7 نتیجه برای خشم
محمدعلی کلهر، مختار آوا گوهر،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
هدف از انجام این پژوهش بررسی میزان اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی در کاهش رفتار پرخاشگرانه نوجوانان در ایران (کرج) بود. نمونهی پژوهش شامل400 نفر از دانش آموزان دختر و پسر مدارس دورهی راهنمایی بود که در مرحلهی پیشآزمون به پرسشنامهی مهارت زندگی پرخاشگری پاسخ دادند و بر اساس میانگین نمرهی آزمونها، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل 200 نفری (100 دختر و 100 پسر) تقسیم شدند. پس از اجرای ده جلسه کلاسهای آموزشی مهارتهای زندگی برای گروه آزمایش، هر دو گروه مجدداً توسط همان دو پرسشنامه ارزیابی شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که افزایش سطح مهارت زندگی موجب کاهش پرخاشگری شدهاست. جهت بررسی ماندگاری تأثیر آموزش، به فاصلهی دو دورهی شش ماهه، تعداد 30 نفر از نمونهی آزمایش با نمرهی بالا و30 نفر با نمرهی پایین مجدداً مورد بررسی قرار گرفتند که نتایج نشان داد در شش ماه اول، میانگین گروهها پایین آمده اما در نقطهی مورد قبول از لحاظ آماری و روانشناختی قرار دارد ولی گروه ضعیف افت شدیدتری داشتهاند. در شش ماه دوم، گروه ضعیف در پنج جلسهی آموزشی مجدد شرکت کردند که این برنامه موجب شد سطح مهارتهای زندگی در آنها بالا رفته و در مقایسه با گروه قوی، پرخاشگری در این گروه به میزان قابل قبولی کاسته شود و در پایان از گروه قوی میانگین پایینتری داشته باشند. بنابراین با تکرار دفعات آموزش با فاصلهی زمانی، میزان تسلط و آگاهی مهارتهای زندگی افزایش و مقدار پرخاشگری کاهش بیشتر و پایدارتری نسبت به قبل داشت.
زهره خسروی، پروین رحمتی نژاد، فاطمه شاهی صدرآبادی،
دوره 10، شماره 1 - ( 4-1395 )
چکیده
هدف از این پژوهش مقایسه صمیمیت و تجربه خشم میانفردی در افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری، اضطراب فراگیر و گروه بهنجار بود. نمونه پژوهش شامل 90 نفر (30 نفر مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی، 30 نفر اختلال اضطراب فراگیر و 30 نفر گروه بهنجار) بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های مقیاس چند بعدی خشم (MAI)، پرسشنامه کیفیت روابط (QRI) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) را تکمیل کردند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد، در بعد کیفیت روابط میانگین نمرات آزمودنیها تنها در زیر مقیاس حمایت اجتماعی با یکدیگر تفاوت معنادار داشت. میانگین حمایت اجتماعی در گروه مبتلا به اضطراب فراگیر با گروه بهنجار متفاوت بود. میانگین گروه مبتلا به اضطراب فراگیر در مقیاس کلی خشم بیشتر از گروه بهنجار بود. در زیر مقیاس انگیختگی هر دو گروه بالینی نمرات بیشتری از گروه بهنجار داشتند و تجربه درونی خشم نیز در افراد مبتلا به وسواس اجباری بیشتر بود. این نتایج برخی جنبه های مشابه دو اختلال را آشکار ساخته که می تواند در آسیب شناسی و درمان اختلال ها مفید باشد.
معصومه باقری، الهام عربی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
تجربهی احساس خشم از شاخصهای شرایط زندگی بیماران مبتلا به اختلالات درد مزمن عضلانیاسکلتی است. هدف اصلی از این مطالعه، بررسی نقش میانجیگر اندیشناکی خشم بر رابطه ی بین ابعاد خشم و شدت درد، در بیماران مبتلا به اختلال درد عضلانیاسکلتی مزمن بود. بدینمنظور، نمونهای 109 نفری از بیماران مبتلا به اختلال درد عضلانیاسکلتی مزمن، به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شد. برای جمعآوری دادهها، مقیاسهای شدت درد، خشم چندبعدی و اندیشناکی خشم اجرا شد. دادهها با استفاده از تحلیل همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسلهمراتبی بهروش بارون و کنی تحلیل شدند. نتایج نشان داد که خشم و همهی ابعاد آن، بهاستثنای موقعیتهای خشمبرانگیز و خشم بیرونی، شدت درد را پیشبینی میکنند. خشم و همهی ابعاد آن، اندیشناکی خشم را نیز پیشبینی کردند؛ بهعلاوه، نتایج نشان داد اندیشناکی خشم در رابطهی بین خشم و شدت درد، بهطور کامل نقش میانجی ایفا میکند. این رابطهی میانجی، برای برخی از ابعاد خشم نیز تأیید شد؛ همچنین، نقش میانجی اندیشناکی خشم تنها برای ابعاد خشمی که دارای ماهیت ذاتی و درونی بودند و با شدت درد رابطهی معنادار داشتند، مانند انگیختگی خشم، نگرش خصمانه و خشم درونی، تأیید شد؛ اما برای ابعادی با ماهیت بیرونی و بدون ارتباط معنادار با شدت درد، مانند موقعیتهای خشمانگیز و خشم بیرونی تأیید نشد. بهطورکلی، اندیشناکی خشم سبب تشدید و تداوم آثار منفی خشم و درد در بیماران مبتلا به اختلال درد مزمن اسکلتیعضلاتی میشود.
فرزانه ملک پور، سیدعلی مرعشی، کیومرث بشلیده،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
سردرد میگرنی، یکی از شایعترین دردهاست و بهدلیل فراوانی، از مهمترین انواع سردردها به حساب میآید. هدف از پژوهش حاضر، آزمون شناسایی پیشایندها و پیامدهای سردردهای میگرنی در جمعیت غیربالینی دانشجویان بود. نمونهی پژوهش را، 310 نفر از دانشجویان تشکیل میدادند که بهصورت تصادفی طبقهای چندمرحلهای انتخاب شدند. بهمنظور جمعآوری دادهها از پرسشنامههای تشخیص میگرن، اضطراب-افسردگی-استرس، حالت-صفت بیان خشم، مقیاس باورهای وسواسی، فهرست 90 نشانهی مرضی، مقیاس سنجش شدت خستگی و پرسشنامهی کیفیت زندگی استفاده شد. نتایج نشان داد که تمام ضرایب مسیرهای مستقیم بین متغیرهای پژوهش ازلحاظ آماری معنیدار است. طبق نتایج پژوهش، رابطهی غیرمستقیم خشم، اختلال وسواسیاجباری و اضطراب با کیفیت زندگی، افسردگی و خستگی از طریق میانجیگری میگرن معنیدار بهدست آمد؛ همچنین رابطهی باورهای وسواسی با میگرن از طریق میانجیگری اختلال وسواسیاجباری معنیدار بود. یافتههای پژوهش حاضر، چارچوب مفیدی را برای شناسایی عوامل تأثیرگذار در شروع سردردهای میگرنی و پیامدهای حاصل از آن فراهم میکند.
فاطمه شاهی صدرآبادی، زهره خسروی، شکوه السادات بنی جمالی، لیلا چراغ ملایی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
آشفتگی هیجانی به عنوان یک ویژگی مرکزی آسیبشناسی در اختلالهای گوناگون به ویژه اختلال وسواس اجباری مطرح است. خشم یکی از این هیجانهای اصلی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته و همین یافتههای اندک نیز تناقضهای متعدد و آشفتگی زیادی دارند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته خشم در این افراد صورت گرفت. این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. شرکت کنندگان 29 نفر از افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری بودند که به روش نمونهگیری هدفمند و گلولهبرفی انتخاب شدند. جمعآوری اطلاعات نیز از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته، مصاحبه روایتی و تصویرسازی ذهنی صورت گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از اصول تحلیل تفسیری پدیدارشناختی استفاده شد. نتایج پژوهش شامل 7 مضمون بود. مضامین شامل کنترلگری، نفرت، کینه، درماندگی، همآمیزی خشم –نفرت، ناراحتی و کنترلناپذیری بودند. نتایج نشان میدهند تجربه هیجان خشم در اختلال وسواس اجباری دارای طیف گستردهای است که میتواند نشانگر ناهمگونی این اختلال نیز باشد. از آنجا که دو مضمون اصلی مربوط به تجربه نفرت بود یافتهها بیانگر نقش کلیدی نفرت در این اختلال هستند. رابطه بین خشم و نفرت را نیز میتوان دقیقتر در این اختلال مورد بررسی قرار داد. اما ارتباط هرکدام از مضامین با برخی از ویژگیهای این اختلال میتواند مطالعات را به سمت تقسیمبندی دیگری برحسب کیفیت تجربه هیجانی نیز سوق دهد. به این معنی که تجربههای هیجانی بارز و اختصاصی در هر دسته میتواند دلالت بر آسیبشناسی متفاوت و در نتیجه رویکرد درمانی متفاوت برای درمان اختلال داشته باشد. علاوه بر این مقایسه معنای تجربه خشم و دیگر هیجانهای اصلی با اختلالهای اضطرابی و اختلالهای طیف وسواس نیز میتواند در شناخت و متمایز سازی این اختلال از سایر اختلالات موثر باشد.
سید حسین صید، علیرضا رجایی، محمود برجعلی،
دوره 13، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش گروهی فعال سازی رفتاری و آموزش گروهی مدیریت خشم با رویکرد شناختی- رفتاری بر بحران هویت بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) انجام شد . روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. از بین جامعه آماری که کلیه بیماران زن مبتلا به ام اس عضو انجمن ام اس شهر کرج بودند 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی به سه گروه 15 نفره تقسیم شدند .گروه آزمایش یک، تحت آموزش گروهی فعالسازی رفتاری در 10 جلسه 90 دقیقه ای و گروه آزمایش دو، تحت آموزش مدیریت خشم در 8 جلسه 90 دقیقهای قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامه بحران هویت بود. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش گروهی فعال سازی رفتاری و آموزش گروهی مدیریت خشم با رویکردشناختی- رفتاری منجر به کاهش بحران هویت بیماران مبتلا به ام اس می شود. با توجه به اثربخشی آموزشهای انجام شده می توان گفت آموزش این مهارتها به بیماران اماس در کاهش بسیاری از مشکلات آنها می تواند، مؤثر باشد و استفاده از آنها در ارتقاء سطح سلامت و ایجاد نگرش مثبت در زندگی بیماران ضروری است.
خانم فرزانه عباسلو، دکتر یوسف دهقانی، دکتر سوران رجبی، دکتر فریده سادات حسینی،
دوره 18، شماره 3 - ( 10-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم بر بازداری پاسخ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی نوجوانان دختر دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل (با پیگیری یک ماهه) بود. جامعهی آماری پژوهش شامل تمامی دانشآموزان دختر دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب دورهی متوسطهی دوّم شهر سیرجان در سال 1403-1402 بود که از میان آنها به روش نمونهگیری هدفمند 40 دانشآموز انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش 12 جلسهی 90 دقیقهای درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم (پاتریک ریلی و مایکل شاپ شایر، 2003) را به مدت 12 هفته دریافت کردند گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای جمعآوری دادهها از شاخص واکنش پذیری عاطفی استرینگرز (2012)، مقیاس پنج عاملی رفتار تکانشی لاینام (2006)، مقیاس رگه فراخلقی سالووی (1995) و آزمون نرم افزاری برو- نرو استفاده شد. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد تفاوت معنی داری در اختلاف زمانها برای بازداری پاسخ ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی وجود دارد. اختلاف بین گروه های آزمایش و کنترل نیز برای همه متغیرها معنی دار بود. میتوان نتیجه گرفت که درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم بر بهبود بازداری پاسخ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی دانشآموزان دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب اثربخش است.