385 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
- محمدرضا جعفری،
دوره 11، شماره 3 - ( 10-1403 )
چکیده
با توجه به اینکه در حوزه آبخیز چم گردلان شکل های مختلف حرکات تودهای به ویژه در مسیر راه های ارتباطی، اراضی زراعی و مسکونی وجود دارد، ضرورت ایجاد نقشه های پهنه بندی برای آنها و نیز بررسی عوامل مؤثر در وقوع آن به منظور پیشگیری و کنترل این پدیده را اجتناب ناپذیر می سازد. لذا در این پژوهش، ضمن بازدیدهای میدانی، اقدام به ایجاد نقشه های زمین شناسی، فیزیوگرافی، کاربری اراضی، پوشش گیاهی، فرسایش، کلیماتولوژی، خاکشناسی و ژئومورفولوژی در محیط GIS گردید. روش انجام کار در این پژوهش بر مبنای تشخیص واحدهای کاری ژئومورفولوژی بوده که به کمک تفسیر عکس های هوایی و قطع دادن نقشه های پایه صورت گرفته است. سپس عوامل مؤثر بر وقوع حرکات تودهای با استفاده از روابط رگرسیون لجستیک مورد بررسی قرار گرفت. به نحوی که در آن عواملی مانند شیب، نوع سازند زمین شناسی، خاکشناسی، اقلیم به عنوان متغیرهای مستقل و فراوانی وقوع حرکات تودهای به عنوان تابعی از عوامل مذکور در نظر گرفته شد. نتایج حاصله نشان داد که مؤثرترین عوامل در ارتباط با فراوانی وقوع زمین لغزش ها در منطقه، به ترتیب عبارت از شیب، تشکیلات زمین شناسی، جنس توده لغزشی (نوع و میزان املاح در خاک) و کاربری اراضی می باشند.
سید محمد ناظم رضوی، نوید سعیدی رضوانی، سیدمحمد رشتیان،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
بافت های کهن سمنان جزئی از پیکره و بدنه این شهر است و دارای ارزش های کالبدی، عملکردی، اقتصادی و فرهنگی است که با قابلیت ها و توان های بالقوه خود، یک سرمایه ملی محسوب می شود. این کالبد و ساختار در معرض تهدیدات بنیادی بوده و نیازمند تشخیص مسائل، چالش ها و ساماندهی آنها برای جلوگیری از مخاطرات میباشد. الگوی حاکم بر پژوهش به لحاظ هدف، شناختی - ارزیابی؛ به لحاظ روش، اسنادی ـ کتابخانهای و میدانی؛ از نظر زمانی، مقطعی و از نظر نوع داده، کمی -کیفی است. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده و 380 مورد به عنوان حجم نهایی نمونه برای پژوهش تعیین شدند و شیوه انتخاب پاسخگویان از میان ساکنان محدوده مورد مطالعه، با نمونه گیری تصادفی انجام شده است. تجزیه و تحلیل ها در محیط Spss انجام و از آزمون های آماری مانند؛ تی تست، فریدمن و تاکسنومی عددی برای تجزیه و تحلیل ها استفاده شده است. نتیجه آزمون تی تک نمونهای نشان داد که متغیرهای حکمروایی خوب شهری، در سطح کمتر از 05/0 معنادار و وضعیت متوسطی در بافت فرسوده شهر سمنان دارند. همچنین نتیجه آزمون تأیید نمود که بهترین وضعیت مربوط به شاخص عدالت محوری با میانگین رتبهای 24/4 بوده است. نتیجه آزمون همچنین نشان داد که وضعیت بازآفرینی بافت فرسوده ضعیف بوده میباشد. نتایج آزمون فریدمن نیز نشان داد که تفاوت معناداری بین رتبه متغیرها وجود دارد. بر اساس میانگین رتبهها، متغیر امنیت با میانگین 4.997 در رتبه نخست و پس از آن به ترتیب آموزش، اقتصاد، بهداشت، فرهنگ، خدمات شهری و ورزش قرار گرفتند. همچنین نتایج تحلیل ها برای 27 شاخص نشان میدهد که ارزشهای اجتماعی و توسعه انسانی بالاترین میانگینها را دارند. شاخصهای مرتبط با هویت تاریخی، توسعه درونی و بهداشت نیز عملکرد خوبی داشتهاند. در مقابل، مشارکت مردمی ضعیفترین عملکرد را داشته است. اکثر شاخصها مانند مسئولیتپذیری، هویت، دلبستگی، تعامل، درآمد و زیرساختها در سطح متوسط به بالا قرار دارند.
مهندس پوریا قباخلو، دکتر محمدکیا کیانیان، دکتر امین صالح پورجم، دکتر شیما نیکو،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
بیابانزایی موضوع پیچیدهای است، که هم ناشی از فرآیندهای طبیعی و هم فعالیتهای انسانی است. این امر شامل تخریب زمین در اثر عوامل مختلفی مانند فرسایش بادی و آبی، تخریب پوشش گیاهی و کاهش منابع آب است. توسعه پایدار انسانی، به سه عنصر کلیدی بستگی دارد: مردم، منابع و مشارکت. هدف از این پژوهش، شناسایی معیارها و شاخصهای مؤثر بر عدم مشارکت پایدار جوامع روستایی در طرحهای بیابانزدایی، اولویتبندی این معیارها و شاخصها بر اساس دیدگاه ساکنان محلی و ارائه راهکارهایی برای افزایش مشارکت روستائیان میباشد. جوامع در طرحهای بیابانزدایی این تحقیق، روستاهای غیاث آباد، شورقاضی و محسن آباد شهرستان گرمسار میباشند، که دارای طرحهای موجود بیابانزدایی هستند. بعد از ارزیابی اولیه مناطق، صحبت با ساکنین محلی، معیارها و شاخصهای مناسب جهت تهیه پرسشنامه مشخص گردید و بین افراد توزیع گردید. جهت تحلیل پرسشنامهها، آزمون فریدمن برای اولویت بندی شاخصها استفاده شده است. نتایج نشان داد، که معیار آموزشی، مهمترین معیار عدم مشارکت مردمی در طرحهای بیابانزدایی از دیدگاه جوامع محلی (رتبه 69/2) می باشد و معیارهای اجتماعی (63/2)، اقتصادی (35/2) و برنامه ریزی (33/2) از دیدگاه جوامع محلی در مراحل بعدی اولویت قرار گرفتند. همچنین، آزمون فریدمن نشان داد، که از دیدگاه جوامع محلی، شاخص عدم استفاده از گروههای مروج بومی، به ترتیب با میانگین رتبه 72/11 و 33/10 به عنوان مهمترین شاخص موثر بر عدم مشارکت مردمی در طرحهای بیابانزدایی شناسایی شدند.
دکتر منیژه قهرودی تالی، آقای فرهاد خدامرادی، دکتر خدیجه علی نوری،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
فرونشست زمین به عنوان یکی از مخاطرات ژئومورفیک,سبب آسیب های جدی به زمین های کشاورزی, ساختمان های مسکونی, جاده ها و دیگر سازندها و بروز خسارت های زیست محیطی, اقتصادی و اجتماعی شده است. منطقۀ پژوهش بخشی از حوضۀ آبریز دریای خزر به مساحت تقریبی 50083 هکتار در شرق استان کردستان در شمال غربی ایران است. تغییرات شدید کاربری اراضی،افزایش تعداد چاههای عمیق و آثار پدیده فرونشست در دشت دهگلان ضرورت نیاز به بررسی تاثیر دو پارامتر مهم تغییرات کاربری زمین و برداشت آبهای زیرزمینی بر نشست سطح زمین را نشان میدهد. .دراین پژوهش ابتدا به کمک 15 تصویرماهوارهای سنتینل- 2 و لندست 8 شاخص NDVI دشت بررسی و بهترین تاریخ برای تصاویر سنتینل-1 انتخاب شد. به این صورت 8 تصویر ماهوارهای سنتینل-1 طی بازه زمانی 8 ساله( 2014-2021) دانلود و تمامی تصاویر به کمک نرم افزار SNAP در هشت مرحله تحلیل و پردازش شد. جهت بررسی تغییرات کاربری اراضی (2021-2000) از 3 تصویر ماهوارهای لندست 7و8 استفاده شد. با اعمال تصحیحات اتمسفری و رادیومتری و درنهایت انجام روش طبقه بندی نظارت شده با استفاده از نرم افزار Arc GIS کاربری اراضی استخراج و میزان تغییرات آن بررسی شد. نتایج تداخل سنجی نشان داد که دشت دهگلان طی بازه زمانی 8 ساله در مجموع دچار 480 میلی متر فرونشست شده است. بطوریکه سالانه در این دشت 60 میلی متر فرونشست رخ داده است. در پایان با تهیه نقشه تغییرات کاربری،کلاسهای اراضی کشاورزی آبی ومسکونی با نرخ 6.98 ، 1.47 درصد افزایش و کاربری¬های مرتع،جنگل و اراضی دیم با کاهش شدید روبه رو بوده است به صورتی که اراضی آّبی با8477 و مسکونی 672 هکتار افزایش مواجه شده است.
شمس اله عسگری، صمد شادفر،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
زﻣﻴﻦﻟﻐﺰشﻫﺎ، یکی از مخاطرات طبیعی هستند که جان و مال انسانها را تهدید می کنند. زمین لغزش ممکن است در یک منطقه دهها، صدها و شاید هزارن هکتار از اراضی را در زمانی کوتاه تخریب نماید. این مخاطره سالهاست که در منطقه کوهستانی میشخاص استان ایلام، اراضی باغ میوه، مزارع، عرصههای جنگلی و مراتع، راههای ارتباطی، سکونتگاههای روستایی را تخریب نموده است. پهنهبندی خطر زمینلغزش جهت کنترل این مخاطره در این حوضه ضرورت دارد. هدف اصلی این تحقیق پهنهبندی مناطق خطر زمینلغزش در این حوضه آبخیز می باشد. یکی از روشهای نوین جهت بررسی خطر زمینلغزش، روش شبکه عصبی مصنوعی میباشد .این روش نسبت به روشهای دیگر دارای مزیتهایی است، توزیع آماری دادهها مستقل است و به متغیرهای آماری مخصوصی نیاز ندارد. در این تحقیق، ابتدا اقدام به تهیه نقشه پراکنش زمینلغزش در حوضه انتخابی گردید. سپس ارتباط بین متغیرهای مستقل مانند شیب، سنگ شناسی، فاصله از گسل، کاربری اراضی، فاصله از شبکه راهها، فاصله از آبراههها، جهت شیب با مناطق تحتتاثیر زمین لغزش مورد بررسی قرار گرفت. پس از تهیه نقشههای وزنی، این لایهها در محیط نرمافزار ArcGIS به اطلاعات عددی تبدیل و پس از استاندارد کردن به نرم افزار MATLAB وارد شده و برنامهای با ساختار پرسپترون با الگوریتم یادگیری پس انتشار خطا، نوشته شد. بعد از مشخص شدن ساختار شبکه عصبی مصنوعی و آموزش و آزمایش آن، نتایج مورد ارزیابی و خروجی شبکه در محیط سیستمهای اطلاعات جغرافیایی، تبدیل به نقشه خطر زمین لغزش شد. نقشه خطر حاصله به پهنههای مختلف خطر، طبقهبندی و مقدار زمینلغزش در هر پهنه آن محاسبه گردید. نتایج حاصل از بررسی عوامل نشان داد که در حوضه میشخاص ایلام سازند آسماری، طبقه شیب 10تا20 درصد، طبقه فاصله از گسل بیشتر از 500 متر، جهت شمال شرق، فاصله از آبراهههای بیشتر از 100 متر، باغات میوه حساسترین کاربریها و فاصله ازجاده بیشتر از 200 متر، حساسترین طبقات نسبت به وقوع زمینلغزش و دارای بیشترین نسبت فراوانی وقوع زمینلغزش در حوضه می باشند. از سوی دیگر، نتایج حاصل از پهنهبندی خطر زمینلغزش با استفاده از روش شبکه عصبی مصنوعی نشان داد در حوضه میشخاص ایلام حدود 80 درصد زمین لغزشها در پهنههای خطر زیاد و خیلی زیاد قرار گرفتهاند.
دکتر محمد حسین ناصرزاده، دکتر علیرضا کربلائی، خانم مریم قادری رستاقی،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
این پژوهش به بررسی الگوهای مکانی و زمانی تمرکز بارش در استان مازندران میپردازد. لذا دادههای بارش هشت ایستگاه هواشناسی در بازه زمانی 2002 تا 2021 مورد استفاده قرار گرفت و برای تحلیل داده ها از شاخص تمرکز بارش (PCI) استفاده شد. نتایج نشان داد بالاترین مقادیر PCI در مناطق غربی استان، بهویژه بابلسر و نوشهر، مشاهده شده که حاکی از تمرکز شدید بارش در فصول مشخصی است. در مقابل، مناطق شرقی استان توزیع یکنواختتری از بارش را نشان میدهند. علاوه بر این، بررسی نوسانات بینسالانه PCI حاکی از روند افزایشی در برخی ایستگاههاست که نشاندهنده افزایش تمرکز بارش در سالهای اخیر است. تحلیل الگوهای مکانی PCI نیز نشان میدهد که مناطق جنوب غربی و شرقی استان، به دلیل عوامل توپوگرافی و فاصله از دریای خزر، تمرکز نسبی بارش را در ماههای خاصی تجربه میکنند. در مقابل، مناطق شمالی و شمال غربی استان به دلیل تأثیر سیستمهای جوی مدیترانهای و تغییرات اقلیمی اخیر، توزیع نامنظم و فصلی بارش را نشان میدهند. نتایج این پژوهش بر اهمیت در نظر گرفتن تغییرات مکانی و زمانی تمرکز بارش در مدیریت منابع آب و فرایندهای هیدرولوژیکی استان مازندران تأکید دارد. روند افزایشی PCI نشان میدهد که تدوین استراتژیهای سازگار برای مقابله با چالشهای ناشی از وقوع رویدادهای شدید بارش و دورههای خشک طولانیمدت ضروری است
دکتر صیاد اصغری سراسکانرود، زهرا شریفی، زهرا شهبازی،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
زمینلغزش بهعنوان یکی از خطرناکترین مخاطرات طبیعی در نواحی کوهستانی همواره تأسیسات انسانی بهویژه جادهها و محورهای ارتباطی را تهدید میکند و رخداد آن خسارات جانی و مالی بسیاری را همراه دارد لذا مطالعه و شناخت این مخاطره در جهت پهنهبندی خطر وقوع آن امری ضروری است. هدف از این پژوهش پهنهبندی خطر وقوع زمینلغزش در جاده ماسال به گیلوان با استفاده از الگوریتم شبکه عصبی میباشد. الگوریتم شبکه عصبی جزوه یکی از بهترین مدلهای یادگیری ماشینی شناخته میشود که در عین سادگی توانایی حل مسائل پیچیده در امر پیشبینی و طبقهبندی را دارد. لذا در این جهت برای پهنهبندی خطر وقوع زمینلغزش 9 عامل تأثیرگذار به ترتیب: 1- زمینشناسی 2-پوشش گیاهی 3- شیب 4- کاربری اراضی 5- فاصله از جاده 6-جهت شیب 7- ارتفاع 8- فاصله از گسل 9- فاصله از رودخانه استفادهشده است. بنابراین دادهها بعد از تهیه و پیشپردازی وارد نرمافزار متلب 2018 شده و مدلسازی الگوریتم شبکه عصبی با 9 نورون ورودی 8 نورون میانه و 1 نورون خروجی طراحی و اجراشده و نتایج نشان داد که چهار عامل که بیشترین ارزش وزنی را داشته به ترتیب مربوط به لایههای شیب با مقدار 24/0 درصد، پوشش گیاهی با مقدار 17/0 درصد، عامل فاصله از گسل با مقدار 14/0 درصد، زمینشناسی با مقدار 11/0 میباشد. و صحتسنجی نهایی از خروجی با استفاده از نمودار ROC نشان داد که مقدار AUC عدد 854/0 در بخش آموزش و 971/0 در بخش تست شبکه هر دو در حالت بسیار مطلوب قرار دارند و میزان خطا بسیار پایین است.
آقای امیر آزمون، دکتر حبیب اله فصیحی، دکتر فرزانه ساسانپور، دکتر طاهر پریزادی، دکتر علی شماعی،
دوره 11، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
سلامت جسم و روان در گرو زیستن در یک محیط سالم است. عوامل و پدیدههای گوناگونی سلامت محیط زندگی را تعیین میکنند و شناخت آنها، زمینهساز برنامهریزی ارتقاء آنهاست. هدف این تحقیق، واکاوی مؤلفههای تاثیرگذار بر سطح سلامت محیط زندگی در منطقه 20 شهرداری تهران و آشکارسازی الگوی نابرابری فضایی آنهاست. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی بوده و در آن از دادههای اسنادی و پیمایشی استفاده شده است. برای توصیف و تحلیل دادهها، از توابع آماری و توابع سیستم اطلاعات جغرافیایی بهویژه ابزار تحلیل فضایی و درونیابی فضایی استفاده شده است. بر اساس تحلیل یافتههای تحقیق، میانگین 29/2 در دامنه ارزشگذاری 1 تا 5، دلالت بر سطح ضعیف سلامت محیط شهری در محدوده مورد مطالعه دارد. بیشترین ضعف مربوط به مؤلفههای بعد اقتصادی بهویژه در میزان پسانداز، قدرت خرید کالاهای فرهنگی، توانایی مالی برای انجام سفرهای تفریحی و سرانه زیربنای مسکونی نمایان است. دسترسی به فضای سبز و بوستانهای شهری و با ارزش متوسط 43/3 و 55/4 وضعیت مطلوبتری را نسبت به سایر شاخصها نشان میدهند. از نظر توزیع مکانی نیز شاخصها، در حاشیههای منطقه، سطح سلامت محیط بهمراتب نامطلوبتر از پهنههای داخلی نمایان میسازند. گستردگی بافت فرسوده، ساختو سازهای غیررسمی و وسعت نسبتاً زیاد فضاهای متروکه از عوامل داخلی مهم افت سطح سلامت محیط هستند. اما تأثیرپذیری محلههای حاشیهای منطقه در سه ضلع شرقی، جنوبی و غربی به دلیل مجاورت منطقه با حریم شهر در بالاترین سطح است. استقرار صنایع آلاینده، عبور کانالهای فاضلاب شهری، فراوانی کارگاههای غیرمجاز و فاقد استاندارد، فزونی و تراکم مشاغل غیر رسمی، سکونت و اشتغال غیرقانونی اتباع بیگانه بیشترین تأثیر را بر افت سطح سلامت محیط حاشیهها گذاشته است. با آن که سطح سلامت محیط در کل منطقه زیر متوسط بوده، تمایز بین محلههای درونی و حاشیهای از نظر دسترسی به مؤلفهها و شاخصهای شهر سالم محرز شده و بیانگر الگوی نابرابر مرکز ـ حاشیه است که در نتیجه آن، وضعیت حق دسترسی به محیط سالم در محلههای درونی منطقه به طور نسبی بهتر از محلههای حاشیهای پدیدار گردیده است.
محمدرضا جعفری، صمد شادفر، حمیدرضا پیروان، شمس اله عسگری،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1404 )
چکیده
در این پژوهش سعی شده است با تهیه نقشه پراکنش مناطق لغزشی و ارزیابی پتانسیل آسیبپذیری زمینلغزش در حوضه سیوان، منابع در معرض خطر در پهنههای مختلف آسیبپذیری شناسایی، سپس پایداری محیطی حوضه در برابر پتانسیل آسیبپذیری ناشی از زمین لغزش بررسی گردد. برای این منظور ابتدا لایههای اطلاعاتی مناطق لغزشی، اراضی زراعی، جنگلی، مناطق مسکونی و جادهها در محیط GIS تهیه گردید. سپس لایههای تهیه شده بر اساس مدل (همپوشانیIndex Overlay) به روش Class Maps Multi و با استفاده از نظر کارشناسی وزندهی و طبقهبندی شد. طبق نتایج به دست آمده از پژوهش در حوضه سیوان 44 لغزش تعیین گردید که تعداد 17 مورد آن قابل اندازهگیری و بررسی میدانی بود، 10 مورد در مناطق کوهستانی و فاقد راه ارتباطی بوده و غیر قابل دسترسی و 12 مورد آن اصلاً در عرصه شناسایی نشد و 5 مورد به دلیل تغییر کاربری به باغات و تأسیسات تسطیح شده است. در ادامه نقشه پتانسیل آسیبپذیری زمین لغزشهای حوضه سیوان در پنج کلاس آسیبپذیری خیلی کم (19846 هکتار)، کم (1793 هکتار)، متوسط (741 هکتار)، زیاد (2089 هکتار) و خیلی زیاد (871 هکتار) تهیه گردید. از نظر پایداری محیطی بیشترین خسارتهای ناشی از زمینلغزشهای حوضه سیوان بهترتیب مربوط به راههای ارتباطی و مناطق جنگلی هست که در محدوده آسیبپذیری زیاد و خیلی زیاد قرار دارند، اراضی زراعی در محدوده آسیبپذیری متوسط و کمترین مربوط به مناطق مسکونی هست که در محدوده خیلی کم و کم قرار دارد. در بررسی پایداری محیطی حوضه مشخص شده که پتانسیل آسیبپذیری در همه موارد ذکر شده وجود دارد ولی در مسیر راههای ارتباطی از شدت بیشتری برخوردار خواهد بود.
- محمود روشنی، - محمد سلیقه، - بهلول علیجانی، - زهرا بیگم حجازی زاده،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1404 )
چکیده
در این پژوهش الگوهای همدیدی دوره گرم سال که باعث توقف بارش و ایجاد دورههای خشک کوتاه تا ابرمدت میشوند مورد شناسایی و واکاوی قرار گرفتند. بدین منظور از آمار 8 ایستگاه همدید برای شناسایی دورههای خشک فصل گرم بمدت 30 سال (1986 تا 2015) استفاده گردید. میانگین بارش روزانه دوره هر ایستگاه بعنوان مقدار آستانه جهت تفکیک دورههای تر و خشک بکار رفت. سپس با توجه به آثار دورههای خشک، اقدام به تعریف ذهنی و عینی آنها با مدتهای مختلف گردید. بدین ترتیب 5 دوره عددی 12 تا 15، 15 تا 30، 30 تا 45، 45 تا 60 و بیشتر از 60 روز مشخص شد. با تحلیل عاملی دادههای ارتفاع ژئوپتانسیل تراز 500 هکتوپاسگال، 4 مولفه برای هر دوره و در مجموع 20 مولفه برای 5 دوره خشک شناسایی شد. در مجموع 5 الگوی مشترک شرایط پایدار جوی دورههای خشک را کنترل میکنند. بطوریکه بیشتر روزهای خشک دوره گرم سال در اثر سیطره هسته پرارتفاع جنب حاره ایجاد میشوند، که دارای آرایش گسترده، زوجی، دو هستهای، سه هستهای، جایگزیده هستند. برخی از روزهای خشک منطقه در اثر زبانه پرارتفاع جنب حاره ایجاد میشوند که اثر پرارتفاع جنب حاره در خشکی هوای ساحل جنوبی دریای خزر کاملا محرز است. بقیه روزهای خشک در اثر جنوبی شدن جریانات، تضعیف جریانات شمالی و منطقه واچرخندی ناوه ایجاد شدند. همچنین بررسی نقشه آنومالی مولفهها و خطوط همارتفاع روز نماینده در تراز 500 هکتوپاسگال نشان داد که آنتیسیکلونها یا واچرخندها با فاز مثبت و سیکلونها یا چرخندها با فاز منفی آنومالیها هماهنگ هستند.
مریم محمدلو، جمشید عینالی، کوهزاد رئیس پور، محمدجواد عباسی، قمر عباسی،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1404 )
چکیده
هدف: شهرستان طارم به دلیل ویژگیهای طبیعی و جغرافیایی در معرض مخاطرات طبیعی چون سیل، زلزله و حرکات دامنهای است. با توجه به گردشگرپذیری این منطقه، توجه به امر کنترل و مدیریت ریسک ناشی از آن، ضروری است که جهت تحقق این امر مهم شناخت و الویتبندی مخاطرات طبیعی موجود و پهنهبندی آنها اولین گام در این زمینه میباشد.
روش پژوهش: در این پژوهش، در ابتدای امر در راستای شناسایی مخاطرات غالب و میزان اهمیت پیامدهایشان چک لیست و ماتریس ریسک تهیه شد و برای اخذ اجماع گروهی نظرات قابل اعتماد از پرسشنامۀ دلفی (10 نفر از متخصصان طی سه مرحله) در محدوده استفاده شد. همچنین، برای تعیین وزن و اولویتبندی معیارها از روش تحلیل سلسله مراتبی شبکهای (ANP)؛ استفاده گردید. سپس با ترکیب لایههای مخاطرات موجود و اوزان حاصل از فازیسازی در نرمافزار (Arc GIS)، میزان آسیبپذیری مخاطرات طبیعی مقاصد گردشگری محدودۀ مورد مطالعه به تفکیک هر مخاطره در قالب نقشۀ پهنهبندی ارائه شد.
یافتهها: در این پژوهش، در راستای بررسی وضعیت آسیبپذیری سه مخاطرۀ سیل، زلزله و حرکات دامنهای به واسطۀ وزندهی و فازیسازی معیارها، نقشۀ آسیبپذیری هر مخاطره تولید و میزان آسیبپذیری مقاصد گردشگری در برابر آن مخاطرات مشخص شد.
نتیجهگیری: نتایج نشان دهندۀ آن است که در روند تحلیل آسیبپذیری منطقه، مخاطرۀ سیل، زلزله و حرکات دامنهای به ترتیب از بیشترین و کمترین میزان اهمیت برخورداند. همچنین نتایج پهنهبندی نشان میدهد که بیشترین آسیبپذیری سیل در محدودۀ مقصد گردشگری شهر چورزق، لار، سرخآباد، محور شیرینسو- سیاهورود و کردآباد است. از منظر مخاطرۀ زلزله، مقاصد گردشگری شهر آببر با میزان آسیبپذیری خیلی زیاد و پس از آن شهر چورزق، روستای ده بهار و ناحیۀ آبشار هشترخان در روستای لار دارای آسیبپذیری زیاد هستند و از منظر مخاطرۀ حرکات دامنهای، به ترتیب؛ محور شیرینسو- سیاهورود، ناحیۀ ولیدر و ناحیۀ آبشار هشترخان در روستای لار و منطقۀ سرخآباد در معرض بیشترین آسیبپذیری هستند.
دکتر مریم قاسمی، آقای هادی ابراهیمی دربندی، خانم میترا یاراحمدی،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1404 )
چکیده
فاطمه قیسوندی، دکتر جعفر معصومپور سماکوش، دکتر فیروز مجرد، دکتر امین الله قهرمانی،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1404 )
چکیده
وقوع بارندگی تداومی، نتیجۀ ادغام سیستمهای چرخشی چند مقیاسی، مستعد بارندگی سنگین تا شدید هستند. از این رو به سبب ایجاد بلایایی مانند سیل و رانش زمین، و خصوصاً مدیریت منابع آب برای مصارف کشاورزی بسیار حائز اهمیت میباشد. در این پژوهش بارشهای تداومی به بارشهایی اطلاق میگردد که حداقل 3 روز تداوم داشته و میزان آنها از 1 میلیمتر بیشتر باشد. هدف از این پژوهش شناسایی و طبقهبندی این دسته از بارشها برای منطقه غرب ایران در دورۀ آماری 30 ساله (1993 تا 2022) به روش لمب - جنکینسون میباشد. در این روش مختصات مرکزی منطقه مورد مطالعه به عنوان نقطۀ مرجع در محاسبات مورد استفاده قرار میگیرد. 16 نقطۀ دیگر نیز اطراف نقطۀ مرجع مشخص میگردند. سپس با داشتن دادههای لحظهای فشار استاندارد سطح دریا برای این نقاط، میتوان مقادیر مربوط به باد ژئوستروفیک و تاوایی را محاسبه نمود. با داشتن این دو کمیت و مقایسۀ مقادیر آنها، انواع الگوهای آبوهوایی در روشL- J که شامل 4 نوع جهت، چرخش، ترکیب، و تعریف نشده است، مشخص و دستهبندی میشوند. با صرف نظر از حالت تعریف نشده، در نهایت مشخص شد که استانهای کرمانشاه، کردستان، همدان، لرستان و ایلام هر کدام به ترتیب دارای 50، 50، 50، 40 و 39 فراوانی مربوط به حالت جهت هستند. همچنین برای هر یک از این استان ها به ترتیب فراوانی 69، 94، 65، 66 و 38 برای حالت چرخش به دست آمد به طوریکه درصد چرخشهای چرخندی برای هر کدام به ترتیب 100، 98، 97، 95 و 97 بود. برای فراوانی مربوط به حالت ترکیبی نیز به ترتیب برای هر استان، فراوانی 49، 53، 43، 41 و 38 مورد به دست آمد.
مهرنجانی محمد سلیمانی، طاهره نعمتی، تاج الدین کرمی، احمد زنگانه، طاهر پریزادی،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1404 )
چکیده
سالمندی از بارزترین شاخصهای زوال جمعیتی است که اغلب جوامع مدرن دچار آن میشوند. زیرا در این مرحلهی زوال جمعیتی، همگام با کاهش و ثبات نرخ مرگ و میر، نرخ زاد و ولد نیز به شدت کاهش مییابد. توسعهی فنآوری و ماشینی شدن امور، ارتقای کیفیت زندگی و شاخصهای بهداشتی و درمانی، سبک زندگی فردمدارانه و افزایش تورم اقتصادی از عوامل مهم این مسئله است. ایران نیز از جمله کشورهایی است که در آستانهی ورود به مرحلهی زوال جمعیتی است. البته شدت این جریان در مناطق مختلف کشور متفاوت است. مقالهی حاضر به بررسی و تحلیل وضعیت سالمندی درمحلههای کلان شهر تهران میپردازد. این مقاله از نظر هدف در زمرهی تحقیقات کاربردی و از منظر روش، توصیفی ـ تحلیلی است. انجام این تحقیق مبتنی بر دادههای سرشماری نفوس و مسکن سال 1395 و استفاده از تحلیلهای آمار فضایی بوده است. مقادیر مثبت تحلیل خود همبستگی موران برای هر یک از شاخصهای؛ سالمندی(0.664)، نسبت وابستگی سالمندی(0.644)، نسبت جوانی(0.653)، نسبت سالمندی(0.664)، و نسبت پیری(0.665) در محلههای تهران نشان از الگوی خوشهای آنها دارد. این بدان معناست که مسئلهی سالمندی در برخی از محلهها و مناطق شهر تهران وضعیت حادتری دارد. براین اساس تراکم جمعیت سالمند در اغلب محلههای مناطق مرکزی و شمالی شهر تهران بیشتر است. نتیجهی نهایی نشان میدهد که توزیع فضایی سالمندی از منطق اکولوژی کلان اجتماعی شهر تهران پیروی میکند و به طور نسبی منطبق بر توپوگرافی طبیعی ـ اجتماعی آن است. افزون بر این، تحلیل فضایی سالمندی در محلههای این شهر نشان میدهد، اگرچه تمامی محلهها به طور عام با مسئلهی سالمندی دست به گریبان هستند، اما برنامهریزی و مدیریت آن باید تابع الگو و چگونگی توزیع فضایی این مسئله باشد.
سعید شعبانی، بهروز محسنی، آیدینگ کرنژادی، اکرم احمدی، حسن فرامرزی، اسماعیل سیلاخوری،
دوره 12، شماره 1 - ( 5-1404 )
چکیده
پدیده جنگلزدایی یکی از چالشها و مخاطرات اصلی در اکوسیستمهای جنگلی از جمله جنگلهای هیرکانی است که تحت تأثیر عوامل متنوع طبیعی و انسانی رخ میدهد. این مطالعه با هدف مدلسازی احتمال وقوع جنگلزدایی در حوزه جنگلداری لوه واقع در شمال ایران انجام شد. دادههای این پژوهش شامل ۱۰۴ نقطه جنگلزدایی ثبتشده و ۱۴ متغیر تبیینی بود که از طریق تحلیل مکانی در محیط GIS و دادههای اقلیمی، توپوگرافی و انسانی استخراج گردید. برای تحلیل رابطه بین متغیرها و پیشبینی احتمال جنگلزدایی، از دو مدل آماری شامل رگرسیون لجستیک و مدل جمعی تعمیمیافته استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل جمعی تعمیمیافته با ضریب کاپای 84/0 و سطح زیر منحنی عملکرد برابر 956/0 عملکرد بهتری نسبت به مدل لجستیک داشته و توزیع واقعگرایانهتری از سطوح خطر ارائه داده است. متغیرهای فاصله از جاده، شیب، اثر باد و ارتفاع از سطح دریا بیشترین تأثیر را بر احتمال جنگلزدایی داشتند. بر اساس خروجی مدل GAM، حدود ۲۰ درصد منطقه در طبقه خطر بالا و بسیار بالا قرار گرفت. یافتهها حاکی از نقش تعیینکننده زیرساختهای دسترسی، فشار انسانی و عوامل اقلیمی در تسریع روند جنگلزدایی است. نتایج این پژوهش میتواند در اولویتبندی مداخلات حفاظتی، بازنگری در توسعه جادهها و برنامهریزی فضایی مؤثر برای مدیریت پایدار جنگلهای شمال کشور مورد استفاده قرار گیرد.
دکتر سمیرا محمودی، معصومه نوروزی نژاد،
دوره 12، شماره 46 - ( 6-1404 )
چکیده
آسیب پذیری سکونتگاه های روستایی در برابر مخاطرات محیطی، توجه به تاب آوری در سطح محلی را ضروری می سازد. پژوهش حاضر با هدف اولویت بندی عوامل موثر بر تاب آوری کالبدی-محیطی و نهادی دهستان دیوشل انجام شده است. رویکرد پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی و پیمایشی می باشد. جمعآوری اطلاعات به دو صورت اسنادی و میدانی (پرسشنامه کارشناسی) صورت گرفته است. جامعه آماری تحقیق، دهیاران دهستان دیوشل است که تعداد آن ها 16 نفر می باشد. با استفاده از تکنیک DEMATEL و ANP، اطلاعات به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. بر اساس نتایج روش ANP، زیرمعیارهای رعایت حریم معابر و حفظ هویت بومی و فرهنگی در ساخت و سازهای جدید بیشترین اثرگذاری را بر تاب آوری محدوده مورد مطالعه دارند. همچنین در شاخص کیفیت معابر، زیرمعیار رعایت حریم معابر؛ در شاخص کیفیت دسترسی به خدمات و زیر ساخت ها، کیفیت دسترسی به خدمات رفاهی و اداری؛ در شاخص سرپناه، وجود پناهگاه عمومی مستحکم در مواقع بحرانی؛ در شاخص کیفیت مساکن و ساخت و سازها، حفظ هویت بومی و فرهنگی در ساخت و سازهای جدید؛ در شاخص کیفیت محیط، جمع آوری و دفع زباله؛ در شاخص کیفیت کاربری اراضی، مکانیابی مناسب کاربری ها؛ در شاخص بستر نهادها، وجود سازمانهای اداری و موسسات برای کمک به مردم؛ و در شاخص روابط نهادها، همکاری نهادها در تسهیل قوانین و دادن اعتبارات به مردم بیشترین اثر را بر تاب آوری کالبدی- محیطی و نهادی دارند.
غلامرضا مقامی مقیم،
دوره 12، شماره 46 - ( 6-1404 )
چکیده
اهداف: هدف اصلی و کلی این تحقیق شناسایی مخاطرات طبیعی تهدید کننده پارک ملی و منطقه حفاظت شده سالوک بود. در این راستا براساس فرضیات این تحقیق علاوه بر هدفی اصلی سه هدف جزئی نیز برای آن تعیین گردید. در اهداف جزئی شناسایی خطرات ناشی از شرایط آب و هوایی، ژئومورفولوژیکی و هیدرولوژیکی مدنظر می باشد.
روش پژوهش: این تحقیق با روش میدانی و کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی توصیفی انجام شد. هدف مطالعات میدانی شناسایی گونههای گیاهی و جانوری این پارک و منطقه حفاظت شده بود که با استفاده از مصاحبه با محیط بانان، مردم ساکن در روستاهای مجاور پارک، نتایج سرشماری های انجام شده توسط سازمان محیط زیست انجام شد. در مطالعات کتابخانه ای مفاهیم و تعاریف مرتبط با محیط زیست و مخاطرات طبیعی از کتاب های موجود در کتابخانهها، اسناد سازمان محیط زیست استخراج گردید. جهت مطالعه آب وهوای منطقه از آمار ایستگاه های هواشناسی منطقه استفاده شد.
یافتهها: مطالعات اولیه این فرض را تداعینمود که ممکن است مخاطرات آب و هوایی، ژئومورفولوژیکی و هیدرولوژیکی مهمترین مخاطرات طبیعی این پارک باشند. براساس مطالعات انجام شده، مخاطرات آبوهوایی شامل خشکسالی، سرمازدگی و یخبندان تاثیرات بیشتری در منطقه مورد مطالعه دارند. مخاطرات ژئومورفولوژیکی این پارک ناشی از فرایندهای دینامیک بیرونی ازجمله حرکاتدامنهای لغزش و ریزش و فرسایش است در مرتبه دوم قرار می گیرد و مخاطرات هیدرولوژیکی به خصوص سیلاب های رودخانه ای در شرق این پارک در دره رودخانه روئین و مخروط افکنه های جنوبی این پارک در رده سوم قرار میگیرند.
نتیجهگیری: مهمترین نتیجه حاصل از این پژوهش این است که مخاطرات طبیعی این پارک به صورت طبیعی به عنوان یک عامل تعدیل کننده اکولوژیکی عمل مینمایند. و این مخاطرات زمانی میتواند بر این پارک اثرات زیانبار داشته باشند که با دخالتهای منفی انسانی در تعامل باشند اما اگر با اقدامات مثبت انسانی همسو باشند اثرات آنها تأثیر مخرب قابل توجهی در این پارک نخواهند داشت.
دکتر صالح ارخی، اقای حبیبالله کر، دکتر سمیه عمادالدین،
دوره 12، شماره 46 - ( 6-1404 )
چکیده
کاهش انتشارات ناشی از جنگلزدایی و تخریب جنگل (REDD)، راهکاری برای تعدیل تغییرات اقلیمی است که به منظور کاهش شدت جنگلزدایی و انتشار گازهای گلخانهای در کشورهای در حال توسعه به کار گرفته میشود. در چند دهه اخیر، تغییرات شدید کاربری اراضی سبب کاهش میزان چشمگیری از جنگلهای هیرکانی واقع در استان مازندران شده است. به این منظور هدف این مطالعه، بررسی تغییرات کاربری اراضی و پیشبینی آن برای سال 1430 با استفاده از زنجیره مارکوف و پروژه REDD برای کاهش انتشار گاز دیاکسیدکربن برای شهرستانهای نوشهر و چالوس میباشد. با استفاده از تصاویر سنجندههای TM وETM+ ماهوارهای لندست نقشه کاربری اراضی در سه دوره زمانی مربوط به سالهای 1368، 1379 و 1400 تهیه شده است. برای طبقهبندی تصاویر از طبقهبندی نظارت شده، روش حداکثر احتمال استفاده گردید. از ماتریس خطا، ضریب کاپا در این ارزیابی برای سال 1368 برابر با 83/0، سال 1379 برابر با 81/0 و برای سال 1400 برابر با 92/0 بدست آمد. نتایج نشان میدهد که پوشش جنگل در سال 1430 کاهش پیدا میکنند. در مقابل مساحت اراضی مرتع، شهر، زمینبایر، کشاورزی و تالاب روند افزایشی خواهند داشت. براساس اهداف پروژه REDD، میزان انتشار دیاکسیدکربن تا سال 1430 محاسبه گردید. در صورت عدم اجرای پروژه REDD، در منطقه مساحت زیادی از پوشش جنگل تخریب و دیاکسیدکربن بیشتری انتشار مییابد. میزان دیاکسیدکربن در سال 1400 در منطقه اجرای پروژه، 49681 تن میباشد و تا سال 1430 به میزان 806732 تن خواهد رسید و با اجرای پروژه REDD در منطقه میتوان این میزان گاز را به معادل 402321 تن رساند، و از انتشار 404411 تن دیاکسیدکربن به جو فوقانی زمین جلوگیری نمود. بررسی تغییرات با استفاده از تصاویر ماهوارهای میتواند به مدیران و برنامهریزان کمک کند، تا تصمیمات آگاهانهتری بگیرند.
دکتر سعیدمحمد صبوری، دکتر سیدامیرحسن گرکانی،
دوره 12، شماره 46 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: بررسی رخداد فرونشست زمین در کشور و میزان درمعرض قرارگیری سکونتگاه های روستایی در برابر پدیده فرونشست زمین می باشد.
روش پژوهش: در پژوهش حاضر مبتنیبر بررسیها و مطالعات کتابخانهای و مشاهدات و برداشتهای میدانی بوده است. با استفاده از اطلاعات دریافتی از سازمان نقشهبرداری کشور، نقشه پهنههای فرونشستی کشور و درجه خطر هر کدام از پهنهها شامل خطر بسیارکم، کم، متوسط، زیاد و بسیارزیاد ترسیم گردیده و نقشه های مذکور با موقعیت مکانی روستاها مقایسه شده است.
یافتهها: باتوجه به تحلیل دادههای موجود و دردسترس تعداد 302 روستا درمعرض خطر بسیارزیاد، تعداد 768 روستا درمعرض خطر زیاد و تعداد 834 روستا در پهنه خطر متوسط و تعداد 573 روستا در پهنه با خطرکم قرار دارند. به لحاظ درصد وزنی میزان حدود 4 درصد روستاهای کشور درگیر مخاطره فرونشست با خطر متوسط تا بسیارزیاد بوده که از نظر تعداد 1904 روستا درگیر مخاطره با درجه متوسط تا بسیارزیاد هستند و تعداد 573 روستا نیز با درجه خطر کم درگیر مخاطره هستند.
نتیجهگیری: بیشترین توزیع استانی روستاهای در معرض خطر فرونشست کشور با درجه بسیارزیاد در استانهای البرز، تهران، خراسانرضوی، قزوین، کرمان، گلستان و همدان میباشد و بیشترین توزیع استانی با درجه زیاد در استانهای آذربایجانغربی، اصفهان، البرز، تهران، خراسانرضوی، سمنان، قزوین، کرمان، گلستان، آذربایجان شرقی، همدان و یزد میباشد. همچنین بیشترین توزیع استانی روستاهای درمعرض خطر فرونشست کشور با درجه متوسط در استانهای آذربایجانشرقی و غربی، اصفهان، البرز، تهران، سمنان، قزوین، کرمان، گلستان، مازندران، مرکزی، هرمزگان، همدان و یزد میباشد.
دکتر سوسن حیدری، دکتر مصطفی کریمی، دکتر قاسم عزیزی، دکتر علی اکبر شمسی پور،
دوره 12، شماره 46 - ( 6-1404 )
چکیده
خشکسالی یکی از مهمترین مخاطرات طبیعی با الگوهای فضایی-زمانی پیچیده است. این پژوهش به تحلیل ویژگیهای ساختاری و فضایی خشکسالیهای ایران در سه مقیاس زمانی سالانه، فصلی و ماهانه پرداخته است. برای این منظور، شدت و گستره خشکسالی با استفاده از شاخص RAI و دادههای بارش ماهانه ERA5 در بازه زمانی 42 ساله (1979-2021) محاسبه شد. نخست، پراکنش فضایی و توزیع جهتدار مرکز ثقل خشکسالی بررسی و تغییرات فضایی آن طی سالها تحلیل شد. همچنین، ارتباط میان موقعیت مرکز ثقل خشکسالی و گستره آن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در دوره سرد، مرکز ثقل خشکسالی بیشتر در نواحی مرکزی ایران متمرکز است، در حالیکه در دوره گرم، این مرکز به شمالغرب، سواحل دریای خزر و جنوبشرق ایران منتقل میشود. الگوی توزیع خشکسالی در تمامی مقیاسها بهطور غالب از شمالغرب به جنوبشرق بوده است. همچنین، جابجایی مرکز ثقل خشکسالی به سمت شمالشرق، شرق، جنوبشرق و جنوب، همزمان با افزایش گستره خشکسالی مشاهده شد، در حالیکه جابجایی به سمت شمال، شمالغرب و غرب با کاهش گستره خشکسالی همراه بود. بهطور کلی، نتایج این پژوهش نشان میدهد که موقعیت مرکز ثقل خشکسالی ارتباط مستقیمی با تغییرات گستره خشکسالی دارد، هرچند که خشکسالیهای ایران فاقد الگوی فضایی-زمانی منظم و قابل پیشبینی هستند.