20 نتیجه برای رت
لطیفه پوراکبر، مهدی عابدزاده،
دوره 1، شماره 2 - ( 12-1393 )
چکیده
اثرات ناشی از کاهش لایۀ اوزون و افزایش اشعۀ فرابنفش را امروزه بسیاری از محققان بررسی کردهاند. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر پرتو UV-B بر گیاه بادرنجبویه (ملیسا اوفیسینالیس) و تأثیر سالیسیلیک اسید و میدان مغناطیسی در کاهش اثر زیانبار این پرتو بر این گیاه بود. گیاهان بادرنجبویه به مدت 60 روز در وضعیت گلخانهای کشت یافتند. تیمار فرابنفش بعد از مرحلۀ ششبرگی اعمال شد و پرتو UV-B به مدت 15 روز و هربار به مدت 20 دقیقه اعمال گردید. اسید سالیسیلیک نیز بعد از مرحلۀ ششبرگی با غلظت 1 میلیمولار به مدت یکهفته روی گیاهان پاشیده شد. تیمار میدان مغناطیسی به مدت یک ساعت و با شدتهای صفر، 40 و 85 میلیتسلا اعمال شد. نتایج نشان داد که پرتو UV-B باعث کاهش وزن تر و خشک، رشد طولی ریشه و اندام هوایی شد. این پرتو همچنین میزان رنگیزههای فتوسنتزی (کلروفیل a، کلروفیل b و کاروتنوئید)، میزان قندها و پروتئینهای محلول را کاهش داد. میزان فعالیت فنیلآلانین آمونیالیاز و ترکیبات جاذب UV نیز تحت تأثیر پرتوهای UV-B افزایش نشان داد. بررسی نتایج نشان داد تیمار با سالیسیلیک اسید و میدان مغناطیسی باعث تخفیف آسیبهای ناشی از اعمال پرتوهای UV-B در گیاه شد و توانست فاکتورهایی را که تحت تابشهای فرابنفش تغییر یافته بودند جبران کند.
آذر بیک زاده، محمدرضا ایمان پور، وحید تقی زاده،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1394 )
چکیده
کورتیزول کورتیکواستروئیدی است که مهمترین اثر آن تنظیم اسمزی در ماهیان دریازی است. هدف این مطالعه بررسی اثر کورتیزول خوراکی بر مقاومت به تنش شوری در بچهماهیان کپور معمولی Cyprinus carpio است. برای این منظور، کپور معمولی (12/0±36/1 گرم) به مدت 8 هفته با غذای تجاری حاوی صفر (شاهد)، 50 (1)، 100 (2) و 200 (3) میلیگرم بر کیلوگرم غذای هیدروکورتیزون تغذیه شدند (3 تیمار و یک گروه شاهد و 3 تکرار). سپس مقاومت دربرابر تنش شوری، طی 7 روز مقابله با شوری ppt 12، با اندازهگیری تغییرات هماتوکریت و پارامترهای بیوشیمیایی خون (گلوکز، کلسیم و پروتئین کل) بررسی شد. نتایج نشان داد میزان بازماندگی بین تیمارها پس از 7 روز مقابله با شوری، اختلاف معنیداری نداشت (05/0<p). میزان گلوکز قبل از تنش، در گروه شاهد بهطور معنیداری پایینتر از سه تیمار تغذیهشده با سطوح مختلف کورتیزول بود (40/1±04/73) (05/0>p) و پس از تنش، در تمام تیمارها افزایش معنیداری داشت (05/0>p) و بیشترین مقدار در تیمار 2 و 3 مشاهده شد (05/0>p). بیشترین میزان هماتوکریت پس از تنش در گروه شاهد مشاهده شد (08/2±67/61) (05/0>p). میزان یون کلسیم پس از تنش در تمامی تیمارها جز گروه شاهد افزایش معنیداری داشت (05/0>p) که بیشترین مقدار در تیمار 3 مشاهده شد (31/0±17/11). پروتئین کل، در ماهیان تیمارشده با کورتیزول به طور معنیداری کمتر از گروه شاهد بود (05/0>p). نتایج نشان داد که کورتیزول خوراکی میتواند مقاومت بچهماهی کپور معمولی را به تنش شوری افزایش دهد.
ثریا عسگری، ابراهیم نجد گرامی، صمد زارع، رامین مناف فر،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1395 )
چکیده
امروزه نانوذرات فلزی دارای کاربرد وسیعی در صنایع مختلف هستند. در بین نانوذرات مورد استفاده، دی اکسیدتیتانیوم با توجه به استفاده وسیع آن، نگرانی هایی را از نظر اکوتوکسیکولوژی و اکوفیزیولوژی بعد از ورود به منابع آبی ایجاد کرده است. در این آزمایش تأثیر استفاده از مخمر غنی شده با نانوذرات دی اکسیدتیتانیوم بر رشد، زندهمانی، فعالیت آنزیمهای گوارشی و متابولیسم چربی در دو گونه آرتمیا ارومیانا و آرتمیا فرانسیسکانا بررسی شد. نتایج نشان داد که استفاده از مخمر غنی شده با این نانوذره تأثیر معنی دار بر رشد دو گونه آرتمیا ندارد ولی به طور معناداری میزان زنده مانی آرتمیا فرانسیسکانا را افزایش میدهد و تأثیر معنی دار بر زنده مانی آرتمیا ارومیانا ندارد. فعالیت آنزیم های گوارشی تحت تأثیر نانوذرات دی اکسیدتیتانیوم قرار گرفت و نتایج نشان داد که استفاده از این نانوذره، فعالیت آنزیمهای گوارشی را در آرتمیا ارومیانا به طور معناداری کاهش می دهد و بر عکس افزایش فعالیت آنزیم های گوارشی در آرتمیا فرانسیسکانا مشاهده شد. میزان درصد چربی بدن تحت تأثیر مخمر غنی شده با دی اکسیدتیتانیوم در آرتمیا ارومیانا کاهش یافت ولی اختلاف معنی دار در آرتمیا فرانسیسکانا مشاهده نشد. نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از نانوذرات دیاکسیدتیتانیوم میتواند علاوه بر بحث سمیت در اکوسیستم های آبی، از نظر اکوفیزیولوژی نیز برای جانداران آبزی مهم باشد.
هاجر خسروی، مهدی رهنما، معصومه اصل روستا،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1396 )
چکیده
ترخون (َ.Artemisia dracunculus L) خواص آنتیاکسیدانی، ضددیابت، ضدباکتریایی و ضدالتهابی دارد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر عصارۀ هیدروالکلی ترخون بر اضطراب و افسردگی در موش های صحرایی نر مواجه شده با استرس مزمن بی حرکتی است. 48 سر موش صحرایی به 6 گروه 8 تایی تقسیم شدند: 1) کنترل، 2) استرس، 3) ترخون 100، 4) ترخون 500، 5) استرس-ترخون 100 و 6) استرس-ترخون 500. گروه های 3، 4 و 6، هرروز 6ساعت به مدت 21 روز متوالی در مقیدکننده قرار گرفتند. گروههای 3 و 5 عصارۀ ترخون را با دوز mg/kg100 و گروههای 4 و6 نیز عصاره را با دوز mg/kg 500 بهمدت 21 روز به صورت گاواژ دریافت نمودند. در پایان دوره آزمون ماز بعلاوه مرتفع و تست شنای اجباری برای سنجش اضطراب و افسردگی حیوانات مورد استفاده قرار گرفت. تجزیه و تحلیل نتایج با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه انجام گرفت و 05/0p< به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد. درصد ورود به بازوی باز و درصد زمان سپری شده در بازوی باز در گروه های استرس-ترخون به طور معنی داری بیشتر از گروه استرس بود (05/0p<). عصارۀ ترخون موجب کاهش معنی دار زمان بی حرکتی در گروه های استرس-ترخون در مقایسه با گروه استرس در تست شنای اجباری شد (01/0p<). نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که عصارۀ هیدروالکلی ترخون، احتمالاً به علت داشتن ترکیبات آنتی اکسیدانی، اضطراب و افسردگی را در موشه ای تحت استرس بی حرکتی کاهش داد.
علی کولیوندزاده، فرهاد ولیزادگان، محمدرضا زرین دست،
دوره 4، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده
مهم ترین بخش مغز که در اضطراب نقش دارد، سیستم لیمبیک است که واجد سه بخش مهم هیپوکامپ، آمیگدال و سپتوم است. سیستم سپتوهیپوکامپ، نقش مهمی در تنظیم رفتارهای ترس و اضطراب برعهده دارد. بررسی ها نشان میدهد که سیستم اپیوئیدرژیک نیز در رفتارهای شبه اضطرابی دخیل است. در این مطالعه اثر تزریق هیستامین به هیپوکامپ پشتی و تزریق مواد اپیوئیدرژیک به سپتوم میانی بر رفتارهای شبه اضطرابی در موش ها با استفاده از آزمونElvated Plus Maze (EPM) تحت بررسی قرار گرفت. تزریق µg/rat 5 و 1 هیستامین در هیپوکامپ پشتی اثری بر رفتارهای شبه اضطرابی نداشت، درحالیکه تزریق µg/rat10 هیستامین باعث افزایش درصد زمان ورود و دفعات ورود به بازوی باز شد، که نشان دهندۀ اثر اضطراب زدایی هیستامین است. تزریق مورفین (آگونیست رسپتور µ-اپیوئیدی) به درون سپتوم میانی (µg/rat1) باعث افزایش زمان ورود و دفعات ورود به بازوی باز شد. تزریق مقادیر µg/rat 25/ . و 5/ . مورفین اثری بر اضطراب نداشت. تزریق همزمان مقادیر بیاثر هیستامین (µg/rat1) به هیپوکامپ پشتی و مورفین (µg/rat5/.) به سپتوم میانی باعث افزایش زمان ورود و دفعات ورود به بازوی باز شد. تزریق مقادیر مختلف نالوکسان (µg/rat 4و1،2) به عنوان آنتاگونیست گیرنده های اپیوئیدی به سپتوم میانی در حضور و غیبت مقدار مؤثر هیستامین (µg/rat10) در هیپوکامپ پشتی، تحت بررسی قرار گرفت. تزریق مقدار µg/rat4 نالوکسان به سپتوم میانی درصد زمان گذرانده در بازوی باز و درصد ورود به بازوی باز را کاهش داد، که این یافته ها نشان دهندۀ اثر اضطراب زایی نالوکسان بعد از تزریق به سپتوم میانی بود. تزریق مقدار µg/rat 10 هیستامین به هیپوکامپ پشتی و به طور همزمان تزریق سه مقدار مختلف نالوکسان (µg/rat4و2و1) نشان داد هیستامین اثر اضطراب زایی نالوکسان را با افزایش زمان ورود و تعداد ورود به بازوی باز، تا حدود زیادی خنثی کرد، هرچند در مقدار µg/rat4 نالوکسان این اثر کمتر است. از این یافته ها می توان نتیجه گرفت که سیستم هیستامینرژیک هیپوکامپ و اپیوئیدرژیک سپتوم میانی درسیستم سپتوهیپوکامپ با هم برهمکنش دارند و برهمکنش این دو سیستم در تعدیل اضطراب دخیل است.
خدیجه باقری، سمیرا شهبازی، حامد عسکری، شیده موجرلو، فرنگیس امیرلو،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده
گونه های سرده Trichoderma ازنظرتولید سلولاز با فعالیت آنزیمی بالا بسیار شناخته شده هستند. با وجود تولید آنزیمهای سلولازی متنوع در قارچ تریکودرما، به علت عملکرد آنزیمی پائین و هزینۀ زیاد تولید، استفاده از آنزیم های سلولازی آنها در تبدیل زیستی پسماندهای سلولزی چندان موفقیتآمیز نبوده است. تحقیق حاضر با هدف دستیابی به جدایههای موتانتی از گونۀ Trichodera viride با توان تولید بیشتر آنزیم سلولاز با استفاده از القای جهش با پرتو گاما انجام گرفته است. سوسپانسیون اسپور قارچ در اپتیمم دوز 250 گری تحت پرتوتابی با گاما قرار گرفت. اسپورهای جوانه زده به منظور بررسی پایداری پنج بار واکشت شدند و از بین آنها جدایههای موتانت با قابلیت اسپورزایی بهتر انتخاب شدند. فعالیت سلولازی با استفاده از سوبستراهای سلولزی کاغذ صافی واتمن شمارۀ یک، کربوکسی متیل سلولز، آویسل، سلولز باکتریایی و سلولز کلوئیدی و براساس دستورالعمل IUPAC سنجیده شد. پروفایل پروتئینهای سلولازی جدایههای موتانت با آزمون SDS-PAGE بررسی شد. بیشترین فعالیت سلولاز کل و فعالیت آنزیم آویسلاز به ترتیب با 43/92 و 40/74 U/mg در جدایۀ موتانت M21 و بیشترین فعالیت اندوگلوکانازی در جدایۀ موتانت M18 مشاهده شد. به طور کلی کاربرد اشعۀ گاما در 38 درصد از جدایه های جهشیافته به افزایش معنیدار در فعالیت سلولازی منجر شد. همچنین، از این روش به منزلۀ روشی ساده و کارآمد برای دستیابی به جدایه های موتانتی می توان استفاده کرد که توانایی تولید مقادیر بالای آنزیم و دیگر متابولیت های میکروبی را داشته باشند.
سیامک یاری، رؤیا کرمیان، مصطفی اسدبیگی، علی نامداری،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده
هدف این مطالعه بررسی اثر حمایتی عصارۀ هیدرواتانولی بخش هوایی (برگ و ساقه) گیاه باباآدم بر مسمومیت کلیوی القاشده رَتها با جنتامایسین بود. 24 سر رَت نژاد ویستار به چهار گروه تقسیم شدند. که شامل: گروه کنترل، گروه جنتامایسین (تزریق درون صفاقی 100 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن)، گروه جنتامایسین+عصاره (تزریق درون صفاقی جنتامایسین و دریافت دهانی 500 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و گروه عصاره (دریافت دهانی 500 میلیگرم عصاره به ازای هر کیلوگرم وزن بدن). طول دورۀ تیمار ده روز بود. مسمومیت کلیوی به روش بیوشیمیایی و هیستولوژیکی بررسی شد. غلظت کراتینین، اوره، مالون دیآلدهید، سوپراکسیددیسمیوتاز و پراکسیدهیدروژن خون تعیین شد. به علاوه، بررسی های هیستولوژیکی نیز انجام شد. غلظت اوره، کراتینین، مالون دیآلدهید و پراکسید هیدروژن در سرم خون حیوانات تیمارشده با جنتامایسین به طور معنی داری بالا و فعالیت سوپراکسیددیسمیوتاز به طور معنی داری پایین بود. درحالی که تیمار همزمان عصاره شاخص های بیوشیمیایی مسمومیت کلیوی را کاهش داد. بررسی هیستولوژیکی نکروز و ریزش سلول های اپیتلیالی لوله های پیچیدۀ نزدیک واقع در بخش قشری کلیۀ حیوانات تیمارشده با جنتامایسین را نشان داد. درحالی که تیمار همزمان عصاره با جنتامایسین، تخریب بافتی کمتری را نشان داد. نتایج حاکی است که تیمار با باباآدم میتواند مسمومیت القاشده با جنتامایسین را کاهش دهد.
فرهاد ولیزادگان، مریم رحیمی تسیه،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
ناحیه قاعدهای-جانبی آمیگدال (BLA) جایگاه مهمی در تنظیم نوروترانسمیتری حافظۀ کاری و مرجع است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر سیستم دوپامینرژیک ناحیه (BLA) بر حافظۀ کاری و مرجعبوده است.موش های صحرایی نر نژاد ویستار با استفاده از دستگاه استرئوتاکسی به صورت دوطرفه در ناحیۀBLA کانول گذاری شد. پارامترهای تعداد خطاهای کاری و مرجع و زمان سپری شده در بازوهای خطاهای کاری و مرجع با استفاده ازدستگاه تست ماز شعاعی و بر اساس پروتکلDSWS مورد محاسبه قرار گرفتند. تزریق آپومورفیندر دوزهای پایین (0.005 µg/rat) و بالا (0.5 µg/rat) درون هسته BLA سبب کاهش معنی داری در تعداد خطاهای کاری و نه مرجع شد که نشان دهنده بهبود حافظۀکاری است. تزریق دوز متوسط آپومورفین (0.05 µg/rat) موجب افزایش تعداد خطاهای کاری و مرجع و مدت زمان سپری شده در بازوهای مذکور شد که نشان دهنده آسیب به هر دو نوع حافظۀ است. تزریق کلرپرومازین (2 µg/rat) ، باعث کاهش خطای کاری و مرجع شد. اما بر مدت زمان سپری شده در بازوهای مربوطه تأثیری نداشت که دلالت بر تقویت حافظه های کاری و مرجع دارد. تزریق توامان کلرپرومازین(2 µg/rat) به همراه دوزهای مختلف آپومورفین هیچ تغییر معنیداری در تعداد خطاهای کاری و مرجع و زمانهای سپری شده در مقایسه با گروه کنترل و گروه دریافت کننده کلرپرومازین(2 µg/rat) ایجاد نکرد.یافته های فوق نشان میدهد که سیستم دوپامینرژیک هسته BLA از طریق هردو نوع رسپتور خانواده D1 و D2 در تعدیل حافظه های کاری و مرجع عمل میکنند. ثانیاً با توجه به سیگنالینگ کاملاً متفاوت درون سلولی این دو نوع رسپتور تأثیر این سیستم در هسته BLA بر حافظۀ کاری و مرجع حاصل برآیند عملکرد هردو نوع خانواده رسپتوری است.
المیرا عیوض زاده خسروشاهی، یاسمن سلمکی،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
فندقچه های 20 گونه از سرده سنبل بیابانی، که کمابیش به نمایندگی از تمام بخشه های موجود در این سرده به شمار میروند توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره مورد بررسی قرار گرفتند. شکل رایج در اغلب گونه های مورد مطالعه تخم مرغی پهن بود اما شکلهایی همچون تخممرغی، مثلثی و مستطیلی نیز در بین گونه ها دیده شدند. در ارتباط با انواع الگوهای تزئینات سطحی چهار نوع اصلی تشخیص داده شدند که شامل مشبک، نردبانی، rugose و ruminate بودند. تزئینات سطحی از نوع مشبک نوع رایج تزئینات سطحی در بین گونه ها به شمار می رفت، هر چند که تنوع در شکل شبکه ها، نوع شبکه ها و نوع دیواره های این تزئینات شواهد تکمیلی مفیدی را در جهت تمایز گونه ها فراهم میکرد. اگرچه که تزئینات سطحی متنوع در تفکیک گونه های درون یک بخشه بسیار مفید بود اما در مربوط ساختن بخشه های مشابه به هم مفید واقع نشد. برای مثال، اغلب اعضای بخشه بزرگ Filipendula بر اساس تنوع در شکل و تزئینات سطحی فندقچه ها از یکدیگر تفکیک شدند، اما بررسی این تزئینات سطحی در معرفی کردن گروه های طبیعی
مریم عباسی، نادر شعبانی پور،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
تحقیق حاضر ساختار شبکیه ماهی سفید دریای خزر و واکنش این ماهی در برابر تغییر نور محیطی را در مرحله بلوغ بررسی میکند. ماهی سفید دریای خزر(Rutilus frisii subsp. kutum) از جمله ماهیان آنادرموس و بومی دریای خزر و از جمله ماهیان همه چیز خوار است. نمونه های بالغ از مرکز تکثیر و پرورش ماهیان استخوانی شهید انصاری شهر رشت تهیه شدند و به منظور سازش به شرایط روشنایی و تاریکی به مدت نیم ساعت در تاریکی مطلق و روشنایی روز قرار گرفتند. سپس شبکیه چشم جهت مطالعه بافت شناسی با میکروسکوپ نوری و الکترونی جداسازی و آماده شدند. برای آگاهی از ساختار و انواع سلول ها و لایه های شبکیه مقاطع طولی و جهت مشخص کردن آرایش سلول های مخروطی شبکیه مقاطع عرضی از شبکیه تهیه شد. ده لایه سلولی در شبکیه ماهی سفید مشاهده شد. در لایه سلولهای گیرنده نوری علاوه بر سلول های استوانه ای، سلول های مخروطی منفرد کوتاه دیده شد. در مقاطع عرضی آرایش و الگوی مشخصی از ترتیب و قرار گرفتن سلولهای مخروطی به دست نیامد در بررسی واکنش رتینوموتور در ماهی سفید مشخص شد که شبکیه این ماهی به تغییر شرایط نوری پاسخ می دهد. نتایج پاسخ رتینوموتور و شاخص رنگدانهای قابل ملاحظه حاکی از اتکای جانور بر دید استوانه ای در نور اندک است. از طرف دیگر تغییر میوئید سلول های مخروطی نشان دهنده قابلیت دید نگی در ماهی سفید نیز هست.
نشاط صفارزاده، حمید مقیمی،
دوره 6، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده
ایمپرانیل DLN، دستهای از پلاستیکها از خانواده پلی یورتان ها است که به عنوان پوشش در صنعت استفاده م یشود. هدف از پژوهش، بررسی قابلیت مخمر جداشده در تولید آنزیم و تجزیه ایمپرانیل است. در این مطالعه، ایزوله های مخمری از نمونه های خاک جنگل و پساب صنایع روغنکشی جدا شدند که قابلیت رشد در محیط پایه نمکی حاوی %1 ایمپرانیل DLN به عنوان تنها منبع کربن موجود در محیط را دارا بودند. ایزوله مخمری NS-10 به عنوان جدایه توانمند در تجزیه ایمپرانیل انتخاب، و توسط PCR و پرایمرهای ITS1 و ITS4 ژن ITS تعیین توالی و شناسایی شد. قابلیت تولید آنزیمهای استراز، اوره آز و پروتئاز توسط جدایه به صورت کیفی بررسی شد. سپس تجزیه ایمپرانیل و میزان حذف سنجش شد. در این مطالعه، 40 جدایه مخمری جداسازی شد که براساس قابلیت رشد در محیط حاوی ایمپرانیل، فعالیت آنزیمی و میزان مصرف و حذف ایمپرانیل، جدایه NS-10 به عنوان سوش برتر انتخاب شد. تعیین توالی ژن ITS مشخص کرد که این جدایه 100 درصد مشابه با Sarocladium kiliense است. این سوش توانایی تولید هر 3 آنزیم خارج سلولی شامل استراز، اوره آز و پروتئاز را داشت. S. kiliense توانست طی14 روز، 10 گرم در لیتر ایمپرانیل را 100% حذف و در پلیت حاوی ایمپرانیل هاله ایجاد کند. در نهایت، توانمندی سوش برتر در تجزیه صفحات پلی یورتان از طریق تصویربرداری توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره(SEM) بررسی شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که سوشS. kiliense توانایی تجزیه کامل ایمپرانیل را دارد. این پژوهش می تواند در معرفی سوش های مخمری توانمند در تجزیه پلاستیک ها و همچنین درک مکانیسم تجزیه زیستی این ترکیبات کمک کننده باشد.
حدیثه اسفده، غدیره میرابوالقاسمی، مهناز آذرنیا،
دوره 6، شماره 2 - ( 5-1398 )
چکیده
دیابت ملیتوس با مقاومت انسولین، به عنوان اختلال عملکرد سلولهای بتا و افزایش تولید گلوکز کبدی شناخته میشود. کنترل ضعیف گلوکز در زمان هیپرگلیسمی سبب ایجاد آسیب به بافت ها و ایجاد عواقب خطرناک مانند ناباروری می شود. هیپرگلیسمی مزمن اثرات مضری روی رشد فولیکول ها دارد که برای عملکرد طبیعی جنسی زنان ضروری است. متفورمین بیشترین داروی تجویزی در بیماری دیابت است. اما داروهای شیمیایی علی رغم فواید غیر قابل انکار، داراي اثرات مخرب نیز هستند. از این رو استراتژی های جایگزین برای داروهای فعلی دیابت ضروری است. داروهاي گياهي به طور وسيعي توسط بيماران، بنا بر توصيه هاي غير پزشکي به عنوان مواد پايين آورندۀ قند خون استفاده ميشوند که گیاه گزنه از جمله این گیاهان است. گزنه از طریق ترشح انسولین و افزایش تکثیر سلولهای بتای پانکراس باعث کاهش سطوح گلوکز پلاسما می شود. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر عصارۀ ریشۀ گزنه به عنوان مکمل متفورمین بر بافت تخمدان مدل دیابتی است. در این مطالعه، از30 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار با وزن تقریبی20 ± 180 گرم استفاده شد. حیوانات تحت آزمایش پس از توزین، به طور تصادفی به 5 گروه6 تایی تقسیم شدند. 1) گروه کنترل، 2) گروه دیابتی که با داروی آلوکسان (mg/kg150) به صورت تزریق داخل صفاقی دیابتی شدند، 3) گروه دیابتی + عصارۀ ریشۀ گزنه (mg/kg 150)، 4) گروه دیابتی + متفورمین (mg/kg150)، 5) گروه دیابتی + متفورمین (mg/kg 150) + عصارۀ ریشۀ گزنه (mg/kg 150 ). در پایان دوره درمان، اثر متفورمین و عصارۀ ریشۀ گزنه بر روی وزن بدن، بافت تخمدان و فاکتورهای بیوشیمیایی ازجمله قند خون و هورمونهای جنسی تحت بررسی و مقایسه قرار گرفت. هم چنین داده های به دست آمده با استفاده از تحلیلهای آماری مقایسه شد. هیپرگلیسمی و کاهش وزن بدن بعد از تجویز متفورمین و ریشه گزنه به مدت 4 هفته بهبود پیدا کرد. تجویز هم زمان متفورمین و عصاره ریشه گزنه سبب افزایش معنی دار فولیکول های آغازین، اولیه، ثانویه، جسم زرد و کاهش فولیکول های آترتیک و افزایش معنیدار سطح هورمون های FSH، LH و تستوسترون نسبت به استفاده متفورمین به تنهایی بود. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که ریشه گزنه با دارا بودن ترکیبات آنتی اکسیدانی و دیگر خواص خود می تواند به عنوان مکمل متفورین دارای عملکرد اصلاحی بر هیپرگلایسمی و بهبود اختلالات تخمدان باشد.
زهرا نورمحمدی، مهنوش محمدزاده شهیر، دنیا فهمی، سید محمد اطیابی، فرح فراهانی،
دوره 6، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
گیاه کاتارانتوس روزئوس به طور گسترده ای در جهان کشت می شود. پلاسمای سرد اتمسفری به منظور بهبود جوانه زنی بذر و رشد گیاهان زراعی استفاده می شود. در تحقیق حاضرسه زمان مختلف پلاسمای اتمسفری سرد(40،50و60 ثانیه) به منظور تیمار بذرها استفاده و تغییرات در صفات مورفولوژی، آنزیم های آنتی اکسیدانی و محتوای ژنتیکی در این گیاهان بررسی شد. پلاسمای سرد (50 ثانیه) به طور قابل توجهی جوانه زنی، طول برگ ها و طول ساقه گیاهان را نسبت به گیاهان کنترل افزایش داد. فعالیت آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز بالاترین میزان را در گیاهان تیمارشده با پلاسمای سرد به ترتیب در 40 و 60 ثانیه نشان دادند. نشانگر پلی مورفیسم تکثیریافته مرتبط با توالی (SRAP) بالاترین درجه تنوع ژنتیکی در گیاهان تیمارشده 50 ثانیه پلاسمای سرد نشان داد (Ne = 1.388, I = 0.316, He = 0.217, uHe = 0.237 and P % = 50.08). بر اساس روش نزدیکترین خویشاوندی (NJ)، آنالیز مولفه های اصلی (PCoA) و آنالیز واریانس مولکولی (AMOVA) ، چهار گروه مجزا شکل گرفت. گیاهان تیمار شده با 40 و 50 ثانیه پلاسمای سرد به علت تفاوت ژنتیکی با فاصله از گیاهان گروه کنترل قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد پلاسمای اتمسفری سرد می تواند به عنوان ابزاری ایمن از لحاظ اقتصادی و زیست محیطی در افزایش رشد C. roseus و القای تغییرات ژنتیکی استفاده شود.
فرهاد مشایخی، سمیه شعبانی، سهیلا طالش ساسانی، زیور صالحی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
Olig1 و Olig2 دو فاکتور کپی برداری است که نقش تنظیم کنندگی در تمایز و اختصاصی شدن سلولهای اجدادی اولیگودندروسیت بازی میکنند. در این مطالعه اثر میدان الکترومغناطیسی بر غلظت کل پروتئین و بیان Olig1 و Olig2 در کورتکس مغز موش بررسی شد. بیست و یک موش نژاد Balb/c به سه گروه کنترل، تیمار و شم (تعداد 7 موش برای هر گروه) تقسیم شدند. موشهای گروه تیمار درون بوبین (سولنوئید) بطور روزانه در معرض میدان 50 هرتز /1 میلیتسلا برای 6 ساعت در هر روز و به مدت 10 روز قرار داده شد. گروه شم درون همان بوبین ولی بدون میدان الکترومغناطیس قرار داده شد. بعد از اتمام این مدت موشها بیهوش شده و کورتکس مغز آنها برای آنالیز های بعدی جدا گردید. غلظت کل پروتئین و بیان Olig1 و Olig2 به ترتیب توسط اندازه گیری پروتئین Bio-Rad و وسترن بلات بررسی شد. تفاوت معنی داری در غلظت کل پروتئین در کورتکس مغز گروه تیمار در مقایسه با گروههای شم و کنترل دیده نشد. همچنین نشان داده شد که بیان Olig1 و Olig2 در کورتکس مغز موش گروه تیمار در مقایسه با گروههای شم و کنترل بیشتر است. نتیجه گیری میشود که میدان الکترومغناطیسی باعث افزایش بیان Olig1 و Olig2 در کورتکس مغز موش میشود. به علاوه چون Olig1 و Olig2 نقش مهمی در تکوین سلولهای اجدادی اولیگودندروسیت بازی می کند، نتیجه گیری می شود که EMF ممکن است با افزایش بیان Olig1 و Olig2 در تمایز سلولهای اجدادی اولیگودندروسیت نقش داشته باشد. مطالعه بیشتر برای تایید اثر میدان الکترومغناطیسی بر تمایز اولیگودندروسیت ضروری است.
.
اسرین عرشی، اعظم سلیمی، مریم چاوشی،
دوره 8، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
گوجهفرنگی یکی از محصولات مهم کشاورزی است که میزبان مناسبی برای گل جالیز محسوب میشود. گونههای سرده گل جالیز یکی از عوامل ایجادکننده تنش زیستی است که رشد گیاه و تولید محصول آن را محدود میکند. برخی از ترکیبات طبیعی و مواد شیمیایی روی این ارتباط زیستی اثر دارند. ازاینرو در پژوهش حاضر تأثیر گالیک اسید و عصاره میوه کیوی بر رابطه زیستی گل جالیز و گوجهفرنگی بررسیشده است. بدین منظور در ابتدا اثر همزیستی گل جالیز بر پارامترهای رشد گوجهفرنگی و مقدار قند محلول و رنگیزههای فتوسنتزی آن موردبررسی قرار گرفت. سپس اثر غلظتهایی از گالیک اسید و عصاره میوه کیوی در سطوح مختلف بر این ارتباط زیستی از طریق اندازهگیری پارامترهای رشد گوجهفرنگی و گل جالیز، رنگیزههای فتوسنتزی و مقدار قند محلول در گوجهفرنگی انجام شد. نتایج حاصل نشان داد که گل جالیز باعث کاهش وزنتر و وزن خشک ساقه، برگ و ریشه و کاهش سطح برگ گوجهفرنگی شده و مقدار رنگیزههای فتوسنتزی و محتوای قند محلول آن را هم کاهش داد. تیمار گالیک اسید و نیز عصاره میوه کیوی پارامترهای رشد گل جالیز و رشد کلی آن را کاسته و در مقابل رشد گوجهفرنگی را افزوده است. به نظر میرسد این فرایند با کاهش ارتباط زیستی بین انگل و میزبان رخداده چرا که محتوای قند محلول گوجهفرنگی و نیز مقدار رنگیزههای فتوسنتزی آن افزایش یافته و گوجهفرنگی مقاومت خوبی را نشان میدهد.
وحید رضا فرمهینی فراهانی، علی احدیت، امید جوهرچی، علیرضا صبوری، ثمین صدیق،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
چکیده. مطالعه فون سوسکهای ایران همواره از اهمیت بالایی برخوردار است و با توجه به اقلیمهای گوناگون موجود در ایران تنوع گونهای بالایی را میتوان مشاهده نمود. از این رو شناسایی مناطق بکر از جمله منطقه طالقان دارای اهمیت است. در این مطالعه سوسکهای مناطق مختلف طالقان که در ارتباط با کنهها بودند، مورد بررسی قرار گرفت و تعداد 9 خانواده شامل Buprestidae، Carabidae، Cerambycidae، Cicindellidae، Lucanidae، Malachidae، Meloidae، Scarabaeidae، Tenebrionidae و 13 جنس و 14 گونه شناسایی شدند. همچنین کنههایی از گروههای Mesostigmata، Heterostigmata، Trombidiformes و Sarcoptiformes شناسایی گردیدند. گونههای کنههای زیر برای اولینبار از روی میزبانهای مسافری زیر گزارش میشوند: گونه Alliphis kargi از روی سوسکهای Scarabaeus pius و S. typhon از خانواده Scarabaeidae، گونه Antennoseius sp. از روی سوسک Pterostichus sp. از خانواده Carabidae، گونههایی از گروه پارازیت نگونا از روی سوسکهای Julodis andreae از خانواده Buprestidae و Mylabris syrica از خانواده Meloidae، گونههایی از زیرراسته Prostigmata از روی سوسکهای Aegosoma sabricorne و Cerambyx dux از خانواده Cerambycidae، گونه Hypoaspis maryamae از روی سوسکهای Oryctes sp. و Pentodon idiota از خانواده Scarabaeidae و گونه Hypoaspis phyllognathi از روی سوسک Dorcus parallelipipedus از خانواده Lucanidae.
عاطفه شهرکی، خانم مریم محمدی سیچانی، خانم منیره رنجبر،
دوره 9، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده
باکتریهای ریزوسفری از جمله میکروارگانیسمهای مفید خاکزی هستند که باعث بهبود رشد گیاهان میشوند. این باکتریها با سازوکارهای مختلفی مانند تولید فیتوهورمونهای مختلف و توانایی انحلال فسفات رشد گیاهان افزایش میدهند. هدف از این مطالعه بررسی اثر باکتریهای ریزوسفری بر رشد Carthamus tinctorius به منظور بهبود شاخصهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی آن بود. پنج گونه باکتری ریزوسفری با دانه گیاه گلرنگ آغشته شدند و پس از کاشت دانه ها، شاخصهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی گیاه شامل میزان تولید اکسین، انحلال فسفات، رنگدانههای فتوسنتزی، پرولین و مالوندیآلدهید مورد سنجش قرار گرفتند. این تحقیق بهصورت آزمون فاکتوریل با طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار انجام گرفت. آنالیز واریانس دادهها پردازش شد و مقایسه میانگینها با آزمون دانکن مطالعه قرار گرفت. براساس یافتههای بهدست آمده در این پژوهش، بیشترین وزن تر ساقه، وزن خشک و تر ریشه به ترتیب در تیمار با باکتری Pseudomonas fluorescens (اکسین 55/23 میکروگرم بر میلیلیتر) و باکتری Bacillus muralis (اکسین 27/22 میکروگرم بر میلیلیتر) مشاهده شد. همچنین مشخص گردید همه باکتریها نسبت به شاهد تأثیر افزایشی بر جوانهزنی دانهها داشتند. بیشترین مقدار مالوندیآلدهید در تیمار با باکتری Bacillus albus حاصل شد و میزان مالوندیآلدهید در تیمارهای با تولید بالای اکسین کاهش یافت. به طور کلی یافتههای حاصل از این پژوهش نشان داد که تیمار دانه گلرنگ با باکتریهای ریزوسفری میتواند تأثیر معناداری بر تحریک رشد این گیاه داشته باشد و باعث بهبود رشد کمی و کیفی این گیاه شود.
ندا رضازاده، جواد بهارآرا، خدیجه نژاد شاهرخ آبادی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده
سیس پلاتین به عنوان یک داروی شیمی درمانی بدلیل عوارض جانبی در مراحل پیشرفته بیماری مشکلاتی ایجاد میکند. اخیراً گیاه آرتمیزیا بهدلیل داشتن ترکیبات فعال زیستی، اثرات ضد تکثیری و ضد التهابی مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این تحقیق بررسی اثر ضد سرطانی و آنتی متاستازی گیاه آرتمیزیا و سیس پلاتین به تنهایی و به صورت ترکیبی در رده سلولی A2780 سرطان تخمدان انسان است. زیستایی سلولهای A2780 پس از تیمار با عصاره متانولی اندامهای هوایی آرتمیزیا، سیس پلاتین و تواًم آن توسط آزمون MTT ارزیابی شد و تغییرات ریختشناسی هسته سلول با رنگ آمیزی DAPI بررسی شد. القای آپوپتوز توسط آزمون انکسین، اثرات ضد تهاجمی به وسیله سنجش مهاجرت سلولی و تغییرات سطح بیان ژنهای آپوپتوزی (Bax و P53) و ژنهای درگیر در متاستاز (MMP2 و MMP9) با استفاده از Real-time PCR مورد سنجش قرار گرفت. دادههای آزمایش MTT نشان داد که عصاره آرتمیزیا، سیس پلاتین و تواًم آن منجر به مرگ نیمی از سلولها شدند. تست DAPI و انکسین V، قطعه قطعه شدن DNA و افزایش درصد آپوپتوز سلولی نسبت به گروه کنترل را نشان داد. در آزمون مهاجرت و Real-time PCR غلظتهای تیماری منجر به کاهش تهاجم، افزایش بیان ژنهای آپوپتوزی (Bax و P53) و کاهش بیان ژنهای درگیر در متاستاز (MMP2 و MMP9) در سلولهای سرطانی شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که عصاره گیاه آرتمیزیا و داروی سیس پلاتین به تنهایی دارای اثر ضد تکثیری، القا کننده آپوپتوز و دارای اثر آنتی متاستازی مناسب در رده سلولی A2780 است. همچنین، استفاده توأم از این گیاه همراه با سیس پلاتین علاوه بر داشتن اثرات مذکور باعث کاهش غلظت سیس پلاتین و عوارض جانبی ناشی از آن در درمان این بیماری میشود.
آذرنوش جعفری، آمنه اسدی بربریها، فرشته قاسم زاده،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
در تحقیق حاضر، مطالعة فلوریستیک روستاهای اماموردی، درتوم، قاپاق، گریوان و نیستانه در ۳۰ کیلومتری جنوب شهرستان بجنورد (استان خراسان شمالی) در ارتفاع ۱۷۸۳-۱۴۴۲ متری از سطح دریا با هدف معرفی انواع مختلف گونهها، گیاهان دارویی، انحصاری و با ریسک پایین نابودی انجام شد. بدین منظور نمونههای گیاهی در طول ماههای فروردین تا آبان سال ۱۳۹۱ جمعآوری گردید و به کمک مجموعه فلور ایران و فلورا ایرانیکا شناسایی شد. بررسی به عمل آمده 133 گونه متعلق به ۱۰۴ سرده و ۳۸ تیره را نشان داد که یک گونه به بازدانگان و 132 گونه به نهاندانگان تعلق داشت. در این بین پنج تیره، 13 سرده و 18 گونة تکلپهای و 32 تیره، 90 سرده و 114 گونة دولپهای بود. در مجموع ۴۰ گونه دارویی نیز گزارش شد. تیرههای باقلائیان (Fabaceae)، کلمیان (Brassicaceae)، گندمیان (Poaceae)، کاسنیان (Asteraceae)، نعنائیان (Lamiaceae) بزرگترین تیرههای منطقه و سردههای Astragalus Euphorbia, Vicia, Poa بزرگترین سردههای منطقه را تشکیل دادند. گونههای Erysimum koelzii، Astragalus khoshjailensis، Eryngium bungei، Sclerorhachis platyrachis و Taraxacum hydrophyllum انحصاری ایران، Astragalus ackerbergensis آسیبپذیر و Onopordum carmanicum ، Mentha longiflora ، Fumaria vaillanti و Rubia florida گونههایی با خطر نابودی کمتر از منطقه مورد مطالعه معرفی شدند. بیشترین و کمترین عناصر رویشی منطقه را عناصر ناحیة ایرانو ـ تورانی با 68/14 درصد و ناحیة رویشی ایرانو ـ تورانی صحراعربی با 0/7 درصد تشکیل دادند و حداقل و حداکثر شکل زیستی گیاهان منطقه به همیکریپتوفیتها با 45/8 درصد و کریپتوفیتها با ۳ درصد تعلق داشت که نشاندهنده سرد و خشک بودن اقلیم منطقه و چرای بیرویه دام بود.
علی اصغر ارجمندی، حمید اجتهادی، فرشید معماریانی، منصور مصداقی،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
درک الگوهای پراکندگی و تنوع گونههای گیاهی در امتداد شیبهای محیطی بهویژه زمان گسستگی زیستگاهها به دلیل فشار شدید انسان، برای مدیریت اکوسیستمها ضروری است. منطقه درکش که در غرب کوههای آلاداغ در استان فلوری خراسان-کپهداغ واقع شده است، دربرگیرنده شرقیترین لکههای باقیمانده از جنگلهای هیرکانی بوده و دارای سه ریختار پوشش گیاهی اصلی شامل درختچهزارها، جنگلهای بلوط (Quercus castaneifolia) و گیاهان نیمهآلپی است. هدف از این پژوهش بررسی تغییرات تنوع زیستی گیاهی در زیراشکوب اجتماعات گیاهی فوق در راستای گرادیان ارتفاع است. از 187 پلات با ابعاد 2×2 مترمربع و در امتداد گرادیان ارتفاعی 1300متری در طبقات ارتفاعی 100 متری و به روش طبقهبندیشده-تصادفی نمونهبرداری شد و فراوانی و سطح پوشش گونهها تخمین زده شد. ویژگیهای فلوریستیک و شاخصهای مختلف تنوع اندازهگیری شدند. 252 گونه گیاهی متعلق به 161 سرده و 44 تیره شناسایی شدند. از این تعداد 41 گونه انحصاری یا نیمهانحصاری هستند. همیکریپتوفیتها و تروفیتها شکلهای زیستی غالب در این منطقه هستند. 8/46 درصد گونههای گیاهی به عناصر رویشی ایران-تورانی، 5/17 درصد به عناصر دوناحیهای، 5/17 درصد به عناصر سه ناحیهای، 5/11 درصد به عناصر چندناحیهای، و 7/6 درصد به عناصر اروپا-سیبری تعلق دارند. شاخصهای تنوع هیل و شاخصهای تنوع بتا در زیراشکوب اجتماعات درختچهزار، دارای بالاترین میزان بوده و سپس زیراشکوب جنگل بلوط و زیراشکوب نیمهآلپی، در ردههای بعدی قرار دارند. روند تغییر تنوع در راستای گرادیان ارتفاع به صورت سینوسی است. به منظور حفاظت از تنوع گونهای و جوامع گیاهی ارزشمند بهویژه گیاهچههای جوان بلوط، توصیه میشود که یک دالان حفاظتی در امتداد گرادیان ارتفاعی ایجاد شود. این راهبرد برای حفاظت بهینه از تنوع زیستی در این زیستگاههای منحصربهفرد ضروری است.