جستجو در مقالات منتشر شده


87 نتیجه برای کشاورزی

محمدحسین کریم، مهرشاد طولابی نژاد،
دوره 10، شماره 38 - ( 12-1400 )
چکیده

تجدید حیات روستاها به عنوان پیاده­سازی استراتژی توسعه روستایی از طریق توسعه اقتصادی، اجتماعی و زیباسازی روستاها معرفی شده است. در مناطق روستایی، احیای بخش کشاورزی به عنوان پایه­ای اصلی و به عنوان مبنایی برای رسیدن به این هدف در نظر گرفته شده است. با توجه به اهمیت این موضوع، هدف از این مطالعه ارزیابی شاخص­ ها و راهبردهای احیای کشاورزی در راستای تجدید حیات مناطق روستایی می ­باشد. تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن ترکیبی (کیفی و کمی) است. ابزار گردآوری داده­ها و اطلاعات پرسش­نامه و مصاحبه می ­باشد. جامعه آماری پژوهش، کارشناسان مختلف در زمینه­های تحصیلی جغرافیای روستایی، اقتصاد کشاورزی، علوم اجتماعی و جامعه­شناسی روستایی، کارشناسان جهاد کشاورزی، متخصصان/نخبگان/ مدیران و جوانان روستایی استان لرستان می­باشد. با روش نمونه­گیری هدفمند 70 کارشناس به عنوان نمونه انتخاب گردید. برای پاسخگویی به سوالات پژوهش از مدل تحلیل شبکه­ای فازی (FANP)، مدل گسترش عملکرد کیفیت (QFD) و برای شناسایی راهبردهای اجرایی تجدید حیات مناطق روستایی از مصاحبه­های اکتشافی و نتایج مدل تجربی  QFDاستفاده شد. نتایج پژوهش گویای آن است که 1) سرمایه­گذاری، 2) توسعه بازاریابی، 3) سیاست­های حمایت از کشاورزان، 4) اصلاح و تغییر الگوی کشت مهم­ترین راهبردهای احیای کشاورزی در لرستان بوده­اند. نتایج مدل QFD و ماتریس ارتباط نشان داد که 1) عامل انسانی، 2)کمک مالی/مشاوره دولتی، 3)عامل اجتماعی، 4)منابع محلی و 5)برنامه­ریزی محیطی/امکانات برای توسعه آتی روستاها و کشاورزی مهم­ترین پیشران­های مورد نیاز تجدید حیات مناطق روستایی لرستان می­باشند. آموزش نیروی انسانی و رهبری محلی، کمک مالی/ سرمایه­ای و مشاوره دولتی، عامل اجتماعی و تقویت مشارکت، استفاده بهینه از منابع محلی و برنامه­ریزی بر اساس منابع محیطی و امکانات محلی برجسته­ترین استراتژی­های اجرایی تجدید حیات مناطق روستایی لرستان با تاکید بر بخش کشاورزی بودند. از نتایج این پژوهش برای احیای کشاورزی و تجدید حیات روستایی در سایر مناطق روستایی ایران می­توان استفاده نمود.

ابوالفضل خسروی، محمدرضا فتحی، جابر یاوری، گیتی صلاحی اصفهانی،
دوره 10، شماره 38 - ( 12-1400 )
چکیده

با توجه به وضعیت بیکاری جوانان در روستاهای کشور و نیز واقعیت وجود قابلیت­ها و ظرفیت­های انسانی و مادی فراوان در مناطق روستایی، ضرورت اتخاذ تصمیم­های لازم برای توسعه خوداشتغالی و بهره گیری از فرصت­های موجود در این مناطق احساس می شود. این پژوهش به دنبال آن است تا به بررسی نقش قابلیت­های کارآفرینی و سرمایه نهادی در رشد کمی و کیفی کارآفرینی کشاورزی و فقر زدایی در بین جوانان روستایی  و به خصوص در دهستان های شهرستان گلپایگان بپردازد. در واقع می توان با بررسی دلایل مختلف و نیز بررسی نگرش جوانان روستا به قابلیت های موجود در رابطه با کارآفرینی و نیز تقویت آن در ذهن ایشان قدمی در راستای رشد و شکوفایی روستا برداشت. از طریق کارآفرینی روستایی به ویژه در بخش کشاورزی، می­توان با شناسایی سرمایه­های نهادی و نیز قابلیت­های موجود در جوامع روستایی، با رشد کارآفرینی روستایی و تقویت و گسترش آنچه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی در کنار سایر ابعاد کمک کرد و بر این اساس، پرسش کلیدی عبارت است از آنکه "آیا سرمایه­های نهادی و قابلیت­های کارآفرینی بر رشد کمی و کیفی کارآفرینی کشاورزی و نیز فقر زدایی روستایی تاثیر­گذار است یا خیر؟"بدین منظور، پژوهش حاضر با استفاده از روش پیمایشی و توصیفی و از نظر مبنای هدف نیز از روش کاربردی به بررسی این تاثیرات می پردازد. نتایج نشان می­دهد که به دلیل وجود آب و هوا و نیز خاک مناسب و همین­طور نیروی انسانی کافی در دهستان های شهرستان گلپایگان، در اکثریت موارد این سرمایه­ها و قابلیت­ها  در کارآفرینی کشاورزی و نیز فقر­زدایی روستایی تاثیرات به سزایی خواهد داشت و نیاز هر چه بیشتر به تقویت آنها در بخش کشاورزی دیده می­شود.

کبریا مرادی، حمداله سجاسی قیداری، حمید شایان، امیدعلی خوارزمی،
دوره 10، شماره 38 - ( 12-1400 )
چکیده

امروزه اغلب برنامه ­ریزان توسعه روستایی به این نتیجه رسیده ­اند که مناسب­ ترین راهبرد پاسخگویی به چالش­های اقتصادی در مناطق روستایی تشویق روستاییان به فعالیت­های کارآفرینانه می­باشد. یکی از حوزه­ های شکل­گیری فعالیت­های کارآفرینانه در مناطق روستایی، گردشگری کشاورزی است که تحت تأثیر عوامل و نیروهای متعددی می­باشند. لذا هدف از پژوهش حاضر شناسایی ابعاد و مؤلفه­های مؤثر بر توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه گردشگری­کشاورزی و مدل سازی مفهومی این عوامل در قالب رویکرد سیستمی می­ باشد. بنابراین پژوهش حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر نتیجه یک پژوهش اکتشافی و با روش کیفی- کمی است. به منظور بررسی میزان تأثیر هر یک از متغیرها در مدل عوامل علی، تعداد 30 پرسشنامه در اختیار نخبگان اجرایی و دانشگاهی قرار گرفت. برای ترسیم مدل مفهومی علی و معلولی بر اساس مدلسازی سیستم پویا از  نرم افزار Vensim  و برای تجزیه و تحلیل داده­ها از آمار توصیفی و استنباطی (تک نمونه­ای و آزمون فریدمن) در نرم افزار SPSS استفاده شده است. نتایج پژوهش بر اساس آزمون t نشان می­دهد که تأثیر عامل سیاست گذاری بر توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه گردشگری کشاورزی دارای رتبه اول می­باشد و عامل امکانات و خدمات گردشگری، عوامل فرهنگی- اجتماعی، مهارت­های فردی و ظرفیت­های محلی کشاورزی به ترتیب در رتبه­های بعدی قرار گرفته­اند.

کبری حسن پور، یاسر محمدی، زینب اسدی،
دوره 10، شماره 38 - ( 12-1400 )
چکیده

براساس گزارش سازمان ملل متحد، زنان 49 درصد از جمعیت روستاها را تشکیل داده و 65 درصد از فعالیت­های بخش کشاورزی توسط آنان انجام می‌شود. به­طوریکه حدود 50 درصد از تولید مواد غذایی جهان توسط زنان تولید می‌شود. در شرایط کنونی شیوع بیماری کرونا و نیاز هرچه بیشتر جوامع به غذای سالم، اهمیت مشارکت زنان در بخش کشاورزی، دوچندان شده است. زنان روستایی با داشتن دانش و تجربه کافی در فعالیت‌های مختلف کشاورزی مانند فرآوری مواد غذایی و کارهای خانگی، در بازار صنایع دستی نیز نقش‌آفرینی نموده و از مهم‌ترین ارکان دستیابی به اقتصاد پایدار روستایی هستند. این پژوهش با هدف بررسی میزان مشارکت زنان کشاورز در فعالیت‌های کشاورزی قبل و بعد از شیوع ویروس کرونا انجام شد. جامعه مورد مطالعه شامل زنان کشاورز شهرستان دلفان بود که با محاسبه فرمول کوکران، تعداد 200 نفر به عنوان حجم نمونه تعیین شدند. فرآیند نمونه‌گیری به شکل طبقه‌ای با انتساب متناسب انجام شد. تحلیل داده­ها در محیط نرم‌افزار SPSS26 استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که شیوع ویروس کرونا تأثیر منفی بر مشارکت زنان در فعالیت­های کشاورزی داشته و باعث شده میزان مشارکت پس از شیوع ویروس کرونا کاهش پیدا کند. فقط پرورش حیوانات اهلی، کار روزمزد در مزارع و کاشت بذر و نهال نبست به قبل از شیوع ویروس کرونا کاهش محسوسی پیدا نکرده بود. همچنین عواملی مانند دسترسی به بازار، نوع کشت، سطح زیر کشت، شرکت در کلاس‌های ترویجی و دسترسی به خدمات کشاورزی رابطه مثبت و معناداری با میزان مشارکت زنان در فعالیت­های کشاورزی نشان دادند.

اصغر احمدی، جعفر یعقوبی، بهمن خسروی پور،
دوره 11، شماره 39 - ( 3-1401 )
چکیده

مهاجرت جوانان روستایی تحصیل‌کرده به شهر در کنار افزایش میانگین سنی نیروی انسانی شاغل در بخش کشاورزی مشکلاتی هستند که آینده نیروی انسانی شاغل به کشاورزی در روستاها را با چالش مواجه می‌کنند. مطالعه حاضر به دنبال بررسی عوامل اثرگذار بر انگیزه‌ مهاجرتی جوانان روستایی دارای تحصیلات دانشگاهی کشاورزی بود. تحقیق کاربردی حاضر با استفاده از روش تحقیق توصیفی- همبستگی انجام گردید و جمع‌آوری اطلاعات در این تحقیق با استفاده از پرسشنامه انجام گرفت. روایی پرسشنامه با استفاده از نظرات اعضای هیئت‌علمی مرتبط تأیید شد. برای تعیین پایایی ابزار تحقیق از پیش‌آزمون و محاسبه ضریب کرونباخ آلفا (72/0 تا 86/0) استفاده شد. جامعه آماری تحقیق را جامعه دانشجویان روستایی شاغل به تحصیل در رشته‌های کشاورزی دانشگاه زنجان در سال تحصیلی 96-97 تشکیل دادند (210= N) که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان 132 نفر ب از آنها با روش نمونه‌گیری طبقه‌ای تصادفی با انتساب متناسب انتخاب شدند. نتایج رگرسیون لجستیک نشان داد که هفت متغیر تعداد اعضای خانواده ساکن در شهر، میزان تمایل به زندگی در روستا، میزان رضایت از زندگی، میزان مشارکت در کشاورزی، میزان زمین آبی تحت مالکیت خانواده، امکانات رفاهی و اقتصادی شهر و دشواری ایجاد اشتغال در روستا از مهم‌ترین دلایل در تمایل به مهاجرت دانشجویان شاغل به تحصیل در رشته‌های کشاورزی بودند که 3/59 تا 1/72 درصد از تغییرات متغیر تمایل به مهاجرت را تبیین کردند. با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی راهکارهای تقویت اقتصاد روستایی از طریق افزایش تمایل جوانان روستایی برای زندگی و اشتغال در روستا پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی در دو عامل تسهیل بازار فروش محصولات و اشتغال در روستا  و توسعه سرمایه‌گذاری دولتی و خصوصی در روستا و کشاورزی خلاصه شدند.

حمید شایان، حمدالله سجاسی قیداری، خدیجه یزدانی مروی لنگری،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

یکی از ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ وﻳﮋگی­ های بخش کشاورزی در ﻣﻨـﺎﻃﻖ روﺳـﺘﺎﻳﻲ اﻳـﺮان، ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺑﻮدن ﺑﻬﺮه­وری ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻮﻟﻴﺪ اﺳﺖ. قطعهﻗﻄﻌﻪ ﺑﻮدن اراﺿﻲ زراﻋﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻮﺛﺮ در اﻳﻦ اﻣﺮ می­باشد و مناسب­ترین راﻫﻜﺎر، اﺟﺮای ﻃﺮح­های ﻳﻜﭙﺎرﭼﻪ­ﺳﺎزی اراﺿﻲ اﺳت. از مهم­ترین آثار اجرای طرح­های یکپارچه­سازی اراضی کشاورزی، آثار اقتصادی، زیست­محیطی و اجتماعی است. بر­این اساس پژوهش حاضر از نظر روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف، توسعه ­ای و کاربردی است که به منظور گرد­آوری اطلاعات، برحسب مقتضیات پژوهش از مطالعات پیمایشی و کتابخانه­ای استفاده شده است. جامعه­ی آماری تحقیق شامل 1448 خانوار سهام­دار شرکت سهامی زراعی نیل آباد تربت جام است که با استفاده از فرمول کوکران 174 سهام­دار به عنوان نمونه انتخاب و مورد پرسش­گری واقع شدند. داده­ها و اطلاعات جمع­آوری شده با استفاده از روش­های آمار استنباطی و توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با توجه به نتایج حاصل از تحقیق، در بُعد اجتماعی- فرهنگی، شاخص افزایش دانش کشاورزان با میانگین 93/3 و در بعد اقتصادی- معیشتی، شاخص هزینه مصرف آب، با میانگین 82/3 نسبت به سایر شاخص­ها افزایش معناداری را نشان می­دهد. به طور کلی میانگین اثرات یکپارچه­سازی اراضی در قالب شرکت سهامی 47/3 است که بالاتر از میانگین عددی 3 و در حد متوسط تا مطلوب ارزیابی گردیده است. بنابراین شرکت سهامی زراعی نیل­آباد در بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی سهام­داران تاثیر نسبتاً مثبتی داشته است. با اینحال، با گذشت ۵۰ سال از فعالیت شرکت، اکنون پایین رفتن سطح آب­های زیر زمینی، عدم وجود صنایع مکمل در زنجیره تولیدی، افزایش اعضای اولیه از ۲۷۶ نفر به حدود ۲۰۰۰ نفر به عنوان عواید بگیر، عدم رضایت سهام­داران از هیات مدیره شرکت سهامی زراعی، مهم­ترین مسائل شرکت از دیدگاه مدیران و سهام­داران است.

مریم مومن پور آکردی، سیده زلیخا قربان زاده زعفرانی، سیدحسن رسولی،
دوره 11، شماره 40 - ( 6-1401 )
چکیده

کشاورزی هسته اصلی پایه اقتصاد فضا را تشکیل می­دهد به گونه­ای که کشاورزی به عنوان بزرگ­ترین جذب کننده نیروی کار در نواحی بوده و بیشترین درآمد و توسعه را ایجاد می­کند.از آنجا که توسعه مفهومی چند بعدی است که در خود، تجدید سازمان نظام اجتماعی-اقتصادی را به همراه دارد، بررسی سطوح و ابعاد مختلف توسعه و آگاهی از میزان برخورداری مناطق مختلف می­تواند گامی موثر و اساسی در این تجدید سازمان و برنامه­ریزی باشد. در این راستا هدف از پژوهش حاضر، سنجش و ارزیابی مطلوبیت فضاهای پیراشهری از منظر شاخص­های توسعه کشاورزی جهت توسعه سکونتگاه­های روستایی در استان گلستان می­باشد. بدین منظور شاخص­های منتخب پژوهش در قالب 20 شاخص قابل سنجش در بین 14 پهنه فضایی اقتصاد(شهرستان) با بهره­گیری از مدل تصمیم­گیری ترکیبی WASPAS مورد تحلیل قرار گرفته است. در نهایت با تعیین میزان توسعه شاخص­ها، مطلوبیت مناطق چهارده گانه بر اساس برخورداری از شاخص­های مطلوبیت فضاهای پیراشهری مبتنی بر توسعه پایدار کشاورزی، پراکندگی و نابرابری در شاخص­های توسعه اقتصاد سبز منطقه­ای سنجیده شده است. برای وزن­دهی شاخص­ها از روش آنتروپی شانون استفاده گردید. جهت تحلیل داده­ها از نرم­افزار EXCEL  و SPSS استفاده شده است. یافته­های پژوهش حاکی از آن است که بر اساس تحلیل داده­ها سکونت­گاه­های پیراشهری(روستایی) استان دارای وضعیت پراکنش نابرابری می­باشند. اولویت­بندی فضاهای پیراشهری استان با مدل واسپاس حکایت از شکاف در امر برخورداری از شاخص­های توسعه کشاورزی دارد که صورت واضح آن را می­توان بین  پهنه فضایی شهرستان گنبد با مجموع برخورداری (464/0)مطلوب­ترین فضای پیراشهری نسبت به میزان مطلوبیت فضای پیراشهری شهرستان آق­قلا با میزان برخورداری (264/0) که فاصله تقریباً دو برابری را نشان می­دهد ملاحظه کرد. با توجه به نتایج بدست آمده، مسئولین و برنامه­ریزان باید راهبردها، اهداف و سیاست­گذاری­ها را در راستای بهبود مطلوبیت فضاهای پیراشهری علی­الخصوص شاخص­های کشاورزی پایدار در سکونتگاه­های روستایی جهت­دار نماید.

فاطمه عسکری بزایه،
دوره 11، شماره 42 - ( 11-1401 )
چکیده

یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین مشوق­ های سرمایه ­گذاری و بهبود محیط کسب‌وکار، تسهیل و تسریع فرایندهای صدور مجوزهای کسب‌وکار است. این فرایند دارای چنان اهمیتی است که به تنها مؤلفه یا دست‌کم یکی از اصلی­ترین مؤلفه‌ها برای ارزیابی‌های بین‌المللی محیط کسب‌وکار تبدیل‌شده است. رویه‌های صدور مجوز در بخش کشاورزی نیز متداول است و چه‌بسا به دلیل مسائل مهم ازجمله رعایت بهداشت عمومی و ایمنی محیطی حالت خاص‌تری به خود می‌گیرد. دامپروری یکی از پررونق‌ترین فعالیت‌های تولیدی در بخش کشاورزی و یکی از ارکان مهم اقتصاد روستایی است و به‌مانند تمامی آن‌ها نیازمند بستری مناسب برای تحقق مأموریت‌های محوله خود است. صدور پروانه پرورش دام سنگین با توجه به ضوابط و مقررات تعیین‌شده در قانون نظام جامع دامپروری کشور صورت می­گیرد. براین اساس، به‌منظور تبیین وضع موجود و بهینه فرایند صدور مجوزهای دام سنگین، پروژه‌ای ملی در استان‌های اصفهان، خراسان رضوی، قم، کردستان، کرمانشاه، گیلان باهدف بهینه کاوی و به روش کانونی و مصاحبه هدفمند با متقاضیان و کارشناسان کلیدی دستگاه­های متولی صدور مجوز انجام‌شده است. نتایج پروژه حاکی از وضعیت نابسامان فرایند صدور مجوز و نبود رویه یگانه و هماهنگ در استان­های موردبررسی بوده است. با توجه به بررسی­های به‌عمل‌آمده در استان­های موردبررسی، بحرانی‌ترین عامل طولانی شدن فرایند صدور مجوز تعدد مراکز تصمیم‌گیری و استعلام‌های موازی دستگاه‌ها و عدم وجود سامانه­های برخط و هوشمند و به‌روز و نیز ضوابط و دستورالعمل­های این مراکز است. درنهایت، وضعیت موجود و بهینه فرایند صدور مجوز در قالب چارت­هایی ترسیم‌شده است که به درک بهتر این مسئله کمک خواهد کرد. بازمهندسی فرایند صدور مجوزها طبق قانون هیئت مقررات زدایی ذیل وزارت امور اقتصادی و دارایی؛ نظارت دوره‌ای برای تسهیل صدور مجوزهای کسب‌وکار در خصوص کاهش زمان و پیچیدگی فرایند و هزینه‌های سربار و مضاعف؛ و پاسخگویی به استعلامات صدور مجوزها به‌صورت الکترونیکی و طبق برنامه زمان‌بندی ابلاغی ازجمله پیشنهادهای مطرح‌شده است.

رویا رحیمی، حامد قادرزاده،
دوره 11، شماره 42 - ( 11-1401 )
چکیده

یکی از چالش ­های اصلی جمعیت موجود و رو به رشد انسان تامین غذا و تولید کشاورزی است. استفاده از منابع آب مثل دریاچه­ های طبیعی، آبگیرها، مخازن پشت سدها، آب­ بندها و رودخانه ­ها می ­تواند در دستیابی به منابع غذایی جدید نقش مهمی داشته باشد. این پژوهش با هدف ارزیابی اثرات اقتصادی اجتماعی احداث سد آزاد بر توسعه روستایی و نظام ­های بهره­برداری کشاورزی انجام پذیرفت. جامعه آماری شامل بهره ­برداران سرپرست خانوار ساکن روستاهای حاشیه سد آزاد در منطقه کلاترزان است. روش نمونه­ گیری تصادفی ساده برای انتخاب نمونه ­ها استفاده شد. داده ­ها از نوع میدانی و از طریق پرسشنامه و مصاحبه حضوری برای سال 99 جمع­آوری گردید. تعداد نمونه­ های پژوهش بالغ بر 146 نمونه است. آمار توصیفی و روش منفعت -هزینه برای تجزیه و تحلیل داده­های پژوهش استفاده شد. نتایج پژوهش نشان می­دهد، با احداث سدّ تعداد کل بهره­ برداران از 209 خانوار بهره­بردار قبل از احداث به 179 کاهش پیدا کرده است؛ و این باعث مهاجرت 473 نفر از مردم ساکن به ویژه جوانان به سایر مناطق اعم از شهر و سایر روستاها شده است. با توجه به کاهش ارزش تغییرات تولید محصولات کشاورزی (بعد از احداث) و ارزش منافع و هزینه­ های سدّ برای روستاییان حاشیه سدّ، مجموع کل منافع و هزینه به ترتیب 30/65557 میلیون تومان و 14/146368 میلیون تومان می­باشد. نسبت منفعت به هزینه ( با نرخ تنزیل 18 درصد) بالغ بر 448/0 است و از نظر افراد نمونه توجیه اقتصادی ندارد. بازنگری الگوی بهینه تولید و سایر فعالیت‌های ممکن در منطقه با توجه به تغییر ساختار و اندازه واحدها از سوی کارشناسان اقتصاد کشاورزی قویا پیشنهاد می‌گردد. نتایج مقایسه مطالعات با مطالعات مشابه نشان می‌دهد، در بیشتر موارد خانوارهای جابجا شده نگاهی چندان مثبت نسبت به اجرای چنین طرح‌هایی ندارند و نگرانی غالب معطوف به  از دست دادن نیروهای کار جوان خانوادگی است. در خاتمه پیشنهاد می‌گردد، ارزیابی اقتصادی مناطق پایین سدّ نیز انجام گیرد.
 

اکبر پورفرج، مریم نقوی،
دوره 11، شماره 42 - ( 11-1401 )
چکیده

گردشگری کشاورزی ابزاری جهت تنوع‌بخشی اقتصادی، حفاظت از منابع زمین، مناظر کشاورزی و دارایی‌های فرهنگی مقصد شناخته می‌شود که می‌تواند به‌عنوان یکی از راهبردهای توسعه پایدار در جوامع روستایی موردتوجه قرار گیرد. بااین‌حال موفقیت در این زمینه مستلزم توجه به مسئله برنامه‌ریزی و مدیریت تقاضا برای جذب و ترغیب گردشگران علاقه‌مند است و این امر نیز با درک چرایی و چگونگی الگوی فرآیندهای رفتاری و تصمیم‌گیری سفر آن‌ها آغاز می‌شود. لذا هدف از این مطالعه درک عوامل مؤثر برنیات رفتاری گردشگران نسبت به گردشگری کشاورزی در مناطق روستایی استان مازندران می‌باشد و به‌منظور درک و تبیین صریح فرآیند اتخاذ تصمیمات، در پژوهش حاضر از مدل رفتار برنامه‌ریزی‌شده استفاده شده است. این پژوهش ازنظر هدف، از نوع تبیینی، و بر اساس ماهیت از نوع کمّی مبتنی بر مدل‌سازی معادلات ساختاری می‌باشد. جامعه‌ی آماری این پژوهش، گردشگرانی هستند که تجربه سفر به استان مازندران را داشته‌اند. روش نمونه‌گیری غیر احتمالی در دسترس بوده و داده‌های پژوهش نیز از طریق پرسشنامه مجازی جمع‌آوری شد. طبقه‌بندی و تحلیل داده‌ها نیز با استفاده از نرم‌افزارهای  SPSS25و SmartPLSS 3.3.3 انجام شد. در آزمون فرضیات مشخص شد که سه عامل تعیین‌کننده نیات رفتاری در مدل رفتار برنامه‌ریزی‌شده (نگرش نسبت به گردشگری کشاورزی، هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری ادراک‌شده) تأثیر مثبت و مستقیمی برنیات رفتاریِ گردشگران کشاورزی دارند. همچنین نقش تعدیل‌گر تجربه گذشته در رابطه بین این سه عامل با نیات رفتاری تائید نشد. یافته‌های پژوهش نشان داد که اغلب گردشگران این مقصد گردشگرانی هستند که تمایل به فعالیت‌های تفریحی و تفرجی دارند و گردشگر تخصصی حوزه گردشگری کشاورزی نیستند؛ لذا ایجاد برند و تصویر مقصد جدیدی از مناطق روستایی استان به‌عنوان مقصد گردشگری کشاورزی توسط برنامه‌ریزان و بازاریابان مقصد توصیه می‌شود.

غلامرضا امینی نژاد، یاسر زنده بودی، معصومه نوروزی،
دوره 12، شماره 43 - ( 2-1402 )
چکیده

توجه به کشاورزی می‌تواند در توسعه پایدار روستایی اثرگذار باشد و در کاهش ناهنجاری‌های اجتماعی، کاهش بیکاری و کاهش مهاجرت مؤثر باشد، مطالعه حاضر با هدف بررسی تحلیل نقش کشاورزی در توسعه روستایی دهستان اهرم استان بوشهر، با تاکید بر تولید تنباکو صورت گرفته است، جامعه آماری در این تحقیق کلیه روستاییان دهستان اهرم از توابع شهرستان تنگستان می‌باشد. دهستان اهرم بر اساس سرشماری نفوس و مسکن سال 1395، 8612 نفر جمعیت داشته است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 330 به دست آمد که به صورت تصادفی از جامعه انتخاب شدند. در این تحقیق با بهره­گیری از منابع و اطلاعات و بررسی میدانی، با در نظر گرفتن متغیرها، شامل مؤلفه‌های توسعه روستایی با تاکید بر نقش کشاورزی و متغیر وابسته گویه­های مربوط به هر یک از مؤلفه‌های توسعه روستایی و سهم هریک تعیین‌شده است؛ به منظور تعیین روایی، پرسشنامه در اختیار اساتید و کارشناسان قرار گرفت و برخی گویه­ها با نظر ایشان اصلاح و روایی محتوایی آن تائید گردید؛ پایایی ابزار تحقیق(پرسشنامه) با نرم‌افزار SPSS مورد ارزیابی قرار گرفت و آزمون آلفای کرونباخ معادل 79/0 به دست آمد؛ این مقدار برای ابزار تحقیق مناسب است. بطور خلاصه، نتایج حاصل از تحقیق بیانگر آن است که بین توسعه کشاورزی و توسعه پایدار روستایی(451/0)، بین افزایش محصولات کشاورزی و ماندگاری جمعیت(369/0)، بین نقش زنان و توسعه روستایی(394/0)، بین رونق کشاورزی و توسعه اجتماعی(298/0) در منطقه مورد مطالعه، رابطه معناداری وجود دارد(p< 0.05)؛ و برنامه­ریزی­های دولت متضمن تأمین منافع درازمدت روستاییان است. این یافته‌ها موید این است که برنامه­ریزی و مدیریت مؤلفه‌های توسعه روستایی یک فعالیت فرا بخشی است که رویکردی جامع­نگر و به هماهنگی بخش‌های مختلف مرتبط نیاز دارد.

جواد وهابی، محمدباسط قریشی، نصرالله مولائی هشجین،
دوره 12، شماره 43 - ( 2-1402 )
چکیده

در توسعه اقتصادی روستاهای کشور ایران، آب نقش محوری و غیر قابل‌ انکاری دارد. حجم قابل توجهی از منابع آبی کشور در بخش کشاورزی مورداستفاده قرار می­گیرد و به همین جهت دسترسی به منابع آبی دارای اهمیت است. در واقع مدیریت منابع آب بر توسعه اقتصادی مناطق روستایی شمال کشور نقش بسیار مهمی دارد. به همین جهت در این پژوهش به تحلیل تاثیر مدیریت آب بر توسعه اقتصادی مناطق روستایی پرداخته­ شد. مقاله حاضر از نوع پژوهش­های پیمایشی - تحلیلی به شمار می آید. بنابراین مانند اغلب پژوهش­های پیمایشی بر روی نمونه محدودی از کل جامعه متمرکز شده و با استفاده از پرسشنامه اطلاعات مورد نیاز از جامعه نمونه (مسئولان روستایی و خانوارهای بهره بردار کشاورز روستاهای منطقه مورد مطالعه) گردآوری شده است. جامعۀ آماری تحقیق روستاهای جلگه مرکزی گیلان است که شامل مسئولان روستایی و خانوارهای بهرهبردار کشاورز روستاهای منطقه مورد مطالعه بوده و تعداد 384 پرسشنامه بصورت تصادفی تکمیل شد. داده های فراهم شده، با استفاده از نرم‌افزار SPSS  و با آزمون‌های آماری مربوطه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین مدیریت منابع آب کشاورزی بخش جلگه‌ای ناحیه مرکزی استان گیلان و توسعه اقتصادی روستاهای آن رابطه مستقیم وجود دارد. مدیریت منابع آب توانسته است تا موجب ارتقاء شاخص­های اقتصادی در جوامع روستایی مورد مطالعه شده و در اشتغال و درآمد و سطح رفاه جامعه روستایی تاثیر­گذار بوده است.

ندا بنی‌اسدی، داود ثمری، سیدجمال فرج‌الله‌حسینی، مریم امیدی‌نجف‌آبادی،
دوره 12، شماره 45 - ( 8-1402 )
چکیده

صنایع تبدیلی و تکمیلی یکی از راهبردهای توسعه کشاورزی و روستایی است که با کاهش پسماندهای کشاورزی و اشتغال­زایی و بحث امنیت غذایی و توسعه صادرات و ارزآوری راه ارتباطی بین سه بخش کشاورزی و صنعت و خدمات است از مشکلاتی که هم اکنون صنایع تبدیلی و تکمیلی خرما در استان کرمان  با آن مواجه است عدم توسعه در این صنایع و به دنبال آن نداشتن سهم کافی در بازارهای داخلی و بازارهای جهانی است. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و از لحاظ روش تحقیق، توصیفی-همبستگی و از لحاظ تحلیلی از نوع علی-ارتباطی است. جامعه آماری این تحقیق 200نفر از افرادی است که در در زمینه بازاریابی، بسته­بندی و فراوری محصولات خرما فعال هستند، ابزار تحقیق پرسشنامه است. میزان پایایی آن برابر است با 7/. که از طریق ضریب کرونباخ محاسبه شده است.حجم نمونه از طریق فرمول کوکران محاسبه و تعداد آن 155 نفر تعیین شده است که از روش نمونه­گیری ساده انتخاب شدند. برای اندازه­گیری آلفای کرونباخ بعد از جمع­آوری داده­ها و Spss26  و Amos  بهره گرفته شده است این مطالعه به بررسی عوامل موثر در توسعه صنایع تبدیلی و تکمیلی در استان کرمان با اهداف نقش عوامل"اقتصادی" و "اجتماعی" و" زیرساختی" می پردازد. صنایع تبدیلی و تکمیلی در زمینه­های بازاریابی،  قیمت­گذاری، بسته­بندی و مورد بحث قرار گرفت. بر اساس نتایج بدست آمده تحلیل عوامل اقتصادی با بار عاملی 78/0 بیشترین نقش و عوامل اجتماعی با 71/0 کمترین نقش در توسعه صنعت خرما دارند.
 
دکتر محسن آقایاری هیر، دکتر حسین اصغرپور، دکتر سهیلا باختر،
دوره 13، شماره 47 - ( 3-1403 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تحلیل عوامل اقتصادی مؤثر بر پذیرش محصولات کشاورزی ارگانیک در شهرستان تبریز انجام شده است.
روش پژوهش: جامعه آماری این مطالعه را تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان شهرستان تبریز تشکیل می‌دهد. جامعه تولیدکنندگان در سطح شهرستان 28 نفر می‌باشد. با توجه به محدود بودن تعداد آنها، به صورت تمام شماری مطالعه شدند. در جامعه مصرف‌کنندگان، حجم نمونه 384 نفر برآورد گردید، ولی برای دستیابی به نتایج بهتر 391 پرسشنامه تکمیل شد. جهت تحلیل داده‌ها از مدل‌سازی معادلات ساختاری در نرم افزار SMART PLS و آزمون t تک نمونه‌ای و فریدمن در نرم افزار SPSS بهره گرفته شد.
یافته‌ها: نتایج مدل اندازه‌گیری بیانگر آن است که بارهای عاملی معرف‌های مشاهده شده، با متغیر پنهان خود دارای مقادیر معناداری هستند و معرف‌های مشاهده شده به خوبی متغیرهای پنهان خود را اندازه‌گیری نموده‌اند. همچنین نتایج مدل ساختاری بیانگر این موضوع است که رابطه ساختاری معناداری بین ادراک گرانی، ارائه تسهیلات حمایتی، توزیع محصول، شیوه تهیه محصولات، قیمت محصول، ویژگی‌های محصول، کیفیت محصول و تمایل به پرداخت وجود دارد. مقادیر بدست آمده T، میانگین و کرانه بالا و پایین عوامل مؤثر بر پذیرش کشاورزی ارگانیک از دیدگاه تولیدکنندگان، مقادیری بالاتر از استاندارد تعیین شده داشتند. نتایج آزمون فریدمن نشان داد، قیمت محصول دارای بالاترین اهمیت و ارائه تسهیلات حمایتی دارای پایین‌ترین میزان اهمیت هستند.
نتیجه‌گیری: مقایسه و بررسی دیدگاه‌های دو گروه تولیدکننده و مصرف‌کننده نشان می‌دهد که بعد اقتصادی تأثیر عمده‌ای بر پذیرش کشاورزی ارگانیک داشته است. همچنین عواملی مانند داشتن قیمت بالای محصولات، هزینه‌ها و قیمت ارائه شده برای یک برند خاص، سیستم بازاریابی مناسب و ... از عواملی هستند که بعد اقتصادی پذیرش کشاورزی ارگانیک را تحت تأثیر قرار داده‌اند.
 
مائده حاجی پور، مهدی حسام، حبیب محمودی چناری،
دوره 13، شماره 50 - ( 10-1403 )
چکیده

هدف: وجود مشکلات اقتصادی و اشتغال در روستاها سبب شده است که اشکال نوینی از گردشگری مثل گردشگری کشاورزی در جهان مورد توجه واقع گردد. در سالهای اخیر، کشاورزی در بیشتر نواحی کشور با مشکلاتی مواجه است که با توجه به ظرفیت های کشاورزی موجود می توان برای ایجاد و توسعه فعالیتهای گردشگری کشاورزی و حضور گردشگران به عنوان فعالیت مکمل بخش کشاورزی استفاده نمود. موضوعی که در این زمینه اهمیت بسیاری دارای خواست و تمایل جامعه محلی برای مشارکت در توسعه این نوع از گردشگری می باشد. بر این اساس در پژوهش حاضر به دنبال بررسی میزان  تمایل جامعه محلی برای مشارکت در توسعه گردشگری کشاورزی در دهستان سیاهکلرود شهرستان رودسر پرداخته شد.
روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر روش جمع آوری اطلاعات اسنادی و میدانی با رویکرد کمی و از نظر ماهیت، یک تحقیق توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری در در این تحقیق متشکل از ساکنین سکونتگاه‌های روستایی دهستان سیاهکلرود است که دارای 1942 خانوار می باشد که از این تعداد با استفاده از فرمول کوکران 385 خانوار به عنوان جامعه نمونه انتخاب گردیده‌اند. در نهایت جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای دوجمله ای، فریدمن، همبستگی اسپیرمن، یومن ویتنی و کروسکال والیس استفاده شد.
یافته‌ها: یافته های تحقیق نشان می دهد در همه شاخص های مورد بررسی یعنی  اقتصادی، اجتماعی، خدمات و تسهیلات زیرساختی و فعالیتهای گردشگری کشاورزی اکثریت پاسخ دهندگان دارای میزان تمایل بیش از حد متوسط یعنی 3 می باشد. نتایج حاصل از رتبه‌بندی شاخص‌های پژوهش با آزمون فریدمن نشان می‌دهد که به ترتیب شاخص‌ فعالیت‌های گردشگری کشاورزی (21/3)، شاخص اقتصادی (19/3)، شاخص اجتماعی (85/1) و شاخص خدمات و تسهیلات زیرساختی (75/1) قرار دارند. همچنین بین تمامی شاخص‌های مورد بررسی همبستگی مثبت و بالایی مشاهده می شود. با توجه به نتایج آزمون یومن ویتنی تمایل زنان بیشتر از مردان ، مجرد‌ها بیش از افراد متأهل‌ و افرادی که دارای یک فضای کشاورزی هستند بیشتر از کسانی که این فضا را ندارند، است.
نتیجه‌گیری: نتایج تحقیق نشان می‌دهد که روستاییان مورد مطالعه عمدتاً به دلایل اقتصادی به توسعه گردشگری کشاورزی علاقه‌مند هستند. با این حال، عوامل اجتماعی نظیر حفظ حریم شخصی و عدم آشنایی کافی با مفاهیم گردشگری کشاورزی، تا حدودی بر تمایل آن‌ها تأثیر گذاشته است. با این وجود، با برنامه‌ریزی دقیق و جامع، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، آموزش جامعه محلی و ترویج گردشگری مسئولانه، می‌توان به توسعه پایدار گردشگری کشاورزی در این منطقه دست یافت و به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی اهالی کمک کرد.

سید محمد حسین موسوی‌پور، وحید ریاحی، سعید نصیری زارع،
دوره 14، شماره 51 - ( 3-1404 )
چکیده

هدف: امروزه آنچه که در مورد فعالیت‌های کشاورزی به ویژه در کشورمان بسیار نگران‌کننده است، روند رو به رشد خردشدن زمین‌های کشاورزی است. این موضوع به طور جدی می‌تواند تمام سیاست‌های کشاورزی و در نهایت مشکل تولید در این بخش که امروزه موضوع مورد بحث در کشورمان بوده را تحت‌تأثیر قرار دهد. این پدیده از زمان اجرای برنامه اصلاحات ارضی و با پدیده ارث در سال‌های اخیر تشدید شده که با وجود پژوهش‌های اندک، تحقیق پیش‌رو سعی در شناخت جامع و یکپارچه‌ از چنین پدیده‌ای در مناطق روستایی مورد مطالعه در شهرستان ساوجلاغ داشت.
روش پژوهش: : این پژوهش کاربردی و از نظر نحوه گرد‌آوری داده‌ها، از نوع ترکیبی و بنیان تحقیق نیز از نظر فلسفی با توجه به آمیخته بودن روش آن، مبتنی بر رویکرد پرآگماتیسم قرار داشت. داده‌ها از طریق مطالعه منابع کتابخانه‌ای- اسنادی و میدانی که شامل 7 مصاحبه در گروه‌های 3-5 نفره و 16 مصاحبه انفرادی بود، جمع‌آوری شد. مبنای اصلی در ارائه یافته‌ها نیز متکی بر نظریه داده بنیاد یا نظریه زمینه‌ای پس از کدگزاری یافته‌های مصاحبه‌ها در مکس‌کیودا بود. 14 نقطه‌روستایی نیز براساس پیشنهاد خبرگان و با توجه به معیارهای: تعداد بهره‌برداران کشاورزی، سطح زیرکشت محصولات کشاورزی و میزان تولید انتخاب شد.
یافته‌ها: مطابق با قرآن کریم، خداوند، زمین را نه به عنوان یک مال و ثروت برای شخصی؛ بلکه آن را به عنوان یک وسیله‌ برای کار و معیشت انسان می‌داند. در قوانین فقهی و حقوقی کشورمان نیز مدیریت و مالکیت زمین‌ها متعلق به حکومت اسلامی قرار دارد. در کنار این مباحث، اما قانون ارث و برنامه اصلاحات ارضی از عوامل شناخته شده در موضوع خرد شدن زمین‌های کشاورزی هستند. در این بخش، عوامل و شرایط در مناطق روستایی کشورمان موجب تشدید این پدیده گردیده است. مطابق با یافته‌های این بخش تغییرات اقلیمی و هزینه‌های تولید محصولات کشاورزی به عنوان شرایط علی در رخداد پدیده؛ تغییر الگو و سبک ‌زندگی اجتماعی، رشدجمعیت در مناطق روستایی، گسترش حاشیه‌نشینی و شهرنشینی، امکانات و خدمات محدود در مناطق روستایی و ضعف بنیه مالی کشاورزان به عنوان شرایط مداخله‌گر؛ عوامل محیطی و اکولوژیکی و مورفولوژی و ساخت زمین‌های کشاورزی نیز به عنوان شرایط زمینه‌ای و قوانین و مقررات حقوقی، عملکرد و تخصص مدیران محلی، مدیریت یکپارچه و هماهنگ مدیران و همچنین سطح آگاهی و شناخت کشاورزان به عنوان راهبردها، همچنین بهره‌وری و سودآوری فعالیت‌های کشاورزی و رشد بالای قیمت زمین به عنوان پیامدها و نتایج موضوع شناسایی گردید.
نتیجه‌گیری: برای جلوگیری از تشدید خردشدن زمین‌های کشاورزی به نظر می‌رسد، تشکیل و مشارکت کارشناسان و متخصصان جهت ایجاد تغییرات اساسی در قوانین و ضوابط تقسیم اراضی کشاورزی و رفع عوامل رخداد آن مهم است.   


علیرضا جعفری، همت اله پیردشتی، فاطمه رزاقی بورخانی، زهرا صابر،
دوره 14، شماره 51 - ( 3-1404 )
چکیده

هدف: امروزه طراحی یک سامانه‌ پایدار ‌محیط زیستی و قابل‌توجیه از نظر اقتصادی و اجتماعی با دیدگاه آینده‌پژوهانه برای توسعه روستایی و کشاورزی مورد توجه است. هدف کلی این پژوهش،  توسعه راهبردهای مدیریت تلفیقی محصول در مزارع برنج استان مازندران است.
روش پژوهش: یکی از روش‌های تحلیل در برنامه‌ریزی راهبردی، تکنیک SWOT است. در این پژوهش، با استفاده از مبانی نظری و مطالعات تحلیلی، نقاط چهارگانه SWOT یعنی نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید شناسایی شد. جامعه آماری شامل گروهی از متخصصان و کارشناسان دارای تجربه و تخصص علمی در زمینه توسعه پایدار کشت برنج و ترویج کشاورزی (18 نفر) و تجربه مدیریتی در سازمان‌های مرتبط مانند سازمان جهاد کشاورزی در استان مازندران (20 نفر) بودند که از طریق نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده‌ها با ماتریس‌ SWOT  در نرم افزار EXCEL انجام شد.
یافته‌ها: تحلیل ارزیابی درونی و ارزیابی بیرونی سیستم نشان می‌دهد که نقاط قوت و فرصت‌ها بر نقاط ضعف و تهدیدهای آن غالب می‌باشند. وزن‌های بدست آمده از برآیند این نقاط نشان‌دهنده غالب بودن فضای مفید بر فضای مخاطره‌آمیز است. اولویت فضای راهبردی سامانه در ناحیه راهبردی SO یا حداکثر-حداکثر (حدود 36 درصد)  است. پس از این گروه از راهبردها، سایر راهبردها یعنی راهبردهای WO (حداقل- حداکثر)، ST (حداکثر- حداقل) و WT   (حداقل- حداقل) به ترتیب با حدود 25، 23 و 16 درصد از کل راهبردهای متصور برای این استان است.
نتیجه‌گیری: مطابق با تحلیل فضای استراتژیک و وزن مربوطه، تقویت توانمندسازی و مشارکت کشاورزان در مدیریت بهینه مزرعه با رهیافت FFS/IPM، راهبرد مدیریت ریسک تولید و افزایش تاب‌آوری سامانه از طریق بیمه، استقرار تعاونی تولید محصول سالم و برند تجاری‌سازی جمعی در زنجیره ارزش برنج، تأکید بر همکاری و ارتباط هم‌افزا میان ذینفعان کلیدی در زنجیره تولید برنج مهمترین راهبردهای توسعه سیستم ICM هستند. بکارگیری این راهبردها نقش مهمی در پذیرش راهبرد ICM و توسعه پایدار کشاورزی دارد.

حسین حسین‌پور، محمدرضا رضوانی، علیرضا دربان‌‌آستانه،
دوره 14، شماره 52 - ( 6-1404 )
چکیده

هدف: زنجیره تأمین محصولات کشاورزی در انسجام کسب‌وکارها و امنیت غذایی نقش مهمی دارد. تاکنون پژوهش جامعی درباره زنجیره تأمین انگور انجام نشده است. انگور در بخش کوهمره، با چالش‌هایی نظیر شکاف عرضه‌و‌تقاضا و نوسانات قیمتی روبرو است. این مطالعه به تحلیل وضعیت، شناسایی چالش‌های مراحل مختلف زنجیره تأمین انگور و ارزیابی تفاوت‌های عملکردی آن در روستاهای بخش کوهمره می‌پردازد.
روش پژوهش: در این پژوهش کاربردی، گردآوری داده‌ها به صورت اسنادی و پیمایشی انجام گرفته است. روایی ابزار پژوهش بر اساس نظرات خبرگان و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ تایید شد. جامعه آماری پژوهش، 793 بهره‌بردار انگور در روستاهای بخش کوهمره بوده‌اند که با فرمول کوکران 260 بهره‌بردار به عنوان نمونه تعیین شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با آزمون‌های آماری تی تک‌نمونه‌ای، تحلیل واریانس یک‌طرفه و آزمون تعقیبی دانکن در نرم‌افزار SPSS و برای ترسیم نقشه توزیع فضایی از ابزار IDW در نرم افزار ArcMap استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد عرضه‌ نهاده‌هایی نظیر تامین ارقام مناسب نهال، آب، کود، سموم و سایر، مراحل کاشت، داشت و برداشت محصول از وضعیت مناسبی برخوردار است. درحالیکه دسترسی به سردخانه‌ها، واحدهای درجه‌بندی، بسته‌بندی، صنایع تبدیلی و تکمیلی، تبلیغات، برندسازی، بازاریابی و مصرف در وضعیت نامناسبی قرار دارند. همچنین، نتایج نشان‌دهنده وجود تفاوت میان زنجیره تامین روستاها است و پراکنش فضایی آنها به این صورت است که محدوده شرقی بخش، منطبق بر روستاهای دوسیران با میانگین (2/7794)، باغستان کنده‌ای (2/7478) و باغستان ابوالحیات (2/5837) دارای وضعیت مناسب‌ و محدوده‌های شمالی، جنوبی و غربی بخش کوهمره وضعیت نامناسبی دارند.
نتیجه‌گیری: زنجیره تأمین انگور در بخش کوهمره با چالش‌هایی در زمینه‌های زیرساختی و بازاریابی روبرو است. بهبود دسترسی به امکانات سردخانه‌ای، واحدهای درجه‌بندی، بسته‌بندی، صنایع تبدیلی، تکمیلی، تبلیغات و برندینگ به بهبود وضعیت زنجیره تأمین، کاهش شکاف عرضه و تقاضا و کاهش نوسانات قیمتی کمک می‌کند.

مهدی رمضان زاده لسبویی، مسعود سامیان،
دوره 14، شماره 53 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف: تحقیق حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر توسعه گردشگری کشاورزی و اولویت‌بندی شهرستان‌های استان مازندارن براساس پتانسیل‌های گردشگری انجام شده است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ پارادایم از نوع تحقیقات آمیخته (کیفی کمّی) با رویکرد اکتشافی است که در دو مرحله طراحی و اجرا شده است. در مرحله اول، ابتدا به‌منظور شناسایی و استخراج عوامل موثر بر توسعه گردشگری کشاورزی از روش نمونه‌گیری هدفمند و با در نظر گرفتن شاخص اشباع نظری داده‌ها 25 مصاحبه نیمه‌ساختاریافته انجام شد. پس از انجام مصاحبه‌ها با استفاده از روش تحلیل محتوا طی مراحل کدگذاری باز و محوری عوامل موثر بر توسعه گردشگری کشاورزی شناسایی شدند. در مرحله دوم به منظور اولویت‌بندی شهرستان‌های استان مازندران در خصوص گردشگری کشاورزی از روش تصمیم‌گیری چندمعیاره‌ی تاپسیس استفاده شده است.
یافته‌ها: براساس نتایج این پژوهش، عوامل متعددی در توسعه گردشگری کشاورزی نقش داشته و نیز این عوامل خود سهمی در توسعه پایدار جوامع روستایی دارند که نتایج حاصل از مصاحبه‌های عمیق نیمه‌ساختار یافته نشان داد 5 عامل اصلی در توسعه گردشگری کشاورزی در استان مازندران موثر هستند که شامل عامل اقتصادی و زیرساختی، عامل اجتماعی و فرهنگی، عامل سیاستی و مدیریتی، عامل ترویجی و آموزشی و عامل محیطی و طبیعی است. همچنین، نتایج حاصل از اولویت‌بندی شهرستان‌های استان مازندران نشان داد که از 22 شهرستان مازندارن از نظر شاخص‌های پتانسیل گردشگری کشاورزی 5 شهرستان (آمل، بابل، بهشهر، تنکابن و ساری) دارای وضعیت بسیار خوب، 10 شهرستان (بابلسر، جویبار، چالوس، رامسر، فریدونکار، قائمشهر، کلاردشت، محمودآباد، نور و نوشهر) دارای وضعیت خوب، 3 شهرستان (سیمرغ، عباس‌آباد و نکا) دارای وضعیت متوسط و 4 شهرستان (سوادکوه، سوادکوه شمالی، گلوگاه و میاندورود) دارای وضعیت ضیعفی از لحاظ پتانسیل‌های گردشگری کشاورزی هستند. بنابراین، برای برنامه‌ریزی توسعه گردشگری کشاورزی در این استان باید به این موارد توجه شود.
نتیجه‌گیری: استان مازندران با داشتن 3/2 درصد اراضی زیرکشت کشور، برابر 8/7 درصد تولید محصولات کشاورزی کشور را به خود اختصاص داده که حدودا سه برابر میانگین کشور است. این استان با سطح زیرکشت 218 هزار هکتار برنج و تولید حدود 1187 هزار تن شلتوک، حدود 36/6 درصد سطح را دارا بوده و در تولید برنج مقام اول کشور را دارد؛ در مرکبات با سطحی حدود 157 هزار هکتار و تولید 2800 تن دارای رتبه 4 به لحاظ سطح و رتبه 2 به لحاظ تولید در کشور است. با توجه به ویژگی‌ها و پتانسیل‌های بسیار بالای استان مازندران در زمینه کشاورزی و نیز گردشگری، شناخت عوامل موثر بر توسعه گردشگری کشاورزی به عنوان یک راهبرد مهم برای توسعه این استان ضروری است. از سوی دیگر، با توجه به ظرفیت شهرستان‌های مختلف این استان در حوزه گردشگری و نیز کشاورزی در این پژوهش سعی شد تا شهرستان‌های استان مازندارن براساس پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های خود در زمینه گردشگری کشاورزی اولویت‌بندی شوند تا بتوانند برای برنامه‌ریزی برای سیاستگذران و مسئولین موثر واقع شود.

حمید صرفی،
دوره 14، شماره 53 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف: بررسی پیامدهای سیاست مشترک کشاورزی اتحادیه اروپا بر توسعه فضایی-اقتصادی نواحی روستایی از سال 1962، با هدف درک عمیق‌تر تأثیرات آن بر ساختار اقتصادی، اجتماعی و فضایی این مناطق.
روش پژوهش: این مطالعه با رویکرد کیفی و روش تحلیل اسنادی انجام شده است. چارچوب نظری پژوهش بر مبنای نظریه توسعه فضایی یکپارچه با تمرکز بر رویکرد توسعه پایدار کشاورزی و روستایی استوار است، که به دنبال ایجاد تعادل بین ابعاد اقتصادی، اجتماعی و محیط‌زیستی توسعه روستایی است.
یافته‌ها: اصلاحات متعدد در سیاست مشترک کشاورزی، تغییرات قابل توجهی در الگوهای فضایی کشاورزی، ساختار اقتصادی روستاها، و توزیع جمعیت ایجاد کرده است. این سیاست نقش مهمی در بازآرایی فضایی- اقتصادی نواحی روستایی داشته، اما چالش‌هایی نظیر نابرابری‌های منطقه‌ای و مهاجرت روستایی همچنان باقی مانده است؛ از یک سو، به بهبود بهره‌وری کشاورزی، حفاظت از محیط زیست، و تقویت زیرساخت‌ها کمک کرده، اما از سوی دیگر، توزیع نابرابر یارانه‌ها و تمرکز بیش از حد بر تولید در برخی مناطق، موجب تشدید نابرابری‌های منطقه‌ای شده است.

نتیجه‌گیری: این پژوهش بر ضرورت اتخاذ رویکردی یکپارچه و متوازن در سیاست‌گذاری توسعه روستایی تأکید می‌کند. چالش‌هایی مانند تغییرات اقلیمی و رقابت جهانی، ضرورت بازنگری در این سیاست را افزایش داده است. توجه بیشتر به نوآوری، دیجیتالی شدن کشاورزی، و تقویت زنجیره‌های ارزش محلی برای افزایش تاب‌آوری اقتصادی نواحی روستایی ضروری است. سیاست مشترک کشاورزی، علی‌رغم دستاوردهای قابل توجه، نیازمند اصلاحات مداوم برای تطبیق با شرایط متغیر است.

صفحه 4 از 5     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه اقتصاد فضا و توسعه روستایی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb