4 نتیجه برای گرمایش جهانی
محمد سلیقه،
دوره 2، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
شهر تهران در جنوب کوههای البرز، امروزه مواجه با سه نوع مخاطره آب و هوایی است، مخاطره آب و هوایی ناشی از جغرافیا، مخاطره آب و هوایی ناشی از پایداری هوا و مخاطره آب و هوایی ناشی از گرمایش جهانی. هدف از این پژوهش مطالعه این سه نوع مخاطره در شهر تهران است. روش کار در این پژوهش بررسی روند تغییرات عوامل سینوپتیکی است که تحت تأثیر گرمایش جهانی و توسعه شهری دچار تغییراتی شده اند. بدین منظور ارتفاع ژئوپتانسیل تراز 500 هکتوپاسکال جهت تغییرات پر ارتفاع جنب حاره ای در دو بازه زمانی 5 ساله، بازه اول از 1948 تا 1952 و بازه دوم از 2010 تا 2014، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در بازه های زمانی نزدیک تغییراتی در ارتفاع ژئوپتانسیل تراز 500 ژئوپتانسیل رخ داده است که باعث افزایش مخاطرات در شهر تهران شده است. بر اثر تغییرات آب وهوایی در دهه های اخیر، پایداری هوا و دوره تسلط آن بر نیوار شهر تهران افزایش یافته است. پایداری هوا در تهران به دو گروه پایداری های حرارتی و پایداری های برودتی تقسیم می شوند. عوامل انسان ساخت باعث تشکیل جزیره حرارتی، افزایش ارتفاع LCL شده و تراز تراکم هوا را به ارتفاع بالاتری انتقال داده است. تغییر میدان باد شهری، تشدید توربولانس های جوی، تشدید گرادیان های ترمودینامیک، فربه ای سیکلون های مهاجر ، از اثرات جزیره حرارتی شهر هستند.
الهام فهیمی نژاد، محمد باعقیده، ایمان باباییان، علیرضا انتظاری،
دوره 6، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
دو مشخصه بارز اقلیم آینده تغییر در میانگین و مقادیر حدی متغیرهای هیدرواقلیمی میباشد، از این رو شبیه سازی رفتار اقلیم حوضه آبریز شاندیز که یک منطقه گردشگری مهم در شمالشرق کشور است در دهه های آینده نقش مهمی در شناخت وضعیت اقلیم و آسیب پذیری احتمالی این مناطقه از تغییر اقلیم دارد. هدف از این پژوهش شناسایی مقادیر حدی دما، بارش و تغییرات رواناب حوضه آبریز شاندیز و مقایسه شرایط پایه و آینده است. برای نیل به این هدف از آمار روزانه دما و بارش روزانه 30 سال آماری (از 1990-1961) ایستگاه سینوپتیک مشهد استفاده شده است. همچنین برای پیش بینی بارش، دمای حداقل و حداکثر در آینده از داده های مدل گردش کلی CanESM2 تحت سه سناریوی انتشار RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 برای دوره 2100-2041 استفاده شده است. برای ریزگردانی خروجی مدل CanESM2 از روش آماری SDSM و برای استخراج مقادیر حدی بارش از نرم افزار RClimDex استفاده شده است. نتایج نشان داد که در دوره آینده نه تنها در مقدار بارش ایستگاه مشهد بلکه در الگوی بارش نیز تغییراتی رخ خواهد داد. بر اساس نتایج بدست آمده، بارش سالانه در دهه ی 2070-2041، بین 37 تا 54 درصد نسبت به دوره ی دیدبانی افزایش می یابد، و میزان افزایش بارش دهه ی 2100-2071 بین 52 تا 66 درصد افزایش می یابد. تعداد رخداد بارش های روزانه با شدت های 10، 20 و 30 میلیمتر در روز، بارش های با آستانه های صدک 95 و 99 دوره های آتی در تمامی فصول ایستگاه مشهد نسبت به دوره مشاهداتی (1990-1961) افزایش خواهند یافت. در دهه های آینده میانگین دمای حداکثر مشهد نسبت به دوره مشاهداتی بین 4/6 – 6/0 درجه سلسیوس و میانگین دمای حداقل بین 5/1 تا 2/4 درجه سلسیوس افزایش خواهد یافت.
از مدل SWAT جهت ارزیابی اثرات تغییراقلیم بر میزان رواناب حوضه استفاده گردید. بدین منظور ابتدا این مدل با استفاده از دبی ایستگاه هیدرومتری شاندیز برای دوره 2012-2003، واسنجی و اعتبارسنجی شد که مقادیر R2 به ترتیب 65/0 و 52/0 بدست آمد. در ادامه با بکارگیری دادههای ریزمقیاس شده مدل CanESM2 در مدل SWAT، تغییرات رواناب خروجی از حوضه طی دوره های 2070-2041 و 2100-2071 شبیه سازی گردید. اعمال نتایج تغییرات بارش و دمای حوضه در دهه های آینده بر مدل SWAT نشان داد که دبی حوضه شاندیز در دهه های آینده بین 2 تا 104 درصد افزایش خواهد یافت.
دکتر قاسم عزیزی، دکتر سمانه نگاه، دکتر نیما فریدمجتهدی، آقای یوسف شجاعی،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
فرایند مستمر و رو به گسترش گرمایش جهانی بهویژه در منطقه آسیا، شرایط را برای افزایش خشکی و گسترش پدیده بیابانزایی فراهم کرده است. بسیاری از بیابانهایی که تا چندی پیش در تعادل اکولوژیک، شرایط حفاظت خاک را داشتند، امروزه بهعنوان کانونهای تازهای از ایجاد مخاطره گردوخاک گسترشیافته تبدیل شدهاند. نمونههای متعددی در ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی خاصاش، در میان برخی از بیابانهای مهم دنیا، اتفاق افتاده است. ناهنجاری دمایی 8 درجهای در زمستان سال گذشته در حوضه آبخیر دریای کاسپین، کانونهای گردوخاک جدیدی برای سواحل جنوبی این دریا فراهم کرده است. در تاریخ 30 الی 31 اردیبهشت 1400، گردوخاکی کمسابقه از لحاظ وسعت منطقه درگیر و همچنین غلظت، در ایستگاههای هواشناسی استان گیلان به ثبت رسید. اجرای مدلهای پسگرد شیمیایی جو HYSPLIT نشان از گسیل گردوخاک از منطقه شمالغربی دریای کاسپین برای اولینبار به سواحل جنوبی دریای کاسپین (استان گیلان) با چنین شدتی دارد. کانون و منشاء این گردخاک بیابان راین در شمالغربی دریای کاسپین شناسایی شد. گرمایش مستمر و کمسابقه در منطقه و همراهی با جریانهای قوی شمالی-جنوبی شرایط را برای گسیل این گردوخاک فراهم کرد. بهدلیل منشاء گردوخاک گسیلشده و همچنین وضعیت جغرافیایی و توپوگرافیکی حوضه دریای کاسپین، تراز این گردوخاک از سطح زمین تا ارتفاع کمتر از 1500 متر ارزیابی شد. تحلیل شرایط همدید با استفاده از دادههای بازتحلیل NCEP/NCAR با تفکیک مکانی 1 درجه، بیانگر استقرار توده هوای پرفشار با مرکز 1018 هکتوپاسکال روی بخشهای شمالغربی دریای کاسپین و نفوذ زبانه پرفشار تا سواحل جنوبی دریای کاسپین است. باتوجهبه گرادیان مناسب فشاری و افزایش سرعت باد، چشمههای مولد گردوخاک روی مناطق بیابانی راین شکل گرفته و با حاکمیت جریانهای شمالی (جنوب سو) توده گردوخاک به سمت استان گیلان گسیل مییابد.
خانم حلیمه شاهزائی، دکتر محسن حمیدیان پور، دکتر مهسا فرزانه،
دوره 10، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
شار گرمای محسوس و شار گرمای نهان از جمله متغیرهایی هستند که وابستگی زیادی به دما دارند و از طرفی اکثر متغیرهای هواشناسی وابسته به دما میباشند. لذا در این پژوهش قصد داریم با بررسی سیر تغییرات شار گرمایی محسوس و گرمای نهان و نسبت بین این دو به بواکاوی و آشکارسازی تغییرات اقلیمی ایران بپردازیم. بدین منظور از دادههای باز تحلیلی NCEP/NCAR شامل شار گرمای محسوس و نهان طی دورۀ 1948-2020 در محدوده ایران استفاده شد. از نسبت این دو شار گرمایی، میزان ضریب باون محاسبه شد. برای تحلیل فضایی زمانی – مکانی آنها از روشهای درونیابی استفاده شد. ضمن اینکه با بهرهگیری از روشهای ناپارامتریک من کندال و شیبسن تغییرات فضایی و زمانی نیز بررسی شد. بخش اوّل نتایج نشان داد که به لحاظ مکانی میزان ضریب باون تابعی از عرض جغرافیایی و ناهمواریها میباشد. و به لحاظ زمانی کمترین مقدار مربوط به ماه ژانویه و بیشترین مقدار مربوط به ماه ژوئیه است. نتایج بخش دوّم بیانگر این مطلب است که ضریب باون در طول زمان دارای سیر و روندی مثبت است. سیر صعودی آن بیانگر افزایش ضریب خشکی کشور است. به طوری که این وضعیت در روند مثبت و افزایش دما قابل مشاهده است.