علیرضا دربان آستانه، ابراهیم فتحی نیا، جهانگیر یداللهی فارسی، سید حسین شاهد،
دوره 13، شماره 50 - ( 10-1403 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش شناسایی الگوی گردشگری در توسعه مشاغل روستایی شهرستان همدان و به دنبال ارائه مدلی بهینه از نقش گردشگری در توسعه مشاغل روستایی شهرستان همدان است.
روش پژوهش: روش تحقیق مورد استفاده در این مطالعه بر اساس تقسیمبندیهای ذکر شده از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ میزان و درجه ی کنترل، میدانی و از لحاظ نحوه ی جمع آوری اطلاعات به صورت میدانی و اطلاعات مورد نیاز از طریق مطالعه کتابخانه ای، و بر اساس ماهیت و روش، از نوع پیمایشی و از نوع تحقیقات توصیفی و غیر تجربی (غیرآزمایشی) می باشد. در این پژوهش40 کارشناس در 40 روستا و 440 خانوار در سه گروه (کارشناسان، ساکنان روستا ، صاحبان کسب و کارها مورد بررسی قرار گرفتند).
یافتهها: بر اساس نتایج کسب و کارهای گردشگری در مجموع توزیع جغرافیایی مناسبی ندارند اما بسیاری از مولفههای کسب و کار گردشگری، از ابتدای تاسیس تاکنون با رشد و افزایش کارایی مواجه بودند همچنین نتایج تحلیل عاملی حاکی از آن است که 5 عامل نهایی به عنوان عوامل موثر بر توسعه کسب و کارهای روستایی نمونه مطالعاتی شناخته شدهاند. واریانس تجمعی تبیین شده عامل اول (اجتماعی) در نمونه مطالعاتی در حدود 770/26 است که گویای تبیین اثرات گردشگری در توسعه کسب و کار روستایی بوده، عامل دوم (گردشگری) با امتیاز 952/17، عامل سوم (مدیریتی-ارتباطی) با امتیاز 728/16، عامل چهارم (اقتصادی) با امتیاز 162/16 عامل پنجم (کالبدی-زیست محیطی) با امتیاز 214/7 میباشد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان میدهد قدرت تبیین کنندگی مدل 92 درصد میباشد و 14 مولفه معنادار بودهاند که با توجه به ضرایب Beta سه مولفه (کالبدی، اقتصادی و سرمایه گذاری) دارای بیشترین تاثیر و اهمیت بوده است.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد مولفههای مشارکت اقتصادی، سرمایه گذاری، و کالبدی بهترین مولفه ها و متغییرها برای پیش گویی متغییر وابسته است. همچنین بازاریابی و فروش محصولات و نیز توانمندسازی و آموز ش به خصوص درمورد کسب و کارهای مرتبط با قرش یکی از عوامل مهم موثر بر توسعه کسب و کارهای روستایی میباشد. عوامل یاد شده بیانگر ضرورت توجه به توسعه کسب و کارها با رویکرد توسعه زنجیره تامین و ارزش میباشد.
مائده حاجی پور، مهدی حسام، حبیب محمودی چناری،
دوره 13، شماره 50 - ( 10-1403 )
چکیده
هدف: وجود مشکلات اقتصادی و اشتغال در روستاها سبب شده است که اشکال نوینی از گردشگری مثل گردشگری کشاورزی در جهان مورد توجه واقع گردد. در سالهای اخیر، کشاورزی در بیشتر نواحی کشور با مشکلاتی مواجه است که با توجه به ظرفیت های کشاورزی موجود می توان برای ایجاد و توسعه فعالیتهای گردشگری کشاورزی و حضور گردشگران به عنوان فعالیت مکمل بخش کشاورزی استفاده نمود. موضوعی که در این زمینه اهمیت بسیاری دارای خواست و تمایل جامعه محلی برای مشارکت در توسعه این نوع از گردشگری می باشد. بر این اساس در پژوهش حاضر به دنبال بررسی میزان تمایل جامعه محلی برای مشارکت در توسعه گردشگری کشاورزی در دهستان سیاهکلرود شهرستان رودسر پرداخته شد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر روش جمع آوری اطلاعات اسنادی و میدانی با رویکرد کمی و از نظر ماهیت، یک تحقیق توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری در در این تحقیق متشکل از ساکنین سکونتگاههای روستایی دهستان سیاهکلرود است که دارای 1942 خانوار می باشد که از این تعداد با استفاده از فرمول کوکران 385 خانوار به عنوان جامعه نمونه انتخاب گردیدهاند. در نهایت جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای دوجمله ای، فریدمن، همبستگی اسپیرمن، یومن ویتنی و کروسکال والیس استفاده شد.
یافتهها: یافته های تحقیق نشان می دهد در همه شاخص های مورد بررسی یعنی اقتصادی، اجتماعی، خدمات و تسهیلات زیرساختی و فعالیتهای گردشگری کشاورزی اکثریت پاسخ دهندگان دارای میزان تمایل بیش از حد متوسط یعنی 3 می باشد. نتایج حاصل از رتبهبندی شاخصهای پژوهش با آزمون فریدمن نشان میدهد که به ترتیب شاخص فعالیتهای گردشگری کشاورزی (21/3)، شاخص اقتصادی (19/3)، شاخص اجتماعی (85/1) و شاخص خدمات و تسهیلات زیرساختی (75/1) قرار دارند. همچنین بین تمامی شاخصهای مورد بررسی همبستگی مثبت و بالایی مشاهده می شود. با توجه به نتایج آزمون یومن ویتنی تمایل زنان بیشتر از مردان ، مجردها بیش از افراد متأهل و افرادی که دارای یک فضای کشاورزی هستند بیشتر از کسانی که این فضا را ندارند، است.
نتیجهگیری: نتایج تحقیق نشان میدهد که روستاییان مورد مطالعه عمدتاً به دلایل اقتصادی به توسعه گردشگری کشاورزی علاقهمند هستند. با این حال، عوامل اجتماعی نظیر حفظ حریم شخصی و عدم آشنایی کافی با مفاهیم گردشگری کشاورزی، تا حدودی بر تمایل آنها تأثیر گذاشته است. با این وجود، با برنامهریزی دقیق و جامع، سرمایهگذاری در زیرساختها، آموزش جامعه محلی و ترویج گردشگری مسئولانه، میتوان به توسعه پایدار گردشگری کشاورزی در این منطقه دست یافت و به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی اهالی کمک کرد.
فرهاد جوان، مصطفی محمدی،
دوره 13، شماره 50 - ( 10-1403 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف تحلیل پارادایمیک سازههای توسعه کسب و کارهای خرد گردشگری در روستاهای گیلان انجام شده است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و دارای ماهیت تفسیری و تحلیلی و از لحاظ روش در گروه پژوهشهای کیفی قرار دارد. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تئوری زمینهای و مدل (FBWM)، استفاده شده است. روش گردآوری اطلاعات نیز به دو صورت مطالعات اسنادی و کتابخانهای و مصاحبه و پرسشنامه است. جامعه آماری در پژوهش حاضر نیز شامل متخصصان و نخبگان در حوزه مطالعاتی (گردشگری) و کارآفرینان روستایی در حوزه گردشگری در روستاهای هدف هستند. به منظور گردآوری جامعه نمونه از روش نمونهگیری هدفمند (تا زمان اشباع نتایج) صورت گرفت، که در نهایت تعداد (35) نفر به عنوان جامعه نمونه انتخاب شد.
یافتهها: مقولات (شناخت روستاییان نسبت به مشاغل گردشگری، اعتبارات بانکی، شبکه تعامل در روستا)، به عنوان سازههای علی؛ مقولات (اطلاعرسانی به روستاییان، کاهش فساد و تبعیض، مدیریت یکپارچه و برنامهریزی کارآمد) به عنوان سازههای مداخلهگر، مقولات (تامین زیرساختها در روستا، توسعه سرمایه انسانی، کاهش بروکراسی و تشریفات و قوانین منعطف) به عنوان سازههای زمینهای معرفی شدند. همچنین از بین سازههای علی، شناخت روستاییان نسبت به مشاغل گردشگری با مقدار وزن 321/0، در سازههای مداخلهگر؛ مدیریت یکپارچه با مقدار وزن 314/0، در سازههای زمینهای، تامین زیرساختها در روستا با مقدار وزن 320/0 بیشترین میزان تاثیرگذاری را در توسعه کسب و کارها به خود اختصاص دادهاند. سپس 4 راهبرد (گردهمآیی بین متخصصان، کارشناسان و مدیران سازمانهای مرتبط با گردشگری در راستای توسعه کسب و کارهای خرد در روستاها، برگزاری کارگاههای آموزشی برای روستاییان برای بهبود کسب و کار و نحوه تعامل با گردشگران، مطالعات پژوهشی در خصوص نیازسنجی خدمات و زیرساختهای گردشگری در روستاهای گیلان با دید سیستماتیک و حمایت از کسب و کارهای فعالان گردشگری) و 3 پیامد (گردشگری پایدار در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و زیستمحیطی در روستاها، تغییر رویکرد روستاییان نسبت به اشتغال در روستا با تمرکز بر گردشگری، ترسیم الگوی کسب و کار گردشگری بر اساس تجربه زیستی روستاییان گیلان)؛ حاصل از توسعه کسب و کارهای خرد گردشگری در روستاهای گیلان مطرح شد.
نتیجهگیری: گردشگری و کسبوکارهای مرتبط با آن در مناطق روستایی، در پاسخ به نیازهای گردشگران و سایر عوامل، به یک پدیده جهانی بدل شده است که توسعه آن تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار دارد. از این رو، شناخت سازه های توسعه کسبوکارهای خرد گردشگری از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا این شناخت میتواند در حل مشکلاتی همچون نابرابریهای رو به رشد، افزایش سریع جمعیت و نرخ بیکاری فزاینده در مناطق روستایی استان گیلان نقش بسزایی ایفا کند.
حمدالله سجاسی قیداری، سیدرضا حسینی کهنوج،
دوره 13، شماره 50 - ( 10-1403 )
چکیده
هدف: این مطالعه با هدف شناسایی چالشهای موثر بر شکلگیری کسبوکارهای دانشبنیان با تاکید بر توسعه و تجاری سازی آنها در مناطق روستایی با استفاده از رویکرد ماتریس اثرات متقابل و روش سناریونگاری انجام شد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از حیث روش، پیمایشی از نوع کیفی است. نمونه آماری این پژوهش را طبق اصل کفایت (اشباع) نظری 75 نفر از صاحبان مشاغل روستایی و 25 نفر از خبرگان تشکیل میدهند.
یافتهها: با روش تحلیل محتوا 54 چالش در شش دسته شامل عوامل «مدیریت منابع انسانی»؛ «مالیات و گمرک»؛ «بازاریابی و فروش»؛ «مجوزدهی و نظارت»؛ «مشکلات مالی و بازار عرضه و تقاضا» و «نظام مالکیت فکری»)، شناسایی شد که از میان آنها 44 چالش به کمک تکنیک دلفی فازی پایش شد. تاثیرگذاری متغیرهای مؤثر با استفاده نرمافزار MICMAC به طور مستقیم سنجش شد و حول محور آنها سناریوهای آینده تجاریسازی کسبوکارهای دانشبنیان روستایی ایران بوسیله نرمافزار Scenario Wizard استخراج گردید. با توجه به یافتههای تحقیق، از مجموع 12 سناریوی شناسایی شده، سناریوی هفتم مطلوبترین حالت ممکن را به خود اختصاص داد. در این سناریو، تمامی پیشرانها در حالت وضعیت مطلوب قرار دارند و تنها دو سناریوی "استفاده از نظرسنجیها جهت اطلاع از سلیقه و باور مشتری (E2)" و "استفاده از پلتفرمها و کانالهای متعدد برای تبلیغات"(F2) در وضعیت بینابین قرار دارند.
نتیجهگیری: سناریوی طلایی استخراج شده در پژوهش، حول محور تربیت نیروهای حرفهای و مسئلهیاب و خلاق جهت مقابله با ریسکهای بیثبات کننده تجاریسازی کسبوکارهای دانشبنیان روستایی میچرخد.
مهدی سراوانی، حسین امیری، محمد حسین کریم،
دوره 13، شماره 50 - ( 10-1403 )
چکیده
هدف: هدف از این پژوهش بررسی وضعیت انتقال قیمت و سنجش میزان انتقال قیمت بین سطوح عمده و خردهفروشی در بازار محصولات شیلاتی بوده است.
روش پژوهش: در این مطالعه با استفاده از مدل گارچ دومتغیره و مدل هوک میزان تقارن و عدم تقارن انتقال قیمت در بازار محصولات شیلاتی منتخب مشتمل بر ماهیان قزلآلا، شیر، کپور، حلوا سفید، کیلکا، شوریده، ماهیان سرد آبی، ماهیان گرم آبی و میگو بر اساس داده های ماهانه طی سالهای 1398- 1390 مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج نشان می دهد که فرضیه انتقال متقارن قیمتها در کوتاه مدت تنها برای ماهیان شیر و شوریده تأیید و برای سایر محصولات رد می شود. همچنین فرضیه انتقال نامتقارن قیمتها در بلندمدت برای ماهیان قزلآلا، شیر و شوریده تأیید و برای سایر محصولات رد می شود. همچنین برای ماهیان قزلآلا، شیر و شوریده کشش کوتاهمدت انتقال قیمت بیشتر از کشش بلندمدت انتقال قیمت است که بیانگر انتقال کامل تغییرات قیمت از سطوح عمده به خردهفروشی است. درحالیکه برای ماهی های کیلکا، کپور، حلوا سفید و میگو کشش کوتاهمدت انتقال قیمت کمتر از کشش بلندمدت انتقال قیمت است که این یافته با نتایج حاصل از مدل رزیت همخوانی دارد.
نتیجهگیری: پیشنهاد می شود مسئولین ذیربط برای جلوگیری از تضییع حقوق دو قشر تولیدکننده و مصرف کننده تعاونیهای موجود فروش با تولیت و مشارکت واقعی عرضهکنندگان و پرورشدهندگان نهاده ها و محصولات شیلاتی را با فرهنگ سازی، آموزش و دادن امکانات، مورد حمایت قرار دهند تا با خرید به موقع و عرضه مستقیم نهاده ها و محصولات به مصرف کنندگان زمینه صادرات را نیز فراهم آورند که این خود از افزایش حاشیه بازار و نوسانات قیمتی نیز جلوگیری می کند.
سید محمد حسین موسویپور، وحید ریاحی، سعید نصیری زارع،
دوره 14، شماره 51 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: امروزه آنچه که در مورد فعالیتهای کشاورزی به ویژه در کشورمان بسیار نگرانکننده است، روند رو به رشد خردشدن زمینهای کشاورزی است. این موضوع به طور جدی میتواند تمام سیاستهای کشاورزی و در نهایت مشکل تولید در این بخش که امروزه موضوع مورد بحث در کشورمان بوده را تحتتأثیر قرار دهد. این پدیده از زمان اجرای برنامه اصلاحات ارضی و با پدیده ارث در سالهای اخیر تشدید شده که با وجود پژوهشهای اندک، تحقیق پیشرو سعی در شناخت جامع و یکپارچه از چنین پدیدهای در مناطق روستایی مورد مطالعه در شهرستان ساوجلاغ داشت.
روش پژوهش: : این پژوهش کاربردی و از نظر نحوه گردآوری دادهها، از نوع ترکیبی و بنیان تحقیق نیز از نظر فلسفی با توجه به آمیخته بودن روش آن، مبتنی بر رویکرد پرآگماتیسم قرار داشت. دادهها از طریق مطالعه منابع کتابخانهای- اسنادی و میدانی که شامل 7 مصاحبه در گروههای 3-5 نفره و 16 مصاحبه انفرادی بود، جمعآوری شد. مبنای اصلی در ارائه یافتهها نیز متکی بر نظریه داده بنیاد یا نظریه زمینهای پس از کدگزاری یافتههای مصاحبهها در مکسکیودا بود. 14 نقطهروستایی نیز براساس پیشنهاد خبرگان و با توجه به معیارهای: تعداد بهرهبرداران کشاورزی، سطح زیرکشت محصولات کشاورزی و میزان تولید انتخاب شد.
یافتهها: مطابق با قرآن کریم، خداوند، زمین را نه به عنوان یک مال و ثروت برای شخصی؛ بلکه آن را به عنوان یک وسیله برای کار و معیشت انسان میداند. در قوانین فقهی و حقوقی کشورمان نیز مدیریت و مالکیت زمینها متعلق به حکومت اسلامی قرار دارد. در کنار این مباحث، اما قانون ارث و برنامه اصلاحات ارضی از عوامل شناخته شده در موضوع خرد شدن زمینهای کشاورزی هستند. در این بخش، عوامل و شرایط در مناطق روستایی کشورمان موجب تشدید این پدیده گردیده است. مطابق با یافتههای این بخش تغییرات اقلیمی و هزینههای تولید محصولات کشاورزی به عنوان شرایط علی در رخداد پدیده؛ تغییر الگو و سبک زندگی اجتماعی، رشدجمعیت در مناطق روستایی، گسترش حاشیهنشینی و شهرنشینی، امکانات و خدمات محدود در مناطق روستایی و ضعف بنیه مالی کشاورزان به عنوان شرایط مداخلهگر؛ عوامل محیطی و اکولوژیکی و مورفولوژی و ساخت زمینهای کشاورزی نیز به عنوان شرایط زمینهای و قوانین و مقررات حقوقی، عملکرد و تخصص مدیران محلی، مدیریت یکپارچه و هماهنگ مدیران و همچنین سطح آگاهی و شناخت کشاورزان به عنوان راهبردها، همچنین بهرهوری و سودآوری فعالیتهای کشاورزی و رشد بالای قیمت زمین به عنوان پیامدها و نتایج موضوع شناسایی گردید.
نتیجهگیری: برای جلوگیری از تشدید خردشدن زمینهای کشاورزی به نظر میرسد، تشکیل و مشارکت کارشناسان و متخصصان جهت ایجاد تغییرات اساسی در قوانین و ضوابط تقسیم اراضی کشاورزی و رفع عوامل رخداد آن مهم است.
سعدی محمدی، فرزاد ویسی، کیومرث خداپناه، ژیان دانشور،
دوره 14، شماره 51 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: با توجه به این اصل که لازمه حل هر معضلی، برنامهریزی برای حل آن است، پژوهش کاربردی حاضر نیز، با این هدف در نواحی روستایی مرزی شهرستان مریوان انجام گرفته و به دنبال آن است که با تدوین برنامه راهبردی که انعطافپذیر و آیندهنگر میباشد، در جهت تنوعبخشی به اقتصاد روستاهای منطقه بواسطه جذب سرمایهها حرکت نماید.
روش پژوهش: دادههای این پژوهش در بخش نظری به روش اسنادی و در بخش عملی به روش پیمایشی، مبتنی بر مصاحبه، توزیع پرسشنامه و مشاهده گردآوری شده است. رویکرد حاکم بر پژوهش حاضر، رویکرد کیفی است که مبتنی بر مصاحبه و قضاوت گروه دلفی است. بر این مبنا؛ با بهرهگیری از تیم دلفی پژوهش، برنامه استراتژیک تنوعبخشی به اقتصاد منطقه بواسطه جذب سرمایهها و راهاندازی کسبوکارهای خرد، تدوین گردید. جامعه آماری پژوهش مشتمل بر 24 نفر از مسئولین توسعه منطقه، متخصصین، صاحبان کسبوکار خرد و مدیران محلی هستند که به روش هدفمند انتخاب گردیدند.
یافتهها: یافتهها حاکی از آن است که در نواحی روستایی مورد مطالعه، تعداد 8 نقطه قوت در مقابل 18 نقطه ضعف (عوامل درونی) و 6 فرصت در مقابل 9 تهدید (عوامل بیرونی) در برابر ایجاد محیط متنوع اقتصادی و فضای مطلوب کسبوکار بواسطه جذب سرمایهها، شناسایی و مورد تایید قرار گرفتند. همچنین تلاقی مجموع وزنهای عوامل داخلی (3/40) با مجموع وزنهای عوامل خارجی (2/49)، نشاندهنده قرارگیری منطقه مورد مطالعه در موقعیت محافظهکارانه است.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که الگوی مطلوب، برای جذب سرمایهها در راستای تنوعبخشی به اقتصاد منطقه، الگوی محافظه کارانه است و بایستی با رویکردی بازنگرانه، برنامهها، سیاستها و اقدامات انجام گرفته در راستای تغییر وضعیت نامطلوب موجود محیط کسبوکار منطقه مورد مداقه و تغییر قرار گیرند. همچنین چشمانداز آینده فضای کسبوکار منطقه با تنوعبخشی اقتصادی بواسطه جذب سرمایهها نشان داد که این منطقه روستایی در دورنمایی 15 ساله متناسب با توانمندیها و پتانسیلهایش میتواند به عنوان مرکز ممتاز تجارت مرزی، مرکز ممتاز کشاورزی، مرکز ممتاز تولیدیهای خرد و مرکز ممتاز گردشگری روستایی در سطح استان کردستان و در کنار سایر رقبا (شهرستانهای دیگر استان) شناخته شود.
محمدحسین زارعی ابیانه، محمد سلمانی، مجتبی قدیری معصوم، علیرضا دربان آستانه، زهرا ترکاشوند،
دوره 14، شماره 51 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: هدف این پژوهش تحلیل مکانی– فضایی پیامدهای اقتصادی مهاجرت معکوس در نواحی روستایی مورد مطالعه شهرستان نطنز است.
روش پژوهش: این پژوهش از نوع پیمایشی است. جامعه آماری ۳۸۱ نفر بر اساس فرمول کوکران در ۲۴ روستا از شهرستان نطنز بهصورت نمونهگیری مطبق شناسایی شد. دادههای تحقیق از طریق مطالعات، مشاهده، مصاحبههای عمیق و پرسشنامه گردآوری شد. برای تحلیل دادهها از آزمونهای t تک نمونه و میانیابی کریجینگ در نرمافزار ArcGis بهره برده شد.
یافتهها: یافتهها نشان میدهد در بُعد سرمایهگذاری، میزان سرمایهگذاری در نیمه جنوبی شهرستان نطنز بیشتر از نیمه شمالی بهویژه روستاهای اوره و گودرزن با میانگین 3/75 بوده است. در بُعد توسعه زیرساخت، یافتهها نشان میدهد در مرکز و نیمه جنوبی با میانگین 4/8 و پهنه مهم دوم در شمال شهرستان با میانگین ۴ قرار دارد. در بُعد توسعه تقاضای خدمات، بالاترین امتیاز مربوط به روستاهای نیمه شمالی و تا حدودی نیمه جنوبی با میانگین ۴ است؛ اما در نواحی غربی و شرقی شهرستان کمترین میزان توسعه تقاضا با میانگین 2/47 مشاهده میشود. در بُعد درآمدزایی، شاخصها در روستاهای نیمه جنوبی شهرستان نطنز بیشتر از نیمه شمالی با میانگین 3/5 است.
نتیجهگیری: با توجه به جذابیت روستاهای شهرستان نطنز بهویژه روستاهایی که دارای مزایایی چون آسانی دسترسی به شهر، مجاورت با شهر، استقرار در نزدیکی کانونهای گردشگری، ارتفاع مناسب، و دمای مناسب، ظهور موجی بزرگ از مهاجرت به این مناطق دور از انتظار نخواهد بود.
علی ایزدی، صادق اصغری لفمجانی،
دوره 14، شماره 51 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: بافت کالبدی سکونتگاههای روستایی بسته به گذر زمان و با توجه به شرایط متفاوت قابل تغییر است. این تغییر حاصل تعامل و ارتباط متقابل با عوامل و اثرات محیطی و اقتصادی و اجتماعی است. در این راستا، اقتصاد خانوارهای روستایی نقش قابل تاملی در تغییر بازی میکند. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثرات درآمدزایی زعفران بر تغییر بافت کالبدی- فضایی روستای فتحآباد در شهرستان رشتخوار بوده است.
روش پژوهش: در این پژوهش، نقش درآمدزایی زعفران در 355 خانوار زعفرانکار ساکن در روستای فتحآباد بررسی شد. بدین منظور، ابتدا ضمن مطالعات اسنادی و بازدیدهای اولیه میدانی، طیف گستردهای از شاخصها متناسب با شرایط روستای مورد مطالعه تعیین گردید. سپس جمعآوری دادهها براساس شاخصهای انتخابی، با استفاده از فرم مشاهدات میدانی و پرسشنامههای روستا و خانوار انجام شده است. همچنین برای تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیلهای آماری و نرمافزار SPSS استفاده گردید.
یافتهها: یافتههای پژوهش مؤید آن است که بین درآمدزایی زعفران و توسعه مسکن و ساختوسازها در محدوده مورد مطالعه ارتباط معناداری وجود دارد. ضریب همبستگی بین سطح زیرکشت زعفران و توسعه مسکن و ساختوسازها 0/591 است که با توجه به مقادیر حاصل، با سطح اطمینان 99 درصد میتوان گفت که بین این دو متغیر، ارتباط مستقیم و معنادار با همبستگی متوسط برقرار است.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش بیانگر آن است که هرچه سطح زیرکشت زعفران بیشتر شود، میزان تولید زعفران بیشتر و در نتیجه سطح درآمدزایی بیشتر میشود که در نهایت منجر به بهبود مسکن و توسعه ساختوسازها در محدوده مورد مطالعه میشود.
شیدا علی اکبری، مریم قاسمی،
دوره 14، شماره 51 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: کسبوکارهای کوچک مقیاس خانگی نقش موثری در تنوعبخشی فعالیتهای اقتصادی و کاهش بیکاری دارند. این امر در مناطق روستایی که با محدودیت فرصتهای شغلی روبرو هستند، اهمیت ویژهای دارد. در حال حاضر تعدادی از خانوارهای روستایی شهرستان بجنورد بخشی از درآمد خود را از طریق نوغانداری به دست میآورند. تعداد نوغانداران در روستاهای مورد بررسی در 10 سال گذشته از 570 نفر به 294 نفر کاهش پیدا کرده است. بر این اساس، پژوهش حاضر به شناسایی عوامل پیشبرنده و بازدارنده توسعه کسب وکارهای کوچک مقیاس خانگی در زمینه پرورش کرم ابریشم در روستاهای شهرستان بجنورد پرداخته است.
روش پژوهش: گردآوری اطلاعات به روش اسنادی و میدانی با استفاده از ابزار پرسشنامه محققساخته انجام شد. حجم نمونه در 9 روستای شهرستان بجنورد که کسبوکار نوغانداری در آنها رواج دارد، با استفاده از فرمول کوکران 160 نوغاندار تعیین گردید. در این مطالعه تعداد 43 شاخص ذیل 10 مولفه به عنوان عوامل بازدارنده و تعداد 23 شاخص ذیل 6 مولفه به عنوان عوامل پیشبرنده توسعه کسب وکار نوغانداری در روستاهای مورد مطالعه، شناسایی و بررسی شد.
یافتهها: نتایج نشان داد میانگین عوامل پیشبرنده با 3/9 و عوامل بازدارنده با 3/87 به طور معنیداری بیشتر از میانه نظری است. مهمترین عامل پیشبرنده در کسبوکارهای نوغانداری، تسهیل در راهاندازی کسبوکار پرورش کرم ابریشم با میانگین 4/14 و مهمترین عامل بازدارنده کیفیت پایین تخم نوغانداری با میانگین 4/48 است.
نتیجهگیری: کسبوکارهای خرد با چالشهای متعددی روبرو هستند. با این حال، با تمرکز بر تکمیل زنجیره ارزش نوغانداری، حمایت دولتی و شبکهسازی، میتوان شتابدهندههایی برای رشد این کسبوکارها ایجاد کرد که منجر به موفقیت بیشتر آنها خواهد شد.
محسن آقایاری هیر، صدرا کریم زاده، افشین یگانه،
دوره 14، شماره 51 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مدلسازی عوامل موثر بر پایداری توسعه اقتصادی در روستاهای شهرستان ملکان انجام شده است.
روش پژوهش: جامعه آماری این مطالعه را کارشناسان، متخصصان، خبرگان و خانوارهای روستایی در سطح شهرستان تشکیل میدهند. مشارکتکنندگان در مرحله اول پژوهش 28 نفر از کارشناسان، متخصصان و خبرگان بودند که 56 گزاره تحقیق را از نظر اهمیت رتبهبندی کردند. در مرحله دوم 481 نفر از روستاهای منتخب به 41 گزاره مرتبط با پایداری اقتصاد روستایی پاسخ دادند. برای تحلیل دادهها از روش کیو تحلیل عاملی در نرمافزار SPSS و مدل معادلات ساختاری در نرمافزار SMART PLS بهره گرفته شد.
یافتهها: نتایج مدل اندازهگیری بیانگر آن است که بارهای عاملی معرفهای مشاهده شده، با معرفهای پنهان خود دارای رابطه معناداری هستند و معرفهای مشاهده شده به خوبی متغیرهای پنهان خود را اندازهگیری نمودهاند. همچنین، نتایج مدل ساختاری بیانگر این موضوع است که شاخص «پایداری اقتصادی روستاهای شهرستان ملکان» با توجه به اینکه بالاتر از مقدار استاندار 0/35 است، دارای مقادیر «قوی» و عاملهای «آسیبپذیری، بهرهوری و تنوع اقتصادی، اشتغال و زیرساختهای اقتصادی و دسترسی به عوامل اقتصادی و تولیدی» با توجه به اینکه بالاتر از مقدار استاندار 0/15 هستند، دارای مقادیر «متوسط» برای تعیین قدرت پیشبینی مدل در مورد متغیرهای پنهان درونزا میباشند.
نتیجهگیری: عاملهای «آسیبپذیری، بهرهوری و تنوع اقتصادی (ثبات و رفاه اقتصادی)»، «اشتغال و زیرساختهای اقتصادی (عدالت و رفاه اقتصادی)»، «دسترسی به عوامل اقتصادی و تولیدی (عدالت اقتصادی)» بهعنوان سه دیدگاه یا الگوی ذهنی در رابطه با مهمترین عوامل موثر بر پایداری توسعه اقتصادی شناسایی شدند. مقایسه و اعتبارسنجی نهایی حاصل از روشهای کمّی و کیفی نشان داد «آسیبپذیری، بهرهوری و تنوع اقتصادی (ثبات و رفاه اقتصادی)» به عنوان اصلیترین عامل موثر بر پایداری توسعه اقتصادی مطرح است که متخصصان، خبرگان و افراد جامعه محلی در مورد آن اتفاق نظر دارند.
مسلم سلیمان پور، رضا نوروزی اجیرلو،
دوره 14، شماره 51 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: در چند سال اخیر از مهمترین مسائل در توسعه مناطق روستایی کاهش قابلتوجه جمعیت و چالشهای اقتصادی را میتوان برشمرد. بازآفرینی روستایی میتواند با ترویج مشاغل محلی، جذب سرمایهگذاری و ایجاد شغل باعث رشد اقتصادی شده و مشارکت جامعه و انسجام اجتماعی را افزایش دهد. بقای اقتصادی و کارآفرینی اجتماعی میتواند به عنوان دو متغیر عمده تأثیرگذار این امر را تسهیل نماید.
روش پژوهش: در این پژوهش که بهعنوان پژوهشهای کاربردی و توصیفی از نوع همبستگی طبقهبندیشده است از پرسشنامه برای جمعآوری دادهها استفاده گردید. جامعه آماری پژوهش شامل دهیاران و شورای روستاها و کارشناسان کارآفرینی روستایی باسابقه فعالیت در زمینه کارآفرینی اجتماعی از 124 روستای منتخب دهستانهای بکشلوچای، ترکمان و باش قلعه از بخش مرکزی شهرستان ارومیه بودند که تعداد 180 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. تجزیهوتحلیل دادهها با نرمافزار SPSS23 و شیوه مدلسازی معادلات ساختاری (نرمافزار PLS SMART) انجام شد و نتایج برای آزمون مدل و بررسی فرضیهها مورد استفاده قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان میدهد ارتباط مستقیم و معناداری بین مؤلفههای بقای اقتصادی (عوامل اقتصادی، اجتماعی و محیطی) با بازآفرینی روستایی با 0/586=B و کارآفرینی اجتماعی با بازآفرینی روستایی با 0/397=B در سطح معناداری 0/001 وجود دارد.
نتیجهگیری: بهطور خلاصه، این پژوهش بر اهمیت بقای اقتصادی و کارآفرینی اجتماعی جهت رشد و توسعه بازآفرینی روستایی تأکید دارد و تأثیر کارآفرینی اجتماعی و بقای اقتصادی بر نواحی روستایی را میتوان از ابعاد مختلف ازجمله اشتغالزایی، مشارکت اجتماعی و توسعه پایدار مشاهده کرد. با آموزش و حمایت مناسب خانوارهای روستایی میتوان درآمد روستاییان را از چنین سرمایهگذاریهایی به میزان قابلتوجهی افزایش داد و درنتیجه منجر به رشد شاخص های بازآفرینی روستا شد.
علیرضا جعفری، همت اله پیردشتی، فاطمه رزاقی بورخانی، زهرا صابر،
دوره 14، شماره 51 - ( 3-1404 )
چکیده
هدف: امروزه طراحی یک سامانه پایدار محیط زیستی و قابلتوجیه از نظر اقتصادی و اجتماعی با دیدگاه آیندهپژوهانه برای توسعه روستایی و کشاورزی مورد توجه است. هدف کلی این پژوهش، توسعه راهبردهای مدیریت تلفیقی محصول در مزارع برنج استان مازندران است.
روش پژوهش: یکی از روشهای تحلیل در برنامهریزی راهبردی، تکنیک SWOT است. در این پژوهش، با استفاده از مبانی نظری و مطالعات تحلیلی، نقاط چهارگانه SWOT یعنی نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید شناسایی شد. جامعه آماری شامل گروهی از متخصصان و کارشناسان دارای تجربه و تخصص علمی در زمینه توسعه پایدار کشت برنج و ترویج کشاورزی (18 نفر) و تجربه مدیریتی در سازمانهای مرتبط مانند سازمان جهاد کشاورزی در استان مازندران (20 نفر) بودند که از طریق نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل دادهها با ماتریس SWOT در نرم افزار EXCEL انجام شد.
یافتهها: تحلیل ارزیابی درونی و ارزیابی بیرونی سیستم نشان میدهد که نقاط قوت و فرصتها بر نقاط ضعف و تهدیدهای آن غالب میباشند. وزنهای بدست آمده از برآیند این نقاط نشاندهنده غالب بودن فضای مفید بر فضای مخاطرهآمیز است. اولویت فضای راهبردی سامانه در ناحیه راهبردی SO یا حداکثر-حداکثر (حدود 36 درصد) است. پس از این گروه از راهبردها، سایر راهبردها یعنی راهبردهای WO (حداقل- حداکثر)، ST (حداکثر- حداقل) و WT (حداقل- حداقل) به ترتیب با حدود 25، 23 و 16 درصد از کل راهبردهای متصور برای این استان است.
نتیجهگیری: مطابق با تحلیل فضای استراتژیک و وزن مربوطه، تقویت توانمندسازی و مشارکت کشاورزان در مدیریت بهینه مزرعه با رهیافت FFS/IPM، راهبرد مدیریت ریسک تولید و افزایش تابآوری سامانه از طریق بیمه، استقرار تعاونی تولید محصول سالم و برند تجاریسازی جمعی در زنجیره ارزش برنج، تأکید بر همکاری و ارتباط همافزا میان ذینفعان کلیدی در زنجیره تولید برنج مهمترین راهبردهای توسعه سیستم ICM هستند. بکارگیری این راهبردها نقش مهمی در پذیرش راهبرد ICM و توسعه پایدار کشاورزی دارد.
ابوطالب قاسمی وسمه جانی، حسن افراخته، فرهاد عزیزپور،
دوره 14، شماره 52 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: هدف از انجام این پژوهش شناسایی عوامل و مؤلفههای اثرگذار بر تحولات داراییهای معیشتی در روستاهای گردشگرپذیر بوده که به واسطه توسعه گردشگری تحت تأثیر قرار میگیرند که شدت و روند این تغییرات و همچنین دامنه اثرگذاری بر ساکنان به مؤلفههایی زیادی بستگی دارد که گردشگری در بستر آن شکل گرفته است. آنچه که در این مقوله مهم بوده، توجه به اصل پایداری و بهبود زندگی تمامی ساکنانی است که از رشد گردشگری متأثر میشوند.
روش پژوهش: این پژوهش در روستاهای گردشگرپذیر شهرستان رودسر در شرق استان گیلان انجام شده است. این پژوهش از نوع پژوهشهای کمی/کیفی و مبتنی بر روش قیاس اقترانی است. روش جمعآوری دادهها با بررسی متون و اسناد علمی، پیمایش میدانی و مصاحبه با خبره محلی، کارشناسان و متخصصان صورت گرفته و تحلیل آنها با استفاده از مدل Q است. در انتخاب نمونهها از روش گلوله برفی استفاده شد.
یافتهها: بر اساس یافتههای پژوهش عوامل مؤثر بر تحولات داراییهای معیشتی به ترتیب اهمیت و بیشترین امتیاز شامل: تعاملات سازنده میان دستاندرکاران کلیدی توسعه گردشگری، مزیت رقابتی گردشگری، نقشآفرینی حمایتی دولت، فرهنگ محوری و توسعه زنجیره تأمین و ارزش گردشگری و آخرین مورد، مجاورت فضایی و وجود ظرفیتهای طبیعی بومشناختی بوده است.
نتیجهگیری: مؤلفههای مرتبط با بخش گردشگری که سبب تحولات داراییهای معیشتی میگردد در دو گروه عوامل درونی و بیرونی قابل دستهبندی هستند که شکل و کارکرد روستا را دچار دگرگونی کرده و هر چقدر این مؤلفهها سبب توسعه خدمات عمومی و شکلگیری بیشتر فعالیتهای گردشگری پایدار گردد، به سوی تأثیرات مثبت گردشگری سوق پیدا میکند.
مهتاب ژیان، بیژن رضایی، نادر نادری،
دوره 14، شماره 52 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف طراحی یک مدل بومی برای توسعه تعاونیها با رویکرد کارآفرینی روستایی در استان کرمانشاه انجام شد.
روش پژوهش: این پژوهش دارای رویکرد کیفی بوده و از روش نظریه زمینهای برای استخراج مدل استفاده شده است. جامعه هدف در این پژوهش شامل مدیران و کارشناسان اداره کل کار، تعاون و رفاه اجتماعی استان کرمانشاه، اساتید دانشگاه رازی و کارآفرینان بخش تعاون روستایی در استان کرمانشاه بودند و از روش نمونهگیری نظری استفاده شد. اشباع نظری بعد از 12 مصاحبه عمیق حاصل شد. فرایند تحلیل دادهها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت گرفت.
یافتهها: بر اساس سه مرحله کدگذاری، بنیان کارآفرینی در روستاها، انسجام کارآفرینانه در تعاونیهای روستایی و ویژگیهای فردی کارآفرینان روستایی حوزه تعاون به عنوان شرایط علّی شناسایی شدند. شرایط زمینهای در این پژوهش شامل تنوع فرصتهای کارآفرینی روستایی در حوزه تعاونی، دسترسی به عوامل تولید، موقعیت راهبردی استان، حمایت علمی متخصصان و صاحبنظران، بنیان کارآفرینی جمعی (در قالب تعاونی روستایی)، موانع فرهنگی و ضعف نظام آموزشی است. شرایط مداخلهگر هم شامل تغییرات اقلیمی، عوامل اقتصادی، آشفتگی و عدم نظم محیطی، عوامل سازمانی، عوامل ارتباطی– اطلاعرسانی، حمایت واقعی دولت از تعاونیها و عوامل زیرساختی میباشد. راهبردهای شناسایی شده نیز شامل راهبرد تنوعگرایی در کسبوکار، تجدیدنظر در برنامههای آمایش سرزمین، توانمندسازی شرکتهای تعاونی، بهرهگیری از فرصتهای تجارت بینالمللی، ترویج و فرهنگسازی و راهبردهای اصلاحی- حمایتی هستند. در نهایت، پیامدهای شناسایی شده شامل ارتقا کیفیت زندگی روستاییان، توسعه پایدار روستایی و وجود تعاونیهای کارآفرین روستایی است.
نتیجهگیری: برای توسعه تعاونیها با رویکرد کارآفرینی روستایی در استان کرمانشاه باید با در نظر گرفتن همه عواملی که فرایند توسعه تعاونیها را تسریع میبخشند؛ نسبت به فراهم کردن پیشنیازهای خاص این حوزه بههمراه برنامهریزیهای جامع اقدام شود. نتایج این پژوهش ضمن تقویت ادبیات کارآفرینی روستایی و تعاون روستایی، دستاوردهای شایسته ای را برای کمک به مدیران و برنامهریزان روستایی در راستای توسعه کارآفرینی روستایی تعاون - محور به همراه دارد که در نهایت به فرآیند توسعه روستایی کمک خواهد کرد.
حسین حسینپور، محمدرضا رضوانی، علیرضا دربانآستانه،
دوره 14، شماره 52 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: زنجیره تأمین محصولات کشاورزی در انسجام کسبوکارها و امنیت غذایی نقش مهمی دارد. تاکنون پژوهش جامعی درباره زنجیره تأمین انگور انجام نشده است. انگور در بخش کوهمره، با چالشهایی نظیر شکاف عرضهوتقاضا و نوسانات قیمتی روبرو است. این مطالعه به تحلیل وضعیت، شناسایی چالشهای مراحل مختلف زنجیره تأمین انگور و ارزیابی تفاوتهای عملکردی آن در روستاهای بخش کوهمره میپردازد.
روش پژوهش: در این پژوهش کاربردی، گردآوری دادهها به صورت اسنادی و پیمایشی انجام گرفته است. روایی ابزار پژوهش بر اساس نظرات خبرگان و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ تایید شد. جامعه آماری پژوهش، 793 بهرهبردار انگور در روستاهای بخش کوهمره بودهاند که با فرمول کوکران 260 بهرهبردار به عنوان نمونه تعیین شد. تجزیه و تحلیل دادهها با آزمونهای آماری تی تکنمونهای، تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی دانکن در نرمافزار SPSS و برای ترسیم نقشه توزیع فضایی از ابزار IDW در نرم افزار ArcMap استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد عرضه نهادههایی نظیر تامین ارقام مناسب نهال، آب، کود، سموم و سایر، مراحل کاشت، داشت و برداشت محصول از وضعیت مناسبی برخوردار است. درحالیکه دسترسی به سردخانهها، واحدهای درجهبندی، بستهبندی، صنایع تبدیلی و تکمیلی، تبلیغات، برندسازی، بازاریابی و مصرف در وضعیت نامناسبی قرار دارند. همچنین، نتایج نشاندهنده وجود تفاوت میان زنجیره تامین روستاها است و پراکنش فضایی آنها به این صورت است که محدوده شرقی بخش، منطبق بر روستاهای دوسیران با میانگین (2/7794)، باغستان کندهای (2/7478) و باغستان ابوالحیات (2/5837) دارای وضعیت مناسب و محدودههای شمالی، جنوبی و غربی بخش کوهمره وضعیت نامناسبی دارند.
نتیجهگیری: زنجیره تأمین انگور در بخش کوهمره با چالشهایی در زمینههای زیرساختی و بازاریابی روبرو است. بهبود دسترسی به امکانات سردخانهای، واحدهای درجهبندی، بستهبندی، صنایع تبدیلی، تکمیلی، تبلیغات و برندینگ به بهبود وضعیت زنجیره تأمین، کاهش شکاف عرضه و تقاضا و کاهش نوسانات قیمتی کمک میکند.
محمود محمد قاسمی، احمد قاسمی، محمد الیاس کریم،
دوره 14، شماره 52 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: مطالعه حاضر به ارزیابی عملکرد اقتصادی ارقام جدید علوفههای گرمسیری ازجمله یونجه در مناطق روستایی سیستان در دو شهرستان زهک (روستای ملاحسین) و شهرستان هامون (روستای ملا ابراهیم) در دو سال زراعی 1403-1401 پرداخته است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر بهلحاظ هدف،کاربردی و بهلحاظ ماهیت و روش، توصیفی-تحلیلی است. برای این منظور ارزیابی عملکرد ارقام جدید علوفهها ابتدا با استفاده از تحلیل مالی و سپس از طریق تکنیکهای اقتصادی مهندسی و معیارهای ارزش فعلی خالص و نسبت سود به هزینه و نهایتا تکنیک تصمیمگیری چندشاخصه از روش خاکستری از دید بهرهبرداران مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد ارزش حال خالص ارقام جدید علوفههای گرمسیری در تحلیل مالی معادل 1023516ریال بیشتر از مقدار آن در تحلیل اقتصادی بوده اسـت. از سوی دیگر، نتایج نشان داد نسبت فایده به هزینه ارقام جدید علوفههای گرمسیری یونجه ارقام امید، بغدادی و لاین خالص شده محلی زابل به ترتیب معادل 3/87، 3/89، 5/37، 4/7 و 3/89 بود. از این رو با توجه به مثبت بودن نسبت این ارقام از نظر اقتصادی مقرون به صرفه بوده و میتواند در ایجاد تنوع کشت و افزایش درآمد موثر باشد. همچنین نشان داد در مقایسه میانگینها رقم امید، به ترتیب با میانگین عملکرد علوفه تر و خشک 107/589 و 28/323 تن در هکتار در رتبه اول و پس از آن رقم بغدادی و لاین خالص شده محلی زابل به ترتیب با میانگین عملکرد علوفه تر و خشک 103/513 و 102/463 و 26/419 و 27/322 تن در هکتار در رتبه دوم و سوم قرار گرفتند. علاوه برآن از دید بهرهبرداران نتایج تکنیک تصمیمگیری چندشاخصه در مورد تصمیمگیری در اولویتبندی گیاهان علوفه ای در زمینه نقش و وزنشان، گزینههای مناسب: افزایش بهرهوری و راندمان آبیاری، کم آببر، افزایش درآمد، امید به زندگی، ماندن در روستا و افزایش اشتغال دارای بیشترین وزن بودند.
نتیجهگیری: در نهایت با توجه به نتایج به دست آمده در شرایط گرم و خشک محل آزمایش، میتوان سطح قابل توجهی از اراضی استان و مناطق هم اقلیم را به کشت یونجه از جمله ارقام امید، بغدادی و ژنوتیپ خالص شده محلی زابل اختصاص داد که کمک شایانی به تنوع کشت، افزایش درآمد و ایجاد اشتغال میکند.
فیروز ناظری، سید رامین غفاری، امیر گندمکار، حمید صابری،
دوره 14، شماره 52 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: اکوتوریسم، علاوه بر ایجاد فرصتهای نوین برای توسعه پایدار مناطق روستایی و حفظ محیط زیست و تنوع زیستی، میتواند به طور مؤثری در ایجاد اشتغال، تقویت کارآفرینی و بهبود معیشت جوامع بومی نقش ایفا کند.
روش پژوهش: این تحقیق از نوع توصیفی - تحلیلی بوده و دادهها از طریق روشهای اسنادی و میدانی جمعآوری گردید. جامعه آماری، 3475 خانوار ساکن در ۹۸ سکونتگاه روستایی بخش دالخانی شهرستان رامسر است که با فرمول کوکران تعداد 370 خانوار به عنوان نمونه انتخاب گردید. دادهها با استفاده از نرمافزارSPSS وSmart PLS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. روایی پرسشنامه با نظرات متخصصان اکوتوریسم و کارآفرینی تأیید و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ 0/949 به صورت مطلوب ارزیابی گردید.
یافتهها: نسبت تأثیر ابعاد زیستمحیطی، اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی و کالبدی- فضایی توسعه اکوتوریسم بررسی شد. در این معادله، شاخص اقتصادی با رتبه 31/53 و شاخص اجتماعی با رتبه 27/91 بیشترین ارتباط و پیوستگی را با یکدیگر داشته که رقمی برابر با 0/74 را دارا میباشد و کمترین تأثیر متقابل نیز مربوط به ارتباط شاخص کالبدی- فضایی با شاخص اقتصادی بوده که رقمی بالغ بر 0/32 را دربرمیگیرد. تحلیلها نشان داد که هر یک از این ابعاد به طور معناداری بر شاخصهای کارآفرینی روستایی اثرگذار بوده و اکوتوریسم به شکل چشمگیری توسعه کارآفرینی را در سکونتگاههای روستایی تسهیل کرده است.
نتیجهگیری: در منطقه مورد مطالعه، اکوتوریسم توانسته است فرصتهای شغلی جدیدی ایجاد کرده و باعث افزایش درآمد خانوارها از راه خدمات اقامت، پذیرایی، فروش محصولات کشاورزی و صنایع دستی و تقویت نسبی زیرساختهای محلی شود. اما بیتوجهی به مقوله توسعه پایدار، منجر به عدم تعادل اکولوژیکی و فرهنگی سکونتگاههای روستایی شده است. بنابراین ضروری است این موضوع در برنامهریزیهای آینده، مد نظر مسئولان و مدیران روستایی قرار گیرد.
مژگان احمدی چگنی، مهدی رحیمیان، رضوان قنبری موحد، سعید غلامرضایی، هما مولوی،
دوره 14، شماره 52 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: تغییر نوع کشت محصولات آب بر به محصولات با نیاز آبی کمتر، سازکاری موثر در سازگاری با کم آبی و خشکسالی، بدون رهاکردن فعالیت های کشاورزی و تداوم آن به شمار می آید. اجرای سازکار تغییر کشت، علاوه بر اجرای اقدامات فنّی، حمایتی و قانونی، مستلزم کاربست اقدامات روانشناختی از طریق مطالعه رفتارها و قصد رفتاری کشاورزان در زمینه تغییر نوع کشت است. این پژوهش قصد دارد تا با استفاده از تئوری توسعه یافتۀ رفتار برنامه ریزی شده به واکاوی قصد رفتاری کشاورزان گندمکار آبی نسبت به کشت محصولات کم آب دوست بپردازد.
روش پژوهش: جامعه آماری 711 نفر از کشاورزان گندمکار آبی در شهرستان کوهدشت در استان لرستان بود. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، 250 نفر تعیین و نمونه ها، با ترکیبی از دو روش نمونهگیری طبقه ای با انتساب متناسب و در دسترس، انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخت گردآوری شدند. روایی پرسشنامه به روش اعتبار محتوایی و پس از اعمال نظر اساتید دانشگاه و کارشناسان بخش امور آب جهاد کشاورزی اصلاح و تأیید شد. پایایی از طریق محاسبه آلفای کرونباخ برای تمامی سازه های مختلف پرسشنامه (0/78 تا 0/93) مورد تأیید قرار گرفت. دادهها با استفاده از دو نرم افزار SPSS22 و SmartPLS4 تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: یافته ها نشان داد که تمامی فرضیههای تحقیق، بجز دو فرضیه تأثیر هنجارهای توصیفی و درک از خطر بر قصد رفتاری، تأیید شدند. براساس نتایج، متغیرهای تئوری توسعه یافته رفتار برنامه ریزی شده قادرند که 44/8 درصد از واریانس قصد رفتاری کشاورزان را تبیین کنند.
نتیجهگیری: ایجاد مزارع نمایشی محصولات کم آب دوست مانند زعفران و گیاهان دارویی متناسب با اقلیم منطقه با استفاده از توان کشاورزان پیشرو، استفاده از پتانسیل رسانه های عمومی، شبکه های اجتماعی و فضای مجازی، حمایت کامل از کشت محصولات آب دوست شامل تأمین نهاده ها، ماشین آلات، آموزش و مشاوره در هر سه مرحله کاشت، داشت و برداشت، تهیه کلیپ های آموزشی و کتابچه های معرفی محصولات کم آب دوست از پیشنهادهای این تحقیق در جهت کشت محصولات کم آب دوست توسط کشاورزان است.
مرتضی خواجهوند، موسی کمانرودی کجوری،
دوره 14، شماره 52 - ( 6-1404 )
چکیده
هدف: توسعه قطبی در ایران در ششدهه اخیر، به توزیع ناعادلانه فرصتها، منابع و سرمایهگذاریها و ناترازی مناطق منجر شده است. در این فرایند، شهرها بهعنوان قطبها، مراکز و نقاط رشد، نقش محوری را در شکلدهی مهاجرت و جذب مهاجران در کشور ایفاء کردهاند. شهر ابهر نیز بهعنوان یکی از این نقاط رشد، با امواج گوناگون مهاجرتها در چنددهه اخیر مواجه بوده است.
روش پژوهش: در مقاله حاضر که ماهیت توصیفی و تحلیلی و هدف کاربردی دارد، مبادی، عوامل و حجم مهاجرت به شهر ابهر بررسی و تحلیل شده است. جامعه آماری این پژوهش، 34887 خانوار (سرپرستان خانوار) ساکن شهر ابهر بوده است. حجم جامعه نمونه، تعداد 380 خانوار بوده که با استفاده از فرمول کوکران محاسبه گردید. دادهها و اطلاعات از نوع کمی و کیفی بود و به دو روش کتابخانهای-اسنادی و میدانی (مصاحبه و پرسشنامه) بهدست آمده است. برای نمونهگیری، از روش تصادفی نظاممند استفاده شد. بازه زمانی این پژوهش، سال 1335 تا 1400 ه.ش است. برای پردازش و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS و تکنیک آماری رگرسیون چندگانه و برای تحلیل دادههای مکانی و تهیه نقشهها از سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شده است.
یافتهها: نتایج این پژوهش حاکی است که 57/63 درصد مهاجران به شهر ابهر از مبادی روستایی و 42/37 درصد از مبادی شهری مهاجرت کردهاند. بیشترین و کمترین نسبت مهاجران به این شهر، بهترتیب از مبادی شهرستانهای ابهر (47/63 درصد) و سلطانیه (1/58 درصد) بوده است. براساس نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه، عوامل اقتصادی (0/49) بیشترین و عوامل تفریحی-توریستی (0/23) کمترین نقش را در مهاجرت به شهر ابهر ایفاء کردهاند.
نتیجهگیری: بدین سبب، مهمترین راهکار پیشنهادی پژوهش، کاهش نابرابریهای منطقهای از طریق توزیع متعادل فرصتهای شغلی، امکانات و خدمات میان شهر ابهر و مناطق روستایی پیرامون است.