13 نتیجه برای کرمانشاه
حامد قادرمرزی، داوود جمینی، علیرضا جمشیدی، رامین چراغی،
دوره 2، شماره 3 - ( 3-1392 )
چکیده
وضعیت مطلوب مسکن در نواحی شهری و روستایی یکی از شاخصهای توسعه اقتصادی اجتماعی در کشورهای جهان محسوب میشود. تدوین یک برنامه جامع در بخش مسکن بهمنظور دستیابی به وضعیت مطلوب مسکن مستلزم شناسایی و تجزیه وتحلیل ابعاد گسترده این بخش میباشد. از راههای مهم آگاهی از وضعیت مسکن در فرایند برنامهریزیهای منطقهای، استفاده از شاخصهای مسکن میباشد. این شاخصها که بیانگر وضعیت کمی و کیفی مساکن در هر مقطع زمانی است، راهنمایی مؤثر جهت بهبود برنامهریزی مسکن برای آینده میباشد. در این رابطه پژوهش حاضر با استفاده از شاخصهای مسکن به بررسی وضعیت مسکن مناطق روستایی شهرستانهای استان کرمانشاه، و سطحبندی نواحی روستایی آن با استفاده از این شاخصها پرداخته است. روش تحقیق پژوهش حاضر مبتنی بر روش اسنادی و توصیفی است. اطلاعات مورد نیاز از نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385 استان کرمانشاه استخراج شده است. در این مطالعه از 34 شاخص برای بررسی وضعیت موجود استفاده شده است. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و مدل TOPSIS، سطحبندی شهرستانها بر اساس تحلیل خوشهای و نمایش توزیع آنها با استفاده از نرمافزار ArcGIS انجام گرفته است. بهمنظور سطحبندی نواحی همگن روستایی از روش تحلیل خوشهای استفاده و نقاط روستایی استان به 3 گروه همگن طبقهبندی شدهاند که بر اساس آن مناطق روستایی شهرستانهای کنگاور و هرسین در بالاترین سطح و مناطق روستایی شهرستانهای دالاهو، ثلاث و باباجانی، اسلامآبادغرب، پاوه، روانسر، قصرشیرین، گیلانغرب و جوانرود در پایینترین سطح از حیث برخورداری از شاخصهای مسکن قرار دارند.
امیرحسین علی بیگی، رضوان قنبرعلی،
دوره 2، شماره 5 - ( 9-1392 )
چکیده
مشارکت در یادگیری، توسعه تکنولوژی و توسعه آگاهانه روشهای نوین کشاورزی، اثر مهمی بر بهرهوری کشاورزان به ویژه کشاورزان سنتی دارد. هدف این مقاله بررسی تأثیر ترویج دانش کشاورزی بر عملکرد کشاورزان گندمکار شهرستان کرمانشاه است. جامعه آماری تحقیق شامل 189 نفر از گندمکارانی است که در برنامه مدرسه در مزرعه شرکت داشتند و 3897 نفر از گندمکارانی که در این برنامه شرکت نداشتند. جهت انتخاب نمونهها از روش نمونه تصادفی استفاده شد. روایی ابزار پژوهشاز طریق اعضای هیئت علمی گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه رازی ومتخصصان وکارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان کرمانشاه به دست آمد. آزمون مقدماتی و اعتبار پرسشنامه ازطریق تکمیل ٣٠ پرسشنامه به وسیله گندمکاران در یکی از شهرستانهای خارج از نمونه آماری و ضریب اطمینان آلفای کرونباخ 85/0درصد محاسبه گردید. نتایج نشان داد اجرای رهیافت مدرسه در مزرعه در منطقه مورد مطالعه تأثیر قابل توجهی بر دانش و درآمد کشاورزان داشته است. نتایج آزمون t نیز حاکی از آن است که از لحاظ سن، میزان تحصیلات و میزان اراضی آبی تفاوت معنی داری بین دو گروه کشاورزان شرکتکننده و غیرشرکتکننده در برنامه مدرسه در مزرعه، وجود دارد. بررسی ویژگیهای ارتباطی گندمکاران نیز نشان داد، تماس بیشتر گندمکاران با مروجین، شرکت در کلاسهای ترویجی، توصیه کشاورزان همسایه و رهبران محلی بر شرکت گندمکاران در برنامه مدرسه در مزرعه تأثیر دارد. به علاوه نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای دانش کنترل بیولوژیکی، میزان تحصیلات، تماس با مروجین، استفاده از رسانههای انبوهی و میزان اراضی آبی توانسته اند 4/73 درصد از تغییرات متغیر میزان پذیرش را تبیین نمایند.
کیومرث زرافشانی، مرضیه کشاورز، طاهره ملکی،
دوره 3، شماره 7 - ( 3-1393 )
چکیده
خشکسالیبهعنوانبلایطبیعی،ازدیربازکشورهایمختلف را تحت تأثیر آثار زیان بار قرار داده است.کشور ایران نیز، یکی از کشورهایی است که در سالهای اخیر، از پیامدهای خشکسالی متضرر شده است. در این میان، خانوارهای روستایی به دلیل وابستگی معیشتی به اقتصاد کشاورزی، در برابر این پدیده چندبعدی، توان سازگاری کمتری دارند. هدف پژوهش حاضر، سنجش توان سازگاری خانوار کشاورز در برابر خشکسالی است. جامعه آماری تحقیق، 3329 خانوار کشاورز ساکن دهستان درود فرامان از توابع شهرستان کرمانشاه بوده است که از بین آنها تعداد 172 خانوار به عنوان نمونه آماری انتخاب شده است. بر اساس یافتهها، توان سازگاری خانوارهای نمونه در سه طبقه کم، متوسط و زیاد معرفی شده است. طبقهبندی توان سازگاری بر اساس روستای محل سکونت نیز نشان داد که از میان چهارده روستای مورد بررسی، خانوارهای ساکن روستای مرادآباد و بزگدار سفلی، بیشترین میزان توان سازگاری را در برابر خشکسالی داشتهاند. دستاوردهای حاصل از این پژوهش نشان میدهد، برنامهریزان درباره خشکسالی استان، میبایست با در نظر گرفتن میزان و علت بروز آسیبپذیری، برنامههایی را جهت کاهش آن در دهستان درود فرامان تدارک دهند.
جعفر توکلی، اکرم رزلانسری،
دوره 5، شماره 16 - ( 5-1395 )
چکیده
در راستای سیاست کلی نظام پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به منظور محرومیتزدایی و توسعه روستاها یکی از برنامههایی که در دستور کار قرار گرفته است، اجرای طرح هادی روستایی جهت تأمین عادلانه امکانات از طریق تحول کالبدی- فیزیکی روستا، ایجاد تسهیلات اجتماعی- تولیدی، تأمین خدمات عمومی و بهبود مسکن روستاییان بوده است. اثرات طرحهای هادی محدود به تغییراتی در بافت کالبدی بوده و در اجرای آن به عامل اقتصادی کمتر توجه شده است. تحقیق حاضر با هدف ارزشیابی پیامدهای کالبدی و به تبع آن اقتصادی اجرای طرح هادی و تأثیر آن بر تحولات روستاهای شهرستان کرمانشاه انجام شده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و جمعآوری اطلاعات به صورت اسنادی و پیمایشی بوده است. با استفاده از فرمول کوکران از بین 2467 نفر سرپرست خانوار ساکن 10 روستای محدوده بررسی، 340 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده است. ابزار تحقیق، پرسشنامه خانوار روستایی حاوی سؤالاتی با طیف لیکرت بوده که روایی آن توسط متخصصین موضوعی و پایایی آن از طریق آزمون آلفای کرونباخ تأیید شده است (مقدار آلفای بُعد کالبدی=882/0، مقدار آلفای بُعد اقتصادی=886/0). یافتهها نشان داد که اجرای طرح هادی به رغم برخی کاستیها در توسعه فضای سبز، مکانیابی دفع فاضلاب و زباله، تاثیری نسبتاً مطلوب بر تحول کالبدی و به تبع آن اقتصادی روستاهای مورد بررسی داشته است. با این وجود در مواردی چون افزایش سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال تحول چشمگیری مشاهده نشده است. تحلیل عوامل مؤثر بر اجرای طرح هادی نیز حاکی از این بوده است که روستاهای با موقعیت پایکوهی، جمعیت بیشتر و فاصله 20-10 کیلومتر از شهر کرمانشاه تحولات کالبدی و اقتصادی بیشتری داشته است. از این رو به منظور جبران مشکلات موجود در پیامدهای کالبدی و اقتصادی ضروری است قبل از اجرای طرح هادی، سازمانها و نهادهای درگیر در توسعه روستایی طی تمهیدات قانونی ملزم به هماهنگی و ایفای نقش مؤثر در فرآیند اجرای طرح گردند.
حوریه مرادی، فرهاد جوان،
دوره 7، شماره 23 - ( 3-1397 )
چکیده
هدف این مقاله واکاوی عوامل مؤثر بر شکل گیری بنگاه های اقتصادی کارآفرینانه در نواحی روستایی شهرستان کرمانشاه است. این پژوهش از نوع کاربردی بوده که با روش کیفی انجام شده است. روش انتخاب نمونه ها به صورت نمونه گیری هدفمند بوده و جمع آوری دادهها با بهرهگیری از مصاحبههای عمیق و نیمه ساختار یافته تا مرحله اشباع نظری ادامه یافته است. در مجموع از مصاحبه با 15 نفر از کارشناسان جهاد کشاورزی شهرستان کرمانشاه، اشباع نظری حاصل شد. برای تحلیل داده های به دست آمده از روش کدگذاری سه مرحله ای باز، محوری و انتخابی استفاده گردید و در نهایت مدل پارادایم یک درک معنایی عوامل مؤثر بر شکل گیری بنگاه های اقتصادی در نواحی روستایی شهرستان کرمانشاه ترسیم گردید. نتایج نشان داد رشد فعالیت های اقتصادی و تشکیل بنگاه های تجاری نوآورانه در شبکه اقتصاد فضایی نواحی روستایی شهرستان کرمانشاه بیشتر در بستر فعالیت های کشاورزی بوده و در گذر زمان از فعالیت های صنعتی نواحی روستایی کاسته شده است. همچنین، سنجش متغیرهای مؤثر نیز گویای این است که به ترتیب متغیرهای عوامل سرمایه انسانی و اقتصادی در شکل گیری بنگاه های اقتصادی کارآفرینانه نواحی روستایی شهرستان کرمانشاه دارای بیشترین اهمیت بوده است.
بهروز راسخی، رضوان قنبری موحد، امیرحسین علی بیگی،
دوره 7، شماره 26 - ( 11-1397 )
چکیده
شناخت نیازهای خدماتی کارآفرینان امکان ارائه خدمات مناسب از سوی دولت به کارآفرینان را فراهم میسازد. هدف از این پژوهش شناسایی نیازهای خدماتی کارآفرینان کشاورزی می باشد. جامعه آماری شامل 260 نفر از کارآفرینان کشاورزی شهرستان کرمانشاه بودندکه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، حجم نمونه 152 نفر تعیین شد. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. نتایج نشان داد که "بازاریابی محصولات" مهم ترین نیاز خدماتی از دیدگاه کارآفرینان کشاورزی می باشد و نیازهای "مشاوره فنی"، "آشنایی با روش های کسب سرمایه" و "یادگیری مهارت های ارتباطی" در اولویت های بعدی قرار دارند. همچنین نتایج به دست آمده از آزمون من وایتنی نشان داد که بین کارآفرینان کشاورزی بر حسب مکان فعالیت و جنسیت تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر کارآفرینان کشاورزی ساکن روستا در جنبه های ارتباطی و آموزشی و زنان کارآفرین در جنبه مدیریت و برنامه ریزی نیاز بیشتری به ارائه خدمات دارد.
یاسر محمدی، فرشته عواطفی اکمل، مینا ضمیری آراسته،
دوره 7، شماره 26 - ( 11-1397 )
چکیده
هدف از این پژوهش، شناخت ابعاد توانمندسازی و اثرات صندوقهای تأمین مالی خرد بر این ابعاد در بین زنان روستایی استانهای کرمانشاه و همدان است. روش تحقیق از نوع توصیفی-همبستگی و پارادایم غالب کمی است. جامعه آماری شامل همه زنان عضو صندوقهای اعتبارات خرد شهرستانهای همدان و کرمانشاه است که اعتبار دریافت کرده و به روش تمام شماری پیمایش شدند. روایی ظاهری پرسشنامه توسط تعدادی از متخصصین و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ به میزان بالاتر از 8/0 مورد تأیید قرار گرفت. تحلیل دادههای در محیط نرمافزارهای IBMSPSS21 و LISREL8.5 انجام شد. نتایج مطالعه نشان داد که ابعاد توانمندسازی زنان روستایی را میتوان در شش بعد قرار داد که این ابعاد با یکدیگر همبستگی کامل داشته و طبق نتایح تحلیل عاملی تأییدی، از اعتبار کافی برای تبیین توانمندسازی زنان روستایی برخوردار بودند. همچنین بعد "اعتماد به نفس زنان روستایی" بالاترین و بعد "توانمندی سیاسی" پائینترین قدرت تبیینکنندگی متغیر توانمندسازی زنان روستایی را داشتند. نتیجه اثرات تأمین مالی خرد بر ابعاد توانمندسازی زنان روستایی نیز نشان داد که بطور کلی میزان اثرگذاری در حد متوسط بوده و بیشترین اثر بر ابعاد توانائی تصمیمگیری و اعتماد به نفس زنان روستایی است و سپس ابعاد توانمندی سیاسی، موقعیت در جامعه، توانمندی اقتصادی و موقعیت درون خانواده در رتبههای بعدی اثرپذیری قرار دارند. همه ابعاد ششگانه توانمندسازی با یکدیگر همبستگی مستقیم و معنیداری داشتند، لذا توانمندی در هر یک از ابعاد، با توانمندی در سایر ابعاد رابطه معنیداری داشت و این قدرت همافزایی ابعاد توانمندسازی را نشان میدهد.
بیژن رضایی، نادر نادری، معین سلیمانی،
دوره 9، شماره 31 - ( 2-1399 )
چکیده
پژوهش حاضر باهدف واکاوی مؤلفههای تشکیلدهنده اکوسیستم کارآفرینی روستایی شهرستان کرمانشاه و ارائه راهبردهای بهبود آن انجام پذیرفت. رویکرد حاکم بر پژوهش، آمیخته با بهرهگیری از طرح آشیانهای (نهفته) بود که در بخش کیفی از رهیافت نظاممند روش نظریه بنیانی و در بخش کمی از روش پیمایشی بهرهگرفتهشد. جامعه موردمطالعه در بخش کیفی و کمی این پژوهش، شامل کارشناسان و خبرگان کارآفرینی و توسعه روستایی بود. روش نمونهگیری در بخش کیفی گلوله برفی و متواتر نظری و در بخش کمی نمونه در دسترس بود. ابزار جمعآوری دادهها در بخش کیفی شامل مصاحبه نیمهساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه محققساخته بود. دادههای حاصل از مصاحبهها در بخش کیفی از طریق کدگذاری باز، محوری و گزینشی و در بخش کمی با روش تحلیل اثرات متقابل تجزیهوتحلیل شد. در بخش اول نتایج حاصل از این پژوهش مهمترین مؤلفههای تشکیلدهنده اکوسیستم کارآفرینی روستایی مشخص شد و در بخش دوم ارتباط (تأثیرگذاری و تأثیرپذیری) بین مؤلفههای شناساییشده در بخش قبل موردبررسی قرار گرفت. در نهایت، با توجه به راهبردهای بهدستآمده از مدل پارادایمی نظریه بنیانی و بررسی وضعیت و موقعیت مؤلفهها در پلان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری، مهمترین اولویتهای راهبردهای بهبود اکوسیستم کارآفرینی ارائه شد که شامل برنامهریزی و سیاستگذاری برای توسعه کارآفرینی روستایی، بهبود نظام آموزش کارآفرینی، بهبود زیرساختهای توسعه کارآفرینی و توسعه هنجارهای فرهنگی- اجتماعی بود.
حوریه مرادی، فرهاد جوان، سپیده امرایی، مریم بیرانوندراد،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
کارآفرینی بهعنوان یک فرآیند اقداماتی نوظهور و ایجاد ارزش در مکانهای جغرافیایی است که در صورت برنامهریزی و مدیریت عقلایی میتواند سرمایهای برای توسعه فضای اجتماعی و جغرافیایی باشد. جریانهای کارآفرینانه روستایی، شکلگیری بنگاههای اقتصادی خرد و بازتابپذیری و نقشپذیری کارآفرینان در جریان-های توسعهای نواحی پیرامون شهرهای بزرگ، میتواند دگرگونیهای مکانی ـ فضایی را سبب شده و در توسعه کلانشهر نقش قابلتوجهی داشته باشد، بر این اساس، مقاله حاضر باهدف تبیین اثرات کارآفرینی روستایی در توسعه فضاهای پیراشهری شهرستان کرمانشاه بر پایهی روش فرایندی نگرش چندبعدی کارآفرینی طراحی شد. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه میدانی و پرسشنامهای بود. جامعه آماری شامل 21 روستای کارآفرین بافاصله کمتر از 20 کیلومتر از کلانشهر بود؛ این روستاها به دلیل حضور کارآفرینان و پیوستگی مکانی ـ فضایی با شهرستان کرمانشاه، با چالشها و مسائل بیش از دیگر نواحی روستایی روبرو بوده و بر توسعه شهرستان اثرگذار بودند. برای تحلیل اثرات از آزمونهای همبستگی و رگرسیون چندگانه در نرمافزار SPSS20 استفاده شد. یافتهها نشان داد بین متغیرهای روحیه کارآفرینی افراد، فرآیند اقتصادی و محیطی حاکم بر روستا و توسعه فضاهای پیراشهری رابطه مثبت و معنیداری در سطح یک درصد خطا برقرار است. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که متغیرهای کارآفرینی روستایی (روحیه کارآفرینی افراد، فرآیند اقتصادی و محیط (بیرونی و درونی) حاکم بر روستا)، تأثیر معنیداری بر توسعه فضاهای پیراشهری داشته و توانایی تبیین 96 درصد از تغییرات متغیر توسعه فضاهای پیراشهری شهرستان را دارد. مهمترین متغیر اثرگذار نیز متغیر محیطی تشخیص داده شد.
نسرین جلیلیان، یاسر محمدی،
دوره 11، شماره 41 - ( 9-1401 )
چکیده
یکی از راهﻫﺎی ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑـﺎ ﮐﺎﻫﺶ فقر و بهبود معیشت به ویژه در بین زﻧﺎن روستایی ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺧﺎﻧﻮار، تامین مالی خرد آنها در قالب اعطای تسهیلات خودکفایی و اشتغالزایی از طریق نهادهایی مانند کمیته امداد امام خمینی (ره) است. این پژوهش با هدف مطالعه نقش وام های اشتغالزایی بر معیشت پایدار زنان روستایی سرپرست خانوار انجام شد. پژوهش، از نظر ماهیت از نوع پژوهشهای کمی و از نظر هدف از نوع مطالعات کاربردی است. همچنین به لحاظ نحوه گردآوری داده ها، از نوع تحقیقات پیمایشی و از نظر شیوه تحلیل داده ها از نوع تحقیقات توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق، زنان روستایی سرپرست خانوار که تحت پوشش کمیته امداد در دهستان هرسم، شهرستان اسلامآباد غرب در استان کرمانشاه بودند که 100 نفر از این زنان انتخاب و به صورت سرشماری بررسی شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، جمع آوری شد که روایی آن با نظر متخصصان و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. تحلیل داده ها در محیط نرمافزار IBMSPSS انجام شد. نتایج نشان داد که دو گروه زنان سرپرست خانوار بهرهمند و بیبهره از وام های اشتغالزایی کمیته امداد، از نظر وضعیت معیشت پایدار روستایی، تفاوت معنیداری باهم داشتند و زنان بهره مند، مخصوصاً در بعد سرمایه مالی و سرمایه فیزیکی وضعیت معیشت بهتری داشتند. همچنین در بین زنان بهرهمند از وام های خوکفایی نیز کسانی که از میزان وام های دریافتی و دوره بازپرداخت آنها رضایت داشته و همچنین در دورههای مهارتآموزی جهت ایجاد شغل شرکت داشتند، از سطح معیشت پایدار بالاتری برخوردار بودند.
هرمز اسدی،
دوره 12، شماره 44 - ( 5-1402 )
چکیده
توصیه یافتههای تحقیقاتی در قالب برنامههای آموزشی و ترویجی به بهرهبرداران روستایی به منظور ارتقاء سطح دانش کشاورزان، نقش مهمی در بهبود بهرهوری و توسعه روستایی ایفاء میکند. در همین راستا، این مطالعه به منظور ارزیابی زراعی، سودآوری و بهرهوری اقتصادی نهادهها در تولید دانه و علوفه ذرت تحت مدیریتهای مختلف کارشناسی و بهرهبردار در روستای توللی از توابع دهستان الهیارخانی در شهرستان کرمانشاه در سال 1400 انجام شد. در این پژوهش، 10 هکتار مزرعه در مزارع بهرهبردار مشخص گردید به طوری که پنج هکتار آن با استفاده از برنامههای فنی و توصیه تحقیقاتی و پنج هکتار دیگر براساس مدیریت مرسوم توسط بهرهبردار انجام گردید. در بخش زراعی، صفات کمی و کیفی محصول تحت مدیریتهای مختلف مشخص و سطح معنیداری آنها با استفاده از آزمون t تعیین شد. ارزیابی اقتصادی با استفاده از شاخصهای سودآوری و سنجش بهرهوری نهادههای آب و بذر با استفاده از شاخصهای بهرهوری فیزیکی و اقتصادی انجام گردید. طبق نتایج، تحت توصیه تحقیقاتی نسبت به مدیریت مرسوم، عملکرد دانه و علوفه ذرت در مزرعه زارع بهترتیب 8/13 و 4/16 درصد افزایش، هزینه تمام شده هر کیلو دانه و علوفه ذرت بهترتیب 3/22 و 26 درصد کاهش، نسبت فایده به هزینه تولید دانه و علوفه ذرت بهترتیب 6/28 و 6/34 درصد افزایش، بهرهوری اقتصادی هر مترمکعب آب و هر کیلوگرم بذر در مزرعه زارع برای دانه ذرت بهترتیب 8/13 و 7/45 درصد و برای علوفه ذرت بهترتیب 4/16 و 6/38 درصد افزایش نشان داد. بنابراین با اعمال توصیههای تحقیقاتی علاوه بر بهبود سودآوری و بهرهوری در تولید ذرت، امکان کاهش خلاء عملکرد در مزرعه زارع نیز فراهم خواهد شد.
بیژن رضایی، میثم خدادوستی، فاطمه خدادوستی،
دوره 12، شماره 45 - ( 8-1402 )
چکیده
این مطالعه با هدف ارائه مدلی برای تشخیص فرصتهای کارآفرینی در میان زنان کارآفرین روستایی استان کرمانشاه انجام شد. روش پژوهش مطالعهی حاضر، آمیخته و بر حسب محیط پژوهش، کتابخانهای میدانی و برحسب ماهیت و روش پژوهش پیمایشی بود. این مطالعه بهصورت آمیخته (کمی-کیفی) انجام شد. در بخش کیفی از 15 نفر از اساتید، کارشناسان و افراد متخصص در زمینهی کارآفرینی روستایی در سراسر کشور در رابطه با تشخیص فرصتهای کارآفرینی در میان زنان کارآفرین روستایی مصاحبههایی انجام شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات این افراد از تحلیل مضمون استفاده شد. ابتدا سخنان این افراد استخراج و کدگذاری شد و مضامین استخراج شدند و سپس پرسشنامهها تدوین شدند و بین 361 نفر از زنان کارآفرین در سطح استان کرمانشاه بهصورت تصادفی ساده توزیع شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات جمعآوری شده، از دو نرمافزار SPSS و AMOS استفاده شد. در این مطالعه 71 کد و 9 مقوله (بعد) بهعنوان عوامل تشخیص فرصتهای کارآفرینی روستایی شناخته شدند. بر اساس کدبندی بهدست آمده این 9 بعد اصلی شامل وجود پویایی رقابتی، دنبال کردن فرصتهای نوآورانه، ایجاد ایدهها و راهکارهای نوآورانه، داشتن تواناییهای کارآفرینانه، تعاملات و سرمایههای اجتماعی، داشتن هشیاری کارآفرینانه، نوعشناسی فرصت، محیط کسبوکار و عوامل فردی بودند. برای مناسب بودن سؤالات از تحلیل عاملی استفاده شد و همچنین برای بررسی پایایی از آلفای کرونباخ استفاده گردید. بر اساس نتایج این مطالعه، متغیرهای پویایی رقابتی، دنبال کردن فرصتهای نوآورانه، ایجاد ایدهها و راهکارهای نوآورانه، داشتن تواناییهای کارآفرینانه، تعاملات و سرمایههای اجتماعی، داشتن هشیاری کارآفرینانه، نوع شناسی فرصت، محیط کسبوکار و عوامل فردی بترتیب 00/58 درصد، 00/63 درصد، 00/58 درصد، 00/63 درصد، 00/63 درصد، 00/59 درصد، 00/63 درصد، 00/59 درصد و 00/52 درصد از واریانس تشخیص فرصتهای کارآفرینانه را پیشبینی کردند و همگی بر تشخیص فرصت تأثیر داشتند.
حوریه مرادی،
دوره 13، شماره 48 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف: با شکلگیری مفهوم عمیق فرآیند کارآفرینی در گذر زمان و تحول در فهم چگونگی گذار از بحرانهای اقتصادی در کشورهای در حال رشد، توجه به توسعه SMEها مورد توجه اندیشمندان توسعه قرار گرفت. بحران اقتصادی در فضاهای جغرافیایی کنش ها و واکنش هایی مختلفی را به همراه دارد. اگر قرار است اقتصاد در نواحی مختلف تصویری از موفقیت را تداعی کند توجه به اقتصاد اجتماعی و ایجاد محیط های رقابتی از طریق توسعه کسب و کارهای کوچک مکانی در جوامع محلی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از این رو، پژوهش حاضر به شیوه کمی و با هدف "تحلیل توسعه SMEها در ایران در فرآیند تحول نوآوری روستایی" بدنبال رهیافتی بر گذار از بحران اقتصادی و درک معنایی از واقعیت های موجود کسب و کار در جوامع محلی است که می تواند زمینه ساز نوآوری و کارآفرینی گردد.
روش پژوهش: روش تحقیق توصیفی ـ پیمایشی و از نوع کاربردی است. جامعه آماری پژوهش را 52 نفر از صاحبان SMEها واقع در دهستان های میان دربند، پشت دربند و بالا دربند شهرستان کرمانشاه تشکیل می دهند که بیشترین میزان از بین رفتن شرکت های جدید را در 15 سال اخیر تجربه کرده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS20 و برای ترسیم نقشه ها از ArcGIS استفاده شد.
یافتهها: یافته ها نشان داد که میزان اثرات متغیرهای توسعه SMEها در فرآیند تحول نوآوری روستایی بر پذیرش یا رد کارآفرینی در شبکه پویای روستانشینی 371/72 درصد بوده که در عامل های تمایل های سیاسی فضا (321/19درصد)، نیروهای دانش بنیان سر ریز فنآوری (32/15درصد)، عامل رقابت پذیری و بهبودیاب اقتصادی (12/11درصد)، نیروی خواسته ها و تعامل های اجتماعی فضا (48/10درصد)، تحولات جمعیتی و تولیدی فضا (08/10درصد) و حمایت های نهادی و محیطی فضا (05/6 درصد)) نمود پیدا کرده است.
نتیجهگیری: توسعه کسب و کارهای خرد، کوچک و متوسط منجر شده است که دو دهستان بالادربند و میاندربند به مکان مرکزی تبدیل شده است. به طوریکه پیامدهای فضایی کارآفرینی در بیشتر نقاط آن قابل رؤیت است. این دو دهستان می توانند قابلیت انتشار نوآوری و سر ریز دانش به دیگر دهستانهای پیرامون دورتر از مرکز شهرستان را دارا باشند.