویر ماهواره‌ای لندست 8 دو شاخص Albedo و NDVI در نرم‌افزار  Erdas Imaging  استخراج گردید. برای بررسی رابطه بین دو شاخص مورد بررسی تعداد 200 پیکسل متناظر از هر شاخص انتخاب و رگرسیون خطی بین آنها تشکیل گردید. بر اساس ضریب شیب خط حاصل از رگرسیون خطی، معادله تعیین شدت بیابان‌زایی بدست آمد و بر اساس ضریب شکست طبیعی جنکس نقشه شدت بیابان‌زایی تهیه شد. همچنین برای ارزیابی دقت مدل با مطالعات قبلی بر اساس مدل میدانی IMDPA یک ماتریس بهم ریختگی بین 100 نقطه متناظر تشکیل گردید. نتایج حاصل از رگرسیون خطی بین دو شاخص  NDVI  و Albedo  نشان داد که این دو شاخص با یکدیگر همبستگی منفی بالایی دارند (85/0- =R ). نتایج حاصل از طبقه‌بندی شدت بیابان‌زایی بر اساس این مدل نشان داد که 35درصد منطقه در کلاس خیلی شدید و تنها 5 درصد منطقه بدون تخریب قرار دارد. همچنین مقدار مقدار دقت مدل با ضریب کاپای معادل 58/0 بدست آمد، که بیانگر دقت خوب مدل می باشد.
 
دکتر محمد رحمانی، دکتر فرهان احمدی میرقائد، دکتر ساره ملاآقاجانزاده،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده

این مطالعه با هدف ارزیابی کیفیت زیستگاه‌های آبخیز تجن در شمال ایران بر مبنای تغییرات کاربری اراضی در بازه زمانی 1431-1371 و بررسی ارتباط آن با سنجه‌های تعداد لکه (NP)، تراکم لکه (PD)، تراکم لبه (ED)، بزرگترین لکه (LPI)، شکل لکه (LSI) و جداشدگی (SPLIT) انجام پذیرفت. تصاویر لندست 8 و 4 برای تهیه نقشه‌های کاربری اراضی در سال‌های 1371، 1401 و 1431 با استفاده از روش‌های حداکثر احتمال، ترکیب متقاطع و CA-Markov در نرم‌افزارهای انوی و ترست پردازش شد. کیفیت زیستگاه‌های حوضه نیز با استفاده از اینوست در سه سناریو بر مبنای نقشه‌های کاربری اراضی ارزیابی و رابطه آن با تغییرات کاربری اراضی و سنجه‌های موردنظر بر اساس رگرسیون حداقل مربعات و آزمون همبستگی اسپیرمن تحلیل شد. نتایج نشان داد در بازه زمانی 1371 تا 1431، اراضی جنگلی و کشاورزی به ترتیب بیشترین تغییرات کاهشی (82460- هکتار) و افزایشی (76392 هکتار) را داشتند. زیستگاه­های بخش مرکزی حوضه از کیفیت بالاتری نسبت به پهنه‌های شمالی و جنوبی برخوردار بودند. رابطه کیفیت زیستگاه‌ها با تغییرات کاربری اراضی معنادار و معکوس (-0.95با سنجه‌های NP، PD، ED و LSI غیرمستقیم و معنادار (-0.46) و با سنجه‌های LPI و SPLIT ضعیف مشاهده گردید. این مطالعه نشان داد که کیفیت زیستگاه‌ها حوضه مطالعاتی تحت تأثیر تغییرات کاربری اراضی و ویژگی‌های لکه‌های سیمای سرزمین طی 30 سال گذشته کاهش یافته و احتمالاً همین روند تا 30 سال آینده نیز ادامه می‌یابد. نتایج این مطالعه می‌تواند به عنوان مبنای تصمیم‌گیری در راستای توسعه کاربری‌ها در منطقه و حفاظت محیط‌زیست آن قرار گیرد.
 

صفحه 18 از 21     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به سامانه نشریات علمی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Spatial Analysis Environmental hazarts

Designed & Developed by : Yektaweb