جستجو در مقالات منتشر شده


27 نتیجه برای رجبی

فادیا ریاستی، رضا رجبی، شهرزاد زندی، فواد صیدی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده

هدف

هدف مطالعه حاضر مقایسه اثر و ماندگاری هشت هفته تمرینات اصلاحی، بازآموزی پوسچر و ترکیبی در میزان ثبات مرکزی زنان جوان مبتلا به لوردوز کمری افزایش یافته می‌باشد.

روش ها

۵۵ دانشجوی زن مبتلا به لوردوز افزایش یافته کمری به صورت تصادفی در قالب چهار گروه (تمرین، بازآموزی پوسچر، ترکیبی و کنترل) تقسیم شدند. . درجه لوردوز  هر فرد توسط خط کش منعطف و استقامت عضلات مرکزی توسط آزمون های مک گیل قبل و بعد از انجام هشت هفته مداخله و سپس بعد از هشت هفته  در پی گیری اندازه‌گیری شد.

یافته ها

نتایج آزمون آنالیز واریانس تکرار شونده حاکی از تفاوت معنی دار در پیش آزمون و پس آزمون، گروههای تحقیق بود. نتایج نشان داد که پیش آزمون و پس آزمون گروه تمرین در مقایسه با گروه بازآموزی و کنترل در میزان ثبات مرکزی دارای اختلاف معنی دار بوده است ( p<0.05) . از لحاظ ماندگاری نیز نتایج نشان داد که تفاوت گروه تمرین و ترکیبی با کنترل در میزان ثبات مرکزی معنی دار بوده است  (p<0.05).

نتیجه گیری

بنظر می رسد استفاده از کلیه برنامه های تمرینات اصلاحی، بازآموزی پوسچر و ترکیبی احتمالاً در بهبود ثبات مرکزی در زنان جوان مبتلا به لوردوز افزایش یافته کمری موثر بوده اما تأثیر برنامه ترکیبی بیش از سایر مداخلات بود.


دکتر سجاد کرمی، دکتر حمید رجبی، دکتر فرشته شهیدی، دکتر فرشته گلاب،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده

 
مقدمه و هدف:  تغییر وابسته به سن در بیان ژن­های تحریکی و مهاری رگ­زایی از مشخصه­های سالمندی و اختلال در عملکرد اندوتلیال می­باشد. ورزش هوازی می­تواند موجب توقف و یا کاهش این اختلال شود. با توجه به اهمیت تمرین مقاومتی در توانبخشی سالمندان، هدف از این مطالعه، بررسی سازگاری در پاسخ عوامل تحریکی و مهاری رگ­زایی پس از مداخله ورزش مقاومتی در سالمندان بود. روش‌شناسی: 24 مرد سالمند با میانگین سنی 75/67 سال به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب شدند. نمونه خون قبل و بعد از یک جلسه فعالیت مقاومتی در قبل و بعد از 8 هفته تمرین مقاومتی گرفته شد. روش Real Time PCR به جهت بیان ژن، HIF-1، VEGF، SDF-1 و VEGI بافت خون مورد استفاده قرار گرفت. تفاوت مقادیر متغیرها با روش تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر میکس دیزاین در سطح 05/0P≤ با استفاده از نسخه 25 نرم افزارSPSS  ارزیابی شد. یافته‏ها: مقادیر بیان ژن HIF-1، VEGF و SDF-1 گروه تمرین در مراحل پس­آزمون اولیه (بعد از یک جلسه)، پیش­آزمون ثانویه و پس­آزمون ثانویه (بعد از 8 هفته تمرین) افزایش داشت و VEGI هیچگونه بیان ژنی نداشت. بحث و نتیجه‏گیری: با احتیاط می­توان گفت اگر چه انجام یک جلسه تمرین مقاومتی هم منجر به بیان ژن عوامل رگ­زایی می­شود، با این حال تمرین مقاومتی بلند مدتی که از شدت و حجم کافی برخوردار باشد می­تواند میزان فرآیند رگ­زایی را به مراتب در طیف گسترده تری فعال کند و به عنوان مکمل تمرینات هوازی در سالمندی مورد توجه قرار گیرد.

دکتر سجاد کرمی، دکتر حمید رجبی، دکتر مجید کاشف، دکتر محمد علی قرائت،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده

سابقه و هدف : مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر مصرف حاد مکمل گلوتامین همراه با فعالیت ورزشی تناوبی بر پاسخ Hsp70 و لاکتات خون بازیکنان فوتبال باشگاهی انجام گرفت. مواد و روش‌ها : 32 بازیکن تیم راه آهن تهران انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل، مکمل، مکمل- فعالیت­ ورزشی و فعالیت­ ورزشی تقسیم شدند. آزمودنی­ها قبل از انجام مطالعه در تمرینات روزانه شرکت داشتند و فقط دو گروه مکمل- فعالیت ­ورزشی و فعالیت ­ورزشی، پروتکل تناوبی را انجام دادند. نمونه­­ خون پایه، پیش­آزمون، پس­آزمون و 90 دقیقه پس از آزمون گرفته شد. مکمل و دارونما به مقدار  g/kgBW5/0 و حجم  ml/kgBW5 یک ساعت قبل از پروتکل تناوبی مصرف شد. پروتکل تناوبی شامل 3 مرحله دویدن 20 دقیقه­ای با شدت 80% حداکثر ضربان قلب بیشینه و استراحت­ 5 دقیقه­ای پیاده­ روی بین مراحل بود. مقادیر HSP72 و لاکتات خون به ترتیب با استفاده از روش الایزا و آنزیماتیک سنجیده شد. داده­ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه­های تکراری و عامل بین گروهی در سطح 05/0 Pتحلیل شد. یافته‌ها : مکمل گلوتامین به تنهایی و همراه با ورزش محرک پاسخ HSP72 بوده و ترکیب مکمل- فعالیت ­ورزشی منجر به پاسخ بزرگتری از HSP72 می­شود و در این پاسخ تغییرات لاکتات نقشی نداشته است. نتیجه‌گیری : به نظر می­رسد که مصرف مکمل گلوتامین در طولانی مدت سازگاری­های بیشتری را ایجاد کند که البته باید مورد مطالعه قرار بگیرد.
 
خاطره تکنیک، رضا رجبی، هومن مینونژاد،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر آنی تردمیل گوه‌ای محقق ساخته بر میزان فعالیت عضلات منتخب اندام تحتانی افراد دارای کف پای صاف بوده تا با فعال‌سازی عضلات، جهت کمک به حیطه حرکات اصلاحی و اصلاح کف پای صاف و توان‌بخشی و پیشگیری از آسیب مورداستفاده قرار بگیرد.
مواد و روش­ها: پژوهش حاضر باتوجه ‌به ساخت و معرفی ابزاری جدید و بررسی اثر آن مداخله‌ای و از نوع نیمه‌تجربی بود. 16 فرد بالای 18 سال مبتلا به ناهنجاری کف پای صاف وارد این مطالعه شدند. ناهنجاری کف پای صاف با استفاده از شاخص استاهلی ارزیابی شد. آزمودنی‌ها پروتکل راه‌رفتن با سرعت معمولی بر روی تردمیل گوه‌ای محقق ساخته را در هرکدام از زوایای جانبی صفر، 5 و 15 درجه به مدت‌90 ثانیه، انجام دادند و فعالیت الکترومایوگرافی پنج عضله منتخب در تمام زوایا ثبت شد. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با نرم‌افزارهایMatlab  و SPSS انجام شد و به منظور بررسی معناداری اثر زوایا از آزمون فریدمن و از آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسه دو به دو میانگین‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: براساس نتایج، میانگین فعالیت عضلات منتخب (پرونئوس لانگوس، تیبیالیس انتریور، گستروکنمیوس، سولئوس و هالوسیس) حین راه‌رفتن بین زوایای 5 و 15 درجه بر روی تردمیل گوه‌ای در مقایسه با صفر درجه اختلاف معنادار آماری داشتند (05/0p).
نتیجه‌گیری: نتایج ما پیشنهاد می‌دهد که با استفاده از تردمیل گوه‌ای محقق ساخته و راه‌رفتن در زوایای 5 و 15 درجه، می‌توان سطح فعالیت عضلات منتخب اندام تحتانی افراد دارای کف پای صاف را به میزان معناداری افزایش داد.
پریسا سیف، محمدرضا دهخدا، حمید رجبی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

هدف از انجام این تحقیق تعیین اثر یک دوره کوتاهمدت تمرین ویبریشن بر برخی از عوامل آمادگی جسمانی
زنان سمالمند بمود. آزممودنیهمای داوطلمب 0/ )سمن 22 ± 01/69 سمال، وزن 11/94 ± 00/42 کیلمو گمرم،
0/ قد 60 ± 100/99 سانتیمتر و BMI 2/23 ، ± 20/02 کیلوگرم بر متر مربع( به صورت تصادفی به سه گروه
= ویبریشن) 10 n (، گروه بدون ویبریشن =12( n = ( و کنترل) 16 n ( تقسیم شدند. گروه ویبریشن تمرینات را که
شامل 4 وضعیت بدنی بود به مدت 16 روز با فرکانس 30 26 هرتز - و دامنه 12 میلیمتر انجام دادنمد. گمروه
بدون ویبریشن نیز تمرینات مشابه گروه ویبریشن را بر روی دستگاه خاموش انجام دادند و از گروه کنترل نیز
خواسته شد که فعالیت ورزشی عادی خود را انجام دهند. برای سنجش قدرت دست و پا از دینامومتر، بمرای
سنجش انعطافپذیری از آزمون خمشدن تنه به جلو، برای سنجش تعادل از زمان ایستادن روی یک پا و برای
ارزیابی ترکیب بدن از اندازهگیری چربی زیرپوستی سه نقطهای )فوق خاصره، ران و سه سر بمازو( بمهوسمیله
دستگاه کالیپر استفاده گردید. پس از جمعآوری اطععات، دادهها با استفاده از نرمافمزار آمماری Spss 15 و
Excel 2007 با روش آماری t وابسته و تجزیه و تحلیل واریانس ممورد ارزیمابی قمرار گرفتنمد. یافتمههمای
درونگروهی نشان داد که در گروه ویبریشن قدرت دست راست 6/62( p= (، قدرت دست چمپ 6/61( p= ،)
قدرت پا 6/664( p= (، انعطافپذیری 6/660( p= ( و تعادل پای چپ 6/660( p= ( افمزایش و درصمد چربمی
بدن 6/662( p= ) و چربی زیر پوستی ناحیه ران 6/61( p= ( کاهش معنیدار داشمته اسمت. در حمالی کمه در
گروه بدون ویبریشن فقط افزایش قدرت دست راست 6/61( p= ( و کماهش چربمی زیمرپوسمتی ناحیمه ران
6/61( p= ( معنیدار بود. به همر حمال، در گمروه کنتمرل همیچکمدام از متغیرهما اخمتعف معنمیداری را بمینپیشآزمون و پسآزمون نشان ندادند. یافتههای بین گروهی نشان داد که تمرین ویبریشن افمزایش معنمیداری
در قمدرت دسمت راسمت و چمپ 6/663( p= 6/ و 660 p= (، قمدرت پما 6/662( p= ( و تعمادل پمای چمپ
6/61( p= ( آزمودنیهای گروه ویبریشن نسبت به دو گروه دیگر ایجاد کمرد، ولمی تمأثیر معنمیداری بمر روی
تعادل پای راست، انعطافپذیری و درصد چربی هیچکدام از گروهها نداشت. براساس نتایج تحقیق، با انجمام
دورههای کوتاهمدت تمرین ویبریشن میتوان به تقویت قدرت دست، پا و تعادل سالمندانی که امکان شرکت
در دورههای طولانیمدت تمرینات را ندارند پرداخت.


لاله باقری، فاطمه سلامی، حمید رجبی، نرگس باقری،
دوره 10، شماره 3 - ( 3-1391 )
چکیده

هدف این پژوهش تأثیر هشت هفته تمرین منتخب هوازی و قدرتی بر هورمون پاراتیروئیدد کلسدی،
آلبومین و آلکالن فسفاتاز زنان یائسه بود. 53 نفر از زنان یائسه ) 33 07 سدا ( عضو کانون جهاندیدداان -
شهر تهران انتخاب شدند به طور تصادفی در سه اروه تمرین هدوازی ) 21 نفدر( قددرتی ) 25 نفدر( و
کنتر ) 27 نفر( قرار ارفتند. برنامه تمرین هوازی شامل جااینگ و حرکدا ایروبیکدی بده مدد 07
دقیقه با شد 07 07 درصد حداکثر ضربان قلب و برنامه تمرین قدرتی شامل 27 حرکدت بدا شدد -
07 57 درصد یک تکرار بیشینه در شروع و 07 07 درصد در انتها 8 تا 27 تکرار و یک نوبت بود که - -
در هر جلسه انجام شد. هر برنامه سه روز در هفته و برای مد 8 هفته انجام شدد. نموندههدای ودونی
قبل و پس از پایان تمرینا جهت ارزیدابی میدنان هورمدون پاراتیروئیدد کلسدی، آلبدومین و آلکدالن
فسدفاتاز سدرمی انددازهایدری شدد. بدرای تییدین میدنان کلسدی، سدرم ) Ca ( از روش رندگسدنجی
شیمیایی)کرزو فتالئین( هورمون پاراتیروئیدد از روش الایدنا آلکدالن فسدفاتاز از روش رندگسدنجی
سینتیکی با استفاده از پدارا نیتدرو فسدفا و بدرای تییدین آلبدومین سدرم هدر نمونده ودونی از روش
رنگسنجی شیمیایی )بروم کرزو ارین( استفاده اردید. به منظدور بررسدی اودتدف دروناروهدی از
آزمون t زوجی و برای تییین اوتدف بین اروهها از آزمون آماری تحلیل واریانس یکطرفده اسدتفاده
شد. نتایج تحقیق افنایش مینیداری را در مینان هورمدون پاراتیروئیدد و آلکدالن فسدفاتاز سدرمی در
اروههای تمرینی قدرتی و هوازی نسبت به اروه کنتر نشان داد ) P≤0/05 (. با وجود این اودتدف
مینیداری بین دو ادروه قددرتی و هدوازی در افدنایش پاراتیروئیدد و آلکدالن فسدفاتاز مشداهده نشدد
( P≥0/05 (. از سوی دیگر مینان کلسی، تام پدسما پس از تمرین قدرتی و هوازی کداهش یافدت کده
کاهش کلسی، فقط در اروه قدرتی مینیدار بود ) P≤0/05 (. هرچند تغییدرا کلسدی، در بدین سده
اروه اوتدف مینیداری نداشت ) P≥0.05 (. همچنین تغییر میندیداری در میدنان آلبدومین پدس از
تمرینا مشاهده نشد ) P≥0.05 (. با توجه به نتایج حاصل از پژوهش هدر دو ندوع تمدرین قددرتی و
هوازی میتواند بر مارکرهای ساوت استخوان و عوامل هورمونی زنان سالمند تأثیر مثبت بگذارد.


حمید رجبی، علی گُرزی، رضا قراخانلو، محمدرضا دهخدا، مهدی هدایتی، مژده صالح نیا،
دوره 10، شماره 4 - ( 7-1391 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر میزان پروتئینA-1a کانال کلسیمی
و نعلی موشهای صحرایی بود. به همین منظور 16 سر موش FHL در عضلات P/Q پیشسیناپسی نوع
صحرایی نر ویستار 2 تهیهشده از مؤسسۀ سرمسازی رازی بهصورت تصادفی به دو گروه کنترل(شاهد 3) و
تمرین تقسیم شدند. گروه تمرینی به مدت 8 هفته و هفتهای 5 جلسه روی نردبانهای مخصوص به ارتفاع
1متر و 26 پله با حمل یک وزنه به میزان 30 درصد وزن بدن خود که به دم آنها بسته میشد، تمرینات خود
را آغاز کردند و این میزان به 200 درصد وزن بدن حیوانات در هفتۀ آخر رسید. تمرینات شامل 3 نوبت 4
کانال کلسیمی پیشسیناپسی نوع α-1A تکراری با 3 دقیقه استراحت بین نوبتها بود. اندازهگیری پروتئین
در گروههای مستقل T انجام شد. نتایج آزمون Western Blotting با استفاده از روش آزمایشگاهی P/Q
(P= بهطور غیرمعنادار ( 0,259 FHL نشان داد که میزان این کانال (پروتئین) در گروه مقاومتی تنها در عضلۀ
72,71± 70,01 و نعلی: 19,72 ± 77,88±10,67 حبمپ 4 در برابر کنترل: 6,28 :FHL) افزایش یافته است
بر اثر تمرین مقاومتی در عضلۀ α-1A 72,57 ). افزایش هرچند غیرمعنادار پروتئین ± در برابر کنترل 20,20
در این عضله بر اثر تمرینات P/Q میتواند بیانگر پاسخپذیری کانالهای کلسیمی پیشسیناپسی نوع مقاومتی جهت افزایش رهایش استیلکولین از پایانۀ عصبی باشد که در سازگاریهای پیوندگاه عصبی
عضلانی به آن اشاره شده است. در نتیجه، میتوان عنوان کرد که احتمالاً تمرین قدرتی میتواند عامل مهمی
در افزایش این پروتئین باشد که باید در مطالعات بعدی با شدت و مدت بیشتر تمرین مورد مطالعه قرار گیرد.FHL


فردین مرادی، محمدرضا دهخدا، حمید رجبی،
دوره 11، شماره 5 - ( 1-1392 )
چکیده

هدف مطالعه حاضر تعیین اثر مکمل پروتئین-کربوهیدرات پس از تخلیه گلیکوژن بر پاسخ انسولین و گلوکز
پلاسما و عملکرد استقامتی دانشجویان فعال بود. 30 نفر از دانشجویان پسر کارشناسی رشته تربیت بدنی
174 سانتیمتر) که حداقل 4 نیمسال /05±5/ 70 کیلوگرم و قد 41 /13±9/ 22 سال، وزن 56 /53±1/ (سن 5
واحدهای عملی خود را گذرانده و به دلیل عضویت در تیمهای دانشگاه، یک رشته ورزشی اختصاصی را
بهطور منظم تمرین میکردند، بهطور تصادفی در چهار گروه مکمل پروتئین-کربوهیدرات ( 8 نفر)، مکمل
کربوهیدرات ( 8 نفر)، مکمل پروتئین ( 7 نفر) و دارونما ( 7 نفر) تقسیم شدند. هریک از آزمودنیها یک آزمون
و زمان رسیدن به واماندگی انجام دادند و 3 روز پس از تعیین Wmax فزاینده برای تعیین بازده توان بیشینه
و زمان رسیدن به واماندگی، پروتکل تخلیه گلیکوژن در ساعت 8:30 دقیقه صبح درحالیکه Wmax
آزمودنیها ناشتا بودند انجام شد. بلافاصله پس از انجام پروتکل تخلیه گلیکوژن از کلیه آزمودنیها مقدار
5 خون برای تعیین مقدار انسولین و گلوکز پلاسما گرفته شد. 10 دقیقه و دوباره 2 ساعت پس از تخلیه cc
گلیکوژن به آزمودنیها مکمل پروتئین -کربوهیدرات( 80 گرم کربوهیدرات، 28 گرم پروتئین، 6 گرم چربی)،
40 گرم پروتئین) و دارو نما (آب) داده شد / کربوهیدرات ( 108 گرم کربوهیدرات، 6 گرم چربی)، پروتئین ( 7
5 خون برای تعیین مقدار انسولین و گلوکز پلاسما cc و 30 دقیقه پس از دومین دوز مصرف مکمل مقدار
گرفته شد. همچنین 4 ساعت پس از انجام پروتکل تخلیه گلیکوژن و دریافت مکمل، زمان رسیدن به
وابسته و t واماندگی در یک آزمون استقامتی فزاینده تعیین شد. جهت تعیین اختلاف درونگروهی از آزمون
و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنیداری ANOVA تعیین اختلاف بینگروهها از تحلیل واریانس
استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد پاسخ انسولین و گلوکز پلاسما و زمان رسیدن به واماندگی در P≤0.05
مکمل پروتئین -کربوهیدرات نسبت به کربوهیدرات و پروتئین، همچنین کربوهیدرات نسبت به پروتئین و
دارونما بیشتر بود. بنابراین پس از یک تمرین شدید، همراه با تخلیه گلیکوژن عضله، مکمل پروتئین -
و زمان P< کربوهیدرات نسبت به کربوهیدرات و پروتئین، بازیافت گلیکوژن عضله را سریعتر کرد 0.01
را برای نوبت بعدی تمرین یا مسابقه افزایش داد. P< رسیدن به واماندگی 0.01
 


رسول رضایی، هادی حبیبی، محمدرضا دهخدا، حمید رجبی،
دوره 11، شماره 6 - ( 7-1392 )
چکیده

این تحقیق به منظور طراحی آزمونی ویژه جهت سنجش توان بیهوازی بالاتنه کشتیگیران و ارزیابی اعتبار،
پایایی و عینیت این آزمون برای اندازهگیری توان بیهوازی کشتیگیران آزادکار برمبنای آزمون وینگیت دست
انجام شد. این تحقیق با 22 نفر از کشتیگیران آزادکار 3/ )سن 22 ± 6/ 23/02 سال، قد 79 ± 193/11 سانتیمتر،
13/ وزن 11 ± 3/ 90/55 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 12 ± 20/92 کیلوگرم بر متر مربع و درصد
3/ چربی 72 ± 13/57 ( منتخب استان تهران )با سابقه قهرمانی آسیا و جهان که در دو سال اخیر نیز به تیم ملی
دعوت شده بودند( انجام گرفت. جهت طراحی آزمون ویژه )بالارفتن از طناب( از الگوی حرکتی کشتی و
زمان اجرا منطبق با آزمون وینگیت استفاده شد. پس از اجرای آزمون وینگیت دست و آزمون طراحیشده،
حداکثر، میانگین و حداقل توان بیهوازی و شاخص خستگی محاسبه گردید. همچنین میزان لاکتات خون
بعد از گذشت 2 دقیقه و ضربان قلب بلافاصله پس از اجرای آزمونها اندازهگیری شد. برای بررسی میزان
همبستگی بین شاخصهای توان و شاخصهای فیزیولوژیکی )لاکتات خون و ضربان قلب( دو آزمون از
=2/ آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد که بین حداکثر ) 937 r >2/21 P(، میانگین
=22/692( r >2/21 P =2/ ( و حداقل توان ) 652 r >2/21 P =2/ ( و شاخص خستگی ) 612 r >2/21 P( به
دست آمده از آزمون طراحیشده و آزمون وینگیت دست همبستگی معنیداری وجود دارد. همچنین بین
=2/ ضربان قلب بلافاصله بعد از اجرای دو آزمون همبستگی معنیداری ) 925 r >2/21 P ( وجود داشت، ولی
=2/ در میزان لاکتات خون در زمان 2 دقیقه پس از اجرای آزمونها ) 353 r =2/129 ، P ( همبستگی معنیداری
مشاهده نشد. همچنین بین میزان لاکتات 2 دقیقه پس از اجرای آزمونها تفاوت معناداری مشاهده نشد. در
=2/ بررسی پایایی آزمون طراحیشده بین حداکثر ) 102 r >2/21 P =2/ (، میانگین ) 161 r >2/21 P(، حداقل
= 2/ توان ) 132 r >2/21 P =2/ ( و شاخص خستگی ) 992 r >2/21، P( بعد از دومرتبه اجرای آن توسط
=2/ آزمودنیها همبستگی معنیداری مشاهده شد. در بررسی عینیت آزمون طراحیشده بین حداکثر ) 132 r ،>2/21 P =2/ (، میانگین ) 151 r > 2/21 P =2/ (، حداقل توان ) 125 r >2/21 P =2/ ( و شاخص خستگی ) 132 r
>2/21 ، P ( توسط دو گروه آزمونگیرنده نیز ارتباط معنیداری مشاهده شد. بنابراین آزمون طراحیشده با
ملاک قراردادن آزمون وینگیت دست دارای اعتبار، پایایی و عینیت است و بهعنوان آزمونی ویژه و کمهزینه
جهت اندازهگیری توانبیهوازی در کشتیگیران توصیه میشود.


مارال رامز، حمید رجبی،
دوره 12، شماره 7 - ( 1-1393 )
چکیده

مطالعات بسیاری اثر مثبت و منفی حرکات کششی را بر کارآیی حرکتی مطالعه کردهاند و اکثر این مطالعات، سازوکارهای عصبی را مسئول این تغییرات معرفی
کردهاند، اما به نظر میرسد عوامل سوختوسازی و قلبی و تنفسی نیز با تغییرات کارایی حرکتی ارتباط داشته باشند. بنابراین، هدف پژوهش حاضر تعیین ارتباط
بین تغییرات برخی متغیرهای قلبی  تنفسی طی فعالیت زیربیشینه با مؤلفه آهسته اکسیژن مصرفی به دنبال کشش ایستا و پویا در 61 دانشجوی زن رشته
66/67±2/ 62 درصد و حداکثر اکسیژن مصرفی 66 /61±6/ 78 کیلوگرم، چربی 82 /62±8/ 612 سانتیمتر، وزن 76 /61±1/ 62 ، قد 62 /78±6/ تربیتبدنی با سن 16
میلیلیتر بر کیلوگرم بر دقیقه بود. آزمودنیها در سهجلسه جداگانه )در یک طرح متقاطع(، دو پروتکل کشش )ایستا و پویا( و بدون کشش را قبل از فعالیت
زیربیشینه ) 1 دقیقه دویدن روی نوارگردان با شدت 82 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی(، انجام دادند. تمام متغیرها بهوسیله گازانالایزر جمعآوری و نمودار پویایی
2(، تواتر تنفسی / اکسیژن مصرفی ثبت شد. نتایج آزمون رگرسیون چندمتغیره، همبستگی مثبت بین اکسیژن مصرفی مؤلفه آهسته با تغییرات تهویه ریوی ) 81
2( نشان داد که تهویه ریوی بالاترین /61( 2( و ثابت زمانی 2 /76( 2(، ثابت زمانی 6 /66( 2(، ثابت زمانی 6 / 2(، ضربان قلب ) 66 / 2/67 (، حجم جاری ) 18 (
همبستگی را داشت. بهطورکلی، نتایج این پژوهش نشان داد که بخشی از تغییرات در مؤلفه آهسته اکسیژن مصرفی بهدنبال حرکات کششی به عوامل
سوختوسازی و قلبی  تنفسی وابسته است.


جلیل عطایی، دکتر محمدرضا دهخدا، دکتر حمید رجبی، دکتر نعیما خواجوی، سارا زارع کاریزک،
دوره 12، شماره 8 - ( 7-1393 )
چکیده

هدف پژوهش مقایسه اثر 4 هفته تمرین قدرتی به دو روش مقاومت سازگارپذیر و یکنواخت بر قدرت بیشینه و توان ورزشکاران تمرین کرده بود. 61 نفر از
ورزشکاران مرد باشگاههای 70 کیلوگرم و /22±60/ 674 سانتی متر، وزن 00 /54±1/ 20 سال، قد 05 /00±2/ برگزیده تهران 8 نفر ووشو، 8 نفر کشتیگیر با سن 00
62 پس از نخستین آزمون از متغیرهای قدرت بیشینه بالاتنه و پایینتنه، توان بالاتنه و پایینتنه، درصد چربی، محیط دور اندام و وزن /87±4/ درصد چربی 25
بصورت تصادفی در دو گروه تمرین قدرتی مقاومت سازگارپذیر و یکنواخت قرار گرفتند و به مدت 4 هفته و هر هفته سه جلسه در تمرینات شرکت کردند.
تمرین در هر دو گروه شامل حرکات اسکات و پرس سینه بود که با مقاومت 80 درصد 1RM در سه نوبت با 0 تکرار انجام شد تمرین در گروه مقاومت
سازگارپذیر بدین صورت بود که به مقدار 20 درصد 1RM توسط زنجیر در درازای دامنه حرکتی به بار تمرین اضافه میشد. در پایان دوره تمرینی از
متغیرهای وابسته تحت شرایط مشابه آزمونی دوباره به عمل آمد. آزمون تحلیل کواریانس برای مقایسه میزان پیشرفت قدرت و توان دو گروه نشان داد که در
=0/ متغیرهای وزن 596 p = ، محیط دور اندام 645 P =0/ ، درصد چربی 465 P =0/ ، توان بالاتنه 217 P =0/ ، توان پایینتنه 202 P =0/ و قدرت بیشینه بالاتنه 805 P بین
=0/ دو گروه تفاوت معنیداری وجود نداشت، اما در متغیر قدرت بیشینه پایینتنه 04 P تفاوت معنیداری بین دو گروه وجود داشت در بررسی نتایج هرچند
=0/ بیشتر متغیرها اختلاف معناداری نشان ندادند، بررسی اندازه اثر گروهها نشان داد که 12 ES = 0/ در توان بالاتنه 14 ES =0/ در توان پایینتنه 65 ES در قدرت
=6/ بالاتنه و 84 ES %58/ 60 % در بالاتنه، 18 / در قدرت پایینتنه، به نفع گروه مقاومت سازگارپذیر است. این تفاوت در قدرت بیشینه در گروه سازگارپذیر 12
1% پایینتنه / 1% بالاتنه، 16 / 26 % در پایینتنه بود. همچنین این اندازه اثر بر توان درگروه سازگارپذیر 97 / 64 % در بالاتنه، 84 / درپایینتنه و در گروه یکنواخت 81
4% پایینتنه بود. روی هم رفته پژوهش نشان داد که برای افزایش قدرت بیشینه و توان، تمرین سازگارپذیر کارآمدتر / 4% بالاتنه، 17 / و در گروه یکنواخت 61
از روش سنتی )یکنواخت( است.


عباس کیهانیان، دکتر خسرو ابراهیم، دکتر حمید رجبی، دکتر سیدمحمد مرندی،
دوره 13، شماره 9 - ( 1-1394 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، مقایسه تأثیر تمرین مقاومتی با استراحت فعال و غیرفعال بر آمادگی هوازی و بیهوازی بازیکنان فوتبال بود. 61 بازیکن فوتبال جوانان )ب(
66/22±0/ 16 کیلوگرم، سن 68 /66±8/ 688 سانتیمتر، وزن 78 /86±1/ سپاهان اصفهان به صورت تصادفی به دو گروه تمرین مقاومتی با استراحت فعال ( قد 16
66 سال و چربی بدن ±0/ 16 کیلوگرم، سن 66 ±1/ 686 سانتیمتر، وزن 10 /78±1/ 20 درصد( و گروه استراحت غیرفعال )قد 77 /68±6/ سال و چربی بدن 60
در پیش و پسآزمون انجام AT و RAST، استقامت عضلانی، هاف ،Tmax ، 20/07±6/80 درصد( تقسیم شدند. آزمون حداکثر اکسیژن مصرفی، قدرت بیشینه
شد. برنامه تمرین به مدت 6 هفته و هفتهای 2 جلسه با 60 حرکت و از 80 الی 70 درصد قدرت بیشینه انجام شد. با این تفاوت که گروه استراحت فعال 8 نوبت
فعالیت 20 تکراری را در 80 ثانیه انجام میداد و فاصله بین 80 ثانیهها با 2 نوبت فعالیت 60 تکراری تکمیل میشد، اما گروه استراحت غیرفعال 6 نوبت فعالیت 20
تکراری در 80 ثانیه و 80 ثانیه استراحت غیرفعال بین نوبتها داشتند. پساز تعیین نرمالیتی از طریق آزمون کلموگروف- اسمیرنوف و آزمون همگنی تجانس
استفاده شد. پساز دوره تمرینی، اختلاف معناداری در تمام متغیرها بهجز توان بیهوازی اوج در α ≥ واریانس از آزمون تی وابسته و مستقل با سطح اطمینان 0.05
عملکرد آزمون هاف، استقامت عضلانی در حرکت پرس سینه و ،Tmax ،vVo2max ،AT گروه استراحت فعال پیدا شد، ولی در گروه استراحت غیرفعال فقط
استقامت عضلانی ،vVo2max ،AT ،Tmax ،Vo2max قدرت عضلانی در حرکت پرس پا افزایش یافت. نتایج بینگروهی تفاوت معناداری بین دو گروه در
در حرکت پرس پا و میانگین توان بیهوازی به سود گروه استراحت فعال نشان داد. درمجموع نتایج نشان داد که تمرین مقاومتی با استراحت فعال نسبت به تمرین
مقاومتی با استراحت غیرفعال سبب بهبود بیشتر در آمادگی هوازی و گاه بهبود بیشتر در آمادگی بیهوازی بازیکن فوتبال میشود.


اقای ایدین ظریفی، دکتر حمید رجبی، دکتر صادق حسن نیا، دکتر محمد رضا دهخدا، دکتر بابک میرسلطانی،
دوره 13، شماره 10 - ( 7-1394 )
چکیده

تمرین تناوبی با شدت زیاد
استقامتی سنتی است. ازطرفی، تمرین استقامتی موجب افزایش اکسیداسیون اسید چرب در عضلات اسکلتی میشود. اکسیداسیون اسید چرب در محلهای مختلفی
همچون انتقال اسید چرب از عرض غشای پلاسمایی تنظیم میشود و مشخص شده است که انتقال از عرض این غشاها به طور اساسی با میانجیگری پروتئینهای
با حجم پایین( بر محتوای HIT( ناقل اسید چرب غشایی صورت میگیرد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر تعیین تأثیر چهار هفته تمرین تناوبی با شدت زیاد و حجم کم
19 سال، وزن / مردان جوان بود. 20 نفر مرد جوان نسبتاً فعال در دو گروه 10 نفره تمرین )سن 3 FABPpm و FAT/CD سارکولمایی ناقلهای اسید چرب 36
174 سانتیمتر( تقسیم شدند و گروه تمرین به مدت چهار هفته و سه جلسه / 65 کیلوگرم و قد 4 / 19 سال، وزن 9 / 172 سانتیمتر( و کنترل )سن 7 / 67/2 کیلوگرم و قد 7
با حجم کم پرداخت. هر جلسه تمرینی شامل 8 تا 11 تناوب رکابزدن 60 ثانیهای با شدتی برابر با اوج توان کسبشده در انتهای آزمون فزاینده HIT در هفته به
بود که بین هر تناوب، 75 ثانیه رکابزدن با شدت 30 وات به منزله ریکاوری وجود داشت. در پیش و پسآزمون، از گروه تمرین نمونه عضلانی )از VO2peak
زوجی برای تجزیه و تحلیل دادهها t و ANCOVA عضله پهن جانبی( به منظور مطالعه محتوای پروتئین به روش وسترن بلات گرفته شد. از روشهای آماری
در گروه تمرین بودیم که این افزایش نسبت به پیشآزمون و گروه کنترل معنادار بود VO2peak ) 17 درصد / شاهد افزایش ) 8 ،HIT استفاده شد. پساز دوره
نیز پس از 4 هفته تمرین تناوبی با شدت زیاد و حجم کم به ترتیب 14 و 25 درصد افزایش نشان داد FABPpm و CD محتوای سارکولمایی 36 .)p>0/05(
با حجم کم استفاده شده در مطالعه حاضر که نسبت به پروتکلهای قبلی )بر پایه آزمون وینگیت( HIT بنابراین، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که پروتکل .)p>0/05(
شود که نشاندهنده FABPpm و CD تعدیل یافته بود، ظرف 4 هفته میتواند ظرفیت هوازی را افزایش دهد و موجب افزایش محتوای سارکولمایی ناقلهای 36
سازگاری در تسهیل انتقال اسید چرب به درون عضله اسکلتی درجهت افزایش ظرفیت اکسیداسیون چربی است.


اقای حمید رضا برزگر پور، دکتر فریبرز هوانلو، دکتر حمید رجبی، اقای ناصر عسگرزاده،
دوره 14، شماره 11 - ( 1-1395 )
چکیده

هدف تحقیق حاضر مقایسۀ تأثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید در وضعیت هایپوکسی و نورموکسی بر عملکرد بی­هوازی افراد ورزشکار بود. آزمودنی­های این تحقیق 16 نفر دانشجوی داوطلب مرد بودند. آزمودنی­ها به دو گروه هشت­نفرۀ تمرین در وضعیت هایپوکسی (ارتفاع 3300) و نورموکسی تقسیم شدند. عملکرد بی‌هوازی (اوج توان،میانگین توان) ازطریق اجرای آزمون وینگیت و غلظت لاکتات قبل و بعد از آزمون وینگیت اندازه‌گیری شد. 24 ساعت بعد، Wmax در وضعیت هایپوکسی مشخص و 48 ساعت بعد میزان Wmax در وضعیت نورموکسی تعیین شد. برنامۀ تمرین هر دو گروه ازنظر شدت (یک دقیقه با شدت80درصد-85درصدWmax و دو دقیقه با شدت 50درصد Wmax) و مدت تمرین (30 دقیقه) یکسان­سازی شده بود. برنامۀ تمرینی شامل دوازده جلسۀ پی­در­پی بود. بعد از آن، متغیرهای پیش­آزمون مجدداً اندازه‌گیری شد. پس­از تعیین توزیع طبیعی داده­ها به‌وسیلۀ آزمون کلموگروف- اسمیرنوف، آزمون t وابسته و مستقل با سطح اطمینان 0.05p نشان داد این دورۀ تمرینی باعث بهبود در عملکرد بی­هوازی در هر دو گروه شد. همچنین غلظت لاکتات در 5 دقیقه بعد از آزمون وینگیت در هر دو گروه کاهش داشت، اما تفاوتی بین دوازده جلسه تمرین تناوبی در وضعیت هایپوکسی و نورموکسی بر عملکرد بی‌هوازی مشاهده نشد. درنتیجه می­توان بیان کرد دورۀ تمرینی به­کارگرفته­شده در این تحقیق می­تواند باعث بهبود عملکرد بی­هوازی شود، اما مدت و شدت هایپوکسی در این تحقیق به­اندازه­ای نبوده است که بتواند عملکرد بی­هوازی را در گروه هایپوکسی نسبت به نورموکسی بهبود بخشد


آقای رضا امینی، دکتر حمید رجبی، دکتر محمد رضا امیرسیف الدینی، آقای کوروس دیوسالار،
دوره 14، شماره 12 - ( 7-1395 )
چکیده

هدف این پژوهش بررسی تعیین تغییرات آدیپونکتین، لپتین و نیم­رخ لیپیدی پلاسمای خون مردان غیرفعال به دنبال 24 جلسه بازی فوتسال است. در این مطالعه 20 مرد سالم 30-20 ساله و غیرفعال، به­طور تصادفی به دو گروه تجربی (سن: 2/58±23/5، وزن: 14/48±69/36 کیلوگرم، شاخص تودۀ بدنی: 4/41±22/82 کیلوگرم بر مترمربع) و گروه کنترل (سن: 2±24/6 سال، وزن: 12/71±68/22 کیلوگرم، شاخص تودۀ بدنی: 3/58±21/99 کیلوگرم بر مترمربع)  تقسیم شدند. گروه تجربی در هر جلسه برنامۀ تمرینی فوتسال شامل 20 دقیقه گرم­کردن، دو زمان 30 دقیقه­ای بازی فوتسال و درنهایت 10 دقیقه سردکردن را به­مدت هشت­هفته و هر هفته سه جلسه اجرا انجام داد و گروه کنترل فعالیت عادی خود را سپری کرد. قبل­از برنامۀ تمرینی و 48 ساعت پس­از پایان آخرین جلسۀ بازی، نمونۀ خون به­میزان 5 میلی­لیتر، جهت اندازه­گیری میزان آدیپونکتین، لپتین و نیم­رخ لیپیدی پلاسمای خون از آزمودنی­ها جمع­آوری و با استفاده از آزمون t  مستقل تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاصل نشان داد که 24 جلسه بازی فوتسال باعث افزایش معنی­دار لیپوپروتئین پرچگال (0/03=p) و کاهش معنی­دار لپتین (0/04=p)، لیپوپروتئین کم­چگال (0/03=pلیپوپروتئین(a)  (0/04=p، تری­گلیسیرید (0/03=p) و کلسترول (0/03=p) می­شود، با وجود این، تفاوت­ها دربارۀ آدیپونکتین (0/04=p) معنی­دار نبود (0/05p). به نظر می­رسد فعالیت بدنی ناشی از بازی فوتسال موجب تغییراتی در میزان برخی هورمون‌های ترشح شده از بافت چربی سفید و دیگر ارگان­های مرتبط با ترشح این هورمون‌ها می­شود، ولی با وجود نتایج متناقض به­دست­آمده در تحقیقات گذشته، بررسی­های بیشتر در این باره ضروری به نظر می­رسد.


خانم مهسا حکیمی پور، خانم روشنک ایراندوست، دکتر هومن مینونژاد، دکتر رضا رجبی،
دوره 14، شماره 12 - ( 7-1395 )
چکیده

اختصاصی­بودن تمرین­های ورزشی یکی از عوامل مهمی است که می‌تواند بر نظام اسکلتی عضلانی تأثیر‌گذار باشد.‌‌‌ هدف این تحقیق، مقایسه میزان انحراف وضعیتی ستون فقرات و اندام تحتانی در زنان تکواندو‌کار با غیر‌ورزشکاران است. 50 زن تکواندوکار دارای کمربند مشکی و 50 غیرورزشکار آزمودنی‌های تحقیق را تشکیل دادند. برای اندازه‌گیری کایفوز و لوردوز از خط‌کش منعطف و برای تعیین میزان زاویه سربه‌جلو و اسکولیوز از روش فتوگرامتری و برای ارزیابی ناهنجاری‌های زانو و پا نیز به­ترتیب از کولیس و روش افت ناوی استفاده شد. به­منظور مقایسه دو گروه از آزمون تی مستقل استفاده شد. نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که مقدار لوردوز‌ کمری (47/90درجه) در تکواندوکاران به­طور معناداری بیشتر از غیر‌ورزشکاران
(44/04درجه) است. همچنین، مقدار انحنای جانبی ستون فقرات (اسکولیوز) (3/52درجه) در تکواندوکاران به­طور معناداری بیشتر از غیرورزشکاران است، میزان فاصل
ه کندیل داخلی ران نیز در تکواندوکاران (3/26سانتی­متر) به­طور معناداری بیشتر از غیر‌ورزشکاران (1/91سانتی­متر) بود. اما بین میزان سر­به­جلو، کایفوز، فاصله قوزک داخلی پا و افت ناوی در دو گروه تفاوت معناداری دیده نشد (0/05≥P ). براساس نتایج تحقیق می‌توان اظهار کرد که ورزش تکواندو به­علت نوع تمرین­های رایج می‌تواند بر وضعیت بدنی ورزشکاران تأثیر بگذارد


سمیرا محمدی، هومن مینونژاد، رضا رجبی،
دوره 15، شماره 13 - ( 6-1396 )
چکیده

هدف تحقیق حاضر بررسی همه­‌گیرشناسی آسیب‌های کبدی در مسابقات لیگ‌برتر کشور است. این تحقیق توصیفی و از نوع مطالعات آینده‌نگر است. کلیه مردان مشارکت‌کننده در رقابت‌های لیگ‌برتر کبدی سال 1393 (تعداد=192نفر) در این مطالعه تحت بررسی قرارگرفتند که از بین آنها ورزشکارانی که در طول رقابت‌ها دچار آسیب‌دیدگی شده‌ و تحت مراقبت‌های پزشکی قرار گرفته بودند، نمونه‌های این تحقیق در نظر گرفته شدند. اطلاعات مربوط به این تحقیق از طریق ثبت در فرم ثبت آسیب به­‌کوشش محقق و با کمک پزشک مسابقات در حین برگزاری رقابت‌ها تکمیل شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون خی‌دو (2x) در سطح معنی‌داری 0/05≥α و همچنین، از آمار توصیفی در قالب اعداد، جدول­‌ها و نمودارها برای بیان یافته‌های تحقیق استفاده شد. میزان بروز آسیب در هزارساعت مسابقه برابر 229/9 آسیب برآورد شد و بیشترین نواحی آسیب‌دیده سر و صورت (26/2 درصد) و زانو (15/5 درصد) بوده‌است. 48/5 درصد آسیب‌ها از نوع کبودی/کوفتگی/خون‌­مردگی و بیشترین سازوکار به‌وجودآورنده آسیب برخورد با حریف (82/5 درصد) بود. 32 درصد آسیب‌ها هنگام زیرگیری رخ داده‌است. میزان آسیب در بازیکنان پست دفاع 50/5 درصد بود. با توجه به یافته‌ها، که بیان‌کننده شیوع بالای آسیب در ورزش کبدی است، به اعضای پزشکی تیم‌ها، مربیان، و ورزشکاران توصیه می‌شود تا عوامل خطرزای بالقوه‌ مرتبط با بروز آسیب‌ را شناسایی و اقدامات لازم را جهت پیش­گیری از آنها انجام دهند.

زهرا خدیوی بروجنی، حمید رجبی، سید محمد مرندی، شقایق حق‌جو، علیرضا خدیوی بروجنی، ابراهیم نوریان،
دوره 16، شماره 15 - ( 6-1397 )
چکیده

هدف از تحقیق حاضر تعیین اثر هشت­هفته تمرین مقاومتی بر میزان مایوستاتین وFGF-2  سرمی در موش‌­های صحرایی نر نژاد ویستار است؛ به همین منظور، تعداد 20سر موش صحرایی نر بالغ 250-150 گرمی به صورت تصادفی به دوگروه شاهد و تمرین مقاومتی تقسیم شد. گروه تمرین مقاومتی به مدت هشت­‌هفته و هفته­‌ای پنج­‌جلسه روی نردبان مخصوص به ارتفاع یک­‌متر و 26­پله با حمل یک­ وزنه به میزان 30­درصد وزن بدن خود که به دم آن­ها بسته می‌شد، تمرینات خود را آغاز نمود و این میزان به صورت فزاینده در هفته آخر به 200­درصد وزن بدن حیوانات رسید. تمرینات هر جلسه شامل سه‌­نوبت چهارتکراری با سه‌­دقیقه استراحت میان نوبت­‌ها بود. پس از پایان هفته آخر خون‌گیری از چشم موش­‌ها به عمل آمد و اندازه‌­گیری مایوستاتین، TGF-β1و FGF-2 هر سه­‌گروه با کیت مربوطه به روش الایزا انجام شد. در پایان مطالعه، سطح سرمی مایوستاتین در گروه تمرین مقاومتی کاهش یافت (در گروه تمرین مقاومتی 19/62±71/82 و در گروه شاهد 17/49±105/86میلی­‌گرم در دسی­‌لیتر بود (0/001p). در حالی که سطح سرمی  FGF-2در گروه تمرین مقاومتی به طور معناداری (0/048=p) افزایش یافت (در گروه تمرین مقاومتی 11/135±102/462 و در گروه شاهد 12/606±86/96 میلی‌گرم در دسی‌­لیتر بود). همچنین سطح سرمی TGF-βدر بین گروه مقاومتی 54/09±153/48 و شاهد 32/85±160/62 میلی‌گرم در دسی­‌لیتر بود و تفاوت معنی‌داری در دوگروه دیده نشد (0/725=p). این پژوهش نشان می­‌دهد که هشت­‌هفته تمرین مقاومتی موجب کاهش سطوح سرمی مایوستاتین و افزایش سطوح سرمی FGF-2 می­‌گردد. این دو فاکتور از عوامل فعال­‌سازی یا غیرفعال­‌سازی سلول‌های ماهواره­‌ای (سلول‌­های بنیادی سلول عضلانی و کنترل­‌کننده هایپرتروفی) است. این در حالی است که عوامل عصبی- عضلانی در هشت‌­هفته اول تمرین مقاومتی بیش­ترین مشارکت را در افزایش قدرت دارد، اما سیگنال‌­های تاثیرگذار روی سلول­‌های ماهواره­‌ای در هشت­‌هفته اول تمرین مقاومتی تغییر معنی­‌داری نمی­‌کنند.
 

محمدرضا محمودخانی، هومن مینونژاد، رضا رجبی، امیرحسین براتی،
دوره 16، شماره 16 - ( 10-1397 )
چکیده

جودو یکی از پرمخاطب­ترین هنرهای رزمی دنیا است، پژوهشگران­ خطر بروز آسیب در هنگام تمرین جودو را بیشتر از زمان مسابقه گزارش کرده­اند. بنابراین، رو­ش­های تمرین ایمن­‌تر و اثربخش­‌تر باید مورد توجه قرار گیرد. با توجه به ضرورت توسعه و کاربرد رویکردهای پیشگیری از آسیب و بهبود عملکرد ورزشی، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین عملکردی اختصاصی جودو بر عوامل خطرزای بروز آسیب و عملکرد ورزشی جودوکاران پسر غیرنخبه میباشد. 46 نفر جودوکار غیرنخبه هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش (23نفر) و کنترل (23نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی هشت‌هفته در برنامۀ تمرینات عملکردی اختصاصی جودو که محققان طراحی کرده بودند، شرکت نمودند. گروه کنترل در مدت مشابه، به تمرینات مرسوم جودو پرداختند. تمرینات سه‌بار در هفته و در هر جلسه 90 دقیقه انجام شد. آزمودنی­‌ها 24 ساعت پیش از شروع و پس از پایان دوره در پیش­آزمون و پس­آزمون شرکت کردند. برای بررسی نرمال بودن داده‌­ها از آزمون شاپیرو-ویلک و برای اندازه­‌گیری اختلاف میان میانگین گروه­‌ها از تحلیل کوواریانس (ANCOVA) در سطح معناداری (0/05p≤) استفاده شد. آنالیزها با نرم‌افزار (21)SPSS انجام شد. بر اساس یافته‌­ها افزایش معناداری در امتیاز آزمون­‌های غربالگری حرکت عملکردی (0/001p=)، تعادلY  اندام فوقانی(0/001p=)، پرش عمودی (0/001p=) و آمادگی اختصاصی جودو (0/001p=) در گروه تجربی مشاهده شد. مداخله تمرینی این پژوهش همزمان بر کاهش یا تعدیل عوامل خطرزای بروز آسیب و ارتقای عملکرد ورزشی اختصاصی موثر بود؛ بنابر این نسبت به برنامه­‌های تمرینی رایج کارآمدتر است.

مهدی سلطانی ایچی، پژمان معتمدی، حمید رجبی،
دوره 17، شماره 17 - ( 2-1398 )
چکیده

هدف مطالعه حاضر تعیین تاثیر حاد تمرین پلایومتریک به همراه تغییر ارتفاع فرود برفعالیت الکترومایوگرافی مرحله پیش­آماده­سازی درحرکت فرود-پرش بود. 10 دانشجوی تربیت‌بدنی و علوم ورزشی (سن1/286±21/10سال ، قد6/467±173سانتی‌متر، وزن 7/42±68/2کیلوگرم) در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی‌ها در چهار روز متفاوت یکی از پروتکل­‌های تمرین پلایومتریک و حرکت فرود-پرش از ارتفاع 40 و 60 سانتی‌متر را تک‌پا انجام دادند. فعالیت الکترومایوگرافی مرحله پیش­آماده­سازی گروه عضلانی چهارسر و همسترینگ 150 میلی ثانیه پیش از تماس پا با زمین ثبت شد. از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه­‌گیری تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد فعالیت عضلات راست رانی، پهن خارجی و دو سر رانی در مرحله پیش­‌آماده‌­سازی پس از تغییر ارتفاع فرود افزایش معنی­‌داری به ترتیب ( 0/002=p=0/001  ،p=0/001،p ) داشته است. فعالیت عضلات (راست رانی، پهن خارجی، دو سر رانی) پس از اجرای پلایومتریک و تغییر ارتفاع فرود در مرحله پیش­‌آماده‌سازی افزایش معنی­‌داری به ترتیب (0/039=p، 0/001=p) (0/006=p، 0/000=p) (0/001=p، 0/014=p) داشته است. نتایج این مطالعه نشان داد اجرای تمرین پلایومتریک به شکل حاد با تغییر در ارتفاع فرود موجب افزایش در فعالیت الکتریکی عضلات در فاز پیش­‌آماده­‌سازی و در نهایت افزایش در میزان ارتفاع پرش می­‌شود.


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وبگاه متعلق به پژوهش در طب ورزشی و فناوری است.

طراحی و برنامه‌نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Research in Sport Medicine and Technology

Designed & Developed by : Yektaweb