زمینلغزش نوعی حرکت دامنهای است که نهتنها ساختارهای انسانی مثل جادهها، خطوط راهآهن و مناطق مسکونی را تحت تأثیر خود قرار میدهد، بلکه تلفات جانی را هم در پی دارد. در این پژوهش، دادههای لغزشی و شیب در حوضههای کوهستانی کلانشهر تهران به منظور تهیهی نقشهی پهنهبندی خطر زمینلغزش و بررسی آسیبپذیری مناطق توسعهیافته در پهنههای پرخطر تحلیل شده است. این پهنهبندی با استفاده از تلفیق مدلهای تصمیمگیری چند معیاره در سیستم اطلاعات جغرافیایی و استفاده از 8 عامل کمی و کیفی به منزلهی عوامل مؤثر در وقوع حرکات لغزشی منطقه انجام شد. وزندهی به معیارهای مورد نظر از دو روش مدل نسبت فراوانی و مدل تحلیل سلسلهمراتبی صورت گرفت. بعد از این مرحله، فازیسازی معیارهای مؤثر در وقوع زمینلغزشهای منطقهی مطالعه، نقشههای پهنهبندی خطر زمینلغزش با عملگرهای جمع فازی، ضرب فازی و گامای فازی با لانداهای 8/0 و 9/0 تهیه گردید. با انطباق نقشهی نهایی پهنهبندی خطر زمینلغزش حاصل از مدل فوق و نقشهی مناطق شهری در حوضههای کوهستانی، مناطق شهرسازی شده به پهنههای با خطر بسیار زیاد تا پهنههای با خطر بسیار کم تفکیک شد. نتایج حاصله از تحلیل دادههای لغزشی نشان داد که برخی از محدودههای کوهستانی کلان شهر تهران مستعد حرکات لغزشی با خطر متوسط به بالا هستند. مهمترین راهکار برای کاهش خسارتهای ناشی از وقوع زمینلغزش(به جز پایدارسازی مناطق ناپایدار) دوری جستن از این مناطق است.
در مطالعات آمایش محیطی، بهترین مسیر توسعه توجه اصولی به توانها و تهدیدهای محیطی و، بر این اساس، استفاده بهینه از سرزمین است. در این باره، ارتباط تنگاتنگی بین توسعهی کشاورزی، توسعه روستایی و منابع محیطی وجود دارد. نوع بهرهبرداری از اراضی عامل بسیار مهمی در فرسایش و تولید رسوب حوضههای آبریز بهشمار میرود. در پژوهش حاضر، مطالعه و ارزیابی وضعیت فرسایش خاکِ حوضهی آبریز «دشت الشتر» با هدف توسعهی بهرهبرداریهای کشاورزی با استفاده از روش PSIAC صورت گرفته است. اصول روش PSIAC برای تخمین استعداد رسوبزایی اراضی بر پایهی بررسی نقش و اهمیت نُه عامل مؤثر شامل وضعیت زمین سطحی (مقاومت سنگبستر در برابر عوامل فرساینده)، وضعیت خاک (واحدهای اراضی)، وضعیت آبوهوا، وضعیت رواناب، وضعیت توپوگرافی (پستیوبلندی)، وضعیت پوشش حفاظتی، نحوهی استفاده از اراضی، وضعیت فعلی فرسایش، ارزیابی عامل شیب فرسایش رودخانهای و حمل رسوب در فرسایش خاک طراحی شده است. در فرآیند مطالعه، با استفاده از سامانهی اطلاعات جغرافیایی (GIS)، این اطلاعات تجزیهوتحلیل، تلفیق و، سرانجام، بهصورت لایههای اطلاعاتی تهیه گردیدند. در ادامه، با استخراج واحدها و سنجش آنها با مطالعات طرح جامع احیا و توسعهی کشاورزی و منابع طبیعی استان لرستان، که مؤسسهی پژوهشهای برنامهریزی و اقتصاد کشاورزی تهیه کرده است، پهنهبندی نهایی صورت گرفت. نتیجهی این پژوهش نشان میدهد فرسایش در سطح حوضه نسبتاً فراوان است، بهنحویکه حداقل بیش از 62% را از وسعت حوضه کلاسهای فرسایشی (VI V,) و حدود 37% را از سطح حوضه کلاسهای فرسایشی کم تا متوسط (III, II, I) در برگرفته است. بنابراین، در نگاه کلی، استفاده از اراضی در این حوضه با محدودیت فرسایش روبهرو است و کنترل فرسایش خاک و اقدامهایی برای حفاظت خاک و آب در چارچوب طرحهای حفاظتی اولویت مییابد. با این حال، مکانگزینی گذشته سکونتگاههای روستایی عمدتاً منطبق بر پهنههای فرسایشی کم تا متوسط است که این نشاندهندهی وجود نوعی تفکر آمایشی سنتی نزد پیشینیان است.
بیابانزایی و تخریب زمینهای مستعد کشاورزی در برخی مناطق خشک و نیمهخشک به صورت مخاطرهی طبیعی اکوسیستمهای طبیعی و زندگی انسانی را به مخاطره انداخته است. بنابراین، ارزیابی و شناخت مناطق مستعد بیابانزایی ضروری بهنظر میرسد. در ایران، بهخصوص مناطق جنوبی به علت شرایط آبوهوایی خشک و نیمهخشک جزو مناطق مستعد بیابانزایی محسوب میگردد. این پژوهش با هدف ارزیابی و تحلیل میزان آسیبپذیری بیابانزایی در حوضهی آبریز مند در سواحل شمالی خلیج فارس انجام شده است. حوضهی آبریز رودخانهی مند در محدودهی استان بوشهر و جنوب استان فارس قرار دارد. به علت حساسیت و شکنندگی محیط طبیعی در این بخش به شناسایی مناطق مستعد تخریب خاک و بیابانزایی با استفاده از معیارهای جنس زمین، میزان فرسایش (پتانسیل فرسایش آبی)، میزان بارش، شیب، سطوح ارتفاعی، کاربری زمین اقدام شده است. همچنین، سنجش از دور را برای حجم پوشش گیاهی با کمک شاخص NDVI استفاده کردیم. تلفیق معیارها و سرانجام ارزیابی به کمک رهیافت ویکور توسعهیافته (E-VIKOR) انجام شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد بیش از نیمی از سطح حوضهی مند در طبقهی با خطر بیابانزایی متوسط قرار دارد و در صورت تداوم روند فعلی تخریب خاک همهی این پهنهها مستعد تبدیلشدن به بیابان را دارند. زوال اکوسیستمهای طبیعی و کاهش کیفیت حیات انسانی از پیامدهای چنین روندی خواهد بود.
توسعهی شهرنشینی و گسترش مناطق اسکان جمعیت در حریم رودها مستلزم مطالعات دقیق دربارهی شرایط سیلگیری محدودهی مورد نظر برای توسعه است. بیشتر خسارات واردهشده به شهرها ناشی از وقوع سیل به دلایلی نظیر تخطی در بستر و حریم رودخانهها، پایین بودن ظرفیت پلها و معابر حرکت آب، ناپایداری سیلبندها، ساخت و ساز در مسیر سیلها و کاهش پوشش گیاهی اراضی مشرف به شهرهاست. بر اثر این اقدامها هر ساله صدمات جبرانناپذیر مالی و انسانی به مناطق گوناگون کشور وارد میآید. در این پژوهش کلانشهر شیراز از لحاظ مخاطرات ناشی از فرایندهای ژئومورفیک رودخانهای بررسی شده است. مطالعهی این مخاطرات در دو قسمت صورت گرفت. در یک قمست مخاطرات ناشی از فرسایش رودخانه و آبراههها (تخریب، حمل و رسوبگذاری) و مخاطرات ناشی از طغیان آب و سیلاب مطالعه شد و در قسمت دیگر تحلیل و بررسی نقش عوامل انسانی تشدیدکنندهی مخاطرات رودخانهای انجام گرفت. روش تحقیق در این پژوهش کتابخانهای ـ میدانی است. نخست از عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای برای بررسی حوضهی آبریز رودخانهی خشک و پهنههای سیلخیز استفاده گردید. سپس، بازدیدهای میدانی و برداشت نقاط زمینی با استفاده از GPS، تفسیر عکس هوایی و کاربرد GIS نقشهی مناطق در معرض خطر حاشیهی رودخانه و فاصله از رودخانه ترسیم شد. در نهایت مشخص شد که از یک طرف بخش شرقی کلانشهر شیراز به دلیل قرارگیری بر روی دشت سیلابی از طرف آبراههها و رودخانهی خشک و از طرف دیگر با تعرض به حریم رودخانه، ابعاد و ارتفاع نامناسب پلها، احداث کنارگذرها و... در معرض مخاطرات محیطی ناشی از فرآیندهای رودخانهای وعوامل انسانساخت قرار دارد.
در عصر حاضر اکثر شهرها با مشکلات متعددی مواجه شدهاند. اما محیط زیست بشری بیشتر به چالش کشیده شده است. بسیاری از متخصصان شهری همواره در پی این هستند که راه حلهای کارآمدی برای جلوگیری از آسیب به محیط زیست ارائه دهند. از این رو نظریات، دیدگاهها و مدلهای فراوانی در اینباره مطرح شده که از جمله آنها میتوان به رویکرد زیستپذیری منبعث از مکتب توسعه پایدار اشاره نمود. امروزه رویکرد زیستپذیری بهعنوان یکی از دیدگاههایی که ریشه در نظریه توسعه پایدار دارد مورد توجه واقع شده و علت آن قابلیت رویکرد فوق در تحلیل مسائل زیستی شهرها میباشد. در تحقیق حاضر منطقه 17 به عنوان یکی از مسئلهدارترین مناطق در کلانشهر تهران انتخاب گردید و در پی، سنجش زیستپذیری در سطح محلات منطقه 17 و اهداف فرعی آن عبارتنداز سنجش ابعاد زیستپذیری شامل بُعد زیستمحیطی، بُعد الگوی تاریخی، بُعد سیاستهای مدیریت شهری، بُعد اجتماعی، بُعد خدمات، فعالیتها و امکانات شهری، بُعد اقتصاد شهری در سطح محلات، سنجش میزان اثرگذاری متغیرها، شاخصها و ابعاد زیستپذیری در محدوده مورد مطالعه و شناسایی خوشههای همگن زیستپذیر منطقه می باشد براساس مرور پیشینه و مبانی نظری زیستپذیری، مهمترین ابعاد، شاخصها و گویههای مربوط به آن استخراج شدند و تمامی ابعاد و شاخصهای منتخب، ریشه در پیشینه و مبانی نظری مربوط به زیستپذیری دارند. در تحقیق حاضر ابعاد شش گانه شامل بُعد زیستمحیطی، بُعد الگوی تاریخی، بُعد سیاستهای مدیریت شهری، بُعد اجتماعی، بُعد خدمات، فعالیتها و امکانات شهری، بُعد اقتصاد شهری در قالب 20 شاخص و 94 گویه مورد تحقیق قرار گرفته است . الگوی حاکم بر تحقیق بهلحاظ هدف؛شناختی و به لحاظ ماهیت و روش، ارزیابی- مقایسهای و از نظر قلمرو مکانی مربوط به محلات منطقه 17 تهران، از جهت زمانی، مقطعی و مربوط به سال 1394 میشود. شیوه گردآوری دادهها ترکیبی (اسنادی، پیمایشی) و از نوع دادههای کیفی (پرسشنامهای) است. به طوری که دادههای مورد استفاده در تحقیق از نوع دادههای اولیه هستند که در قالب پرسشنامه محقق ساخته حاصل شدهاند. جامعه آماری تحقیق را ساکنان وشهروندان منطقه 17 تهران تشکیل میدهند که مورد پرسشگری قرار گرفتهاند. اقدامات لازم برای عملیاتی نمودن تحقیق در چندین مرحله صورت گرفته است: 1-تنظیم پرسشنامه (استفاده از طیف پنج مقیاسی لیکرت از خیلی کم تا خیلی زیاد، تأیید روایی صوری پرسشنامه توسط کارشناسان، تأیید پایایی پرسشنامه با استفاده از اجرای آلفای کرونباخ در نرمافزار Spss با نتیجه 8/0) 2- تعیین حجم نمونه و روش نمونهگیری ( تعیین 400 نمونه به وسیله فرمول کوکران، استفاده از روش نمونهگیری چندمرحلهای) 3- ورود دادهها به نرمافزار Spss و انجام آزمونهای آماری) تجزیه و تحلیل دادهها بهوسیله نرمافزار Spss و آزمونهای آماری تیتک نمونه، آنووا، فریدمن، یافته ها ی تحقیق نشان دهنده نامطلوب بودن وضعیت زیستپذیری و ابعاد آن در سطح منطقه، تفاوت میان محلات به لحاظ زیستپذیری و تأثیر بیشتر بعد اقتصادی بر وضعیت زیستپذیری منطقه 17 و محلات آن میباشد. 4- نمایش نمود فضایی یافته های تحقیق و تهیه نقشههای مربوط به ابعاد زیستپذیری با استفاده نرمافزار Arc Gis و روش درونیابی kriging در پهنه بندی تراکم زیست پذیری یا ناپذیری محلات. درنهایت براساس یافتهها و بنابر نظر محققین و مشاهدات میدانی صورت گرفته میتوان نتیجه گرفت که علل مسائل و مشکلات موجود در این محدوده را باید در بطن منطقه و محلات، آن هم بهلحاظ شرایطی که بر آنها غلبه یافته جستجو نمود. به عبارت دیگر، ریشه مشکلات و مسائل موجود در محدوده فوق ناشی از شرایط بستر جغرافیایی آن و سایر ویژگیهای خرد دیگر میباشد. منظور از شرایط بستر جغرافیایی، خصوصیات اقلیمی و زمینساختی منطقه و منظور از ویژگیهای خرد، وجود مسائلی با ماهیت اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی، زیرساختی و ... است که درپی نفوذ کاربریهای با فعالیت اقتصادی و به تبع آن هجوم جمعیت شکل گرفتهاند. به عبارت دیگر، بیتوجهی به خصوصیات جغرافیایی این محدوده و هجوم جمعیت برای زیست در آن بدون توجه به ایجاد زمینههای سازگاری با محیط صورت گرفته و محدوده مذکور در حال حاضر فاقد ظرفیت و گنجایش و بهعبارت دیگر، توانایی محیطی لازم برای نگهداشت این جمعیت فزاینده را ندارد. مشکلات مطرح شده تا آن زمان که به دو امر مهم در این منطقه توجه نشود همواره جریان خواهند داشت: 1- بستر محیطی - جغرافیایی 2-میزان ظرفیت منطقه 17 برای اسکان جمعیت و خدماترسانی به آن.
چکیده:
لایه مرزی جو بخشی از جو است که مستقیماً تحت تأثیر شرایط سطحی است و به واداشتهای سطحی در کوتاه مدت پاسخ میدهد. هدف از این مطالعه بررسی نقش تغییرات توسعه شهری کرمانشاه بر ارتفاع لایه مرزی می باشد. در این راستا دادههای مربوط به ارتفاع لایه مرزی از پایگاه داده میان برد اروپایی برای دوره آماری 1990 تا 2015 اخذ گردید. دادههای مربوط به کاربری شهری از تصاویر چند زمانه لندست(ETM،TM و OLI) نیز طی دوره آماری 1990 تا 2015 اخذ شد. برای تحلیل ارتباط دادههای مذکور، از تحلیل همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 95/0درصد(P_value=0/05) استفاده گردید. در نهایت به ارزیابی تأثیر میزان توسعه شهری در ارتفاع لایه مرزی در دو دوره گرم و سرد سال پرداخته شد. نتایج این تحقیق بیانگر آن بود که طی دوره آماری مورد بررسی یعنی از سال1990 تا 2015 رشد شهر از 41 کیلومتر مربع بوده در سال 1990 به 71 کیلومتر مربع در سال 2015 رسیده است و رشد دو برابری را نشان داده است. نتایح تحلیل همبستگی نشان داد تاثیر میکرو اقلیمی گسترش کاربری شهری، بر تغییرات لایه مرزی در زمستان مشهودتر از تابستان بود زیرا در تابستان گرمایش شدید سطح زمین به طور یکسان، تا حدود زیادی تأثیر میکرواقلیم را کمرنگ تر کرده و باعث کاهش همبستگی تغییرات زمانی ارتفاع لایه مرزی با توسعه رشد شهر شده است به طوری که در این فصل ارتباط معنیداری مشاهده نشد (17/0) اما در فصل سرد ارتباط معنی داری بین توسعه کاربری شهری و ارتفاع لایه مرزی مشاهده گردید به طوری که با افزایش رشد شهر ارتفاع لایه مرزی نیز در پاسخ به این تغییرات کاربری یک روند صعودی را طی کرده است.
واژگان کلیدی: توسعه شهری، لایه مرزی، میکروکلیما،کرمانشاه
طرحهای توسعه منابع آب با اهداف گوناگون از طریق احداث سد و شبکه های آبیاری در قالب طرحهای عمران و توسعه، از یک سو موجب تغییرات ساختاری- کارکردی مختلفی در نظام فضایی سکونتگاههای انسانی گردیده و از سوی دیگر به عنوان اقدامی مداخلهجویانه در نظام محیطی محسوب می شود که دارای آثار و پیامدهای گوناگونی است، لذا به عنوان موضوع جغرافیائی دارای ابعاد فضائی بوده و می تواند در چارچوب تحلیل فضائی قرار گیرد. این پیامدها، ضمن اینکه در تمام عناصر و پدیده هایی که بعنوان بخشی از فضاهای جغرافیایی محسوب می شوند، قابل ردیابی هستند، در فرایند تحول فضایی و "تولید فضا" نقشی مهم بر عهده دارد. از این رو، با بررسی ابعاد ساختاری و کارکردی نظامهای فضایی نواحی متاثر از احداث سد و شبکه آبیاری، می توان دامنه تحول و توسعه و درجه توازن توسعه پذیری آنها را مورد ارزیابی قرار داد. این تحقیق به روش اثباتی و با تلفیقی از شیوه های کمی و کیفی، بهره گیری از مطالعات اسنادی و میدانی و تجزیه و تحلیل های آماری، به تحلیل فضائی تغییرات ساختاری- کارکردی سکونتگاههای انسانی متاثر از اجرای سد و شبکه آبیاری علویان(در استان آذربایجان شرقی) با رویکرد برنامه ریزی فضائی می پردازد. نتایج تحقیق نشان داد که به لحاظ نبود نگرش جامع و نظام وار مبتنی بر اصول برنامه ریزی فضائی در مراحل مطالعه، اجرا و بهره برداری از سد و شبکه آبیاری علویان، اجرای طرح، موجب ساماندهی مطلوب و رشد متوازن نظام فضائی سکونتگاههای روستائی متاثر از اجرای طرح نگردیده است.
صفحه 1 از 1 |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به سامانه نشریات علمی می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Spatial Analysis Environmental hazarts
Designed & Developed by : Yektaweb