جستجو در مقالات منتشر شده



دنا عدیلی، فاطمه دهقانی آرانی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده

مراقبین بیماران مبتلا به سرطان، خستگی و فشار مراقبتی زیادی را تحمل می­کنند. مطالعه همبستگی مقطعی حاضر، برای تعیین میزان فشار مراقبتی در مراقبین و ارتباط آن با کیفیت زندگی بیماران سرطان پستان انجام گرفته است. نمونه مورد پژوهش متشکل از 116 نفر از مراقبین زنان مبتلا به سرطان پستان بودند که با روش نمونه‌گیری دردسترس وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این مطالعه شامل پرسشنامۀ فشار مراقبتی و پرسشنامه کیفیت زندگی عمومی مبتلایان به سرطان بود. براساس پرسشنامه فشار مراقبتی، مراقبین بیشترین شکایت را از کمبود زمان دارند. در بین مؤلفه­های کارکردی کیفیت زندگی بیمار، اختلال در کارکرد اجتماعی بیمار، ناتوانی در ایفای نقش و اختلالات هیجانی بیماران به ترتیب بیشترین همبستگی را با فشار مراقبتی نشان می­دهند. در بین نشانه­های کیفیت زندگی بیمار، درد، بی­خوابی و خستگی بیمار به ترتیب بیشترین همبستگی را با فشار مراقبتی دارند. اختلال در کارکرد اجتماعی و درد بیمار پیش­بینی­کننده­های فشار مراقبتی در مراقبین هستند. رابطه معنادار معکوس میان سن بیمار و فشار مراقبتی وجود دارد. براساس یافته­های این پژوهش بهبود شبکۀ حمایت اجتماعی بیمار توسط گروه­های خودیار، دوره­های آموزشی مدیریت درد برای بیماران و فراهم کردن حمایت اطلاعاتی برای مراقبین جهت کاهش فشار مراقبتی و به دنبال آن بهبود کیفیت زندگی بیماران پیشنهاد می­شود.

منصوره بهرامی، شهرام واحدی، یوسف ادیب، رحیم بدری گرگری،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر تدوین برنامه­ی آموزش مدیریت والدین و بررسی اثربخشی آن بر قربانی شدن و تنظیم شناختی هیجانی دانش­آموزان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه­ی آماری مورد مطالعه کلیه­ی مدارس ابتدایی شهر کرج در سال تحصیلی 97-96 و نمونه­ی آماری یکی از مدارس ناحیه‌ی 12 شهر کرج بود که به روش خوشه ای تک مرحله ای تصادفی انتخاب شد. در مرحله بعد با استفاده از مقیاس قلدر- قربانی کالیفرنیا و پرسشنامه­ی تنظیم شناختی هیجانی گرانفسکی(فرم کودک) از میان دانش آموزان پایه­ی چهارم و پنجم به شیوه نمونه گیری هدفمند تعداد 36 نفر از دانش آموزانی که قربانی قلدری شده بودند گزینش شدند، سپس والدین این دانش آموزان به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تخصیص داده  شدند. والدین گروه آزمایش طی 9 جلسه‌ی 90 دقیقه ای(یک جلسه در هفته) آموزش مدیریت والدین قرار گرفت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده­ها، از پرسشنامه ­های قلدر- قربانی کالیفرنیا و تنظیم هیجانی گرانفسکی استفاده شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که بین میانگین نمرات افراد گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون در مؤلفه‌های قربانی شدن و تنظیم شناختی هیجان تفاوت معنی دار وجود داشت و آموزش مدیریت والدین بر کاهش قربانی شدن و بهبود راهبردهای تنظیم شناختی هیجان دانش­آموزان تأثیر معناداری داشته است.این مطالعه نشان داد که الگوی آموزش مدیریت والدین در کاهش قربانی شدن و بهبود تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان از اثربخشی لازم برخوردار است.
 
راحمه صالحی، غلامرضا دهشیری،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده

نقش رشد پس آسیبی در بیماری سرطان مورد تأیید قرارگرفته است که می‌تواند اثرات روانی مثبتی ر بیماران مبتلا به سرطان ایجاد کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه‌ی رشد پس آسیبی با بهزیستی معنوی، بهزیستی ذهنی، بهزیستی روان‌شناختی و امیدواری در بیماران مبتلا به سرطان بود. روش: نمونه پژوهش مشتمل بر ۲۲۵ بیمار مبتلا به سرطان بود که با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه‌ی مسیر نقره‌ای، مقیاس بهزیستی معنوی، شاخص بهزیستی WHO-5، مقیاس رضایت از زندگی و عاطفه‌ی مثبت و منفی و امیدواری بود. نتایج نشان داد که رشد پس آسیبی با متغیرهای بهزیستی روان‌شناختی، معنوی، ذهنی و امیدواری رابطه مثبت و معنی‌داری دارد و متغیرهای بهزیستی روان‌شناختی و بهزیستی وجودی و مؤلفه‌ی گذرگاه‌های امیدواری نقش معنی‌داری در پیش‌بینی رشد پس آسیبی دارند. به‌طورکلی نتایج پژوهش بیانگر اهمیت ابعاد رشد پس ‌آسیبی در بهبود وضعیت روانی بیماران مبتلا به سرطان می‌باشد.
امراه تاج الدینی، فیروزه سپهریان آذر، اسماعیل سلیمانی،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده

ایدز بیماری مزمن و خطرناک و از علل عمده­ی مرگ و میر در جهان محسوب می­شود. هدف از پژوهش حاضر مقایسه­ی سبک بزرگ­نمایی غیرانطباقی، جهت­گیری منفی به مساله، تنظیم هیجان بین­فردی، سبک پردازش هیجانی و حساسیت به طرد در بیماران مبتلا به ایدز و افراد سالم بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی مقایسه­ای بود. جامعه­ی آماری پژوهش حاضر کلیه­ی بیماران مبتلا به ایدز بودند که در زمستان 96 به مرکز بهداشت در شهر ارومیه مراجعه کرده بودند. نمونه­ی پژوهش­ نیز شامل 40 نفر مبتلا به ایدز مراجعه کننده به مرکز بهداشت در شهر ارومیه و 40 نفر از افراد سالم بودند که به روش نمونه­گیری دردسترس انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده­ها از تحلیل واریانس چندمتغیره و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین دو گروه در متغیرهای سبک بزرگ­نمایی غیرانطباقی، جهت­گیری منفی به مساله، تنظیم هیجان بین­فردی، سبک پردازش هیجانی و حساسیت به طرد تفاوت معناداری وجود دارد و بیماران مبتلا به ایدز در این متغیرها نمرات بیشتری کسب می­کنند. می­توان نتیجه گرفت بسیاری از مشکلات روان­شناختی که بیماران مبتلا به ایدز تجربه می­کنند، تا حدی متاثر از متغیرهای بررسی شده در پژوهش حاضر است. لذا توجه به این عوامل در سبب­شناسی و درمان مشکلات روان­شناختی این بیماران می­تواند گامی مفید در مسیر کمک به کاهش این مشکلات و ارتقاء سلامت روان آنها باشد.


مانی رفیعی اردستانی، حسین اسکندری، احمد برجعلی، نورعلی فرخی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده

شیوه‌ی برخورد با فقدان، گستره‌ی وسیعی از واکنش‌های جسمی، هیجانی، شناختی و وجودی را در برمی‌گیرد و شدت آن می‌تواند از یک هیجان زودگذر و خفیف تا واکنشی شدید که تمام تاریخچه‌ی زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد، متغیر باشد. در این پژوهش به کمک سه شیوه‌ی مختلفِ جمع‌آوری کیفی داده‌ها، شامل گروه‌های متمرکز، مصاحبه‌ی نیمه‌ساختمند درباره‌ی تجربیات فقدان و اخذ روایت زندگی به شیوه‌ی مک‌آدامز که درمجموع روی 21 شرکت‌کننده صورت پذیرفت، ساخت‌ها و فرایندهای مؤثر بر چگونگی واکنش‌های این افراد به فقدان، از طریق بررسی پدیدارشناختی و تحلیل کیفی داده‌ها روی متن آوانویسی‌شده‌ی مصاحبه‌ها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به‌دست‌آمده، سه خوشه‌ی اصلی بستر رخداد، ماهیت فقدان و ویژگی‌ها و تجربه‌ی زیسته‌ی کنشگر را به‌عنوان فرایندهای تأثیرگذار بر واکنش به فقدان معرفی کرد. بستر رخداد دو مضمون زمان و مقایسه با هنجارهای فرهنگی و اجتماعی، ماهیت فقدان سه مضمون نوع فقدان، جبری یا اختیاری بودن و دفعی یا پیش‌بینی‌پذیر بودن آن و درنهایت ویژگی‌های کنشگر، سه مضمون شخصیت، میزان آگاهی و تجربیات زیسته‌ی پیشین افراد را در برمی‌گرفت؛ درنتیجه به نظر می‌رسد که تعاملی از واقعیت‌های بیرونی و زیست‌جهان ذهنی کنشگر است که به طیف گسترده‌ی واکنش‌ها به فقدان منجر می‌گردد.
 
داود تقوایی، محمد مهدی جهانگیری، مهسا بیات،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده

اهدای عضو، دادن یک عضو به شخصی دیگر است که نیاز به پیوند دارد. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه‌ی ویژگی‌های شخصیتی، هوش معنوی و اضطراب مرگ در افراد دارای کارت اهدای عضو و افراد بدون کارت اهدای عضو بود. طرح پژوهش علّی‌مقایسه‌ای بود. با بهره‌گیری از روش نمونه‌گیری گلوله‌برفی، تعداد 148 نفر از افراد دارای کارت اهدای عضو، به‌عنوان گروه ملاک، با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس و تعداد 150 نفر به‌عنوان گروه همتا با توجه ملاک‌های پژوهش انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسش‌نامه‌های پنج‌عاملی شخصیت نئو، هوش معنوی کینگ و اضطراب مرگ تمپلر استفاده شد. داده‌های پژوهش با آزمون‌های آماری تی مستقل و تحلیل واریانس چندمتغیره و رگرسیون لجستیک واکاوی شد. نتایج نشان داد بین دو گروه در ویژگی‌های شخصیتی، هوش معنوی و اضطراب مرگ تفاوت معناداری وجود دارد. از بین مؤلفه‌های ویژگی شخصیتی، افراد دارای کارت اهدای عضو در مؤلفه‌ی توافق‌پذیری نمره‌ی بالاتری به دست آوردند؛ همچنین، در مقیاس هوش معنوی نیز افراد دارای کارت اهدای عضو نمرات بیشتری را کسب کردند. افراد فاقد کارت اهدای عضو، نمرات بالاتری را در اضطراب مرگ کسب نمودند. با توجه به یافته‌های پژوهش و با آگاهی از عوامل روان‌شناختی، نه‌تنها می‌توان گام‌های مؤثری در خصوص افزایش و تداوم تمایل افراد برای ثبت‌نام و دریافت کارت اهدای عضو برداشت، بلکه می‌توان از تقاضاهای انصراف و عودت این کارت‌ها نیز کاست.
 
بتول احدی، فاطمه مرادی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده

عدم‌تحمل بلاتکلیفی، نوعی سوگیری شناختی است که بر چگونگی دریافت، تفسیر و واکنش فرد به یک موقعیت نامطمئن در سطوح هیجانی و شناختی و رفتاری تأثیر می‌‌‌گذارد. همه‌ی پژوهش‌‌‌های انجام‌شده در سراسر کشور طی سال‌های 1389 تا 1396 گردآوری و بررسی شدند و تعداد دوازده پژوهش انجام‌گرفته در زمینه‌ی عدم‌تحمل بلاتکلیفی، با بهره‌‌‌گیری از ابزار فهرست بازبینی گزینش پژوهش‌‌‌ها، از نظر فنی و روش‌‌‌شناختی، شامل روش نمونه‌‌‌گیری درست، روش پژوهشی و آماری صحیح و مناسب و روایی و پایایی مناسب پرسش‌نامه‌‌‌ها انتخاب شدند. برای این منظور از بین پژوهش‌‌‌ها، پژوهش‌هایی که ازلحاظ روش‌‌‌شناختی مورد قبول بودند، انتخاب و فراتحلیل شدند. مفروضه‌‌‌های همگنی و خطای انتشار مورد بررسی قرار گرفتند. ضریب اندازه‌ی اثر با استفاده از نرم‌افزارجامع فراتحلیل(CMA-2)ارزیابی شد. براساس نتایج فراتحلیل، باورهای فراشناختی بالاترین اثر و پس ‌از آن، بالاترین اندازه‌های اثر، به‌ترتیب مربوط به استرس، ناتوانی برای انجام عمل و افکار تکرارشونده منفی بود و اندازه‌ی اثر بازداری رفتاری و فعال‌سازی رفتاری ازلحاظ آماری معنادار نشد؛ ازاین‌رو، مدنظر قراردادن متغیرهای گفته‌شده در تدوین مداخلات درمانیِ مربوط به عدم‌تحمل بلاتکلیفی، می‌تواند به کارآمدی هرچه بیشتر این مداخلات کمک کند.
 

مژگان آگاه هریس، ناهید رمضانی، ایمان رفیع منزلت،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده

پسوریازیس، بیماری مزمن و التهابی پوستی است که عوامل روان‌شناختی در ایجاد و تداوم آن دخالت دارند.  این پژوهش با هدف مقایسه‌ی ویژگی‌های شخصیتی و ادراک کنترل اضطراب در افراد با و بدون پسوریازیس انجام شد. طرح پژوهشی علّی‌مقایسه‌ای بود و با نمونه‌گیری در دسترس، تعداد 260 نفر انتخاب و در دو گروه با و بدون پسوریازیس جایگزین شدند. تمامی شرکت‌کنندگان به پرسش‌نامه‌‌های پنج‌عاملی نئو، ادراک کنترل اضطراب و اطلاعات جمعیت‌شناختی پاسخ دادند. یافته‌ها نشان داد در ویژگی شخصیتی گشودگی به تجربه، نمره‌ی افراد با پسوریازیس، از گروه عادی کمتر است؛ ولی در دیگر ویژگی‌های شخصیتی، تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد. از لحاظ ادراک کنترل اضطراب در همه‌ی خرده‌مقیاس‌ها، تفاوت دو گروه معنی‌دار بود و نمره‌ی افراد با پسوریازیس کمتر بود. بر این اساس به نظر می‌رسد سوگیری در ادراک کنترل اضطراب و گشودگی به تجربه در شکل‌گیری و تداوم پسوریازیس نقش جدی داشته باشند.
معصومه باقری، الهام عربی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده

تجربه‌ی احساس خشم از شاخص‌های شرایط زندگی بیماران مبتلا به اختلالات درد مزمن عضلانی‌اسکلتی است. هدف اصلی از این مطالعه، بررسی نقش میانجی‌گر اندیشناکی خشم بر رابطه ی‌ بین ابعاد خشم و شدت درد، در بیماران مبتلا به اختلال درد عضلانی‌اسکلتی مزمن بود. بدین‌منظور، نمونه‌ای 109 نفری از بیماران مبتلا به اختلال درد عضلانی‌اسکلتی مزمن، به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شد. برای جمع‌آوری داده‌ها، مقیاس‌های شدت درد، خشم چندبعدی و اندیشناکی خشم اجرا شد. داده‌ها با استفاده از تحلیل همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسلهمراتبی به‌روش بارون و کنی تحلیل شدند. نتایج نشان داد که خشم و همه‌ی ابعاد آن، به‌استثنای موقعیت‌های خشم‌برانگیز و خشم بیرونی، شدت درد را پیش‌بینی می‌کنند. خشم و همه‌ی ابعاد آن، اندیشناکی خشم را نیز پیش‌بینی کردند؛ به‌علاوه، نتایج نشان داد اندیشناکی خشم در رابطه‌ی‌ بین خشم و شدت درد، به‌طور کامل نقش میانجی ایفا می‌کند. این رابطه‌ی میانجی، برای برخی از ابعاد خشم نیز تأیید شد؛ همچنین، نقش میانجی اندیشناکی خشم تنها برای ابعاد خشمی که دارای ماهیت ذاتی و درونی بودند و با شدت درد رابطه‌ی معنادار داشتند، مانند انگیختگی خشم، نگرش خصمانه و خشم درونی، تأیید شد؛ اما برای ابعادی با ماهیت بیرونی و بدون ارتباط معنادار با شدت درد، مانند موقعیت‌های خشم‌انگیز و خشم بیرونی تأیید نشد. به‌طورکلی، اندیشناکی خشم سبب تشدید و تداوم آثار منفی خشم و درد در بیماران مبتلا به اختلال درد مزمن اسکلتی‌عضلاتی می‌شود.


فرزانه ملک پور، سیدعلی مرعشی، کیومرث بشلیده،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده

سردرد میگرنی، یکی از شایع‌ترین دردهاست و به‌دلیل فراوانی، از مهم‌ترین انواع سردردها به حساب می‌آید. هدف از پژوهش حاضر، آزمون شناسایی پیشایندها و پیامدهای سردردهای میگرنی در جمعیت غیربالینی دانشجویان بود. نمونه‌‌ی پژوهش را، 310 نفر از دانشجویان تشکیل می‌دادند که به‌صورت تصادفی طبقه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند. به‌منظور جمع‌آوری داده‌ها از پرسش‌نامه‌‌‌های تشخیص میگرن، اضطراب-افسردگی-استرس، حالت-صفت بیان خشم، مقیاس باورهای وسواسی، فهرست 90 نشانه‌ی مرضی، مقیاس سنجش شدت خستگی و پرسش‌نامه‌ی کیفیت زندگی استفاده شد. نتایج نشان داد که تمام ضرایب مسیرهای مستقیم بین متغیرهای پژوهش ازلحاظ آماری معنی‌دار است. طبق نتایج پژوهش، رابطه‌ی غیرمستقیم خشم، اختلال وسواسی‌اجباری و اضطراب با کیفیت زندگی، افسردگی و خستگی از طریق میانجی‌گری میگرن معنی‌دار به‌دست آمد؛ همچنین رابطه‌ی باورهای وسواسی با میگرن از طریق میانجی‌گری اختلال وسواسی‌اجباری معنی‌دار بود. یافته‌های پژوهش حاضر، چارچوب مفیدی را برای شناسایی عوامل تأثیرگذار در شروع سردردهای میگرنی و پیامدهای حاصل از آن فراهم می‌کند.
 
محمد نقی فراهانی، حمید خانی پور،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده

فرهنگ به صورت های مختلفی روی پدیده های روان‌شناختی اثرگذار است. در این مقاله، ابتدا چهارچوبی کلی برای بررسی رابطه فرهنگ و شخصیت ارائه شده است، سپس گزارش چهار مطالعه بین فرهنگی در این چهارچوب ارائه شده است. به نظر می رسد فرهنگ ایرانی روی طبقه بندی صفات شخصیت و فرایندهای روانشناختی موثر در مقابله با استرس و سلامت روانی اثرگذار است. رابطه عواطف مثبت و منفی با سلامت روانی در فرهنگ ایرانی با فرهنگ سوئدی متفاوت است. در فرهنگ ایرانی، عواطف مثبت و منفی به یک میزان روی سلامت روانی اثرگذارند؛ ولی در فرهنگ سوئدی عواطف مثبت نقش بیشتری روی سلامت روانی دارد. دانشجویان ایرانی برای مقابله با استرس بیشتر از فرایندهای اولیه و دانشجویان سوئدی از فرایندهای ثانویه استفاده میکنند ولی استرس تحصیلی در دانشجویان ایرانی کمتر از دانشجویان سوئدی است. می‌توان نتیجه گیری کرد که ویژگی های شخصیتی، تجربه استرس و مقابله با استرس در دو فرهنگ ایران و سوئد به رغم شباهت کلی، یک سری تفاوت ها نیز دارد. از این روی سیاست گذاری ها در سطح عمومی و تدوین برنامه های تغییر رفتار در سطح هر کشور باید متاثر از شباهت ها و تفاوت های فرهنگی باشد
سید اسماعیل حسینی، محمد پویان، علیرضا ولیزاده، علیرضا مرادی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده

مطالعه­ی دوره­های افسردگی اساسی و عوامل مؤثر بر آن­ها، برای درک ماهیت این اختلال و تدوین راهبرد درمانی مؤثرتر، ضروری است. مدت زمان تقریبی دیرش یک دوره اختلال­افسردگی ­اساسی به صورت متوسط بین 3 تا 12 ماه است؛ درحالی­که این نسبت برای دوره‌های مزمن تا  24 ماه طول می‌کشد. هدف این پژوهش، مدل­سازی دینامیکی نحوه­ی تأثیر داروهای ضد افسردگی و درمان­های شناختی رفتاری موج سوم، بر دوره‏ های اختلال افسردگی، با استفاده از مدل دینامیکی مرتبه دوم بود. با استفاده از برنامه­ نویسی متلب و تغییر پارامترهای مدل، که هر کدام بیانگر یک عامل مؤثر در اختلال­ افسردگی است، نحوه­ی تأثیر درمان­ها، بر روی دوره ‏های ­افسردگی بیماران، در بازه­ی زمانی یک عمر طبیعی 64 ساله، مدل­ سازی شد. دوره­های افسردگی اساسی، قبل و بعد از درمان با داروهای ضد­افسردگی نظیر ایمی­پرامین ویا معادل آن و درمان به­روش تعهد و پذیرش مبتنی بر توجه ­آگاهی و رفتار­درمانی­ دیالکتیکی، برای بیمارانی، که به مدت 14 هفته خدمات درمانی، دریافت کردند، به دست آمد. یافته­ها نشان ­داد، برای بیشتر افراد دارای اختلال­ افسردگی­ اساسی، عود پس از بهبودی، پدیده‌ای رایج است. مدت زمان بهبودی از افسردگی، در شرایط عدم دریافت درمان، بیش از 144 ماه، با دریافت داروهای ضد­افسردگی  71 ماه، با رفتاردرمانی دیالکتیکی 68 ماه، و برای ترکیب مداخله داروهای ضد­افسردگی و رفتار­درمانی ­دیالکتیکی 59 ماه، است. نتایج مدل­سازی دینامیکی نشان ­داد، که ترکیب دو مداخله، روش تعهد و پذیرش همراه با رفتار­درمانی­ دیالکتیکی و درمان دارویی، نتایج بهتری در درمان افسردگی و پیشگیری از عود دارد. این روش ترکیبی، در حدود 10 ماه، مدت زمان لازم برای بهبودی از افسردگی را کاهش می­دهد.

جواد کریمی، عاطفه همایونی، فرشته همایونی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده

خودبیمارانگاری یا اضطراب سلامت اختلالی است که با اضطراب و ترس فراوان در مورد داشتن یک بیماری جدی مشخص می‌شود. هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه‌ی بین حساس بودن به علائم اضطراب و اجتناب تجربی با اضطراب سلامت بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه‌ی آماری ‌آن شامل کلیه‌ی دانشجویان دانشگاه ملایر بود که از میان آنان  388 نفر (138 نفر مرد و 250 نفر زن) بر اساس روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع ­آوری داده ­ها از پرسش­نامه­ حساس بودن به علائم اضطراب، پرسش­نامه پذیرش و عمل و فرم کوتاه پرسش‌نامه اضطراب سلامت استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ­ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه ­ی گام به گام انجام شد. نتایج تحلیل همبستگی پیرسون نشان داد که بین ابعاد حساس بودن به علائم اضطراب و اجتناب تجربی با اضطراب سلامت رابطه‌ی مثبت معنی‌داری وجود دارد. علاوه­ براین، نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که اضطراب سلامت به ترتیب از طریق حساس بودن به علائم اضطراب و اجتناب تجربی قابل پیش­ بینی است. این متغیرها می­توانند 24 درصد از پراکندگی­ های اضطراب سلامت را به صورت معنادار پیش­ بینی نمایند. بر این اساس، حساس بودن به علائم اضطراب و اجتناب تجربی توان پیش ­بینی اضطراب سلامت را داراد  و می­توان گفت که با کاهش حساس بودن به علائم اضطراب و اجتناب تجربی می ­توان اضطراب سلامت را کاهش داد.

اعظم منصوری نیک، ایران داودی، عبدالکاظم نیسی، مهناز مهرابی زاده هنرمند، محمدرضا تمنایی فر،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده

ادراک ناهمخوانی بین بدن واقعی و بدن آرمانی در افراد باعث می‌شود آنها راهبردهای مقابله ای را برای مدیریت تجارب پریشان کننده تصویر بدن‌شان به کار برند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین ناهمخوانی بدن با راهبردهای مقابله ای غیر انطباقی تصویر بدن (اجتناب تجربه ای و ترمیم ظاهر) با میانجیگری شفقت به خود و شرم از بدن در دانشجویان دختر انجام گرفت. اعضای نمونه را ۳۰۰ دانشجوی دختر دانشگاه شهید چمران اهواز که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند، تشکیل می‌دادند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ایده­ آل ­های تصویر بدن، مقیاس آگاهی از بدن شی ­انگاشته، پرسشنامه راهبردهای مقابله ­ای تصویر بدن و مقیاس شفقت به خود (فرم کوتاه) استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. نتایج نشان داد مسیر مستقیم ناهمخوانی بدن به اجتناب تجربه‌ای معنی دار نبود در حالیکه مسیر مستقیم ناهمخوانی بدن به ترمیم ظاهر معنی دار بود. علاوه بر این، مسیر شفقت به خود به شرم از بدن معنی دار بود. همچنین مسیر غیر مستقیم ناهمخوانی بدن به راهبردهای مقابله ای غیر انطباقی تصویر بدن از طریق شفقت به خود و شرم از بدن معنی‌دار بود. این مطالعه همسو با مدل درمان مبتنی بر شفقت نشان میدهد، شرم و شفقت، ابعاد هیجانی نارضایتی از تصویر بدنی محسوب می شوند.

مهناز شریفیان، مجید صفاری نیا، سوسن علیزاده فرد،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده

هدف پژوهش  حاضر بررسی مدل ساختاری رابطه بین سازگاری زناشویی، خودابرازگری جنسی و اضطراب رابطه جنسی در اختلال واژینیسموس با میانجیگری سبک‌های تبادل اجتماعی بود. جامعه شامل کلیه زنان مراجعه کننده به کلینیک های مرتبط با درمان اختلالات جنسی در شهر تهران بود. اعضای نمونه 220 نفر از زنان با اختلال واژینیسموس بودند. در پژوهش حاضر از مقیاس های سازگاری زناشویی، پرسشنامه اضطراب ارتباط جنسی، مقیاس خودابرازگری جنسی، ابزار زنانه چندوجهی اختلال دخول واژینال و پرسشنامه تبادل اجتماعی  برای جمع آوری داده‌ها استفاده شد. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری حاکی از برازش نسبتاً خوب مدل بود. همچنین نتایج نشان داد که تمام مسیرهای بین متغیرهای پژوهش از لحاظ آماری معنی دار است. طبق نتایج، رابطه غیرمستقیم خودابرازگری جنسی، سازگاری زناشویی و اضطراب رابطه جنسی با میانجیگری سبک‌های تبادل اجتماعی معنی دار به دست نیامد. با اینکه سازگاری زناشویی و اضطراب رابطه جنسی به صورت مستقیم، شدت نشانه‌های اختلال واژینیسموس را پیش بینی می‌کرد؛ اما اثر غیرمستقیم این مولفه ها بر روی شدت اختلال واژینیسموس از طریق مسیر سبک‌های تبادل اجتماعی معنی دار نبود. بنابراین اضطراب جنسی و سازگاری زناشویی مولفه های مهمی در پیش بینی اختلال واژینیسموس هستند و باید به عنوان یکی از اهداف اصلی درمان در زنان با اختلال واژینیموس مورد توجه قرار بگیرند.

فاطمه شاهی صدرآبادی، زهره خسروی، شکوه السادات بنی جمالی، لیلا چراغ ملایی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده

آشفتگی هیجانی به عنوان یک ویژگی مرکزی آسیب‌شناسی در اختلال‌های گوناگون به ویژه اختلال وسواس اجباری مطرح است. خشم یکی از این هیجان‌های اصلی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته و همین یافته‌های اندک نیز تناقض‌های متعدد و آشفتگی زیادی دارند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته خشم در این افراد صورت گرفت. این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. شرکت کنندگان 29 نفر از افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری بودند که به روش نمونه‌گیری هدفمند و گلوله‌برفی انتخاب شدند. جمع‌آوری اطلاعات نیز از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته، مصاحبه روایتی و تصویرسازی ذهنی صورت گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها از اصول تحلیل تفسیری پدیدارشناختی استفاده شد. نتایج پژوهش شامل 7 مضمون بود. مضامین شامل کنترل‌گری، نفرت، کینه، درماندگی، هم‌آمیزی خشم نفرت، ناراحتی و کنترل‌ناپذیری بودند. نتایج نشان می‌دهند تجربه هیجان خشم در اختلال وسواس اجباری دارای طیف گسترده‌ای است که می‌تواند نشانگر ناهمگونی این اختلال نیز باشد. از آن‌جا که دو مضمون اصلی مربوط به تجربه نفرت بود یافته‌ها بیانگر نقش کلیدی نفرت در این اختلال هستند. رابطه بین خشم و نفرت را نیز می‌توان دقیق‌تر در این اختلال مورد بررسی قرار داد. اما ارتباط هرکدام از مضامین با برخی از ویژگی‌های این اختلال می‌تواند مطالعات را به سمت تقسیم‌بندی دیگری برحسب کیفیت تجربه هیجانی نیز سوق دهد. به این معنی که تجربه‌های هیجانی بارز و اختصاصی در هر دسته می‌تواند دلالت بر آسیب‌شناسی متفاوت و در نتیجه رویکرد درمانی متفاوت برای درمان اختلال داشته باشد. علاوه بر این مقایسه معنای تجربه خشم و دیگر هیجان‌های اصلی با اختلال‌های اضطرابی و اختلال‌های طیف وسواس نیز می‌تواند در شناخت و متمایز سازی این اختلال از سایر اختلالات موثر باشد.
 

حامد کاشانکی، فاطمه دهقانی آرانی، طیبه فردوسی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده

سرطان می‌تواند زمینه ساز مشکلات روانی متعددی باشد. تاکنون در اغلب پژوهش های حوزه روانشناسی سلامت، به رخدادهای بعد از ابتلا به سرطان پرداخته شده است؛ اما پژوهش حاضر با هدف فهم فرایندهای طبیعی و کژکار شخصیتی که احتمالاً در  سرطان نقش دارند، انجام شده است. این پژوهش با روش مورد پژوهی بالینی براساس الگوی زیستی روانی اجتماعی سلامت و مدل پویشی از شخصیت انجام شده است. با استفاده از آزمون ارزیابی شدلر و وستن یا آزمون سوآپ (SWAP)، شخصیت بیمار و الگوهای شخصیتی طبیعی و کژکار احتمالی اثرگذار در سرطان در بیمار ارزیابی شده است. نتایج آزمون سواپ با نیمرخ ویژگی­های طبیعی و کژکار شخصیتی این بیمار همخوان بود. به عبارتی دیگر، الگوی اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، و اختلال شخصیت وابسته در این بیمار با خودشناسی پایین، خودشیفتگی بالا، ماکیاولیسم پایین، ضد اجتماعی پایین، ارزش‌خود پایین، ساختارگرایی بالا، سرکوب بالا، بهوشیاری و شفقت خود پایین و جامعه‌پسندی بالا هماهنگ بود. یافته­ های این پژوهش مدلی جدید از ویژگی‌های شخصیتی همبسته با سرطان خون ارائه داده است. شناسایی وبرنامه‌ریزی برای مدیریت اثرات این ویژگی های شخصیتی می‌تواند غنای برنامه های رواندرمانی را برای بیماران با سرطان خون بالا ببرد و راهبردهای روانشناختی را برای افزایش متابعت درمانی در این گروه از افراد به دست دهد.

افروز افشاری، مریم همایون پور، نرگس سراج پور، زهرا طاهری،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده

سرطان در کودکان، عامل استرس­ زای غیر­قابل پیش­ بینی محسوب می­ شود که بر زندگی کودک تاثیرات روانشناختی بسیاری برجای می­گذارد. درک دیدگاه کودکان از شرایطی که در آن قرار گرفته­اند به ارائه بهتر خدمات و رفع موانعی که از سوی کودک در پذیرش درمان اثرگذار است، نقش دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی و درک دیدگاه کودکان مبتلا به سرطان در مورد بیماری آنها بود. پژوهش حاضر از نوع کیفی و به روش تحلیل محتوا صورت گرفت و در آن تعداد 20 کودک 4-12 ساله بستری و مبتلا به انواع مختلف سرطان به روش نمونه­ گیری هدفمند انتخاب شدند و نمونه­ گیری تا اشباع داده ها ادامه یافت. دیدگاه کودکان در خصوص بیماری سرطان و پیامدهای آن، با استفاده از تحلیل محتوای نقاشی­ها و مصاحبه­ های نیمه ساختار یافته ضبط شده، مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده­ ها به طور مستمر و همزمان با جمع آوری اطلاعات و به شیوه­ ی مقایسه ای، با استفاده از نرم افزارMAXQDA صورت گرفت. حدود 1020 کد از پیاده سازی مصاحبه­ های ضبط شده و نقاشی­ های ترسیم شده­ ی کودکان به صورت کدگذاری باز مشخص شد. داده­ های کدگذاری شده در نهایت در 5 مقوله کلی خلاصه شدند که عبارت بودند از: 1. اشتغال ذهنی نسبت به محل درمان، 2. اشتغال ذهنی با مشکلات جسمانی ناشی از بیماری و درد، 3. رشد پس آسیبی مثبت، 4. پیامدهای منفی ناشی از بیماری، 5.  پیامدهای خانوادگی ناشی از ابتلا به بیماری، 6.  نگاه کودک به روند بیماری.   

هیمن نادرزاده، مهدیه صالحی، مرجان جعفری روشن، رویا کوچک انتظار،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده

پژوهشهای بالینی و اپیدمیولوژی نقش فرایندهای شناختی  را در شکل گیری و تداوم  اختلال اضطراب اجتماعی ثابت کرده اند. هدف پژوهش حاضر پیش بینی اضطراب اجتماعی مبتنی بر طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری تحریف های شناختی در میان دانش آموزان متوسطه دوره‌ی دوم بود.جامعه شامل تمام دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان مریوان بودند که از میان آنها 400 نفر(200 نفرپسر،200نفردختر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گزینش انتخاب نمونه با مراجعه به مدارس، در بین دانش آموزان مشکوک به اضطراب اجتماعی(با تشخیص مشاور مدرسه و منطبق با علائم ذکر شده در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانپزشکی ویرایش پنجم) پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور توزیع و تکمیل و در صورت تائید تشخیص این اختلال در دانش آموزان، بر اساس نمونه گیری تصادفی ساده، نمونه گیری انجام شد. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی اضطراب اجتماعی کانور، پرسشنامه طرحوار های ناسازگار اولیه یانگ(فرم کوتاه) و پرسشنامه تحریف های شناختی استفاده شد. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مدل ساختاری پژوهش برازش دارد. به طور کلی پنج حوزه طرحواره های ناسازگار اولیه( بریدگی و طرد ، خودگردانی و عملکرد مختل، محدودیت  های مختل، دیگر جهت مندی وگوش به زنگی بیش از حد و بازداری) توان پیش بینی 63 درصد از متغیراضطراب اجتماعی را دارند. همبستگی مستقیم معناداری بین متغیرهای طرحواره های ناسازگار اولیه واضطراب اجتماعی وجود دارد.  تحلیل بوت استراپ نشان داد تحریف های شناختی میانجی بین طرحواره های ناسازگار اولیه واضطراب اجتماعی است. نتایج این پژوهش از نقش طرحواره های ناسازگار اولیه به عنوان عامل ایجاد آسیب پذیری برای اضطراب اجتماعی و نقش تحریف های شناختی به عنوان مکانیسم مرتبط‌کننده طرحواره‌های ناسازگار اولیه به اضطراب اجتماعی حمایت می کند

ولی اله رمضانی، محمد سعید عبدخدایی، زهرا طبیبی، حمید رضا آقامحمدیان شعرباف،
دوره 13، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی ابعاد سلامت و آسیب‌شناختی فرزندپروری در خانواده‌های ایرانی بود. طرح این پژوهش کیفی و شیوه مورد استفاده در آن، طرح داده‌بنیاد است. جامعه پژوهش شامل کلیه والدین مسلمان دارای فرزند بالای ده سال ساکن تهران و کرج در مقطع زمانی تابستان 1395 تا تابستان 1396 بود. نمونه مورد بررسی 44 نفر از والدین مسلمان ایرانی بودند که با مصاحبه نیمه‌ساختار یافته مورد مطالعه قرار گرفتند. داده‌های حاصل از مصاحبه‌ها، بر اساس الگوی پارادایمی یا مدل اشتراوس و کوربین از طرح داده بنیاد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در نهایت، حاصل کدگذاری‌های باز، محوری و گزینشی، 216 کد اولیه، 9 مقوله  3 مضمون بود. در تجزیه و تحلیل محوری کدهای اولیه، 9 مقوله اصلی عبارت بودند از: طرد کردن، محبت/حمایت، مراقبت افراطی، انعطاف‌ناپذیری، ساختار متعادل، آشفتگی، اجبار، قاطعیت/حمایت از خودمختاری، و اهمال/ انفعال. این مقولات را می‌توان به لحاظ مفهومی از هم متمایز نمود؛ هر چند وجوه مشترکی نیز با هم دارند. در ادامه تحلیل و در کدگذاری گزینشی، 9 مقوله اصلی، حول 3 مضمون انسجام یافتند که عبارت بودند از: صمیمت (طرد‌کردن، محبت/حمایت، مراقبت‌ افراطی)، ساختار/قانون (انعطاف‌ناپذیری، ساختار متعادل، آشفتگی)، خودمختاری/آزادی عمل(اجبار، قاطعیت/حمایت از خودمختاری، اهمال/ انفعال). از مقولاتی که حول هر مضمون سازمان می‌یابند، مقولات میانی، حالتی متعادل و سالم را ترسیم می‌کند و دو مقوله اول و آخر نشان‌دهنده جنبه‌های آسیب‌شناختی آن مضمون هستند. نتایج این پژوهش نشان داد که بیشتر والدین مورد مطالعه، از نوعی سبک استبدادی در فرزندپروری (ترکیب مراقبت افراطی، انعطاف ناپذیری و اجبار) استفاده می­کنند و فرزندپروری سالم (ترکیب محبت/حمایت، انعطاف­پذیری و حمایت از خودمختاری) در رتبه دوم قرار داشت.


صفحه 4 از 7     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb