5 نتیجه برای رحمتی
سمیه داداشعلی، صمد رحمتی،
دوره 9، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده
فشار روز افزون عوامل استرس زا در کنار اضطراب و افسردگی توانایی انسان را در روبرو شدن با مسائل زندگی کاهش می دهد . زنان در
مواجهه با این شرایط شکنندهتر و آسیبپذیرتر از مردان هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی تمرینهای ذهنآگاهی ساهاجایوگا برکاهش افسردگی، اضطراب و استرس زنان بود. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون پسآزمون بدون گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل 700 زن مراجعهکننده به پایگاه بهداشت شهید شیرین تهران بود که با توجه به هدف پژوهش تعداد 20 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکتکنندگان در یک مداخله ی 3 ماهه به مدت 12 جلسه 2 ساعته آموزش دیدند. از مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس برای جمعآوری اطلاعات در سه مرحله پیش آزمون، پسآزمون و دورهی پیگیری 3 ماهه استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون
تحلیل شدند. نتایج نشان میدهد که تفاوت پیش آزمون و پس آزمون در کاهش افسردگی، اضطراب و استرس زنان معنی دار است این نتایج در پیگیری 3 ماه بعد همچنان تداوم داشت .(p<0/01). بنابراین برنامهی آموزش ذهن_آگاهی ساهاجایوگا به نظر .(p<0/01) می رسد به عنوان یک مداخله ی مکمل در کنار سایر روش های درمانی رایج مشکلات هیجانی به ویژه برای زنان موثر است.
زهره خسروی، پروین رحمتی نژاد، فاطمه شاهی صدرآبادی،
دوره 10، شماره 1 - ( دوره 10، شماره 1 1395 )
چکیده
هدف از این پژوهش مقایسه صمیمیت و تجربه خشم میانفردی در افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری، اضطراب فراگیر و گروه بهنجار بود. نمونه پژوهش شامل 90 نفر (30 نفر مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی، 30 نفر اختلال اضطراب فراگیر و 30 نفر گروه بهنجار) بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های مقیاس چند بعدی خشم (MAI)، پرسشنامه کیفیت روابط (QRI) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) را تکمیل کردند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد، در بعد کیفیت روابط میانگین نمرات آزمودنیها تنها در زیر مقیاس حمایت اجتماعی با یکدیگر تفاوت معنادار داشت. میانگین حمایت اجتماعی در گروه مبتلا به اضطراب فراگیر با گروه بهنجار متفاوت بود. میانگین گروه مبتلا به اضطراب فراگیر در مقیاس کلی خشم بیشتر از گروه بهنجار بود. در زیر مقیاس انگیختگی هر دو گروه بالینی نمرات بیشتری از گروه بهنجار داشتند و تجربه درونی خشم نیز در افراد مبتلا به وسواس اجباری بیشتر بود. این نتایج برخی جنبه های مشابه دو اختلال را آشکار ساخته که می تواند در آسیب شناسی و درمان اختلال ها مفید باشد.
زهرا بهزادی، صمد رحمتی،
دوره 10، شماره 1 - ( دوره 10، شماره 1 1395 )
چکیده
آرتریت روماتویید شایعترین بیماری التهابی مفاصل است که علاوه بر ناتوانی جسمی، پریشانیهای روانی مکرراَ در این بیماران دیده میشود؛ بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی میزان شیوع باورهای وسواسی در بیماران آرتریت روماتوئید و مقایسه آن با افراد سالم میباشد. در یک پژوهش علی- مقایسهای تعداد 100 نفر (50 بیمار آرتریت روماتوئید و 50 نفر از افراد سالم) با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و پرسشنامه مشخصات فردی و باورهای وسواسی (OBQ-44) را تکمیل نمودند. دادهها با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و آزمون آماری Independent T-test تحلیل گردیدند. نتایج نشان داد 92% از بیماران آرتریت روماتوئید واجد باورهای وسواسی بودند و در مورد مولفههای باورهای وسواسی 88% در زمینه «کمالطلبی و قطعیت»، 84% در زمینه «احساس مسئولیت و ارزیابی خطر و تهدید»، 50% در زمینه «اهمیت و کنترل افکار»، 42% در زمینه «عامل عام» و 8% در زمینه «انجام کامل امور» واجد باورهای وسواسی بودند. مقایسه دو گروه نشان داد در زمینه « باورهای وسواسی (کل)» «کمالطلبی و قطعیت»، «احساس مسئولیت و ارزیابی خطر و تهدید» و «عامل عام» تفاوت معنیدار بود ولی در زمینه «اهمیت و کنترل افکار» و «انجام کامل امور» تفاوت معنیدار نبود. باورهای وسواسی با اضطرابی که در افراد برای اجبار عمل به افکار وسواسی ایجاد میکنند، میتوانند افراد را آنقدر نسبت به عمل به این افکار حساس کنند که با وجود آگاهی از آثار سوء آن بر سلامت روانی و جسمی همچنان این روال را ادامه دهند، که در نهایت میتوانند منجر به دردهای مزمن استخوانی و آرتریت روماتوئید شوند.
پروین رحمتی نژاد، مجید یزدی، زهره خسروی، فاطمه شاهی صدرآبادی،
دوره 14، شماره 1 - ( دوره چهاردهم، شماره اول (ویژه نامه کووید 19 و سلامت روانی) 1399 )
چکیده
ابتلا به بیماری جدید و ناشناخته کووید 19 علاوه بر مخاطرات سلامت جسمانی به دلیل ماهیت و ویژگیهای خاص بیماری منجر به تجربههای روانی دشوار و متفاوتی نیز میگردد. بیماران علاوه بر علائم جسمانی، واکنشهای روانشناختی مختلفی دارند که میتواند به عنوان مانعی در فرایند سیر و بهبودی بیماری عمل کرده و بر رنج آنان در دوران بیماری بیفزاید. بنابراین پژوهش حاضر با هدف فهم تجربه زیسته این افراد جهت کمک به کاهش رنج این بیماران صورت گرفته است. روش مطالعه به صورت کیفی با رویکرد پدیدارشناختی بود. تعداد شرکتکنندگان 15 نفر و با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمهساختاریافته استفاده شد. تحلیل دادهها نیز از طریق روش کلایزری صورت گرفت. برای اطمینان و اعتبار یافتهها نیز از روش بازنگری و نظارت شرکتکنندگان، خودبازبینی پژوهشگر در فرآیند جمعآوری و تحلیل داده و ثبت تمامی پیشفرضهای ذهنی خود از قبل و در نظر نگرفتن آنها در فرآیند تحلیل و بازنگری و کدگذاری مجدد مصاحبهها توسط دو پژوهشگر دیگر استفاده شد. یافتههای پژوهش شامل 278 کد اولیه بوده که با توجه به هدف و سوال پژوهش 6 مضمون اصلی و 24 زیرمضمون استخراج شد. اضطراب مرگ، تجربه انگ بیماری، تجربه ابهام، تجربههای هیجانی مثبت، هیجانهای تجربه شده در رابطه با اعضای خانواده و هیجانهای ناشی از قرنطینگی مضمونهای اصلی بودند. تجارب هیجانی دردناک در این بیماران میتواند منجر به تاخیر و دشواری در روند بهبودی این افراد گردیده و علاوه بر درد بیماری، رنج روانی را نیز تحمیل نماید. کسب آگاهی بیشتر درباره این بیماری برای کاستن تجربه ابهام، راهبردهای روانشناختی برای کنترل اضطراب مرگ و انگ اجتماعی و راهکار برای مدیریت رفتار و هیجان اعضای خانواده میتواند در مداخلات روانشناختی ویژه این بیماران در نظر گرفته شده و منجر به کاهش هیجانهای منفی و امکان مقابله بهتر با بیماری و رنج روانی ناشی از آن گردد.
آقای حسام سلیمانی، آقای امین رحمتی، آقای عاصم اسماعیلی،
دوره 19، شماره 2 - ( دوره نوزدهم، شماره دوم ، تابستان 1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی الگوی ساختاری توجه به هیجانات (ارادی و غیر ارادی) با نگرانی و استرس با نقش میانجی عواطف منفی انجام شد. روش پژوهش حاضر مدلسازی معادلات ساختاری بود و جامعۀ پژوهش حاضر تمام دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بودند. نمونه به روش تصادفی ساده انتخاب شد و در نهایت داده های به دست آمده از 312 نفر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ابزارهای پژوهش حاضر از نوع خودگزارشی و شامل پرسشنامه های توجه به هیجانات پالمیری و همکاران (2009) ، نگرانی پنسیلوانیا مایر و همکاران (1995)، پرسشنامۀ خلاقیت هیجانی آوریل و توماس-نولز (1991)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لاویبند و لاویبند (1995) و همچنین مقیاس عواطف مثبت و منفی واتسون و همکاران (1988) بودند. در نهایت، داده های حاصل با استفاده از معادلات ساختاری و روش بوت استرپ نرمافزارهای SPSS و AMOS نسخۀ 24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. پس از تحلیل مشاهده شد که مدل از برازش مناسب برخوردار است و یافته های نشان داد که توجه غیر ارادی به هیجانات به صورت مستقیم با عواطف منفی، نگرانی و استرس در ارتباط است اما توجه ارادی به هیجانات تنها با عواطف منفی رابطۀ مستقیم دارد و رابطۀ آن با نگرانی و استرس به صورت غیر مستقیم و از طریق عواطف منفی است. عواطف منفی برای رابطۀ هردو نوع توجه به هیجانات با نگرانی و استرس نقش میانجی را ایفا میکرد.