جستجو در مقالات منتشر شده


84 نتیجه برای رضا

مسیب یارمحمدی واصل، فرهاد جوکار، مهران فرهادی، محمدرضا ذوقی پایدار،
دوره 14، شماره 2 - ( دوره چهاردهم، شماره دوم، تابستان 1399 )
چکیده

بیماری سرطان موجب تغییرات متعدد در کیفیت زندگی بیماران می‌­گردد و تشخیص مؤلفه‌­های اثرگذار در این متغیر می­‌تواند نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی بیماران داشته باشد. هدف پژوهش حاضر تعیین رابطۀ ساختاری خودشناسیِ انسجامی و ادراک رنج با کیفیت زندگی بیماران سرطانی بود. این پژوهش از نوع همبستگی، و با جامعۀ پژوهشِ شامل کلیۀ بیماران سرطانی مراجعه‌­کننده به مراکز درمانی شهر کرج بود. از بین این افراد 340 نفر به صورت نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. بیماران پرسشنامه­‌های خودشناسی، ادراک رنج و کیفیت زندگی را تکمیل نمودند. داده‌­ها با استفاده از SPSS-19 و مدل­سازی معادلات ساختاری (لیزرل) نسخه 5/8 تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین خودشناسیِ انسجامی و رنجِ جسمانی، رنج روانی و رنج وجودی با کیفیت زندگی بیماران، رابطۀ معنادار وجود دارد و روابط علی-ساختاریِ خودشناسیِ انسجامی با مؤلفه‌­های ادراک رنج و کیفیت زندگی معنادار بود. به­‌عبارتی خودشناسی انسجامی به طور مستقیم و غیرمستقیم به‌­واسطۀ رنج جسمانی و رنج وجودی قادر به پیش­بینی کیفیت زندگی در بیماران سرطانی بود. شاخص­‌های برازندگی حاکی از مطلوبیت مدل مفروض در تبیین کیفیت زندگی از طریق متغیرهای خودشناسی انسجامی و ادراک رنج بود. خودشناسی انسجامی به­‌واسطۀ تأثیرات مهمی که در انسجام­بخشی و یکپارچگی روانی افراد دارد، می­‌تواند با اثر­گذاری بر ادراک رنج بیماران سرطانی نقش مهمی را در بهبود کیفیت زندگی این بیماران داشته باشد.

پیمان مام‌شریفی، فرامرز سهرابی، هانیه رضائی فر، هانیه روزبهانی، نازنین اسدی، سارا شعبانیان اول خانسری، زهرا روشن قیاس،
دوره 14، شماره 3 - ( دوره چهاردهم، شماره سوم، پاییز 1399 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر پیش‌بینی سلامت روان بر اساس متغیرهای حمایت اجتماعی و ویژگی‌های شخصیتی بود. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیۀ اعضای هلال‌احمر هفت استان (آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل، زنجان، گیلان، کرمان و هرمزگان) بودند که از میان آن‌ها 218 نفر با روش تمام شماری به‌عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای اندازه‌گیری شامل پرسشنامه حمایت اجتماعی (SSQ)، پرسشنامه شخصیتی نئو (NEO) و پرسشنامه سلامت روانی (SCL-25) بودند. سپس داده‌های حاصل با استفاده از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام‌به‌گام تجزیه‌وتحلیل شد. نتایج نشان داد که بین حمایت اجتماعی با سلامت روان رابطه منفی معناداری وجود داشت. همچنین بین بعد شخصیتی روان رنجور خویی با سلامت روان رابطۀ مثبت معناداری وجود داشت (نکته: نمرات بالا در پرسشنامه سلامت روان حاکی از پایین بودن سلامت روانی است). همچنین نتایج تحلیل رگرسیون گام‌به‌گام نشان داد که حمایت اجتماعی و بعد شخصیتی روان رنجور خویی توانستند 20 درصد از واریانس متغیر سلامت روان را تبیین و آن را پیش‌بینی کنند. بر اساس نتایج پژوهش می‌توان گفت که متغیرهای حمایت اجتماعی و ویژگی‌های شخصیتی می‌توانند نقش مهمی در ارتقا سلامت روان در افراد داشته باشند و لزوم توجه به این متغیرهای مهم در برنامه‌های ارتقا سلامت روان باید مدنظر قرار گیرد.


سعید آریاپوران، سمیرا رضایی عزیزآبادی، یداله قاسمی پور،
دوره 14، شماره 3 - ( دوره چهاردهم، شماره سوم، پاییز 1399 )
چکیده

مولتیپل اسکلروسیس(MS)، بیماری عصب‌شناختی پیشرونده است که بسیاری از افراد به‌ویژه زنان جوان به آن مبتلا هستند. بیماران مبتلا به(MS)،مشکلات روان‌شناختی را تجربه می‌کنند. پژوهش حاضر با هدف مقایسۀ بهزیستی اجتماعی، بهزیستی معنوی و راهبردهای تنظیم هیجان در بیماران مولتیپل اسکلروزیس و افراد غیربیمار انجام شد. در این پژوهش علّی-مقایسه‌ای، جامعۀ آماری این پژوهش را 700 بیمار شهر کرمانشاه تشکیل دادند. از میان آنها 149 نفر به روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. همچنین از میان افراد غیربیمار 149 نفر از نظر سن و جنسیت با گروه بیمار همگن شدند. داده‌ها با استفاده از مقیاس‌های بهزیستی اجتماعی، بهزیستی معنوی و تنظیم هیجان جمع‌آوری شد. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری دوراهه نشان داد که بهزیستی معنوی و مولفه‌های آن (بهزیستی مذهبی و بهزیستی وجودی)، بهزیستی اجتماعی و سه بعد آن (شکوفایی اجتماعی، پذیرش اجتماعی و انطباق اجتماعی) و بازارزیابی هیجان در بیماران MSMS پایین‌تر از غیربیماران بود. اما بین بازداری هیجان در دو گروه تفاوت وجود نداشت. براساس نتایج، بهبود بهزیستی اجتماعی و معنوی و افزایش تنظیم هیجان بیماران MSMS از طریق آموزش‌های مبتنی بر معنویت و بهزیستی اجتماعی و همچنین آموزش تنظیم هیجان پیشنهاد می‌شود.

شکوفه بخشی، محمد علی سپهوندی، سیمین غلامرضایی،
دوره 15، شماره 1 - ( دوره پانزده، شماره اول، بهار 1400 )
چکیده

پسوریازیس یک بیماری التهابی مزمن پوستی است که با سطوح بالای استرس و تاثیر منفی قابل توجهی بر کیفیت زندگی بیماران همراه است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن­‌آگاهی بر کیفیت زندگی و استرس ادراک­‌شده در مبتلایان به پسوریازیس بود. پژوهش حاضر، نیمه‌­آزمایشی از نوع پیش­ آزمون، پس‌­آزمون همراه با گروه شاهد و پیگیری بود. جامعه آماری شامل تمامی مبتلایان به پسوریازیس مراجعه­‌کننده به درمانگاه­‌ها و کلینیک­‌های تخصصی پوست شهرستان خرم‌­آباد بودند. ابتدا، بیماران بـا اسـتفاده از ملاک‌­های ورود و خروج غربال شدند، سپس 24 نفر با روش نمونه­‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی، در دو گروه آزمایشی و شاهد گمارده شدند. ابزار گردآوری داده‌­ها مقیاس استرس ادراک­شده و شاخص کیفیت زندگی پوست بود. گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه، مداخله کاهش استرس مبتنی بر ذهن­‌آگاهی را دریافت کردند. داده­‌ها با روش­‌های آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم­‌افزار SPSS (23) و آزمون­‌های تحلیل کوواریانس چندمتغیره (MANCOVA) و تک­متغیره (ANCOVA) تجزیه ‌و تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش کاهش استرس بر اساس ذهن­‌آگاهی باعث می­شود کیفیت زندگی مبتلایان بهبود یابد و استرس ادراک­‌شده آنان کاهش پیدا کند؛ تاثیر درمان در مدت پیگیری ماندگار بود (001/0>p). بنابراین، روش کاهش استرس بر اساس ذهن­‌آگاهی، می­تواند به عنوان مداخله‌­ای موثر در راستای بهبود کیفیت زندگی و کاهش دادن استرس ادراک­‌شده برای مبتلایان به پسوریازیس به کار گرفته شود.

مریم پاینده داری نژاد، دکتر علیرضا مرادی، دکتر جعفر حسنی، دکتر ربابه نوری،
دوره 15، شماره 1 - ( دوره پانزده، شماره اول، بهار 1400 )
چکیده

مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه بین آمیختگی شناختی، حس انسجام، نشخوار فکری و پریشانی روان­شناختی در بیماران مبتلابه سرطان با نقش میانجی بدتنظیمی هیجان انجام شد. در قالب یک پژوهش همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری از بینتمامی بیماران زن و مرد مبتلا به یکی از انواع سرطان­های(پستان، خون، رحم، حنجره و روده بزرگ) مراجعه‌کننده به بیمارستان­ها و دیگر مراکز درمانی خصوصی و دولتی شهر تهران در سه ماهه دوم سال 1399 با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 200 نفر انتخاب شدند. مقیاس DASS-21، مقیاس نشخوارفکری، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان، پرسش‌نامه حس انسجام و پرسش‌نامه آمیختگی شناختی جهت گردآوری یافته­ها مورد استفاده قرار گرفت. داده‌ها با استفاده از روش پیشرفته آماری مدل یابی معادلات ساختاری، با کاربرد نرم‌افزار Smart pls3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در مرحله نخست نتایج نشان داد که  مدل مفروض مبنی بر رابطه بین آمیختگی شناختی، حس انسجام، نشخوار فکری و پریشانی روان­شناختی در بیماران مبتلابه سرطان با نقش میانجی بدتنظیمی هیجان از برازش لازم با یافته­ها برخوردار است. در ادامه نتایج به دست آمده از ضرایب رگرسیونی استاندارد مدل مفروض پژوهش، رابطه مستقیم بین نشخوار فکری با بدتنظیمی هیجانی (001/0P=؛ 50/11=T؛638/0=β) و رابطه بدتنظیمی هیجانی با پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان را مورد تائید قرار داد (001/0P=؛ 48/5=T؛514/0-=β). درحالی که رابطه  مستقیم بین آمیختگی شناختی و پریشانی روان شناختی (096/P=؛ 66/1=T؛198/0=β) و بین حس انسجام با پریشانی روان شناختی (472/P=؛ 719/0=T؛041/0-=β) دربیماران مبتلا به سرطان مورد تائید قرار نگرفت. همچنین تجزیه و تحلیل یافته­های پژوهش حاکی از  نقش میانجی کامل بدتنظیمی هیجانی در رابطه بین آمیختگی شناختی و حس انسجام با پریشانی روان شناختی بود، درحالی که بدتنظیمی هیجانی بین نشخوار فکری و پریشانی روان شناختی نقش میانجی جزئی داشت. از این رو با توجه به روابط ساختاری بین متغیرهای مورد بررسی و مشخص شدن نقش بدتنظیمی هیجانی به عنوان متغیر میانجی در این رابطه، می تواند گام نخست در جهت شناسایی متغیرهای دخیل در پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان و به دنبال آن طراحی و به کارگیری برنامه­های آموزشی و توان بخشی مبتنی بر شواهد در جهت کاهش درد و رنج روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان باشد و مورد توجه تیم سلامت روان این بیماران قرار گیرد.

رضا کریمی، کاظم ستاری، سعیده نورمحمدی، صدیقه صفایی،
دوره 15، شماره 2 - ( دوره پانزده، شماره دوم، تابستان 1400 )
چکیده

فاجعه‌های جمعی، به ویژه مواردی که شامل بیماری‌های عفونی هستند، اغلب موجی از ترس و اضطراب را افزایش می‌دهند که باعث ایجاد اختلالات گسترده‌ای در رفتار و بهزیستی روان‌شناختی بسیاری از مردم می‌شو. هدف از پژوهش حاضر ساخت، پایاسازی و اعتباریابی پرسشنامه ابعاد روانشناختی همه‌گیری کرونا در سال 1399 انجام شد. نمونه شامل 542 نفر بودند که با روش در دسترس و به صورت اینترنتی، به همکاری فراخوانده شدند. به این منظور، پرسشنامه ای بر اساس ادبیات نظری و پژوهش‌های موجود در زمینه همه‌گیری کرونا تهیه گردید. در این پژوهش ابعاد روانی-اجتماعی پاندمی کرونا از 5 خرده تهدید، اضطراب فراگیر، قرنطینه و فصله گذاری اجتماعی، مهارت مقابله ای و نا امیدی و خودکشی تشکیل شده است. در ابتدا برای هر بعد، گویه‌هایی تدوین شد و پس از تدوین سوالات اولیه، روایی صوری، محتوایی و پایایی (همسانی درونی) اندازه گیری گردید. یافته ها نشان داد که با حذف برخی گویه ها، پرسش نامه با 28 گویه و 5 بعد دارای اعتبار ور روایی قابل توجهی است. (اعتبار 74/0 کل آزمون و 68/0 تا 95/0 در خرده آزمون ها). نتایج نشان دهنده این است که با بهره بردن از این آزمون می توان به شناسایی ابعاد روانشناختی همه گیری ویروس کرونا پرداخت.

خانم مهنوش کامران وند، دکتر فاطمه دهقانی آرانی، دکتر رضا رستمی، دکتر خسرو صادق نیّت، دکتر حجت الله فراهانی،
دوره 15، شماره 3 - ( دوره پانزده، شماره سوم، پاییز 1400 )
چکیده

هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه باورهای مرتبط با استرس و الگوی کمی امواج مغزی با ابعاد رشد پس از آسیب در افراد بستری شده به علت بیماری کووید-19 بود. رشد پس از آسیب، تجربه ذهنی تغییرات روانشناختی مثبت است که توسط فرد و در اثر مقابله با موقعیت‌های چالش برانگیز ایجاد می‌شود. در این پژوهش 66 نفر از افراد مبتلا به کووید-19 که در بیمارستان بهارلو تهران به عنوان تجربه‌ی واقعه‌ای استرس‌زا بستری شده بودند، به صورت در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه‌های باورهای مرتبط با استرس و رشد پس از آسیب را تکمیل کردند و امواج مغزی آنها در حالت استراحت ثبت گردید. نتایج نشان داد که مؤلفه‌های مغزی نسبت به باورهای مرتبط با استرس، پیش بینی کننده مناسب تری برای مؤلفه‌های رشد پس از آسیب هستند. با توجه به نتایج می‌توان گفت ابزارهای عینی تر مثل EEG قدرت پیش بینی کننده خوبی در موارد پیچیده روانشناختی و چند بعدی همچون رشد پس از آسیب را دارند.

عذرا زبردست، سجاد رضائی، فاطمه رضواندل رمزی،
دوره 15، شماره 4 - ( دوره پانزده، شماره چهارم، زمستان 1400 )
چکیده

یکی از چالش‌های اصلی درمان بیماری مزمن، تبعیت بیماران از دستورات درمانی است. هدف این پژوهش تعیین نقش میانجیگرانه تاب‌آوری در رابطه بین در رابطه بین سبک‌های دلبستگی و تبعیّت از درمان در مبتلایان به بیماری مزمن بود. طرح پژوهش، توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به دیابت و فشار خون استان گیلان درسال 1399 بود. تعداد 399 نفربه روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. جمع‌آوری داده‌ها از طریق مقیاس دلبستگی کالینز و رید(RAAS)، مقیاس تاب آوری کونر و دیویدسون (CD-RISC) و پرسشنامه تبعیت از درمان مدانلو انجام شد. پردازش داده‌ها با استفاده از روش تحلیل مسیر در محیط نرم افزار AMOS-24 و تحلیل بوت‌استراپ در برنامه Macro پریچر و هایز (2008) انجام شد. بین تبعیّت از درمان با تاب‌آوری و سبک دلستگی ایمن و اجتنابی رابطه مستقیم معنی‌دار یافت شد (01/0p<). اما بین تبعیّت از درمان با دلسبستگی دوسوگرا رابطه‌ای مشاهده نشد (05/0p>). برازش مدل میانجی پس از حذف دو مسیر غیرمعنادار بهبود یافت و با آزاد کردن خطای کوواریانس بین دلبستگی دوسوگرا با دلبستگی ایمن و اجتنابی برازش مطلوبی حاصل شد (00/1CFI=،086/0RMSEA=). تحلیل بوت‌استراپ آشکار ساخت تاب‌آوری در رابطۀ بین متغیرهای درونزا و برونزا به‌طورمعنی‌داری میانجیگری می‌کنند. ضریب تعیین مدل نهایی نشان داد تمامی متغیرهای برونزا و میانجی، 21 درصد از تغییرات تبعیت از درمان را پیش‌بینی می‌کنند. تاب‌آوری و الگوی دلبستگی در تبعیت بیماران از پروسیجر درمان دارای اهمیت هستند و پیشنهاد می‌شود در برنامه درمانی مبتلایان به بیماری مزمن مهارت‌ها و راهبردهای مقاومت در برابر استرس بیماری و افزایش ظرفیت مقابله سازگارانه با شرایط تهدید کننده زندگی گنجانده شود.

فاطمه سلطانی فر، عاطفه رضایی، مهدی تولایی،
دوره 16، شماره 1 - ( دوره شانزده، شماره اول، بهار 1401 )
چکیده

رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان بسیار شایع بوده که نیازمند توجه و مداخلات پیشگیرانه است. مطالعات بسیاری نقش نواقص شناختی و هیجانی در بروز گرایش به چنین رفتارهایی را نشان داده است. هدف پژوهش حاضر پیش‌بینی رفتارهای پرخطر بر اساس سبک‌های تصمیم‌گیری و دشواری در تنظیم هیجانی در دانش‌آموزان نوجوان دختر می‌باشد. بدین منظور طی یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی تعداد 200 نفر از دانش‌آموزان دوره متوسطه (میانگین سنی: 23. 15، انحراف استاندارد:00. 1) به روش نمونه‌گیری طبقه­ای انتخاب شدند. شرکت­کنندگان به پرسشنامه‌های رفتارهای پرخطر در نوجوانان ایرانی، سبک‌های تصمیم‌گیری و دشواری در تنظیم هیجانی پاسخ دادند. نتایج بیانگر همبستگی معنادار میان رفتارهای پرخطر با دشواری در تنظیم­هیجانی­ بود. هم­چنین رفتارهای پرخطر با سبک تصمیم‌گیری آنی رابطه مثبت و با سبک تصمیم‌گیری عقلانی رابطه منفی معنادار نشان داد. نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که سبک‌های تصمیم‌گیری نا­کارآمد در کنار دشواری در تنظیم هیجانی می­توانند رفتارهای پرخطر را به طور معناداری در بین نوجوانان دختر پیش‌بینی کنند. کاربرد­های عملی و توصیه­هایی برای مطالعات بعدی مورد بحث قرار گرفت.
یاسمن قائمی زاده، علیرضا مرادی، هادی پرهون،
دوره 16، شماره 2 - ( دوره شانزده، شماره دوم ، تابستان 1401 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش کنترل شناختی و ویژگی های حافظه مثبت، با در نظر گرفتن نقش واسطه ای پردازش شناختی و خستگی شناختی در علائم استرس پس از رویداد آسیب زا در افراد دارای تجربه ترومای سیل، انجام گرفت. نمونه ای به حجم 280 نفر از میان افراد متاثر از سیل ساکن در شهرهای گنبد، گمیشان و آق قلا انتخاب شد. جهت جمع آوری داده ها از چک لیست PTSD برای غیر نظامیان؛ مقیاس پردازش شناختی تروما؛ پرسشنامه تجارب حافظه؛ مقیاس خستگی ذهنی؛ مقیاس هوش وکسلر بزرگسالان؛ آزمون رنگ واژه استروپ و آزمون ویسکانسین استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار های  Smart pls3 و SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در پژوهش حاضر رابطه مستقیم میان پردازش شناختی و نشانگان PTSD مورد تایید قرار نگرفت، اما پردازش شناختی در رابطه بین کنترل شناختی با نشانگان PTSD در افراد دارای تجربه سیل نقش میانجی کامل و در رابطه بین حافظه مثبت با نشانگان PTSD نقش میانجی جزئی داشت. همچنین خستگی شناختی در رابطه بین کنترل شناختی با نشانگان PTSD و در رابطه بین حافظه مثبت و نشانگان PTSD در افراد دارای تجربه سیل نقش میانجی جزئی را ایفا کرده است. همچنین مدل پژوهش از برازش مطلوبی با داده ها برخوردار بود. این نتایج  می تواند گام نخست در جهت شناسایی متغیر های دخیل در نشانگان PTSD در افراد دارای تجربه سیل و به کارگیری برنامه های آموزشی و توان بخشی مبتنی بر شواهد در جهت کاهش درد و رنج روانشناختی در این افراد باشد
دکتر جعفر شعبانی، دکتر علیرضا قربانی، خانم صدیقه میر،
دوره 16، شماره 3 - ( دوره هفدهم،شماره سوم،پاییز 1401 )
چکیده

هدف: مقاله با هدف بررسی اثربخشی آموزش گروهی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سرزندگی تحصیلی و سلامت اجتماعی انجام شده است. روش: تحقیق کمی-کاربردی از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بوده و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع اول متوسطه شهر بندرانزلی است که به صورت تصادفی در دوگروه 20 نفره کنترل و آزمایش جاگماری شدند. برای ابزار جمع آوری داده ها از پرسش نامه های سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش (2008)، سلامت اجتماعی کییز و شاپیرو(2004) و همچنین از پروتکل آموزش ذهن آگاهی هم به عنوان متغیر مداخله ای پژوهش استفاده شده است. برای آزمون فرضیه ها از تحلیل کوواریانس تک متغیره با استفاده  از نرم افزار اس پی اس اس بهره گرفته شده است. یافته: تحقیق نشان داد که همانا آموزش ذهن آگاهی بر سرزندگی  تحصیلی و سلامت اجتماعی موثراست. نتیجه: آموزش ذهن آگاهی می تواند موجب ارتقای سلامت اجتماعی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان دختر گردد.
 
خانم سیده حمیده نقیبی، دکتر رضا پورحسین، دکتر مهدی رضا سرافراز، دکتر علی صادقی نیا،
دوره 16، شماره 3 - ( دوره هفدهم،شماره سوم،پاییز 1401 )
چکیده

چکیده
سبک­های دفاعی یک فاکتور تعیین کننده برای میزان آسیب­شناسی روانی است و این در بیماران درماتیت آتوپیک از اهمیتی خاص برخوردار است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی روان­درمانی پویشی کوتاه­مدت فشرده بر سبک­های دفاعی بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک بود. پژوهش حاضر یک طرح نیمه آزمایشی از نوع تک آزمودنی است. جامعه‌ آماری این مطالعه شامل مبتلایان به بیماری‌ درماتیت آتوپیک مراجعه کننده به بیمارستان فوق تخصصی پوست رازی تهران در سال 1399 بود که از بین آنها، 5 نفر به صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. این افراد تحت ۱0 جلسه فردی درمان روان­پویشی کوتاه­مدت فشرده فردی قرار گرفتند. آزمودنی­ها در مرحله خط پایه، در طول مداخله و پیگیری پرسشنامه سبک­های دفاعی را تکمیل کردند. به­منظور تجزیه و تحلیل داده­ها از تحلیل دیداری و محاسبه درصد بهبودی استفاده شد. طبق نمرات بیماران در نمودارهای روند تغییرات، همه بیماران بهبود قابل قبولی در سبک­های دفاعی نشان دادند. میزان بهبود کلی بیماران در سبک­های دفاعی رشد نایافته، رشد یافته و روان رنجور در پایان مداخله به ترتیب 6/37%، 2/49% و ۴/۴۰% بود که بیانگر اثربخشی روان­درمانی پویشی فشرده کوتاه­مدت در کاهش سبک­های دفاعی رشد نایافته و روان رنجور و افزایش سبک دفاعی رشد یافته است. روان­درمانی پویشی فشرده کوتاه­مدت می­تواند به عنوان یک مداخله موثر به بهبود سبک­های دفاعی بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک کمک کند.
 
خانم ساناز نبی پور، دکتر علیرضا مرادی، دکتر ربابه نوری، دکتر هادی پرهون، دکتر مریم مقدسین،
دوره 17، شماره 1 - ( دوره هفدهم ، شماره اول، بهار 1402 )
چکیده

اضطراب مرگ در بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته که امید به زندگی پایینی دارند تجربه رایجی است. مطالعه حاضر ویژگی‌های روان‌سنجی نسخه فارسی مقیاس پریشانی مرگ و مردن در بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته را مورد بررسی قرار داده است. شرکت‌کنندگان در این مطالعه شامل 200 بیمار مبتلا به سرطان پیشرفته (102 نفر زن و 98 نفر مرد) مراجعه کننده به بیمارستان­ها و کلینیک­های سطح شهر تهران بودند. میانگین سنی شرکت‌کنندگان در این پژوهش 71/9±73/37 سال بود. شرکت‌کنندگان نسخه فارسی DADDS و مقیاس سلامت بیمار (PHQ-9) و مقیاس کوتاه اضطراب فراگیر (GAD-7) را تکمیل کردند. ویژگی‌های روان‌سنجی نسخه پارسی DADDS با استفاده از همسانی درونی، پایایی باز آزمایی، روایی همگرا بر اساس همبستگی با نمرات (PHQ-9 و GAD-7) و روایی سازه با استفاده از مدل‌سازی معادلات ساختاری (SEM) جهت ارزیابی برازش ساختار تک عاملی و دوعاملی از نسخه انگلیسی DADDS مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها نشان داد که نسخه فارسی DADDS دارای پایایی مطلوب (همسانی درونی بین 67/0 تا 91/0 و پایایی باز آزمایی بین 73/0 تا 89/0) و روایی همگرای مناسب از طریق همبستگی با PHQ-9 و GAD-7 در دامنه بین (47/0 تا 51/0) قرار داشت. همچنین با توجه به اعتبار سازه، SEM نشان داد که مدل دوعاملی بهترین مدل برازش برای DADDS در زبان پارسی است.یافته‌های پژوهش ما نشان داد که نسخه پارسی DADDS یک مقیاس دوعاملی معتبر است که پریشانی مربوط به کوتاهی زمان ادراک شده و روند مرگ در افراد مبتلا به سرطان پیشرفته در ایران را ارزیابی می‌کند.
خانم مریم حبیب پور دهکردی، دکتر عذرا زبردست، دکتر سجاد رضائی،
دوره 17، شماره 2 - ( دوره هفدهم ، شماره دوم، تابستان 1402 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش معنا در زندگی و چشم ­انداز زمانی در پیش­بینی تبعیت از درمان بیمارانِ قلبی­ عروقی با سابقه آنژیوگرافی انجام شد. طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران قلبی ­عروقی با سابقه آنژیوگرافی مراجعه کننده به بیمارستان فوق تخصصی قلب شهید چمران اصفهان در سال 1402 بود. نمونه پژوهش شامل 169 نفر بیمار با سابقه ­ی آنژیوگرافی بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای جمع ­آوری داده­ ها از پرسش­نامه تبعیت از درمان سید فاطمی و همکاران (1397)، چشم انداز زمانی زیمباردو و بوید (1999) و معنا در زندگی استگر و همکاران (2006) استفاده شد. داده ­های پژوهش با روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج ضرایب همبستگی نشان داد ابعاد معنا در زندگی و ابعاد چشم انداز زمانی با تبعیت از درمان رابطه معنادار دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه به روش سلسله مراتبی نشان داد ابعاد معنا در زندگی، 46 درصد از واریانس تبعیت از درمان را تبیین می­کند. این یافته ها بیان می­کند که تبعیت از درمان تحت تاثیر معنا در زندگی و چشم ­انداز زمانی است. بنابراین می­توان با تدوین برنامه­های آموزشی مبتنی بر معنا در زندگی و تعدیلِ چشم ­انداز زمانی در جهت افزایش تبعیت از درمان بیماران قلبی ­عروقی که با استفاده از تست تشخیصی آنژیوگرافی در معرض خطر تشخیص داده شده اند، اقدام نمود تا با پیشگیری ثانویه از وخیم­تر شدن بیماری جلوگیری کرد.

 


خانم منا مسعودی، آقا محمدرضا پورجعفر، آقا سعید پیری،
دوره 17، شماره 4 - ( دوره هفدهم ، شماره چهارم،زمستان 1402 )
چکیده

روند روبه سالمندی جمعیت و نیازهای ویژه این دوران، انجام تحقیقاتی برای دستیابی به بینش­های عملی و مداخلاتی برای حمایت و ارتقای سلامت‌روان آن­ها را ایجاب می­­کند. ازاین‌رو مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تحقیقات علمی در حوزه سلامت‌روان سالمندان، از رویکرد کیفی، روش پژوهش توصیفی و تحلیل‌محتوا و فن مرور نظام‌مند و هم­رخدادی واژگان‌کلیدی بهره برد. بدین‌منظور به بررسی منابع پایگاه‌های «مگیران»، «سید» و «نورمگز» و ترسیم نقشه‌ هم‌رخدادی واژگان کلیدی آنان با استفاده از نرم‌افزار‌های راور ماتریکس و یو.سی.نت پرداخته شد. یافته‌‌ها نشان دادند که استان تهران در رتبه اول، شهرکرد در رتبه دوم، فارس و خراسان رضوی در رتبه سوم انجام مطالعات قرار داشتند. بیشترین مکان‌های کالبدی که مورد مطالعه قرار گرفته بودند، سرای سالمندان و مراکز درمانی با فراوانی 29 و 18 پژوهش بودند. کانون بازنشستگان، اماکن ورزشی و مساجد، در دسته مکان‌هایی با تعداد مطالعات کمتر بود. روش توصیفی-تحلیلی با 54%، پرکاربردترین و روش‌های همبستگی و شبه­آزمایشی (پیش‌و‌پس‌آزمون) با 30% و 73/28% فراوانی در رتبه دوم و سوم قرار داشتند. بیشترین ابزار مورد‌استفاده، پرسشنامه و مصاحبه با به کار رفتن در 86 و 8 مقاله بودند. واژگان «افسردگی»، «کیفیت زندگی» با میزان فراوانی 8 و قدرت اتصال 24 و 21، پرتکرارترین و پس‌ازآن واژه‌های «زنان سالمند» و «اضطراب» با رخداد 7 و 5 و توان اتصال 14 و 15 در زمره پربسامدترین واژگان‌کلیدی بودند. نتایج این پژوهش در باب ترسیم نقشه علمی به پژوهشگران حوزه سلامت‌روان کمک می‌نمایند تا با شناخت هرچه بیشتر از خلأ‌های تحقیقاتی، در تسریع رفع نیاز‌های سالمندان گام بردارند.
سمانه اکبری بیژنی، محمدهادی صافی، یاسر رضاپورمیرصالح،
دوره 18، شماره 1 - ( دوره هجدهم ، شماره اول، بهار 1403 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته پریشانی روان‌شناختی در مبتلایان به کرونا انجام گرفت. جامعه‌ی آماری این پژوهش همه افراد مبتلا به کرونا استان اصفهان بودند که 14 نفر از آنان با بهره گیری از پرسشنامه پریشانی روان‌شناختی کسلر و به صورت هدفمند که دارای ملاک های ورود به پژوهش بودند، انتخاب شدند. جمع‌آوری داده‌های پژوهش با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته صورت پذیرفت و نمونه گیری تا زمان اشباع داده‌ها ادامه یافت. تجزیه‌وتحلیل داده‌های پژوهش با استفاده از روش کلایزی انجام پذیرفت که منجر به استخراج 3 مضمون اصلی «بهم ریختگی توان کاه»، «خطرزاهای روزافزون» و «غوغاهای درونی» و 15 مضمون فرعی شد. نتایج این پژوهش مشخص نمود که افراد مبتلا به کرونا نه تنها از نظر فردی، تجارب مرتبط با پریشانی روانشناختی را ادراک می نمایند بلکه از نظر خانوادگی و اجتماعی نیز درگیر شرایط ناخوشایندی می باشند که پریشانی روانشناختی را در آنها تشدید می نماید
حجت الله محمدزاده، علیرضا آقایوسفی، عماد یوسفی،
دوره 18، شماره 2 - ( دوره هجدهم ، شماره دوم، تابستان 1403 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل پیش بینی گرایش به اعتیاد دانشجویان بر اساس سبک‌های دلبستگی ناایمن با میانجی‌گری سبک‌های مقابله‌ای بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود . جامعه آماری در این پژوهش شامل دانشجویان مشغول به تحصیل در مقطع کارشناسی دانشگاه پیام نور قم در سال 1400 بودند که از بین آنها تعداد 285 نفر به عنوان نمونه به شیوه نمونه گیری غیراحتمالی در دسترس برگزیده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سبک های دلبستگی تجدید نظر شده (کولینز و رید، 1990)، پرسشنامه سبک های مقابله ای (لازاروس و فولکمن، 1980) و مقیاس گرایش به اعتیاد (وید و بوپر، 1992) بودند . نتایج آزمون مدل مفهومی نشان داد شاخص های برازش مدل پژوهش در وضعیت مطلوبی قرار دارد. سبک دلبستگی ناایمن و گرایش به مصرف مواد رابطه مستقیم و معنادار داشتند همچنین سبک دلبستگی ناایمن از طریق سبک های مقابله ای تاثیرات غیرمستقیم معناداری بر گرایش به مصرف مواد دانشجویان داشت (P≤0/005). یافته ­های پژوهش حاکی از برازش مناسب مدل مفهومی پژوهش بود. بر این اساس در کلینیک­ های درمان اعتیاد، برای کاهش سطح گرایش به اعتیاد توجه به سبک‌های دلبستگی و سبک‌های مقابله‌ای ضروری است.

نورا دهقانپور، دکتر توکل موسی زاده، دکتر رضا کاظم زاده، دکتر وکیل نظری،
دوره 19، شماره 1 - ( دوره نوزدهم ، شماره اول ، بهار 1404 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر حساسیت اضطرابی و آلکسی‌تایمیا در زنان دارای اختلالات کندن پوست و مو در شهر تهران انجام شد. این مطالعه از نوع نیمه‌تجربی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل بود. از میان دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی تهران، 30 نفر که بر اساس ملاک‌های پژوهش به اختلال کندن پوست و مو مبتلا بودند، به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش در طی 8 جلسه تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل مداخله‌ای دریافت نکرد. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه‌های مشخصات دموگرافیک، حساسیت اضطرابی و آلکسی‌تایمیا بود که در سه مرحله‌ خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه‌ماهه تکمیل شد. نتایج تحلیل آماری نشان داد که میانگین نمرات حساسیت اضطرابی و آلکسی‌تایمیا در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل پس‌آزمون و پیگیری به‌طور معناداری کاهش یافته است (p<0.05). این یافته‌ها حاکی از اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش مؤلفه‌های هیجانی و شناختی در زنان مبتلا به اختلالات کندن پوست و مو است و بر کارآمدی این رویکرد در بهبود مشکلات همراه با این اختلالات تأکید دارد.

فرشته رضا، جوانشیر اسدی، ارسطو میرانی، افسانه خواجوند خوشلی،
دوره 19، شماره 1 - ( دوره نوزدهم ، شماره اول ، بهار 1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان روان‌پویشی کوتاه‌مدت بر کاهش اضطراب و افزایش توانایی تحمل ابهام در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری–عملی (OCD) بود. این مطالعه با طرح نیمه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به OCD مراجعه‌کننده به مرکز مشاوره سروهانا در تهران در سال 1404 بود. نمونه‌ای به حجم 30 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جای‌دهی شدند. گروه آزمایش در ده جلسه درمان روان‌پویشی کوتاه‌مدت شرکت کرد؛ در حالی که گروه کنترل مداخله‌ای دریافت نکرد. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه اضطراب آشکار و پنهان اشپیل‌برگر، پرسشنامه وسواس فکری–عملی مادزلی و مقیاس تحمل ابهام فریستون بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان روان‌پویشی کوتاه‌مدت موجب کاهش معنادار اضطراب آشکار و پنهان و افزایش توانایی تحمل ابهام در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد (p < 0.01). این یافته‌ها از اثربخشی درمان روان‌پویشی کوتاه‌مدت در بهبود مؤلفه‌های هیجانی و شناختی مرتبط با OCD در زنان حمایت می‌کند و بر کاربرد بالینی این رویکرد در تنظیم هیجانی، پذیرش ابهام و کاهش نشخوار فکری در این گروه تأکید دارد.

خانم مانا رشیدی، دکتر هادی کرامتی، دکتر حمیدرضا حسن آبادی، دکتر جواد کاووسیان،
دوره 19، شماره 2 - ( دوره نوزدهم، شماره دوم ، تابستان 1404 )
چکیده

این پژوهش با هدف بررسی ارتباط بین دلبستگی به پدر، دلبستگی به مادر و ترومای دوران کودکی با پرخاشگری کنشی-واکنشی با توجه به نقش میانجی تعامل دانش آموز-معلم انجام شد.  پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر ماهیت پژوهش توصیفی-همبستگی، برحسب زمان مقطعی و از نظر نوع داده کمی بود. جامعه آماری شامل دانش‌آموزان دوره دوم و سوم متوسطه و پیش دانشگاهی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402 بود که بر اساس روش تعیین حجم نمونه در معادلات ساختاری و روش نمونهگیری خوشه‌ای مرحله‌ای، تعداد 215 آزمودنی به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. به منظور گرداوری داده‌ها از پرسشنامه های استاندارد ترومای کودکی برنستاین و همکاران (1988)، سبک‌های دلبستگی آرمسدن و گرینبرگ (1987)، پرخاشگری کنشی-واکنشی راین و همکاران (2006)، تعامل دانش آموز-معلم ووبلز و همکاران (1993) و طبقه اجتماعی-اقتصادی پیزا (2012) استفاده شد. به­منظور محاسبه روایی از روایی محتوایی و سازه و به منظور محاسبه پایایی از ضریب آلفای کرونباخ  و ضریب پایایی ترکیبی استفاده شد که نتایج بیان‌گر روا و پایا بودن پرسشنامه‌های پژوهش بود. تجزیه و تحلیل داده‌ها در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی با نرم افزارهای  Spss-V23و Pls-V3 Smart انجام پذیرفت.  یافته‌ها نشان داد که دلبستگی به پدر و دلبستگی به مادر به‌صورت مستقیم بر تعامل دانش‌آموز-معلم تأثیری ندارد و ترومای دوران کودکی به‌صورت مستقیم بر تعامل دانش‌آموز-معلم تأثیر معنادار دارد؛ همچنین، دلبستگی به پدر به‌صورت غیرمستقیم بر پرخاشگری (از طریق تعامل دانش‌آموز-معلم) تأثیری ندارد و دلبستگی به مادر و ترومای دوران کودکی به‌صورت غیرمستقیم بر پرخاشگری (از طریق تعامل دانش‌آموز-معلم) تأثیر معنادار دارد.
 


صفحه 4 از 5     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb