پروین پیشوا، محمد طهماسب، عباس قادری،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
سرطان ریه شایع ترین عامل مرگ و میر ناشی از سرطان در سطح جهان است و محاسبه شده حدود ۱,۴ میلیون مرگ در هر سال با این سرطان مرتبط است. سرطان ریه پنجمین سرطان شایع در ایران، با نرخ شیوع ۲/۹-۷/۴ در هر ۱۰۰ هزار نفر است. با وجود شیوع کم، بقا آن نیز محدود است. کشف نشانگرهای بیولوژیکی و کاربرد آنها در رابطه با تشخیص سرطان میتواند منجر به تشخیص زودهنگام و در نتیجه افزایش میزان بقا بیماران شود. در این مطالعه، امکان استفاده از چندشکلی تک نوکلئوتیدی (single nucleotide polymorphism, SNP) rs۱۱۶۱۴۹۱۳ درmiRNA-۱۹۶a۲ به عنوان بیومارکر زیستی در تشخیص زودهنگام سرطان ریه سلول های غیرکوچک (non-small cell lung cancer, NSCLC) تحت بررسی قرار گرفت. در این مطالعه ۹۵ فرد مبتلا به NSCLC و ۱۰۰ فرد سالم (شاهد) در جمعیت جنوب ایران بررسی شدند. پلیمورفیسم rs۱۱۶۱۴۹۱۳ بواسطه تکنیک RFLP- PCR تعیین شد. ابتدا ژنوم با یک جفت پرایمر اختصاصی تکثیر و سپس با آنزیم TaaI هضم شدند. در صورت حضور باز T در جایگاه پلیمورفیسم، دو باند به اندازه های bp۱۸۷ و bp۱۹۶ و در حصورت حضور باز C تنها یک باند bp۳۸۳ مشاهده شد. با بررسی الگوی الکتروفورزی هضم آنزیمی، فراوانی الل C در جایگاه پلیمورف rs۱۱۶۱۴۹۱۳ SNP در ژن miR-۱۹۶a۲ را در گروه بیماران ۶۹۵/۰ و در گروه کنترل برابر با ۷۶/۰ برآورد شد. بنابراین فراوانی ژنوتیپی TC,TT وCC در گروه بیمار به ترتیب ۰۷۴/۰ ، ۴۶۳/۰ و ۴۶۳/۰ و در گروه کنترل به ترتیب ۰۶/۰ ، ۳۶/۰ و ۵۸/۰ بود. تجزیه و تحلیل آماری وجود تعادل هاردی-واینبرگ را در دو الل این ژن در جمعیت تحت مطالعه تأیید مینماید (χ۲=۰.۰۲ و p>۰.۰۵). براساس نتایج این مطالعه، ارتباط معنیداری بین rs۱۱۶۱۴۹۱۳ SNP و استعداد ابتلا به NSCLC در کل جمعیت وجود ندارد لکن بررسی جمعیت تحت مطالعه برحسب جنسیت، نشان داد افراد مذکر با ژنوتیپ CC در مقایسه با CT+TT، دارای استعداد بیشتری برای ابتلا به سرطان NSCLC هستند.
مهسا رضایی، فهیمه باغبانی آرانی، رضا عربی میانرودی،
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
استرپتوکیناز یکی از شناخته شده ترین عوامل ترومبولیتیک با مصرف بالینی گسترده است. با وجود این، کاربرد آن به دلیل ایمونوژن بودن، ایجاد عوارض هموراژیک و نیمۀعمر نسبتاً کوتاه، همراه با خطرهایی است. پگیلاسیون اختصاصی بر روی اسیدآمینۀ سیستئین، تکنیکی مفید جهت کاهش بسیاری از این عوارض است. هدف از مطالعۀ حاضر، طراحی و تولید مولکول استرپتوکیناز جهش یافتۀ حاوی سیستئین است که برای پگیلاسیون اختصاصی قابل استفاده باشد. اسیدگلوتامیک ۲۶۳ استرپتوکیناز، که یک اسیدآمینۀ سطحی در ساختار پروتئین استرپتوکیناز است، برای انجام جهش و تعویض با سیستئین انتخابشد. برای نیل به این هدف، با به کارگیری روش SOEing PCR، جهش بر روی کدون GLU۲۶۳ ژن استرپتوکیناز برای تبدیل به کدون سیستئین انجام شد. سپس، ژن استرپتوکیناز دست نخورده و جهش یافته در وکتور بیانی pET-۲۶b (+) وارد شدند. ساختارهای حاصل درون اشریشیا کلی Rosetta (DE۳) ترنسفرم شده و توسط القا با IPTG بیان شدند. درنهایت، تولید پروتئین ها به وسیلۀ آزمون های SDS-PAGE و وسترن بلاتینگ تأیید شد. پروتئین ها به وسیلۀ افینیتی کروماتوگرافی با ستون Ni-NTA agarose در شرایط دناتوره با اوره تخلیص شدند و برای حذف اوره و تاخوردگی مجدد پروتئین ها از فیلتراسیون ژلی با سفادکس G-۲۵استفاده شد. نتایج این مطالعه نشان داد که با استفاده از وکتور و میزبان مذکور ژن جهش یافتۀ حاوی کدون سیستئین به خوبی بیان می شود و برای پگیلاسیون اختصاصی مناسب خواهد بود.
مسعود نظری زاده، محمد کابلی، حمیدرضا رضایی، جلیل ایمانی، علیرضا محمدی، سعید خاکی،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
چکیده. کمرکولی جنگلی در ناحیۀ اوراسیا با حدود ۱۸ زیرگونه از گسترش وسیعی در جنگل های کهنسال خزانکنندۀ پهن برگ برخوردار است. جمعیت مقیم این پرنده در جنگل های پهنبرگ بلوط در رشته کوه زاگرس به عنوان S.e.persica معرفی شده است. هدف از این مطالعه بررسی ساختار ژنتیکی و روابط تکاملی زیرگونۀ کمرکولی جنگلی رشته کوه زاگرس در مقایسه با کلادهای اروپایی (European)، آسیایی (Asian) و قفقازی (Caucasian) است. برای این منظور تعداد ۱۰ فرد از دو ناحیه زاگرس شمالی در استان کرمانشاه و زاگرس جنوبی در استان کهگیلویه و بویراحمد با مجوز از سازمان حفاظت محیط زیست زندهگیری و نمونه های خون آنها برداشت شد. مطالعات ژنتیکی با استفاده از ۱۳۶ توالی کامل ژن ND۲ (۱۰۴۱جفت باز) مستخرج از بانک ژن و ۱۰ توالی از رشته کوه زاگرس تحت بررسی قرار گرفت. تحلیلهای تبارشناسی با استفاده از مدل TRN +G و رسم درخت بیزین و حداکثر درست نمایی انجام گرفت. همچنین روابط بین هاپلوتایپها با استفاده الگوریتمهای اتصال میانه و پارسیمونی تحت بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که از ۱۰ نمونۀ توالی یابی شده، چهار هاپلوتایپ منحصر به فرد حاصل شد. همچنین تحلیلهای تبارشناسی حاکی از آن بود که جمعیتهای زاگرس از تبار قفقازی تفکیکپذیر است. همچنین از ۱۰ نمونۀ توالی یابی شده، چهار هاپلوتایپ منحصر به فرد حاصل شد. نتایج آمارۀ FST حاصل از تحلیل واریانس مولکولی (AMOVA) تغییرات معنیدار ساختار ژنتیکی را در بین جمعیتهای مختلف کمرکولی جنگلی را نشان داد. آمارۀ FCT نیز حاکی از بروز تغییرات ژنتیکی قابل توجه در بین جمعیتهای مختلف تبارهای آسیا، اروپا، قفقاز و زاگرس بود. در نهایت جمعیتهای مختلف کمرکولی جنگلی در اوراسیا را میتوان به سه گونۀ تکامل نژادی تقسیم نمود و زیرگونههای S.e.persica و S.e.caucasian را بعنوان دو گونۀ تکامل نژادی مشترک در نظر گرفت.
عصمت خالق صفت، محمد خلج کندری، مرتضی جبارپور، حمید ثریا، بهنام عسکری،
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
وارفارین متداول ترین داروی ضدانعقادی مورد تجویز برای درمان و پیشگیری از ترومبوآمبولی است. نیاز به دوزهای متفاوت وارفارین در افراد مختلف وابسته به عوامل ژنتیکی و محیطی است. در این مطالعه فراوانی دو پلی مورفیسم ژنتیکی مهم ژن زیرواحد ۱ کمپلکسویتامین K اپوکسیدردوکتاز (VKORC۱) ((rs۹۹۳۴۴۳۸)۱۱۷۳ C>T و(rs۷۲۹۴) ۳۷۳۰ G>A) و ارتباط آن با میزان دوزِ مورد نیاز وارفارین در بیماران با دریچه های قلبی تعویض شده در استان آذربایجان غربی ارزیابی گردید. بدین منظور، ۱۸۵ بیمار که حداقل به مدت۲ ماه نسبت نرمال شده بین المللی(INR) پایدار داشتند، مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تعیین ژنوتیپ بیماران از تکنیک واکنش زنجیره ای پلیمراز- چند شکلیِ طول قطعه محدودشونده (PCR-RFLP) استفاده شد. بررسی تفاوت دوز بین گروه های ژنوتیپی با آنالیز واریانس یک طرفه و آزمونِTukey’s post-hoc صورت گرفت. فراوانی الل مینور(T) در افراد مورد مطالعه برای۱۱۷۳ C>T ، % ۵۴ و آلل مینور A برای ۳۷۳۰ G>A % ۷/۵۳ بود. بیمارانی که حامل الل مینور ۱۱۷۳ T و الل اصلی ۳۷۳۰ G بودند به طور معنی داری به میزان متوسط دوز روزانه پایین تری از وارفارین نیاز داشتند (P < ۰,۰۰۱). این مطالعه نشان می دهد که در بیمارانی که دریچه ی قلب آنها تعویض شده است، در نظر گرفتن پلی مورفیسم های موجود در ساختار قطعه ژنیِVKORC۱ ، در تجویز دوز مناسب وارفارین بویژه در مرحله شروع درمان مفید است و این نیز، به نوبه خود، عوارض ناشی از مصرف میزان نامناسب وارفارین را کاهش خواهد داد.
مجتبی مرتضوی، نسرین پرورش، مسعود ترکزاده،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده
کوتين پليمري است که از تراکم و اکسيدشدن اسيدهاي چرب در گياهان به وجود آمده و نقش کليدي در حفاظت از گياهان در برابر عوامل بيماريزا ايفا مي کند. کوتيناز يک آنزيم هيدرولازي است که کوتين را تجزيه می کند. هدف اين پژوهش استخراج کوتين سیب قرمز، بررسی فعالیت باکتری های توليدکنندۀ آنزيم کوتيناز در محیط LB و تحلیل های بیوانفورماتیکی است. بدين منظور، از پوست ميوه سیب قرمز و به کمک بافر اگزالات، کوتين جداسازی شد. سپس سویه های توليدکنندۀ آنزيم که قبلاً جداسازي شده اند، در داخل پليت هاي حاوي محيط کشت کوتين تلقيح داده شدند. پس از کشت اولیه، باکتری ها را در محیط LB کشت داده و به کمک سوبستراي اختصاصي پارانيتروفنول بوتيرات فعاليت کوتينازي نمونه ها سنجيده شد. به منظور انجام تحلیل های بیوانفورماتیکی، توالی جداسازی شده شش نمونۀ باکتریایی تولیدکنندۀ آنزیم کوتیناز در پایگاه های محاسباتی تحلیل شد و درخت فیلوژنتیکی هر توالی تهیه شد. سپس، توالی آنزیمی نمونه های تولیدکنندۀ کوتیناز بررسی و با رسم درخت فیلوژنتیکی میزان شباهت این توالی ها تحلیل شد. نتایج نشان داد که کوتینازهای پروکاریوتی از یوکاریوتی جدا شده اند. در ادامه، توالی ناحیه ۱۶S rDNA این نمونهها به همراه توالی نمونههای جدید، ارزیابی شده و روابط فیلوژنتیکی این گونهها تعیین شد. این تحلیل نشان داد که توالی جدید در کنار نمونه های باکتریایی قرار می گیرد؛ بنابراین، احتمالاً آنزیم کوتیناز نمونه های شناسایی شده، از نظر ساختار و کارکرد با آنزیم کوتیناز این باکتری ها، ممکن است شباهت زیادی داشته باشد.
طاهره نعیمی، لیلا فهمیده، براتعلی فاخری،
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده
رشد گیاهان به شدت تحت تأثیر تنشهای محیطی چون خشکی، شوری زیاد، درجه حرارت کم یا زیاد قرار میگیرد و بر این اساس شناسایی ژنهایی که در انطباق یا تحمل تنش نقش دارند و بهخصوص ژنهای تنظیمگر، بسیار ضروری است. پروتئینهای MYB یک خانواده بزرگ از عوامل رونویسی هستند که از اهمیت خاصی در تنظیم فرایندهای نموی و پاسخهای دفاعی در گیاهان برخوردارند. مشخصه اصلی اعضای این خانواده، وجود یک دامین اتصال به DNA (دامین MYB) است که از لحاظ ساختاری حفاظت شده است. از اینرو آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در بررسی اثر سطوح مختلف تنش خشکی بر میزان بیان نسبی ژن فاکتور رونویسی TaMYB۷۳ با استفاده از روشReal Time PCR انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل ژنوتیپهای گندم دوروم (شبرنگ، بهرنگ، کرخه، آریا و دنا) و سطوح خشکی در خاک (۵، ۱۰، ۱۵، ۲۰ و ۲۵ درصد ظرفیت زراعی) بود. کشت ژنوتیپها در گلدان و تنش خشکی در مرحله گیاهچهای (چهار تا پنج برگی) پس از ۴۵ روز اعمال شد. تجزيه و تحلیل دادهها با استفاده از فرمولCT ΔΔ- ۲ Ratio= و نرم افزار SAS نسخه ۱/۹ انجام شد. نتایج تجزیه واریانس دو طرفه، اثر ژنوتیپ، تنش خشکی و اثرات متقابل تنش در خشکی را برای بیان نسبی ژن TaMYB۷۳ و میزان تنظیمکنندههای اسمزی (پرولین و کربوهیدرات) در سطوح تنش (۲۰، ۱۵ و ۵ درصد ظرفیت زراعی) نسبت به سطح نرمال (۲۵ درصد ظرفیت زراعی) در سطح احتمال ۱ درصد معنیدار نشان داد. با افزایش سطوح تنش خشکی به ترتیب از ۵ تا ۲۰ درصد ظرفیت زراعی نسبت به سطح نرمال (۲۵ درصد ظرفیت زراعی)، میزان بیان نسبی ژن TaMYB۷۳ و تنظیمکنندههای اسمزی پرولین و کربوهیدرات در ژنوتیپهای بهرنگ، کرخه و دنا نسبت افزایش بیشتری نشان داد. با توجه به نتایج این مطالعه، در بین ۵ ژنوتیپ مورد بررسی گندم دوروم، به نظر می رسد که ژنوتیپهای بهرنگ، کرخه و دنا مقاومت بیشتری نسبت به تنش خشکی نشان دادند.
زهرا نورمحمدی، مهنوش محمدزاده شهیر، دنیا فهمی، سید محمد اطیابی، فرح فراهانی،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
گیاه کاتارانتوس روزئوس به طور گسترده ای در جهان کشت می شود. پلاسمای سرد اتمسفری به منظور بهبود جوانه زنی بذر و رشد گیاهان زراعی استفاده می شود. در تحقیق حاضرسه زمان مختلف پلاسمای اتمسفری سرد(۴۰،۵۰و۶۰ ثانیه) به منظور تیمار بذرها استفاده و تغییرات در صفات مورفولوژی، آنزیم های آنتی اکسیدانی و محتوای ژنتیکی در این گیاهان بررسی شد. پلاسمای سرد (۵۰ ثانیه) به طور قابل توجهی جوانه زنی، طول برگ ها و طول ساقه گیاهان را نسبت به گیاهان کنترل افزایش داد. فعالیت آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز بالاترین میزان را در گیاهان تیمارشده با پلاسمای سرد به ترتیب در ۴۰ و ۶۰ ثانیه نشان دادند. نشانگر پلی مورفیسم تکثیریافته مرتبط با توالی (SRAP) بالاترین درجه تنوع ژنتیکی در گیاهان تیمارشده ۵۰ ثانیه پلاسمای سرد نشان داد (Ne = ۱,۳۸۸, I = ۰.۳۱۶, He = ۰.۲۱۷, uHe = ۰.۲۳۷ and P % = ۵۰.۰۸). بر اساس روش نزدیکترین خویشاوندی (NJ)، آنالیز مولفه های اصلی (PCoA) و آنالیز واریانس مولکولی (AMOVA) ، چهار گروه مجزا شکل گرفت. گیاهان تیمار شده با ۴۰ و ۵۰ ثانیه پلاسمای سرد به علت تفاوت ژنتیکی با فاصله از گیاهان گروه کنترل قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد پلاسمای اتمسفری سرد می تواند به عنوان ابزاری ایمن از لحاظ اقتصادی و زیست محیطی در افزایش رشد C. roseus و القای تغییرات ژنتیکی استفاده شود.
مهناز جنگی، آزاده محمدقلی، عادله دیوسالار،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده
در این مطالعه از نانوذرات اکسید روی سنتزشده با عصاره پودر قهوه که دارای سازگاری با محیط زیست بوده و در انجام فرایند واکنش، هیچگونه مواد سمی و مضری تولید نمیکند، استفاده شده است. تعامل نانوذرات اکسید روی با DNA تیموس گوساله با استفاده از روشهای مختلف طیف سنجی مرئی فرابنفش، فلورسانس و تکنیک دورنگ نمایی حلقوی مورد بررسی قرار گرفت. دادههای طیف سنجی مرئی فرابنفش نشان داد که با افزایش غلظت نانوذرات اکسید روی، شدت جذب DNA نیز افزایش مییابد و این افزایش در نانوذرات اکسید روی سنتزسبز در دمای اتاق و فیزیولوژیک انجام شد. نشر فلورسانس اتیدیوم بروماید نشان داد که با افزایش نانوذره اکسید روی شدت نشر کاهش مییابد که نشاندهنده ورود نانوذره به ساختار DNA است. همچنین دادههای دورنگ نمایی حلقوی نشان داد که اکسید روی سنتزشده باعث تغییر ساختاری در DNA میشود. نانوذره اکسید روی سنتزسبز میتواند به DNA متصل شده و سبب ایجاد تغییر در ساختار DNA شود که میتواند جایگزین نانوذره اکسید روی شیمیایی شود.
زینب قائدی، ریحانه صابری پیروز، الهام ابراهیمی، سحر بدری، فراهم احمدزاده،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده
روش های متفاوتی برای بررسی تاثیرات نوسانات اقلیم بر روی موجودات وجود دارد. از میان آنها جغرافیای تبارشناختی (Phylogeography) و مدلسازی توزیع گونه ای SDM (Species Distribution Model) مناسب ترین ابزار برای بررسی اثرات تغییر اقلیم در طی زمان بر تغییرات توزیع جغرافیایی گونه ها هستند. در این تحقیق به منظور بررسی تنوع ژنتیکی درون گونه ای سوسمار خاردم ایرانی Saara asmussi هفت نمونه از محدوده پراکنش این گونه در ایران جمع آوری و با استفاده از ژن سیتوکروم b بررسی شد. مدلسازی توزیع این گونه نیز با ۴۱ نقطه حضور و لایه های اقلیمی Bioclime برای شرایط کنونی و آینده (سال ۲۰۵۰) با استفاده از بسته آماری SDM و با هدف بهره گیری از مدل همادی (Ensemble) انجام شد. نتایج آنالیزهای ژنتیکی نشان داد که نمونه بستک در استان هرمزگان از سایر نمونه ها مجزا است. تنوع هاپلوتایپی این گونه ۸/۰ به دست آمد. شبکه هاپلوتایپی، هاپلوتایپ مرکزی این گونه را در فلات مرکزی ایران نشان داد. همچنین مدل همادی در شرایط اقلیمی حاضر لکه هایی زیستگاهی مطلوب این گونه را در جنوب و فلات مرکزی ایران پیش بینی کرد که در سال ۲۰۵۰ مساحت این لکه ها کاهش و لکه ای با وسعت محدود در بلوچستان به عنوان زیستگاه مطلوب افزوده می شود. به طور کلی مطالعات ژنتیکی و پیش بینی های مدلسازی توزیع گونه ای نشان داد که جدایی نمونه های غربی از جنوب (بستک در هرمزگان) به دلیل ایجاد دو لکه زیستگاهی مجزا در این نواحی بوده است. همچنین براساس طرح های راهنما مدلسازی آینده، زیستگاه مطلوب این گونه در محدوده هاپلوتایپ مرکزی قرار گرفته است.
فاطمه کبودان، سهیلا طالش ساسانی، سید محسن اصغری،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده
سرطان پستان چهارمین سرطان شایع در سراسر جهان است و زمانی اتفاق میافتد که سلولهای پستان به طور غیر قابل کنترلی تقسیم شوند و تومور تشکیل بدهند. رگزایی یکی از عوامل مهم در رشد و حفظ هموستاز سلول در شرایط طبیعی و پاتولوژیک است و VEGFs از مهمترین عوامل موثر در رگزایی هستند. miR-۲۱۰ از طریق ارتباط با VEGF در رگزایی نقش مهمی ایفا می کند. در این مقاله تغییرات بیان miR-۲۱۰ در پاسخ به پپتید ضد رگزایی آنتاگونیست VEGFB (موسوم به VEGB۱) در موش های ماده نژاد BALB/c، دارای تومور پستان القاء شده با رده سلولی ۴T۱ مطالعهشد. گروه تحت درمان مقادیر ۱mg.kg-۱ و ۱۰mg.kg-۱ از پپتید و گروه کنترل، PBS را به طریق درون صفاقی (ip) به مدت دو هفته دریافت کردند. چهارده روز پس از تیمار، بافت پستانی از هر دو گروه حیوانات جداسازی و میزان بیان miR-۲۱۰ بررسی شد. تحلیل آماری نتایج با استفاده از One Way ANOVA بیانگر وجود اختلاف معنادار در میزان بیان miR-۲۱۰ میان گروههای تیمارشده با مقادیر مختلف VEGB۱ بود. همچنین بیان این ژن میان گروههای تیمار شده با پپتید با نمونه های شاهد تفاوت معنی دار داشت ( p<۰,۰۵ ). در موش های تیمار شده با یک میلی گرم بر کیلوگرم از VEGB۱ میزان بیان miR-۲۱۰، ۴۲ درصد کاهش بیان داشت، اما کاهش ۹۰ درصدی بیان miR-۲۱۰ در موش های تیمار شده با ۱۰میلیگرم بر کیلوگرم VEGB۱ مشاهده گردید که نشان دهنده عملکرد مهاری پپتید آنتاگونیست VEGB۱ در مقادیر مختلف است.
خانم رعنا سادات عباس آباد، خانم سارا غفاریان،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده
ژن ERCC۵ از اجزای کلیدی مسیر NER است و یک اندونوکلئاز کلیدی را کد میکند. در این پژوهش همراهی چندشکلی rs۲۲۹۶۱۴۷ T>C ژن ERCC۵ با استعداد ابتلا به سرطان پستان در قالب مطالعه مورد-شاهدی و بر روی جامعه آماری متشکل از ۱۰۰ زن مبتلا به سرطان پستان و ۱۰۰ فرد سالم با تکنیک Tetra-ARMS PCR مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادههای حاصل با استفاده از برنامهی آماری آنلاین javastat و نرمافزار SPSS نسخهی ۲۶ انجام شد. فراوانی ژنوتیپهای CC ، TC و TT در بیماران به ترتیب ۴۶/۱۱، ۳۳/۵۸ و ۲۱/۳۰ درصد و فراوانی آنها در افراد کنترل به ترتیب ۲۲، ۴۴ و ۳۴ درصد بود. تجزیههای آماری نشان دهنده همراهی معنیدار ژنوتیپهای CC (۰۴۹/۰ =P-value) (۰۰۷/۱- ۲۰۹/۰=, CI ۹۵% ۴۵۹/۰=OR) و CT با سرطان پستان (۰۴۵/۰ =P-value) (۱۳۹/۳- ۰۱۲/۱=, CI ۹۵% ۷۸۲/۱=OR) بود. فراوانی آللهای C و T در بیماران به ترتیب ۶۲/۴۰ و ۳۷/۵۹ درصد و در جمعیت کنترل به ترتیب ۴۴ و ۵۶ درصد بود. نتایج حاصل نشان دهنده عدم همراهی فراوانی هیچ یک از اللهای T (۴۹۹/۰ =P-value) و C (۴۹۹/۰ =P-value) با ریسک ابتلا به سرطان پستان بود. از بین ویژگیهای بالینی سمت درگیر همراهی معنیداری با توزیع ژنوتیپی این SNP داشت. براساس نتایج حاصل این چندشکلی میتواند باعث افزایش ریسک ابتلا به سرطان پستان در شمال غرب ایران شود.
دکتر زهره جهانافروز،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده
سرطان پستان یکی از شایعترین سرطانهای دنیا در بین زنان است و سرطان پستان سه گانه منفی یکی از انواع سرطان پستان است. سرطان پستان سه گانه منفی فاقد گیرندههای سطح سلولی شایع شامل گیرندههای استروژن، پروژسترون و فاکتور رشد اپیدرمی است. هدف این مطالعه بررسی ژنهای کلیدی تغییر بیان یافته و miRNAهای مربوط به آنها در سرطان پستان سه گانه منفی و پیشنهاد راهکارهای درمان مولکولی است. ابتدا دادههای ریز آرایه mRNA (
GSE۱۱۳۸۶۵) و miRNA (
GSE۱۵۴۲۵۵)
برای یافتن ژنها و miRNAهای
تغییر بیان یافته از پایگاه GEO
دریافت و با برنامه R
بررسی شدند. برهمکنش پروتئین-پروتئین با استفاده از پایگاه STRING و برنامه Cytoscape برای یافتن ژنهای hub و رتبه آنها بررسی شد. مسیرهای سلولی ژنهای hub با وبگاه Enrichr و R بررسی شد. در ادامه از پایگاه داده miRDB و miRWalk، که ژنهای hub را مورد هدف قرار میدهند یافت شدند و اشتراک آنها با miRNAهای تغییر بیان یافته بررسی شد. ۶ ژن به عنوان ژنهای hub کلیدی یافت شدند که به طور معنیدار دچار افزایش بیان شده بودند. ژنهای hub
کلیدی به طور معنیداری در میان ژنهای تنظیمی چرخه سلولی بودند.