65 نتیجه برای اضطراب
آفاق ذوالفقاری، طاهره الهی،
دوره 14، شماره 1 - ( 4-1399 )
چکیده
با توجه به تاثیرات مخرب شیوع بیماری های عفونی مانند کرونا و بحران اجتماعی ناشی از آن بر سلامت جسم و روان؛پژوهش حاضر بر طبق الگوی باور سلامت و با هدف بررسی رابطه بین سطح اضطراب کودکان با میزان آگاهی و نگرش آنها از بیماری کرونا و میزان استرس، اضطراب و افسردگی مادرانشان در دوران قرنطینه، انجام شد. پژوهش از نوع همبستگی بر روی 260 نفر از دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی مناطق 2، 4 و 21 شهر تهران و مادران آنها در سال 1399انجام شد که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای ارزیابی متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه میزان آگاهی و نگرش کودکان ازویروس کرونا، مقیاس اضطراب کودکان اسپنس- فرم والد وپرسشنامه اضطراب، استرس و افسردگی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده ازضریب همبستگی پیرسون نشان داد که رابطه معناداری بین سطح اضطراب کودکان با اضطراب (45 /0 =r)، استرس(35 /0=r)، وافسردگی مادران(44 /0=r)، میزان آگاهی کودکان از کرونا
(19 /0=r)، و سن ( 14 /0 -=r)، وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام نشان داد اضطراب، افسردگی و استرس مادران و میزان آگاهی کودکان از ویروس کرونا به ترتیب پیش بینی کننده های های معنادار اضطراب کودکان نسبت به بحران ناشی از کرونا (در مجموع 34%) بودند. طبق نتایج مطالعه حاضر از اقدامات ضروری برای حفظ وارتقاء سلامت روان کودکان درشرایط بحرانی، آموزش والدین در خصوص تنظیم هیجا نهای منفی است. همچنین لازم است اطلاعات مربوط به ویروس نوپدید و بیماری ناشی از آن با توجه تحول شناختی کودکان بر مبنای الگوی باورسلامت ومتناسب با سن به آنها ارائه شود.
سوسن علیزاده فرد، احمد علیپور،
دوره 14، شماره 1 - ( 4-1399 )
چکیده
همه گیری بیماری کرونا اثرات مختلفی بر جنبه های روانی افراد جامعه گذاشته است. بررسی ها نشان میدهند که با گسترش بیماری کرونا، ترس از این بیماری نیز در حال افزایش است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه ارتباط عدم تحمل بلاتکلیفی و اضطراب سلامتی با کرونافوبیا در جامعه شهر تهران است. به این منظور نمونه ای شامل 430 زن و مرد بزرگسال توسط پرسشنامه اضطراب سلامتی (سالکوسکیس، 2002)، عدم تحمل بلاتکلیفی (فریستون، 1994)، و ترس از کرونا (گریفیتز و پاکپور، 2020) به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های مجازی مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد که اضطراب سلامتی و عدم تحمل بلاتکلیفی رابطه مثبت و مستقیم با ترس از بیماری کرونا دارند. همچنین عدم تحمل بلاتکلیفی با میانجیگری اضطراب سلامتی و غیر مستقیم با ترس از کرونا رابطه دارد. این نتایج دارای تلویحات کاربردی برای کنترل و کاهش ترس از کرونا و کرونافوبیا خواهد شد. پیشنهاد می شود تا با توجه به این متغیرهای شخصیتی و شناختی، جهت طراحی مداخلات روانشناختی برای حفظ و ارتقای سلامت روان جامعه در شرایط همه گیری بیماری کرونا بهره گرفته شود.
الهام قاسمی، محسن امیری، طاهره الهی،
دوره 14، شماره 3 - ( 10-1399 )
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک به مادران کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی بر اضطراب کودکان، بیشحمایتگری و علائم اضطراب مادران بوده است. روش پژوهش، نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی مادران کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی، با دامنۀ سنی 3 تا 6 سال شهر اصفهان در سال 1397 بود. 30 نفر از مادرانی که فرزندانشان دارای اختلال اضطراب جدایی تشخیص داده شدند، بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل همتا سازی شدند. ابزارهای پژوهش شامل، پرسشنامۀ مرضی کودکان 4-CSI (فرم والدین)(اسپرافکین و گادو، 1994)، پرسشنامه ارزیابی رابطۀ مادر- کودک (MCRE)(رابرت، 1961) و پرسشنامۀ حالت- رگه اضطراب اسپیلبرگر (1960) بود. آموزش مادران در قالب 10جلسۀ نود دقیقهای در گروه آزمایش بهصورت انفرادی اجرا شد. در پایان دو گروه پرسشنامههای یاد شده را بهعنوان پسآزمون تکمیل کردند. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس وروش نمره افزوده و تی مستقل مورد تحلیل قرار گرفت. تحلیل نتایج بیانگر تأثیر کاربندی آزمایشی بر کاهش نمرههای اضطراب کودکان و مادران گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل بود، همچنین درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک موجب کاهش، رفتارهای بیش حمایگرایانه مادران در گروه آزمایش شد. بهطورکلی یافتهها نشان میدهد، درمان مبتنی بر تعامل والد کودک، سبب کاهش علائم اختلال اضطراب جدایی کودکان و اضطراب و بیشحمایتگری مادران آنها میشود.
یاسمن شهریاری، سوگند قاسم زاده، لیلا کاشانی وحید، سمیرا وکیلی،
دوره 15، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی گروهی بر اضطراب نوجوانان مبتلا به دیابت نوع یک و تنیدگی والدگری ایشان بوده است. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، کلیه نوجوانان 1512سال مبتلا به دیابت نوع یک مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران و والدین آنها در سال1399 بودند. با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس و هدفمند، تعداد چهل و چهار نفر انتخاب و بطور تصادفی به دو گروه بیست و دو نفری تقسیم شدند. جهت بررسی تنیدگی والدگری، از شاخص تنیدگی والدینی (آبیدین،1990)و جهت بررسی اضطراب نوجوانان، از سیاهه رفتاری کودک/ نوجوان (آخنباخ، 1991)، قبل و بعد از ارائه برنامه استفاده گردید. برنامه طی هفده جلسه، دو بار در هفته و هر جلسه به مدت 120دقیقه برای نوجوانان و والدین گروه آزمایش به صورت مجزا و مجازی، اجرا شد. تجزیه وتحلیل دادهها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس صورت گرفت. نتایج نشان داد، بین گروه ها در پس آزمون از نظر تنیدگی والدینی (005/0> P) و از نظر اضطراب در نوجوانان(001/0> P) تفاوت معناداری وجود داشت. تحلیل نتایج بیانگر تاثیر درمان فراتشخیصی گروهی بر اضطراب نوجوانان مبتلا به دیابت نوع یک و تنیدگی والدگری ایشان در شهر تهران، بود. میتوان از این برنامه در درمان و آموزش به نوجوانان مبتلا به دیابت و خانوادههای آنها و ارائه مداخلات پیشگیرانه استفاده نمود.
دکتر مهدیه رحمانیان، دکتر محمد اورکی، خانم فهیمه میرزاده اهری،
دوره 15، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب و کاهش وسوسۀ مصرف سیگار بود. روش تحقیق حاضر از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان سیگاری مراجعه کننده به خانههای سلامت در منطقه 22 شهر تهران در بهار 1396 بود.30 نفر از این افراد، به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و افراد با گمارش تصادفی به دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه تقسیم شدند. برای سنجش اضطراب از پرسشنامه اسپیلبرگر و وسوسۀ مصرف سیگار از پرسشنامه فاگرشتروم بهره برده شد. پس از انتخاب گروه آزمایش و گواه، مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقهای و یک جلسه در هفته اجرا گردید. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس یکراهه استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین نمره های پس آزمون گروه های آزمون و کنترل در اضطراب و وسوسه مصرف سیگار تفاوت معنادار وجود داشت (05/0P<)؛ به طوریکه شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی باعث کاهش اضطراب و وسوسه مصرف سیگار در گروه آزمایش گردید. در کل می توان نتیجه گرفت که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند باعث بهبود مولفه های روانشناختی موثر در ترک مصرف سیگار گردد.
ساناز دهقان مروستی، رضوانه قربانی رنجبر، نوید خالصی، علی اصغر رنجبر توتونی،
دوره 15، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر هنردرمانی بر علائم اضطراب آشکار و پنهان، افسردگی و خستگی مزمن در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) بود. این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. برای تجزیه و تحلیل آماری دادهها از تحلیل کوواریانس تک متغیری استفاده شد. جامعۀ مورد مطالعه کلیۀ بیماران (319 نفر) مراجعهکننده به درمانگاه بیماریهای خاص بیمارستان علّی ابن ابیطالب (ع) رفسنجان در محدودۀ سنّی 18 تا 55 سال بودند. در مرحلۀ غربالگری، نمونهای متشکل از 40 نفر در نظر گرفته شد که به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. کلاسهای آموزشی مبتنی بر هنردرمانی گروه آزمایش در 12 جلسۀ 45 دقیقهای در روزهای دوشنبه و چهارشنبه و کلاسهای گروه گواه در 14 جلسۀ (45 دقیقهای) با محتوای متفاوت در روزهای یکشنبه و دوشنبه برگزار شد. نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر هنر علائم اضطراب، افسردگی و خستگی را کاهش میدهد. به عبارتی، 14 جلسه آموزش مبتنی بر هنردرمانی، 30، 11، 22 و 10 درصد از واریانس اضطراب آشکار، اضطراب پنهان، افسردگی و خستگی را توضیح داد. نتیجهگیری میشود که آموزش مبتنی بر هنر در کاهش علائم اضطراب، افسردگی و خستگی در بیماران اماس مؤثر است. پیشنهاد میشود با هدف بهبود عملکرد شناختی، عاطفی و حرکتی بیماران اماس، آموزش مبتنی بر هنر در کلینیکهای روانشناسی و کلینیکهای تخصصی به عنوان درمان فرعی همراه با دارودرمانی مورد استفاده قرار گیرد.
مرضیه اصغری، مجتبی دهقان، سیما شاهین فر، الهه آزاد منجیری،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش خود پنداره، تنظیم هیجان و اضطراب کرونا در پیشبینی رفتارهای خود مراقبتی مرتبط با بیماری کووید-19 انجام شد. روش پژوهش حاضر همبستگی (مبتنی بر پیشبینی) بود. جامعه آماری پژوهش را افراد 18 تا 45 سال شهر تهران در سال 1399-1400 تشکیل دادند. به این منظور، نمونه ای شامل 355 نفر زن و مرد بزرگسال به روش نمونهگیری در دسترس و به صورت اینترنتی از طریق شبکه های مجازی به پرسشنامه های رفتارهای خود مراقبتی، راهبردهای تنظیم هیجان، مقیاس وضوح خود پنداره و مقیاس اضطراب بیماری کرونا پاسخ دادند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج آزمون همبستگی نشان داد که بین اضطراب کرونا، ارزیابی مجدد شناختی و وضوح خودپنداره با رفتارهای خودمراقبتی همبستگی مثبت و معنیداری وجود دارد، و بین فرونشانی با رفتارهای خودمراقبتی همبستگی منفی و معنیداری وجود دارد. نتایج رگرسیون نشان داد متغیرهای وضوح خودپنداره، اضطراب کرونا و ارزیابی مجدد شناختی پیشبینی کنندهی مثبت و معنیدار افزایش رفتارهای خودمراقبتی هستند، اما فرونشانی پیشبینی کنندهی منفی و معنیدار آن است. با توجه به یافتههای بدست آمده، میتوان به منظور تعیین اولویتهای آموزشی و مداخلات روانشناختی در جهت افزایش رفتارهای خود مراقبتی و کاهش خطر ابتلا به بیماری کووید-19 بهره گرفته شود.
دکتر ابراهیم احمدی،
دوره 16، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
پژوهش ها همبستگی منفی ذهن آگاهی با واکنش های دفاعی به یادآوری/اندیشۀ مرگ را نشان داده اند و هدف پژوهش کنونی این بود که با روش آزمایشی، اثر مراقبه و ذهن آگاهی بر این واکنش ها را روشن کند. فراخوان شرکت در پژوهش به 30 هزار مشترک همراه اول و ایرانسل شهر تهران پیامک شد و با روش دسترس، 127 نفر از آنها (53 مرد) با میانگین سنی 37 سال برای شرکت در این پژوهش گزینش و به گونۀ تصادفی به چهار گروه مراقبه-اندیشۀ مرگ، مراقبه-بدون اندیشۀ مرگ، بدون مراقبه-اندیشۀ مرگ، و بدون مراقبه-بدون اندیشۀ مرگ گمارده شدند. پس از آموزش مراقبۀ تنفس ذهن آگاهانۀ بودایی و اندازه گیری ذهن آگاهی با مقیاس ذهن آگاهی تورونتو، اندیشۀ مرگ با روش بورک و همکاران (2010) در آزمودنی ها به وجود آمد و آنگاه فرونشانی اندیشۀ مرگ به عنوان یک دفاع آنی با روش آرنت و همکاران (1997) یک بار پس از به وجود آوردن اندیشۀ مرگ و یک بار پس از یک درنگ، و دفاع از جهان بینی خویش به عنوان یک دفاع درنگیده با روش گرینبرگ و همکاران (1990) پس از یک درنگ اندازه گیری شد. تحلیل های واریانس نشان دادند که مراقبه، ذهن-آگاهی را افزایش داده و توانسته است از اثر اندیشۀ مرگ بر فرونشانی اندیشۀ مرگ و دفاع از جهان بینی خویش جلوگیری کند. پس مراقبه می تواند با افزایش ذهن آگاهی، واکنش های دفاعی به اندیشه و اضطراب مرگ، که اثرهای زیان بار این واکنش ها برای فرد و جامعه ثابت شده است، را کاهش دهد.
خانم لیلا سلیمانیان، خانم فاطمه محمدی شیر محاه، آقای جاوید پیمانی، خانم مرضیه غلامی توران پشتی، خانم ناهید هواسی سومار،
دوره 16، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی مقایسهای اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر شفقت بر هموگلوبین گلیکوزیله و اضطراب کرونا و در بیماران دیابتی بود . این پژوهش بهصورت نیمهتجربی با طرح پیشآزمون - پسآزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش بیماران مبتلا به دیابت عضو انجمن دیابت همدان در سال 1400 بودند.از بین آنها 48 نفر بود با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و با روش تصادفی ساده به کمک قرعهکشی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل قرار گرفتند. در یکی از گروهها برنامه مداخلهای درمان شناختی - رفتاری و در گروه دیگر مداخلات مبتنی بر شفقت هرکدام به مدت 8 جلسه 90 دقیقهای آموزش دیدند و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش قرار گرفت. برای اندازهگیری هموگلوبین گلیکوزیله از آزمایش خون بیماران و برای اندازه گیری اضطراب کرونا از مقیاس اضطراب کرونا ویروس (1398)، استفاده شد. دادههای تحقیق با استفاده از روش آماری مانکوا و آزمونهای تعقیبی مناسب تجزیهوتحلیل شد.. یافتهها: نتایج حاکی از آن است که که درمان مبتنی بر شفقت بر هموگلوبین گلیکوزیله مؤثرتر از درمان شناختی رفتاری بوده است. در مورد اضطراب ابتلا به کرونا درمان مبتنی بر شفقت تفاوت معنیداری با درمان شناختی رفتاری مشاهده نشد. جهت افزایش بهبود جسمی و روانشناختی بیماران دیابتی دورههای فردی یا گروهی استفاده از این درمانها مؤثر به نظر میرسد.
مریم زارعی، دکتر سید عبدالمجید بحرینیان، دکتر قاسم آهی، دکتر احمد منصوری،
دوره 17، شماره 3 - ( 9-1402 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی بر نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی انجام شد. روش پژوهش حاضر نوع نیمه آزمایشی، همراه با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان دارای وسواس فکری عملی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد در سال 1402 بودند که براساس ملاک های ورود و خروج 48 نفر با روش نمونه گیری هدفمند-در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه ازمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. آزمودنیها با استفاده از پرسشنامه های نشخوار ذهنی هوکسما و مارو (1991) و اضطراب اجتماعی ولز (1994) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند.نتایج آزمون تحلیل واریانس - مختلط نشان داد که تفاوت معناداری بین گروههای مداخله با کنترل در نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی وجود دارد و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی منجر به کاهش نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی شده است. همچنین طرحواره درمانی موثرتر از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در نشخوار ذهنی است. بنابراین نتیجه گرفته میشود که میتوان در برنامه درمانی مراکز مشاوره از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی در جهت کاهش نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی استفاده نمود.
معصومه مدانلو، محمود نجفی،
دوره 17، شماره 4 - ( 12-1402 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی اضطراب و افسردگی در رابطه بین بدرفتاری کودکی و علائم وسواسی- جبری صورت گرفت. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی (معادلات ساختاری) بود. از میان جمعیت عمومی کاربر شبکه های اجتماعی در سال 1401، 350 نفر با توجه به ملاکهای ورود به شیوه نمونهگیری داوطلبانه، از طریق فراخوان انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه تجدیدنظر شده وسواس فکری- عملی (فوا و همکاران)، پرسشنامه ترومای کودکی (برنشتاین و استین)، مقیاس اضطراب بک و نسخه دوم مقیاس افسردگی بک بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد، بدرفتاری کودکی با علائم وسواسی- جبری رابطه مستقیم و معناداری دارد و اضطراب و افسردگی در رابطه بدرفتاری کودکی و علائم وسواسی- جبری نقش میانجی دارد. در مجموع نتایج نشان داد که مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. طبق نتایج به دست آمده میتوان گفت که ترومای دوران کودکی، اضطراب و افسردگی نقش مهمی در شکلگیری علائم وسواسی- جبری دارند. به طور کلی، میتوان نتیجه گرفت که ترومای دوران کودکی میتواند با تاثیر بر اضطراب و افسردگی موجب بروز علائم وسواسی- جبری گردد.
دکتر نادر حاجلو، آقای علی سلمانی، خانم آیسان شارعی،
دوره 18، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بر پردازش شناختی و تحمل پریشانی دانشآموزان دختر دارای اضطراب فراگیر انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری پژوهش شامل تمامی دانشآموزان دارای اضطراب فراگیر دورهی متوسطهی دوّم شهر اردبیل در سالتحصیلی 1403-1402 بود که از میان آنها بر حسب ملاکهای ورود به پژوهش و به روش نمونهگیری هدفمند 30 دانشآموز دارای اضطراب فراگیر انتخاب و بهصورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسهی 90 دقیقهای برنامهی آموزش راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (گروس و تامپسون، 2007) را دریافت کردند و و گروه کنترل که در لیست انتظار قرار داشت هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه پردازششناختی کروز (1999) و مقیاس تحمل پریشانی هیجانی سیمونز و گاهر (2005) استفاده شد. دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بعد از کنترل اثرات پیشآزمون، تفاوت معناداری بین میانگین پسآزمون دو گروه در پردازش شناختی (F=27/50،P<0/001) و تحمل پریشانی (F=17/51،P<0/001) وجود داشت. میتوان نتیجه گرفت که آموزش راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بر بهبود پردازش شناختی و تحمل پریشانی دانشآموزان دارای اضطراب فراگیر اثربخش است و بنابراین با توجه به یافتههای پژوهش، میتوان از آموزش تنظیم شناختی هیجان در کاهش مشکلات افراد دارای اضطراب فراگیر استفاده کرد.
دکتر محسن جلالی، مریم سیاری مرکیه، سیده رقیه سیدآقایی احمدی، ثریا نصیری،
دوره 18، شماره 3 - ( 10-1403 )
چکیده
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری بر اضطراب، اجتناب شناختی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران مبتلا به درد مزمن بود. این مطالعه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به درد مزمن شهر تهران در نیمه دوم سال 1402 بود. از میان آنها، 30 بیمار به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در 10 جلسه آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری (حاجیلو و همکاران، 1397) شرکت کردند. برای ارزیابی تأثیر مداخله، مقیاس اضطراب بک (1990)، مقیاس اجتناب شناختی سکستون و داگاس (2004)، و پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (2003) در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری استفاده شد. تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که این مداخله بهطور معناداری موجب کاهش اضطراب و اجتناب شناختی و افزایش کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بیماران شد (P<0.05). نتایج نشان میدهد آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری میتواند بهعنوان یک مداخله مؤثر برای بهبود سلامت روان و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به درد مزمن مورد استفاده قرار گیرد.
دکتر مهتاب محتشم، طاهره محرمی،
دوره 18، شماره 3 - ( 10-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، مدلسازی ساختاری اعتیاد به اینترنت بر مبنای ویژگی شخصیتی ماکیاولیسم و سبک دلبستگی اضطرابی با تأکید بر نقش واسطهای تنهایی روانشناختی در میان دانشآموزان دختر دوره دوم متوسطه بود. این مطالعه با رویکردی توصیفی-همبستگی انجام شد. نمونهگیری به روش تصادفی خوشهای صورت گرفت و دادهها از طریق مجموعهای از پرسشنامههای استاندارد شامل سنجش اعتیاد به اینترنت، ویژگیهای شخصیت تاریک، سبکهای دلبستگی بزرگسالان و مقیاس تنهایی روانشناختی گردآوری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش مدلیابی معادلات ساختاری انجام گرفت. یافتهها حاکی از آن بود که متغیرهای ماکیاولیسم، دلبستگی اضطرابی و تنهایی روانشناختی اثر مستقیم و معناداری بر میزان اعتیاد به اینترنت دارند. همچنین مشخص شد که ماکیاولیسم و دلبستگی اضطرابی پیشبینهای معناداری برای تنهایی روانشناختی محسوب میشوند. نقش واسطهای تنهایی روانشناختی در تبیین رابطه بین ماکیاولیسم و دلبستگی اضطرابی با اعتیاد به اینترنت نیز تأیید شد.بر اساس نتایج بهدستآمده، میتوان نتیجه گرفت که ویژگیهای شخصیتی و هیجانی، بهویژه ماکیاولیسم، سبک دلبستگی اضطرابی و احساس تنهایی روانشناختی، در شکلگیری و تداوم اعتیاد به اینترنت در میان نوجوانان نقش مهمی ایفا میکنند. این یافتهها میتوانند در طراحی برنامههای پیشگیرانه و مداخلات روانشناختی با هدف ارتقای سلامت روان دانشآموزان مورد بهرهبرداری قرار گیرند.
میلاد رحیمی، وحید صادقی فیروزآبادی،
دوره 18، شماره 4 - ( 12-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای حساسیت اضطرابی و نارضایتی از بدن در رابطه بین آسیبهای دوران کودکی و نگرش خوردن در دانشجویان بود. پژوهش حاضر از نوع همبستگی و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان ۱۸ تا ۲۵ سال دانشگاه خوارزمی تهران بود که در نیمسال دوم سال تحصیلی ۱۴۰۲ مشغول به تحصیل بودند و از این بین ۴۲۲ نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل نسخه ۲۶ سؤالی تست نگرش خوردن گارنر و همکاران (۱۹۸۲)، مقیاس تجدیدنظرشده حساسیت اضطرابی تیلور و کاکس (۱۹۹۸)، پرسشنامه شکل بدن کوپر و همکاران (۱۹۸۷) و پرسشنامه آسیبهای دوران کودکی برنشتاین و همکاران (۲۰۰۳) بود. یافتهها حاکی از برازش مناسب دادهها با مدل بود. نتایج نشان داد که آسیبهای دوران کودکی، حساسیت اضطرابی و نارضایتی از بدن با نگرش خوردن رابطه مستقیم و معنادار دارند. همچنین، آسیبهای دوران کودکی رابطه مستقیم و معناداری با حساسیت اضطرابی و نارضایتی از بدن دارد. علاوهبرآن، حساسیت اضطرابی با نارضایتی از بدن رابطه مستقیم و معنادار داشته و در رابطه بین آسیبهای دوران کودکی و نارضایتی از بدن نقش واسطهای دارد. همچنین، نارضایتی از بدن نقش واسطهای در رابطه بین حساسیت اضطرابی و نگرش خوردن ایفا میکند. نارضایتی از بدن و حساسیت اضطرابی نیز نقش واسطهای در رابطه بین آسیبهای دوران کودکی و نگرش خوردن دارند. باتوجهبه نتایج میبایست راهبردهای مناسب جهت ارزیابی بهموقع آسیبهای دوران کودکی و استفاده از راهبردهای آموزشی و مداخلات مؤثر جهت آگاهی و بهبود حساسیت اضطرابی، نارضایتی از بدن و نگرش خوردن در دانشجویان موردتوجه قرار گیرد.
نورا دهقانپور، دکتر توکل موسی زاده، دکتر رضا کاظم زاده، دکتر وکیل نظری،
دوره 19، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر حساسیت اضطرابی و آلکسیتایمیا در زنان دارای اختلالات کندن پوست و مو در شهر تهران انجام شد. این مطالعه از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. از میان دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی تهران، 30 نفر که بر اساس ملاکهای پژوهش به اختلال کندن پوست و مو مبتلا بودند، به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش در طی 8 جلسه تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامههای مشخصات دموگرافیک، حساسیت اضطرابی و آلکسیتایمیا بود که در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سهماهه تکمیل شد. نتایج تحلیل آماری نشان داد که میانگین نمرات حساسیت اضطرابی و آلکسیتایمیا در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل پسآزمون و پیگیری بهطور معناداری کاهش یافته است (p<0.05). این یافتهها حاکی از اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش مؤلفههای هیجانی و شناختی در زنان مبتلا به اختلالات کندن پوست و مو است و بر کارآمدی این رویکرد در بهبود مشکلات همراه با این اختلالات تأکید دارد.
فرشته رضا، جوانشیر اسدی، ارسطو میرانی، افسانه خواجوند خوشلی،
دوره 19، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان روانپویشی کوتاهمدت بر کاهش اضطراب و افزایش توانایی تحمل ابهام در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری–عملی (OCD) بود. این مطالعه با طرح نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به OCD مراجعهکننده به مرکز مشاوره سروهانا در تهران در سال 1404 بود. نمونهای به حجم 30 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایدهی شدند. گروه آزمایش در ده جلسه درمان روانپویشی کوتاهمدت شرکت کرد؛ در حالی که گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه اضطراب آشکار و پنهان اشپیلبرگر، پرسشنامه وسواس فکری–عملی مادزلی و مقیاس تحمل ابهام فریستون بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان روانپویشی کوتاهمدت موجب کاهش معنادار اضطراب آشکار و پنهان و افزایش توانایی تحمل ابهام در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد (p < 0.01). این یافتهها از اثربخشی درمان روانپویشی کوتاهمدت در بهبود مؤلفههای هیجانی و شناختی مرتبط با OCD در زنان حمایت میکند و بر کاربرد بالینی این رویکرد در تنظیم هیجانی، پذیرش ابهام و کاهش نشخوار فکری در این گروه تأکید دارد.
آسیه ملک دار، دکتر جوانشیر اسدی، دکتر ارسطو میرانی،
دوره 19، شماره 1 - ( 3-1404 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحوارهدرمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش ناگویی هیجانی زنان مبتلا به این اختلال انجام شد. روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون و گروه کنترل بود. نمونهای ۴۵ نفره از زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر که به کلینیک روانشناسی آرامیس شهرری مراجعه کرده بودند، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه طرحوارهدرمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و کنترل تقسیم شدند. گروههای آزمایشی طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای تحت مداخله قرار گرفتند. برای سنجش ناگویی هیجانی از پرسشنامه تورنتو استفاده شد و دادهها با تحلیل کوواریانس بررسی گردید. نتایج نشان داد هر دو رویکرد درمانی به طور معناداری ناگویی هیجانی را کاهش دادهاند (p<0.05)، اما طرحوارهدرمانی اثربخشی بیشتری در بهبود مؤلفههای تشخیص و توصیف احساسات و کاهش تفکر عینی نشان داد. این یافتهها مؤید نقش مؤثر هر دو رویکرد در بهبود تنظیم هیجانی در مبتلایان به اضطراب فراگیر است و بر ضرورت توجه به ابعاد هیجانی در درمانهای روانشناختی تأکید دارد. توصیه میشود انتخاب رویکرد درمانی با در نظر گرفتن ویژگیهای فردی مراجع صورت گیرد.
حوا محمودزاده کناری، افسانه خواجوند خوشلی، جوانشیر اسدی،
دوره 19، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان هیجانمدار بر کاهش حساسیت اضطرابی و عدم تحمل بلاتکلیفی در دانشآموزان مبتلا به اختلال وسواسی–اجباری بود. این مطالعه به شیوه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون–پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل دانشآموزان دختر دوره دوم متوسطه مبتلا به اختلال وسواسی–اجباری در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ در شهر بابلسر بود. از میان آنها، ۳۰ نفر بهصورت هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای تحت درمان هیجانمدار قرار گرفت، در حالیکه گروه کنترل هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه حساسیت اضطرابی (ASI) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) بود که در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون اجرا شدند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس (ANCOVA) و آزمون حداقل تفاوت معنادار تحلیل شد. نتایج نشان داد درمان هیجانمدار بهطور معناداری موجب کاهش حساسیت اضطرابی و عدم تحمل بلاتکلیفی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل گردید (p<0.01). بر این اساس، میتوان نتیجه گرفت درمان هیجانمدار رویکردی مؤثر برای کاهش مؤلفههای شناختی–هیجانی مرتبط با اختلال وسواسی–اجباری در نوجوانان است.
دکتر رویا مشاک، خانم مرضیه سادات حجازی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده
هدف از این پژوهش پیشبینی اضطراب سلامت براساس اجتناب تجربی و شفقت به خود با میانجیگری دشواری تنظیم هیجان در مادران کودکان با اختلال طیف اوتیسم بود. روش تحقیق از نوعتوصیفی- همبستگی و جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران کودکان با اختلال طیف اوتیسم در استان اصفهان در سال1403 -1402 بود که تعداد 250 نفر به عنوان حجم نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه اضطراب سلامت سالکوسکیس و وارویک (2002)، پرسشنامه اجتناب تجربی بوند و همکاران (2011)، پرسشنامه شفقت به خود ریس و همکاران (2011)، پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان گراتز و روئمر (2004)، بوده است. دادهها با استفاده روش تحلیل مسیر و نرمافزارهای SPSS26 و AMOS18 موردتحلیل قرارگرفتند. یافته ها نشان داد که اضطراب سلامت براجتناب تجربی، اضطراب سلامت برشفقت به خود، اضطراب سلامت بردشواری تنظیم هیجان، اجتناب تجربه ای بر دشواری تنظیم هیجان، شفقت به خود بر دشواری تنظیم هیجان رابطه مستقیم و معناداری دارد. اضطراب سلامت براساس اجتناب تجربی با میانجیگری دشواری تنظیم هیجان و اضطراب سلامت براساس شفقت به خود با میانجیگری دشواری تنظیم هیجان رابطه غیرمستقیم و معناداری دارند. در نتیجه می توان بیان کرد که این پژوهش میتواند به ارائه مداخلات هدفمندتر و موثرتر برای کاهش اضطراب سلامت مادران کودکان با اختلال طیف اوتیسم کمک کند. همچنین نتایج این پژوهش میتواند به بهبود درک و حمایت از این مادران منجر شود.