106 نتیجه برای تمرین
آقای امین مردآزاد، دکتر امیرعلی جعفرنژادگرو، آقای سجاد عوض زاده،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
روش گرم کردن میتواند بهعنوان راهکاری برای بهبود عملکرد ورزشکاران مورد توجه قرار بگیرد. اما مکانیزم و روش دقیق استفاده از این پروتکل مشخص نشده است. لذا هدف از انجام این مطالعه مروری ارائه روشی سودمند بهعنوان گرم کردن جهت بهبود عملکرد ورزشکاران از جمله بازیکنان والیبال بهواسطه افزایش پرش آنها بود. در مطالعه مروری – توصیفی حاضر، با استفاده از کلید واژههای نیرومندسازی پس فعالی، اسکوات پرش، گرم کردن، والیبال، ارتفاع پرش، صفحه نیرو، الکترومایوگرافی از طریق بانکهای اطلاعاتی Google scholar , Pubmed به جستجوی مقالات لاتین و از طریق بانک اطلاعاتی مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و گوگل اسکولار به جستجوی مقالات فارسی پرداخته شد. در جستجوی اولیه و مرحله شناسایی 387 مقاله لاتین و 15 مقاله فارسی در ارتباط با کلیدواژههای نامبرده یافت شد. در آخر تعداد مقالات استفاده شده لاتین به 42 و تعداد مقالات فارسی به 6 رسید. نتایج این مطالعه مروری – توصیفی نشان داد که در فاز نهایی روش گرم کردن نیرومندسازی پسفعالی، اجرای اسکوات دوپا شدت بالا با ایجاد تغییرات آنی در سیستم عصبی عضلانی میتواند باعث افزایش ارتفاع پرش ورزشکاران ازجمله بازیکنان والیبال در شرایط تمرینی و مسابقه شود.
دکتر محسن برغمدی، خانم رقیه پارسا، دکتر امیر فتح الهی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
بازیکنان والیبال به دنبال این هستند با اعمال نیروی خود در سرعت زمانی کوتاه ضربات مورب و عمودیتری را بر روی توپ انتقال دهند تا در زمین تیم مقابل با سرعت بیشتری فرود آید و دریافت را برای بازیکنان تیم مقابل دشوار کنند. به نظر می رسد، انواع تمرین مقاومتی بتواند نیروع عمودی مهارت اسپک را بهبود بخشد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثرات دو نوع تمرینات مقاومتی (تمرین با دستگاهای بدنسازی سیم کش و تمرین بدنسازی با هالتر و وزنه های آزاد) بر نیروی عمودی و ایمپالس ناشی از ضربه مورب در مهارت اسپک در والیبالیستهای دختر دانشگاهی میباشد. روش پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی بود. نمونه آماری این پژوهش شامل 45 نفر دختر والیبالیست دانشگاه محقق اردبیلی بود. در سه گروه 15 نفره درگروههای 1و2 مداخله تمرین قدرتی به مدت 2 روز در هفته در 7 حرکت قدرتی با دستگاه های بدنسازی سیم کش و ابزار تمرینی هالتر و دمبل و مدیسن با رعایت اصل اضافه بار در سه شدت حرکتی 80 درصد 5 تکرار ، 90درصد 2 تکرار، 100 درصد یک تکرار بیشینه و در گروه سوم در قالب گروه کنترل مشخص شدند. تمرینات قدرتی به عنوان متغیر مستقل و نیروی عمودی و ایمپالس به عنوان متغیر وابسته میباشد. از صفحه نیروی نیرو سنجی برای ثبت نیروهای عکس العمل زمین استفاده شد. میز جهت تنظیم ارتفاع جهت زدن ضربه های مورب ، نخ نامریی و توپ والیبال برای ضربه دست برتر بازیکنان استفاده شد. در این پژوهش از آزمون آنالیز واریانس آنکووا با سطح معناداری 05/0 استفاده شد. تاثیرات نیروی حاصله از ضربه مورب بر توپ در راستای نیروی عمودی عکس العمل زمین در گروه ها 1مداخله معنادار بود (0/08 < p) و در گروه 2 مداخله معنادار نبود (0/113 < p). اثر عامل زمان ایمپالس در گروه تمرین قدرتی در مولفهی عمودی نیروی عکس العمل زمین در گروه 1 مداخله (0/030 < p) و در گروه 2 مداخله (0/023 < p) معنادار بود. تفاوت بین گروهی در گروه های مداخله نشان می دهد اثر عامل نیروی عمودی در گروه 1 مداخله با ضریب تاثیر (0/016 = v ) را نسبت به گروه 2 نشان می دهد، همچنین در عامل ایمپالس ضریب تاثیر در گروه 1 مداخله (0/190= v) و درگروه 2 مداخله (167/ 0 = v) تمرینات قدرتی اثر گذار بوده است. به نظر میرسد، تمرینات ترکیبی قدرتی هالتر و مدیسین بال سبب افزایش نیرو درضربات مورب و تولید نیروی بیشینه عمودی طی زمان کوتاه تری به توپ در مهارت ضربه مورب اسپک والیبالیستها میشود.
سعیده شیری، رقیه فخرپور، کریم آزالی علمداری،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
زمینه و هدف؛ سارکوپنی یک اختلال پیشرونده و عمومی عضله اسکلتی است که شامل از دست دادن سریع توده و عملکرد عضلانی است که با افزایش پیامدهای نامطلوب همراه است، با شیوع روزافزون بیماری آلزایمرو سارکوپنیا و همچنین مشکلات دریافت درمانهای مؤثر، کشف درمانهای جایگزین از طریق رویکردهای جدید ضروری است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرینات هوازی تداومی بر بیماری سارکوپنیا، تغییرات میوفیبریلها در عضلهی اسکلتی و عملکرد ورزشی در رتهای سالمند مبتلا به آلزایمر بود تا تاثیر فعالیت بدنی بر کاهش بیماری سارکوپنیا و تغییرات میوفیبریلها در عضله اسکلتی و عملکرد ورزشی در رتهای سالمند مبتلا به آلزایمر سنجیده شود.
مواد و روشها: در پژوهش حاضر،40 سر رت نژاد ویستار سالمند (11ماهه) با دامنه وزنی300 الی 350 گرم ، از مرکز انستیتو پاستور تهران تهیه و به آزمایشگاه منتقل شدند. رتها به طور تصادفی در چهار گروه دهتایی شامل سالم کنترل، سالم تمرین، بیمار کنترل، بیمار تمرین تقسیم شدند. گروه تمرین در یک برنامه تمرینی هوازی تداومی شش هفتهای شرکت کردند. گروره بیمار در مدت زمان 14 روز با تزریق اسکوپولامین که به صورت داخل صفاقی انجام شد، به آلزایمر مبتلا شدند و پس از حصول اطمینان از القای آلزایمر با استفاده از تست تشخیص شیء جدید، گروه تمرین در یک برنامه تمرینی هوازی تداومی شش هفتهای شرکت کردند. قبل و بعد از شروع دوره تزریق و تمرین، دادههای مربوط به اندازهگیری متغیرها جمعآوری شدند و تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار spss، قبل از تجزیه و تحلیل آماری، همه متغیرها از نظر نرمال بودن و همگنی واریانس به ترتیب با استفاده از آزمون کولموگروف اسمیرنوف و لون بررسی شدند. برای بررسی اختلافات بین گروههای مورد مطالعه از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه (ANOVA) و آزمون تعقیبی توکی استفاده گردید.
نتایج: براساس نتایج بعد از شش هفته تمرینات هوازی تداومی با توجه به اندازهگیری اجزای بافتی در عضله سولئوس و EDL رتهای گروه سالم تحت تمرین افزایش جزئی در وسعت پارانشیم بافتی و قطر فیبرهای عضلانی را در مقایسه با گروه شاهد سالم نشان داد، لکن این تغییرات معنیدار نبود. کمیسازی وسعت اجزای بافتی در عضله سولئوس و EDL رتهای مورد مطالعه، کاهش معنیدار پارانشیم عضلانی و همچنین کاهش قابل توجه میانگین قطر فیبرهای عضلانی را در گروه بیمار نسبت به گروه شاهد سالم نشان داد (01/0>p). بروز ادم میان بافتی و توسعه بافت همبند نیز در عضله سولئوس گروه بیمار در مقایسه با گروه شاهد سالم مشاهده شد به ترتیب 001/0>p و 01/0>p. این تغییرات آتروفیک به طور قابل توجهی با انجام تمرین بدنی مهار شد. مساحت پارانشیم عضلانی و میانگین قطر فیبرهای عضله سولئوس و EDL در موشهای گروه بیمار تحت تمرین در مقایسه با موشهای گروه بیمار به طور معنی داری افزایش بافت (05/0>p) و میزان ادم بافتی و وجود بافت همبند کاهش معنی داری را نشان داد (به ترتیب 01/0>p و 05/0>p. لازم به ذکر است، انجام تمرینات در گروه بیمار هرگز نتوانست تغییرات بافتی ایجادشده در عضله سولئوس و EDL موشها را تا حد طبیعی خود بهبود بخشد و از لحاظ پارامترهای مورد بررسی آسیب، همواره بین گروه بیمار تحت تمرین و شاهد سالم تفاوت معنی دار برقرار بود (05/0>p). نتایج نشان داد که تمرینات هوازی تداومی اثرات مثبتی بر پیشرفت بیماری رتهای سالمند مبتلا به آلزایمر دارد.
الله یار عرب مومنی، مرضیه رمضانی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
بیماری پرولاپس رکتوم عارضه افتادگی دیواره داخلی مقعد است که مشکلات عدیدهای را به وجود میآورد. یکی از مهمترین علل این عارضه ضعف عضلات کف لگن است. از اینرو، این پژوهش با هدف مقایسه تأثیر تمرینات فانکشنال ثبات مرکزی، EMS و ترکیبی بر قدرت و استقامت عضلات کف لگن در بیماران مبتلا به پرولاپس رکتوم انجام شد. در این پژوهش نیمهتجربی با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون و گروه کنترل، 48 زن مبتلا به بیماری پرولاپس رکتوم شهر اصفهان با میانگین سنی 2/45 سال و BMI 2/26 کیلوگرم بر مترمربع بصورت در دسترس انتخاب و تصادفی در 4 گروه (هر گروه 12 نفر) تمرین فانکشنال، تمرین EMS، تمرین ترکیبی (فانکشنال+ EMS) و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرین فانکشنال شامل 9 حرکت بود که، 3 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 30 دقیقه در هفته اول شروع شد و بصورت فزاینده به 90 دقیقه در هفته هشتم افزایش یافت. پروتکل تمرینی EMS هم در 8 هفته، هر جلسه به مدت 40 دقیقه با استفاده از دستگاه EMS و بیوفیدبک انجام شد. همچنین پروتکل تمرین ترکیبی به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه (در هر جلسه ابتدا تمرین EMS و سپس فانکشنال) به مدت 40 دقیقه و با توجه به اصل اضافه بار اجرا شد. سنجش قدرت و استقامت عضلات کف لگن قبل و بعد از انجام برنانه تمرینی اندازهگیری شد. جهت آزمون معناداری تفاوتهای میانگین گروهها (پیشآزمون و پسآزمون) از روش آماری تجزیه و تحلیل کواریانس چند متغیری و آزمون تعقیبی بنفرونی با استفاده از نرمافزار SPSS-24 در سطح معناداری ۰۵/۰ استفاده شد. نتایج مطالعه، افزایش معنادار قدرت و استقامت عضلات کف لگن را دو گروه تمرینات EMS و ترکیبی نشان داد (05/0≥P). با این حال در گروه تمرینات فانکشنال، اگر چه افزایش قدرت عضلات کف لگن مشاهده شد، ولی این افزایش معنادار نبود (05/0≤P). همچنین، تغییرات ایجاد شده ناشی از گروه ترکیبی بر متغیرها بهطور معناداری بیشتر از گروههای تمرینات فانکشنال ثبات مرکزی و EMS بهتنهایی بود (05/0≥P). این نتایج نشاندهنده ﺗﺄﺛﻴﺮ تحریک الکتریکی همراه با تمرین فانکشنال ﺑﺮ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﻋﻀﻼت کف لگن است که در نتیجه باعث بهبود پرولاپس رکتوم میشود. از اینرو، پیشنهاد میگردد، مراکز ورزشی درمانی، پزشکان و درمانگران از این روشهای تمرینی، بهویژه تمرینات ترکیبی برای بهبود بیماران مبتلا به پرولاپس رکتوم استفاده نمایند.
خانم رعناالسادات حیدری، دکتر منصور صاحب الزمانی، دکتر فاطمه کریمی افشار،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
مقدمه و هدف: کمردرد مزمن غیراختصاصی یکی از اصلیترین معضلات جامعه بهداشت است که بر شیوع بالایی دارد. از این رو هدف از این مطالعه بررسی تأثیر 8 هفته تمرینات ثبات مرکزی معلق بر پایداری ناحیه مرکزی، میزان درد، تعادل ایستا و پویای زنان مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی میباشد.
روش بررسی: در تحقیق حاضر، 21 زن مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی به طور تصادفی در گروههای تجربی و شاهد قرار گرفتند. پایداری ناحیه مرکزی بدن، درد، تعادل ایستا و پویا به ترتیب با استفاده از آزمونهای معتبر پایداری ناحیه مرکزی، شاخص اندازهگیری میزان درد و دستگاه تعادلسنج بایودکس اندازهگیری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزارSPSS25 استفاده گردید.
نتایج: بر اساس یافتههای مطالعه، در گروه تجربی برخلاف گروه شاهد، تفاوت معنیداری در متغیرهای پایداری ناحیه مرکزی، میزان درد، تعادل ایستا و پویا از پیشآزمون به پسآزمون وجود داشت(05/0≥P)؛ همچنین این تفاوت بین گروه تجربی و شاهد نیز مشاهده گردید(05/0≥P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل، تمرینات ثبات مرکزی با استفاده از کابلهای TRX که دارای سیستم تعلیق و بدون خاصیت کشسانی میباشند، ممکن است منجر به بهبود همزمان پایداری ناحیه مرکزی، تعادل ایستا و پویا و کاهش درد زنان مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی شود
خانم نسرین سیدسیاهی، دکتر سیدصدرالدین شجاع الدین، دکتر رغد معمار،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
کمردرد مسئله مهمی است و هدف از تحقیق مقایسه 8 هفته تمرین کششی و ترکیبی با پیلاتس بر درد، ناتوانی و فعالیت الکتریکی عضلات مرکزی منتخب در زنان دارای کمردرد مزمن غیراختصاصی است. تحقیق حاضر از نوع کارآزمایی بالینی نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل می باشد. 30 زن 20-35 ساله دارای کمردرد انتخاب و بصورت تصادفی در سه گروه 10 نفره قرار گرفتند. میزان درد با پرسشنامه ارزیابی دیداری درد، ناتوانی با پرسشنامه ناتوانی رولند و موریس و فعالیت الکتریکی عضلات منتخب با دستگاه الکترومایوگرافی ارزیابی گردیدند؛ گروه های تجربی تمرینات ویژه خود را به مدت 8 هفته انجام دادند، گروه کنترل طی این مدت به فعالیت روزمره قبلی خود پرداختند. هردو پروتکل بر کاهش درد، ناتوانی و افزایش فعالیت الکتریکی عضلانی موثر بود. گروه های مداخله در پس آزمون با گروه کنترل تفاوت معناداری دارد، این تفاوت بین دو گروه مداخله معنادار نبود. نتایج نشان دهنده اثر بیشتر تمرین ترکیبی نسبت به تمرین کششی به تنهایی بود. براساس نتایج، تمرینات کششی و ترکیبی در کاهش درد، ناتوانی و افزایش فعالیت الکتریکی عضلات مرکزی در افراد دارای کمردرد مزمن غیراختصاصی موثر است. پیشنهاد می شود برای بهبود کمردرد مزمن غیراختصاصی از این تمرینات استفاده شود.
حسین شاهرخی، علی باقر نظریان، نگار مهرعلیا،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
مقدمه و هدف: هدف از این تحقیق، تأثیر 8 هفته تمرینات عصبی عضلانی بر ثبات مرکزی، حس عمقی و میزان درد زنانخانه دار مبتلا به کمر درد مزمن غیر اختصاصی میباشد.
روش شناسی: 30 نفر از زنان خانهدار مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی (60-30 سال)، بهصورت هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در سه گروه، تجربی 1 با سن (4/10±46)، قد (8/7±154/7) و وزن (6/2±74/8)، تجربی 2: سن (9/1±40/7)، قد (5/9±161/9) و وزن (7/5±65/3) و کنترل با سن (10/3±46/4)، قد (8/7±155/1) و وزن (10±69/4) قرار گرفتند. برای ارزیابی درد و حس عمقی تنه و ثبات مرکزی، مقیاس دیداری (VAS)، گونیامتر، آزمون مک گیل و بیرینگ سورنسن استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمونهای تحلیل واریانس، استفاده شد.
نتایج: نتایج نشان داد درد در دو گروه تجربی 1 و گروه تجربی 2 نسبت به گروه کنترل بهطور معنیدار کاهش یافت(P≤0.05)، و همچنین حس عمقی و ثبات مرکزی در هر دو گروه تجربی نسبت به گروه کنترل بهطور معنیداری افزایش یافت(P≤0.05).
بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق، پیشنهاد میشود این تمرینات به دلیل صرف حداقل هزینه، زمان و مکان، مورد توجه و اجرای افراد مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی مورد توجه قرار گیرند.
عباس لعل سازگار، شهرام غلامرضایی دارسرا، محمدرضا فدایی چافی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
تمرینات ورزشی و سبوس برنج دارای اثرات ضد التهابی میباشند. با این حال، تاثیر مصرف همزمان این دو بر عوامل التهابی نامشخص میباشد. لذا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر تمرین هوازی و مصرف سبوس برنج بر سطوح برخی از عوامل التهابی در مردان دارای اضافه وزن اجرا گردید. 60 مرد دارای اضافه وزن به صورت تصادفی به چهار گروه 15 نفره کنترل، سبوس برنج، تمرین هوازی و تمرین+سبوس برنج تقسیم شدند. تمرین هوازی پیشرونده با شدت 60-75 درصد ضربان قلب بیشینه، 20- 35 دقیقه، به مدت 8 هفته و 3 جلسه در هر هفته اجرا گردید. سبوس برنج نیز به میزان 10 گرم و دو بار در روز (قبل از صبحانه و قبل از خواب) مصرف شد. قبل و بعد از اتمام مداخلات، نمونههای خونی گرفته شد و سطوح سرمی CRP، IL-6 و TNFα به روش الایزا اندازهگیری شد. از آزمون تحلیل کوواریانس با آزمون تعقیبی بونفرونی برای تفسیر دادهها استفاده شد. کاهش معنادار سطوح TNFα، CRP و IL-6 در گروههای تمرین هوازی و تمرین+سبوس برنج در مقایسه با گروههای کنترل و سبوس برنج مشاهده شد (05/0>p). کاهش CRP و TNFα با مصرف سبوس برنج نسبت به گروه کنترل نیز معنادار بود (001/0>p). علاوه بر این، کاهش IL-6 (002/0=p) و TNFα (001/0>p) در گروه تمرین+سبوس برنج نسبت به گروه تمرین معنادار بود. بنابراین یافتهها تایید کننده اثرات ضدالتهابی تمرین هوازی و مصرف سبوس برنج به تنهایی بودند و اثر هم افزایی مکمل سبوس برنج و تمرین هوازی نیز مشاهده شد.
الهام شکور، صادق امانی شلمزاری، احمد قاسمیان، احمد محرز،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
دانشجو فاطمه ارین راد، دکتر منوچهر حیدری،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال در کنترل کمری لگنی منجر به کاهش فعالیت عضلانی، کاهش انتقال نیرو در زنجیره حرکتی، و د ر نتیجه پتانسیل وقوع آسیب های اندام تحتانی را افزایش می دهد. هدف از این تحقیق بررسی هشت هفته تمرینات ثبات عصبی عضلانی پویا بر شاخصهای عملکرد حرکتی، کینماتیکی راه رفتن و آسیب اندام تحتانی در دانش آموز با ضعف کنترل کمری لگنی بود. روش شناسی: 30 نفر از دانش آموزان دختر با میانگین سنی 75/0±65/16 سال، قد 11/4 ±80/161 سانتی متر، وزن 64/5 ± 70/62 کیلوگرم که دارای ضعف کنترل کمری لگنی بودند به صورت هدفمند انتخاب و به شکل تصادفی به دو گروه تجربی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی تمرینات ثبات عصبی عضلانی پویا را به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته برای مدت 60 دقیقه انجام دادند، در حالی که گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکردند. برای ارزیابی کنترل کمری-لگنی از دستگاه بایوفیدبک پرشر، تعادل ایستا از تست لکلک، تعادل پویا آزمون Y، خطای فرود با آزمون سیستم امتیازدهی خطای فرود، عملکرد حرکتی اندام تحتانی از آزمون (تست پرش تکپایی، پرش لی 3 تایی، آزمون پرش لی 6 متر در زمان، آزمون پرش لی متقاطع) استفاده گردید یافته ها: مطالعه حاضر، اثر تمرینات ثبات عصبی عضلانی پویا بر شاخصهای عملکرد حرکتی011/0، کینماتیکی راه رفتن001/0 و آسیب اندام تحتانی 012/0را معنادار نشان داد((0/05< P).
سید محمد حسینی، علی کشتی ارای، مصطفی حسین شهید،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
مقدمه و هدف: کمردرد یکی از شایعترین اختلالات اسکلتی – عضلانی است. از انجا که تحمل وزن برای افراد مبتلا به کمردرد دشوار است، درمانی که بتواند در عین تحمل وزن بدون درد تقویت عضلات ناحیه کمری را به دنبال داشته ، بسیار مورد توجه است. لذا هدف انجام این پژوهش مقایسه تاثیر هشت هفته تمرینات مقاومتی سنتی و TRX بر عملکرد افراد دارای کمردرد مزمن غیراختصاصی بود.
روش بررسی: 45 فوتبالیست 20 تا 30 ساله دارای کمردرد مزمن به صورت هدفمند انتخاب و در 3 گروه، تمرینات TRX، تمرینات سنتی و گروه کنترل هر یک به تعداد 15 نفر قرار گرفتند. قبل و بعد از دوره تمرینی متغیر عملکرد توسط آزمون مربع، و استقامت تنه توسط آزمونهای مگیل ارزیابی گردید. در ادامه آزمودنی های گروه های تجربی تمرینات مربوط به خود را به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه 45 دقیقه ای انجام دادند، درحالیکه گروه کنترل بدون تمرین تخصصی کمردرد روند تحقیق را سپری کردند. جهت تحلیل استنباطی داده ها از روش آماری تحلیل واریانس اندازه های تکراری استفاده گردید.
یافته ها: در مقایسه درون گروهی، در هر دو گروه تمرینات سنتی و TRX بر عملکرد اثر معنی داری مشاهده شد ولی در گروه کنترل تفاوت معنی دار مشاهده نشد. یافته ها نشان داد، در مقایسه بین گروهی بین گروه های مداخله نسبت به کنترل و بین دو گروه مداخله، تفاوت معنی داری در متغیره عملکرد و استقامت عضلات تنه مشاهده شد، به طوریکه گروه تمرینات TRX نسبت به تمرینات سنتی تأثیر و اندازه اثر بیشتری داشت.
نتیجه گیری: به طور کلی نتایج تحقیق حاضر نشان داد که برنامه تمرینات TRX نسبت به تمرینات مقاومتی سنتی، در بهبود عملکرد تأثیر معنی داری دارد.
عادل نجفی بابادی، محمد فشی، شرکو احمدی، علیرضا خاتمی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
مقدمه: ارزیابی مستقیم یک تکرار بیشینه (1RM) ورزشکاران نابینا به دلیل محدودیتهای بینایی و خطرات مرتبط با آن چالشبرانگیز است. به همین دلیل، شاخص درک فشار (RPE) بهعنوان روشی ایمنتر و غیرمستقیم پیشنهاد شده است. هدف این مطالعه بررسی رابطه بین شاخص درک فشار و درصدهای مختلف 1RM در حرکت پرس سینه ورزشکاران نابینا بود.
روش پژوهش: در این مطالعه نیمهتجربی، ۴۳ ورزشکار نخبه نابینا (میانگین سنی 2/27 ± 5/5 سال؛ شاخص توده بدنی 5/25 ± 4/2 کیلوگرم بر مترمربع) در چهار رشته ورزشی (گلبال، فوتبال، دوومیدانی و شنا) در دستههای B1، B2 و B3 شرکت کردند. ابتدا 1RM برای هر ورزشکار به روش استاندارد ارزیابی شد و سپس شاخص RPE در درصدهای 40 تا 90 درصد 1RM با استفاده از مقیاس CR-10 تعیین گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد که همبستگی مثبت و معناداری (r = 0.89) بین RPE و درصدهای مختلف 1RM وجود دارد. میانگین نمرات RPE در 40 درصد 1RM برابر 16/3، 50 درصد 13/4، 60 درصد 32/5، 70 درصد 85/6، 80 درصد 04/8 و در 90 درصد 05/9 بود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که RPE میتواند بهعنوان ابزاری ایمن و قابل اعتماد در برنامهریزی تمرینات مقاومتی برای ورزشکاران نابینا، در کنار 1RM استفاده شود.
خانم محبوبه کاویانی پور، دکتر علی حسنی، دکتر الهام وسدی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: ضعف آمادگی جسمانی از جمله عوامل کاهش کیفیت زندگی، بیماری و آسیب دیدگی سالمندان به شمار میرود. لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه میزان اثربخشی هشت هفته تمرینات فال پروف و تمرینات ترکیبی بر ترکیب بدن، تعادل، انعطاف پذیری، قدرت و استقامت قلبی سالمندان زن شهر مشهد انجام شد.
روش شناسی: آزمودنیها شامل 45 زن سالمند بود، که به صورت تصادفی در سه گروه کنترل، تمرینات ترکیبی و تمرینات فال پروف تقسیم شدند. از همه گروهها پیش آزمون و پس آزمون به عمل آمد، که شامل سنجش برخی فاکتورهای آمادگی جسمانی بود. سپس گروههای تجربی به مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه به مدت 60 دقیقه به انجام برنامه تمرینی پرداختند و در این مدت گروه کنترل فعالیتهای روزمره خود را دنبال کردند.
نتایج: در مطالعه حاضر نشان داده شد که یک دوره تمرینات ترکیبی و فال پروف باعث افزایش معنیدار در بهبود قدرت (001/0P= و 001/0P=)، ترکیب بدن (003/0P= و 001/0P=)، تعادل ایستا (04/0P= و 001/0P=)، تعادل پویا (001/0P= و 001/0P=)، انعطافپذیری (01/0P= و 001/0P=) و استقامت قلبی عروقی (001/0P= و 001/0P=) در سالمندان میشود و تاثیرگذاری تمرینات ترکیبی در قدرت عضلانی بیشتر از تمرینات فال پروف بود (04/0P=). همچنین در تعادل ایستا و انعطافپذیری تاثیرگذاری تمرینات فال پروف بیشتر از تمرینات ترکیبی بود (08/0P= و 004/0P=).
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای این تحقیق بنظر میرسد، هر دو پروتکل تمرینی بکار رفته، میتواند جهت بهبود برخی از فاکتورهای آمادگی جسمانی سالمندان مورد استفاده قرار گیرد و این دو پروتکل تمرینی، برتری چشمگیری نسبت به همدیگر نداشتند.
آقای اکبر گنج خانی، دکتر طاهره باقرپور، دکتر نعمت الله نعمتی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
مقدمه:. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرینات تداومی و تناوبی با شدت بالا روی فتوئین A و فتوئین B سرمی در مردان چاق بود.
روش: برای این منظور 45 مرد چاق (وزن بدن: 41/1±65/94 کیلوگرم، سن: 5±26 سال، BMI: kg.m2 41/62±1/33) داوطلب بعد از همگنسازی بر اساس ویژگیهای فردی و به روش تصادفی به 3 گروه کنترل (15 نفر)، تمرین تداومی (15 نفر)، تمرین تناوبی (15 نفر) تقسیم شدند. تمرینات در 12 هفته و 3 جلسه در هر هفته انجام شد . تمرین تناوبی شامل6 وهله ی 3 دقیقهای دویدن با شدت معادل90% حداکثر اکسیژن مصرفی و بین هر وهله 3 دقیقه دویدن به عنوان استراحت فعال با شدت معادل 50% حداکثر اکسیژن مصرفی روی تردمیل بود. تمرین تداومی نیز شامل 50 دقیقه دویدن با شدت معادل 70% حداکثر اکسیژن مصرفی دویدن روی تردمیل بود. نمونه خونی قبل و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین گرفته شد و برای آنالیز شاخصها با استفاده از دستگاه الایزا مورد استفاده قرار گرفت.
نتایج: آنالیز سطوح پلاسمایی فتوئین A و فتوئین B با آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که تفاوت بین گروهی (کنترل، MICT و HIIT) از نظر آماری معنادار بوده است (001/0>p). بر اساس نتایج حاصل از آزمون تعقیبی بونفرونی برای سطوح فتوئین A، تفاوت معناداری بین گروههای HIIT (001/0>p) و MICT (007/0=p) با گروه کنترل وجود داشت. همچنین بر اساس نتایج حاصل از آزمون تعقیبی بونفرونی برای سطوح فتوئین B، تفاوت معناداری بین گروههای HIIT (001/0>p) و MICT (001/0>p) با گروه کنترل وجود داشت. علاوه بر این، کاهش فتوئین B در گروه HIIT نسبت به گروه MICT از نظر آماری معنادار بود (001/0>p).
نتیجه گیری: نتایج حاضر نشان داد که باوجود تاثیرات مثبت هر دو نوع تمرین MICT و HIIT در کاهش سطوح پلاسمایی هپاتوکاینها (فتوئین A، فتوئین B)، HIIT دارای اثرگذاری بیشتری روی این متغیرها بوده است و HIIT نسبت به MICT توانسته بود که کاهش بیشتری در سطوح فتوئین B اعمال کند اما در فتوئین A تفاوتی بین گروههای تمرینی نبود.
آقای هادی حبیبی، دکتر علی اصغر رواسی، دکتر ندا خالدی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
تاثیر فعالیت بدنی مادر بر سلامت فرزندان و تغیر فنوتیپ فرزندان در اثر ورزش یکی از موضوعات نوین فیزیولوژی ورزشی در سال های اخیر بوده که مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. بنابراین، هدف از این پژوهش تعیین تاثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید مادری بر بیان ژن های PGC1α و SIRT1 عضله اسکلتی نسل اول موش های صحرائی بود. 24 سر رت نژاد ویستار 8 هفته ای پس از آشنایی با محیط در سه گروه کنترل مادری، گروه مادری تمرین پیش از بارداری و گروه مادری تمرین پیش و در حین بارداری تقسیم شدند. تمرین پیش از بارداری مدت 6 هفته و تمرین در حین بارداری 3 هفته طول کشید. تمرین شامل دویدن روی تردمیل بود. تمرین شامل 5 روز و هر روز 1 دقیقه با شدت 85 الی 100 درصد vo2peak و شیب 10 درجه و دو دقیقه استراحت بین وهله ها با 65 درصد vo2 peak و شیب صفر بود و گروه کنترل در این مدت بی تحرک بودند. تعداد وهله ها از 10وهله شروع شد و بر اساس اصل اضافه بار افزایش داشت. پس از پایان دوره تمرین و به دنیا آمدن فرزندان، فرزندان نر بر اساس گروه مادران خود تقسیم بندی شدند و میزان بیان ژن های PGC1 و SIRT1 در عضله آن ها در ده هفتگی مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از ANOVA و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.
نتایج نشان داد که بعد از دوره ی 6 هفته ای تمرین HIIT، گروه تمرین پیش از بارداری و گروه تمرین پیش و حین بارداری در سرعت و مسافت در تست عملکردی با گروه کنترل اختلاف معنی دار داشتند (05/0 ˂P). همچنین بعد از تولد توله ها بین گروه ها در بیان ژن PGC1α و SIRT1 تفاوت معنی داری وجود داشت. که این تفاوت بین دو گروه تمرین پیش از بارداری و تمرین پیش از بارداری و حین بارداری با گروه کنترل معنی دار بود (05/0 ˂P). به نظر می رسد ورزش مادری در پیش از بارداری و در دوران بارداری باعث تغییر ژنوتیپ میتوکندریایی فرزندان می شود که تاثیر آن در پیش و هنگام بارداری نسبت به پیش از بارداری به تنهایی بر بیان ژن های میتوکندریایی مثل PGC1α و SIRT1 بیشتر است.
دکتر وحید ساری صراف، دکتر رامین امیرساسان، دانشجوی دکتری مهدی فرجی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
مقدمه وهدف: کشتی گیران برای بهبود عملکرد خود از شیوه های نوین تمرین استفاده می کنند بنابراین، هدف این تحقیق بررسی تأثیر شش هفته تمرینات رقابتی ویژه تاباتا بر پاسخ های عملکردی کشتی گیران آزادکار مرد بود. روش: سی و شش کشتی گیر بر اساس سن(95/2±60/21 سال)، قد(05/5±5/173 سانتی متر)، وزن(96/9±00/70کیلوگرم)، درصد چربی(24/2±21/16%)، شاخص توده بدنی(50/±18/23 کیلوگرم/متر2 ) و حداقل 2 سال سابقه کشتی انتخاب شدند. آزمودنی ها بعد از اخذ آزمونهای قدرت ایزومتریک دستها، توان دستها و پاها در دو گروه پروتکل محقق ساخته بر اساس تمرینات تاباتا (TT) و برنامه تمرینات عادی باشگاهی((WT برای مدت 6 هفته تقسیم شدند(تعداد18نفر در هرگروه). آزمونهای مذکور درانتهای6 هفته برای بررسی عملکرد کشتی گیران دو گروه دوباره اخذ گردید. داده های بدست آمده با استفاده ازآزمون آماری شاپیروویلک برای بررسی نرمال بودن داده ها و تحلیل واریانس(ANOVA) در اندازه گیری های مکرر و آزمون پس تعقیبی و آزمون ناپارامتریک فریدمن درموارد عدم توزیع طبیعی در سطح معنی داری 05/0>α توسط برنامه SPSS نسخه24بررسی شدند. یافته ها: نتایج نشان دادکه شش هفته تمرینات ویژه کشتی (TT) بر قدرت دست چپ، اوج توان، میانگین توان و شاخص خستگی اندام فوقانی و درک فشار تأثیر معنی داری( 05/0p<). داشت ولی بر قدرت دست راست، اوج، میانگین، حداقل توان و شاخص خستگی اندام تحتانی اثر معنی داری نداشت( 05/0p > ) . بحث ونتیجه گیری: اسفاده ازتمرینات رقابتی ویژه کشتی می تواند باعث بهبود برخی شاخصهای عملکردی از قبیل قدرت وتوان در کشتی گیران آزادکار مرد شود.
دکتر شیرین عالی، دکتر فرهاد رضازاده، آقای فریبرز ایمانی، خانم پریا شریفی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
این مطالعه مروری سیستماتیک با هدف بررسی اثربخشی تمرینات مقاومتی، بهویژه تمرینات طراحیشده بر اساس تحلیل حرکت سهبعدی، در بهبود قدرت عضلانی و عملکرد تعادل در سالمندان مبتلا به آرتروز زانوی زودرس انجام شد. جستجوی جامعی در پایگاههای PubMed، PEDro، Scopus و Web of Science برای مقالات منتشرشده در بازه زمانی ابتدای ژانویه سال 2000 تا انتهای دسامبر 2024 صورت گرفت. مطالعات انتخابشده میبایست از تحلیل حرکت سهبعدی برای ارزیابی نقصهای حرکتی و طراحی برنامههای تمرینی استفاده کرده باشند. از 84 مقاله بررسیشده، 18 مقاله برای تحلیل نهایی انتخاب شدند. نتایج نشان داد که اکثریت مطالعات (86%) اثربخشی تمرینات مقاومتی را در بهبود علائم آرتروز زانو تأیید کردهاند. به طور خاص، بهبود معنیداری در تعادل عملکردی (44% مقالات) و کاهش درد زانو (48% مقالات) مشاهده شد. همچنین، 33% از مطالعات به اثربخشی بالاتر تمرینات مبتنی بر تحلیل حرکت سهبعدی اشاره داشتند. این یافتهها میتوانند بهطور معناداری کیفیت زندگی بیماران را افزایش داده و با کاهش خطر زمینخوردگی و بهبود پایداری مفصل، ایمنی حرکتی سالمندان را ارتقا بخشند. در نهایت، نتایج حاکی از آن است که رویکردهای نوین تمرینی، به ویژه با بهرهگیری از تحلیل حرکت سهبعدی، میتوانند نقش مؤثری در بهینهسازی توانبخشی و بهبود کیفیت زندگی سالمندان مبتلا به آرتروز زانو ایفا کنند.
دانشجو اشکان کوشکی، استاد حمید آقاعلینژاد، استاد رضا قراخانلو،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
مقدمه و هدف: عملکرد مطلوب خواست نهایی ورزشکاران میباشد، هدف پژوهش مقایسه تأثیرات پروتکلهای مختلف تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر عملکرد ورزشی و سازگاری متابولیک بود.
روش: 30 آزمودنی به چهار گروه تقسیم شدند: گروه تمرین دویدن با شدت بالا (HIITRUN)، تخصصی ورزش با شدت بالا (HIITSPORT)، تمرین ترکیبی (HIITSPORT+RUN) و کنترل.
شاخصهای مورد اندازه گیری شامل: حداکثر سرعت دویدن در آزمون 30-15(VIFT)، حداکثر اکسیژن مصرفی، شاخص و پرتابهای تست تخصصی کشتی (SWFT)، شاخص خستگی و لاکتات بیشینه میباشد. مقایسه بین متغیرهای وابسته با استفاده از تحلیل واریانس دوطرفه (گروه و زمان) با اندازهگیریهای مکرر انجام شد.
یافتهها: تغیر معنیداری در (VIFT) و VO2max در HIITSPORT+RUN (P<0.05) و HIITRUN (P<0.05) در مقایسه با پیش از تمرین کنترل و HIITSPORT مشاهده شد. شاخص خستگی در HIITSPORRT+RUN و HIITRUN کاهش معنیداری نسبت به پیش از تمرین با بقیه گروهها داشت. HIITSPORT+RUN (P<0.05) بیشترین بهبودها را در شاخص SWFT نسبت به HIITRUN و HIITSPORT نشان داد، و تعامل زمان-گروه برتری آن را تأیید کرد. سطح لاکتات پس از تمرین در HIITSPORT+RUN (P<0.05) نسبت به HIITRUN پایینتر بود، اما در تعامل بین زمان-گروه تفاوتی دیده نشد (P<0.05). تفاوت در سطوح لاکتات بیشینه پیش و پس از تمرین در HIITSPORT+RUN (P<0.05) نسبت به HIITRUN کمتر بود. HIITSPORT+RUN (P<0.05) نسبت به قبل از تمرین عمکلرد بهتری در (SWFT) داشت. شاخص خستگی در تمام گروههای تمرینی به جز کنترل کاهش یافت (P<0.05). نتایج: HIIT ترکیب شده از تمرینات مخصوص ورزشی و دویدن مؤثرترین روش برای بهبود عملکرد کشتیگیران و سازگاری متابولیکی است.
کیا سلیمی، علیاصغر رواسی، سیروس چوبینه، کامران رخشان،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
مقدمه و هدف: بازآرایی ساختاری قلب پس از انفارکتوس میوکارد اغلب به نارسایی قلبی منجر میشود؛ اختلالی که با کاهش عملکرد قلب و افزایش بار همودینامیک مشخص میشود. التهاب، استرس اکسیداتیو و بازآرایی بطنها از عوامل اصلی در پاتوژنز نارسایی قلبی هستند. این مطالعه بهمنظور بررسی اثرات تجویز ترکیبی پروپیونات و HIIT کم حجم در وضعیت التهابی و عملکرد قلبی در موشهای مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد.
روش: ۴۰ سر موش نر ویستار (۸ هفتهای، ۲۵۰–۲۰۰ گرم) پس از القای نارسایی قلبی با تزریق ایزوپروترنول (۱۳۰ میلیگرم بر کیلوگرم)، به پنج گروه تقسیم شدند: 1) کنترل، 2) نارسایی قلبی ، 3) نارسایی قلبی + پروپیونات، 4) نارسایی قلبی + HIIT، 5) نارسایی قلبی + HIIT + پروپیونات. تمرینات HIIT شامل ۱۰ نوبت یکدقیقهای با نسبت استراحت ۱:۱ بهمدت ۶ هفته انجام شد. پروپیونات با دوز ۱۰۰۰ میلیگرم بر کیلوگرم بهصورت خوراکی پیش از تمرین تجویز شد. عملکرد قلب با اکوکاردیوگرافی و سطوح سیتوکاینها با روش الایزا ارزیابی گردید.تجزیه و تحلیل دادهها با آزمون تحلیل واریانس یکطرفه انجام شد، (۰٫۰۵>p).
یافتهها: هر یک از مداخلات HIIT و پروپیونات بهتنهایی عملکرد قلب و شاخصهای التهابی را بهبود دادند. مداخله ترکیبی باعث افزایش EF (۰٫۰۳۸p=) و FS (۰٫۰۲۳p=)، کاهش TNF-α ) ۰٫۰۰۶۱ (p=و افزایش IL-10 (۰٫۰۰۰۷=p) شد و نتایج بهتری را به همراه داشت.
نتیجهگیری نهایی: این مطالعه نشان میدهد که ترکیب مصرف پروپیونات با HIIT کم حجم به طور موثری التهاب و عملکرد قلبی را در موشهای مبتلا به نارسایی قلبی بهبود میبخشد.
خانم الهام اناری، دکتر جمشید بنایی بروجنی، دکتر الهام افتخاری قینانی، دکتر حمید زاهدی،
دوره 0، شماره 0 - ( 8-1398 )
چکیده
هدف: بیماری پارکینسون یک اختلال نورودژنراتیو پیشرونده است که با تخریب نورونهای دوپامینرژیک و بروز علائم حرکتی مشخص میشود. این بیماری با اختلال عملکرد میتوکندری و کاهش بیان ژنهای همفعالکننده گاما گیرنده پرولیفراتور پراکسیزوم ۱-آلفا (PGC-1α)، فاکتور رونویسی میتوکندریایی A (TAFM) سیتوکروم c اکسیداز (COX) همراه است. با توجه به شواهد موجود درباره نقش ورزش در بهبود عملکرد میتوکندری، هدف این مطالعه بررسی اثر تمرینات هوازی، مقاومتی و ترکیبی بر بیان این ژنها در مدل حیوانی پارکینسون بود.
روشها: این مطالعه تجربی تصادفی و کنترلشده روی 50 موش نر ویستار (8 هفته50 ± 250 گرم) انجام شد. حیوانات به پنج گروه (تعداد =10) تقسیم شدند. پارکینسون با تزریق یکطرفه 6-OHDA به استریاتوم القا شد. تمرینات شامل هوازی روی تردمیل (از 30 تا 60 دقیقه، سرعت 10 تا 15 متر در دقیقه)، مقاومتی روی نردبان (5 تا 15% وزن بدن) و ترکیبی (3 جلسه هوازی + 2 جلسه مقاومتی در هفته) به مدت 8 هفته اجرا شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه نمونهبرداری انجام و بیان ژنهای PGC-1α، TFAM و COX با روش qPCR ارزیابی شد. دادهها با آزمون دوطرفه ANOVA و آزمون بونفرونی و در سطح معناداری (05/0≥ p) تحلیل شدند.
یافتهها: تمامی مداخلات ورزشی منجر به افزایش معنادار بیان هر سه ژن نسبت به گروه پارکینسونی بدون تمرین شدند (05/0 ˂ p). با این حال، تمرین ترکیبی بیشترین اثر را داشت و به طور معناداری از تمرین هوازی (PGC-1α: 04/0 = p، TFAM: 03/0 = p، COX: 03/0 = p) و تمرین مقاومتی( PGC-1α: 02/0 = p، TFAM: 01/0 = p، COX: 02/0 = p) پیشی گرفت. تمرین هوازی نیز اثرات قابل توجهی نشان داد، در حالی که بهبودهای ناشی از تمرین مقاومتی کمتر بود.
نتیجهگیری: تمرینات ورزشی، به ویژه ترکیبی از هوازی و مقاومتی، راهبردی موثر برای تقویت شاخصهای بیوسنتز میتوکندریایی در مغز پارکینسونی است. این سازگاری مولکولی به عنوان یک مکانیسم نوروپروتکتیو عمل کرده و توجیه علمی قوی برای استفاده بالینی از ورزش ساختاریافته به عنوان مداخله غیردارویی در مدیریت پارکینسون فراهم میکند.