4 نتیجه برای وزن دهی
غلام حسن جعفری، هژیر محمدی،
دوره 6، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
عواقب و آثار فعالیتهای انسانی در چند دهه اخیر گاه چنان مخرب و غیرقابلبازگشت به حالت اولیه بوده که توجه همه اقشار را به خود جلب کرده است. یکی از این اثرات، فروچالههایی است که در بخشهای مختلف سیاره زمین و ازجمله ایران، استان همدان و بهصورت متمرکز در دشت کبودر آهنگ-فامنین اتفاق افتاده است. دراینارتباط، پژوهشگران معتقدند که مهمترین پیامدهای برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی، حفر چاههای غیرمجاز و فعالیت نیروگاه حرارتی شهید مفتح، تغییر پارامترهای خاکی و پیدایش فروچالههای منطقه است. بدین منظور کلیه اطلاعات زمینشناسی، گسل، هیدرولوژیکی، ارتفاعی، شیب، جهت شیب، کاربری اراضی و راههای منطقه با استفاده از نقشههای توپوگرافی و زمینشناسی، مدل رقومی ارتفاعی و تصاویر Google Earth استخراج و جهت بررسی روند فروچالهها با توجه به تعداد و تراکم آنها در نرمافزار GIS وزن دهی گردید. نتایج نشان میدهد که تراز آبهای زیرزمینی، زمینشناسی، کاربری اراضی و دامنه ارتفاعی از مهمترین عوامل اثرگذار در ایجاد فروچاله است؛ اما نقش عوامل خارج از منطقه و در بخشی دورتر از فروچالهها که باعث افت شدید آبهای زیرزمینی شده است، در یک دید فضایی اهمیت بیشتری دارد. احداث سد اکباتان بر روی مهمترین رودخانه تأمینکننده آب دشتهای موردمطالعه، گسترش شهر همدان و تغییر کاربری اراضی اطراف آن ازجمله در شهر بهار به کشاورزی، مانع از رسیدن آب به دشتهای کبودرآهنگ و فامنین همانند سابق شده و افزایش تقاضای آب در پاییندست به همراه شرایط مساعد محیا شده از قبل (انحلال آهک) باعث ایجاد فروچاله های متعدد شده است.
زینب مجرد، جواد جمال آبادی، نجمه شفیعی، محمد علی زنگنه اسدی، کبری پرک،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده
حرکات تودهای، از جمله پدیدههای مورفودینامیکاند که تحت تأثیر عوامل مختلفی در سطح دامنههای مناطق کوهستانی به وقوع میپیوندند. حرکات تودهای و ناپایداری دامنهای مخاطرات مهمی برای فعالیتهای انسانیاند که اغلب سبب ازدست رفتن منابع اقتصادی و خسارت دیدن اموال و تأسیسات میشوند. این مسائل لزوم پهنهبندی خطر حرکات تودهای را به عنوان اولین مرحله مدیریت صحیح محیطی این پدیده روشن میکند. در این پژوهش به بررسی پهنهی خطر وقوع حرکات تودهای با استفاده از روشهای ارزش دهی اطلاعاتی و تراکم سطح در حوضه آبخیزقوچان- شیروان پرداخته ایم به این منظور ابتدا 12 لایه اطلاعاتی مهم تأثیرگذار در وقوع حرکات تودهای از قبیل سنگ شناسی، شیب، ارتفاع، بارش، جهت شیب، فرسایش، اقلیم، فاصله از جاده، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، خاک و کاربری اراضی تهیه و رقومی شدند. از تلفیق نقشههای عامل با نقشه زمینلغزشها، درصد لغزش در واحدهای مختلف هر نقشه به دست آمد و با محاسبه تراکم سطح، ارزش اطلاعاتی وزن هر یک از عوامل تعیین شد. در نهایت نقشه پهنهبندی خطر زمینلغزش با ادغام لایههای مختلف وزنی در دو مدل مختلف وزندهی اطلاعاتی و مدل تراکم سطح تهیه شد. نتایج حاصل از این بررسی نشان میدهد که بخش جنوب غربی حوضه بیشترین میزان زمینلغزش را به خود اختصاص داده است. مهمترین عنصر مؤثر در وقوع زمینلغزش محدوده، لیتولوژی میباشد و مدل تراکم سطح از ارزش 12% بیشتری برخوردار میباشد.
دکتر سید کرامت هاشمی عنا،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
چکیده
جهت بررسی رفتار فصلی طول دورههای خشک از دادههای بارش در مقیاس روزانه برای 44 ایستگاه سینوپتیک ایران و دورهآماری30 ساله (2018-1988) استفاده شد. بعد از یکپارچهسازی آماری دادهها، دورههای بلندمدت با تداوم بیش از 20 روز مبنای مطالعه قرار گرفتند. در گام بعدی برای تعیین وزن فصلی دورهها از روش ارزیابی گامبهگام منطق فازی-عددی سوارا(SWARA)، استفاده شد. در چهار گام اساسی اهمیت نسبی دورههای پرتکرار، وزن اولیه، وزن نهایی و نرمال شده دورهها مشخص شد.
اثرگذاری و وزن هرکدام از معیارها با روش سوارا در محیط فازی نشان داد که در مناطق غربی و شمالی کشور، بیشترین وزن اولیه در تبیین دورهها را فصل زمستان و بهار و معیارهایی مانند برگشتپذیری و درصد احتمال رخداد دارا هستند. در تبیین نهایی نیز این دو فصل وزن بالایی داشتند. این دو فصل بیش از 65 درصد وزن دورهها در این مناطق را تبیین میکنند. در مناطق جنوبی و بخشهایی از مرکز(اصفهان، شرق فارس و غرب کرمان)، فصل زمستان و پاییز بیش از 71 درصد وزن دورهها را تبیین میکنند. در بین معیارهای تبیینکننده وزن دورهها نیز معیار برگشتپذیری و احتمال رخداد بیش از 55 درصد وزن را به خود اختصاص داده است.
تغییرپذیری معیارها در مناطق شمالی و مرطوب کشور از برگشتپذیری، تداوم و احتمال رخداد بیشتری برخوردار است. این امر حاکی از این امر است که مرز مناطق خشک در آینده اقلیم ایران به سمت مناطق شمالی جابهجا میشود. میتوان اذعان نمود که رفتار دورههای خشک بلندمدت بیشتر تابعی از دو معیار برگشتپذیری و احتمال رخداد آنهاست.
پرستو دارویی، پرویز ضیائیان فیروزآبادی، فرهاد عزیزپور، وحید ریاحی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
فعالیتهای کشاورزی به عنوان یکی از محورهای اساسی رشد و توسعه و جزئی از فرایند توسعه روستایی، تضمین کننده حیات اقتصادی بسیاری از روستاهای کشور بوده که در سالهای اخیر تحت تاثیر بحران کم آبی و محدودیتهای سایر منابع تولید قرار گرفته و پایداری و حیات سکونتگاههای روستایی را با چالشهای جدی مواجه ساخته است. در همین راستا ساماندهی الگوی کشت یا تدوین الگوی کشت بهینه یک امر ضروری در جهت نیل به اهداف توسعه پایدار کشاورزی و روستایی ایران به شمار می رود. برای نیل به این هدف باید کشت محصولات کشاورزی متناسب با ظرفیتها و قابلیتهای منابع تولیدی به خصوص منابع آبی و در راستای توازن بخشی به فضا باشد. بنابراین تعیین توزیع فضایی مناسب اراضی برای کشت انواع محصولات، از پایه های اصلی اجرای طرحهای تدوین الگوی کشت بهینه می باشد. بر همین اساس، در این پژوهش با استفاده از روشهای تصمیم گیری چند معیاره، به تهیه نقشه های تناسب محصولات عمده کشاورزی در 10 کیلومتری دو طرف حاشیه رودخانه زاینده رود در ناحیه سنتی لنجانات که درمعرض بحران فزاینده آب قرار گرفته اند، پرداخته شد. بدین ترتیب، ابتدا نیازهای زراعی- بوم شناختی دو محصول عمده ناحیه (گندم و جو) تعیین گردید و برای هر گیاه زراعی، نقشه های معیار با استفاده از نرم افزار ArcGIS طبقه بندی شدند. لایه های رقومی با اختصاص وزن به دست آمده از روش تحلیل سلسله مراتبی و با استفاده از روش وزندهی جمعی ساده رویهم گذاری و تلفیق شدند و در نهایت کار پتانسیل سنجی و پهنه بندی اراضی در چهار طبقه از نامناسب تا خیلی مناسب برای کشت گندم و جو انجام شد. نتایج حاصل از نقشه میزان تناسب اراضی نشان داد که مجموعا 6/90 درصد و 4/91 درصد از اراضی کشاورزی محدوده بهترتیب برای کشت گندم و جو بسیار مناسب و نسبتاً مناسب است. مناطق شمالی و شرقی محدوده، واقع در شهرستان فلاورجان و بخش شمالی شهرستان مبارکه، مناسبترین مناطق برای کشت گندم و جو هستند و هر چه از سمت شمال و شرق به طرف غرب محدوده پیش می رویم، از میزان استعداد مناطق کشت گندم و جو کاسته می شود. بافت نامناسب خاک، عمق کم خاک، شیب بالا و زهکشی پایین از مهمترین عوامل محدودکننده کشت گندم و جو در این مناطق هستند. همچنین، نتایج این مطالعه نشان داد که پهنه بندی مناسب اراضی (با هدف تناسب اراضی با الگو کشت) می تواند با بهینه سازی ساختار فضایی کشت محصولات زراعی، زمینه را برای توازن بخشی فضایی فراهم سازد.